display result search
منو
تفسیر آیات 56 تا 62 سوره قصص

تفسیر آیات 56 تا 62 سوره قصص

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 73 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 56 تا 62 سوره قصص"
- بیان الهی در پاسخ به علاقه شدید پیامبر به هدایت قوم خویش؛
- مراحل تکامل انسانی؛
- مراتب حیات انسان؛
- بهانه‌های علمی و عملی کفار و مشرکان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّکَ لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (56) وَقَالُوا إِن نَتَّبِعِ الْهُدَی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَ لَمْ نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ رِزْقاً مِن لَدُنَّا وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (57) وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلّا قَلیلاً وَکُنّا نَحْنُ الْوَارِثِینَ (58) وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَی إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ (59) وَمَا أُوتِیتُم مِن شَیْ‏ءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَزِینَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی أَفَلاَ تَعْقِلُونَ (60) أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاَقِیهِ کَمَن مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِینَ (61) وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شرَکَائِیَ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ (62)﴾

بیان الهی در پاسخ به علاقه شدید پیامبر به هدایت قوم خویش
بعد از بیان آن مقاطع گوناگون جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) به اصل مطلبی که سورهٴ مبارکهٴ «قصص» درباره آن است پرداخت و آن عناصر محوری اصول دین است توحید, وحی و نبوّت و مانند آن. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خیلی علاقه‌مند بود که قوم او ایمان بیاورند یک امر مطلوب و مرغوبی است که انسان علاقه‌مند است همشهریان او و قبیله او, هم‌ملّیت او موفق و مؤیّد باشند یک نعمت خوبی است. فرمود شما آن کسانی را که دوست دارید نمی‌توانید هدایت کنید هدایت تشریعی به معنای ارائه طریق که برای همگان هست این قرآن ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[1] است ﴿ذِکْریٰ لِلْبَشر﴾[2] است, تو هم رحمةٌ للعالمین هستی[3] همه این آیات اشاره ‌شده ناظر به این است که قرآن برای هدایت همه مردم آمده و وجود مبارک حضرت هم همین کارها را می‌کرد تبلیغ می‌کرد با فعلش با قولش مردم را هدایت می‌کرد اما آن گرایشی که شما دارید که بتوانید در قلب اینها نورانیّتی ایجاد کنید که اینها این دین را بپذیرند آن کار شما نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «شوری» این‌چنین فرمود: ﴿وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾ تو کارت هدایت کردن است راهنمایی کردن است و این کار را هم می‌کنی پس هدایت به معنای ارائه طریق از راه تعلیم کتاب و حکمت این هم وظیفه حضرت است هم برنامه رسمی او, خدای سبحان وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به عنوان اینکه تالی کتاب خداست به عنوان اینکه معلّم حکمت است به عنوان اینکه معلّم کتاب است معرفی کرد بالصراحه هم در آیه 52 سورهٴ «شوری» فرمود ـ با جمله اسمیه با تأکید «إنّ» ـ ﴿وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾ اما تو بخواهی کسی که قلبش مُرده است قلبش را زنده کنی قلب تاریک را نورانی کنی آن یک فیض خاص می‌خواهد آن دیگر به عنایت الهی است آن نه مأموریت شماست و نه مقدور شما, آری, اگر ذات اقدس الهی اراده بفرماید شما وسیله خیر باشید آن را می‌توانید انجام بدهید آیه 122 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» ناظر به این بخش است فرمود: ﴿أَوَمَن کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا﴾.
مراتب حیات انسان
برخی‌ها حیات گیاهی دارند که فقط تغذیه می‌کنند بالنده‌اند و جامه خوب می‌پوشند اینها نامیِ بالفعل‌اند و حیوانِ بالقوّه به فکر عواطف و پدر و مادر و قبیله و مسائل خانوادگی و اینها غالباً نیستند اینها نامیِ بالفعل‌اند, حیوان بالقوّه مقداری که رشد کردند مسائل عاطفی و همسرداری و فرزندداری و اینها پیدا شد همین کاری که حیوان‌ها هم دارند این حیوان بالفعل است و انسان بالقوّه اگر در همین حد ماند که این حیوان می‌میرد اگر از این حد بالاتر آمد آن انسان بالفعل است و مَلک بالقوّه اگر از این مرحله هم بار دیگر مقرّب شد و پرّان شد و رفت این هم مَلک بالفعل است و هم حامل عرش و الآن دیگر آنجا قوّه‌ای در کار نیست فرمود عدّه‌ای مُرده‌اند ما به اینها حیات می‌دهیم عدّه‌ای بعد از حیات در ظلمت‌اند ما به اینها نور می‌دهیم اینها روشن می‌شوند ﴿جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾ مؤمن می‌شوند این کارِ خداست اگر ذات اقدس الهی اراده‌اش تعلّق گرفت که شما مجرای این فیض باشید بله این کار به وسیله شما انجام می‌شود به اذن الله بنابراین این هدایتی که در قلب نورانیّتی پیدا بشود گرایشی پیدا بشود تلاش و کوشش بکنند یک حیات نورانی حیات قلبی پیدا بشود این در اختیار ذات اقدس الهی است ﴿أَوَمَن کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ این برای ﴿إِنَّکَ لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ﴾ است برای اینکه او ﴿أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ﴾ است فضل الهی هم مطابق با حکمت است اگر بداند کسی از این فضل بهره می‌برد آن کار را خواهد کرد اما اگر بداند این هدر دادن یک فضل زاید است به او عطا نمی‌کند.
بهانه‌های علمی و عملی کفار و مشرکان
مطلب بعدی آن است که مشرکین, کفار, منحرفین اینها یک راه‌های علمی داشتند یک راه‌های عملی, آن راه‌های علمی‌شان این بود که معیار حق و باطل, معیار معرفت‌شناسی ما در قبول و نکول, فعل و ترک نیاکان ماست اگر چیزی را آنها گفتند ما می‌پذیریم ﴿إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَی أُمَّةٍ﴾[4] اگر مکتبی را آنها نپذیرفتند ما هم رد می‌کنیم می‌گوییم ﴿مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ﴾[5] پس تصدیق و تکذیب ما, قبول و نکول ما به فعل و ترک نیاکان ماست این از نظر بحث‌های علمی که داشتند و این راه هم البته ابطال شد اما راه‌های عملی می‌گویند حرفی نداریم شما دعوت صحیح دارید و مثلاً توحید حق است و شرک باطل است و اینها ولی ما اگر مسلمان بشویم مؤمن بشویم موحّد بشویم اینجا جای اختطاف و آدم‌ربایی است ما امنیت نداریم مشکل مالی داریم مشکل جانی داریم امنیّت نداریم در امان نیستیم در اقتصاد سالم نیستیم اینها بهانه‌های اینها بود. در بخش‌های علمی آن شبهات را قرآن قبلاً گفت و رد کرد در بخش‌های عملی پنج, شش جواب به این شبهه عملی می‌دهد می‌فرماید اینجا امنیت تأمین است اقتصاد هم تأمین است ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ ٭ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾[6] هم اقتصاد مردم مکّه تأمین است هم امنیّت اینها، در زمان جاهلیّت همه جا ناامن بود اختطاف و آدم‌ربایی بود جنگ و خونریزی و راهزنی بود مکه به احترام کعبه امن بود پس شما در مکه مشکلی ندارید اگر مشکلتان از نظر امنیت است اینجا پنج, شش جواب در کنار هم آمده. فرمود: ﴿قَالُوا إِن نَتَّبِعِ الْهُدَی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ ما را از سرزمینمان بیرون می‌کنند تبعید می‌کنند و مهاجرتمان ضروری است یا آدم‌ربایی ضروری است چندین پاسخ می‌دهد یک: ﴿أَوَ لَمْ نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً﴾ اینجا امن است محلّ امن است حیوانات در امنیّت‌اند چه رسد به شماها اینجا کسی رهزنی ندارد آدم‌کشی ندارد از نظر مسائل اقتصادی هم همان طوری که در سورهٴ «قریش» فرمود: ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ﴾ اینجا هم می‌فرماید: ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾, ﴿کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ به معنای عموم نیست به معنای کثرت است در سورهٴ مبارکهٴ «نمل» گذشت که وقتی آن ملکه سبا را خواستند معرفی کنند فرمودند: ﴿أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾[7] نه اینکه او همه چیز را داراست این ﴿کُلِّ﴾ ناظر به کثرت است نه ناظر به تعمیم، ناظر به عمومیّت نیست نظیر «کلّ نار حارّة» بلکه ناظر به کثرت است یعنی او اشیای فراوانی دارد اینجا هم ناظر به کثرت است ناظر به عموم نیست ﴿کُلِّ﴾ در اینجا معنی کثرت را به همراه دارد ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ اکثر میوه‌ها, اکثر بهره‌ها و نتایج در مکه هست, این ﴿رِزْقاً مِن لَدُنَّا﴾ اینها نمی‌فهمند از کجا سرزمینی که نه تنها دایر نیست, بایر نیست, موات نیست, لم یُزرع نیست, ﴿غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ است که قسم پنجم است [این همه برکت در آن هست] ﴿غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ به آن زمین موات نمی‌گویند چون موات قابل احیاست «مَن احیی ارضا میتة فهی له», «لَم یزرع» هم عدم مَلکه است یعنی شأنیت کِشت و زرع دارد ولی کسی نیست کشت و زرع بکند, ﴿غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ نه یعنی موات, نه یعنی «لم یزرع» یعنی شما نمی‌توانی احیا کنی برای اینکه نه آب دارد نه خاک یک مُشت سنگلاخ بیش نیست وجود مبارک ابراهیم عرض کرد ﴿رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾[8] خب چه کسی باید اینجا را آباد بکند آنها که از نزدیک رفتند می‌دانند اولاً خود کعبه در تَه درّه است یعنی بالای کوه‌های مکه اگر کسی برود می‌بیند این از هر طرف این شیارها می‌آید تَه درّه مکه است از این پایین‌تر دیگر نیست وادی یعنی درّه, تَه این وادی است که چندین بار سیل هم آمده کعبه را ویران کرده این وادی هست ﴿غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ هم است یک مشت سنگلاخ جا برای کشاورزی نیست فرمود خیلی‌ها نمی‌دانند که چطوری در تمام مدّت سال نعمت اینجا فراوان است این را خیلی‌ها نمی‌دانند اینجا ﴿لاَ یَعْلَمُونَ﴾ است نه «لا یعقلون» ﴿وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾ بعد می‌فرماید برهان دیگر خب شما برای دنیا می‌گویید, خیلی‌ها بودند که وضع مالی‌شان خوب بود همه این خانه‌ها و بساط‌هایی که داشتند ویران شده بخش ضعیفی از این خانه‌ها مانده فرمود: ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا﴾ این منصوب به نزع خافض است یعنی «بطرت فی معیشتها» خودکام و عیّاش را می‌گویند «بَطِر» ﴿فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلّا قَلیلاً﴾ این ﴿إِلّا قَلیلاً﴾ یعنی قسمت مهمّ این روستا یا این شهر یا این منطقه ویران شده بخش ضعیفی از آن خانه‌ها مانده برخی‌ها می‌گویند ﴿لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلّا قَلیلاً﴾ به لحاظ ساکن است نه به لحاظ مسکن یعنی کسی اینجا به طور رسمی سکونت نمی‌کند مگر عابرین و مسافرینی که اینجا را به عنوان کاروانسرا انتخاب بکنند شبی در اینجا بیتوته بکنند[9] ولی ظاهرش همان است که قسمت مهمّ این بناها ویران شده مختصری از آثار خرابه مانده ﴿وَکُنّا نَحْنُ الْوَارِثِینَ﴾ ما ارث بردیم این ﴿کُنّا نَحْنُ الْوَارِثِینَ﴾ برای آن است که مالک حقیقی خدا بود قبلاً, مالک حقیقی خداست بعداً, مالک حقیقی خداست فعلاً, چون این مِلک اعتباری آمده این پرده‌ای شده نمی‌گذارد ما آن مالک حقیقی را ببینیم می‌فرماید این مِلک اعتباری که به وسیله هلاکتِ ساکنان رخت بربست آن وارث بودن ما روشن شد وگرنه در تمام این سه مقطع مالک حقیقی ما بودیم.
فرمود: ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً﴾ این ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾[10] و آنچه در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «طه» آمده;[11] چه آیه سورهٴ «اسراء» چه آیه سورهٴ «طه» چه این آیه، همین معنای مشترک را می‌رساند لذا می‌بینید محقّقین از اصول می‌گویند ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾ دلیل برائت نقلی نیست این درصدد این است که اگر خدا بخواهد ملّتی را عذاب بکند بعد از اتمام حجّت است این کاری به مسئله کلامی دارد نه مسئله اصولی اینجا هم می‌فرماید: ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی﴾ هرگز خدای سبحان اهل قریه‌ای را, شهر و روستایی را به هلاکت محکوم نمی‌کند مگر اینکه در آن هسته مرکزی آن منطقه به اصطلاح پایتخت یا تعبیر دیگر, در آن اُمّ‌القرا راهنمایی را مبعوث بکند که حرفش از آنجا به همه مردم آن منطقه برسد ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا﴾ یعنی امِّ آن قریٰ ﴿رَسُولاً﴾ که این رسول این کار را می‌کند ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا﴾ خب این ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا﴾ همان هدایت است اگر تلاوت باشد گاهی تلاوت در مقابل تعلیم و تزکیه است آنجا چون تفصیل, قاطع شرکت است جداگانه ذکر می‌فرماید: ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾[12] اما وقتی تقابلی نباشد تفصیلی نباشد که قاطع شرکت است منظور از ﴿یَتْلُوا﴾ هم تلاوت است هم تعلیم کتاب است هم تعلیم حکمت است هم تزکیه, لذا اگر در اینجا فرمود: ﴿إِنَّکَ لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ﴾ یعنی آ‌ن هدایت تکوینی, آن ایصال به مطلوب و مانند آن مقدور تو نیست اینجا هم فرمود در تمام قُرا ما بالأخره در آن هسته مرکزی کسی را می‌فرستیم که آیات ما را تلاوت کند تفسیر کند تعلیم بدهد کتاب و حکمت را و مانند آن, بعد تکرار فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَی إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾ در اثر ظلم اعتقادی, ظلم عملی ما اینها را به هلاکت محکوم کردیم اینها یکی پس از دیگری جواب همین بهانه‌گیرهاست که بالأخره این خطر هست شما را خدا هلاک می‌کند آنجا تبشیر است اینجا انذار, در کنار این انذارها تبشیر هم ذکر می‌کند جواب دیگر: می‌فرماید اینکه شما الآن می‌گویید دین حق است ولی ما اگر بپذیریم آسیب می‌بینیم معنایش این است که ما دینی که حق است را رها کردیم برای دنیا, خلاصه حرفتان این است; فرمود: ﴿وَمَا أُوتِیتُم مِن شَیْ‏ءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ پس اگر یک وقت حرف علمی داشته باشید که معیار حق و باطل, حرف نیاکان است آن را در جای دیگر نقل کرد و ابطال فرمود اگر حرف عملی داشته باشید شما هیچ بهانه‌ای ندارید اینجا سرزمین امن است مهد امن است اقتصاد تأمین, امنیت تأمین و اگر این حرف را دیگران بگویند باید بدانند که چیزی که از بین‌رفتنی است در اثر اطاعت نکردن فرمان ذات اقدس الهی, به هلاکت گرفتار می‌شود ﴿خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ﴾[13] و می‌دانید خلاصه حرفتان چیست, خلاصه حرفتان این است که دین را ما فهمیدیم حق است عالماً عامداً آن را قبول نمی‌کنیم برای اینکه دنیای ما در خطر است خلاصه حرفتان این است, بر اساس این خلاصه, چند جواب داده شد یکی از جواب‌ها همین آیه شصت است ﴿وَمَا أُوتِیتُم مِن شَیْ‏ءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَزِینَتُهَا﴾ اینها زینت شما نیست اگر کسی زمینی پیدا کرده باغ و راغی درست کرده و ساختمانی درست کرده آن زمین را مزیّن کرده نه خود را, زینةالأرض است نه زینةالانسان زینت انسان را در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» مشخص کرد که فرمود خدای سبحان ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾[14] زینت انسان عقل است و فطرت است و ایمان است و عدل آن زمین و راغ و باغ زینةالأرض است نه زینةالإنسان اگر آنچه خارج از جان انسان است زینت دنیاست نه زینت انسان ﴿فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَزِینَتُهَا﴾ آنچه در درون انسان هست آن می‌شود زینةالانسان شما آنچه عندالحیاة الدنیاست را مقدّم داشتید بر آنچه عند الله سبحانه و تعالی است ﴿أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾ خب یک آدم عاقل که این کار را نمی‌کند آنجا که فرمود مکه که جای امن است و امنیت است و رزق فراوان یک مسئله علمی است که کسی باید بررسی کند که چطور همه جا ناامن است اینجا امن کم کم پی می‌برد که به برکت کعبه است و امثال ذلک لذا آنجا فرمود: ﴿أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾ اینجا که خطاب رو در رو با آنهاست اینها می‌گویند ما فهمیدیم دین حق است ولی اگر بپذیریم دنیای ما در خطر است می‌فرماید شما عاقل نیستید برای اینکه العقل «ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»[15] شما آمدید زینت حیات دنیا را بر زینت انسان مقدّم داشتید خب این عقل نیست.
پرسش:...
پاسخ: این مشکلات که برای همه است در همه شرایط، این فشارها این طور نیست که برای دیگران نباشد آن که ما را آفرید یعنی ذات اقدس الهی سوگند یاد کرد فرمود شرق بروی غرب بروی انسان در فشار است ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾[16] کَبد یعنی رنج, مُکابده یعنی رنج لام, لام قسم است خب اگر کسی که ما را آفرید قسم خورد که من این را در رنج دارم اداره می‌کنم خب هر جا برویم همین رنج است این طور نیست که حالا اگر کسی غرب رفت یا شرق رفت رنج نباشد آ‌نها رنجشان یا مثل ماست یا بیشتر از ما منتها رنج‌ها فرق می‌کند این زد و خوردها این دعواها این همه جا هست این طور نیست که حالا اگر کسی کافر بود در امنیّت است او یک رنج بیشتری دارد اینجا جای آسایش نیست اینجا جای آزمون است خب انسان در کلاس آزمون با دلهره نشسته است منتها آزمون هشتاد سال یا صد سال این لام, لام قسم است آن که ما را آفرید فرمود قسم یاد می‌کنم که انسان روی آسایش را نمی‌بیند آسایش جای دیگر است اینجا جای امتحان است آدم هشتاد سال در کلاس امتحان همه‌اش نشسته, همه‌اش اضطراب منتها حالا ما غافلیم چون غافلیم خیال نمی‌کنیم این امتحان است بعد یک وقت بیدار می‌شویم می‌بینیم که تمام فضا را درد گرفته این زن نامحرم را خدا فرستاده دارد ما را امتحان می‌کند از یک طرف به حاجی و معتمر می‌گوید وقتی که احرام بستی صید حرام است از طرفی که به این آهوهایی که بالا دارند می‌چرند می‌گویند قدری پایین‌تر بیا در تیررس قرار بگیر در دسترس قرار بگیر ببنیم اینها چه می‌کنند ﴿لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ﴾[17] از آن طرف می‌گوید ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾[18] از یک طرف بدحجابی یا بی‌حجابی را از کنار چشم عبور می‌دهد از یک طرف می‌گوید ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾[19] رومیزی, زیرمیزی, حرام بیّن الهی است از آن طرف یک راشی را به سراغ آدم می‌فرستد. هیچ به نحو سالبه کلیه هیچ لحظه‌ای نیست در طیّ این هشتاد سال که ما در کلاس امتحان نباشیم منتها آنها که غافل‌اند خب ورق سفید می‌دهند فرمود من انسان را با درد خلق کردم برای اینکه کار ابد با او داریم این یک موجود ابدی است یک میلیارد سال و دو میلیارد سال و هزار میلیارد سال نیست ابد را او باید بسازد بنابراین این مقدار فشار همه جا هست آن مقداری که آ‌نها می‌خواستند راه باز بود ممکن بود ایمان بیاورند و تقیّه کنند خب تقیّه را فرمود شما قبول داشته باشید وقتی قدرت شد اظهار کنید اینها حاضر نبودند اگر واقعاً کسی بخواهد اظهار کند در زحمت است خب دین فرموده اظهار نکن اگر بین خود و خدای خود, خدا را قبول کردی و در منزلت نماز خواندی کسی هم نفهمید هم دنیایت تأمین است هم آخرت اما بهانه آنها این است که ‌﴿نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ فرمود اولاً شما چیزی را عالِم نیستید دوم اینکه نسبت به چیزی عاقل نیستید, عالِم نیستید برای اینکه نمی‌دانید که همه جا ناامن است مگر مکه به برکت بیت ما این کار را کردیم ﴿لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾ عاقل نیستید برای اینکه دنیا را بر آخرت ترجیح دادید ﴿وَمَا أُوتِیتُم مِن شَیْ‏ءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَزِینَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾ تازه برای در راه است یعنی اگر کسی اهل راه است می‌خواهد بهشت برود این آیه برای بهشتی‌هاست نه برای جنّت‌اللقائی‌ها آنجا که برای جنّت‌اللقاست نمی‌فرماید ﴿وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾[20] یا ﴿وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾ می‌فرماید: ﴿وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾[21] برای ماها که گرفتار زاد و توشه هستیم آدمی که در راه است رهتوشه می‌خواهد وقتی به مقصد رسید مقصود می‌خواهد نه زادراه آن آیه دیگر به ماها نمی‌گوید ﴿وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾ آن برای اوحدی از مؤمنان است فرمود شما در این [بهره] حداقلی هستید این حداقلی باید بفهمد عاقل باشد که ﴿مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾ چرا این عقل است برای اینکه آن چند روز زرق و برق است بعد سوخت و سوز شما چند روز یک مختصر رنج است بعد نیاز و ناز خب خیلی فرق دارد دیگر این‌چنین نیست که اینها که اینجا راحت‌اند بعد مُحضر نباشند ما اینها را کشان کشان دعوت می‌کنیم برای عذاب این اولاً زینت حیات دنیاست (یک) زودگذر هم است (دو) ملحوق به احضار است (سه) شما خیر و ابقا را دارید (یک) بعد دیگر ملحوق به احضار نیست (دو) لقاء الله را هم دارید (سه) خب آدم آن اوّلی را بر دومی ترجیح بدهد بی‌عقلی است دیگر, این می‌شود تحلیل قرآنی فرمود: ﴿وَمَا أُوتِیتُم مِن شَیْ‏ءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَزِینَتُهَا﴾ در طرف مقابل ﴿وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾ نه ﴿وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾ آن برای اوحدی است برای ماها نیست ﴿أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾ در بحث‌های قبلی که فرمود: ﴿یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَرَّتَیْنِ﴾ آیه 54 این ناظر به آن است که اینها که قبلاً یهودی بودند دهها کار داشتند دهها اجر دارند وقتی مسلمان شدند دهها کار دارند دهها اجر دارند این دو نوع است این ﴿مَرَّتَیْنِ﴾ به معنی مرّتین است نه به معنی بیش از دو بار آنجا دهها کار خیر کردند همه آ‌نها زیرمجموعه یهودیّت راستین اجر دارد اینجا دهها کار خیر کردند صبر علی الطاعه, صبر عن المعصیه, صبر علی المصیبه, صدها و دهها کار خیر کردند اینجا هم اجر دارند این برای آن ﴿مَرَّتَیْنِ﴾ اما اینجا فرمود شما بررسی کنید آن سه‌تا را با این سه‌تا آن زینت حیات دنیاست زودگذر است بعدش هم عذاب این ﴿مَا عِندَ اللَّهِ﴾ است دیرپاست بعدش هم لقاء الله خب بی‌عقلی است که انسان آن سه‌تا را بر این سه‌تا مقدم بدارد لذا فرمود: ﴿أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاَقِیهِ کَمَن مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِینَ﴾ سخن در این نیست که متاع دنیا بهتر است یا متاع آخرت متاع دنیا زودگذر است ملحوق به احضار است احضار در فرهنگ قرآن برای کسانی است که کشان کشان می‌برند در جهنم، مؤمنین را نمی‌گویند احضار کردیم این جلب برای تبهکاران است فرمود آخرتش این است اما کسی که مؤمن باشد وعده دارد وعده حَسن دارد در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» فرمود وَعد خدا حق است؛ آیه 55 سورهٴ مبارکهٴ «یونس» این است که ﴿أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ﴾ آگاه باشد این ثابت است دیگر تغییرناپذیر است ﴿أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾ اینجا فرمود: ﴿أفَلاَ یَعْقِلُونَ﴾ برای اینکه ترجیح مرجوح بر راجح است ﴿ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِینَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[2] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 31.
[3] . ر.ک: سورهٴ انبیاء, آیهٴ 107.
[4] . سورهٴ زخرف, آیات 22 و 23.
[5] . سورهٴ مؤمنون, آیهٴ 24; سورهٴ قصص, آیهٴ 36.
[6] . سورهٴ قریش, آیات 3 و 4.
[7] . سورهٴ نمل, آیهٴ 23.
[8] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 37.
[9] . ر.ک: الکشاف, ج3, ص423.
[10] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 15.
[11] . سورهٴ طه, آیهٴ 134.
[12] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 164; سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[13] . سورهٴ حج, آیهٴ 11.
[14] . سورهٴ حجرات, آیهٴ 7.
[15] . الکافی, ج1, ص11.
[16] . سورهٴ بلد, آیهٴ 4.
[17] . سورهٴ مائده, آیهٴ 94.
[18] . سورهٴ نور, آیهٴ 30.
[19] . سورهٴ مائده, آیهٴ 42.
[20] . سورهٴ اعلی, آیهٴ 17.
[21] . سورهٴ طه, آیهٴ 73.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:17

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی