display result search
منو
تفسیر آیات 89 و 90 سوره نمل

تفسیر آیات 89 و 90 سوره نمل

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 103 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 89 و 90 سوره نمل"
- جزای کسی که حسنه آورد بالاتر و بهتر از حسنه اوست؛
- طرح برخی از علائم قیامت؛
- سخن گفتن از طرف خدا غیر از لسان الله بودن؛
- مصداق کامل حسنه همان ولایت است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَهُم مِن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (89) وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (90)﴾

در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «نمل» برخی از علائم قیامت را مطرح فرمودند به تعبیر برخی از مفسّران نظیر فخررازی سه علامت اینجا ذکر شده است یکی همان جریان ﴿إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ﴾[1] است دوم ﴿وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَنْ فِی الأرْضِ إلاَّ مَنْ شاءَ الله﴾[2] که این نفخه اُولی است سوم ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾[3] لکن این ﴿تَرَی الْجِبَالَ﴾ اگر با توجه به آیه 86 ناظر به توحید ربوبی باشد این نه مخالف با سیاق آیات است نه جزء اشراط‌الساعه به شمار می‌آید آن‌گاه تطبیق این بر حرکت جوهری یا بر حرکت انتقالی زمین[4] بعید نیست؛ نمی‌توان گفت که چون در سیاق آیات قیامت است کاری به قبل از قیامت ندارد زیرا آیه 86 درباره توحید ربوبی است این آیه 88 هم درباره توحید ربوبی [می‌تواند باشد].
مطلب بعدی آن است که همه انبیا از طرف خدا سخن می‌گویند سخن گفتن از طرف خدا غیر از لسان الله بودن است که محصول قرب فرایض است سخن گفتن از طرف خدا با نقل آمیخته است وقتی رسولی از طرف خدای سبحان سخن می‌گوید, می‌گوید «قال الله» ولی در قرب فرایض سخن از نقل نیست خود این لسان, لسان الله است اگر این لسان, لسان الله است الله در هنگام حرف زدن که نمی‌گوید «قال الله» الله در موقع حرف زدن که نمی‌گوید «قل» الله در موقع حرف زدن فقط حرف خودش را می‌گوید بنابراین در جریان قرب فرایض اگر انسان کامل لسان الله شد چه اینکه درباره حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده است که ید الله است عین الله است و مانند آن اینجا دیگر سخن از نقل نیست منتها در بحث‌های قبل گذشت که در جریان قرب نوافل ما از فریقین روایت داریم[5] ولی درباره قرب فرایض چنین چیزی نیست به صورت متفرّقه داریم که امام می‌فرماید من ید الله هستم عین الله هستم جنب الله هستم[6] اما به عنوان اصل کلی که انسان کامل در اثر قرب فرایض لسان الله می‌شود ید الله می‌شود چنین چیزی ما تا حال برخورد نکردیم.
مطلب بعدی آن است که سرّ اینکه ما آیه 82 که ﴿کَانُوا بِآیَاتِنَا لاَ یُوقِنُونَ﴾ را به «لا یؤمنون» معنا کردیم برای آن است که مستحضرید یقین نظری مادامی که به ایمان عملی نرسد سودآور نیست برخی‌ها یقین نظری داشتند یعنی از نظر علمی هیچ مشکلی نداشتند ولی باور نکردند آن دو آیه‌ای که مربوط به جریان ‌فرعون بود شاهد این مسئله است که ﴿جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ﴾[7] یعنی در بخش نظر، اینها یقین داشتند ولی در بخش عمل باور نکردند آنچه را عقل نظر فهمید عقل عمل نگرفت اینها کاملاً شئونشان جداست تفکیک‌پذیر است و در جریان عالِم بی‌عمل هم کاملاً بازگو شد که چگونه انسان، عالماً عامداً معصیت می‌کند. بنابراین یقین اگر به ایمان نرسد سودآور نیست آیه دیگر این بود که وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) به فرعون فرمود برای تو مسلّم شد آنچه من آوردم معجزه است: ﴿لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ﴾[8] برای تو مسلّم شد آنچه من آوردم معجزه است خب چرا ایمان نمی‌آوری؟ پس یقین نظری اگر به عقل عملی نرسد بازدهی ندارد از این جهت ﴿کَانُوا بِآیَاتِنَا لاَ یُوقِنُونَ﴾ یعنی «لا یؤمنون» چون اگر یقین هم داشته باشند ولی ایمان نداشته باشند اثر ندارد.
مطلب بعدی آن است که در آیه 66 سخن از قیامت بود در آیات بعدی سخن از اشراط‌الساعه مطرح شده است الآن بررسی اعمال افراد در قیامت را طرح می‌کنند می‌فرمایند: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ حَسنه یعنی چیزی که عقل بپذیرد نقل بپذیرد یعنی شریعت امضا کند یا دستور بدهد این می‌شود حَسنه, مصادیق فراوانی دارد مصداق کاملش هم همان ولایت اهل بیت است که در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» آیه 23 این است: ﴿ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾ خب مصداق کامل حسنه در اینجا طبق قرینه‌ای که او را همراهی می‌کند مودّت اهل بیت است فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ آن‌گاه ﴿وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً﴾ این دیگر در آیه بعد نیست جمله بعد همین آیه است خب معلوم می‌شود مصداق کامل حَسنه همین ولایت است مصادیق دیگری هم دارد بعضی از مصادیق را قرآن کریم به صورت شفاف روشن کرده بعضی از مصادیق را به صورت عموم بیان کرده.
عمده در آیه محلّ بحث این است که ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ﴾ نفرمود کسی کار خوب بکند کار خوب کردن مهم نیست آن قدر باید این کار خوب را حفظ بکند که در قیامت در دستش باشد نه «مَن فعل الحسنة» ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ اینکه امام(رضوان الله علیه) فرمود معیار, حال فعلی است در قیامت هم می‌گویند معیار, حال فعلی است چه چیزی آوردی نه چه کار کردی خیلی‌ها هستند کار خوب کردند بعد «بدّلوها کذا و کذا» اما وقتی در قیامت سخن از عرض اعمال شد می‌گویند چه چیزی آوردی نه چه کردی «مَن فعل الحسنة» را در قیامت به حساب نمی‌آورند «مَن فعل الحسنة و راغب علیها و کان حافظاً علیها و اَدامها حتّی جاءها» ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ یعنی وقتی وارد صحنه اعمال می‌شود در دستش باشد این معیار است. این کار, کار آسانی نیست همه اعمال را انسان باید لله انجام دهد و مواظب باشد که چیزی کم نیاورد ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ حالا دستش هست می‌گوید من این کارها را کردم.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره باید حفظ کند این طور نباشد که به وسیله سیّئات بعدی یا ندامت‌های بعدی بگوییم ما حالا چرا این کار را کردیم بسیار خب چهارتا کار خلاف انسان دید چهارتا ضعف دید اینکه نمی‌گوید ما چرا برای جبهه زحمت کشیدیم یا برای انقلاب زحمت کشیدیم این باید در دستش باشد خب آن کارها برای رضای خدا بود کاری که برای رضای خداست اگر دیگری خلاف کرده بد کرده که آدم پشیمان نمی‌شود این باید در دست آدم باشد یک وقت است آدم می‌گوید ما این همه زحمت کشیدیم خب بالأخره این همه آدم زحمت کشید برای رضای خدا زحمت کشید و مُزدش هم که علوم الهی بود فرا گرفت این علم هم حافظ اوست حالا چهار نفر چهارتا حرف زدند چهارتا حادثه پیش آمد دنیا هم غیر از این نیست دنیا یعنی مجموعه همین تلخی و شیرینی‌ها, امتحان‌ها, فراز و فرودها به تعبیر شیخ عطار, اگر کسی کار خیر کرد و این کار خیر را نگه داشت و ذخیره کرد و نگذاشت آسیب ببیند و نگفت، این در دستش است یک وقت است کسی باغبان خوبی است میوه خوبی گُل خوبی تحصیل می‌کند اما مرتب این میوه را دست می‌زند مرتب این گل را دست می‌زند این است که پلاسیده می‌شود کار خوبی را که انسان برای رضای خدا انجام داده هر باری که این کار را برای دیگران گفته مثل آن است که یک بار به این برگ گل دست بزند خب ده بار که انسان بگوید این دیگر پژمرده می‌شود وقتی انسان کار را برای رضای خدا کرد دیگران می‌گویند, دیگران می‌گویند این را معطّرتر می‌کند ولی خود انسان که بگوید هر بار که گفته مثل این است که یک بار به این برگ گل دست بزند اصلاً برگ گل برای آن است که دست به آن نزنند اگر گفتند که
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود٭٭٭ کاین شاهد بازاری وان پرده‌نشین باشد[9]
این برای دختر و پسر است این پسر مثل گلاب است این اگر در جامعه مطرح باشد خودش را حفظ می‌کند اما همین قطرات گلاب که در برگ گل هست یعنی دختر هست این باید در حجاب باشد اگر به این دست بخورد ولو اینکه همان قطره آب است ولی پلاسیده می‌شود
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود٭٭٭ کاین شاهد بازاری وان پرده‌نشین باشد
یعنی مرد می‌تواند بازاری باشد اما این باید در پرده باشد یعنی همین چند قطره که هست باید در پرده برگ باشد که اگر بخواهد این پرده برداشته بشود دیگر پلاسیده می‌شود. به هر تقدیر اگر کسی کار خیری کرده هر باری که این کار را گفته مثل آن است که یک بار به این برگ گل دست زده خب این کم کم پژمرده می‌شود ولی اگر این راز را نگه داشت و لله بود این در قیامت با گل معطّر می‌آید ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ آن‌گاه ﴿فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ آن خیر چیست ذات اقدس الهی می‌داند گاهی می‌فرماید: ﴿فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ گاهی می‌فرماید: ﴿فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[10] گاهی می‌فرماید: ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کلّ سُنْبُلَةٍ مِائة حَبَّةٍ﴾ یکی هفتصد برابر ﴿وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ﴾ یکی هزار و چهارصد برابر ﴿وَاللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ﴾[11] بنابراین خیر، مطلق است حالا ده برابر پاداش می‌دهد صد برابر پاداش می‌دهد هزار و چهارصد برابر پاداش می‌دهد, ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ دیگر به حساب در نمی‌آید. اجمالاً اگر کسی کار خیر کرد و نگه داشت آن قدر این کار خیر قوی و غنی بود که با طامّه موت از بین نرفت در برزخ از بین نرفت در ساهره قیامت از بین نرفت ماندنی بود چون ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ آن را از بین نمی‌برد یا ضعیف نمی‌کند این شخص که می‌آید این کار خیر در دستش است فرمود: ﴿فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ گذشته از اینکه این همه عقبات کئود که عدّه‌ای در قیامت در رنج هستند این از آن فزع در امان است اینکه فرمود: ﴿وَهُم مِن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ﴾ این ناظر به فزع قیامت است که در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» فرمود فزع اکبر است یک عدّه از فزع اکبر مصون هستند آیات سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است: ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ٭ لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ ٭ لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ﴾ هم رنج از اینها زدوده است هم گنج به اینها تقدیم می‌شود آن گنج این است که ﴿وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ هذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ﴾[12] فرشتگان به دیدار اینها می‌آیند می‌گویند امروز روز شماست روزی که به شما وعده داده بودند امروز است خب پس این هم از فزع، مصون است هم از ملاقات فرشته‌ها لذت می‌برد هم آن پاداشی که ذات اقدس الهی عطا می‌کند بهتر از حسنه‌ای است که او آورده است منتها برخی‌ها خیال کردند که خب اگر شخصی موحد بود «لا إله الاّ الله» گفت بالاتر از «لا إله الاّ الله» چیست تا خدا بفرماید ﴿فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾[13] لکن بحث در این نیست که خدا بالاتر از «لا إله الاّ الله» به او می‌دهد بحث در این است که بالاتر از ایمان به «لا إله الاّ الله» را به او می‌دهد نه بالاتر از «لا إله الاّ الله» را ایمان به «لا إله الاّ الله» یعنی دیدن آفتاب, اگر کسی چشمش را باز کرد و آفتاب را دید پاداشی که به او می‌دهند به اندازه پاداش دیدن آفتاب است نه پاداشش به اندازه آفتاب, بنابراین بهتر از ایمان به «لا إله الاّ الله» را به او خواهند داد نه بهتر از «لا إله الاّ الله»، ایمان به «لا إله الاّ الله» هم درجاتی دارد. برخی‌ها نظیر آنچه در المیزان آمده آیه ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ را نظیر آیه دو سورهٴ مبارکهٴ «حج» یعنی ﴿وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَاهُم بِسُکَارَی وَلکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ﴾ معنا کردند مردم را در قیامت متحیّر می‌بینی برای اینکه دفعتاً همه سر از خاک برداشتند کسی هم کسی را نمی‌شناسد این‌چنین نیست که تولید باشد توالد باشد امثال ذلک باشد همه سر از خاک برمی‌دارند کسی هم کسی را نمی‌شناسد خب اینجا کجاست ما اینجا چه می‌کنیم چه چیزی همراهمان داریم چون همه اینها تنها محشور می‌شوند ﴿وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْداً﴾[14] آنجا جمع است ولی اجتماع نیست ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[15] هیچ کس هم کسی را نمی‌شناسد لذا مردم متحیّر هستند. در صحنه قیامت این طور نیست که ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب﴾[16] در صحنه قیامت دیگر جبالی نمانده برای اینکه قبل از اینکه قیامت کبرا قیام کند این جبال, نَسف شده عِهن منفوش شده ﴿کَثِیباً مَّهِیلاً﴾[17] شده این مراحل که در بحث دیروز گذشت این جبال، اینها را پشت سر گذاشتند. بعد از اینکه این زمین تسطیح شد و تبدیل شد به زمین دیگر آن‌گاه همگان سر از خاک برمی‌دارند دیگر جبالی نیست تا کسی جبال را ساکن ببیند در حالی که آن متحرّک است. اینکه فرمود: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَهُم مِن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ﴾ این وضعش روشن خواهد بود اما ﴿وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ اگر کسی کار بد کرد آن را با توبه اصلاح نکرد الآن هم که می‌آید این کارِ بد، طوق لعنت گردن اوست او را که رها نمی‌کند آن کارِ بد نظیر طوق لعنت می‌شود که فرمود اگر کسی بخل بورزد ﴿سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾[18] همین است اینکه می‌گویند طوق لعنت همین است این گردن‌گیر اوست حالا یا نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «یس» آمده که ﴿وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ إِیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ﴾[19] یا دارد ﴿فَهُم مُّقْمَحُونَ﴾[20] یا راه دیگری دارد ذات اقدس الهی آیات را از بالا و پایین, شرق و غرب, اَمام و خلف نشان می‌دهد اگر کسی همه اینها را پشت سر بگذارد که ﴿یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ﴾[21] دیگر نه جلوی خود را می‌بیند نه پشت سر خود را می‌بیند نه کجا می‌خواهد برود را می‌بیند نه آنچه کرد, خبر دارد که چه بلایی به سر او می‌آورند این مثل کسی است که جلوی او سدّ آهنی باشد پشت سر او هم سدّ آهنی باشد گردن او یعنی بین شانه و چانه او هم با آهن بسته باشد این می‌شود مُقمح سر به هواست این جلوی پا را نمی‌بیند راه را نمی‌تواند ببیند جلویش بسته است پشت سرش بسته است زیر پایش را هم نمی‌تواند ببیند یک آدم مستکبر که عمری را به فساد گذرانده این است فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ إِیْدِیهِمْ سَدّاً﴾ پس دیدِ جلویش بسته است ﴿وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً﴾ بخواهد پشت سر را ببیند بسته است بخواهد سرش را پایین بیاورد زیر پای خودش را ببیند نمی‌تواند برای اینکه از شانه تا چانه را ما بستیم فرمود خیلی‌ها این طور هستند نه از آینده خبر دارند نه از گذشته خبر دارند نه زیر پای خودشان را می‌بینند واقعیتی که ذات اقدس الهی برای برخی از تبهکاران ترسیم می‌کند همین است فرمود چنین آدمی ﴿فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ به دَمَر در آتش می‌افتد «إنکبّ» یعنی سقوط کرد خب انسان چهرهٴ او سقوط می‌کند یا با چهره به آتش می‌افتد باید گفته می‌شد که «فکبّوا علی وجوههم فی النار» نه ﴿فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ گاهی نظیر سخنان جناب زمخشری که بعد هم فخر رازی از همان راه سخن گفته است کلّ این بدن را می‌گویند رَقبه وقتی می‌گویند «أعْتِقْ رَقبة»[22] نه یعنی گردن را آزاد کن منظور از رقبه، کلّ بدن است یا وقتی می‌گویند رأس, چهار رأس گوسفند نه یعنی سر, یعنی کلّ این بدن وقتی می‌گویند وجه نه یعنی صورت, یعنی کلّ این بدن اگر اطلاق وجه, رقبه و رأس بر کلّ بدن رواست اینجا ﴿فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ﴾ به منزله «فکبّوا فی النار» است نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» قبلاً بحث شد آیه 94 سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» این بود که ﴿فَکُبْکِبُوا﴾ این باب فَعْلَلَ برای مبالغه همین انکباب است ﴿فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ﴾ پس ﴿فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ به منزلهٴ «کبّوا فی النار» است شدیدترش در همان آیه 94 سورهٴ «شعراء» گذشت که ﴿فَکُبْکِبُوا﴾ که به باب فعلله رفته بنابراین ﴿فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ یعنی «کبّوا فی النار» گاهی ممکن است که نه, وجه در مقابل سایر بدن باشد ولی وقتی کسی را به آتش می‌اندازند گاهی از پشت یا پهلوی راست یا پهلوی چپ باشد گاهی به رو باشد این ﴿فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ یعنی «کبّوا علی وجوههم فی النار» ـ که «أعاذنا الله منها» ـ هر دوی اینها راه دارد.[23]
عمده آن است که اینکه فرمود: ﴿هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ دیگر حرف جرّ و مانند آن نظیر باء و اینها نیاورد نفرمود این جزا به وسیله آن کار معصیت شماست «جزاء بما کانوا یعملون» نفرمود, فرمود: ﴿هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ آنچه را کردید همین جزای شماست به این صورت در آمده حالا این تجسّم اعمال است یا راه دیگری است ولی غرض آن است که این سیّئات در قیامت به آن صورت در می‌آید آیاتی که دارد ﴿جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾[24] منافی با این تعبیرات بدون باء نیست در یک جای قرآن فقط آمده ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[25] آن هم مربوط به سیّئه است درباره حسنه که ما ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ نداریم برای اینکه جزای کسی که حسنه آورد بالاتر و بهتر از اوست نه وفق آن, تنها جایی که جزا وفق عمل است در سیّئه است البته این تحدید به لحاظ مافوق است نه به لحاظ مادون مستحضرید که گاهی تحدید طرفینی است نظیر دمای ثلاثه که کمتر از ده روز حکمش این است بیشتر از ده روز حکمش آن, گاهی یک جانبه است مثلاً تحدید کُر به ثلاثة اشبار و نصف[26] یعنی کمتر از این نباشد نه اگر بیشتر شد مانعی دارد یا در جریان مسافت سفر که گفتند هشت فرسخ باشد یعنی کمتر از هشت فرسخ نباشد نه اینکه اگر بیشتر از هشت فرسخ شد مانعی دارد اینجا که گفته می‌شود ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ یعنی بیشتر از آن نیست نه کمتر از آن نمی‌شود کمتر از آن را ذات اقدس الهی برای بعضی‌ها وعده داد که تخفیف است عفو است و مانند آن. غرض این است که در سیّئات هرگز جزا بیشتر از آن گناه نیست در این کریمه نفرمود «بما کنتم تعملون» فرمود: ﴿إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ ظاهرش آن است که عین عمل به همین صورت در می‌آید.
در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» پنج فرقه را قرآن کریم مطرح کرده حالا اینجا به طور اجمال از دو گروه یاد کرده یک عدّه ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ هستند یک عدّه ﴿مَن جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ﴾ هستند اما در آنجا پنج گروه را کاملاً از هم جدا کرده فرمود: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ﴾ این دو گروه ﴿رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی﴾ کذا و کذا بعد از سابقین و بعد از تابعین، جریان منافقین را مطرح فرمود: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ﴾ اینها تمرّد کردند می‌گویند شیطانِ مارِد برای اینکه این از صف جدا شده است مَرید از همین قبیل است «مَرَدَه» جمع مارِد است نه جمع مُرید «مَرَده» یعنی انسان‌های متمرّد, مارد و مرید اینها اوصاف شیطان است ﴿مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ﴾ یعنی تمرّد کردند اینها هم گروه سوم هستند بعد از اینها فرمود: ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ یک مقدار اطاعت کردند یک مقدار معصیت کردند اینها کسانی هستند که ﴿عَسَی اللّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ امید است که مشمول توبه الهی باشند و در هنگام سنجش اعمال مورد لطف خدای سبحان قرار بگیرند یا در دنیا خدا به اینها توفیق توبه عطا کند اینها آمرزیده شوند ﴿إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾[27] بعد از اینها آن‌گاه در آیه 106 گروه پنجم را ذکر فرمود, فرمود: ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ یک عدّه سرگردان هستند وضعشان روشن نیست سابقه‌شان لاحقه‌شان قدری تیره است قدری روشن است در راه نبودند بالأخره آن طوری که باید باشند اینها وضعشان روشن نیست اینها ـ اِرجا یعنی تأخیر, مُرجئه یعنی تأخیرانداز ـ ﴿مُرْجَوْنَ﴾ یعنی ارجاء می‌شوند یعنی کارشان به قیامت تأخیر افتاده می‌شود تا ذات اقدس الهی در آن روز تصمیم بگیرد ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ حالا ﴿إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ﴾ چون خدا علیم و حکیم است می‌داند که درباره اینها چه تصمیمی بگیرد بنابراین ﴿وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ و این جز نتیجهٴ عمل خود آنها هم نخواهد بود حالا جناب زمخشری وقتی به این آیه رسید ﴿صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اتْقَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾[28] چون تفکّر فصیحانه و بلیغانه هم دارد از بلاغت قرآن و از عظمت فصاحت قرآن چند جمله‌ای سخن گفته, گفته این کتاب چقدر شیرین است چقدر بلیغ است آنجا که کار را به خدای سبحان اسناد می‌دهد پشت سر آن با جلال و شکوه از این کار حمایت می‌کند وقتی فرمود: ﴿صُنْعَ اللَّهِ﴾ فرمود: ﴿الَّذِی اتْقَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾ وقتی بفرماید: ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ می‌فرماید: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾[29] هیچ کس عوض نمی‌کند چون نفی جنس است نه خدا عوض می‌کند نه غیر خدا, غیر خدا عوض نمی‌کند چون قدرت ندارد خدا عوض نمی‌کند چون به احسن وجه آفرید این طور نیست که ـ معاذ الله ـ بعداً برای او علمی حاصل شده باشد بعد بفرماید یک طرح نویی پیدا شده من بر اساس طرح نو وضعیت انسان را عوض کنم.
حرف‌های جناب زمخشری در این چهار آیه خلاصه می‌شود: یکی اینکه گفت: ﴿صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اتْقَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾ یکی ﴿صِبْغَةَ اللّهِ﴾ که فرمود: ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً﴾[30] یکی ﴿وَعْدَ اللّهُ﴾[31] یکی ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ﴾ در ذیل این چهار بخش از قرآن کریم خدای سبحان آن کلمات جامع را ذکر می‌کند تا نشان دهد اگر چیزی کار خداست کاری است برترین و بهترین کار[32] که خلقت انسان هم از همین قبیل است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ نمل, آیهٴ 82.
[2] . سورهٴ نمل, آیهٴ 87.
[3] . (سورهٴ نمل, آیهٴ 88) التفسیر الکبیر, ج24, ص572 ـ 574.
[4] . تفسیر القرآن الکریم (ملاصدرا), ج7، ص419; المیزان, ج15, ص402 و 403.
1. الکافی، ج2، ص352؛ صحیح البخاری، ج7، ص190.
[6] . الکافی, ج1, ص145.
[7] . سورهٴ نمل, آیهٴ 14.
[8] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 102.
[9] . دیوان حافظ, غزل 161.
[10] . سورهٴ انعام, آیهٴ 160.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 261.
[12] . سورهٴ انبیاء, آیات 101 ـ 103.
[13] . ر.ک: جامع البیان فی تفسیر القرآن, ج20, ص16.
[14] . سورهٴ مریم, آیهٴ 95.
[15] . سورهٴ واقعه, آیات 49 و 50.
[16] . سورهٴ نمل, آیهٴ 88.
[17] . سورهٴ مزمل, آیهٴ 14.
[18] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 180.
[19] . سورهٴ یس, آیهٴ 9.
[20] . سورهٴ یس, آیهٴ 8.
[21] . سورهٴ یوسف, آیهٴ 105.
[22] . من لا یحضره الفقیه, ج2, ص116.
[23] . الکشاف, ج3, ص388; التفسیر الکیبر, ج24, ص575.
[24] . سورهٴ سجده, آیهٴ 17; سورهٴ احقاف, آیهٴ 14; سورهٴ واقعه, آیهٴ 24.
[25] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 26.
[26] . الکافی, ج3, ص2.
[27] . سورهٴ توبه, آیات 100 ـ 102.
[28] . سورهٴ نمل, آیهٴ 88.
[29] . سورهٴ روم, آیهٴ 30.
[30] . سورهٴ بقره, آیهٴ 138
[31] . سورهٴ زمر, آیهٴ 20.
[32] . الکشاف, ج3, ص387 و 388.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی