display result search
منو
تفسیر آیه 27 تا 29 سوره رعد _ بخش پنجم

تفسیر آیه 27 تا 29 سوره رعد _ بخش پنجم

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 114 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 27 تا 29 سوره رعد _ بخش پنجم
- خوف و رجاء و بیم و امید مؤمن
- یاد الهی
- انقطاع الی الله
- اوصاف مؤمنان
- اطمینان قلبی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾

بعد از اینکه فرمود انابهٴ به طرف خدای سبحان پاداشی دارد و آن پاداش هدایت است ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ یعنی هر کس که رجوع کرد به طرف خدای سبحان خدا او را هدایت می‌کند و هدایت ایصال به مطلوب و پاداشی آن‌گاه منیبین را کسانی که به طرف خدا انابه کردند آنها را تفسیر می‌کند تبیین می‌کند می‌فرماید آن کسی که منیب به طرف خداست خصوصیت‌های او این است ﴿الذین آمنوا﴾ منیبین هم از نظر عمل و هم از نظر ایمان به طرف خدا بازگشت کردند ﴿الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله﴾ یعنی آمنوا و اطمئنت قلوبهم بذکر الله که دل‌های اینها به یاد حق آرمیده است و مطمئن شده است آن‌گاه به عنوان یک اصل کلی و یک قاعدهٴ جامع می‌فرماید ﴿الا بذکر الله تطمئن القلوب﴾ با حرف تنبیه و با تقدیم جار و مجرور که اینها هم مفید اهمیت است هم مفید حصر ﴿الا﴾ آگاه باشید که ﴿بذکر الله تطمئن القلوب﴾ دل‌ها فقط به یاد خدا آرام می‌شود نه غیر هیچ امری نمی‌تواند دل را آرام کند مگر یاد حق آن‌گاه دوباره چون مقدار فاصله شد مسئلهٴ ایمان را ذکر می‌کند می‌فرماید ﴿الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب﴾ این انابه اگر ریشهٴ لغوی‌اش همان اجوف واوی باشد به معنای رجوع مکرر چند بار نوبت گرفتن و در نوبت‌های متعدد مراجعه کردن و اگر اجوف یایی باشد که از ناب ینیب باشد ثلاثی مجردش به معنای انقطع و ینقطع خواهد بود ناب ینیب یعنی قطع یقطع و انیاب هم به آن دندان‌هایی می‌گویند که قطع می‌کند خلاصه اگر ناب ینیب بود به معنای قطع یقطع اناب ینیب یعنی انقطع ینقطع این می‌شود منقطع الی الله شاید در سورهٴ مبارکهٴ ممتحنه که جریان ابراهیم(سلام الله علیه) را مطرح می‌کند که قول ابراهیم این است آیهٴ 4 سورهٴ ممتحنه که اینها می‌گویند ﴿ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا﴾ یعنی الیک انقطعنا, برای اینکه از قوم و قبیله و همهٴ مشرکین ما بریدیم به تو منقطع شدیم در صدر آیه ما را هم به پیمودن روش ابراهیم(سلام الله علیه) و همراهانش تشویق می‌کند می‌فرماید ﴿قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم والذین معه﴾ شما تأسی خوبی بکنید به ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) و همراهان ابراهیم ﴿اذ قالوا لقومهم﴾ یعنی ابراهیم و پیروانش و قومشان که بت پرست بودند این‌چنین گفتند ﴿انا برآؤا منکم و مما تعبدون من دون الله﴾ ما از شما و روش شما بیزاریم نه تنها حضرت ابراهیم بلکه مؤمنین همراه او هم اظهار انزجار و تبری کردند ﴿انا برآؤا منکم و مماتعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة والبغضاء ابداً حتی تؤمنوا بالله وحده﴾ تا مشرکید بین ما و شما تبرّی و انزجار است اگر مؤمن شدید مانند دیگر مؤمنین با شما رفتار می‌کنیم ﴿و بدا بیننا و بینکم العداوة والبغضاء ابداً حتی تؤمنوا بالله وحده﴾ در ایمان‌تان هم موحد باشید آن‌گاه استثناء فرمود که یک جریان سابقه‌داری که ابراهیم به عمویش وعده داد که اگر تو ایمان بیاوری و دست برداری من مثلاً استغفار می‌کنم ﴿الا قول ابراهیم لأبیه لاستغفرن لک و ما املک لک من الله من شیء﴾ آن‌گاه در ذیل فرمود و ﴿ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر﴾ یعنی از دیگران بریدن به تو پیوستن انابه است در اینجا شاید انابه همان انقطاع را برساند که از ناب ینیب باشد یعنی ما منقطع الی الله شدیم علی ایّ حال چه آنهایی که متناوباً به خدای سبحان مراجعه می‌کنند در نوبت‌های متعدّد چه آنها که منقطع الی الله‌اند دلشان به یاد خدا می‌آرمد و بس ﴿الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب﴾ اینها منیبیند که خدا به اینها هدایت پاداشی می‌دهد اینکه فرمود دلهای اینها به ذکر خدا می‌آرمد در قرآن کریم مؤمنین را که توصیف می‌کند می‌فرماید آنها وقتی به یاد حق باشند دل‌شان می‌تپد هر وقت خدا مطرح شد دل‌شان می‌تپد در این کریمه می‌فرماید اینها دل‌شان به یاد خدا می‌آرمد آیا آنجا که دل می‌تپد با اینجا که دل می‌آرمد موردش فرق می‌کند یا مقامش فرق می‌کند در سورهٴ انفال اوایل سورهٴ انفال آیهٴ دوم است می‌فرماید ﴿انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم﴾ مؤمنین واقعی کسانی هستند که این اوصاف را داشته باشند که بعضی از این اوصاف به اعتقاد و علم برمی‌گردد بعضی از این اوصاف به عمل برمی‌گردد ﴿انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم﴾ دلشان بهراسد و بتپد ﴿و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا﴾ وقتی آیات الهی بر اینها تلاوت می‌شود اثر تازه‌ای دارد این‌طور نیست که بگویند ما می‌دانستیم که فایده‌اش شنیدن این آیه این‌چنین نیست گرچه علم‌شان افزوده نمی‌شود ولی ایمان‌شان افزوده می‌شود اگر وارد یک مجلسی شدند که در آنجا قرآن تلاوت می‌شود این‌چنین نیست که اگر آیات تلاوت بشود بر آنها بی اثر باشد نه ﴿زادتهم ایمانا﴾ ممکن است علم تازه‌ای پیدا نکند اما ایمان جدیدی و ازدیاد ایمان نصیبش بشود ﴿و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون﴾ اینها امور سه‌گانه‌ای است که به اعتقاد و مسائل علمی و قلب برمی‌گردد دو خصیصهٴ دیگر هم ذکر کرده که به عمل برمی‌گردد ﴿الذین یوقیمون الصلاه﴾ که رابطهٴ بین آنها و خداست ﴿و مما رزقناهم ینفقون﴾ که ارتباط آنها با خلق خداست در سایهٴ تحکیم ارتباط با خدا می‌فرماید اگر کسی این اوصاف پنجگانه را داشت ﴿اولئک هم المؤمنون حقاً﴾ مؤمنین راستین آنها هستند آن‌گاه پاداششان را ذکر می‌کند خوب در این کریمه فرمود مؤمن راستین کسی است که اگر سخن خدا مطرح شد دلش بتپد ﴿الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم﴾ دلشان بهراسد و بتپد و به تپش بیفتد در سورهٴ حج اوصافی را که برای مؤمنین ذکر می‌کند برای مخبتین که مؤمنین کاملند ذکر می‌کند مشابه همین است آیهٴ 35 سورهٴ حج می‌فرماید ﴿و بشر المخبتین﴾ مخبتین کیانند ﴿الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم﴾ اگر الله مطرح بشود دلهای اینها می‌تپد ﴿الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و الصابرین علی ما أصابهم﴾ در دشواریها و مصایب صابر و بردبارند ﴿و المقیعی الصلاة و مما رزقناهم ینفقون﴾ هم جزء اقامه کنندگان نمازند و هم آنچه را که خدای سبحان به اینها روزی داد انفاق می‌کنند اینها مخبط‌اند مخبتین گروه ممتاز از اهل ایمانند اما وقتی سخن خدا مطرح شد دلشان به تپش می‌افتد ﴿الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم﴾ آیا این تپش دل با آن طمأنینهٴ دل در دو مورد است یا در دو مقام است گاهی گفته می‌شود آنجا که سخن از تپش دل است وقتی است که سخن از جهنّم و عذاب خدا مطرح باشد مؤمن کسی است وقتی به یاد جهنم و عذاب خدا متذکر می‌شود دلش می‌تپد اینجا که سخن از طمأنینه و آرامش دل است مربوط است به تذکر بهشت و نعمتهای بهشت و ثواب الهی وقتی به یاد رحمت حق و سعهٴ رحمت حق متذکر می‌شود قلبش می‌آرمد پس آن تپش دل و این طمأنینهٴ دل برگشتش به خوف و رجاء می‌شود همان‌طوری که خوف عند تذکر جهنم و عذاب است رجاء عند تذکر بهشت و رحمت است ترس و تپش دل هم هنگام تذکر عذاب است طمأنینه و آرامش دل هم هنگام تذکر رحمت است این خلاصهٴ بیانی که در مجمع و امثال مجمع فرمودند.
سؤال ...
جواب: اینها ظاهراً منظور از ﴿ذکر الله﴾ را قرآن دانستند گفتند وقتی ذکر خدا مطرح شد یعنی قرآن مطرح شد قرآن آیات عذابی دارد و آیات رحمتی هر وقت به آیات عذاب می‌رسند دلشان می‌تپد هر وقت به آیات رحمت می‌رسند دلشان می‌آرمد که در هنگام تلاوت هم ادب تلاوت این است معصومین(علیهم السلام) هم که تلاوت می‌کردند این‌چنین بود در حالات حضرت امام رضا(سلام الله علیه) و دیگر معصومین هم آمده که وقتی قرآن تلاوت می‌کردند به آیات عذاب می‌رسیدند استعاذه می‌کردند و پناه می‌بردند به آیات رحمت می‌رسیدند از خدای سبحان طلب رحمت می‌کردند به آیات عذاب که می‌رسیدند هراسناک بودند پناه می‌بردند به آیات رحمت که می‌رسیدند خوشحال بودند طلب می‌کردند چون قرآن ﴿ذکر الله﴾ است و در بعضی از آیات خدای سبحان فرمود ما برای شما ذکر فرستادیم این ﴿ذکر لک ولقومک﴾ خدا برای شما ذکر فرستاده است و گفتند مراد از ذکر قرآن است پس ﴿الا بذکر الله تطمئن القلوب﴾ و آنجا هم که ﴿الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم﴾ یعنی عند ذکر قرآن این دو حالت برای مؤمن مطرح است چون قرآن آیات عذاب دارد و آیات رحمت اگر آیات عذاب مطرح بشود ترس و تپش مطرح است آیات رحمت اگر مطرح شد طمأنینه و آرامش مطرح است
سؤال ...
جواب: آن آیات الهی که ایمانشان را زیاد می‌کند چه آیات عذاب چه آیات رحمت زیاد می‌کند ایمانشان را و اما اینکه فرمود ﴿اذا ذکر الله وجلت قلوبهم﴾ یعنی ﴿اذا ذکر﴾ چون منظور از ﴿ذکر الله﴾ قرآن است دیگر اگر منظور از ﴿ذکر الله﴾ قرآن شد یعنی آن بخش عذاب قرآن اینها را متحیّر یا مضطرب می‌کند مثلاً
سؤال ...
جواب: البته این به آن معنی نیست که ذکر در قرآن کریم فقط به معنای قرآن است ذکر به یاد خدا آمدن ﴿و اذکر ربک فی نفسک تضرعاً و خیفةً﴾ در حالات مختلف در سورهٴ اعراف آمده اینها نمی‌خواهند ادعا کنند که ذکر به معنای قرآن است همه جا نه اینکه در سورهٴ طلاق یا جای دیگر فرمود خدا به شما ذکر داد برای شما ذکر فرستاد یا فرمود ﴿و إنه لذکر لک و لقومک﴾ که بر ذکر قرآن اطلاق شد می‌خواهند به استشهاد آن آیات این دو طایفه آیه را جمع کنند و الا ذکر البته به معنای یاد خدای سبحان است در سورهٴ اعراف هم فرمود ﴿و اذکر ربک فی نفسک﴾ این ذکر الله است اما از اینکه در سورهٴ طلاق ملاحظه می‌فرمایید آیهٴ 10 این‌چنین آمده ﴿اعد الله لهم عذاباً شدیداً فاتقوا الله یا اولی الالباب﴾ , ﴿اولی الالباب﴾ را تفسیر می‌کند ﴿الذین آمنوا قد انزل الله الیکم ذکراً﴾ خدا ذکر برای شما نازل کرده گرچه بعضی از بزرگان احتمال دادند که منظور از این ذکر وجود مبارک رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد به شهادت تعبیر بعضی که فرمود ﴿قد انزل الله الیکم ذکراً ٭ رسولاً یتلوا علیکم آیات الله﴾ که منظور از ﴿ذکر﴾ رسول باشد چون خود رسول الله ﴿ذکر الله﴾ است انسان وقتی حضرتش را می‌دید به یاد خدا می‌افتاد احتمال این معنا که منظور از ذکر وجود مبارک حضرت باشد هم هست برای اینکه صفت دومش این است موصوف که محذوف است ﴿قد انزل الله الیکم﴾ چیزی که آن چیز هم ذکر است و هم رسول است ﴿قد انزل الله الیکم ذکراً ٭ رسولاً یتلوا علیکم آیات الله﴾ این وصف دوم است این احتمال هم هست اما از اینکه از این ذکر قرآن استفاده بکنیم احتمال ظاهری هم هست اگر منظور از ذکر قرآن باشد این دو تا طایفه را شاید با این وضع بشود جمعش کرد
سؤال ...
جواب: نه چیزی فرستاد که آن متّصف به رسالت است و ذکر قرآن هم رسول است هم ذکر پیامبر هم رسول است هم ذکر که قرآن ناطق است.
سؤال ...
جواب: هم مؤید این است که ذکر به معنی قرآن است دیگر از این جهت که ذکر بر قرآن کریم اطلاق شده است در قرآن کریم کم نیست اگر منظور از ذکر قرآن باشد جمع بین این دو طایفه از آیات تا حدودی ممکن است و اما از کجا منظور از ذکر قرآن باشد ﴿الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم﴾ وقتی به یاد خدا متذکّر می‌شوند دل‌شان می‌تپد یا در همین آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد می‌فرماید ﴿و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب﴾ به عنوان یک اصل کلی است نه اینکه طمأنینه در برابر یاد آیات رحمت باشد و آن هراس وتپش در برابر آیات عذاب باشد آنگاه این اصل کلی با آنها منسجم نخواهد بود اصل کلی این است که ﴿الا بذکر الله تطمئن القلوب﴾ روی آن تفسیری که در مجمع و جاهای دیگر آمده آنوقت باید بگوئیم الا بذکر رحمت حق و بهشت حق دلها می‌آرمد در حالیکه این اصل کلی نخواهد بود ظاهر کریمه که با حرف تنوین و تقدیم جار و مجرور که مفید حصر است این است که ﴿ذکر الله﴾ باعث طمأنینهٴ قلب است نه ذکر آیات رحمت فقط انسان را مطمئن کند و گذشته از این در سورهٴ مؤمنون می‌فرماید: اینها در عین حال که کارهای خیر انجام می‌دهند هراسناکند دلشان می‌تپد در سورهٴ مؤمنون آیهٴ 59 این است دو سه آیه قبلش از اینجا شروع می‌شود می‌فرماید ﴿أیحسبون انَّما نُمدُّهم به من مّال و بنین ٭ نسارع لهم فی الخیرات﴾ اینها فکر می‌کنند اگر ما اینها را از مددهای مادی برخوردار کردیم اینها را به امور مادی امداد کردیم به اینها خیر دادیم اینها پیش‌گام در خیرند﴿سارع لهم فی الخیرات بل لایشعرون﴾ اینها پیش‌گام در خیر نیستند آن پیشتازان در خیر اینهایند ﴿ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون﴾ خشیت همان‌طوری که قبلاً ملاحظه فرمودید همان تأثر قلبی است یعنی قلب از یک مبدأ منشاء اثر متأثر می‌شود مؤمن جز از خدا خشیّت ندارد از مار و عقرب خوف دارد خشیت ندارد خشیت یعنی قلب بداند که از فلان نقطه اثر می‌رسد چون هیچ مؤثری در عالم نیست همه و همه در اختیار خدای سبحانند پس قلب مؤمن از هیچ مبدایی خشیّت ندارد از مار و عقرب که می‌ترسد از دشمن که می‌ترسد یعنی ترتیب اثر عملی قائل است از مار می‌ترسد یعنی کنار می‌رود از اتومبیل می‌ترسد یعنی کنار می‌رود از چاه می‌ترسد یعنی یک قدری فاصله می‌گیرد از گزنده می‌ترسد یعنی فاصله می‌گیرد از دشمن می‌ترسد یعنی آماده می‌شود نه اینکه از چیزی خشیت داشته باشد آنها را مبدأ اثر بداند و قلباً از آنها حساب ببرد آنها همه و همه را ابزار دست خدا می‌داند و لاغیر چیزی در جهان امکان یافت نمی‌شود که سپاه حق نباشد ﴿و لله جنود السمٰوات والارض﴾ اگر دید موحد این است که سراسر جهان آفرینش سپاهیان و سربازان حق‌اند و همهٴ این سربازها به اذن فرمانده‌شان انجام وظیفه می‌کنند پس از هیچ موجودی خشیت ندارد ﴿الا الله﴾ از اینها می‌ترسد خوف دارد نه خشیت از مار و عقرب خشیت ندارد چون مار و عقرب هم از جنود الهی‌اند چیزی در جهان نیست که مستقل باشد خدایی که «یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات و معاصی العباد فی الخلوات واختلاف النّینان فی البحار الغامرات و تلاطم الماء بالرّیاح العاصفات» که در آن خطبهٴ مبارکهٴ نهج البلاغه است فرمود رفت و آمد ماهی‌های در دریا را هم خدا می‌داند آن‌طوری نیست که حرکتش در دریا نظیر حرکتش در روی زمین اثر پا داشته باشد تا انسان از اثر پا بفهمد که این ماهی از اینجا حرکت کرد به آنجا رسید که اختلاف و رفت وآمد ماهی‌ها در دریاها که اثر نمی‌گذارد که اثر مخصوص که کسی از راه اثر بفهمد فرمود نه اختلاف و رفت و آمد ماهی‌ها را در دل دریا هم خدای سبحان می‌داند همه و همه مأموران الهی‌اند این‌طور نیست که اگر چیزی در جهان امکان یافت شد مستقلاً کار کند ﴿و لله جنود السمٰوات والارض﴾ و همهٴ اینها هم به اذن الله کار می‌کنند اگر دید این‌چنین شد آن وقت از چه انسان خشیت دارد خدای سبحان فرمود خود را از مار و عقرب به دور بدار این خوف است فرمود از دشمن به دور بدار که ﴿و اما تخافنّ من قومٍ خیانةً فانبذ الیهم﴾ اگر می‌ترسی مشرکین عهد شکنی بکنند تو هم به این عهدت وفا نکن مسلم و مصمم باش این خوف است اما خشیت را در سورهٴ احزاب فرمود جز از خدا از هیچ چیزی خشیت ﴿الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه ولایخشون احداً الا الله﴾ انسان اگر چیزی را مبدأ اثر نداند که از او حساب نمی‌برد حریم نمی‌گیرد خشیتی ندارد خشیت از آن، خداست ولاغیر یعنی مؤمن از غیر خدا خشیت ندارد غیر مؤمن ممکن است خیلی چیزها خشیت داشته باشد اما مؤمن از خدا خشیت دارد ولاغیر اما خوف چرا خوف یعنی ترتیب اثر عملی از مار به ترس یعنی یک قدری کنار برو این است معنایش از دشمن به ترس یعنی مسلح و آماده برای دفاع باشد این گروه که از خدای سبحان می‌ترسند من خشیت ربشان مشفقند هراسناکند جزءِ مؤمنین راستینند ﴿ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون ٭ و الذین هم بآیات ربهم یؤمنون ٭ و الذین هم بربهم لایشرکون﴾ که اینها به اعتقاد برمی‌گردد ﴿و الذین یؤتون ما آتوا وقلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون﴾ اینها تمام کارهای خیری را که می‌کنند با تپش دل می‌کنند که آیا قبول می‌شود قبول نمی‌شود می‌پذیرند نمی‌پذیرند خلوص بود نبود نمازی که می‌خوانند این‌طور است جنگی که می‌کنند این‌طور است زکاتی که می‌دهند این‌طور است بین خوف و رجاء با تپش دل نماز می‌خوانند آیا قبول می‌شود نمی‌شود زکات که می‌دهند با تپش دل زکات می‌دهند آیا قبول می‌شود نمی‌شود همهٴ کارهایشان این است. ﴿و الذین یؤتون ما آتوا﴾ درحالی‌که ﴿و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون﴾ به پیشگاه کسی می‌روند که حساب‌ها را از همه دقیق‌تر بررسی می‌کند همهٴ کارها را با ترس و لرز انجام می‌دهند به یاد بهشت هم که هستند با ترس و لرز به یاد بهشت هستند آیا راهمان می‌دهند آیا راهمان نمی‌دهند اینطور نیست که اگر به یاد بهشت باشند مطمئن باشد قلبشان رجاء غیر از طمأنینه است امید غیر از آرمیدن است انسان امید اگر راجی باشد ولاغیر که مغرور است اگر یک هفته رجاء است یک هفته خوف است پس انسان آرامش ندارد انسان امیدوار که آرام نیست اگر امیدی بود محض بلاخوف زمینهٴ طمانینه را فراهم می‌کرد اما اگر مؤمن بین خوف و رجاء است بین نفی و اثبات است بین بهشت و جهنم است همواره لرزان است چگونه قلبش می‌آرمد پس اینکه فرمود ﴿و الذین یؤتون ما آتوا﴾ درحالی‌که هر کاری که می‌کنند در حالتی است ﴿و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون﴾
سؤال ...
جواب: این در محجه و دیگر کتب اخلاقی هست که اگر یک کسی عمری به تدریس یا به امامت یا به وعظ و خطابه در یک شهر و حوزه‌ای سرگرم بود عمری درس گفت یا نماز جماعت خواند یا وعظ و خطابه داشت برای مردم خدمت می‌کرد یک کسی از جایی رسیده و این اصحاب او این مأمومین او او را رها کردند و به دنبال دیگری حرکت کردند اگر این هیچ تکان نخورد می‌گوید خوب خدا را شکر تا حال این وظیفه را ما انجام می‌دادیم الیوم دیگری به عهده می‌گیرد این معلوم می‌شود برای رضای خدا یک مدت درس و بحث داشت اما اگر گفت عجب مردم خوش استقبال و بد بدرقه‌ای‌اند مگر ما چه عیب داشتیم این معلوم می‌شود که خودش مطرح است دیگر این را در محجه ملاحظه می‌فرمایید و در سایر کتب اخلاقی هنوز امتحان پیش نیامد که آدم بفهمد برای خدا دارد درس می‌گوید بحث می‌کند یا برای خودش ما هنوز آن امتحان را پس ندادیم که این است که همواره آنها که یک قدری این جمله‌ها را می‌بینند بین سکوی سقوط و پرتابند بین خوف و رجایند بین بهشت و جهنمند این‌طور نیست که انسان از تیررس شیطان حفظ باشد وقتی از او سؤال کردند که شما بعد از مرگ کجا می‌روید مانند رسول الله یا حضرت امیر(سلام الله علیهما) فرمود «الی العرش اعلی و الی العیش احمی و الی صدره المنتهی» , با ضرس قاطع بگوید بگوید جایم آنجاست انسان آن‌طور که نیست ما اگر یک امتحان برایمان پیش آمد وهیچ تکان نخوردیم می‌دانیم این کارهای‌مان برای رضای خداست اما اگر گفتیم عجب مردم خوش استقبال و بد بدرقه‌ای‌اند ما را رها کردند و دنبال دیگری راه افتادند خوب معلوم می‌شود که برای خودمان مطرح بودیم دیگر ما هنوز امتحان ندادیم این است که مؤمن همواره بین بهشت و جهنم گیر است.
سؤال ...
جواب: یعنی نسبت به معصومین البته نسبت به معصومین کامل نیست آن معصوم محض که در تیررس شیطان نیست او جایش مشخص است و آرمیده است اما مؤمنین را که قرآن چه در سورهٴ انفال چه در سورهٴ مؤمنون چه در سورهٴ حج و دیگر سور بیان می‌کند همه مؤمنون اهل بهشتند چون همهٴ کارهای خیر را دارند انجام می‌دهند اما خصوصیت ایمان این است که بین خوف و رجاء باشد نه مغرور باشد که می‌داند عاقبت چه درمی‌آید «و انما الاعمال بخواتیمها» در جوامع روایی فرمودند شما خیلی مغرور نباشید کار به اندازه صواق ناقه ممکن است برگردد صواق این است که در این رمه‌سراها وقتی که می‌خواستند معمولاً این‌طور است دیگر این گوسفندها پستان گوسفند یا گاو یا شتر را می‌دوشیدند آنجاها خوب شتر رایج‌تر بود این دست را می‌گذاشتند پستان شتر، شیر می‌آمد بعد باز می‌کردند تا دوباره این پستان را بگیرند این فاصلهٴ باز و بسته کردن دست را می‌گویند صواق, صواق اصولاً یعنی رجوع ﴿مالهم من صواق﴾ یعنی رجوعی ندارند این دست که بسته است دوباره باز می‌شود و برمی‌گردد این حالت را می‌گویند صواق در روایات آمده مواظب کارتان باشید به اندازهٴ صواق ناقه ممکن است اوضاع برگردد یعنی انسان حرفی بزند که سقوط کند این است که هر لحظه مؤمن بین خوف و رجاء است هر لحظه بین بهشت و جهنم است که قلبش می‌آرمد مؤمن کسی است ﴿یؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون﴾ در تمام حالات این‌طور باشد چون «و انما الاعمال بخواتیمها» در یکی از فرازهای خطبهٴ قاصعه نهج البلاغة حضرت امیر(سلام الله علیه) آنجا که استکبار را حضرت محکوم می‌کند ابن ابی الحدید می‌گوید جریان جنگ جمل که تمام شد حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده در بین قتل‌ها بالای سر طلحه شمشیر را گرفت و اشاره کرد و گفت «سیف طالما جلی به الکرب عن وجه رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و لکن الشیطان نفخ فی انفه» فرمود این مرد یعنی طلحه با این شمشیر بارهای زیاد از پیامبر و از اسلام و قرآن حمایت کرد تا سرانجام شیطان در دماغش دمید و این‌طور شد این را ابن ابی الحدید در شرح خطبهٴ قاصعه در جریان اینکه بالاخره شیطان در دماغ آدم می‌دمد و فوت می‌کند و انسان را می‌گوید تو مگر چه کم داری این «نفخ فی انفه» در ذیل این، این جریان را نقل می‌کند تا آن جلد سیزدهم «و انما الاعمال بخواتیمها» چه کسی می‌داند که پایان کارش چیست مؤمن در تمام حالات بین بهشت و جهنم است این‌طور نیست که اگر به یاد بهشت باشد بیارمد امیدوار بودن مسئله‌ای است طمأنینه مسئلهٴ دیگر هرگز طمأنینه ندارد امید دارد به اندازه‌ای که امید دارد ترس هم دارد لذا گفتند بین خوف و رجای او به قدری تعادل است که نه خوف بر رجای او می‌چربد نه رجای او بر خوف او و در کتاب باب خوف و رجاء این دستور هم به مؤمن دادند گفتند که مؤمن این‌چنین رفتار کند تا زنده است خوفش بر رجایش بچربد أواخر عمر رجایش بر خوفش بچربد حالا دیگر دوران فرتوتی اوست آن قدرت‌ها را از دست داد نمی‌تواند عمل صالح بکند رجای او بر خوف او بچربد که کم‌کم به احتضار نزدیک است والا مؤمن بین خوف و رجا است اگر بین خوف و رجاست هر کاری را انجام می‌دهد با ترس و تپش دل انجام می‌دهد چگونه دل می‌آرمد.
سؤال ...
جواب: بله البته انسان اگر بداند که به عهدش وفا کرده است ﴿و اوفوا بعهدی أوف بعهدکم﴾ ما از کجا می‌دانیم به عهد الله وفا کردیم.
سؤال ...
جواب: واقعاً اگر لله باشد در همهٴ موارد «و انما الاعمال بخواتیمها» محفوظ بماند البته در قیامت مصون است فرمود ﴿و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم﴾ البته ﴿و من اوفی بعهده من الله﴾ هیچ کسی از او با وفاتر نیست اما چه زمانی ما طمأنینه داریم که به عهد او وفا کردیم ما دو تا امتحان مهم که پیش بیاید مضطرب می‌شویم.
سؤال ...
جواب: حالا ببینیم سیر بحث ما را به کجا می‌رساند پس آنچه که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان فرمود و همان را مرحوم طبرسی(رضوان الله علیه) در مجمع ذکر فرمود در بعضی از کتب اهل سنّت هم آمده که آن طایفه از آیات را که می‌فرماید: قلب مؤمن می‌تپد به تذکر جهنم و عذاب حمل کردند و این طایفه از آیات را که می‌گوید قلب مؤمن مطمئن است و می‌آرمد به تذکر بهشت و رحمت حمل کردند شاید گذشته از آن شبهه که منظور از ذکر قرآن نیست خود خداست این شبههٴ دوم هم وارد باشد که مؤمن اگر به یاد جهنم افتاد این‌چنین نیست که دلش بتپد و امید رهایی نداشته باشد و این‌چنین نیست که اگر به یاد بهشت متذکر شد دلش مطمئن باشد و خوف از جهنم نداشته باشد البته خوف غیر از تپش دل است و رجا هم غیر از طمأنینهٴ دل مؤمن بین خوف و رجاست خوف و رجا با هم جمع می‌شوند اما طمأنینه دل با تپش دل بالقیاس به امر واحد جمع نمی‌شود این آیا به همین وضعی که این متون معنا کردند باید معنا کرد یا راه دیگری دارد فرمود در همین سورهٴ مؤمنون ﴿و الذین هم بآیات ربهم یؤمنون ٭ و الذین هم بربهم لایشرکون﴾ که اینها مربوط به اعتقاد بود ﴿و الذین یؤتون ما آتوا وقلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون﴾ که این علم و عمل بود ﴿اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون﴾ آنها هستند که برنده‌اند آنها هستند که پیشتازند اهل سرعت و سبقتند یک راه دیگری شاید باشد که این طمأنینه را با تپش دل بتواند حل کند آن راه را ببینیم که کافی است یا یک راه دیگری را باید ارائه داد در سورهٴ زمر این‌چنین آمده آیات 22 به بعد می‌فرماید ﴿افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نورٍ من ربه﴾ آنها که از شرح صدر برخوردارند نورانی‌اند ﴿فویل للقاسیة قلوبهم من ذکر الله﴾ برای اینکه از نور محرومند ﴿اولئک فی ضلال مبین﴾ چون نور ندارند گرفتار گمراهی شدند ﴿الله نزَّل احسن الحدیث کتاباً مُّتشابهاً مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله ذلک هدی الله یهدی به من یشاءُ و من یضللِ الله فماله من هاد﴾ می‌فرماید خدای سبحان بهترین حدیث را نازل کرده است هیچ حدیثی از کتاب خدا زیباتر نیست حق است صدق است عدل است و مانند آن ﴿الله نزل احسن الحدیث﴾ این ﴿احسن الحدیث﴾ را تبین می‌کند ﴿کتاباً﴾ که قرآن کریم است این کتاب سراسرش متشابه است هم‌گون است شبیه هم است هماهنگ است منسجم است هیچ اختلافی در سراسر قرآن کریم نیست ﴿و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا﴾ چون ﴿من عند الله﴾ است هیچ اختلافی در قرآن نیست سراسر قرآن شبیه هم‌اند یک سخن را می‌گویند نه تنها شبیهند اختلاف ندارند بلکه مثانیند گرایش به هم دارند امثنا آن حالت انعطاف است آن حالت دست به گردن بودن است شما این ستونهای مسجد را ببینید این ستونهای مستقیم هر کدام برای خودش بار می‌برد اما آن ستونهای هلالی همه با هم یک بار را می‌برند می‌فرماید اگر شش هزار و اندی آیه در قرآن است شش هزار و اندی هلال است که همه با هم انثنا دارند مثنا مثنایند منثنی‌اند ثانی یکدیگرند هر آیه را در کنار آیهٴ دیگر قرار بدهید تثنیه می‌شود شما که نمی‌توانید وقتی که بشمارید یک سنگ را در برابر یک آهن تثنیه کنید برای اینکه آهن منثنی نسبت به سنگ نیست سنگ هم انثنا و انعطاف ندارد دو تا سنگ را می‌توانید بگویید تثنیه دو تا آهن را می‌توانید بگویید تثنیه اما یک سنگ و یک آتش را یک سنگ و یک چوب را که نمی‌توانید تثنیه بسازید که مگر آن جسم‌شان بگویید دو تا جسم یک جامعهٴ مشترکی داشته باشد تثنیه وقتی درست است که دو شیء از یک جنس باشند ولو یک جامعهٴ عام تا انثنا و انعطاف نباشد تا گرایش و کشش نباشد تثنیه درست نیست می‌فرماید سراسر قرآن مثانی است همه منثنی‌اند همه منعطفند یک آیه را بخواهی دست به آن بزنی آیات دیگر فرق می‌کند لذا اگر شما در این ستون‌های هلالی اگر یک هلال را از بین بردید همه می‌ریزد این‌طور نیست کسی بتواند بگوید من این آیه را قبول دارم آیات دیگر را قبول ندارم این ﴿نؤمن ببعضٍ و نکفر ببعضٍ﴾ یعنی کفر جمیع این‌طور نیست اگر یک پایه افتاد بقیه سرجایش باشند که چون همه با هم بسته‌اند سراسر قرآن انثنا دارد انعطاف دارد کشش دارد به هم بسته است سراسر قرآن مثانی است نمونهٴ کاملش را البته سورهٴ فاتحه الکتاب است که ﴿آتیناک سبعاً من المثانی﴾ که این سبع المثانی معروف شده سبعی است هفت آیه‌ای است از این قرآن که سراسرش مثانی است اگر قرآن سراسرش مشابه هم است یک, یعنی با هم اختلاف ندارند و اگر سراسر قرآن انثنا و انعطاف و گرایش نسبت به هم دارند یک کتاب یک دستی است خوب ﴿تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله﴾ فرمود آنها که از خدا می‌ترسند پوست بدنشان در برابر این قرآن می‌لرزد اینکه حالات عبادت معصومین(علیهم السلام) را در جوامع روایی ملاحظه می‌فرمایید وضو گرفتن‌شان آن نماز خواندن‌شان آن تکبیر بستن‌شان آن وضو که می‌گرفتند صورتشان زرد می‌شد هنگام تکبیره الاحرام گفتن «ترتعد فرائصه» این ارتعاد و ارتعدادی که در دو پهلوی بدن امام مجتبی(سلام الله علیه) هنگام قرائت قرآن و نماز پیش می‌آمد روی همین است آنها می‌لرزیدند صورتشان زرد می‌شد موقع احرام بستن که می‌خواستند اللهم لبیک بگویند اصلاً در گلو گیر می‌کرد مال امام سجاد(سلام الله علیه) می‌فرمود می‌ترسم خدا بگوید لالبیک اینکه گلو گیر می‌کند اینکه صورت زرد می‌شود اینکه دو پهلو می‌تپد «ترتعد فرائصه» این قسمت پهلو زیر بغل را می‌گویند فریصه امام مجتبی که به نماز می‌ایستاد این دو پهلو می‌تپید دیگر و آنچه که در مناجات حضرت امیر هست که صدای او را مثل دیک می‌شنیدیم صدای این قفسهٴ سینه را این‌طور است چه طور می‌شود که یک انسان وقتی که می‌خواهد یک عبادت انجام بدهد بدنش می‌لرزد بعد چه زمانی می‌شود این بدن می‌آرمد چه طور این پوستها اول موی بدن سیخ می‌شود بعد دو پهلو می‌تپد صورت زرد می‌شود بعد ﴿ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله﴾ چه طور می‌شود بعد به یاد حق می‌افتند و آرام می‌شوند او مال چه مقامی است این مال چه مقامی است آیا آن مسئلهٴ تپش دل را و طمأنینهٴ دل را باید با حالات مؤمن و تفاوت مقام‌ها حل کرد یا آنچه که مرحوم طبرسی اینها فرمودند.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:49

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی