display result search
منو
تفسیر آیات 62 تا 64 سوره نور _ بخش اول

تفسیر آیات 62 تا 64 سوره نور _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 26 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 62 تا 64 سوره نور _ بخش اول"
- در مدینه در اثر هجوم بیگانه‌ها جنگهایی را علیه حکومت اسلامی تحمیل کردند؛
- منطقةالفراغ انحا و اقسامی دارد؛
- مِلک و مُلک این نظام برای خداست.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (62) لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُم بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذاً فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (63) أَلاَ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ یَعْلَمُ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ وَیَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ (64)﴾

در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «نور» آن مسائل نظامی و سیاسی که در مدینه اتفاق افتاده است مطرح فرمود چون در مکه مسئله نظامی و دفاع و جهاد مطرح نبود در مدینه در اثر هجوم بیگانه‌ها جنگهایی را علیه حکومت اسلامی تحمیل کردند ذات اقدس الهی محدوده حضور مردم را مشخص کرد فرمود در احکام الهی بر اساس ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[1] عمل می‌شود در موضوعات مستنبطهٴ دینی باز بر اساس ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾ عمل می‌شود در موضوعات عادی و عرفی که به اصطلاح از آنها به عنوان منطقةالفراغ یاد می‌شود و انحا و اقسامی دارد به عنوان ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ﴾[2] (یک) ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾[3] (دو) امتثال می‌شود. حکمی را بخواهند در جامعه اسلامی اجرا کنند خود حکم را خدا مشخص می‌فرماید آن موضوعات مستنبَط را هم خود دین مشخص می‌کند اما این شهر را چطوری اداره بکنیم این کشور را چطوری اداره بکنیم خیابان‌کشیهایش چطوری باشد مرکز تجاری‌اش کجا باشد درمانگاههایش کجا باشد دبستانها و مراکز فرهنگی فکری‌اش کجا باشد اینها یک امور عادی است که در هر زمان و زمینی فرق می‌کند یک قاعده کلی ندارد حکمش را خدا مشخص فرمود موضوعات مستنبطه را مشخص فرمود می‌ماند امرالناس اینجا جای رأی‌گیری و مشورت است درست است در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» فرمود: ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ﴾ اما این امر را مشخص فرمود در سورهٴ «شوریٰ» که ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾ نه امرالله, امرالله را باید وحی مشخص بکند اگر حکم مشخص شد و اگر موضوعات مستنبطه دینی مشخص شد که این دو منطقه, منطقه ممنوعه است آن‌گاه در نحوه اجرایش باید با مردم مشورت کرد که چگونه این امور پیاده بشود پس مشورت کردن مرزش مشخص است این امری که در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» فرمود: ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ﴾ همان ﴿أَمْرُهُمْ﴾ است که در سورهٴ «شوریٰ» بیان کرد که ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾ نه امرالله.
مطلب بعدی آن است که حالا اگر دشمن تهاجم کرد و بر مسلمانها دفاع واجب شد رهبر الهی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این جامعه را دعوت کرد برای دفاع کردن در چنین زمینه‌ای بخشی از آیات در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» نازل شده بخشی هم در همین سورهٴ مبارکهٴ «نور» فرمود هیچ کسی حقّ غیبت ندارد وقتی پیامبر فرمود: «الصلاة جامعةً» همه‌تان حضور پیدا کنید تا تصمیم لازم را به اطلاع شما برسانیم همه باید حاضر باشید. یک وقت کسی معذور است این معذور است نباید خودش برای خودش عذر موجّه صادر کند و غیبت کند این باید بیاید در حضور همه از حضرت اذن بگیرد تا مردم بفهمند که سرّ غیبت او معذوربودن اوست (یک) همراه با مأذون بودن اوست (دو) هم او معذور است هم پیامبر اذن داد وگرنه هر کسی غیبت می‌کند می‌گوید من معذور بودم. بنابراین حضور همگان لازم است فرمود مؤمن کسی است که از نظر عقیده تام باشد به خدا و قیامت عقیده دارد در این گونه از امور اجتماعی هرگز پیغمبر و امام(علیهما السلام) را رها نمی‌کند تنها نمی‌گذارد حضور پیدا می‌کند اگر عذر ندارد که حضورش را ادامه می‌دهد اگر عذر دارد به محضر پیغمبر می‌رساند آن حضرت تزاحم را بررسی می‌کند اهم و مهم را بررسی می‌کند گاهی بعضی افراد معذور هستند اما یک کار مهمّی در پیش است که آن کار از عذر او مهم‌تر است بعد از جریان جنگ احد حضرت فرمود مجروحان و جانبازان هم باید بیایند[4] تا روشن بشود که امّت اسلامی اگر مجروح هم باشد از دینش دفاع می‌کند بعد از جریان جنگ احد همان زخمیها حرکت کردند رفتند, وقتی کفار دیدند که مسلمانها دست‌بردار نیستند بعد برگشتند خب درست است که انسان معذور است اما اینجا که تعارض ادلّه نیست که ما بیاییم ظاهر و اظهر کنیم و نصّ و ظاهر بکنیم تزاحم یعنی تزاحم, تعارض برای ادلّه است تزاحم برای ملاکات است اگر اصل دین و مانند آن در خطر باشد دیگر نمی‌شود گفت فلان کس مریض است یک مقدار سخت است پایش درد می‌کند خسته است و مانند آن لذا هم باید در محضر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حضور پیدا کند (یک) هم گزارش بدهد بگوید وضع من در این حد است (دو) تا تصمیم‌گیری نهایی به عهده خود پیغمبر باشد که ﴿فَإِذَا عَزَمْتَ﴾[5] نه «إذا عزموا», تصمیم بگیرد که در شرایط کنونی این شخص جانباز زخمی در مدینه باشد بهتر است یا وارد جبهه بشود این تزاحم است باید اهم و مهم بکند.
بعضی از افراد که راحت‌طلب و رفاه‌طلب بودند اینها استیذان می‌کردند بعضیها واقعاً معذور بودند اذن می‌خواستند بعضی منافق بودند نمی‌خواستند در جبهه شرکت کنند درباره منافقان وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق دستور وحی ارزیابی می‌کرد می‌دید که این منافق که دارد استیذان می‌کند اگر پیغمبر به او اذن بدهد و این شخص وارد جبهه نشود بهتر است لذا به اینها اجازه می‌داد که اینها جبهه نروند برای اینکه اینها که می‌رفتند جبهه جاسوسی می‌کردند برای بیگانه‌ها و اطلاعات نظامیها را به آنها می‌رساندند لذا در بخشهایی از آیات سرّ اجازه دادن به این منافقین را هم ذکر فرمود, فرمود اگر اینها بیایند در جبهه وضع شما را خراب می‌کنند فوراً گزارش می‌دهند از مهمّات شما باخبر می‌شوند به دشمنان اطلاع می‌دهند. [6] بنابراین این امور را ذات اقدس الهی به پیغمبر فرمود که هیچ کس حقّ غیبت ندارد حضور بر همه واجب است حتی آنها که معذورند, آنها که معذورند باید بیایند و عذرشان را بگویند و حضرت عذرشان را بررسی کند اهم و مهم کند به بعضیها اذن می‌دهد به بعضیها اذن نمی‌دهد جریان حنظله غسیل‌الملائکه که مستحضرید ذیل همین آیه است خب این تازه داماد شده از آن طرف هم در جریان جنگ احد بیگانه حمله کرده این به حضرت عرض کرد که امشب لیلةالزفاف من است به من اجازه بدهید من در مدینه بمانم صبح اول وقت خودم را می‌رسانم حضرت به حنظله اجازه داد حنظله در لیلةالزفاف در مدینه ماند فردا با همان حال وارد صحنه جنگ شد و مبارزه کرد و شربت شهادت نوشید و وجود مبارک پیغمبر فرمود من می‌بینم فرشته‌ها دارند او را غسل می‌دهند شده حنظله غسیل‌الملائکه[7] خب اینها را وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکی پس از دیگری مشخص کرد که محدوده رأی مردم کجاست محدوده مشورت با مردم کجاست محدوده معذور بودن کجاست محدوده رفتن کجاست. در طلیعه امر گاهی ذات مقدس حضرت در اثر آن خُلق عظیمی که داشت عنایتی که داشت رأفت و رحمتی که داشت به برخیها اجازه می‌داد دستور رسید که درست است شما رئوف و مهربانید ولی دین اهمیّتش از همه اینها بیشتر است در شرایط کنونی جا برای این گونه از مهربانیها نیست یکی از بدترین گناهان و مهم‌ترین گناهان همان فرار از جبهه است فرار از زحف از گناهان کبیره است. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به پیامبر با کمال مهربانی نه اینکه حضرت مثلاً خلاف کرده باشد فرمود چرا اجازه دادی هنوز زود است; فرمود: ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکاذِبینَ﴾ خب شما اجازه دادی یک عدّه رفتند مناسب نبود برای اینکه این گروه منافقانه اذن می‌گیرند معذور نیستند ﴿لاَ یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أَن یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ﴾ مردان با ایمان که اذن نمی‌گیرند که از جبهه فاصله بگیرند ﴿إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ ٭ وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلکِن کَرِهَ اللّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ ٭ لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ﴾[8] اینها خوب شد نیامدند اگر می‌آمدند در جبهه روحیه سپاهیان را تضعیف می‌کردند (یک) اطلاعات جبهه را هم به بیگانه می‌دادند (دو) اینها گروه مفسدی‌اند. اما در سورهٴ مبارکهٴ «نور» که محلّ بحث است سخن از استیذان مع‌العذر بود نظیر حنظله غسیل‌الملائکه اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ﴾ این ﴿إِنَّمَا﴾ نسبت به خطوط کلی دین این حصر, حصر حقیقی است نسبت به کمال دین این حصر اضافی است ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ﴾ یعنی ایمان کامل برای این گروه است که از نظر عقیده به خدا و پیامبر مؤمن‌اند از نظر عمل در مسائل اجتماعی هرگز پیغمبر را تنها نمی‌گذارند ﴿وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾ در مسائل اجتماعی اولاً با پیامبر حضور دارند اگر هم معذورند برای خود برنامه تنظیم نمی‌کنند که خودشان را مجاز بدانند وارد محضر حضرت می‌شوند از حضرت اذن می‌گیرند تا همه بفهمند که این شخصی که غایب شده و نیامده معذور بود (اولاً) و پیامبر هم عذر او را پذیرفت (ثانیاً) فرمود اینها ﴿لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾ تا اذن بگیرند; اینها وظیفه آنهاست. اما وظیفه خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را قرآن مشخص کرد فرمود بعد از صدق معذور بودن این شخص مستأذن, شما بررسی می‌کنید اهم و مهم می‌کنید به بعضیها اذن می‌دهید به بعضیها اذن نمی‌دهید به بعضیها می‌گویید شما با همین وضع خطرناکتان باید حرکت کنید یکی دیگری را به دوش گرفته در جریان جنگ احد که بروند به سراغ مشرکین[9] تا آنها سر جایشان نشانده بشوند فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾ خب فضای این بخش از سورهٴ «نور» با بخش سورهٴ مبارکهٴ «توبه» خیلی فرق می‌کند آن فضا, فضای نفاق بود اینها ﴿یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ﴾ یک عدّه آن طوری که در بحث دیروز اشاره شد برابر آیات سورهٴ «احزاب» می‌گویند ﴿إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ﴾ می‌گویند خانه ما جایی ساخته شد که فعلاً جمعیّت کم است دیوار ندارد و امنیّت محلّی محفوظ نیست گشت محلّی نیست اینها را بهانه قرار می‌دهند فرمود: ﴿وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ﴾ خانه‌شان مشکلی ندارد ﴿إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً﴾[10] این در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» است اما درباره اینها فرمود: ﴿لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ﴾ برای هر کاری که انسان اجازه نمی‌گیرد که جبهه نرود ﴿فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُمْ﴾ پس بعض اندر بعض‌ اندر بعض شد بعضیها مجازند (یک) نسبت به بعضی از شئون مجازند (دو) و پیغمبر هم همینها که استیذان می‌کنند به بعضیها اذن می‌دهد به بعضیها اذن نمی‌دهد (این سه) برای اینکه اصل نظام که در خطر باشد دیگر جا برای اینکه فلان کس مریض است یا فلان کس آسیب دیده است نیست ﴿فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُمْ﴾ بعد هم به اینها توجه بدهد که فضیلتی از اینها فوت شده است برای اینها طلب مغفرت بکن که ترمیم بشود آن فضیلتِ از دست رفته ﴿وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ﴾ در اینجا با اینکه ضمیر کافی بود باز اسم ظاهر آوردند نفرمود «إنّه غفورٌ رحیم» فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ خب.
در جریان حضور محضر پیغمبر وقتی محدوده دستور مشخص شد فرمود: ﴿لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُم بَعْضاً﴾ دو وجه را مرحوم شیخ طوسی در تبیان بیان فرمود که آن دو وجه را مفسّران بعدی هم ذکر کردند[11] یک وجهش مطابق با روایت است اما وجه سومی هست که با ذیل آیه سازگارتر است آ‌ن دو وجهی که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان بیان فرمود این است که شما دعای پیامبر یعنی بخواهید پیامبر را به اسم صدا بزنید او را به اسم عادی صدا نزنید تسمیه آن حضرت با تسمیه افراد دیگر فرق می‌کند بگویید «یا رسول الله! یا نبیّ الله!» و مانند آن به اسم کوچک آن حضرت ـ که بزرگ است ـ‌ حضرت را صدا نزنید ﴿لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُم بَعْضاً﴾ همان طور که یکدیگر را می‌خوانید آن طور پیامبر را نخوانید. وجه دوم آن است که دعای پیامبر یعنی مسئلت پیامبر در پیشگاه خدا با دعای دیگران فرق می‌کند[12] پیامبر مستجاب‌الدعوه است و بدانید وقتی پیامبر چیزی را از خدای سبحان بخواهد حتماً اجابت می‌شود دعای پیامبر با دعای دیگران فرق می‌کند این وجه دوم مطابق با بعضی از روایات است لکن آنچه اَنسب است یک وجه سوم است اگر وجه سوم با سیاق آیه سازگارتر بود مناسب این است که ما این لفظ را در آن معنای جامع به کار ببریم که هر سه مورد را شامل بشود.
پرسش...
پاسخ: بله, این بخشی که الآن اشاره شد در سورهٴ مبارکهٴ «نور» این در فضای نفاق نبود آنکه گذشتیم در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» بود که در فضای نفاق بود درباره نفاق فرمود: ﴿أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُم﴾[13] اما اینجا در فضای افرادی است که حنظله غسیل‌الملائکه و امثالهم در جمع اینها هستند در اینجا فرمود اینها معذورند عذرشان هم به‌جاست و شما به هر که صلاح می‌دانید اجازه بدهید اما در آنجا بالصراحه روشن فرمود اینها قصد عدم شرکت در جبهه دارند و منافق‌اند.
خب بعد هم اصل کلّی هست ولو فضا هم فضای نفاق باشد پیغمبر مستجاب‌الدعوه است در آنجا هم خدا به پیغمبر فرمود برای آنها استغفار نکن برای اینکه استجابت دعا را باید خدا اجازه بدهد دیگر, فرمود اگر هم برای منافقین طلب مغفرت بکنی بی‌اثر است اگر یک عبد صالحی مستجاب‌الدعوه است باذن الله مستجاب‌الدعوه است دیگر خب فرمود: ﴿لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُم بَعْضاً﴾ بعد از این به بعد فرمود زمینه نفاق در بین آنها پیدا می‌شود پس آن قسمت مربوط به جریان حنظله غسیل‌الملائکه و امثال ذلک است از این به بعد کم کم زمینه نفاق ظهور می‌کند. فرمود بعضیها هستند که منافق‌اند بعضیها هستند که ضعیف‌الایمان‌اند که در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» فرموده بود ﴿لَئِن لَمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾[14] این تقابل, قاطع شرکت است تفصیل, قاطع شرکت است این ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ ناظر به ضعیف‌الایمان است منافقون هم که معنایش روشن است. برخی از افراد که یا ضعیف‌الایمان بودند یا گرفتار نفاق بودند اینها می‌دانستند که اگر استیذان بکنند حضرت اذن نمی‌دهد ممکن بود به بعضیها اذن بدهد برای اینکه اینها یک آدم مفسدی بودند برابر آیات سورهٴ «توبه» اگر وارد جبهه می‌شدند روحیه رزمنده‌ها را تضعیف می‌کردند (یک) اطلاعات نظامی را به بیگانه‌ها می‌رساندند (دو) ممکن بود به اینها اذن بدهد ولی برخیها مواظب بودند که پیغمبر به چه کسی اذن می‌دهد (یک) و چه کسی از وسط جمعیّت بلند می‌شود حرکت می‌کند به طرف در خروجی می‌رود (دو) تا خودش را کنار او آرام آرام به در خروجی برساند (سه) اینکه می‌گویند لِواذ یعنی این شخصی که مأذون شود مَلاذ او بشود پناهگاه او بشود او به این پناهنده بشود در پناه این در سایه این در کنار این [مخفی شود] آن روز که فضای شب که این‌چنین نبود که همه جا روشن باشد این شخص که مأذون بود داشت حرکت می‌کرد آن منافق هم در سایه این در جوار این در لواذ این در پناهندگی این خودش را خارج می‌کرد آیه نازل شد که این را خدا می‌داند تَسلُّل یعنی خروج تدریجی اینکه شمشیر را آرام آرام از غلاف در می‌آورند می‌گویند: «سلّ سیفه مِن الغِمد» از غلاف به تدریج در آورده این «مَن سلَّ سیفَ الْبَغیِ قُُِتَل بِهِ»[15] سلّ یعنی همین, سیفِ مَسلول یعنی سیفی که از غلاف در آمده خب این حالت را می‌گویند تسلّل اگر کسی تدریجاً خارج بشود می‌گویند «تَسلَّلَ» فرمود آنهایی که معذورند و اذن می‌گیرند و دارند می‌روند افرادی که غیر معذورند گاهی هم شبانه در کنار سایه اینها خودشان را به درِ خروجی می‌رسانند این کار, کار حرامی است که خدا می‌داند, ﴿قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذاً﴾. اینکه معذور است و مأذون است دارد می‌رود ملاذ و پناهگاه آن منافق قرار می‌گیرد آن منافق هم خود را در پناه این خارج می‌کند حالا یا با توطئه قبلی یا بی‌توطئه این کار می‌شد یا می‌خواست بشود که خداوند فرمود این کار, معلومِ خداست و در محکمه الهی محاکمه خواهید شد ﴿قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذاً﴾ خب ﴿فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ﴾ وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شما را در یک امر اجتماعی دعوت کرده است از مخالفت امر او بپرهیزید این ضمیر ﴿أَمْرِهِ﴾ یا به الله برمی‌گردد یا به رسول خدا یک واقعیّت است ولی انسب آن است که به رسول خدا برگردد خب آنهایی که مخالفت می‌کنند با امر پیامبر این مخالفت گاهی در رأی‌گیری و مشورت است گاهی در اجرا و عمل است گاهی رأیشان را در قبال رأی پیغمبر می‌گویند, می‌گویند نظر ما این است و قصد مخالفت دارند نه ارائه طرح یک وقت است که نه, بعد از تصویب در مقام عمل مخالفت می‌کنند فرمود فرق نمی‌کند چه مخالفت در رأی باشد چه مخالفت در اجرا و عمل باشد ﴿فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أمْرِهِ﴾ یعنی امر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اگر ضمیر به الله برگردد یعنی أمرالله چون امرالله هم به وسیله پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مردم ابلاغ می‌شود.
پرسش..
پاسخ: تحقیق است گاهی فعل مضارع کاری انجام می‌دهد که مثل فعل ماضی است «قد» روی فعل مضارع درباره ذات اقدس الهی کار «قد» روی فعل ماضی را می‌کند درباره فعل خدا خب ﴿فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ﴾ یا آشوب داخلی است یا آن طوری که زمخشری در کشّاف از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرد سلطان جائری بر اینها مسلّط می‌شود «یسلّط علیهم سلطانٌ جائر»[16] خب اگر در هنگام دفاع از نظام اسلامی دفاع نشود خب سلطان جائر مسلّط می‌شود دیگر همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در خطبه «قاصعه» است فرمود این شورش داخلی را بگذارید کنار انسجام را به هم نزنید وگرنه اکاسره و قیاصره می‌آیند بر شما مسلّط می‌شوند فرمود این‌چنین نیست که این کار بی‌سابقه باشد این کار سابقه دارد چند بار این خطبه «قاصعه» اشاره شده در همین بحثها, حضرت در خطبه «قاصعه» فرمود حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) آمد و انقلاب کرد و حکومت تشکیل داد و نظام اسلامی مستقر کرد بعد از او یک سلسله اختلافاتی متأسفانه رخنه کرد اکاسره و قیاصره [مسلط شدند] مستحضرید حجاز یک حیات خلوت بود برای این دو امپراطوری هم امپراطوری ایران در شرق حجاز بود یک قدرت غیر قابل انکار بود هم امپراطوری روم, حجاز در وسط چیزی نداشت اینها از دو طرف حمله کردند فرمودند اینها ابنای نبی را به صورت اصحاب دَبر و وَبر درآوردند یعنی پیغمبرزاده‌ها را آوردند چاروادار کردند فرمود این تاریخ ماست ما در همین مکّه در همین مدینه در همین فلات در همین بخش خاورمیانه این کسراهای ایران از یک طرف, قیصرهای روم از طرف دیگر قیام کردند زحمت حضرت ابراهیم خلیل را هدر دادند خیلی از این پیغمبرزاده‌ها را, امام‌زاده‌ها را, انبیازاده‌ها را اصحاب دَبر و وَبر کردند «دَبر» زخم پشت شتر را می‌گویند خب یک چاروادار کارش همین تیمار کردن و زخم‌روبی است دیگر, وَبَر همین کُرک جلوی سینه شتر را می‌گویند پارچه‌های وَبری نرم است اینها را می‌گویند بَرَک برای اینکه لطیف‌ترین قسمت پشم شتر همان روی سینه اوست مَبارک اِبل می‌گویند نماز مکروه است[17] یعنی آ‌نجا که شتر با سینه می‌خوابد همان طوری که گوسفندها را می‌تراشند پشمهایش را می‌گیرند بزها را می‌تراشند موی آنها را می‌گیرند این شترها را هم می‌تراشند وبر و کرکش را می‌گیرند دیگر فرمود اینها پیغمبرزاده‌ها را آوردند به این صورت در آوردند امروز هم ـ معاذ الله ـ اگر اختلافی در این کشور پیدا بشود بیگانه رخنه کند خیلیها را ماشین‌شوی می‌کند این طور نیست که اگر بیگانه مسلّط شد به عدّه‌ای شغل بدهد که این است که با چنگ و دندان باید این نظام را حفظ کرد منتها همه باید عاقلانه رفتار بکنیم دیگر, اصل مسئله این است عقل است و عقل است و عقل است و عقل این امانت الهی است در دست ما خب.
پرسش...
پاسخ: الی یوم القیامه این حرفها جاری است دیگر اگر نظر شریفتان باشد آن اعلامیه‌ای که ما دادیم در ده دوازده سال قبل همین آیه را ذکر کردیم در اعلامیه دیگر ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ﴾ غرض این است که بر همه ما لازم است عاقلانه این نظام را اداره کنیم تا ـ خدای ناکرده ـ لحظه‌ای غفلت بکنیم مَنیّت در کار باشد نظر خود را بخواهیم بر دین مقدّم بداریم خدا تحمّل نمی‌کند مصالح ساختمانی حق است فرمود ما این نظام را با حق آفریدیم فرمود: ﴿مَا خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾[18] گاهی می‌فرماید این نظامی که من آفریدم حق است گاهی می‌فرماید در نظام آفرینش باطل راه ندارد[19] انسان رأی خود را نظر خود را بگوید همین است و چیز دیگر نیست با اینکه مشکلی پیدا کرده است این باعث آسیب‌دیدن است دیگر خب این تا ظهور حضرت هست وجود مبارک حضرت هم که ظهور کرد عقل مردم کامل می‌شود این چه قدرتی دارد چه چیزی ذات اقدس الهی به آن حضرت داد که «وَضع الله یده علی رئوس العباد فجمعَ بها عقولَهم و کمَلَت به أحلامُهم»[20] یا «وضع» آن حضرت باذن الله «یده علی رئوس العباد فجمعَ بها عقولَهم و کمَلَت بها أحلامُهم»[21] همین است عقل مردم که کامل شد 313 شاگرد مثل امام(رضوان الله علیه) داشت خب اداره جهان سخت نیست الآن این هفت میلیارد اگر عاقل باشند و 313 نفر شاگرد مثل امام پیدا بشود برای حضرت اداره جهان دشوار نیست غرض این است که این الی یوم القیامه هست البته.
﴿لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُم بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذاً﴾ الآن هم شما می‌بینید یک کار خیری می‌خواهند انجام بدهند می‌خواهند درمانگاه, مسجد, مدرسه کسی عذر می‌آورد من بیمارم خانه‌ام تنهاست کسی معذور بود دارد می‌رود این هم پشت سرش دارد می‌رود این همیشه هست دیگر ولی انسان باید بداند که مرگ پوسیدن نیست مرگ از پوست به در آمدن است این دو قدمی ماست «ما الموت الاّ قنطره» این مخصوص مجاهدان که نیست برای همه ما هم هست فرمود: «صبراً بنی الکرام فما الموت إلاّ قنطره»[22] دو قدمی ما بهشت است یا ـ خدای ناکرده ـ دو قدمی ما گودال [جهنم] است این طور نیست که حالا منتظر باشند این شخص تشییع بشود و بیاورند حرم طواف بدهند و بعد بروند دفن بکنند و شب به حسابش برسند این همین که مُرد از لحظه رحلت از دنیا وارد برزخ می‌شود ما که نمی‌دانیم به این بیچاره چه می‌گذرد اینکه جزع می‌کند ناله می‌زند که به این مشیّعین به این تشییع‌کنندگان می‌گوید زود نبرید استغفار کنید برای من «لا إله الاّ الله» بگویید این جزع می‌زند ناله می‌کند که برای من طلب مغفرت کنید برای همین است اینکه می‌گویند شما وقتی وارد تشییع شدید به کسی سلام نکنید سلام کردن به مشیّعین مکروه است بگذارید او ذکرش را بگوید او «لا اله الاّ الله» را بگوید او عبرت بگیرد یک سکوتِ محض باشد سلامی که این همه مستحب است حالا انسان استاد خودش را رفیق خودش را بزرگ‌تر از خودش را در تشییع دید این سلام کردن به او مکروه است گفتن بگذارید این چند دقیقه‌ای که تشییع می‌کنند فقط «لا اله الاّ الله» و درود بر پیغمبر و درود بر علی و اولاد علی بگذارید همین باشد که این بیچاره یک مقدار نفسِ تازه بکشد این‌چنین نیست که مرگ یک امر آسانی باشد و اینها. بنابراین اگر این مسائل روشن بشود کسی تسلّل نمی‌کند کسی به بهانه دیگری از مجلس بیرون نمی‌رود حالا جنگ شد جنگ نشد مسائل خیری دیگر فرمود: ﴿فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ که این یکی از مصادیقش را جناب زمخشری از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود.[23]
پرسش..
پاسخ: این دعا می‌شود دعوت یعنی وقتی پیامبر شما را خواست شرکت کنید نه اینکه ﴿لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ﴾ یعنی در تسمیه نام حضرت را نبرید (یک) یا دعای حضرت مستجاب است (دو) اینها اینجا مناسبت ندارد مناسبت همان دعوت حضرت است حضرت شما را خواست بگویید چشم لبیک! اگر ما این دعا را در معنای جامع به کار ببریم هر سه مورد را شامل می‌شود ولی سیاق, سیاق امر است خب شما دعای پیامبر را مثل دعای خود قرار ندهید یعنی نگویید یا فلان بگویید «یا رسول الله» آن وقت در ذیل می‌فرماید کسانی که از امر او مخالفت می‌کنند فتنه می‌بینند آخر این امر با صدر آیه سازگار نیست معلوم می‌شود صدر آیه درباره دعوت پیامبر است به امر اجتماعی.
﴿أَلاَ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ یَعْلَمُ مَا﴾ اینجا هم همان جایی است که فعل مضارع کار فعل ماضی را می‌کند ﴿قَدْ یَعْلَمُ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ وَیَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ﴾ صدر این سور‌ه این بود که خدای سبحان آیات بیّنی در این سور‌ه نازل کرده است ﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ احکامی هم ذکر کرده این رجوع ذیل به صدر «ردّ العجز إلی الصدر» این تعلیل این صدر است (اولاً) و تعلیل مضامین این سور‌ه است (ثانیاً) که مِلک و مُلک این نظام برای خداست و کلّ این صحنه تبدیل می‌شود به محکمه پاداش و کیفر و هیچ چیزی فوت نمی‌شود بنابراین همه احکام و حِکمی هم که گفته شد برای بررسی در محکمه عدل الهی حاضر است آن ﴿مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم﴾ که در تفسیر کنزالدقائق دو طایفه از نصوص نقل شد یک طایفه دارد که مخصوص مرد است چون کنیز دیگر لازم نیست اذن بگیرد و اگر غلام بود باید اذن بگیرد ولو مالک او زن باشد زیرا غلام درست است مِلک یمین است و اما نمی‌تواند به مالکه خود نگاه کند آن طایفه دیگر دارد اعم است[24] که آن حمل بر رجحان می‌شود نه حمل بر وجوب این نحوه جمع این دو طایفه است فرمود: ﴿قَدْ یَعْلَمُ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ وَیَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ﴾ چیزی از علمِ ذات اقدس الهی غایب نیست (یک) هر کسی هم در برابر عملش مسئول است (دو) فاصله‌ای هم نیست (این سه) حالا ـ معاذ الله ـ یا «روضةٌ مِن ریاض الجنّة» است یا «حُفرةٌ مِن حُفَر النیران»[25] قریب است نزدیک است این طور نیست که فاصله زیاد باشد این می‌تواند ضامن این بخش اخیر (یک) و ضامن محتوای کلّ این سور‌ه باشد (دو).
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ انعام, آیهٴ 57; سورهٴ یوسف, آیات 40 و 67.
[2] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 159.
[3] . سورهٴ شوریٰ, آیهٴ 38.
[4] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج3, ص50 و 51.
[5] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 159.
[6] . سورهٴ توبه, آیهٴ 47.
[7] . تفسیر القمی, ج1, ص118.
[8] . سورهٴ توبه, آیات 43 ـ 47.
[9] . مجمع‌البیان, ج2, ص887.
[10] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 13.
[11] . مجمع‌البیان, ج7, ص248.
[12] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص466.
[13] . سورهٴ منافقون, آیهٴ 6.
[14] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 60.
[15] . الکافی, ج8, ص19.
[16] . الکشاف, ج3, ص260.
[17] . شرائع الاسلام, ج1, ص62.
[18] . سورهٴ حجر, آیهٴ 85; سورهٴ احقاف, آیهٴ 3.
[19] . سورهٴ ص, آیهٴ 27.
[20] . الکافی, ج1, ص25.
[21] . کمال‌الدین, ج2, ص675.
[22] . معانی الأخبار, ص289.
[23] . الکشاف, ج3, ص260.
[24] . تفسیر کنزالدقائق, ج9, ص344.
[25] . الامالی (شیخ مفید), ص265; الامالی (شیخ طوسی), ص28.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:11

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی