display result search
منو
تفسیر آیه 33 تا 34 سوره رعد _ بخش پنجم

تفسیر آیه 33 تا 34 سوره رعد _ بخش پنجم

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 126 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 33 تا 34 سوره رعد _ بخش پنجم
- پایان کار کافر ومنافق ندامت است نه توبه اما پایان کار مسلمان در لغزش‌ها توبه است
- اهمیت و جلوگیری تقوی
- مکر و شیطنت منافقین
- مستضعف فکری

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أفَمَن هُوَ قَائِمٌ عَلَی کُلِّ نَفسٍ بِمَا کَسَبَت وَجَعَلُوا لهِ شُرَکَاءَ قُل سَمُّوهُم أم تُنَبّئُونَهُ بِمَا لاَ یَعلَمُ فِی الأرضِ أم بِظَاهِرٍ مِنَ القَولِ بَل زُیّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ وَمَن یُضْلِلِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ٭ لَّهُمْ عَذَابٌ فِى الحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاقٍ﴾( )
در ذیل بحث توحید و نقل شبهات و حرفهای مشرکین فرمود هیچ یک از این شبهات وادارشان نکرده است به شرک و بت پرستی بلکه آن کفر و الحادشان برای اینها زیبا جلوه کرد و آن دسیسه ها را پسندیدند مکْر اینها برای اینها زیبا ظهور کرد و خوشحال هستند که نقشه می کشند و دسیسه می کنند و همین گروه از راه خدای سبحان بازداشت شدند باز ماندند توفیق طیّ راه حقّ را ندارند زیرا کسی که خدا توفیق را از اینها بگیرد دیگر قابل هدایت نیستند و کسی هم اینها را هدایت نمی کند در ذیل این آیهٴ اموری بحث شده بود راجع به ﴿بَل زُیّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکرُهُم﴾ مکْر یعنی آن سبب خفی که به وسیله او بخواهند به مقصد برسند در قرآن کریم مکْر کافر را بایر می داند یعنی مکری نیست که میوه بدهد آن زمینی که بی آب است و ثمر بخش نیست می گویند زمین بایر بایر یعنی هالک بار یعنی هلک یبوروا یعنی یهلکوا آن زمینی که پربار است و پرآب است و میوه دارد می گویند دایر خود این گروه یعنی کافر و منافق چون خودشان بایر هستند کید اینها هم بایر است ممکن نیست که نقشهٴ اینها ثمر بخش باشد هر چه به حسب ظاهر نقشهٴ اینها سنگین باشد ولی به جایی نمی رسد در سورهٴ ابراهیم فرمود مکْر اینها گرچه کوهها را بتواند زیر و رو کند در سورهٴ فاطر فرمود مکْر اینها بایر است سورهٴ ابراهیم (آیهٴ 46) این بود که ﴿وَقَد مَکَرُوا مَکْرَهُم وَعِندَ اللَّهِ مَکْرُهُم وَإِن کَانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ﴾( )، ‌اگر نقشه های اینها خیلی هم قوی باشد که کوهها به وسیلهٴ آن دسیسه ها کنده بشود ولی در برابر دین خدا و خواست خدا این نقشه ها اثر ندارد ممکن است دو گروهی به جان هم بیفتند با نقشه ها و مکرهای کوه کن گروهی گروهی دیگر را از پا در بیاورد امّا وقتی اینها در برابر دین خدا بخواهند دسیسه کنند گرچه مکرشان به قدری قوی باشد که کوهها زایل بشود در اثر آن مکْر اما در برابر خواست خدا مکْر اینها بایر است و بی ثمر پس ﴿وَإِن کَانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنهُ الجِبَالُ﴾( )، اما هیچ نقشی ندارد زیرا در سورهٴ فاطر فرمود (آیهٴ 10) سورهٴ فاطر فرمود ﴿وَالَّذِینَ یَمکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُم عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أولئِکَ هُوَ یَبُورُ﴾( )، نقشه اینها بایر است به ثمر نمی رسد سرش آن است که خود اینها بایر هستند یعنی از نظر قرآن زمینه زندگی مردم هم مانند زمین زندگی آنها دو قسمت است همان طوری که زمین دو قسمت است یک زمین دایر یک زمین بایر زمینهٴ زندگی اقوام و ملل هم دو قسمت است یک زمینهٴ دایر و یک زمینهٴ بایر خدای سبحان به کفار و منافقین می فرماید زمینهٴ زندگیتان بایر است شما یک مردم بایری هستید ﴿وَکُنتُم قَوْماً بُوراً﴾( )، بور جمع بایر است بایر یعنی هالک این را در سوره ای که به منافقین توبیخ می کند می‌فرماید شما فکر کردید که رسول خدا پیروز نمی-شود و انقلاب اسلامی به ثمر نمی رسد ﴿بَل ظَنَنتُم أن لَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالمُؤمِنُونَ إِلَی أهلِیهِم أبَداً﴾( )، در سوره ای که سورهٴ فتح (آیهٴ 12) از سورهٴ فتح وقتی جریان پیروزی اسلام را نقل می کند و می فرماید خدای سبحان اسلام و مسلمین را پیروز فرمود آنگاه خطاب به منافقین می کند می‌فرماید شما که در داخلهٴ مدینه به دسیسه سرگرم بودید سرّش آن است که شما گمان نمی کردید این انقلاب به ثمر می رسد و گمان نمی کردید رهبر اسلامی ظفرمندانه از جبهه برمی گردد ﴿بَل ظَنَنتُم أن لَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالمُؤمِنُونَ إِلَی أهلِیهِم أبَداً﴾( )، شما گمانتان این بود که پیغمبر موفق نمی شود در این جنگ و شکست می خورد لذا حاضر نشدید کمک بکنید این گمان باطل در ذهن شما به عنوان یک سیاست زیبا جلوه کرد این خیال خام را شما به عنوان یک سیاست زیبا تلقّی کردید ﴿بَل ظَنَنتُم أن لَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالمُؤمِنُونَ إِلَی أهلِیهِم أبَداً﴾ گفتید مشرکین با داشتن همه امکانات نظامی پیروز می‌شوند مسلمین با فقدان وسایل نظامی شکست می‌خورند اینها دیگر سالم به مدینه برنمی گردند این حرفتان بود (وزین ذلک فی قلوبکم) ‌این حرف را به عنوان یک عالیترین روش سیاسی پذیرفتید و این در جانتان به عنوان زینت جلوه کرد ﴿وَزُیِّنَ ذلِکَ فِی قُلُوبِکُم﴾( )، ولی ﴿وَظَنَنتُم ظَنَّ السَّوءِ﴾( )، این گمان بدی بود برای اینکه نه اسلام را شناختید نه وعده الهی را درست تشخیص دادید که خدا خلف وعده نمی کند وعدهٴ الهی این است که اگر کسی برای حفظ دین او قیام بکند یقیناً پیروز است سخن این نیست که دشمن چقدر مجهّز است در مسائل سیاست الهی هر گز انبیا به این فکر نبودند که ما چی داریم و دشمن چه چیزی دارند اصلاً این مطرح نبود می فرمود شما گمان بد کردید ﴿وَظَنَنتُم ظَنَّ السَّوءِ﴾ سرش آن است که ﴿وَکُنتُم قَوْماً بُوراً﴾( )، چون یک ملت بایری بودید یک گروه بایری بودید از یک آدم بایر فکر بایر و قلم و قدم واندیشه و کار بایر صادر می شود یک امتی که زمینهٴ زیست آنها بایر باشد اندیشه آنها هم بایر است یک امتی که زمینهٴ زیست آنها دایر باشد اندیشه آنها هم دایر است چون خود اینها بایر بودند ثمر نمی دانه نقشه‌های اینها هم بایر است و ثمر نمی دهد گرچه این نقشه کوه کن هم باشد هر چه هم بخواهند نقشه بکشند ﴿وَإِن کَانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنهُ الجِبَالُ﴾( )، گر هم به قدری قوی المکْر باشند که کوهها به وسیلهٴ آن مکْرها منفجر بشود و زیر و رو بشود ولی در برابر دین خدا و خواست خدا مکْر اینها بایر است این گروهی که اهل مکْر بودند قرآن کریم در همین آیهٴ محل سورهٴ رعد می فرماید اینها هم توفیق طیّ راه را پیدا نکردند اینها بازداشت شدند کسی نگذاشت اینها راه سعادت را طی کنند ﴿وَصُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ﴾ اینها مسدود شدند کسی جلوی اینها را گرفت صد با صاد یعنی منع مصدود یعنی ممنوع اینها ﴿وَصُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ﴾ یعنی ممنوع شدند از طیّ سبیل خدا باید دید چه عاملی اینها را صد کرد ومنع کرد ونگذاشت اینها راه خدا را طی کنند و اینها که توفیق طیّ راه خدا را ندارند نسبت به دیگران چه می کنند آیا راه دیگران را هم می بندند یا نه در اینجا چند امر مطرح است یکی اینکه خدای سبحان راه را نشان داد یکی اینکه اینها عمداً این راه را منحرف کردند یکی اینکه نرفتند و یکی اینکه نگذاشتند دیگران بروند این کار کفّار و منافقین است نه می روند نه می گذارند کسی این راه را طیّ کند این کار آنهاست اگر دیگران در برابر این سدّ راه مقاومت کردند ایستادند پیروز می شوند ﴿وَإِن کَانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنهُ الجِبَالُ﴾( )، هم این خوار راه را برمی دارند هم به مقصد می-رسند امّا اگر اینها هم متوقّف شدند و ایستادند و گفتند اینها نمی گذارند ما راه سعادت را طیّ کنیم یک گروه می شوند مستکبر یک گروه می-شوند مستضعف و هر دو در قیامت گرفتار آتش و عذاب خواهند شد آنکه برنخیزد و این مانع را برطرف نکند مثل خود مانع در قیامت گرفتار عذاب می شود این اموری است که یکی پس از دیگری آیات گوناگون تبیین می کند اما این امر که اینها راه را بستند و نگذاشتند دیگران بروند محصول آن است که خودشان راه را نرفتند در سورهٴ نمل می فرماید عمل خود انسان نمی گذارد او راه را طیّ کند سورهٴ نمل (آیهٴ 42) این است وقتی جریان ملکهٴ صبا را تشریح می کند می فرماید که ﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعبُدُ مِن دُونِ اللهِ إِنَّهَا کَانَتْ مِن قَوْمٍ کَافِرِینَ﴾( )، این ملکهٴ صبا چرا جزء کافرین بود چرا توفیق آن را پیدا نکرد که اسلام بیاورد تاکنون برای اینکه آن روش بت-پرستی او مانع او بود ﴿وَصَدّها﴾ یعنی منعها چی مانع او بود عمل خودش عمل خود او مانع او بود نه کسی مانع او باشد هیچ کس مانع انسان نیست خود انسان است که مانع خودش است راه خود را خودش می بندد ﴿وَصَدّها﴾ یعنی منعها چی مانع او بود ﴿مَا کَانَت تَّعبُدُ مِن دُونِ اللهِ﴾( )، آن بت پرستی و شرکش مانع بود که نگذاشت او ایمان بیاورد پس عمل انسان است که نمی گذارد انسان راه را طیّ کند این یک مطلب و چون عمل بد باعث می شود که خدای سبحان شیطان را ولی انسان قرار بدهد در اثر اینکه انسان متولّی شیطان شد یعنی تولّیش به طرف شیطان بود که ﴿إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أولِیَاءَ﴾( )، آنگاه خدای سبحان شیطان را به عنوان کلب معلّم بر اینها می گمارد در موارد فراوای قرآن کریم می فرماید شیطان عمل اینها را پیش اینها زیبا جلوه داد .
سؤال ... جواب: بله دیگر مأمور خدا است در اقرا و گرفتن.
سؤال ... جواب: این فیض را ندادن است و او را به حال خود او واگذار کردن است همین کار به وسیلهٴ شیطان انجام می گیرد در سورهٴ عنکبوت (آیهٴ 38) این چنین است فرمود ﴿وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسَاکِنِهِم وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أعمَالَهُم فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبصِرِینَ﴾( )، شیطان نگذاشت اینها راه را بروند اما مستبصر هستند می دانند نه اینکه ندانند همان طوری که فرعون ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاستَیقَنَتْهَا أنفُسُهُمْ﴾( )، فرعون و فرعونیان خصوصاً با یقین به حقّانیّت موسای کلیم ایمان نیاوردند در اینجا هم می فرماید شیطان نمی‌گذارد اینها راه را طی کنند اما ﴿وَکَانُوا مُسْتَبصِرِینَ﴾ می‌دانند چه خبر است حقّ با چه کسی است نه اینکه ندانند آن عمل باعث می شود که اینها تحت ولایت شیطان قرار بگیرند شیطان صادّ و مانع اینها بشود و نگذارد اینها این راه را طی کنند ﴿فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ﴾ اما ﴿وَکَانُوا مُسْتَبصِرِینَ﴾ می فهمند روشن شدند که حقّ با چه کسی است این طور نیست که بر آدم مستضعف فکری خدا شیطان را مسلط بکند این طور نیست یک کسی که حقّ برای او روشن شد امّا حاضر نیست در برابر حقّ خضوع کند از آن به بعد تحت ولایت شیطان است همینها که خود توفیق آن را پیدا نکردند که راه خدا را طیّ کنند راه دیگران را هم می بندند در اثر تبهکاری توفیق آن را ندارند که این راه را طیّ کنند اما نمی گذارند دیگران هم بروند این مثل سنگ دهنهٴ جدول است نه خودش از این آب استفاده می کند نه می گذارد که این آب جدول به آن مزرعه و مرتع برسد که این درختها و گیاهان تشنه را سرسبز کند کافر و منافق این است تعبیر قرآن کریم دربارهٴ اینها این است که ﴿وَهُم یَنهَوْنَ عَنْهُ وَیَنأوْنَ عَنهُ﴾( )، اینها هم نایی هستند هم ناهی نایی یعنی دور ناهی یعنی بازدارنده حجّ تمتع می گویند وظیفه نایی است نایی یعنی دور فرمود اینها هم نایی هستند هم ناهی هم دور هستند هم دوردارنده ﴿وَهُم یَنهَوْنَ عَنْهُ وَیَنأوْنَ عَنهُ﴾ هم نمی روند هم نمی گذارند دیگران بروند هم خودشان از دین دور هستند هم دیگران را دور نگه می‌دارند ﴿وَهُم یَنهَوْنَ عَنْهُ وَیَنأوْنَ عَنهُ﴾ این دو صفت رذیله مال منافقین و کفّار این ممنوع بودن طیّ راه با منع کردن از طیّ راه کنار هم هست اینها نه می روند ونه می گذارند دیگران این راه را طیّ کنند آنگاه وظیفه دیگران را در این شرایط قرآن بیان می کند که باید دیگران برخیزند اینها را سر جایشان بنشانند پس بنابراین عمل اینها باعث ولایت شیطان بر اینها خواهد شد اینها دیگر راه را ادامه نخواهند داد و راه را طیّ نمی کنند در سورهٴ نساء سخن از بازداشتن دیگران هم مطرح است (آیهٴ 167) سورهٴ نساء می فرماید ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ قَد ضَلُّوا ضَلاَلاً بَعِیداً﴾( )، اینهایی که کافر هستند و راه دیگران را هم می‌بندند مصدود می کنند مصدود یعنی ممنوع مصدود با صاد یعنی ممنوع و منصرف می کنند ﴿وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ﴾ یعنی صدوا غیرهم عن سبیل الله یا صد الناس عن سبیل الله اینها هم خودشان مصدود هستند یعنی ممنوع هستند هم صاد دیگران هستند یعنی مانع دیگران هستند نه می روند و نه می گذارند دیگران این راه را طیّ کنند .
سؤال ... جواب: اما اگر دیگران کوتاهی کنند همین طور پشت این سنگ بمانند آنها به هدف می رسند امّا وظیفهٴ دیگران را آیاتی که می آید مطرح می کند در همین سورهٴ نساء مورد دیگری دربارهٴ صد کفار هست (آیهٴ 55) سورهٴ نساء می فرماید که مردم در برابر وحی دو دسته شدند ﴿فَمِنهُم مَن آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَن صَدَّ عَنْهُ﴾( )، بعضی ایمان آوردند آن مؤمنین تلاش می کنند دیگران را هم به همراه ببرند اما اینها کسانی هستند که صادّ هستند مانع هستند نه می روند نه می گذارند کسی این راه را طیّ کند ﴿وَمِنْهُم مَن صَدَّ عَنْهُ وَکَفَی بِجَهَنَّمَ سَعِیراً﴾( )، این تهدید اخروی است که محفوظ اما نوبت آن امر آخر می رسیم که وظیفهٴ مردمی که گرفتار این گونه از مستکبران شدند چه چیزی است اینهایی که نه می روند نه می گذارند دیگران این راه را طیّ کنند وظیفه دیگران در برابر این مانعین از سبیل الله چه چیزی است آن را ـ
سؤال ... جواب: هر کسی که مانع سبیل خدا است این مستکبر است چون انسان بنده خاضع است در برابر خدا داعیه ای ندارد می گوید حکم حکم الهی است ﴿ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أنفُسِهِم حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَیُسَلِّمُوا تَسلِیماً﴾( )، مؤمن کسی است که در برابر وحی الهی خضوع داشته باشد ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللهُ وَرَسُولُهُ أمراً أن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾( )، کسی که می گوید من نظرم آن است این مستکّبر است یعنی داعیهٴ کبر دارد در برابر وحی خدا خواه بتواند دیگران را اغوا کند و خواه نتواند .
سؤال ... جواب: بله نسبت به کفّار و منافقین تقریباً امور تمام شد یعنی آن زشتی اعمال خود انسان توفیق رفتن را و طی راه را از او می گیرد اولاً همین شخص وامانده ای که توفیق رفتن را ندارد راه دیگران را می بندد ثانیاً این امور تمام شد امّا وظیفهٴ دیگران چیست دیگران اگر زیر بار ستم رفتند این زیر بار ستم رفتن مانع آن است که این راه را طیّ کنند از درون استکبار بیرونی مانع بیرونی است اینها در بین راه می مانند ولی اگر توانستند درون را اصلاح کنند و برخیزند چون مانع درونی برطرف شد در جهاد اکبر پیروز شدند مانع بیرونی را هم برطرف خواهند کرد و وعدهٴ الهی هم تخلّف ناپذیر است هرگز مستکّبر در برابر مستضعفی که برای خدای سبحان قیام کرده است قدرت مقاومت ندارد چون ﴿وَمَکْرُ أولئِکَ هُوَ یَبُورُ﴾( )، ﴿وَإِن کَانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنهُ الجِبَالُ﴾( )، در سورهٴ سبأ (آیهٴ 31) به بعد این چنین است ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُؤْمِنَ بِهذا اْقُرْآنِ وَلاَ بِالَّذِى بَیْنَ یَدَیْهِ﴾( )، ما اصولاً به وحی ایمان نمی-آوریم نه به این قرآن نه به کتابی که قبل از قرآن بود چون قرآن ﴿مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾( )، است کفار می گویند نه به این قرآن نه به آن کتابی که بین یدیه القرآن است ما ایمان می آوریم اصولاً وحی را نمی پذیریم ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُؤْمِنَ بِهذا اْقُرْآنِ وَلاَ بِالَّذِى بَیْنَ یَدَیْهِ﴾( )، آنگاه خدای سبحان به رسولش می فرماید ﴿وَلَوْ تَرَی﴾( )، تویی که می بینی آن صحنه را ﴿إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِم﴾( )، آن صحنه ای که ما همهٴ این ظالمین را در حضور خدای سبحان بازداشت کردیم اینها موقوفند بازداشت می‌شوند آنهای که حسابشان روشن است که ﴿وَاللهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾( )، ‌آنها «کالبرق الخاطف»( )، از صراط می گذرند معطّلی ندارند آنهای که حسابشان تیره است درباره آنها گفته می شود ﴿وَقِفُوهُم إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾( )، ‌اینها را بازداشت کنید که از اینها سؤال کنیم این که حسابش روشن است که او را بازداشت نمی کنند نسبت به این گروه می فرماید ﴿وَقِفُوهُم﴾ قفوا خطاب به امر به ملکائکه است به ملائکه‌ها دستور می‌دهد که اینها را بازداشت کنید برای اینکه اینها باید سؤال پس بدهند ﴿وَقِفُوهُم إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾( )، در برابر این گروه که همه را کنار هم جمع کردند اینها در محضر عبد اله به جان هم می افتند عدّه ای می گویند خدایا آنها ما را گمراه کردند و حرف آنها را قرآن به عنوان اینکه خدای سبحان احکم الحاکمین است نقل می کند و همه آنها را محکوم می کند اصلش این است فرمود ﴿وَلَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ﴾( )، اینها عند الله بازداشت هستند ﴿یَرجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ القَوْلَ﴾( )، حرفها را رد و بدل می کنند یکی از این طرف یکی هم از آن طرف به یکدیگر حرفها را ردّ و بدل می کنند خوب چه چیزی می گویند آن مناظره شان چه چیزی است ﴿یَرجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ القَوْلَ﴾( )، چه چیزی می گویند ﴿یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلاَ أنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ﴾( )، مستضعفین به مستکبرین می گویند شما مانع راه بودید اگر شما نبودید ما ایمان می آوردیم ما مسلمان می شدیم ﴿قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ استُضْعِفُوا أنَحْنُ صَدَدْنَاکُم عَنِ الْهُدَی بَعْدَ إِذ جَاءَکُم﴾( )، ‌ما که صادّ و مانع شما نبودیم عقل از درون وحی از بیرون حجت بالغه حقّ آمده چطور حرف انبیا را گوش ندادید حرف ما را گوش دادید ﴿أنَحْنُ صَدَدْنَاکُم عَنِ الْهُدَی بَعْدَ إِذ جَاءَکُم﴾( )، اگر هُدای الهی نیامده بود بهانه تان قبول بود امّا وقتی هدایت الهی آمده دیگر ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾( )، خواهد شد ﴿بَلْ کُنتُم مُّجْرِمِینَ﴾( )، شما هم مانند ما تبهکاران هستید این طور نیست که شما مجرم نباشید فقط ما ها مجرم باشیم دوباره مستضعفین به مستکبرین می گویند ﴿قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ استُضْعِفُوا﴾( )، به مستکبرین می گویند شما می گویید ما کاری نکردیم اما آن نقشه های شبانه روزی شما ما را گرفتار کرده ﴿بَل مَکْرُ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ﴾( )، آن مکْر شبانه روزی شما ما را گرفتار کرده چطور شما کاری نکردید ﴿بَل مَکْرُ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأمُرُونَنَا أن نَّکْفُرَ بِاللهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أندَاداً﴾( )، آن نقشه های شبانه روزی شما که ما را وادار می‌کردید کفر بورزیم و برای خدا شریک قائل بشویم در ما اثر کرده مشرک شدن تنها به این نیست که انسان یک بتی را بتراشد و در معبدی بگذارد و بتکده ای او را بپرستند معنای مشرک این نیست که در برابر یک چوب یا سنگ سجده کند کسی که تدبیر این نظام را به غیر خدا می دهد مشرک است لذا مارکسیستها مشرکت هستند این کار رب العالمین را به طبیعت کور سپردند این کاری که مال خدا است به غیر خدا دادند و در برابر غیر خدا که طبیعت کور است خاضع هستند اینکه برای خدا مثل و شریک قائل شده است و کارهای خدا را به غیر خدا نسبت داده است می شود مشرک حالا خواه به آن صورت باشد که بتی بسازد و در برابر بت خضوع کند یا اقسام و انحای دیگر داشته باشد مستضعفین به مستکبرین گفتند آن نقشه های شبانه روزی شما ما را گرفتار کرده ﴿بَل مَکْرُ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأمُرُونَنَا أن نَّکْفُرَ بِاللهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أندَاداً﴾( )، این خلاصهٴ مناظرهٴ مستکبر و مستضعف قرآن کریم از همان اول داوری را کرده فرمود اینها ظالمین هستند نه اینکه ظالم و مظلوم پیش خدا محاجّه می کنند نظرش را از اول داده فرمود ﴿وَلَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِم﴾( )، نه ظالم و مظلوم اینها همه شان ظالم هستند خوب مگر وحی نیامده مگر عقل نیامده مگر وحی نگفت که اگر بجنبی به سعادت دو عالم میرسی و مگر وحی و عقل هر دو نگفتند که به جای اینکه در این عالم طبیعت به سر ببری زودتر خودت را به یک عالم که مقصد و مقصود است برسان پس وحی و عقل از آن طرف گفتند اگر هم مستکبر علیه مستضعف به قیام پرداخت مستضعف هم حجّت بالغه داشت اگر این مستضعف با داشتن حجّت بالغه در برابر مستکبر قیام نکند مانند خود مستکبر ظالم است هر دو وارد جهنم می شوند این طور نیست یکی ظالم باشد دیگری مظلوم البته ممکن است یک کسی در جهنّم جایش شدیدتر از دیگری باشد این ممکن است چون گناهان او بیشتر است در سورهٴ اعراف یا جاهای دیگر قرآن کریم یک مناظرهٴ دیگری هم بین مستضعفین و مستکبرین نقل می کند در آنجا می‌فرماید مستضعفی که زیر بار ستم می رود جزای او هم مثل مستکبر دو برابر است آنها به خدای سبحان عرض کردند ﴿رَبَّنَا آتِهِم ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾( )، عذاب مستکبرین را دو برابر کن برای اینکه اینها هم خودشان گمراه شدند گناه کردند هم ما را وادار به گمراهی و گناه کردند اینها دوتا کار کردند چون دو تا معصیت کردند عذاب اینها را دو برابر کن جواب خدای سبحان در یوم القیامه به مستضعف این است که ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾( )، شما هم دو عذاب دارید آنها هم دو عذاب دارند آنها دو گناه کردند شما هم دو گناه دارید آنها کفر ورزیدند شما را هم تشویق به کفر کردند گمراه شدند و گمراه کردند دو گناه دارند دو عذاب دارند شما هم دو گناه دارید یکی اینکه اصل کفر را پذیرفتید دوّم این است که این رهبران الهی را پشت سر گذاشتید و اینها را به عنوان رهبر انتخاب کردید شما هم معصیت کردید هم زیر رهبری آنها را امضا کردید شما هم دوتا گناه دارید آن مستضعفی که ساکت می نشیند مثل مستکبر دو تا گناه دارد منتها نمی فهمد فرمود ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾( )، اگر خوب اگر تحلیل این را کنید شما هم مثل مستکبر دو تا گناه کردید یکی اصل معصیت را مرتکب شدید یکی تن به رهبری یک آدم کافر دادید منتها تحلیل نکردید و الآن می گویید عذاب مستکبر باید دو برابر عذاب من باشد نه ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ .
سؤال ... جواب: مستکبر هستند دیگرا سؤال ... جواب: این استضعاف قیاسی است والاّ هر مستضعفی که زیر رهبری رهبران شرک را امضا کرده است و در برابر خدا خضوع ندارد مستکبر است الاّ اینکه نسبت به آنها که استکبارشان بیشتر است می شود مستضعف والاّ ممکن است یک انسانی در برابر خدا خضوع نکند بگوید من در برابر وحی خضوع نکند بگوید نظر من و این مستضعف باشد این مستکبر است یقیناً عذاب این هم مثل عذاب مستکبر دو برابر است منتها حساب نمی کند در این کریمه فرمود ﴿وَلَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِم﴾( )، ‌نظر خود را در اینجا همان اوّل بیان کرده فرمود ظالمین در محکم عدل الهی با یکدیگر مناظره دارند نه اینکه یکی ظالم باشد دیگری مظلوم این چنین نیست آنگاه فرمود ﴿وَأسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأوُا الْعَذَابَ﴾( )، وقتی عذاب را دیدند ندامت را در نهانشان کتمان کردند با اینکه آنجا جای کتمان نیست پایان کار کافر و منافق ندامت است نه توبه امّا پایان کار مسلمان و مؤمن در لغزشها توبه است این خیلی فرق است یک مؤمن یک مسلمان ممکن است آلوده بشود و اشتباه بکند و پای او بلغزد ولی احتمال توبه برای او هست سرانجام توبه می‌کند اما یک کافر و یک منافق توفیق توبه ندارد نادم می شود و نه تائب توبه آدم را سبک می کند ندامت یک باری را روی دوش آدم می گذارد انسان پشیمان سنگین است انسان تائب سبک است توبه نصیب مؤمن و مسلمان می شود لذا دربارهٴ اینها هر جا هست سخن از ندامت است این ندامت عذاب درونی است در برابر آن عذاب بیرونی یک کسی که توفیق توبه پیدا می کند خود این توبه آب است شستشو می کند آدم را اینکه می‌گویند آب توبه آب توبه هیچ چیزی بالاتر از خود توبه آدم را تطهیر نمی کند حالا آنها جزء سنن و آداب مستحبّهٴ توبه است که آبی را انسان چیز کند بخورد یا وضو بگیرد یا غسل کند به نام غسل توبه و امثال ذلک آن غسل توبه بدن را پاک می کند این جزء سنتهای توبه است امّا آن توبهٴ واقعی «أستَغفِر الله وأسئَلهُ التَوّبة»( )، او آدم را تطهیر می کند آدم طاهر سبک است نادم سنگین است چون راه ندارد یک کسی که تمام سرمایه ها را باخته راهی برای رفتن ندارد و غصّه ای دامنگیر او شده است این می شود ندامت لذا به عنوان عذاب مطرح است ندامت ولی مؤمن و مسلمان اگر اشتباهی کرد توفیق توبه نصیبش می شود .
سؤال ... جواب: بله اما اینها نادم نخواهند شد نه اینجا سخن از ندامت است که اینها ﴿وَأسَرُّوا النَّدَامَةَ﴾( )، ﴿وَأسَرُّوا﴾ یعنی ابتنوا آنجا جا برای راز نیست چون ﴿وَلاَ یَکْتُمُونَ اللهَ حَدِیثاً﴾( )، همان ندامت دنیا است که ظهور می کند ولی برای مؤمن ندامت نیست یک لحظاتی ممکن است آلوده بشود امّا سرانجام توفیق توبه نصیبش خواهد شد چه در دنیا چه در آخرت برای کافر و منافق ندامت است نه توبه امّا در دنیا که جای توبه هست مؤمن به توبه موفق می شود .
سؤال ... جواب: خوب اگر خدای ناکرده به توبه موفق نشود دلیلی دارد بله، در ذیل آیه فرمود ﴿وَجَعَلْنَا الأَغْلاَلَ فِی أعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَل یُجزَونَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾( )، فرمود این غُل را ما در گردن همه شان می‌گزاریم چه مستضعف چه مستکبر برای اینکه از اوّل فرمود اینها ظالم است ﴿وَلَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِم یَرجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ القَوْلَ﴾( )، فرمود این ظالمین بازداشت شده ها مثل این گروهکهای منافق که همهٴ شان در زندان همهٴ شان بازداشت هستند یکی دیگری را لعنت می کند یکی می گوید تو باعث شدی با اینکه حجت الهی بر اینها روشن شده بود در این کریمه می فرماید همه اینها ظالم هستند و بازداشت شده اند منتها مناظرهٴ شان آنجا این است ﴿وَلَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِم یَرجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ القَوْلَ﴾( )، چون همهٴ‌شان ظالم هستند در پایان فرمود ﴿وَجَعَلْنَا الأَغْلاَلَ فِی أعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾( )، آنگاه ﴿هَل یُجزَونَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾( )، یعنی این غُل که به گردن اینها است چیزی جزء محصول عمل اینها نیست این از آن آیات خیلی روشن برای تمثّل اعمال است فرمود این غُلها که در قیامت به گردن اینها می افتد محصول کار اینها است چیز دیگر نیست لسان هم لسان حصر است جزایی که خدا به ایشان داد چه چیزی است اینکه غُلها را به گردن اینها انداخت این غلها چه چیزی است از کجا آمد چون اینها گناه کردند خدا غُل به گردنشان انداخت نه گناه اینها غُل اینها است نمی فرماید هل یجزون بما کانوا یعملون چون گناه کردند ما غُل در گردن اینها انداختیم یعنی این غُل به گردن اینها انداختیم این جز جزای عمل اینها چیز دیگر نیست جزای عمل نه اینکه این عمل را کردند یک شلاقی می زنند که به وسیله عمل چون عمل بد کردند کافر شدند خدا یک غُلی به گردنشان می گذارد این نیست می فرماید این جزا جز عمل چیز دیگر نیست ﴿هَل یُجزَونَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾( )، اگر برهان عقلی بر خلاف این ظاهر اقامه بشود آدم آیه را تأویل می کند برهان عقلی تمثّل عذاب را تأیید می کند اگر دلیل عقلی تأیید می کند و ظواهر نقلی هم تمثّل آیات است یؤخذ به و روشن‌تر از اینها بیان امام سجاد (سلام الله علیه) هست در صحیفهٴ مبارکهٴ سجادّیه دعای ختم القرآن یعنی دعایی که بعد از پایان تلاوت قرآن حضرت می‌خواندند و سنت است خوانده شود این دعای تقریباً (42) صحیفهٴ سجادیهٴ است دعای مبسوطی هم هست در این دعای ختم القرآن این چنین آمده «الّلهم صلِّ علی مُحمّدٍ وآله وهوّن بالقرآن عند الموت علی أنفسنا کرب السیاق»( )، سیاق یعنی سوق و رفتن رفتن از دنیا و برزخ نه کاری است آسان «وجهد الأنین وترادف الحشارج اذا بلغت النفوس التراقی وقیل من راق»( )، آنگاه حالت احتضار عبارت از این است «وتجلی ملک الموت لقبضها من حجب الغیوب»( )، این طور نیست که از یک پنجره یا از یک در عزرائیل (سلام الله علیه) بیاید او برای محتضر تجلّی می کند از پشت پرده های غیب برای محتضر تجلی می کند او می بیند و دیگران نمی بینند «وتجلی ملک الموت لقبضها»( )، یعنی لقبض النفوس تجلی می کند «من حجب الغیوب ومها عن قوس المنایا باسهم وحشة الفراق»( )، با تیری که انسان را از دنیا به آخرت منتقل می کند تیراندازی می کند «ودنا منّا الی الآخرة رحیل وانطلاق»( )، آنگاه این جمله را فرمود «وصارت الأعمال قلائد فی الأعناق»( )، عمل غلاده گردن است گردنگیر آدم است این طور نیست که حالا آدم یک عملی که کرد بگویی این پیش کرام الکاتبین است بعداً حساب بکنیم نه خود متن عمل ظهور می کند و گردنگیر آدم می شود ادلّهٴ عقلیّه اینها را تأیید می کند ظواهر نقلی اگر این مطلب هست و دلیل عقلی هم این را تأیید می کند یؤخذ به آن آیهٴ سورهٴ سبأ که تلاوت شد ظاهر روشنی دارد فرمود ﴿وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِی أعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾( )، آنگاه فرمود این جز عمل چیز دیگر نیست ﴿هَل یُجزَونَ﴾( )، نه الا بما جزای اینها همان ﴿إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾( )، است دیگر ﴿هَل یُجزَونَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾( )، همین معنا در این دو آیهٴ مبارک آمده «وصارت الاعمال قلائد فی الأعناق وکانت القبور هى المأوی الی میقات یوم التلاق»( )، که اعاذنا الله من شرور انفسنا

«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:46

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی