- 448
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 36 تا 40 سوره عنکبوت
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 36 تا 40 سوره عنکبوت"
- یک سلسله مدبّرات در عالَم داریم به نام فرشتهها؛
- جهان را اسمای الهی اداره میکند؛
- تنها مبدیی که علمش ذاتی است فقط ذات اقدس الهی است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (36) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ (37) وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ (38) وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُم مُّوسَی بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ (39) فَکُلّاً أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُم مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِن کَانُوا انفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (40)﴾
برخی از مطالبی که مربوط به آیات قبل است این است که در قرآن کریم برای انبیا(علیهم السلام) و برای مرسلین(علیهم السلام) تفاضلی هست اینها همهشان یکسان نیستند گذشته از اینکه بعضی جزء اولواالعزماند و دارای کتاباند و برخی حافظ کتاب و شریعت دیگریاند تصریح به تفاضل انبیا و مرسلین هم شده است که ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾,[1] ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾[2] درباره اولیا یک بحث دیگری است ولی درباره انبیا و مرسلین این تفاضل هست. فاصله بین نوح و ابراهیم(سلام الله علیهما) از خود این آیات مشخص نمیشود ولی از برخی از آیات برمیآید که وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) فضلیتی دارد که مخصوص خود آن حضرت است درباره انبیای دیگر غالباً سخن از سلام الهی هست ﴿سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾,[3] ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ﴾[4] و مانند آن اما در تمام قرآن یک جا سلام جهانی هست و آن سلام مخصوص نوح(سلام الله علیه) است که دارد ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾[5] چنین سلامی در هیچ جای قرآن برای هیچ پیامبری نیست این نشانهٴ عظمت اوست که او شیخالأنبیاست و نُه قرن و نیم تلاش و کوشش او باعث چنین سلام جهانی شده است ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾ قهراً آن مذاکرهای که نوح(سلام الله علیه) با ذات اقدس الهی درباره فرزندش داشت آن برای اینکه روشن بشود برای خود او و جواب مردم را هم بدهد چون خداوند به حضرت نوح فرمود تو و اهلت نجات پیدا میکنی وقتی پسر نوح غرق شد برای حضرت نوح سؤال مطرح شد که خدایا شما وعده نجات اهل دادی و فرزند من از اهل من بود آنگاه پاسخ داده شد که این اهل تو نیست برای اینکه منظور اهل ایمانی و دینی است تنها شناسنامهای نیست. علوم اینها لحظه به لحظه با وحی الهی و عنایت الهی است تنها مبدیی که علمش ذاتی است فقط ذات اقدس الهی است بنابراین نمیشود گفت که وجود مبارک ابراهیم چون حلیم و اوّاه و مُنیب بود[6] از نوح(سلام الله علیه) افضل بود.
مطلب بعدی درباره خود حضرت ابراهیم است حضرت ابراهیم سؤالاتی که دارد سؤال علمی نیست که مثلاً ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی﴾[7] تا من به مقام یقین و طمأنینه برسم و قلبم آرام بشود چون خود آن حضرت با طمأنینه قلب در محاجّه با نمرود بالصراحه فرمود: ﴿رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِیْ وَیُمِیتُ﴾[8] این برهان قاطع را اقامه کرد و ذات اقدس الهی هم بر اساس برهان و استدلال ابراهیم صحّه گذاشت فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ﴾[9] کذا, این حجّت بالغه ابراهیم را خدا امضا کرد پس وجود مبارک ابراهیم «علی طمأنینة من المبدأ و المعاد» بود اما اینکه عرض کرد ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی﴾ این چهارمین قصّه معاد قرآن است یک بخش علم حصولی است که احتجاج ابراهیم با نمرود است یک بحث درباره قومی که ﴿خَرَجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ﴾ که از دیاری خارج شدند ﴿مُوتُوْا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ﴾[10] عدّهای برای فرار از مرگ از محلّی که در اثر بیماری مرگزا بود خارج شدند خدا آنها را در خارج یا همان منطقه اماته کرد بعد احیا کرد بعد به اینها نشان داد. قسم سوم جریان عُزیر یا اِرمیا یا کس دیگری بود که ﴿مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِیْ هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾ خدا همین صحنه احیا و اماته را درباره خود او پیاده کرد ﴿فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ﴾.[11] قسمت چهارم کاری اصلاً به قبل ندارد به وجود مبارک حضرت ابراهیم چیزی یاد داد و حضرت ابراهیم هم همان را میخواست حضرت ابراهیم نمیخواست بگوید خدایا من میخواهم مطمئن بشوم چگونه مُردهها را زنده میکنی عرض کرد یاد بده من هم مثل شما مظهر محیی بشوم مظهر ممیت بشوم من هم مرده را زنده کنم فرمود راهش این است چهارتا مرغ میگیری میکُشی میخوانی میآیند. وقتی دارد عرض میکند ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی﴾ معنایش این نیست که چگونه مردهها را زنده میکنی او یقین داشت نه «ربّ کیف تحیی» نه, به من نشان بده که من هم مظهر محیی بشوم من هم مظهر ممیت بشوم بعدها وجود مبارک عیسی هم همین کار را کرد مظهر محیی شد ممیت شد ﴿وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی﴾[12] عرض کرد نشان بده من هم این کار را بکنم فرمود راهش این است من میخواهم به این طمأنینه برسم که مظهر «هو المحیی»[13] بشوم مظهر «هو الممیت»[14] بشوم فرمود این راهش این است که این چهارتا مرغ را میگیری میکُشی میکوبی ذرّاتشان را به هم مخلوط میکنی ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾[15] ما در قیامت ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[16] تو هم در اینجا هر یک از اینها را سرش را بگیر صدا بزن یا فلان این زنده میشود این چیز دیگر است کاری با سه قسم قبلی ندارد اوج مقام ابراهیم(سلام الله علیه) آنجاست که شده مظهر «هو المحیی» وگرنه میدانست که چه کار بکند اما در اینجا چون حلیم است اوّاه است مُنیب است بر اساس «الآیات یُفسّر بعضها بعضا»[17] آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «هود» گذشت جدال و گفتگوی وجود مبارک ابراهیم با فرشتهها را شرح میدهد که درباره قوم لوط مجادله میکرد که بالأخره اینها گناه کردند صبر کنید ببخشید ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾ نه درباره خود لوط, مگر میشود پیغمبر نداند که لوط پیغمبر مورد عذاب قرار نمیگیرد آن وقت بر اساس این «الآیات یُفسّر بعضها بعضا» سیدناالاستاد این حرفی که وجود مبارک ابراهیم زد به فرشتهها فرمود: ﴿إِنَّ فِیهَا لُوطاً﴾ آنها گفتند: ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ﴾[18] مشکل آنهاست که درست به مطلب ابراهیم نرسیدند نه مشکل ابراهیم, گاهی شاگرد حرف استاد را نمیفهمد و آن جریان فرشتهها هستند و انسان کامل، مشکل فرشتهها بود نه مشکل ابراهیم برای اینکه ما یک سلسله مدبّرات در عالَم داریم به نام فرشتهها از این مدبّرات سؤال کنیم شما شاگردان چه کسی هستید یعنی نزد چه کسی درس خواندید میگویند نزد انسان کامل از کجا انسان کامل معلّم شماست؟ برای اینکه خدای سبحان جهان را با اسما اداره میکند اینکه در دعای «کمیل» میگوییم «و بأسمائک الّتی ملأت أرکان کلّ شیء»[19] جهان را اسمای الهی اداره میکند اسما آن مرحله چهارم است یعنی لفظ نیست مفهوم نیست مصداق نیست آن حقیقتِ ظاهر در این مصداق که این مصداق مظهر آن است آن اسم است خدا با اسما جهان را اداره میکند این اسما را به خلیفه خودش یاد داد ﴿عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ﴾ بعد به فرشتهها فرمود شما اینها را بلدید عرض کردند نه, اگر استعداد داشته بودند که خدا یادشان میداد اینها دو مرحله عقباند یکی استعداد آن را ندارند که شاگرد بلاواسطه خدا باشند وگرنه خدا این اسما را یاد ملائکه میداد دو: حالا که شاگرد انسان کاملاند آن لیاقت را ندارند که علم اسما را یاد بگیرند در حدّ اِنبا و گزارش باخبر میشوند ﴿قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾[20] دو مرتبه فرشتهها از انسان کامل دنبالاند مشکل فرشتهها بود که حرف ابراهیم را نفهمیدند نه مشکل ابراهیم خلیل. این بیان نورانی حسن بن علی(علیهما السلام) در بحث روایی ملاحظه فرمودید سیدناالاستاد این روایت را نقل کرده در بحث روایی این حدیث شریف از وجود مبارک حسن بن علی(علیهما السلام) هست که فرمود وجود مبارک ابراهیم با فرشتهها گفتگو کرده است «یَستبقیهم» درصدد این است که اینها عذاب نشوند چرا, «و هو قول الله عزّ و جلّ ﴿یُجَادِلُنَا فِی قُومِ لُوطٍ»[21] حضرت به برکت و شهادت آیه سورهٴ «هود» دارد استدلال میکند که گفتمان ابراهیم و فرشتهها(علیهم السلام) برای نجات این قوم بود نه برای نجات لوط.
پرسش:...
پاسخ: همان, اشکال در آنهاست که حرف ابراهیم را متوجه نشدند.
پرسش:...
پاسخ: نه, غرض این است که اگر اینچنین معنا بکنیم حمل بر صحّت است وگرنه ظاهرش این است که اینها متوجّه نشدند که مسیر فرمایش ابراهیم کجاست ابراهیم(سلام الله علیه) میداند که هیچ پیغمبری مورد عذاب نیست این را همه مؤمنین میدانند, ابراهیمی که جزء مخلَصین است نداند که لوط جزء معذّبین نیست.
پرسش:...
پاسخ: نه, اگر شفاعت الهی شامل حال اینها بشود فرمود: ﴿مَا أَصَابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾[22] همین است این دعایی که میخوانیم «یا مَن یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر»[23] از همین آیه گرفته شده فرمود بسیاری از گناهان است که خدا میبخشد ما نمیدانیم اسرار عالَم چیست چه وقت میخواهد پاسخ بدهد در دنیا پاسخ میدهد در برزخ پاسخ میدهد در قیامت پاسخ میدهد ولی آن رحمت و عنایت و اوّاه و حلیم بودنِ کسی ایجاب میکند که از خدا بخواهند صرفنظر کند اینها هم میفرمایند نه, اینها دیگر به نصاب تعذیب رسیدند این بیان نورانی حسن بن علی که فرمود وجود مبارک ابراهیم «یستبقیهم» و به جمله ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾ استدلال میکند همین است سیدناالاستاد با یک چشم نورانیشان آیات را میدیدند با چشم نورانی دیگر روایات را, گرچه قرآن به صورت «القرآن یفسّر بعضها بعضا» است اما در محور میزان, در تشخیص موزون الاّ ولابد با یک نظر قرآن و با یک نظر روایات این روایت حسن بن علی را هم خود سیدناالاستاد نقل کرده هم در تفسیر کنزالدقائق.
پرسش: در آن روایت میفرماید: «یملأ الله الأرض به قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جورا»[24] یعنی با قسط و عدل ظلم و جور را برطرف میکنند چطور است که در امم گذشته با هلاکت و عذابهای اینچنینی [ظلم را برطرف میفرمود]؟
پاسخ: ذات اقدس الهی فرمود وجود مبارک پیغمبر خصیصهای دارد که الآن بخشی از آن خصیصهها به وسیله ائمه(علیهم السلام) ثابت شده است و امروز به وجود مبارک ولیّ عصر زنده است فرمود دو چیز در امّت اسلامی رافع عذاب است یکی استغفار مردم, یکی وجود نورانی حضرت ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾[25] همین مطلب قرآنی در نهجالبلاغه وجود مبارک حضرت امیر فرمود خدای سبحان دو امان دارد یکی استغفار, یکی هم وجود مبارک پیامبر بعد فرمود مردم! آن وجود مبارک پیامبر را هم به حسب ظاهر از دست دادید استغفار را از دست ندهید[26] اگر ذوات مقدس اهل بیت(علیهم السلام) از بخشی از جهت, نظیر وجود مبارک رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند ما چه میدانیم به وسیله آن ذوات مقدس آن عذاب استئصال را عذاب عمومی را برمیدارد عذاب مقطعی البته هست آنجایی که فرمود: ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ﴾ یعنی عذابی نظیر عذاب اُمم قبلی که عذاب استئصال باشد وگرنه مقطعی عذاب آمده جاهای شخصی عذاب آمده اما عذابی که امت را زیر و رو کند نیامده و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که «رحمةٌ للعالمین» است[27] این اثر را دارد الیوم هم ممکن است وجود مبارک حضرت ولیّ عصر این اثر را داشته باشد آن را که نمیدانیم ولی این معلوم است که اگر حجّت خدا از ذات اقدس الهی درخواست کند عذاب میآید اینجا هم حضرت لوط عذاب درخواست کرد عرض کرد که ﴿رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ﴾[28] وقتی که کار به مراحل نهایی رسید در آیه سی همین سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» لوط عرض کرد که ﴿رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ﴾ آن وقت عذاب الهی آمد.
مطلب بعدی آن است که در جریان انبیا قصّه را سه نحو ذکر کردند یک وقت است که از پیامبر(علیه الصلاة و علیه السلام) شروع میکنند به امت میرسند مثل جریان نوح مثل جریان ابراهیم مثل جریان لوط مثل جریان شعیب, گاهی از امّت شروع میکنند به پیامبرشان(علیهم السلام) میرسند مثل جریان قارون, جریان فرعون, جریان هامان که اول اینها را ذکر میکند بعد میفرماید: ﴿جَاءَهُم مُّوسَی﴾ گاهی قصّه خود امت را ذکر میکند نه مسبوق است به نام پیامبرشان نه ملحوق است مثل عاد و ثمود آنچه در این یک صفحه و نصف یا دو صفحه از قصص انبیا آمده در همین سه محور است که گاهی میفرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً﴾[29] بعد اسم قومش را میآورد ﴿وَإِبْرَاهِیمَ﴾[30] بعد اسم قومش را میآورد بعد ﴿لُوطاً﴾[31] اسم قومش را میآورد, بعد ﴿وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً﴾ گاهی اول اسم قوم است بعد اسم پیامبر, گاهی اسم پیامبرشان اصلاً نیست برای اینکه مبسوطاً در آیات دیگر گذشت.
مطلب بعدی آن است که اگر عذابی بیاید و منطقهای را ویران کند و در بین آنها آدمهای صالحی باشند حتماً آن آدمهای صالح به وظیفهشان که امر به معروف و نهی از منکر باشد عمل نکردند این روایت نورانی را مرحوم کلینی در کافی هم نقل کرده که فرشتههای الهی مأمور شدند منطقهای را زیر و رو بکنند وقتی نزدیک آن منطقه رسیدند دیدند کسی هست که اهل نماز شب است گفتند ما عذاب بفرستیم, نفرستیم, وقتی از ذات اقدس الهی سؤال کردند فرمودند این فقط گرفتار کار خودش است امر به معروف نکرده, نهی از منکر نکرده به فکر اصلاح جامعه نبوده این دین خدا را حفظ نکرده این به وظیفه خودش عمل نکرده[32] این روایت را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده بنابراین اگر عذاب الهی بیاید و کسی در آن منطقه به وظیفه خودش عمل کرده باشد حتماً خدا او را نجات میدهد جریان قوم موسی اینطور بود جریان بسیاری از امم اینطور بود که مؤمنینشان را نجات میدادند و کفارشان را تعذیب میکردند.
خود وجود مبارک لوط از منطقهای آمده اینجا و مهاجر بود ﴿إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی﴾[33] البته نزدیک بود به منطقه زیست حضرت ابراهیم(سلام الله علیهما) برای اینکه فرشتهها گفتند: ﴿مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ﴾[34] حالا یا چون آنهایی که قوم لوط بودند از نظر جغرافیایی نزدیک محلّ زیست ابراهیم(سلام الله علیه) بودند یا نه, عهد ذهنی و ذکری بود ولی به هر حال ظاهرش این است که ﴿مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ﴾ نزدیک بودند.
در جریان قوم لوط اگر واقعاً کسی حالا یا زن است یا مرد ـ اگر خنثی باشد باید خودش را معالجه کند ـ اگر مشکل غریزهای دارد حتماً باید درمان بشود اینطور نیست که درمان برای این بیماری نباشد خیلی از بیماریهاست که درمانش ناشناخته است این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) را مرحوم کلینی نقل کرده است «کلّما أحدث العباد مِن الذنوب ما لم یکونوا یعملون أحدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون»[35] فرمود گناهان تازه, عذابهای تازه میآورد گناهانی که سابقه نداشت اگر انجام دادند عذابهایی میآید که اصلاً نمیدانند از کجاست «کلّما أحدث العباد مِن الذنوب ما لم یکونوا یعملون أحدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون» این تلازم هست انسان چیزی جدای از عالَم نیست همانطوری که حوادث عالَم در انسان اثر میگذارد اعمال انسان هم در رخداد عالَم بیاثر نیست اینطور نیست که آدم بگوید چه بد چه خوب زلزله یک امر طبیعی است، بله زلزله امر طبیعی است اما چه وقت بیاید و کجا بیاید و چقدر بیاید نظمی دارد حساب و کتابی دارد باران یک امر طبیعی است اما چه وقت بیاید و کجا بیاید و چقدر بیاید هر قطرهای را فرشتهای میآورد[36] حساب و کتابی دارد در روایات هست که اگر مردم نالایق بودند ما به این ابرها دستور میدهیم باران را ببرد در دریا بریزد[37] این طور نیست که اعمال ما اثری نداشته باشد از آن طرف فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ﴾[38] بیگانه هوس باطل دارد تحریم میکند کار به دست دیگری است رازق دیگری است از تحریم هیچ کاری ساخته نیست در صورتی که ما در مسیر دین باشیم فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ والارضِ﴾ زمین در اختیار خدا, آسمان در اختیار خدا, نیروها در اختیار خدا, فرمود مگر دیگری رازق است؟! اینها طبل باطل میکوبند واقعش این است فرمود اگر شما درست راه رفتید ما همه نعمتها را به شما میدهیم فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ این سنّت الهی است مسیحی این طور است یهودی اینطور است مسلمان اینطور است هر کسی با خدا بود دستور خدا را انجام داد در هر زمان و زمینی باشد این است الیوم تنها دین, دین اسلام است باید این کار را کرد آنجا که فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی﴾ برای آن بخش است اینجا ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ﴾ برای این بخش است غرض این است که اگر ذات اقدس الهی زلزله دارد بر اساس نظمهای ریاضی است اما چه وقت و کجا حسابشده است باران دارد بر اساس نظمهای ریاضی است برف و تگرگ دارد بر اساس نظمهای ریاضی است اما چه وقت و کجای آن به صلاحدید خود ذات اقدس الهی است عذاب هم همین طور است در جریان ذکورت و انوثت هم اگر کسی گرایش باطل داشت حتماً باید خودش را معالجه کند اینطور نیست که بگوید حالا چون گرایش به همجنس دارد این کار برای او حلال باشد یا نه, بیماری است و بیماری باید درمان بشود اگر این بیماری درمان نشده اگر کسی راه صحیح را طی کند ذات اقدس الهی فکر طبیب را به تشخیص بیماری هدایت میکند این دعا و توسل حداقل در پنج بخش اثر دارد یک وقت است کسی حمد میخواند بیمار فوراً شفا پیدا میکند آن یک کرامت است یا با دعای نورانی کسی که دم مسیحایی دارد فوراً درمان میشود آن کرامت است اما این حمدهای ما یقیناً اثر دارد این در پنج بخش اثر دارد اولاً خود بیمار متحیّر است به کدام پزشک مراجعه کند خدای سبحان با این حمدها با این توسلها با این استشفاها فکرش را هدایت میکند که نزد کدام طبیب برود خب اطبّا هم اینچنین نیست که کاملاً به همه علوم آگاه باشند گاهی اشتباه میکنند با یک «ببخشید» میخواهند مسئله را حل کنند رهبری و هدایت فکر طبیب به تشخیص مرض تصادفی نیست این به برکت آن حمد است بخش سوم اگر بیماری را تشخیص داد داروی معالجش چه چیزی هست گاهی اشتباه میکند گاهی به مقصد میرسد اینکه تصادف در کار نیست هدایت فکر طبیب به تشخیص داروی معالج به برکت آن حمد است حالا وقتی که این سه کار تمام شد این به کدام داروخانه برود که خوشانصاف باشد آن تاریخ مصرف گذشته را به او ندهد با یک ببخشید بخواهد مسئله را حل کند این حمد او را هدایت میکند از کسی دارو بخرد که دارویش تاریخ مصرف گذشته نباشد آن دارو مؤثر باشد, بخش پنجم این است که حالا آورده کدام پرستار اشتباه نکند دارو را اشتباهی ندهد با یک ببخشید بخواهد مسئله را حل کند کسی پرستاری او را به عهده میگیرد یا خودش به عهده میگیرد که اشتباه نکند به موقع مصرف بکند حالا ششم بماند که دستگاه گوارش او را پذیرای درمان بکند قدم به قدم این حمدها اثر دارد ما نباید توقّع داشته باشیم حمدی که خواندیم کار مسیحا(علیه السلام) را بکنیم. غرض این است که هر وقت گناهان بیسابقه انجام دادند دردهای بیسابقه, عذابهای بیسابقه است اینها هم یک نحو عذاب است «کلّما أحدث العباد مِن الذنوب ما لم یکونوا یعملون أحدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون».
در جریان حضرت شعیب فرمود: ﴿وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً﴾ فرمود مشکل آنها اقتصادی بود کمفروشی بود و بحث مبسوطش در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» گذشت و در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» قصّه عاد و ثمود و این بخشها مبسوطاً گذشت قصّه لوط از آیه 160 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» خیلی مبسوطتر از آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» است گذشت, قصّه وجود مبارک شعیب از آیه 176 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» گذشت ﴿کَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ ٭ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَلاَ تَتَّقُونَ ٭ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ٭ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ٭ وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمینَ﴾ این ﴿إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمینَ﴾ حرف همه انبیا بود و ذات اقدس الهی که درباره حضرت ابراهیم فرمود: ﴿وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾[39] یعنی او از ما خواست ما هم دادیم حالا چه چیزی خواست ما به او چه چیزی دادیم تفسیرش را آیات دیگر به عهده دارد قصّه حضرت شعیب آنجا مبسوطاً گذشت لذا اینجا به طور اختصار بیان میفرمایند که حضرت شعیب(سلام الله علیه) به آنها فرمود: ﴿یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ﴾ (یک) ﴿وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ﴾ به فکر معاد باشید شما هرگز از بین نمیروید حالا یا زود یا دیر پاداش اعمال را میبینید عَثو و عِیث یکی ناقص است یکی اجوف هر دو معنی فساد است ﴿وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ﴾ این تأکید است حال مؤکّده است منتها از آن ماده نیست و از همان معناست مثل «لا تفسدوا فی الأرض مفسدین», ﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ﴾ این لرزه آمد بساط آنها را به هم زد آن زمینلرزه و ویران کردن ﴿فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ﴾ اینها راکد, به زانو افتاده, ویرانشده در همان دیارشان ماندند این جریان قوم شعیب اما جریان عاد و ثمود را چون در سوَر دیگر مبسوطاً فرمودند که صالح و هود(سلام الله علیهما) پیامبران آنها بودند در این بخش فقط از امت سخن به میان آمد نه امام ﴿وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسَاکِنِهِمْ﴾ ما گفتیم, آدرس دادیم, شما هم الآن سینه به سینه تاریخ عاد و ثمود را شنیدید در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» دارد که در جریان لوط ﴿وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ ٭ إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ٭ إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ ٭ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ٭ وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ ٭ وَبِاللَّیْلِ﴾[40] فرمود شما شامگاه و صبحگاه عبورتان این است شما که از مکه به شام میروید و از شام به مکه برمیگردید سر راهتان است هم ﴿مُصْبِحِینَ﴾ هم ﴿بِاللَّیْلِ﴾ آنها که قافلههای شبرو هستند این ویرانهها را میبینند آنها که صبحرو هستند این ویرانهها را میبینند این برای لوط, درباره عاد و ثمود هم فرمود: ﴿وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ﴾ این گناه یک گناه پیچیدهای نبود بارها به عرضتان رسید یکی از مشکلات مهمّ این کشور مشکل اخلاقی است یعنی چندین میلیون پرونده که روی میز دستگاه قضاست حداکثر این پروندهها برای الفبای دین است برای همین بداخلاقی است کمفروشی بد است گرانفروشی بد است فحش گفتن بد است تجاوز بد است چک بیمحل کشیدن بد است احتکار بد است خب اینها چیزی نیست که کسی نداند یعنی اینها جزء مسائل پیچیده قضایی یا فقهی است که کسی نداند اینها حرام است؟! اخلاق است که مشکل قسمت مهمّ جامعه را حل میکند بودجههای سنگین, نیروهای فراوان صرف همین بداخلاقی است که ما الفبای دین را عمل نمیکنیم اگر مسجدهای ما, اگر حسینیههای ما معمور بود هرگز ما این مشکلات را نداشتیم از تلویزیون کارِ مسجد ساخته نیست همین حرفها را ما در تلویزیون میزنیم کم اثر دارد اما در مسجد و حسینیه که میگوییم با چندتا اشک همراه است با توبه همراه است کار مسجد را فقط مسجد میکند, کار حسینیه را فقط حسینیه میکند ﴿وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ﴾ این قسم دوم یعنی نام پیامبر نیامده فقط نام امت آمده, قسم سوم آنجایی است که اول نام قوم آمده بعد نام پیامبرشان ﴿وَقَارُونَ﴾ این قارون از قوم موسی بود جزء قبطیها نبود ﴿إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی﴾[41] متأسفانه بیراهه رفته ﴿وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُم مُّوسَی﴾ اول نام اینهاست بعد نام پیامبرشان با معجزات آمده اینها ﴿فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ﴾ ولی جلو نیفتادند اینها خیال کردند با زر و زور میتوانند جلو بیفتند ولی ﴿مَا کَانُوا سَابِقِینَ﴾ کسی ما را نمیتواند دور بزند از ما جلو بزند فرمود همه اینهایی که ما قصههایشان را گفتیم خلاصه جمعبندی کنیم این «فاء», «فاء» نتیجه است ﴿فَکُلّاً﴾ از قوم نوح گرفته تا قوم فرعون ﴿أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُم مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً﴾ با سنگهای آسمانی آنها را از پا در آوردیم ﴿وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ﴾ رعد و برق و مانند آن ﴿وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ﴾ که قارون بود ﴿وَمِنْهُم مَنْ أَغْرَقْنَا﴾ مثل قوم نوح و مثل قوم موسی هم فرعون را به دریا سپردیم هم طوفان نوح قومش را فرا گرفته ولی جمعبندی نهایی این است که خدا به احدی ستم نکرد با «کان» هم ذکر فرمود ﴿وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِن کَانُوا انفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 55.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 253.
[3] . سورهٴ صافات, آیهٴ 109.
[4] . سورهٴ صافات, آیهٴ 120.
[5] . سورهٴ صافات, آیهٴ 79.
[6] . سورهٴ هود, آیهٴ 75.
[7] . سورهٴ بقره, آیهٴ 260.
[8] . سورهٴ بقره, آیهٴ 258.
[9] . سورهٴ بقره, آیهٴ 258.
[10] . سورهٴ بقره, آیهٴ 243
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 259.
[12] . سورهٴ مائده, آیهٴ 110.
[13] . التوحید (شیخ صدوق), ص269.
[14] . نهجالبلاغه, نامه 31.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 260.
[16] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 71.
[17] . ر.ک: الکشاف, ج2, ص430.
[18] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 32.
[19] . البلد الأمین, ص188.
[20] . سورهٴ بقره, آیهٴ 33.
[21] . (سورهٴ هود, آیهٴ 74) الکافی, ج5, ص547 و ج8, ص328; المیزان, ج10, ص328 و ج16, ص129.
[22] . سورهٴ شوری، آیهٴ 30.
[23] . من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 132.
[24] . الغیبة(شیخ طوسی)، ص50 .
[25] . سورهٴ انفال، آیهٴ 33.
[26] . ر.ک: نهجالبلاغة، حکمت 88 .
[27] . سورهٴ انبیاء، آیهٴ 107.
[28] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 30.
[29] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 14.
[30] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 16.
[31] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 28.
[32] . ر.ک: الکافی، ج 5، ص58.
[33] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 26.
[34] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 31.
[35] . الکافی، ج2، ص275.
[36] . ر.ک: الصحیفة السجادیة, دعای 3; «... وَ الْهَابِطِینَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ».
[37] . الکافی، ج2، ص272.
[38] . سورهٴ اعراف، آیهٴ 96.
[39] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 27.
[40] . سورهٴ صافات، آیات 133- 138.
[41] . سورهٴ قصص، آیهٴ 76.
- یک سلسله مدبّرات در عالَم داریم به نام فرشتهها؛
- جهان را اسمای الهی اداره میکند؛
- تنها مبدیی که علمش ذاتی است فقط ذات اقدس الهی است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (36) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ (37) وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ (38) وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُم مُّوسَی بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ (39) فَکُلّاً أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُم مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِن کَانُوا انفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (40)﴾
برخی از مطالبی که مربوط به آیات قبل است این است که در قرآن کریم برای انبیا(علیهم السلام) و برای مرسلین(علیهم السلام) تفاضلی هست اینها همهشان یکسان نیستند گذشته از اینکه بعضی جزء اولواالعزماند و دارای کتاباند و برخی حافظ کتاب و شریعت دیگریاند تصریح به تفاضل انبیا و مرسلین هم شده است که ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾,[1] ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾[2] درباره اولیا یک بحث دیگری است ولی درباره انبیا و مرسلین این تفاضل هست. فاصله بین نوح و ابراهیم(سلام الله علیهما) از خود این آیات مشخص نمیشود ولی از برخی از آیات برمیآید که وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) فضلیتی دارد که مخصوص خود آن حضرت است درباره انبیای دیگر غالباً سخن از سلام الهی هست ﴿سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾,[3] ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ﴾[4] و مانند آن اما در تمام قرآن یک جا سلام جهانی هست و آن سلام مخصوص نوح(سلام الله علیه) است که دارد ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾[5] چنین سلامی در هیچ جای قرآن برای هیچ پیامبری نیست این نشانهٴ عظمت اوست که او شیخالأنبیاست و نُه قرن و نیم تلاش و کوشش او باعث چنین سلام جهانی شده است ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾ قهراً آن مذاکرهای که نوح(سلام الله علیه) با ذات اقدس الهی درباره فرزندش داشت آن برای اینکه روشن بشود برای خود او و جواب مردم را هم بدهد چون خداوند به حضرت نوح فرمود تو و اهلت نجات پیدا میکنی وقتی پسر نوح غرق شد برای حضرت نوح سؤال مطرح شد که خدایا شما وعده نجات اهل دادی و فرزند من از اهل من بود آنگاه پاسخ داده شد که این اهل تو نیست برای اینکه منظور اهل ایمانی و دینی است تنها شناسنامهای نیست. علوم اینها لحظه به لحظه با وحی الهی و عنایت الهی است تنها مبدیی که علمش ذاتی است فقط ذات اقدس الهی است بنابراین نمیشود گفت که وجود مبارک ابراهیم چون حلیم و اوّاه و مُنیب بود[6] از نوح(سلام الله علیه) افضل بود.
مطلب بعدی درباره خود حضرت ابراهیم است حضرت ابراهیم سؤالاتی که دارد سؤال علمی نیست که مثلاً ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی﴾[7] تا من به مقام یقین و طمأنینه برسم و قلبم آرام بشود چون خود آن حضرت با طمأنینه قلب در محاجّه با نمرود بالصراحه فرمود: ﴿رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِیْ وَیُمِیتُ﴾[8] این برهان قاطع را اقامه کرد و ذات اقدس الهی هم بر اساس برهان و استدلال ابراهیم صحّه گذاشت فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ﴾[9] کذا, این حجّت بالغه ابراهیم را خدا امضا کرد پس وجود مبارک ابراهیم «علی طمأنینة من المبدأ و المعاد» بود اما اینکه عرض کرد ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی﴾ این چهارمین قصّه معاد قرآن است یک بخش علم حصولی است که احتجاج ابراهیم با نمرود است یک بحث درباره قومی که ﴿خَرَجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ﴾ که از دیاری خارج شدند ﴿مُوتُوْا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ﴾[10] عدّهای برای فرار از مرگ از محلّی که در اثر بیماری مرگزا بود خارج شدند خدا آنها را در خارج یا همان منطقه اماته کرد بعد احیا کرد بعد به اینها نشان داد. قسم سوم جریان عُزیر یا اِرمیا یا کس دیگری بود که ﴿مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِیْ هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾ خدا همین صحنه احیا و اماته را درباره خود او پیاده کرد ﴿فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ﴾.[11] قسمت چهارم کاری اصلاً به قبل ندارد به وجود مبارک حضرت ابراهیم چیزی یاد داد و حضرت ابراهیم هم همان را میخواست حضرت ابراهیم نمیخواست بگوید خدایا من میخواهم مطمئن بشوم چگونه مُردهها را زنده میکنی عرض کرد یاد بده من هم مثل شما مظهر محیی بشوم مظهر ممیت بشوم من هم مرده را زنده کنم فرمود راهش این است چهارتا مرغ میگیری میکُشی میخوانی میآیند. وقتی دارد عرض میکند ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی﴾ معنایش این نیست که چگونه مردهها را زنده میکنی او یقین داشت نه «ربّ کیف تحیی» نه, به من نشان بده که من هم مظهر محیی بشوم من هم مظهر ممیت بشوم بعدها وجود مبارک عیسی هم همین کار را کرد مظهر محیی شد ممیت شد ﴿وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی﴾[12] عرض کرد نشان بده من هم این کار را بکنم فرمود راهش این است من میخواهم به این طمأنینه برسم که مظهر «هو المحیی»[13] بشوم مظهر «هو الممیت»[14] بشوم فرمود این راهش این است که این چهارتا مرغ را میگیری میکُشی میکوبی ذرّاتشان را به هم مخلوط میکنی ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾[15] ما در قیامت ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[16] تو هم در اینجا هر یک از اینها را سرش را بگیر صدا بزن یا فلان این زنده میشود این چیز دیگر است کاری با سه قسم قبلی ندارد اوج مقام ابراهیم(سلام الله علیه) آنجاست که شده مظهر «هو المحیی» وگرنه میدانست که چه کار بکند اما در اینجا چون حلیم است اوّاه است مُنیب است بر اساس «الآیات یُفسّر بعضها بعضا»[17] آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «هود» گذشت جدال و گفتگوی وجود مبارک ابراهیم با فرشتهها را شرح میدهد که درباره قوم لوط مجادله میکرد که بالأخره اینها گناه کردند صبر کنید ببخشید ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾ نه درباره خود لوط, مگر میشود پیغمبر نداند که لوط پیغمبر مورد عذاب قرار نمیگیرد آن وقت بر اساس این «الآیات یُفسّر بعضها بعضا» سیدناالاستاد این حرفی که وجود مبارک ابراهیم زد به فرشتهها فرمود: ﴿إِنَّ فِیهَا لُوطاً﴾ آنها گفتند: ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ﴾[18] مشکل آنهاست که درست به مطلب ابراهیم نرسیدند نه مشکل ابراهیم, گاهی شاگرد حرف استاد را نمیفهمد و آن جریان فرشتهها هستند و انسان کامل، مشکل فرشتهها بود نه مشکل ابراهیم برای اینکه ما یک سلسله مدبّرات در عالَم داریم به نام فرشتهها از این مدبّرات سؤال کنیم شما شاگردان چه کسی هستید یعنی نزد چه کسی درس خواندید میگویند نزد انسان کامل از کجا انسان کامل معلّم شماست؟ برای اینکه خدای سبحان جهان را با اسما اداره میکند اینکه در دعای «کمیل» میگوییم «و بأسمائک الّتی ملأت أرکان کلّ شیء»[19] جهان را اسمای الهی اداره میکند اسما آن مرحله چهارم است یعنی لفظ نیست مفهوم نیست مصداق نیست آن حقیقتِ ظاهر در این مصداق که این مصداق مظهر آن است آن اسم است خدا با اسما جهان را اداره میکند این اسما را به خلیفه خودش یاد داد ﴿عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ﴾ بعد به فرشتهها فرمود شما اینها را بلدید عرض کردند نه, اگر استعداد داشته بودند که خدا یادشان میداد اینها دو مرحله عقباند یکی استعداد آن را ندارند که شاگرد بلاواسطه خدا باشند وگرنه خدا این اسما را یاد ملائکه میداد دو: حالا که شاگرد انسان کاملاند آن لیاقت را ندارند که علم اسما را یاد بگیرند در حدّ اِنبا و گزارش باخبر میشوند ﴿قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾[20] دو مرتبه فرشتهها از انسان کامل دنبالاند مشکل فرشتهها بود که حرف ابراهیم را نفهمیدند نه مشکل ابراهیم خلیل. این بیان نورانی حسن بن علی(علیهما السلام) در بحث روایی ملاحظه فرمودید سیدناالاستاد این روایت را نقل کرده در بحث روایی این حدیث شریف از وجود مبارک حسن بن علی(علیهما السلام) هست که فرمود وجود مبارک ابراهیم با فرشتهها گفتگو کرده است «یَستبقیهم» درصدد این است که اینها عذاب نشوند چرا, «و هو قول الله عزّ و جلّ ﴿یُجَادِلُنَا فِی قُومِ لُوطٍ»[21] حضرت به برکت و شهادت آیه سورهٴ «هود» دارد استدلال میکند که گفتمان ابراهیم و فرشتهها(علیهم السلام) برای نجات این قوم بود نه برای نجات لوط.
پرسش:...
پاسخ: همان, اشکال در آنهاست که حرف ابراهیم را متوجه نشدند.
پرسش:...
پاسخ: نه, غرض این است که اگر اینچنین معنا بکنیم حمل بر صحّت است وگرنه ظاهرش این است که اینها متوجّه نشدند که مسیر فرمایش ابراهیم کجاست ابراهیم(سلام الله علیه) میداند که هیچ پیغمبری مورد عذاب نیست این را همه مؤمنین میدانند, ابراهیمی که جزء مخلَصین است نداند که لوط جزء معذّبین نیست.
پرسش:...
پاسخ: نه, اگر شفاعت الهی شامل حال اینها بشود فرمود: ﴿مَا أَصَابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾[22] همین است این دعایی که میخوانیم «یا مَن یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر»[23] از همین آیه گرفته شده فرمود بسیاری از گناهان است که خدا میبخشد ما نمیدانیم اسرار عالَم چیست چه وقت میخواهد پاسخ بدهد در دنیا پاسخ میدهد در برزخ پاسخ میدهد در قیامت پاسخ میدهد ولی آن رحمت و عنایت و اوّاه و حلیم بودنِ کسی ایجاب میکند که از خدا بخواهند صرفنظر کند اینها هم میفرمایند نه, اینها دیگر به نصاب تعذیب رسیدند این بیان نورانی حسن بن علی که فرمود وجود مبارک ابراهیم «یستبقیهم» و به جمله ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾ استدلال میکند همین است سیدناالاستاد با یک چشم نورانیشان آیات را میدیدند با چشم نورانی دیگر روایات را, گرچه قرآن به صورت «القرآن یفسّر بعضها بعضا» است اما در محور میزان, در تشخیص موزون الاّ ولابد با یک نظر قرآن و با یک نظر روایات این روایت حسن بن علی را هم خود سیدناالاستاد نقل کرده هم در تفسیر کنزالدقائق.
پرسش: در آن روایت میفرماید: «یملأ الله الأرض به قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جورا»[24] یعنی با قسط و عدل ظلم و جور را برطرف میکنند چطور است که در امم گذشته با هلاکت و عذابهای اینچنینی [ظلم را برطرف میفرمود]؟
پاسخ: ذات اقدس الهی فرمود وجود مبارک پیغمبر خصیصهای دارد که الآن بخشی از آن خصیصهها به وسیله ائمه(علیهم السلام) ثابت شده است و امروز به وجود مبارک ولیّ عصر زنده است فرمود دو چیز در امّت اسلامی رافع عذاب است یکی استغفار مردم, یکی وجود نورانی حضرت ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾[25] همین مطلب قرآنی در نهجالبلاغه وجود مبارک حضرت امیر فرمود خدای سبحان دو امان دارد یکی استغفار, یکی هم وجود مبارک پیامبر بعد فرمود مردم! آن وجود مبارک پیامبر را هم به حسب ظاهر از دست دادید استغفار را از دست ندهید[26] اگر ذوات مقدس اهل بیت(علیهم السلام) از بخشی از جهت, نظیر وجود مبارک رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند ما چه میدانیم به وسیله آن ذوات مقدس آن عذاب استئصال را عذاب عمومی را برمیدارد عذاب مقطعی البته هست آنجایی که فرمود: ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ﴾ یعنی عذابی نظیر عذاب اُمم قبلی که عذاب استئصال باشد وگرنه مقطعی عذاب آمده جاهای شخصی عذاب آمده اما عذابی که امت را زیر و رو کند نیامده و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که «رحمةٌ للعالمین» است[27] این اثر را دارد الیوم هم ممکن است وجود مبارک حضرت ولیّ عصر این اثر را داشته باشد آن را که نمیدانیم ولی این معلوم است که اگر حجّت خدا از ذات اقدس الهی درخواست کند عذاب میآید اینجا هم حضرت لوط عذاب درخواست کرد عرض کرد که ﴿رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ﴾[28] وقتی که کار به مراحل نهایی رسید در آیه سی همین سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» لوط عرض کرد که ﴿رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ﴾ آن وقت عذاب الهی آمد.
مطلب بعدی آن است که در جریان انبیا قصّه را سه نحو ذکر کردند یک وقت است که از پیامبر(علیه الصلاة و علیه السلام) شروع میکنند به امت میرسند مثل جریان نوح مثل جریان ابراهیم مثل جریان لوط مثل جریان شعیب, گاهی از امّت شروع میکنند به پیامبرشان(علیهم السلام) میرسند مثل جریان قارون, جریان فرعون, جریان هامان که اول اینها را ذکر میکند بعد میفرماید: ﴿جَاءَهُم مُّوسَی﴾ گاهی قصّه خود امت را ذکر میکند نه مسبوق است به نام پیامبرشان نه ملحوق است مثل عاد و ثمود آنچه در این یک صفحه و نصف یا دو صفحه از قصص انبیا آمده در همین سه محور است که گاهی میفرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً﴾[29] بعد اسم قومش را میآورد ﴿وَإِبْرَاهِیمَ﴾[30] بعد اسم قومش را میآورد بعد ﴿لُوطاً﴾[31] اسم قومش را میآورد, بعد ﴿وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً﴾ گاهی اول اسم قوم است بعد اسم پیامبر, گاهی اسم پیامبرشان اصلاً نیست برای اینکه مبسوطاً در آیات دیگر گذشت.
مطلب بعدی آن است که اگر عذابی بیاید و منطقهای را ویران کند و در بین آنها آدمهای صالحی باشند حتماً آن آدمهای صالح به وظیفهشان که امر به معروف و نهی از منکر باشد عمل نکردند این روایت نورانی را مرحوم کلینی در کافی هم نقل کرده که فرشتههای الهی مأمور شدند منطقهای را زیر و رو بکنند وقتی نزدیک آن منطقه رسیدند دیدند کسی هست که اهل نماز شب است گفتند ما عذاب بفرستیم, نفرستیم, وقتی از ذات اقدس الهی سؤال کردند فرمودند این فقط گرفتار کار خودش است امر به معروف نکرده, نهی از منکر نکرده به فکر اصلاح جامعه نبوده این دین خدا را حفظ نکرده این به وظیفه خودش عمل نکرده[32] این روایت را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده بنابراین اگر عذاب الهی بیاید و کسی در آن منطقه به وظیفه خودش عمل کرده باشد حتماً خدا او را نجات میدهد جریان قوم موسی اینطور بود جریان بسیاری از امم اینطور بود که مؤمنینشان را نجات میدادند و کفارشان را تعذیب میکردند.
خود وجود مبارک لوط از منطقهای آمده اینجا و مهاجر بود ﴿إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی﴾[33] البته نزدیک بود به منطقه زیست حضرت ابراهیم(سلام الله علیهما) برای اینکه فرشتهها گفتند: ﴿مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ﴾[34] حالا یا چون آنهایی که قوم لوط بودند از نظر جغرافیایی نزدیک محلّ زیست ابراهیم(سلام الله علیه) بودند یا نه, عهد ذهنی و ذکری بود ولی به هر حال ظاهرش این است که ﴿مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ﴾ نزدیک بودند.
در جریان قوم لوط اگر واقعاً کسی حالا یا زن است یا مرد ـ اگر خنثی باشد باید خودش را معالجه کند ـ اگر مشکل غریزهای دارد حتماً باید درمان بشود اینطور نیست که درمان برای این بیماری نباشد خیلی از بیماریهاست که درمانش ناشناخته است این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) را مرحوم کلینی نقل کرده است «کلّما أحدث العباد مِن الذنوب ما لم یکونوا یعملون أحدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون»[35] فرمود گناهان تازه, عذابهای تازه میآورد گناهانی که سابقه نداشت اگر انجام دادند عذابهایی میآید که اصلاً نمیدانند از کجاست «کلّما أحدث العباد مِن الذنوب ما لم یکونوا یعملون أحدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون» این تلازم هست انسان چیزی جدای از عالَم نیست همانطوری که حوادث عالَم در انسان اثر میگذارد اعمال انسان هم در رخداد عالَم بیاثر نیست اینطور نیست که آدم بگوید چه بد چه خوب زلزله یک امر طبیعی است، بله زلزله امر طبیعی است اما چه وقت بیاید و کجا بیاید و چقدر بیاید نظمی دارد حساب و کتابی دارد باران یک امر طبیعی است اما چه وقت بیاید و کجا بیاید و چقدر بیاید هر قطرهای را فرشتهای میآورد[36] حساب و کتابی دارد در روایات هست که اگر مردم نالایق بودند ما به این ابرها دستور میدهیم باران را ببرد در دریا بریزد[37] این طور نیست که اعمال ما اثری نداشته باشد از آن طرف فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ﴾[38] بیگانه هوس باطل دارد تحریم میکند کار به دست دیگری است رازق دیگری است از تحریم هیچ کاری ساخته نیست در صورتی که ما در مسیر دین باشیم فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ والارضِ﴾ زمین در اختیار خدا, آسمان در اختیار خدا, نیروها در اختیار خدا, فرمود مگر دیگری رازق است؟! اینها طبل باطل میکوبند واقعش این است فرمود اگر شما درست راه رفتید ما همه نعمتها را به شما میدهیم فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ این سنّت الهی است مسیحی این طور است یهودی اینطور است مسلمان اینطور است هر کسی با خدا بود دستور خدا را انجام داد در هر زمان و زمینی باشد این است الیوم تنها دین, دین اسلام است باید این کار را کرد آنجا که فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی﴾ برای آن بخش است اینجا ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ﴾ برای این بخش است غرض این است که اگر ذات اقدس الهی زلزله دارد بر اساس نظمهای ریاضی است اما چه وقت و کجا حسابشده است باران دارد بر اساس نظمهای ریاضی است برف و تگرگ دارد بر اساس نظمهای ریاضی است اما چه وقت و کجای آن به صلاحدید خود ذات اقدس الهی است عذاب هم همین طور است در جریان ذکورت و انوثت هم اگر کسی گرایش باطل داشت حتماً باید خودش را معالجه کند اینطور نیست که بگوید حالا چون گرایش به همجنس دارد این کار برای او حلال باشد یا نه, بیماری است و بیماری باید درمان بشود اگر این بیماری درمان نشده اگر کسی راه صحیح را طی کند ذات اقدس الهی فکر طبیب را به تشخیص بیماری هدایت میکند این دعا و توسل حداقل در پنج بخش اثر دارد یک وقت است کسی حمد میخواند بیمار فوراً شفا پیدا میکند آن یک کرامت است یا با دعای نورانی کسی که دم مسیحایی دارد فوراً درمان میشود آن کرامت است اما این حمدهای ما یقیناً اثر دارد این در پنج بخش اثر دارد اولاً خود بیمار متحیّر است به کدام پزشک مراجعه کند خدای سبحان با این حمدها با این توسلها با این استشفاها فکرش را هدایت میکند که نزد کدام طبیب برود خب اطبّا هم اینچنین نیست که کاملاً به همه علوم آگاه باشند گاهی اشتباه میکنند با یک «ببخشید» میخواهند مسئله را حل کنند رهبری و هدایت فکر طبیب به تشخیص مرض تصادفی نیست این به برکت آن حمد است بخش سوم اگر بیماری را تشخیص داد داروی معالجش چه چیزی هست گاهی اشتباه میکند گاهی به مقصد میرسد اینکه تصادف در کار نیست هدایت فکر طبیب به تشخیص داروی معالج به برکت آن حمد است حالا وقتی که این سه کار تمام شد این به کدام داروخانه برود که خوشانصاف باشد آن تاریخ مصرف گذشته را به او ندهد با یک ببخشید بخواهد مسئله را حل کند این حمد او را هدایت میکند از کسی دارو بخرد که دارویش تاریخ مصرف گذشته نباشد آن دارو مؤثر باشد, بخش پنجم این است که حالا آورده کدام پرستار اشتباه نکند دارو را اشتباهی ندهد با یک ببخشید بخواهد مسئله را حل کند کسی پرستاری او را به عهده میگیرد یا خودش به عهده میگیرد که اشتباه نکند به موقع مصرف بکند حالا ششم بماند که دستگاه گوارش او را پذیرای درمان بکند قدم به قدم این حمدها اثر دارد ما نباید توقّع داشته باشیم حمدی که خواندیم کار مسیحا(علیه السلام) را بکنیم. غرض این است که هر وقت گناهان بیسابقه انجام دادند دردهای بیسابقه, عذابهای بیسابقه است اینها هم یک نحو عذاب است «کلّما أحدث العباد مِن الذنوب ما لم یکونوا یعملون أحدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون».
در جریان حضرت شعیب فرمود: ﴿وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً﴾ فرمود مشکل آنها اقتصادی بود کمفروشی بود و بحث مبسوطش در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» گذشت و در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» قصّه عاد و ثمود و این بخشها مبسوطاً گذشت قصّه لوط از آیه 160 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» خیلی مبسوطتر از آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» است گذشت, قصّه وجود مبارک شعیب از آیه 176 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» گذشت ﴿کَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ ٭ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَلاَ تَتَّقُونَ ٭ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ٭ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ٭ وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمینَ﴾ این ﴿إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمینَ﴾ حرف همه انبیا بود و ذات اقدس الهی که درباره حضرت ابراهیم فرمود: ﴿وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾[39] یعنی او از ما خواست ما هم دادیم حالا چه چیزی خواست ما به او چه چیزی دادیم تفسیرش را آیات دیگر به عهده دارد قصّه حضرت شعیب آنجا مبسوطاً گذشت لذا اینجا به طور اختصار بیان میفرمایند که حضرت شعیب(سلام الله علیه) به آنها فرمود: ﴿یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ﴾ (یک) ﴿وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ﴾ به فکر معاد باشید شما هرگز از بین نمیروید حالا یا زود یا دیر پاداش اعمال را میبینید عَثو و عِیث یکی ناقص است یکی اجوف هر دو معنی فساد است ﴿وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ﴾ این تأکید است حال مؤکّده است منتها از آن ماده نیست و از همان معناست مثل «لا تفسدوا فی الأرض مفسدین», ﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ﴾ این لرزه آمد بساط آنها را به هم زد آن زمینلرزه و ویران کردن ﴿فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ﴾ اینها راکد, به زانو افتاده, ویرانشده در همان دیارشان ماندند این جریان قوم شعیب اما جریان عاد و ثمود را چون در سوَر دیگر مبسوطاً فرمودند که صالح و هود(سلام الله علیهما) پیامبران آنها بودند در این بخش فقط از امت سخن به میان آمد نه امام ﴿وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسَاکِنِهِمْ﴾ ما گفتیم, آدرس دادیم, شما هم الآن سینه به سینه تاریخ عاد و ثمود را شنیدید در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» دارد که در جریان لوط ﴿وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ ٭ إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ٭ إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ ٭ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ٭ وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ ٭ وَبِاللَّیْلِ﴾[40] فرمود شما شامگاه و صبحگاه عبورتان این است شما که از مکه به شام میروید و از شام به مکه برمیگردید سر راهتان است هم ﴿مُصْبِحِینَ﴾ هم ﴿بِاللَّیْلِ﴾ آنها که قافلههای شبرو هستند این ویرانهها را میبینند آنها که صبحرو هستند این ویرانهها را میبینند این برای لوط, درباره عاد و ثمود هم فرمود: ﴿وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ﴾ این گناه یک گناه پیچیدهای نبود بارها به عرضتان رسید یکی از مشکلات مهمّ این کشور مشکل اخلاقی است یعنی چندین میلیون پرونده که روی میز دستگاه قضاست حداکثر این پروندهها برای الفبای دین است برای همین بداخلاقی است کمفروشی بد است گرانفروشی بد است فحش گفتن بد است تجاوز بد است چک بیمحل کشیدن بد است احتکار بد است خب اینها چیزی نیست که کسی نداند یعنی اینها جزء مسائل پیچیده قضایی یا فقهی است که کسی نداند اینها حرام است؟! اخلاق است که مشکل قسمت مهمّ جامعه را حل میکند بودجههای سنگین, نیروهای فراوان صرف همین بداخلاقی است که ما الفبای دین را عمل نمیکنیم اگر مسجدهای ما, اگر حسینیههای ما معمور بود هرگز ما این مشکلات را نداشتیم از تلویزیون کارِ مسجد ساخته نیست همین حرفها را ما در تلویزیون میزنیم کم اثر دارد اما در مسجد و حسینیه که میگوییم با چندتا اشک همراه است با توبه همراه است کار مسجد را فقط مسجد میکند, کار حسینیه را فقط حسینیه میکند ﴿وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ﴾ این قسم دوم یعنی نام پیامبر نیامده فقط نام امت آمده, قسم سوم آنجایی است که اول نام قوم آمده بعد نام پیامبرشان ﴿وَقَارُونَ﴾ این قارون از قوم موسی بود جزء قبطیها نبود ﴿إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی﴾[41] متأسفانه بیراهه رفته ﴿وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُم مُّوسَی﴾ اول نام اینهاست بعد نام پیامبرشان با معجزات آمده اینها ﴿فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ﴾ ولی جلو نیفتادند اینها خیال کردند با زر و زور میتوانند جلو بیفتند ولی ﴿مَا کَانُوا سَابِقِینَ﴾ کسی ما را نمیتواند دور بزند از ما جلو بزند فرمود همه اینهایی که ما قصههایشان را گفتیم خلاصه جمعبندی کنیم این «فاء», «فاء» نتیجه است ﴿فَکُلّاً﴾ از قوم نوح گرفته تا قوم فرعون ﴿أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُم مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً﴾ با سنگهای آسمانی آنها را از پا در آوردیم ﴿وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ﴾ رعد و برق و مانند آن ﴿وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ﴾ که قارون بود ﴿وَمِنْهُم مَنْ أَغْرَقْنَا﴾ مثل قوم نوح و مثل قوم موسی هم فرعون را به دریا سپردیم هم طوفان نوح قومش را فرا گرفته ولی جمعبندی نهایی این است که خدا به احدی ستم نکرد با «کان» هم ذکر فرمود ﴿وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِن کَانُوا انفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 55.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 253.
[3] . سورهٴ صافات, آیهٴ 109.
[4] . سورهٴ صافات, آیهٴ 120.
[5] . سورهٴ صافات, آیهٴ 79.
[6] . سورهٴ هود, آیهٴ 75.
[7] . سورهٴ بقره, آیهٴ 260.
[8] . سورهٴ بقره, آیهٴ 258.
[9] . سورهٴ بقره, آیهٴ 258.
[10] . سورهٴ بقره, آیهٴ 243
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 259.
[12] . سورهٴ مائده, آیهٴ 110.
[13] . التوحید (شیخ صدوق), ص269.
[14] . نهجالبلاغه, نامه 31.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 260.
[16] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 71.
[17] . ر.ک: الکشاف, ج2, ص430.
[18] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 32.
[19] . البلد الأمین, ص188.
[20] . سورهٴ بقره, آیهٴ 33.
[21] . (سورهٴ هود, آیهٴ 74) الکافی, ج5, ص547 و ج8, ص328; المیزان, ج10, ص328 و ج16, ص129.
[22] . سورهٴ شوری، آیهٴ 30.
[23] . من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 132.
[24] . الغیبة(شیخ طوسی)، ص50 .
[25] . سورهٴ انفال، آیهٴ 33.
[26] . ر.ک: نهجالبلاغة، حکمت 88 .
[27] . سورهٴ انبیاء، آیهٴ 107.
[28] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 30.
[29] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 14.
[30] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 16.
[31] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 28.
[32] . ر.ک: الکافی، ج 5، ص58.
[33] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 26.
[34] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 31.
[35] . الکافی، ج2، ص275.
[36] . ر.ک: الصحیفة السجادیة, دعای 3; «... وَ الْهَابِطِینَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ».
[37] . الکافی، ج2، ص272.
[38] . سورهٴ اعراف، آیهٴ 96.
[39] . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 27.
[40] . سورهٴ صافات، آیات 133- 138.
[41] . سورهٴ قصص، آیهٴ 76.
تاکنون نظری ثبت نشده است