- 1004
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 28 تا 29 سوره رعد _ بخش سوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 28 تا 29 سوره رعد _ بخش سوم
- ذکر و یاد خدا
- آرامش و آسایش مؤمن
- وسوسه شیطانی اضطراب میآورد
- خوف، یأس و غرور
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب "28"الذین آمنوا و عملوا الصالحات
طوبی لهم و حسن مآب"29"﴾
انابهٴ به خدای سبحان عبارت است از ایمان به خدا و اطمینان دل به یاد خدا است اگر کسی ایمان به خدا و اطمینان به خدا را تحصیل کرد از هدایت پاداشی خدا برخوردار است یعنی خدای سبحان او را به مقصد میرساند هدایت به معنای ایصال به مطلوب به عنوان پاداش. بحث در طمأنینه قلب به یاد حقّ بود که چگونه دل به یاد حقّ میآرمد. آیا طمأنینه در برابر ترس از خداست آنچه که در اوایل سورهٴ انفال آمده ﴿الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم﴾ تا با آن آیهٴ سورهٴ انفال معارض باشد و به یکی از راههایی که در تبیان و مجمع آمده یا در المیزان آمده یا در القرآن و العقل آمده بین این دو طایفه از آیات جمع بشود یا طمأنینه در برابر ترس نیست نه تنها معارض با ترس نیست بلکه احیاناً ترس آور است. طمأنینه در برابر اضطراب و هیجان است که انسان در مسائل علمی و اعتقادی مردد و متحیر باشد در مسائل عملی هم در تصمیمگیری متحیر آن اضطراب فکری که به صورت شک و تردید ظهور میکند و این اضطراب عملی که به صورت تحیّر در میآید اینها مقابل با طمأنینه است. انسان مطمئن در معارف دین شک و تردید ندارد. انسان مطمئن در انجام وظایف الاهی مردد نیست. تردید است که با طمأنینه نمیسازد اضطراب و تحیّر است که با طمأنینه سازگار نیست. و در هیچ آیهای هم خدای سبحان ذکرالله را باعث اضطراب قرار نداد تا آن آیه با این آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد معارض باشد. اصلاً تعارض بین طمأنینه و اضطراب است نه بین طمأنینه و ترس از جهنّم یا ترس از محروم شدن از جنةُ اللقاء و مانند آن. و چون اصل بعدی به عنوان یک قانون حصر کننده فرمود: طمأنینه جز در سایه ذکر خدا ممکن نیست ﴿الا بذکرالله تطمئن القلوب﴾ معلوم میشود دل را چیزی آرام نمیکند مگر یاد همان کسی که قلب را آفرید و چیزی هم دل را مضطرب نمیکند مگر همان موجودی که در برابر هدایت انسان مصمّم به اضلال شد و هو ابلیس. شیطان است که میکوشد قلب را از طمأنینه و آرامش بیندازد و یاد خداست که قلب را مطمئن و آرام میکند. لذا قرآن دستور داد فرمود هر وقت شیطان میخواهد فشاری وارد کند که شما را بلرزاند به یاد حقّ متذکّر باشید که ذکرالله شما را از خطر نزغ و وسوسهٴ شیطان نجات میدهد. کار شیطنت اضطراب آوردن و هیجان و آشوب کردن است و لاغیر خواه بین خود انسان و انسان اضطراب ایجاد کند که انسان را متحیّر کند در مسائل علمی به صورت شک و تردید در مسائل عملی به عنوان تحیّر و سرگردانی یا بین امّت و جامعه اضطراب ایجاد کند که جامعه را از نظم و آرامش بیاندازد. انسان اگر در برابر دشمن قرار گرفت چه عاملی باعث اضطراب او میشود و چه عاملی باعث طمأنینه ثَبات او میشود اینها را قرآن بیان کرده است. فرموده اگر در برابر دشمن قرار گرفتید اگر خواستید ثابت قدم باشید به یاد خدا باشید که ﴿ذکر الله﴾ شما را ثابت میکند و از اضطراب نجات میدهد اگر هم یک وقتی احساس آشوب و هیجان کردید به یاد خدا بیفتید. هم در مقام دفع هم در مقام رفع هم میفرماید ذکرالله داشته باشید تا گرفتار آشوب نشوید هم میفرماید اگر آشوبی به سراغ شما آمده است با ذکر خدا آن آشوب را رفع کنید. هم متذکّر باشید که آشوب دفع بشود گرفتار اضطراب نشوید هم متذکّر بشوید که آشوب پیدا شده را رفع کنید. در میدان جنگ انسان مضطرب است چه کند تنها چیزی که انسان را از اضطراب در جبهه نجات میدهد ذکر الله هست در جهاد اکبر که شیطان حمله کرد انسان مضطرب است تنها عاملی که انسان را از این اضطراب در جبهه اکبر نجات میدهد ﴿ذکر الله﴾ هست. اینها را یک پس از دیگری در آیات اعراف، انفال، سورهٴ اسراء، سورهٴ حم فصلّت و مانند آن ملاحظه میفرمایید.
سؤال ...
جواب: معنای اتلاف هم این است که فی الجمله ثابت است نه بالجمله، ذکرالله درجات دارد طمأنینه هم درجات دارد، هر درجهای از ذکر خدا باعث همان درجه از طمأنینه است. اگر ذکر الله خیلی قوی بود باعث طمأنینه قویتر میشود و اگر ضعیف بود باعث طمأنینه ضعیفتر میشود. اگر چنانچه طمأنینه به ذکر خدا مرتبط است و ذکر الله درجاتی دارد و طمأنینه هم درجاتی دارد، یعنی هر درجهای از طمأنینه به استناد درجهای معیّن از ذکر الله خواهد بود.
سؤال ...
جواب: انسانی که بین خوف و رجا زندگی میکند وقتی آیات عذاب را شنید میلرزد و اشک میریزد و آیات رحمت را متوجّه شد خوشحال هست. بین خوف و رجا به سر میبرد.
سؤال ...
جواب: در هر دو حال مطمئن است یعنی
سؤال ...
جواب: نباید خوف و رجا مطلق باشد چون اگر مطلق باشد غرور آور است یا یأسآور است.
سؤال ...
جواب: اگر خوف مطلق باشد که یأسآور است و اگر رجای مطلق باشد که غرورآور است بنابراین بین خوف و رجا باشد. انسانی که به یاد خدا متضرّع و اشک میریزد و ناله میکند این در هیچ کاری مردد نیست یعنی خدا را به خوبی شناخت، دستورات خدا را به خوبی انجام میدهد و از پایان کارش چون خبری ندارد از خدای سبحان با تضرّع و ناله مسئلت میکند که به خیر بشود. یا از خدای سبحان با ناله مسئلت میکند که گناهان انجام شدهاش را ببخشد. اینها با طمأنینه مخالف نیست تنها چیزی که با طمأنینه مخالف است اضطراب است و تحیّر. حالا در سورهٴ اعراف آیهٴ 200 اینچنین آمده میفرماید ﴿خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین ٭ و امّا ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم﴾ اگر در انجام عفو وامر به معروف کردن و اعراض از جاهلین شیاطن یک نزغی زد نزغ آن است که با یک چوبی یا با یک آهنی پهلوی یک حیوانی را فرو ببرند اینکه یک کسی که چند تا حیوان در دست او است با یک ابزار آهنی یا چوبی یک سیخی به این حیوان میزند این را میگویند نزغ. و اگر با این آهن به پای حیوان یک چیزی فرو برد این مستبد میشود. فرمود شیطان با شما یک همچنین کاری میکند یک فشاری میآورد حالا یا در طرف نشاط یا در طرف. غضب این فشاری که از آرامش انسان را میاندازد این نزغ است. انسان یا در اثر داشتن وسایل رفاهی از آن خطر هیجان پیدا میکند یا در اثر یک سلسله فشارها گرفتار آن خطر میشود، فرمود اگر یک وقتی شیطان بخواهد یک همچنین فشاری به شما بدهد شما را بقتتاً مضطرب کند ﴿فاستعذ بالله﴾ نگذار آرامشات را از دست بدهد کار او آن است که این تظم و طمأنینه را از شما بگیرد. ﴿و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله﴾ چرا چون ﴿انّه سمیع علیم﴾ همی میشنود دعای شما را هم میداند که چگونه این مشکل شما را حلّ کند. این نزغ که عامل اضطراب است با ذکر الله که عامل طمأنینه است درمان میشود.
سؤال ...
جواب: جنود شیطان هم به دستور شیطان این کارها را دارند دیگر. همین معنا را در سورهٴ هم فصلت آیهٴ 36 اینچنین میفرماید: بعد از اینکه فرمود بدی را با نیکی و بزرگواری دفع کنید و این حظّ عظیم است. آنگاه فرمود ﴿و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله﴾ اگر چنانچه یک فشاری داد که شما را از آرامش بیندازد فوراً به خدا تکیه کنید. ﴿و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله﴾ چرا؟ چون ﴿انه هو السمیع العلیم﴾ هم میشنود استعاذهٴ شما را و هم میداند که چگونه این مشکل شما را حلّ کند. در بینجمع هم در یک امّت اسلامی هم اگر امّت مطمئن است شیطان میخواهد بین این امّت مطمئنّه با نزغ، اضطراب وهیجان ایجاد کند به تک تک اینها دستور میدهند کاری نکنید که شیطان بین شما آشوب و هیجان ایجاد کند، گفتارتان را طوری تنطیم کنید که شیطان آشوب نکند و دخالت نکند. این را در سورهٴ اسراء فرمود: آیهٴ 53 سورهٴ اسراء فرمود ﴿و قل لعبادی یقولوا التی هی احسن ان الشیطان ینزغ بینهم﴾ وقتی میخواهند حرف بزنند آن طریقهٴ احسن و حسنا را انتخاب کنند. دو جور میشود حرف زد آن طریقهٴ حسنا را انتخاب کنند که مبادا آشوبی در جامعه بشود طرزی حرف بزنند که کسی را نرنجانند زیرا تلاش شیطان این است که این امّت یک دست را مضطرب کند. خب اینجا ما را از خطر نزغ شیطان آگاه کردند اما ذکر اللهی که ما را از این خطر برهاند چیست؟ همان ﴿التی هی احسن﴾ است آن ﴿التی هی احسن﴾ یعنی آن سیرهای که خدای سبحان هدایت کرده ﴿ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم﴾ یا ﴿وَ من احسن قولاً ممّن دعا الی الله و عمل صالحاً﴾ یا ﴿الله نزّل احسن الحدیث﴾ که این آیات قبلاً مطرح شد. این ذکر خداست کلام خداست و یاد خداست که به صورت طریقهٴ حسنا یا ﴿احسن الحدیث﴾ تبیین شده. فرمود طوری حرف بزنید که این جامعهٴ واحده و مطمئنّه را مضطرب و سرگردان نکنند. این برای دفع است آن برای رفع. یاد خدا این دو اثر را دارد که اگر انسان متذکّر به یاد خدا بود گرفتار نزغ و هیجان نمیشود و اگر غافل بود و گرفتار نزغ و هیجان شد با ذکر الله این هیجان آمده را رفع کند چون ذکر الله برای متذکّر خاصّیت دفع دارد و برای غافل خاصیت رفع دارد. در هر دو حال آن هیجان و اضطراب را ذکر الله میتواند برطرف کند.
سؤال ...
جواب: چرا دیگر چون این اطمینان به ذکر خداست و اگر اینگونه افراد در جامعه پیدا شدند یک امّتی را میتوانند هدایت کنند لذا تمام تلاش شیطان این است که آنها را آلوده کند. لذا آنها در خطر عظیم هستند و اگر خدای ناکرده آنها بلغظند در برابر نعم الاهی مسئولیتشان بیشتر است لذا خطرشان هم عظیم هم است. تمام تلاش ابالسه این است که آنها را بلرزانند. آنها هم به ذکر خدا متکیاند دائماً تا نلرزند. اگر یک کسی مخلَص شد نه به این معنا که دیگر از چنگ شیطان رها شد. مادامیکه مخلَص و مطمئن است راحت است نه اینکه انسان همین که طمأنینه تحصیل کرد دیگر راحت است. لذا به همینها و دیگران دستور میدهد در سورهٴ مبارکهٴ اعراف که شما همواره به یاد خدا باشید تا گرفتار آن نزغ نشوید. در پایان سورهٴ اعراف هست آیهٴ 205 این است میفرماید ﴿و اذکر ربک فی نفسک﴾ همین ذکری که عامل طمأنینه است چون طمأنینه را در ذکر خدا حصر کرد. اگر ذکرالله باشد یقیناً طمأنینه هست. ﴿و اذکر ربک فی نفسک﴾ آن هم ﴿تضرعاً و خیفةً﴾ هم با ضراعت و ناله و لابه هم با ترس. این همین ذکراللهی که طمأنینه میآورد تضرّع را بهدنبال دارد. آن کسی که مطمئن است میفهمد چه خبر است چه باید بکند اشک میریزد و ناله میکند. آن که متحیّر است که باکش نیست. فرمود ﴿و اذکر ربک فی نفسک تضرعاً و خیفةً﴾ این مال ذکر قلبی امّا ذکر لسانی ﴿و دون الجهر من القول﴾ خیلی لازم نیست صدا را بلند کنی در یاد حقّ. در آداب ذکر به خواست خدا خواهد آمد که طرز ذکر چگونه است. ﴿و دون الجهر من القول﴾ اگر هم خواستید با زبان ذکر حقّ داشته باشید خیلی جهر و آشکار نباشد دون الجهر باشد یعنی اخفات باشد. چون اخفات دون الجهر است. خب این ذکر و این به یاد حقّ بودن در دل و نام حقّ را بر لب داشتن در چه وقت از شبانه روز است ﴿بالغدو و الاصال﴾ غدو یعنی بامداد آصال جمع اصیل است یعنی شامگاه. صبح وشام. اینکه میفرماید صبح و شام به یاد خدا باش یعنی دائماً به یاد خدا باش نه یعنی صبح به یاد خدا باش، چندین ساعت وسط غافل باش بعد پایان روز به یاد خدا باش برای اینکه صبح و شام کنایه از دوام و استمرار است اولاً ﴿و لا تکن من الغافلین﴾ هم تأیید میکند ثانیاً فرمود صبح و شام به یاد حقّ باش و غفلت نکن چون هر لحظهای که انسان غافل باشد آن دشمن بیدار است. این چنین نیست که شیطان یا مأموران شیطان یک لحظهای غافل باشند و بخوابند. بیانی حضرت امیر(سلام الله علیه) برای مردمان مصر دارند وقتی مالک اشتر را اعزام کرد یک عهدنامهای به مالک داد یک دستورالعملی هم برای مردم مصر نوشت که مردم مصر بدانند با داشتن یک رهبر لایق مثل مالک کافی نیست در پیروزی. خود اینها هم موظفاند در همهٴ مراحل حضور داشته باشند. در آن نامه مرقوم فرمود «من نام لم ینم عنه» یعنی کسی که بخوابد دشمن او نمیخوابد. این طور نیست که اگر شما بخوابید بیگانه هم بخوابد این چنین نیست. بیگانه منتظر است ببیند شما کی میخوابید. خصیصهٴ سرقت و سارقین این است. «من نام لم ینم عنه» این اصل کلّی است، هم در جنگ داخلی هم در جنگ خارجی هم در جهاد اکبر هم در جهاد اصغر لذا در این کریمه فرمود صبح و شام به یاد خدا باش ﴿و لاتکن من الغافلین﴾ نه اینکه صبح اگر به یاد خدا بودی کافی است غروب هم به یاد خدا بودی کافی است وسطها هر چه کردی کردی.
سؤال ...
جواب: امّا گفتهاند دعاها مستجاب هست موقعیّت دارد امّا در بسیاری از قسمتها هنگام زوال ظهر را مطرح کردهاند و در روایات ﴿حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطیٰ﴾ هم به صلاة ظهر تطبیق شده است. و گفتند هنگام زوال ظهر است که دعاها مستجاب است و گفتند جنگ در اسلام یا مستحب است از ظهر به بعد شروع بشود یا مکروه است از صبح تا ظهر شروع بشود. گفتند جنگ را از ظهر به بعد شروع کنید. این دو تعبیر را مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) در جهاد دارد جواهر دارد که صبح تا ظهر جنگ کردن مکروه هست یا شروع کردن جنگ از ظهر به بعد مستحب است. ایشان دارند که لذا سیدالشهدا(سلام الله علیه) شخصاً در جریان شخص خودش از ظهر به بعد وارد میدان شده. برای چند نکته یکی از نکات این است که عند زوال نهار رحمت خداوند بیش از اوقات دیگر است، ممکن است قلب کفّار و منافقین روشن بشود و توبه کنند ممکن است به صلح ختم بشود، ممکن است برگردند و خونریزی نشود، چند تا نکته است یکی از آن این است این که میگویند ﴿حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی﴾ صلاة ظهر است این است. این طور نیست که طَرَفی النهار باشد و وسط روز نباشد. همهٴ حالات است البتّه صبح و شام یک خصیصهای دارد. صبح را که آدم مواظب بود سعی میکند تمام روز را تأمین کند. طلیعهٴ شب را که مواظب بود سعی میکند که تمام شب را جبران کند. این برای اینکه دالان ورودی این دو مقطع مهمّ است. انسان وقتی که وارد روز میشود بذکر الله وارد بشود وقتی هم وارد شب میشود بذکر الله وارد شب بشود این طلیعهٴ شب بذکر الله بودن هم برای ترمیم غفلتهای روز است هم برای تغذیهٴ حضور شب. این اهمیّت دارد و گرنه عند الزوال النهار این همه دستورات آمده که ﴿فحافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی﴾ در بسیاری از کلمات به صلاة ظهر تطبیق شده.
سؤال ...
جواب: عیب ندارد پس او بادوام ذکر منافات ندارد. بحث در دوام ذکر است. در این دو موقع بیشتر عیب ندارد ولی نمیشود گفت که مخصوص این دو مورد است. با توجه به اینکه عند الزوال آن خصیصه را دارد ﴿واذکر ربک فی نفسک﴾ این ذکر دل است ﴿تضرّعاً و خیفةً و دون الجهر من القول﴾ آن ذکر لب. کی این ذکرها باشد؟ ﴿بالغدو و الآصال﴾ صبح و شام نه یعنی فقط طرفی النهار باشد کافی است. این صبح و شام به یاد حقّ بودن میگویند هر صبح و شام این کار است یعنی همیشه ﴿و لا تکن من الغافلین﴾ هم تأیید میکند. آن آیهٴ سورهٴ نور هم این چنین است که ﴿رجال لاتلهیهم تجارةٌ و لابیع عن ذکرالله و إقام الصّلٰوة و ایتاء الزکٰوة﴾ در آنجا هم سخن از غدو و عشیی است سخن از بامدادان و شامگاه است. وقتی جریان نور انیّت خدای سبحان را مطرح میفرماید ﴿الله نور السمٰوات و الارض﴾ آیهٴ 37 سورهٴ نور بعد از اینکه آن نور انیّت عمومی خدای سبحان را ذکر فرمود که ﴿الله نور السمٰوات و الارض﴾ در ذیلش فرمود خدای سبحان یک نور اختصاصی هم دارد. آن نور همگانی و عمومی که فراگیر است ﴿الله نور السمٰوات و الارض﴾ آن نور هستی است و فیض همگانی است و رحمت مطلقه است که به همه رسیده امّا در ذیل فرمود ﴿یهدی الله لنوره من یشاء﴾ این نور نور خاص است و إلاّ آن نور عام که فراگیر است و همه جایی است .آن نور مال بعضی دون بعض نیست آن ﴿نور السمٰوات و الارض﴾ است. یک نور اختصاصی هم هست که در همه جا نیست. آن نور اختصاصی در جاهای معیّن است. آن نور عمومی ﴿نور السماوات و الارض﴾ فراگیر است و جهانی امّا آن نور اختصاصی که فرمود ﴿یهدی الله لنوره من یشاء﴾ آن نور اختصاصی همه جا نیست در جاهای معیّن است کجاها است ﴿فی بیوت اذن الله ان ترفع﴾ آن دیگر ﴿نور السموات و الارض نیست﴾ آن نور المساجد است، نور الحوزههای علمیه است نور البیوتات و المشاهد المشرّفهٴ معصومین(علیهم السلام) است و امثال ذلک. این نور خاص ﴿فی بیوت﴾ نه همه جا آن نور عام که در هر جایی از جهان پرتو نور حقّ است و ظهور حقّ است آن فراگیر است آن ﴿نور السمٰوات و الارض﴾ است اما اینکه فرمود ﴿یهدی الله لنوره من یشاء﴾ این را حالا دارند آدرس میدهند که این نور خصوصی همه جا نیست .این در مسجد است چون ﴿فی بیوت اذن الله أن ترفع﴾ در مشاهده مشرف هست در خانههای معصومین(علیهم السلام) هست. در مراکز علمی هست در خانهای که حقّ در آن خانه احیا میشود و از آنجا منتشر میشود هست و مانند آن. این نور اختصاصی همه جا نیست فقط ﴿فی بیوت اذن الله ان ترفع﴾ است. که ﴿و یذکر فیها اسمه یسبح له﴾ یعنی برای خدای در این بیوت پرنور که نور اختصاصی است، ﴿بالغدو و الاصال﴾ ﴿یسبح﴾ کی ﴿رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکرالله﴾
سؤال ...
جواب: نه چون آن نور عام را که فرمود همگانی است .آنگاه در ذیلش یک نور خاصی است آدرس هم داده که این نور خاص همه جا نیست. جاهایی که مردانش اینچنین هستند این نور خاص هست. ﴿فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له بالغدوّ و الآصال﴾ کی ﴿یسبح﴾ ﴿رجال﴾ صبح و شام به یاد حقّ هستند نه اینکه صبح به یاد حقّ هستند شام را به یاد حقّ هستند بقیهٴ روز را غافلاند و بقیهٴ شب را هم غافلاند. اینکه نور اختصاصی نشد. این کنایه از دوام است. و همان طوری که در سورهٴ اعراف فرمود ﴿بالغدو و الآصال ولا تکن من الغافلین﴾ که قسمت سلبی قضیه را هم بیان کرد اینجا هم قسمت سلبی قضیه را بیان فرمود فرمود چیزی اینها را سرگرم نمیکند. معلوم میشود ذکرشان دائم است دیگر نه تنها خود ﴿بالغدو و الاصال﴾ نشانهٴ دوام ذکر است بلکه ذکر آن قسمت سلبی قضیه هم مؤیّد است فرمود چیزی اینها را سرگرم نمیکند ﴿لاتلهیهم تجارة و لابیع عن ذکرالله و إقام الصلوٰة و ایتاء الزکوٰة یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب و الابصار﴾ هیچ چیزی اینها را غافل نمیکند نه تجارت و نه بیع. تجارت پیشه است. اینهایی که مغازه دارند اینها تاجرند یعنی پیشهٴشان تجارت است. بیع یعنی آن حین داد و ستد. وقتی سخن از خدا شد در همان حینی که مشغول خرید و فروش است در آن حین هم خدا را فراموش نمیکند که یک قدری گران بدهد یا یک قدری کم بدهد یا یک قدری احتکار کند و مانند آن نه خود این پیشه مانع از این یاد خدا است نه اشتغال فعلی به آن پیشه نه تجارت و نه بیع نه تنها این کارآنها را از خدا باز نمیدارد حین عمل هم از خدا غافل نیستند ممکن است یک کسی پیشهاش این باشد و چون تاجر هست بهیاد خدا است اما در حین عمل احیاناً خدا را فراموش میکند یا گران میدهد یا کم میدهد یا مانند آن فرمود نه تجارت که اصل شغل اینها است مانع آن رادع است نه اشتغال فعلی به مقتضای آن پیشه ﴿رجال﴾ که ﴿لاتلهیهم تجارة و لا بیع﴾ پس اینها عامل سرگرم کننده ندارند. اگر صبح و شام به یاد خدایند و اگر هیچ چیز اینها را سرگرم نمیکند یعنی دائماً به یاد حقّ هستند همین اینها که دائماً به یاد حقّ هستند از ترس خدا مینالند ﴿یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب و الابصار﴾ از روزی میترسند که دلها و چشمها زیر و رو میشود چرا چون نمیدانند آیا گناهان قبلی بخشوده شد یا نه آیا آینده همین حال دائم هست یا نه. این خائف است در حالی که ذکرالله دارد و در حالی که در کارش مصمّم است. همهٴ کارها با تصمیم و قاطعیّت انجام میدهد امّا زار و زار مینالد. ناله کردن با طمأنینه مخالف نیست. مضطرب بودن در تصمیمگیری شک و تردید داشتن با طمأنینه سازگار نیست. لذا در سورهٴ انفال میفرماید وقتی در جنگهای نابرابر با یک دشمن سنگینی روبرو شدید تنها یک چیز است که شما را آرام میکند و مطمئن نگه میدارد و آن ذکرالله است. در سورهٴ انفال آیهٴ 46 به بعد میفرماید: ﴿یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئةً فاثبتوا﴾ ﴿فئة﴾ یعنی گروه. اگر یک گروهی در برابر شما ایستادند به جنگ آنها برخاستید ثابت باشید نلرزید. خب چه چیزی عامل این ثبات است و این ثبات را تظمین میکند ﴿اذا لقیتم فئة فاثبتوا وَ اذکروا اللهکثیرا) ذکرالله در بین همهٴ عبادات متّصف به کثرت است عبادات دیگر هر کدام یک وظایف خاصی دارند. نماز برایخودش یک وظیفهای دارد ﴿أقم الصلوٰة لدلوک الشمس إلیٰ غسق اللّیل و قرآن الفجر﴾ این پنج تا نماز است ظهرین و مغربین و صلاة فجر که از دلوک شمس تا غسق لیل چهار نماز یعنی ظهرین و مغربین ﴿و قرآن الفجر﴾ که صلاة صبح است. این پنجتا نماز در پنج وقت معیّن روزه هم که ﴿فمن شهد منکم الشهر فلیصمه﴾ سالی یک ماه هست و حجّ هم که عمر یک ماه هست و مانند آن. هیچکدام از اینها به کثرت موصوف نیستند و ما مأمور به تکثیر آنها نشدیم الا الذکر. در ذکر است که مرتّباً میفرماید ﴿اذکرو الله ذکراً کثیراً﴾ حدّی ندارد. نظیر صلاة نیست نظیر صوم نیست نظیر حج نیست نظیر عبادات دیگر نیست که یک نصاب مشخص داشته باشند. میفرماید ﴿فاثبتوا واذکروا الله کثیراً﴾ خیلی به یاد حقّ باشید. در سورهٴ مبارکهٴ جمعه هم مشابه همین است که ﴿اذا نودی للصلوة من یوم الجمعة فاسْعوا الی ذکرالله و ذروا البیع﴾ تا اینکه ﴿فاذا قضیت الصلٰوة فانتشروا فی الأرض ... و اذکروا الله ذکراً کثیرا﴾
سؤال ...
جواب: چرا نماز به یاد خدا است اما یاد محدودی است. صوم ذکرالله هست امّا یک یاد محدودی است ﴿وابتغوا من فضل الله واذکروا الله کثیراً لعلکم تفلحون﴾
سؤال ...
جواب: بله، این ذکر یادی از گذشتگان است این ذکرالله نیست. حالا بعد خواهد آمد به خواست خدا بنابراین چیزی به کثرت موصوف نشد. و ما مأمور به تکثیر او نیستیم إلاّ الذکر الله. چون هر لحظه انسان غافل باشد اون حمله میکند. برای اینکه در سورهٴ اعراف فرمود شیطان از راهی میآید که شما نمیبینید ﴿انّه یراکم هو و قبیلُه من حیث لاترونهم﴾ از آن راه که شما نمیبینید اون میآید و الاّ از آن راهیکه ببینید که حمله نمیکند. که آن راهی که آدم نمیبیند راه غفلت است از راهی که انسان غافل باشد نمیبیند. از راه غفلت میآید و لا غیر. لذا فرمود شما زیاد به یاد حقّ باشید که هرگز گرفتار این خطر نباشید. و در میدان جنگ تنها چیزی کهانسان را تثبیت میکند ذکرالله هَست. خدا دستور داد وعدهٴ خدا حقّ است اگر کشته شدیم شهید هستیم و اگر فاتح شدیم مأجوریم. هیچ فرقی بین کشته شدن و کشتن نیست از نظر امتثال و اجر. هر دو را خدا دستور داد. این عامل تثبیت است اینها انسان را در میدان تثبیت میکنند چه در جهاد اکبر و چه در جهاد اصغر. اگر انسان یک فئهای ازشیاطین را دید از هر راهی بر قلبش هجوم آوردند این در جهاد اکبر ﴿فاثبتوا واذکروا الله کثیرا﴾ در جنگهای نابرابر دنیا هم بشرح ایضاً [همچنین] ﴿فاثبتوا واذکروا الله کثیراً﴾ این عامل تثبیت یک گروه مجاهد است در برابر بیگانگان. آنگاه میفرماید ﴿واطیعوا الله و رسوله و لاتنازعوا﴾ اختلاف نکنید چون اختلاف اتّحاد بر تضعیف است و هر اتّحادی پیروز است بیان ذلک تنازع این است که زید میکوشد قدرت عمر را نزع کند و بکّند عمر میکوشد که قدرت زید رانزع کند و بکند. اینها اتفاق دارند بر نزع قدرت لذا پیروز میشوند. هر اختلافی پیروز است آدم را ضعیف میکند چرا چون هر اختلافی به یک اتّحاد برمی گردد هر دو طرف دارند میکوشند که این قدرت پایین بیاید یک هدف مشترک دارند خب به مقصد میرسند. اتّحاد با این نظام سازگار است هرجا اتّحاد است پیروزی است. چون اتّحاد حقّ است در یکی از جنگها که مسلمین شکست خوردند بعضی از مفسّرین میگویند و ان قلت «الاسلام یعلو و لایعلی علیه» اگر حقّ همیشه پیروز است چرا مسلمین در آن جبهه شکست خوردند. میگوید حقّ هرگز شکست نمیخورد در آنجا حقّ با کفّار بود و مسلمین حقّ نداشتند. زیرا مسلمین درگیر داخلی بودند و اختلاف داشتند اختلاف باطل است. اتّحاد و وداد و صمیمیّت و یکسان بودن حقّ است و آن حقّ بر این باطل غالب شد نه کفار بر مسلمین نه کفّر بر اسلام. آن اتّحاد بر این اختلاف پیروز شد. یعنی آن حقّ بر این باطل پیروز شد نه اینکه کفّار پیروز شده باشند یا مسلمین شکست خورده باشند اسلام شکست خورده باشد. اختلاف بر خلاف دستور اسلامی است پس اینجا اسلام ظهور نکرد. اتّحاد برابر دستور خداست این دستور خدا را آنها داشتند انجام میدادند. اتّحاد حقّ است و اختلاف باطل آن حقّ بر این باطل پیروز شده است در حقیقت. هر اختلافی به اتّحاد برمیگردد. سؤال ...
جواب: خود اتّحاد حقّ است متعلّقش کفر است
سؤال ...
جواب: لذا کفر پیروز نشد. کفر سرنگون شد در مراحل بعدی اما این مسلمین اگر شکست خوردند یعنی اختلافشان، اختلاف در حقیقت کوبیده شد نهمسلمین بما انهم مسلمون. اینها چون در اینجا اختلاف داشتند و اختلاف باطل است حقّ در اینجا ظهور نکرد حقّ در آنجا ظهور کرد در حقیقت آن حقّ بر این باطل پیروز شد. اختلاف و تنازع یک اتّحادی است. بر نزع قدرت لذا فرمود ﴿و لا تنازعوا فتفشلوا﴾ اگر نزاع کردید فشل یقینی است فشل یعنی ضعف. زیرا طرفین اتّفاق دارید بر نزع قدرت. آنگاه ﴿وَ تذهب ریحکم وَ اصبروا ان الله مع الصابرین﴾ در اوائل بحث به عرض رسید که انسان مطمئن چه در حال غضب چه در حال نشاط از جا در نمیرود آرام است. در حال غضبش ملاحظه فرمودید جنگ و امثال جنگ بود در حال رفاه و داشتن امکانات همین سورهٴ انفال آیهٴ بعد میفرماید ﴿و لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطراً و رئاء الناس﴾ آنها که گرفتار یک سلسله امکانات مادّی هستند آنها هم از جا در میروند. آنها را رفاه از جا درمی برد اینها را غضب از جا درمیبرد. انسان متذکّر به ذکر حق چه در حال رفاه چه در حال دشواری در هر دو حال آرام است لذا میفرماید مانند آنها نباشید که بطراً خارج شدهاند رئاءاً خارج شدهاند با عیّاشی و نوش و کیف خارج شدهاند اینچنین نباشید آنها هم مضطرب اند اینهایی هم که در حال جنگ قدرت کنترل را از دست دادند اینها هم مضطرب اند. فتحصل ذکرالله هست که در همهٴ موارد انسان راتثبیت میکند. امّا حالا ذکر چیست و ادب ذکر چیست این باید بحث بعد ذکر بشود. «والحمدلله رب العالمین»
- ذکر و یاد خدا
- آرامش و آسایش مؤمن
- وسوسه شیطانی اضطراب میآورد
- خوف، یأس و غرور
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب "28"الذین آمنوا و عملوا الصالحات
طوبی لهم و حسن مآب"29"﴾
انابهٴ به خدای سبحان عبارت است از ایمان به خدا و اطمینان دل به یاد خدا است اگر کسی ایمان به خدا و اطمینان به خدا را تحصیل کرد از هدایت پاداشی خدا برخوردار است یعنی خدای سبحان او را به مقصد میرساند هدایت به معنای ایصال به مطلوب به عنوان پاداش. بحث در طمأنینه قلب به یاد حقّ بود که چگونه دل به یاد حقّ میآرمد. آیا طمأنینه در برابر ترس از خداست آنچه که در اوایل سورهٴ انفال آمده ﴿الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم﴾ تا با آن آیهٴ سورهٴ انفال معارض باشد و به یکی از راههایی که در تبیان و مجمع آمده یا در المیزان آمده یا در القرآن و العقل آمده بین این دو طایفه از آیات جمع بشود یا طمأنینه در برابر ترس نیست نه تنها معارض با ترس نیست بلکه احیاناً ترس آور است. طمأنینه در برابر اضطراب و هیجان است که انسان در مسائل علمی و اعتقادی مردد و متحیر باشد در مسائل عملی هم در تصمیمگیری متحیر آن اضطراب فکری که به صورت شک و تردید ظهور میکند و این اضطراب عملی که به صورت تحیّر در میآید اینها مقابل با طمأنینه است. انسان مطمئن در معارف دین شک و تردید ندارد. انسان مطمئن در انجام وظایف الاهی مردد نیست. تردید است که با طمأنینه نمیسازد اضطراب و تحیّر است که با طمأنینه سازگار نیست. و در هیچ آیهای هم خدای سبحان ذکرالله را باعث اضطراب قرار نداد تا آن آیه با این آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد معارض باشد. اصلاً تعارض بین طمأنینه و اضطراب است نه بین طمأنینه و ترس از جهنّم یا ترس از محروم شدن از جنةُ اللقاء و مانند آن. و چون اصل بعدی به عنوان یک قانون حصر کننده فرمود: طمأنینه جز در سایه ذکر خدا ممکن نیست ﴿الا بذکرالله تطمئن القلوب﴾ معلوم میشود دل را چیزی آرام نمیکند مگر یاد همان کسی که قلب را آفرید و چیزی هم دل را مضطرب نمیکند مگر همان موجودی که در برابر هدایت انسان مصمّم به اضلال شد و هو ابلیس. شیطان است که میکوشد قلب را از طمأنینه و آرامش بیندازد و یاد خداست که قلب را مطمئن و آرام میکند. لذا قرآن دستور داد فرمود هر وقت شیطان میخواهد فشاری وارد کند که شما را بلرزاند به یاد حقّ متذکّر باشید که ذکرالله شما را از خطر نزغ و وسوسهٴ شیطان نجات میدهد. کار شیطنت اضطراب آوردن و هیجان و آشوب کردن است و لاغیر خواه بین خود انسان و انسان اضطراب ایجاد کند که انسان را متحیّر کند در مسائل علمی به صورت شک و تردید در مسائل عملی به عنوان تحیّر و سرگردانی یا بین امّت و جامعه اضطراب ایجاد کند که جامعه را از نظم و آرامش بیاندازد. انسان اگر در برابر دشمن قرار گرفت چه عاملی باعث اضطراب او میشود و چه عاملی باعث طمأنینه ثَبات او میشود اینها را قرآن بیان کرده است. فرموده اگر در برابر دشمن قرار گرفتید اگر خواستید ثابت قدم باشید به یاد خدا باشید که ﴿ذکر الله﴾ شما را ثابت میکند و از اضطراب نجات میدهد اگر هم یک وقتی احساس آشوب و هیجان کردید به یاد خدا بیفتید. هم در مقام دفع هم در مقام رفع هم میفرماید ذکرالله داشته باشید تا گرفتار آشوب نشوید هم میفرماید اگر آشوبی به سراغ شما آمده است با ذکر خدا آن آشوب را رفع کنید. هم متذکّر باشید که آشوب دفع بشود گرفتار اضطراب نشوید هم متذکّر بشوید که آشوب پیدا شده را رفع کنید. در میدان جنگ انسان مضطرب است چه کند تنها چیزی که انسان را از اضطراب در جبهه نجات میدهد ذکر الله هست در جهاد اکبر که شیطان حمله کرد انسان مضطرب است تنها عاملی که انسان را از این اضطراب در جبهه اکبر نجات میدهد ﴿ذکر الله﴾ هست. اینها را یک پس از دیگری در آیات اعراف، انفال، سورهٴ اسراء، سورهٴ حم فصلّت و مانند آن ملاحظه میفرمایید.
سؤال ...
جواب: معنای اتلاف هم این است که فی الجمله ثابت است نه بالجمله، ذکرالله درجات دارد طمأنینه هم درجات دارد، هر درجهای از ذکر خدا باعث همان درجه از طمأنینه است. اگر ذکر الله خیلی قوی بود باعث طمأنینه قویتر میشود و اگر ضعیف بود باعث طمأنینه ضعیفتر میشود. اگر چنانچه طمأنینه به ذکر خدا مرتبط است و ذکر الله درجاتی دارد و طمأنینه هم درجاتی دارد، یعنی هر درجهای از طمأنینه به استناد درجهای معیّن از ذکر الله خواهد بود.
سؤال ...
جواب: انسانی که بین خوف و رجا زندگی میکند وقتی آیات عذاب را شنید میلرزد و اشک میریزد و آیات رحمت را متوجّه شد خوشحال هست. بین خوف و رجا به سر میبرد.
سؤال ...
جواب: در هر دو حال مطمئن است یعنی
سؤال ...
جواب: نباید خوف و رجا مطلق باشد چون اگر مطلق باشد غرور آور است یا یأسآور است.
سؤال ...
جواب: اگر خوف مطلق باشد که یأسآور است و اگر رجای مطلق باشد که غرورآور است بنابراین بین خوف و رجا باشد. انسانی که به یاد خدا متضرّع و اشک میریزد و ناله میکند این در هیچ کاری مردد نیست یعنی خدا را به خوبی شناخت، دستورات خدا را به خوبی انجام میدهد و از پایان کارش چون خبری ندارد از خدای سبحان با تضرّع و ناله مسئلت میکند که به خیر بشود. یا از خدای سبحان با ناله مسئلت میکند که گناهان انجام شدهاش را ببخشد. اینها با طمأنینه مخالف نیست تنها چیزی که با طمأنینه مخالف است اضطراب است و تحیّر. حالا در سورهٴ اعراف آیهٴ 200 اینچنین آمده میفرماید ﴿خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین ٭ و امّا ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم﴾ اگر در انجام عفو وامر به معروف کردن و اعراض از جاهلین شیاطن یک نزغی زد نزغ آن است که با یک چوبی یا با یک آهنی پهلوی یک حیوانی را فرو ببرند اینکه یک کسی که چند تا حیوان در دست او است با یک ابزار آهنی یا چوبی یک سیخی به این حیوان میزند این را میگویند نزغ. و اگر با این آهن به پای حیوان یک چیزی فرو برد این مستبد میشود. فرمود شیطان با شما یک همچنین کاری میکند یک فشاری میآورد حالا یا در طرف نشاط یا در طرف. غضب این فشاری که از آرامش انسان را میاندازد این نزغ است. انسان یا در اثر داشتن وسایل رفاهی از آن خطر هیجان پیدا میکند یا در اثر یک سلسله فشارها گرفتار آن خطر میشود، فرمود اگر یک وقتی شیطان بخواهد یک همچنین فشاری به شما بدهد شما را بقتتاً مضطرب کند ﴿فاستعذ بالله﴾ نگذار آرامشات را از دست بدهد کار او آن است که این تظم و طمأنینه را از شما بگیرد. ﴿و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله﴾ چرا چون ﴿انّه سمیع علیم﴾ همی میشنود دعای شما را هم میداند که چگونه این مشکل شما را حلّ کند. این نزغ که عامل اضطراب است با ذکر الله که عامل طمأنینه است درمان میشود.
سؤال ...
جواب: جنود شیطان هم به دستور شیطان این کارها را دارند دیگر. همین معنا را در سورهٴ هم فصلت آیهٴ 36 اینچنین میفرماید: بعد از اینکه فرمود بدی را با نیکی و بزرگواری دفع کنید و این حظّ عظیم است. آنگاه فرمود ﴿و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله﴾ اگر چنانچه یک فشاری داد که شما را از آرامش بیندازد فوراً به خدا تکیه کنید. ﴿و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله﴾ چرا؟ چون ﴿انه هو السمیع العلیم﴾ هم میشنود استعاذهٴ شما را و هم میداند که چگونه این مشکل شما را حلّ کند. در بینجمع هم در یک امّت اسلامی هم اگر امّت مطمئن است شیطان میخواهد بین این امّت مطمئنّه با نزغ، اضطراب وهیجان ایجاد کند به تک تک اینها دستور میدهند کاری نکنید که شیطان بین شما آشوب و هیجان ایجاد کند، گفتارتان را طوری تنطیم کنید که شیطان آشوب نکند و دخالت نکند. این را در سورهٴ اسراء فرمود: آیهٴ 53 سورهٴ اسراء فرمود ﴿و قل لعبادی یقولوا التی هی احسن ان الشیطان ینزغ بینهم﴾ وقتی میخواهند حرف بزنند آن طریقهٴ احسن و حسنا را انتخاب کنند. دو جور میشود حرف زد آن طریقهٴ حسنا را انتخاب کنند که مبادا آشوبی در جامعه بشود طرزی حرف بزنند که کسی را نرنجانند زیرا تلاش شیطان این است که این امّت یک دست را مضطرب کند. خب اینجا ما را از خطر نزغ شیطان آگاه کردند اما ذکر اللهی که ما را از این خطر برهاند چیست؟ همان ﴿التی هی احسن﴾ است آن ﴿التی هی احسن﴾ یعنی آن سیرهای که خدای سبحان هدایت کرده ﴿ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم﴾ یا ﴿وَ من احسن قولاً ممّن دعا الی الله و عمل صالحاً﴾ یا ﴿الله نزّل احسن الحدیث﴾ که این آیات قبلاً مطرح شد. این ذکر خداست کلام خداست و یاد خداست که به صورت طریقهٴ حسنا یا ﴿احسن الحدیث﴾ تبیین شده. فرمود طوری حرف بزنید که این جامعهٴ واحده و مطمئنّه را مضطرب و سرگردان نکنند. این برای دفع است آن برای رفع. یاد خدا این دو اثر را دارد که اگر انسان متذکّر به یاد خدا بود گرفتار نزغ و هیجان نمیشود و اگر غافل بود و گرفتار نزغ و هیجان شد با ذکر الله این هیجان آمده را رفع کند چون ذکر الله برای متذکّر خاصّیت دفع دارد و برای غافل خاصیت رفع دارد. در هر دو حال آن هیجان و اضطراب را ذکر الله میتواند برطرف کند.
سؤال ...
جواب: چرا دیگر چون این اطمینان به ذکر خداست و اگر اینگونه افراد در جامعه پیدا شدند یک امّتی را میتوانند هدایت کنند لذا تمام تلاش شیطان این است که آنها را آلوده کند. لذا آنها در خطر عظیم هستند و اگر خدای ناکرده آنها بلغظند در برابر نعم الاهی مسئولیتشان بیشتر است لذا خطرشان هم عظیم هم است. تمام تلاش ابالسه این است که آنها را بلرزانند. آنها هم به ذکر خدا متکیاند دائماً تا نلرزند. اگر یک کسی مخلَص شد نه به این معنا که دیگر از چنگ شیطان رها شد. مادامیکه مخلَص و مطمئن است راحت است نه اینکه انسان همین که طمأنینه تحصیل کرد دیگر راحت است. لذا به همینها و دیگران دستور میدهد در سورهٴ مبارکهٴ اعراف که شما همواره به یاد خدا باشید تا گرفتار آن نزغ نشوید. در پایان سورهٴ اعراف هست آیهٴ 205 این است میفرماید ﴿و اذکر ربک فی نفسک﴾ همین ذکری که عامل طمأنینه است چون طمأنینه را در ذکر خدا حصر کرد. اگر ذکرالله باشد یقیناً طمأنینه هست. ﴿و اذکر ربک فی نفسک﴾ آن هم ﴿تضرعاً و خیفةً﴾ هم با ضراعت و ناله و لابه هم با ترس. این همین ذکراللهی که طمأنینه میآورد تضرّع را بهدنبال دارد. آن کسی که مطمئن است میفهمد چه خبر است چه باید بکند اشک میریزد و ناله میکند. آن که متحیّر است که باکش نیست. فرمود ﴿و اذکر ربک فی نفسک تضرعاً و خیفةً﴾ این مال ذکر قلبی امّا ذکر لسانی ﴿و دون الجهر من القول﴾ خیلی لازم نیست صدا را بلند کنی در یاد حقّ. در آداب ذکر به خواست خدا خواهد آمد که طرز ذکر چگونه است. ﴿و دون الجهر من القول﴾ اگر هم خواستید با زبان ذکر حقّ داشته باشید خیلی جهر و آشکار نباشد دون الجهر باشد یعنی اخفات باشد. چون اخفات دون الجهر است. خب این ذکر و این به یاد حقّ بودن در دل و نام حقّ را بر لب داشتن در چه وقت از شبانه روز است ﴿بالغدو و الاصال﴾ غدو یعنی بامداد آصال جمع اصیل است یعنی شامگاه. صبح وشام. اینکه میفرماید صبح و شام به یاد خدا باش یعنی دائماً به یاد خدا باش نه یعنی صبح به یاد خدا باش، چندین ساعت وسط غافل باش بعد پایان روز به یاد خدا باش برای اینکه صبح و شام کنایه از دوام و استمرار است اولاً ﴿و لا تکن من الغافلین﴾ هم تأیید میکند ثانیاً فرمود صبح و شام به یاد حقّ باش و غفلت نکن چون هر لحظهای که انسان غافل باشد آن دشمن بیدار است. این چنین نیست که شیطان یا مأموران شیطان یک لحظهای غافل باشند و بخوابند. بیانی حضرت امیر(سلام الله علیه) برای مردمان مصر دارند وقتی مالک اشتر را اعزام کرد یک عهدنامهای به مالک داد یک دستورالعملی هم برای مردم مصر نوشت که مردم مصر بدانند با داشتن یک رهبر لایق مثل مالک کافی نیست در پیروزی. خود اینها هم موظفاند در همهٴ مراحل حضور داشته باشند. در آن نامه مرقوم فرمود «من نام لم ینم عنه» یعنی کسی که بخوابد دشمن او نمیخوابد. این طور نیست که اگر شما بخوابید بیگانه هم بخوابد این چنین نیست. بیگانه منتظر است ببیند شما کی میخوابید. خصیصهٴ سرقت و سارقین این است. «من نام لم ینم عنه» این اصل کلّی است، هم در جنگ داخلی هم در جنگ خارجی هم در جهاد اکبر هم در جهاد اصغر لذا در این کریمه فرمود صبح و شام به یاد خدا باش ﴿و لاتکن من الغافلین﴾ نه اینکه صبح اگر به یاد خدا بودی کافی است غروب هم به یاد خدا بودی کافی است وسطها هر چه کردی کردی.
سؤال ...
جواب: امّا گفتهاند دعاها مستجاب هست موقعیّت دارد امّا در بسیاری از قسمتها هنگام زوال ظهر را مطرح کردهاند و در روایات ﴿حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطیٰ﴾ هم به صلاة ظهر تطبیق شده است. و گفتند هنگام زوال ظهر است که دعاها مستجاب است و گفتند جنگ در اسلام یا مستحب است از ظهر به بعد شروع بشود یا مکروه است از صبح تا ظهر شروع بشود. گفتند جنگ را از ظهر به بعد شروع کنید. این دو تعبیر را مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) در جهاد دارد جواهر دارد که صبح تا ظهر جنگ کردن مکروه هست یا شروع کردن جنگ از ظهر به بعد مستحب است. ایشان دارند که لذا سیدالشهدا(سلام الله علیه) شخصاً در جریان شخص خودش از ظهر به بعد وارد میدان شده. برای چند نکته یکی از نکات این است که عند زوال نهار رحمت خداوند بیش از اوقات دیگر است، ممکن است قلب کفّار و منافقین روشن بشود و توبه کنند ممکن است به صلح ختم بشود، ممکن است برگردند و خونریزی نشود، چند تا نکته است یکی از آن این است این که میگویند ﴿حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی﴾ صلاة ظهر است این است. این طور نیست که طَرَفی النهار باشد و وسط روز نباشد. همهٴ حالات است البتّه صبح و شام یک خصیصهای دارد. صبح را که آدم مواظب بود سعی میکند تمام روز را تأمین کند. طلیعهٴ شب را که مواظب بود سعی میکند که تمام شب را جبران کند. این برای اینکه دالان ورودی این دو مقطع مهمّ است. انسان وقتی که وارد روز میشود بذکر الله وارد بشود وقتی هم وارد شب میشود بذکر الله وارد شب بشود این طلیعهٴ شب بذکر الله بودن هم برای ترمیم غفلتهای روز است هم برای تغذیهٴ حضور شب. این اهمیّت دارد و گرنه عند الزوال النهار این همه دستورات آمده که ﴿فحافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی﴾ در بسیاری از کلمات به صلاة ظهر تطبیق شده.
سؤال ...
جواب: عیب ندارد پس او بادوام ذکر منافات ندارد. بحث در دوام ذکر است. در این دو موقع بیشتر عیب ندارد ولی نمیشود گفت که مخصوص این دو مورد است. با توجه به اینکه عند الزوال آن خصیصه را دارد ﴿واذکر ربک فی نفسک﴾ این ذکر دل است ﴿تضرّعاً و خیفةً و دون الجهر من القول﴾ آن ذکر لب. کی این ذکرها باشد؟ ﴿بالغدو و الآصال﴾ صبح و شام نه یعنی فقط طرفی النهار باشد کافی است. این صبح و شام به یاد حقّ بودن میگویند هر صبح و شام این کار است یعنی همیشه ﴿و لا تکن من الغافلین﴾ هم تأیید میکند. آن آیهٴ سورهٴ نور هم این چنین است که ﴿رجال لاتلهیهم تجارةٌ و لابیع عن ذکرالله و إقام الصّلٰوة و ایتاء الزکٰوة﴾ در آنجا هم سخن از غدو و عشیی است سخن از بامدادان و شامگاه است. وقتی جریان نور انیّت خدای سبحان را مطرح میفرماید ﴿الله نور السمٰوات و الارض﴾ آیهٴ 37 سورهٴ نور بعد از اینکه آن نور انیّت عمومی خدای سبحان را ذکر فرمود که ﴿الله نور السمٰوات و الارض﴾ در ذیلش فرمود خدای سبحان یک نور اختصاصی هم دارد. آن نور همگانی و عمومی که فراگیر است ﴿الله نور السمٰوات و الارض﴾ آن نور هستی است و فیض همگانی است و رحمت مطلقه است که به همه رسیده امّا در ذیل فرمود ﴿یهدی الله لنوره من یشاء﴾ این نور نور خاص است و إلاّ آن نور عام که فراگیر است و همه جایی است .آن نور مال بعضی دون بعض نیست آن ﴿نور السمٰوات و الارض﴾ است. یک نور اختصاصی هم هست که در همه جا نیست. آن نور اختصاصی در جاهای معیّن است. آن نور عمومی ﴿نور السماوات و الارض﴾ فراگیر است و جهانی امّا آن نور اختصاصی که فرمود ﴿یهدی الله لنوره من یشاء﴾ آن نور اختصاصی همه جا نیست در جاهای معیّن است کجاها است ﴿فی بیوت اذن الله ان ترفع﴾ آن دیگر ﴿نور السموات و الارض نیست﴾ آن نور المساجد است، نور الحوزههای علمیه است نور البیوتات و المشاهد المشرّفهٴ معصومین(علیهم السلام) است و امثال ذلک. این نور خاص ﴿فی بیوت﴾ نه همه جا آن نور عام که در هر جایی از جهان پرتو نور حقّ است و ظهور حقّ است آن فراگیر است آن ﴿نور السمٰوات و الارض﴾ است اما اینکه فرمود ﴿یهدی الله لنوره من یشاء﴾ این را حالا دارند آدرس میدهند که این نور خصوصی همه جا نیست .این در مسجد است چون ﴿فی بیوت اذن الله أن ترفع﴾ در مشاهده مشرف هست در خانههای معصومین(علیهم السلام) هست. در مراکز علمی هست در خانهای که حقّ در آن خانه احیا میشود و از آنجا منتشر میشود هست و مانند آن. این نور اختصاصی همه جا نیست فقط ﴿فی بیوت اذن الله ان ترفع﴾ است. که ﴿و یذکر فیها اسمه یسبح له﴾ یعنی برای خدای در این بیوت پرنور که نور اختصاصی است، ﴿بالغدو و الاصال﴾ ﴿یسبح﴾ کی ﴿رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکرالله﴾
سؤال ...
جواب: نه چون آن نور عام را که فرمود همگانی است .آنگاه در ذیلش یک نور خاصی است آدرس هم داده که این نور خاص همه جا نیست. جاهایی که مردانش اینچنین هستند این نور خاص هست. ﴿فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له بالغدوّ و الآصال﴾ کی ﴿یسبح﴾ ﴿رجال﴾ صبح و شام به یاد حقّ هستند نه اینکه صبح به یاد حقّ هستند شام را به یاد حقّ هستند بقیهٴ روز را غافلاند و بقیهٴ شب را هم غافلاند. اینکه نور اختصاصی نشد. این کنایه از دوام است. و همان طوری که در سورهٴ اعراف فرمود ﴿بالغدو و الآصال ولا تکن من الغافلین﴾ که قسمت سلبی قضیه را هم بیان کرد اینجا هم قسمت سلبی قضیه را بیان فرمود فرمود چیزی اینها را سرگرم نمیکند. معلوم میشود ذکرشان دائم است دیگر نه تنها خود ﴿بالغدو و الاصال﴾ نشانهٴ دوام ذکر است بلکه ذکر آن قسمت سلبی قضیه هم مؤیّد است فرمود چیزی اینها را سرگرم نمیکند ﴿لاتلهیهم تجارة و لابیع عن ذکرالله و إقام الصلوٰة و ایتاء الزکوٰة یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب و الابصار﴾ هیچ چیزی اینها را غافل نمیکند نه تجارت و نه بیع. تجارت پیشه است. اینهایی که مغازه دارند اینها تاجرند یعنی پیشهٴشان تجارت است. بیع یعنی آن حین داد و ستد. وقتی سخن از خدا شد در همان حینی که مشغول خرید و فروش است در آن حین هم خدا را فراموش نمیکند که یک قدری گران بدهد یا یک قدری کم بدهد یا یک قدری احتکار کند و مانند آن نه خود این پیشه مانع از این یاد خدا است نه اشتغال فعلی به آن پیشه نه تجارت و نه بیع نه تنها این کارآنها را از خدا باز نمیدارد حین عمل هم از خدا غافل نیستند ممکن است یک کسی پیشهاش این باشد و چون تاجر هست بهیاد خدا است اما در حین عمل احیاناً خدا را فراموش میکند یا گران میدهد یا کم میدهد یا مانند آن فرمود نه تجارت که اصل شغل اینها است مانع آن رادع است نه اشتغال فعلی به مقتضای آن پیشه ﴿رجال﴾ که ﴿لاتلهیهم تجارة و لا بیع﴾ پس اینها عامل سرگرم کننده ندارند. اگر صبح و شام به یاد خدایند و اگر هیچ چیز اینها را سرگرم نمیکند یعنی دائماً به یاد حقّ هستند همین اینها که دائماً به یاد حقّ هستند از ترس خدا مینالند ﴿یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب و الابصار﴾ از روزی میترسند که دلها و چشمها زیر و رو میشود چرا چون نمیدانند آیا گناهان قبلی بخشوده شد یا نه آیا آینده همین حال دائم هست یا نه. این خائف است در حالی که ذکرالله دارد و در حالی که در کارش مصمّم است. همهٴ کارها با تصمیم و قاطعیّت انجام میدهد امّا زار و زار مینالد. ناله کردن با طمأنینه مخالف نیست. مضطرب بودن در تصمیمگیری شک و تردید داشتن با طمأنینه سازگار نیست. لذا در سورهٴ انفال میفرماید وقتی در جنگهای نابرابر با یک دشمن سنگینی روبرو شدید تنها یک چیز است که شما را آرام میکند و مطمئن نگه میدارد و آن ذکرالله است. در سورهٴ انفال آیهٴ 46 به بعد میفرماید: ﴿یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئةً فاثبتوا﴾ ﴿فئة﴾ یعنی گروه. اگر یک گروهی در برابر شما ایستادند به جنگ آنها برخاستید ثابت باشید نلرزید. خب چه چیزی عامل این ثبات است و این ثبات را تظمین میکند ﴿اذا لقیتم فئة فاثبتوا وَ اذکروا اللهکثیرا) ذکرالله در بین همهٴ عبادات متّصف به کثرت است عبادات دیگر هر کدام یک وظایف خاصی دارند. نماز برایخودش یک وظیفهای دارد ﴿أقم الصلوٰة لدلوک الشمس إلیٰ غسق اللّیل و قرآن الفجر﴾ این پنج تا نماز است ظهرین و مغربین و صلاة فجر که از دلوک شمس تا غسق لیل چهار نماز یعنی ظهرین و مغربین ﴿و قرآن الفجر﴾ که صلاة صبح است. این پنجتا نماز در پنج وقت معیّن روزه هم که ﴿فمن شهد منکم الشهر فلیصمه﴾ سالی یک ماه هست و حجّ هم که عمر یک ماه هست و مانند آن. هیچکدام از اینها به کثرت موصوف نیستند و ما مأمور به تکثیر آنها نشدیم الا الذکر. در ذکر است که مرتّباً میفرماید ﴿اذکرو الله ذکراً کثیراً﴾ حدّی ندارد. نظیر صلاة نیست نظیر صوم نیست نظیر حج نیست نظیر عبادات دیگر نیست که یک نصاب مشخص داشته باشند. میفرماید ﴿فاثبتوا واذکروا الله کثیراً﴾ خیلی به یاد حقّ باشید. در سورهٴ مبارکهٴ جمعه هم مشابه همین است که ﴿اذا نودی للصلوة من یوم الجمعة فاسْعوا الی ذکرالله و ذروا البیع﴾ تا اینکه ﴿فاذا قضیت الصلٰوة فانتشروا فی الأرض ... و اذکروا الله ذکراً کثیرا﴾
سؤال ...
جواب: چرا نماز به یاد خدا است اما یاد محدودی است. صوم ذکرالله هست امّا یک یاد محدودی است ﴿وابتغوا من فضل الله واذکروا الله کثیراً لعلکم تفلحون﴾
سؤال ...
جواب: بله، این ذکر یادی از گذشتگان است این ذکرالله نیست. حالا بعد خواهد آمد به خواست خدا بنابراین چیزی به کثرت موصوف نشد. و ما مأمور به تکثیر او نیستیم إلاّ الذکر الله. چون هر لحظه انسان غافل باشد اون حمله میکند. برای اینکه در سورهٴ اعراف فرمود شیطان از راهی میآید که شما نمیبینید ﴿انّه یراکم هو و قبیلُه من حیث لاترونهم﴾ از آن راه که شما نمیبینید اون میآید و الاّ از آن راهیکه ببینید که حمله نمیکند. که آن راهی که آدم نمیبیند راه غفلت است از راهی که انسان غافل باشد نمیبیند. از راه غفلت میآید و لا غیر. لذا فرمود شما زیاد به یاد حقّ باشید که هرگز گرفتار این خطر نباشید. و در میدان جنگ تنها چیزی کهانسان را تثبیت میکند ذکرالله هَست. خدا دستور داد وعدهٴ خدا حقّ است اگر کشته شدیم شهید هستیم و اگر فاتح شدیم مأجوریم. هیچ فرقی بین کشته شدن و کشتن نیست از نظر امتثال و اجر. هر دو را خدا دستور داد. این عامل تثبیت است اینها انسان را در میدان تثبیت میکنند چه در جهاد اکبر و چه در جهاد اصغر. اگر انسان یک فئهای ازشیاطین را دید از هر راهی بر قلبش هجوم آوردند این در جهاد اکبر ﴿فاثبتوا واذکروا الله کثیرا﴾ در جنگهای نابرابر دنیا هم بشرح ایضاً [همچنین] ﴿فاثبتوا واذکروا الله کثیراً﴾ این عامل تثبیت یک گروه مجاهد است در برابر بیگانگان. آنگاه میفرماید ﴿واطیعوا الله و رسوله و لاتنازعوا﴾ اختلاف نکنید چون اختلاف اتّحاد بر تضعیف است و هر اتّحادی پیروز است بیان ذلک تنازع این است که زید میکوشد قدرت عمر را نزع کند و بکّند عمر میکوشد که قدرت زید رانزع کند و بکند. اینها اتفاق دارند بر نزع قدرت لذا پیروز میشوند. هر اختلافی پیروز است آدم را ضعیف میکند چرا چون هر اختلافی به یک اتّحاد برمی گردد هر دو طرف دارند میکوشند که این قدرت پایین بیاید یک هدف مشترک دارند خب به مقصد میرسند. اتّحاد با این نظام سازگار است هرجا اتّحاد است پیروزی است. چون اتّحاد حقّ است در یکی از جنگها که مسلمین شکست خوردند بعضی از مفسّرین میگویند و ان قلت «الاسلام یعلو و لایعلی علیه» اگر حقّ همیشه پیروز است چرا مسلمین در آن جبهه شکست خوردند. میگوید حقّ هرگز شکست نمیخورد در آنجا حقّ با کفّار بود و مسلمین حقّ نداشتند. زیرا مسلمین درگیر داخلی بودند و اختلاف داشتند اختلاف باطل است. اتّحاد و وداد و صمیمیّت و یکسان بودن حقّ است و آن حقّ بر این باطل غالب شد نه کفار بر مسلمین نه کفّر بر اسلام. آن اتّحاد بر این اختلاف پیروز شد. یعنی آن حقّ بر این باطل پیروز شد نه اینکه کفّار پیروز شده باشند یا مسلمین شکست خورده باشند اسلام شکست خورده باشد. اختلاف بر خلاف دستور اسلامی است پس اینجا اسلام ظهور نکرد. اتّحاد برابر دستور خداست این دستور خدا را آنها داشتند انجام میدادند. اتّحاد حقّ است و اختلاف باطل آن حقّ بر این باطل پیروز شده است در حقیقت. هر اختلافی به اتّحاد برمیگردد. سؤال ...
جواب: خود اتّحاد حقّ است متعلّقش کفر است
سؤال ...
جواب: لذا کفر پیروز نشد. کفر سرنگون شد در مراحل بعدی اما این مسلمین اگر شکست خوردند یعنی اختلافشان، اختلاف در حقیقت کوبیده شد نهمسلمین بما انهم مسلمون. اینها چون در اینجا اختلاف داشتند و اختلاف باطل است حقّ در اینجا ظهور نکرد حقّ در آنجا ظهور کرد در حقیقت آن حقّ بر این باطل پیروز شد. اختلاف و تنازع یک اتّحادی است. بر نزع قدرت لذا فرمود ﴿و لا تنازعوا فتفشلوا﴾ اگر نزاع کردید فشل یقینی است فشل یعنی ضعف. زیرا طرفین اتّفاق دارید بر نزع قدرت. آنگاه ﴿وَ تذهب ریحکم وَ اصبروا ان الله مع الصابرین﴾ در اوائل بحث به عرض رسید که انسان مطمئن چه در حال غضب چه در حال نشاط از جا در نمیرود آرام است. در حال غضبش ملاحظه فرمودید جنگ و امثال جنگ بود در حال رفاه و داشتن امکانات همین سورهٴ انفال آیهٴ بعد میفرماید ﴿و لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطراً و رئاء الناس﴾ آنها که گرفتار یک سلسله امکانات مادّی هستند آنها هم از جا در میروند. آنها را رفاه از جا درمی برد اینها را غضب از جا درمیبرد. انسان متذکّر به ذکر حق چه در حال رفاه چه در حال دشواری در هر دو حال آرام است لذا میفرماید مانند آنها نباشید که بطراً خارج شدهاند رئاءاً خارج شدهاند با عیّاشی و نوش و کیف خارج شدهاند اینچنین نباشید آنها هم مضطرب اند اینهایی هم که در حال جنگ قدرت کنترل را از دست دادند اینها هم مضطرب اند. فتحصل ذکرالله هست که در همهٴ موارد انسان راتثبیت میکند. امّا حالا ذکر چیست و ادب ذکر چیست این باید بحث بعد ذکر بشود. «والحمدلله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است