display result search
منو
تفسیر آیات 97 تا 99 سوره بقره

تفسیر آیات 97 تا 99 سوره بقره

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 151 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 97 تا 99 سوره بقره
- دشمنی یهود و بنی‌اسرائیل با جبرئیل
- دشمنی بنی‌اسرائیل با جبرئیل در واقع دشمنی با خداست
- خدا دشمن کافران است
- دشمنی با فرشتگان و ملائکه دشمنی با خداست

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَیٰ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدىً وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ٭ مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ ٭ وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ﴾

در احتجاجی که خدای سبحان با بنی‌اسرائیل داشت و از راهِ وحی رسول خود را آگاه فرمود که با این ادلّه با بنی‌اسرائیل احتجاج کنند، به این قسمت از محاجّه می‌رسیم که بنی‌اسرائیل داعیهٴ محبّت داشتند، می‌گفتند: ما احباء خدائیم؛ ﴿نحن أبناء الله وأحباؤه﴾ ، یا به معنی محب است، یا به معنای محبوب، ما محبوبان خدائیم. آنگاه خدای سبحان می‌فرماید: شما اگرجزء احباء الله‌اید، چرا پس به وحی الهی کفر می‌ورزید؟ و هر که با وحی الهی کفر بورزد که جزء أعداء الله است. یک جدال احسن در مسائل گذشته ناظر به اصل ایمان و کفر بنی‌اسرائیل بود، یک جدال أحسن فعلاً درباره‌ أصل داعیه اینها نسبت به محبت است. آنها می‌گفتند: ﴿نحن أبناء الله وأحباؤه﴾ . آیهٴ ١٨ سورهٴ مائده این بود که ﴿وقالت الیهود والنصاریٰ نحن أبناء الله وأحباؤه﴾ ؛ ما محبّان خدا یا محبوبان الهیم.

آنگاه خدای سبحان می‌فرماید به اینکه اگر کسی به وحی معتقد نباشد و نسبت به فرشته‌ای از فرشتگان الهی عداوت بورزد، این جزء اعداء الله است، نه جزء احباء الله. این را می‌گویند جدال احسن. فرمود به اینکه ﴿قل من کان عدوّاً لجبریل فإنّه نزّله علی قلبک﴾؛ وحیی را که جبرئیل(سلام الله علیه) می‌آورد شما با این وحی مخالفید، و هرکه مخالف با جبرئیل باشد، مخالف با خداست؛ برای اینکه جبرئیل از خود چیزی ندارد، ﴿فإنّه نزّله علی قلبک بإذن الله﴾، اگر جبرئیل واسطه فیض و وحی است و لاغیر و از خود چیزی ندارد، پس عداوت نسبت به جبرئیل، عداوت خداست و این با داعیهٴ محبت سازگار نیست.
از محتوای آیه بر می‌آید به اینکه یک سابقهٴ سؤال و جوابی مطرح است، آنچه که مرحوم أمین الاسلام در مجمع نقل کرده است که سبب نزول آن است که ابن عباس گفت: بعضی از یهودیها از رسول خدا مطالبی را پرسیدند که یکی از آن مطالب این بود که آورنده وحی کیست؟ اگر میکائیل است، ما به او علاقمندیم، چون او برای ما خیر و رحمت می‌آورد و اگر جبرئیل است، ما دشمن اوئیم چون او دستور قتال و حکم مبارزه و امثال ذلک را به تو القا می‌کند. رسول خدا هم فرمود: جبرئیل است که وحی می‌آورد. اینها گفتند: ما با جبرئیل دشمنیم . این شأن نزول البته تأئید می‌کند زمینهٴ آیه را، امّا در حدّ یک تاریخ است، نه در حدّ یک روایت. به این شأن نزولها که مراجعه می‌فرمائید، آنچه که به عنوان حدیث است و از معصوم(سلام الله علیه) رسید، ارزش حدیثی دارد وگرنه ارزش تاریخی دارد و یک ظهوری هم ممکن است به آیه بدهد؛ امّا نه از او به عنوان حصر استفاده می‌شود، نه از او جنبه تفسیری استفاده می‌شود، احیاناً تطبیق و مانند آن را در بردارد. طبق این نقلی که از ابن عباس رسیده است و در حدّ تاریخ است نه حدیث، آنها گفتند: آورنده وحی اگر میکائیل است ما می‌پذیریم و اگر جبرئیل است ما نمی‌پذیریم، برای اینکه جبرئیل فقط دستور قتال و مبارزه با اهل کتاب را صادر می‌کند.

تبیین و تشریح جدال احسن آیه
در این کریمه، خدای سبحان احتجاج می‌کند، به پیغمبر می‌فرماید: ﴿قل﴾ اوّلاً، این عداوت شما بی‌وجه است، چون با آن داعیه محبت سازگار نیست، این می‌شود جدال، جدال أحسن. ثانیاً، این عداوت باطل است زیرا اگر شما الله را قبول دارید، جبرئیل جز رسول خدا و رسالت الهی چیز دیگر را به عهده ندارد و عداوتِ جبرئیل، مستلزم عداوت حق است و شما که به خدا معتقدید معنا ندارد که به گفته خدا دشمنی بورزید. این در حدّ یک جدال احسن دیگر، امّا مطلب سوم و چهارم برهان است که باز آن‌هم قابل تقریر است، به صورت جدال احسن و آن این است که جبرئیل(سلام الله علیه) حرف جدیدی نیاورد که در تورات نباشد، همان معارف کلی تورات است، منتها کاملتر و روشن‌تر و دقیق‌تر، اصل دین را حفظ کرد، در خطوط جزئی و فروعات جزئی البته تفاوت است؛ ولی در اصول کلی دین، جبرئیل(سلام الله علیه) چیزی آورد که در کتاب آسمانی شما هم هست، دیگر وجهی ندارد که شما با جبرئیل عداوت داشته باشید. ﴿فإنّه نزّله علی قلبک بإذن الله مصدّقاً لما بین یدیه﴾؛ بنابراین، چون حرف جبرئیل همان است که در کتب أنبیا پیشین بود و در کتاب شما هست، عداوت با جبرئیل به منزلهٴ عداوت با خود تورات است. چون او حرفی آورد که ﴿مصدّقاً لما بین یدیه﴾؛ یعنی کتابهایی که قبل از قرآن بود و در جلوی روی قرآن است، این حرف‌ها او را تصدیق دارد؛ پس عداوت شما وجهی ندارد.
نکتهٴ بعدی آن است که فرمود: ﴿هدیً وبشری للمؤمنین﴾؛ او هدایت آورد، عداوت با هدایت معنا ندارد. او بشارت آورد، دشمنی با بشارت معنا ندارد. بنابراین، با قطع نظر از آن سبب نزولی که از ابن عباس نقل شده است، خود همین آیه ﴿من کان عدوّاً لجبریل فإنّه نزّله علی قلبک﴾، می‌تواند به عنوان جدال احسن در برابر محتوای آیهٴ ١٨ سورهٴ مائده باشد که آنها داعیه محبّت داشتند، می‌گفتند: ما أحباء خدائیم، یعنی محبوبان خدائیم. آنگاه خدا می‌فرماید: شما اگر محبوب منید، پس چرا حرف فرستاده من را نمی‌پذیرید و با این حرف دشمنید؟ و اگر کسی حرف خدا را نپذیرفت و به دستور خدا عمل نکرد، از نظر قرآن دشمن خداست، کافر را خدا دشمن می‌داند، کسی که حدّش جدای حدّ خداست آن را قرآن عدوّ إله می‌شمارد، وگرنه عداوت نسبت به خدا فرض ندارد که کسی دشمنِ الله باشد، یعنی نسبت به ذات اقدس اله چه کند؟ نسبت به آن ذاتی که هستی محض است، کسی دشمن باشد یعنی چه کند؟ یعنی حرف او را نپذیرد، و گرنه نسبت به آن ذات که نمی‌تواند اثر سوئی ایجاد کند: لذا خدا می‌فرماید: شما که می‌گوئید: ﴿نحن أبناء الله وأحباؤه﴾ با آن استنکار شما سازگار نیست.

«عدو الله» در قرآن
امّا از اینکه خدا، هر کسی که در قبال دستور خدا بایستد، از او به عنوان عدوّ یاد می‌کند، نمونه‌اش همان آیهٴ سورهٴ انفال است که در سورهٴ انفال آیهٴ ٦٠ فرمود: ﴿وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوةٍ ومن رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله وعدوّکم﴾ ؛ فرمود: با همه امکاناتی که میسور شماست، مستعد و آماده باشید، تا دشمن خدا و دشمنان خود را بترسانید. ﴿ترهبون به﴾، به این اعداد و آمادگی، دشمن خدا و دشمنان خود را بترسانید. اگر کسی از مرز اسلام فاصله گرفت، عدوّ الله است.
گاهی خدای سبحان از او به عنوان عدوّ یاد می‌کند، گاهی از او به عنوان «محاد» و «مشاقق» و مانند آن. همچنین در سورهٴ توبه آیهٴ ١١٤، جریان ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) که نقل می‌کند، می‌فرماید به اینکه ﴿وما کان استغفار إبراهیم لأبیه إلاّ عن موعدة وعدها إیّاه فلمّا تبیّن له أنّه عدوّ لله تبرأ منه﴾ ؛ آزر که والد صلبی ابراهیم(سلام الله علیه) یقیناً نبود یا عموی او بود، یا ابراهیم(سلام الله علیه) تحت کفالت او بود و از آن جهت بر آزر أب اطلاق شده است، ابراهیم(سلام الله علیه) به او وعده داد که برای او طلب مغفرت کند، وقتی که فهمید نه ارشاد و نه وعده هیچکدام در او مؤثر نیست و روشن شد که این آزر عدوّ خداست از او تبرّی کرده است، یعنی یک انسان غیر موحّد دشمن خداست، یعن دشمن دین خداست، عدوّ فرمان خداست نه عدوّ ذات خداست. از تبهکاران قرآن کریم به عنوان دشمن یاد می‌کند و همچنین محادّ و مشاقق در سورهٴ ممتحنه آیهٴ اوّل این است که ﴿یا أیّها الذین آمنوا لاتتّخذوا عدوّی وعدوّکم أولیاء﴾ ؛ مؤمنین با کسانی که دشمن من و دشمن شمایند، رابطه دوستی و ولایت برقرار نکنید ﴿تلقون إلیهم بالمودّة﴾ ؛ از کفّار به عنوان عدوّ الهی یاد کرده است. چه اینکه از فرعون به عنوان عدوّ یاد می‌کند. فرمود: فرعونی که عدوّ موسیٰ و عدوّ من است، او را می‌گیرد و می‌پروراند. ﴿یأخذ عدوّ لی و عدوّ له﴾ ؛ که او هم دشمن خداست و هم دشمن رسول خدا.

محبوب خدا، پیرو حبیب خداست
بنابراین، اگر کسی دین خدا را نپذیرفت، می‌شود دشمن خدا و اگر بخواهد محبوب خدا بشود چاره‌ای جز پیروی وحی إله نیست، آن را در سورهٴ مبارکهٴ آل‌عمران فرمود: ﴿قل إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله﴾ ؛ اگر شما دوستان خدائید، پیرو حبیب خدا باشید تا حبیب خدا بشوید. رسول خدا را خدای سبحان، حبیب خود معرفی کرد؛ یعنی نه تنها او محبوب من است، بلکه او محور محبّت من هم هست. اگر کسی بخواهد محبوب من باشد باید پیرو حبیب من باشد. أطاعت حبیب الله، انسان را محبوب خدا می‌کند. بنی‌اسرائیل داعیهٴ محبت داشتند، خدای سبحان گاهی به طور عموم می‌فرماید: اگر شما محبّ خدائید، تابع حبیب من باشید تا محبوب من بشوید؛ زیرا تنها راه محبوب شدن، پیروی حبیب من است، گاهی هم می‌فرماید به اینکه اگر شما جزو احباء خدائید، پس چرا با پیک خدا دشمنید، آن وقت آن شأن نزولی که مرحوم امین الاسلام از ابن عبّاس نقل کرده است مؤید اینگونه از مسائل خواهد بود.
سؤال ...
جواب: ذات در تحتِ درک و در تحت آسیب‌رسانیِ چیزی نیست، تا انسان عاقل جدّش متمشی بشود و نسبت به او عداوت بورزد. مگر جبرئیل جسم است؟ مگر میکائیل جسم است؟ مگر ملائکهٴ دیگر جسم است؟ علی ایّ حال می‌فرماید به اینکه همین که در برابر وحی خدا می‌ایستند می‌شود عداوت، اصولاً عداوت یعنی تعدّی کردن، از مرز جدا شدن، تجاوز کردن.

ـ تعبیر خدای سبحان از منحرفان:
اعداء، محادّ و مشاقق
لذا خدای سبحان از منحرفین، گاهی به عنوان اعدا یاد می‌کند، گاهی به عنوان اینکه اینها محادّند، یعنی حدّشان جداست، گاهی به عنوان مشاقق یاد می‌کند یعنی اینها در یک شق دیگری‌اند. در سورهٴ مبارکهٴ مجادلهٴ آیهٴ ٥ این است که ﴿أَنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ کُبِتُوا کَمَا کُبِتَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ ؛ آنان که حدشان از حدّ خدا جداست. خدا که همه جا حضور دارد، کسی ممکن نیست به اینکه از حدّ خدا جدا باشد، فرمود: ﴿هو معکم أین ما کنتم﴾ ، اینکه فرمود اینها که محادّه دارند، منکوبند و سرکوب می‌شوند، یعنی سیرهٴ آنها حدّی باشد در برابر دین خدا، دین خدا جایی است و اینها در جای دیگرند، حدّشان به حدّ دین خدا نمی‌خورد، اینها را می‌گویند محادّه دارند با خدا؛ ﴿إنّ الّذین یحادّون الله ورسوله﴾ . چه اینکه باز در همین سورهٴ مجادله باز کلمهٴ «محادّه» را در آیهٴ ٢٠ مطرح کرد، فرمود: ﴿إنّ الّذین یحادّون الله ورسوله أُولئک فی الأذلین﴾ و باز در همین سورهٴ مجادله آیهٴ ٢٢ می‌فرماید به اینکه ﴿لاتجد قوماً یؤمنون بالله والیوم الآخر یوادّون من حاد الله و رسوله﴾ ؛ مؤمن با کسانی که حدّشان به حدّ دین خدا نمی‌خورد، علاقه ندارند. از این گروه گاهی به عنوان «أعداء» یاد می‌شود. چون تعدی کردند، عداوت از همان تعدّی است، گاهی به عنوان «محادّه» یاد می‌شود، چه اینکه گاهی به عنوان «مشاقق» یاد می‌شود؛ ﴿و من یشاقق الله و رسولَه﴾ ، در سورهٴ مبارکهٴ حشر از آنها به عنوان مشاقه یاد شده است ، یعنی آنها در یک شقّند، دین خدا در شقّ دیگر، اینها شقیقند، تابع نیستند، یعنی اگر یک درّه‌ای در دامنهٴ کوه فرض بشود که دارای دو شقّ است کسی در این سمت باشد و کسی در سمت دیگر، می‌گویند: اینها مشاقّه‌اند؛ یعنی یک گروه در یک شقّند، گروه دیگر در شقّ دیگر. فرمود: کسی که در صراط مستقیم نباشد، با دین خدا مشاقّه دارد، یعنی در یک شق دیگری است. از این گروه با این عناوین یاد می‌شود.
آنگاه می‌فرماید به اینکه این عداوت شما هیچ وجه ندارد، نه روی برهان وجه دارد، نه روی جدال اَحسن. امّا روی برهان وجه ندارد، برای اینکه این حق است و هدایت است و مژده است و انسان که با مژده دشمنی ندارد، بشارت را هم که بشارت گفته‌اند برای اینکه خبر و گزارشی است که انسان را مسرور می‌کند و اوّلین اثرش که نشاط است در بشره و چهره ظاهر می‌شود، از این جهت، این خبر مسرّت بخش را گفته‌اند: بشارت. فرمود: این بشارت است و انسان که با بشارت عداوت ندارد، این شما را از آینده خوب با خبر می‌کند، به شما مژده می‌دهد که اگر وارسته بودید بهشت مال شماست، با اینکه دشمنی ندارد.
و هم جدال احسن است، برای اینکه این مصدّق با تورات است، شما باید اگر تورات را قبول دارید مصدّقِ. تورات را قبول داشته باشید. چرا با او عداوت دارید؟
و امّا از آن طرف جبرئیل از خود که سخن نمی‌گوید، پیک خداست، شما خدا را قبول دارید و می‌گوئید: ما احباء خدائیم؛ پس باید وحی خدا را هم بپذیرید، در حالی که نمی‌پذیرید. نمی‌پذیرند اینها، وحی خدا را نمی‌پذیرند، چون ﴿مصدّقاً لما بین یدیه﴾ است، اینها نمی‌پذیرند، این من الله است، نمی‌پذیرند. وحی خدا را نمی‌پذیرند، ﴿قل من کان عدوّاً لجبریل فإنّه نزّله علی قلبک﴾.


تقدیم بشارت بر بیان کیفر
قبل از اینکه به اصل جواب بپردازد به تحلیل مسئله عداوت پرداخت، البته بعداً می‌فرماید که هر کسی دشمن جبرئیل(سلام الله علیه) باشد، کافر است و خدا عدوّ اوست، چه اینکه در سورهٴ مجادله چند جا فرمود: کسانی که حدّشان جدای حدّ خداست؛ ﴿کبتوا کما کبت الّذین من قبلهم﴾ یا ﴿أُولئک فی الاذلّین﴾ ؛ این‌ها ذلیل خواهند بود. ولی قبل از اینکه به کیفر مسئله بپردازد، از راه هدایت و تبشیر این را روشن می‌کند. اگر چنانچه به کیفر پرداخت بعد از تبشیر و بعد از استدلال باشد، مستقیماً نفرمود، ابتداءً نفرمود: اگر کسی دشمن جبرئیل بود، عذاب جهنّم به انتظار اوست. اوّل استدلال کرد، فرمود: شما چرا عدوّ جبرئیل‌اید؟ مگر جبرئیل از خود سخن دارد یا از خدا؟ ﴿قل من کان عدوّاً لجبریل فإنّه نزّله﴾، هنوز جواب نیامده، امّا تحلیل أصل مسأله عداوت است برای هدایت، فرمود: ﴿فإنّه﴾، یعنی این جبرئیل(سلام الله علیه) ﴿نزّله علی قلبک بإذن الله﴾ چون خدا فرمود: ﴿بالحقّ أنزلناه وبالحقّ نزل﴾ یا ﴿نزل به الروح الأمین ٭ علی قلبک لتکون من المنذرین﴾ .

جبرئیل امین وحی الهی
از آغاز وحی تا پایان وحی همه‌اش حق است و جبرئیل را به عنوان روح أمین یاد می‌کند، ﴿نزل به الروح الامین ٭ علی قلبک﴾ نه کم می‌کند نه زیاد، او اگر کم کند یا اضافه کند که أمین نیست، و اشتباه هم نمی‌کند؛ چون معصوم است. فرمود: ﴿نزل به الرّوح الأمین علی قلبک﴾ ؛ هیچ کمی و زیادی در حرم وحی راه پیدا نکرد و نمی‌کند، چون نه خدا أهل سهو و نسیان است، ﴿وما کان ربّک نسیّاً﴾ نه این فرستاده‌ای که می‌آورد اهل کم و زیاد است، چون روحی است امین. ﴿نزل به الروح الأمین علی قلبک لتکون من المنذرین﴾ پس عداوت با جبرئیل معنا ندارد، ﴿فإنّه نزّله علی قلبک بإذن الله﴾.
یک وقت انسان می‌گوید: این حرف، حرف حق است؛ ولی نمی‌خواهم فلان شخص بگوید. یک وقت می‌گوید من با فلان شخص بدم گرچه حرفش حقّ است. خدای سبحان می‌فرماید به اینکه عداوت شما، یا مال مقول است، یا مال قائل. اگر مال قائل باشد قائلش منم، جبرئیل پیک است و اگر راجع به مقول و اصل گفتار باشد، نه گوینده این گفتارش که مصدّق با تورات است، معنا ندارد که شما تورات را قبول داشته باشید و قرآن را قبول نداشته باشید. و معنا ندارد شما با هدایت مخالف باشید و معنا ندارد که شما با بشارت مخالف باشید؛ پس مخالفتتان اگر نسبت به قائل است که وجه ندارد، نسبت به قول است، آن هم وجه ندارد. ﴿من کان عدوّاً لجبریل فإنّه نزّله علی قلبک بإذن الله﴾ پس عداوتتان اگر به قائل برگردد بی وجه است و اگر به مقول برگردد، آن هم بی وجه است برای اینکه ﴿مصدّقاً لما بین یدیه﴾ این همهٴ خطوط کلی تورات تصدیق دارد و هدایت است ﴿وهدیً و بشریٰ للمؤمنین﴾.

بهره‌وری از هدایت و بشارت قرآنی
گرچه بشریٰ برای همه انسانهاست، منتها چون اهل ایمان از این بشارت بهره می‌برند، از این جهت فرمود: ﴿بشری للمؤمنین﴾، مثل ﴿هدیً للمتّقین﴾ که در اوّل سورهٴ مبارکه بود، مثل وجود مبارک خود پیغمبر(علیه آلاف التحیة والثناء)، خدای سبحان، پیغمبر را به عنوان ﴿رحمة للعالمین﴾ فرستاد، مع ذلک فرمود: ﴿لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً﴾ ؛ این منّت را بر مؤمنین نهاد، برای اینکه مؤمن‌اند که این بار را به مقصد می‌رساند، مؤمن است که از او استفاده می‌کند و گرنه او رحمة للعالمین است، ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ﴾ امّا کسی که از این نعمت طرفی می‌بندد، اهل ایمان است. فرمود: ما به مؤمنین منّت دادیم، با اینکه فرمود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ﴾ ، یا ﴿لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾ ، یا ﴿رحمةً للعالمین﴾ امّا کسی که از او بهره نمی‌برد از این وجود مبارک منّتی و نعمتی نصیبش نمی‌شود، منّت آن نعمت سنگین را می‌گویند، نه منّت عبارت از امتنان لسانی باشد آن نعمت عظمایی که هضم و حملش دشوار است، آن نعمت سنگین را می‌گویند: منّت، «المنّة هی النعمة العظمیٰ». فرمود: این نعمت خیلی سنگین است، مؤمنینند که این بار سنگین را به مقصد می‌رسانند، با اینکه وجود مبارک حضرت، رحمت جهانی است. دربارهٴ قرآن هم همینطور است، فرمود: ﴿تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾ ، اما مع ذلک فرمود: ﴿هدیً و بشریٰ للمؤمنین﴾، برای همه است، امّا اهل ایمان استفاده می‌کنند، مؤمنین وقتی که آیات الهی را می‌خوانند هم قلبشان از شوق می‌تپد، ﴿إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ ، هم چهرهٴ اینها روشن می‌شود، بشرهٴ اینها عوض می‌شود، وقتی دست به قرآن می‌برند اینطور است، بشارت است و اگر کسی قرآن را بخواند به عنوان یک تکلیف و تعبّد نه قلبش بتپد ﴿وجلت قلوبهم﴾ باشد، نه چهره‌اش عوض بشود ﴿بشری للمؤمنین﴾ باشد، او چقدر از قرآن طرفی می‌بندد، خدا می‌داند.
علی ایّ حال، مؤمن کسی است که وقتی محتوای قرآن را می‌شنود قلبش بتپد، ﴿إذا ذکر الله وجلّت قلوبهم﴾ یک هراس لذتبخش باشد وقتی آیات الهی را هم که می‌خواند سخن از وعدهٴ به بهشت است، چهره‌اش خندان باشد، در بشرهٴ او یک نشاطی پیدا بشود که بشود بشری،

پیامد دشمنی با جبرئیل
فرمود: شما چرا با بشریٰ دشمنید؟ چرا با هدایت دشمنید؟ پس این عداوت شما نه به لحاظ قائل صحیح است نه به لحاظ قول. آنگاه وقتی احتجاج تمام شد، نصیحت تمام شد، حکمت و موعظه تمام شد، آنگاه جا، جای إنذار است، فرمود به اینکه ﴿من کان عدوّاً لله و ملائکته و رسله و جبرئیل و میکال فإنّ الله عدوّ للکافرین﴾ این می‌شودِ بشیر نذیر، این می‌شود ﴿داعیاً إلی الله بإذنه و سراجاً منیراً﴾ این می‌شود ﴿مبشراً و نذیراً﴾ تا آنجا که ممکن است ﴿ یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَدَاعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً﴾ ، سراج منیر هست، داعی الی الله هست، وقتی این کارها تمام شد، بعد ﴿و نذیراً﴾ جا، جای انذار است. فرمود: آن براهین شما را هدایت می‌کند، اگر آنها نشد، دست برنداشتید، بدانید دشمنی با دین خدا به منزلهٴ دشمنی با خداست، این کفر است و خدا عدوّ کافرین است و اگر خدا عدوّ کافرین بود، ﴿کبتوا کما کبت الّذین من قبلهم﴾ یا ﴿أُولئک فی الأذلّین﴾ ذلّت از آن اوست.

منع دشمنی با عزرائیل
ضمناً هشداری هم به همهٴ انسانها داد، یک وقت عزرائیل(سلام الله علیه) می‌آید یک کاری انجام می‌دهد، کسی را قبض روح می‌کند، همان طوری که یهود حق نداشت و حق ندارد با جبرئیل(سلام الله علیه) ناسازگار باشد، دشمن او باشد، هیچ مؤمنی حق ندارد با عزرائیل(سلام الله علیه) کم إرادت باشد، چون هیچ کدام از اینها کاری را بدون إذن خدای سبحان نمی‌کنند. همان تکریمی که جبرئیل(سلام الله علیه) دارد، همان کرامت را عزرائیل(سلام الله علیه) دارد همان احترام و عصمتی که برای جبرئیل است برای عزرائیل(سلام الله علیه) است. اینها جزء ملائکهٴ عظام و کرام الهی‌اند و همان طوری که خازن بهشت، رضوان است و معصومین(علیهم السلام) بر رضوان که سرپرست بهشت است، سلام و صلوات می‌فرستند. بر مالک دوزخ که سرپرست جهنّم است سلام و صلوات می‌فرستند. این سلام و صلوات امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه که ملاحظه می‌فرمایید بر بسیاری از فرشته‌ها سلام و صلوات می‌فرستد، همان طوری که بر سرپرستان بهشت صلوات می‌فرستد بر سرپرستان جهنّم هم صلوات می‌فرستد، اینها ملائکه‌اند، اینها معصومند، مأموران الهی‌اند. ﴿لا یعصون الله ما أمرهم﴾ ، ﴿و هم بأمره یعملون﴾ دربارهٴ سرپرستان جهنّم است. لذا این صلوات را حضرت همان طوری که برای ملائک رحمت می‌فرستد، برای ملائک غضب هم می‌فرستد. أحدی حق ندارد که با فرشته‌ای از فرشتگان الهی دشمن باشد، خواه عزرائیل(سلام الله علیه)، خواه جبرئیل(سلام الله علیه)، هر دو مأموران الهی‌اند. فرمود: ﴿من کان عدوّاً لله وملائکته﴾(54)؛ هر فرشته‌ای از فرشتگان باشد، مشمول این اصل است. آنگاه بعد از این ذکر عام، اسم دو فرشته از فرشته‌های بنام و معروف را می‌برد یکی جبرئیل(سلام الله علیه) و یکی میکائیل(سلام الله علیه).
سؤال ...
جواب: همین فکر می‌کردند به اینکه جبرئیل این حرف‌ها را می‌آورد، نهی را می‌آورد. می‌گوید: اگر نشد ﴿یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون﴾ : باید اینها ایمان بیاورند نشد شمشیر، این حرف‌ها را جبرئیل می‌آورد اینها خیال می‌کردند، جبرئیل از خود می‌گوید. اما به میکائیل علاقمند بودند، چون متصدی أرزاق بود، کیل و پیمانه و رزق به دست میکائیل(سلام الله علیه) است به او علاقمند بودند می‌گفتند ما با جبرئیل بدیم این همان بوی مادّی‌گری اینهاست و گرنه عزرائیل و میکائیل و جبرئیل(سلام الله علیهم أجمعین) همه فرشتگان الهی‌اند، خواه آنکه مثل اسرافیل است، عامل حیات است، خواه آنکه مثل عزرائیل است، عامل ممات است، هر دو معصومند و به اذن الله کار می‌کنند. در همان شأن نزول که مرحوم امین الاسلام نقل کرد، گفته‌اند: اگر این حرفها را میکائیل آورد ما قبول داریم جبرئیل آورد قبول نداریم، این حرف آنها بود. ﴿من کان عدوّاً لله و ملائکته و رسله و جبرئیل و میکال فإنّ الله عدوّ للکافرین﴾، آن مقدّمه‌اش مطوی است، یعنی اینها کافرند و خدا دشمن کافرین است؛ پس خدا دشمن اینهاست. در بسیاری از موارد از باب ذکر مظهَر موضع مُضمَر، ضمیر را ذکر نمی‌کنند برای اهمیت مسئله، به حسب ظاهر انسان این چنین فکر می‌کرد که بفرماید: «فإن الله عدوّ لهم»، اما اسم ظاهر آورد، برای اینکه دلیل را هم ذکر کرده باشد. فرمود: ﴿من کان عدواً لله ... فإن الله عدوٌّ للکافرین﴾ نه «فإن الله عدوٌّ لهم» چرا اسم ظاهر آورد؟ برای اینکه، آن حد وسط این برهان را تذکر داده باشد، یعنی اینها کافرند و خدا دشمن کفّار است. پس خدا دشمن اینهاست، خب خدا دشمن انسان باشد چه می‌کند؟ ﴿أُولئک فی الأذلین﴾ یا ﴿کبتوا کما کبت الّذین من قبلهم﴾ .
«والحمدلله رب العالمین﴾

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی