- 686
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 22 تا 24 سوره رعد _ بخش هفتم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 22 تا 24 سوره رعد _ بخش هفتم
- پاداش اولوالالباب
- تربیت فرزند صالح
- احترام و نگهداری والدین
- رابطه ملائکه با مؤمنان
- بهشت برزخی
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿... اولئک لهم عقبی الدار ٭ جنات عدنٍ یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب ٭ سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار﴾
بعد از اینکه فرمود حق در هر قلبی رسوخ کرد آن قلب لبیب و دارای لب و مغز میشود سیرة عملی اولوالالباب را بیان فرمود که اولوالالباب از لحاظ عمل چه میکنند هشت یا نه صفت از صفات اولوالالباب را که سیرة عملی آنها بود بیان فرمود آنگاه پاداش و نتیجة این اوصاف ثمانیه را ذکر میکند میفرماید پایان این دار به نفع آنهاست یعنی این دار دنیا پایانی دارد که پایان به کام اینهاست عاقبت این دار برای آنهاست و اینکه عاقبت این دار برای آنهاست تفصیلاً بیان فرمود ﴿جنات عدن﴾ به شتهایی است باغهایی است که قرارگاه که عدن است قرار است آنجا معدن رفاه است نه تنها خودشان در این بهشت و جنتها به سر میبرند بلکه بستگان با ایمان اینها هم با اینها محشورند که از این لذت انس هم استفاده میکنند منتها فرمود بستگان مؤمن اینها نه هر بستهای ﴿و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم﴾ این کریمه هم پدران را تشویق میکند به تربیت اولاد صالح و هم فرزندان را تشویق میکند به پیروی از آبای صالح اگر اینها بخواهند در قیامت باهم باشند چارهای جز صلاح نیست اینطور نیست که اگر یک کسی پدر خوب داشت بعد از مرگ او را ببیند شاید اصلاً نبیند و اینطور نیست که اگر کسی پدر خوب داشت برای همیشه به فراق او مبتلا باشد در صورتی که خودش صالح باشد به او میرسد پس جمع اقربای با ایمان یک نعمتی است در کنار دیگر نِعَم که خدای سبحان هم اولیا را با این بیان تشویق کرد به تربیت فرزندان صالح و هم فرزندان را تشویق کرد به تبعیت از آباء صالحین ﴿و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب ٭ سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار﴾ رابطهای که ملائله با انسان دارند همانطوری که ملاحظه فرمودید رابطة محبت است و رابطة ولایت در دنیا و همچنین رابطة خدمت است و ولایت و محبت در برزخ و قیامت در دنیا فرشتگان برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند حتی حاملان عرش خدا که جزء مهمترین فرشتگان عالَماند حاملان عرش هم برای مؤمنین طلب مغفرت و آمرزش میکنند و دیگر فرشتگان در حالت برزخ به مؤمنین میگویند ما اولیای شما بودیم در دنیا و آخرت ﴿نحن اولیاؤکم فی الحیاة الدنیا﴾ پس مؤمن در حیات دنیا دارای اولیائی از ملائکه است و این ملائکه اوایل ولی اویند تا او را بپرورانند اگر مؤمن بالا آمد هم سطح فرشتگان شد فرشتگان اولیای اویند یعنی احبای اویند و اگر از این مرحله گذشت جزء انسان کامل شد فرشتگان خدمتگزاران انسان کاملاند که ﴿فسجد الملائکة کلّهم اجمعون﴾ در برابر این انسان کامل خاضعاند و ساجد پس ملائکه با مؤمنین در تمام شئون چه در دنیا چه در برزخ چه در قیامت ارتباط دارند منتها رابطهٴ دنیا و یک مقداری از رابطهٴ برزخی بیان شده اما تتمهٴ این بحث که رابطهٴ برزخی اینها و رابطهٴ قیامت را بیان میکند الان ملاحظه میفرمایید اینکه فرمود ﴿و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب﴾ براساس آنچه که قبلاً خوانده شد که ملائکه اولیای مؤمنیناند ولی مولیٰ علیه خود را هرگز ترک نمیهکند سیما عند الخطر و مهمترین خطر همان خطر احتضار است که مرگ تامه است در ال احتضار فرشتگان به بالین مؤمنین حاضر میشوند این را در سورهٴ نحل بیان فرمود در سورهٴ نحل آیهٴ 32 اینچنین میفرماید ﴿جنات عدن یدخلونها تجری من تحتها الانهار لهم فیها ما یشاؤن کذلک یجزی الله المتقین﴾ متقین چه کسانیاند؟ ﴿الذین تتوفیٰهم الملائکة طیبین﴾ متقین کسانیاند که طیب میمیرند در حالی که طیباند فرشتگان ارواح اینها را قبض میکنند ﴿الذین تتوفیٰهم الملائکة﴾ در حالی که اینها طیباند ﴿یقولون سلام علیکم﴾ در حال احتضار فرشتگان به بالین متقین حضور پیدا میکنند و به آنها سلام میگویند ﴿سلام علیکم﴾ طیب به انسانی میگویند که آلوده نباشد به غیر در برابر خبیث خبیث چیزی است که تیره است و ناخالص است و غیر در او راه پیدا کرد طیب به آن خالص میگویند طیب غیر از طاهر است طاهر یعنی طبع اوّلیاش نظیف است طیب یعنی خالص در برابر خبیث که ناخالص است ﴿و الطیبات للطیّبین﴾ ولی دربارهٴ خبیث ﴿الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات﴾ خبیث یعنی ناخالص طیب یعنی خالص اگر کسی ایمانش را به غیرِ ایمان مخلوط نکرد میشود طیب ﴿الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون﴾ آنکه ایمانش را به ظلم مخلوط نکرد میشود طیب اما ﴿خلطوا عملا صالحاً و آخر سیّئاً﴾ این میشود خبیث ما به کدام آب بگوییم طیب به کدام روغن میگوییم طیب آبی که خالص باشد گرد و غبار در او نباشد اگر یک چیزی غیر در او راه پیدا نکرد خالص بود میگوییم طیب اگر کسی عمل صالح را با گناه مخلوط نکرد در زندگیاش مؤمن بود و عامل به عمل صالح میشود طیب و اگر کسی مقداری عمل صالح مقداری گناه داشت این طیب نیست خبیث است آنهایی که ﴿خلطوا عملا صالحا و آخر سیئاً﴾ آنها وضعشان روشن نیست که خدا با آنها چه میکند اما آنها که طیباند ﴿الذین تتوفیٰهم الملائکة طیبین﴾ در حالی که اینها طیباند فرشتگان روحشان را قبض میکنند اینچنین میگویند ﴿سلام علیکم﴾ اینطور نیست که مؤمن در حال جان دادن رنجی احساس کند فشار مرگی فشار نزعی برای او باشد او هیچ رنجی در حال جان دادن ندارد زیرا با سلامت از دنیا وارد برزخ میشود سلامت با رنج سازگار نیست یک انسان رنجور که سالم نیست اناسنی که فشار میبیند که در سلامت نیست این اگر بخواهد از دنیا به برزخ با رنج و با فشار برود که با سلامت نمیرود چون طیب زندگی کرد فرشتگان هم میگویند ﴿سلام علیکم﴾ سلام فرشته که سلام لفظی نیست مانند درودهایی که ما نسبت به یکدیگر میفرستیم آنها مأموران سلامت رسانی خدایند اگر خدای سبحان مار به ﴿دار السلام﴾ دعوت میکند که فرمود ﴿و الله یدعوا الی دار السلام﴾ طلیعهٴ ﴿دار السلام﴾ برزخ است خدا دعوتمان کرده به برزخ به برزخ با فشار میبرد یا با سلامت میبرد؟ لذا مؤمن طیب هیچ فشاری در حال مردن ندارد ﴿سلام علیکم﴾ این در حال انتقال از دنیا به برزخ است.
سؤال ...
جواب: دارد آخر در حال نزع میفرمایند که ﴿سلام علیکم﴾
سؤال ...
جواب: بله این جنت جنتِ برزخی است برای اینکه جنتِ قیامت هنوز شروع نشده این در حال توفّی است انسان که میمیرد قبر یا «روضة من ریاض الجنة یا حفرة من حفر النیران» وقتی که مؤمن میمیرد مستقیماً وارد بهشت برزخی میشود تا قیامت کریا اینطور نیست که سرگردان باشد بلاتکلیف باشد همین که از این دنیا رخت بربست وارد بهشت میشود منتها بهشت برزخی ﴿الذین تتوفّیٰهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنة﴾ بفرمایید بهشت این مربوط به جنت برزخی است یا هر دو را شامل میشود یا اگر یکی را شامل میشود مخصوص به جنت برزخی است به قرینه توفی ﴿سلام علیکم ادخلوا الجنة بما کنتم تعملون﴾ این گاهی به خود عمل استناد میدهند گاهی به ریشهٴ عمل استناد میدهند ریشهٴ عمل همین آیات سورهٴ رعد است که محل بحث است که میگویند ﴿سلام علیکم بما صبرتم﴾ چون همهٴ اعمال ریشهاش به صبر برمیگردد این در ال برزخ است و اما دربارهٴ قیامت سورهٴ حجر آیهٴ 45و 46 سورهٴ حجر سورهٴ حجر قبل از سورهٴ نحل است اگر حفظ کردن قرآن دشوار باشد برای کسانی که سنشان یک قدری بالاست دشوار است آقایانی که سنشان یک مقدار کم است از این نعمت برخوردارند سعی کنند که حفظ کنند برای اینکه هرچه حفظ بشود میماند سن یک قدری بالا آمد الان برای ماها حفظ کردن دشوار است و خصوص این سور که به ترتیب قرآن چندتا سوره دارد ترتیب سوره چیست اینها را آدم حافظ باشد اینها دو صفحه است حفظ اینها خیلی آسان است برای آقایان که خیلی آسان است که مثلاً سورهٴ حجر کجای قرآن است سورهٴ غافر کجای قرآن است حفظ کردن این دو صفحه یا یک صفحه که فهرست سور است این خیلی آسان است ﴿این المتقین فی جنات و عیون﴾ در سورهٴ قمر هم به لذتهای جسمانی و ظاهری اشاره فرمود و هم به لذتهای روحانی و معنوی فرمود ﴿ان المتقین فی جنات و نهر ٭ فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر﴾ هم در بهشت است هم عند الله آن در بهشت بودنش مربوط به آن حشر معنویاش ولی اینجا خصوص جنات و عیون را ذکر فرمود اگر این هم مطلق باشد هر دو مقام را شامل میشود ﴿ان المتقین فی جنات و عیون ٭ ادخلوها بسلام آمنین﴾ چه کسی میگوید ﴿ادخلوها﴾ اینجا معلوم نیست چه کسی به اینها میگوید بفرمایید به سلامت وارد بشوید در این سورهٴ حجر معلوم نیست اما در سایر سور روشن میکند که گویندهها چه کسانی هستند چه اینکه در سورهٴ نحل دربارهٴ برزخ فرمود فرشتگاناند که میگویند ﴿ادخلوها بسلام آمنین﴾ ولی در سورهٴ زمر اینچنین میفرماید در پایان سورهٴ زمر آیهٴ 73 سورهٴ زمر اینچنین است ﴿وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا﴾ متقین را گروه گروه به بهشت هدایت میکنند ﴿حتی اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین﴾ دربارهٴ جهنمیها آن شرط با جزاء کنار هم ذکر شده در همین سورهٴ زمر آیهٴ 71 میفرماید وقتی کفار را به طرف جهنم گروه گروه میبرند ﴿وسیق الذین کفروا الی جهنم زمرا حتی اذا جاؤها﴾ وقتی به لبهٴ جهنم آمدند ﴿فتحت ابوابها﴾ درها را باز میکنند آن گاه با اعتراض مسئولین جهنم هم روبرو میشوند ﴿و قال لهم خزنتها الم یأتکم رسل منکم﴾ خازنین جهنم میگویند مگر انبیا نیامدند مگر آیات الهی را برای شما تلاوت نکردند مگر شما را از این روز بیم ندادند آنها گفتند چرا اما خب با سوء اختیارمان مستحق عذاب شدیم ولی به اینها هم گفته میشود ﴿ادخلوا ابواب جهنم خالدین فبئس مثوی المتکبرین﴾ دربارهٴ بهشتیها این اذا دیگر جواب ندارد همهاش عطف بر شرط است ملاحظه میفرمایید ﴿وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا﴾ اینها را هم گروه گروه به بهشت دعوت میکنند ﴿حتی اذا جاؤها﴾ وقتی نزدیک بهشت شدند ﴿و فتحت ابوابها﴾ درها باز شد ﴿و قال لهم خزنتها﴾ خازنین و مسئولین بهشت گفتند ﴿سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین﴾ اما چه میشود؟ دیگر نیست این اشاره است به اینکه نعمتهای بهشت آنقدری است که قابل وصف نیست همهاش با اذا وقتی اینطور شد وقتی در را باز کردند وقتی آنها گفتند ﴿سلام علیکم﴾ وقتی آنها گفتند بفرمایید خب چه؟ در آنجا فرمود وقتی اینها آمدند در را باز میکنند با اعتراض که چرا ایمان نیاوردید اما دربارهٴ مؤمنین و متقین همهاش سخن از شرط است وقتی آمدند وقتی در را باز کردند وقتی به اینها سلام کردند وقتی گفتند بفرمایید اما چه میشود آنقدر جزا عظیم است که به ذکر نمیآید یک خاصیت بودن و نبودن یک واو است خب ﴿وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا حتی اذا جاؤها﴾ به لبهٴ بهشت رسیدند ﴿و فتحت ابوابها﴾ درهای بهشت باز شد ﴿وَقال لهم خزنتها سلام علیکم﴾ خازنین بهشت میگویند ﴿سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین﴾ پس در حال احتضار فرشتگان به بالین طیبین میروند میگویند ﴿سلام علیکم﴾ در حال ورود بهشت فرشتگان به اینها سلام میکنند میگویند شما طیباید بفرمایید در آنجا فرمود ﴿الذین تتوفیٰهم الملائکه طیبین﴾ فرشتگان میگویند ﴿سلام علیکم﴾ اما اینجا فرشتگان میگویند ﴿سلام علیکم طبتم﴾ شما خالص بودید صالح را با غیر صالح مخلوط نکردید ﴿طبتم فادخلوها خالدین﴾ پس اگر در بعضی از موارد سخن از سلام است و معلوم نیست گویندهٴ سلام کیست در این قسمت روشن میشود که گویندگان سلام فرشتگاناند.
سؤال ...
جواب: نه
سؤال ...
جواب: بله دیگر یک عذاب روحی است دیگر
سؤال ...
جواب: حالا وقتی جهنم بخواهند بشوند مسئولین جهنم خزانهٴ جهنم یک اعتراض توبیخ آمیزی میکنند دیگر اینها هم به اذن الله توبیخ میکنند چون دربارهٴ همین ملائکهٴ نار که ﴿و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکة﴾ دربارهٴ همینها فرمود ﴿لا یغصون الا ما امرهم﴾ اینطور نیست که اگر یک توبیخی بخواهند بکنند پیش خودشان بکنند مأمورند که این توبیخ را بکنند که آنها به این عذاب هم معذَّب بشوند چه اینکه فرشتگان بهشت هم مأمورند که به بهشتیها سلام بکنند و تهنیت بگویند که یک نعمتی بر نعمتهای بهشتیها افزوده شود آنجا توبیخ میکنند اینجا تکریم میکنند.
سؤال ...
جواب: همین عرض شدند، آنجا جزاست دیگر یعنی وقتی آمدند در باز میشود این کلام تمام است اما دربارهٴ بهشت و بهشتیها همهاش اذا اگر آن وقتی که آمدند وقتی که در باز شد وقتی فرشتگان گفتند ﴿سلام علیکم﴾ بعد چه جزا آنقدر عظیم است که به ذکر نمیآید و اگر در قسمتهای دیگر سخن از سلام است و معلوم نیست که سلام گویند و سلام کنند کیست شاید مراد همین فرشتهها باشند که در این چند جا معلوم شد در سورهٴ ق آیهٴ 34 و 35 ﴿من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب ٭ ادخلوها بسلام﴾ چه کسی میگوید برابر آنچه در سورهٴ زمر هست خزنهٴ بهشت میگویند خب همه سلام را از خزنهٴ بهشت تحویل میگیرند یا آنها که جزء اوحدی از اولیای الهیاند گذشته از اینکه خزنهٴ بهشت سلام میکنند خدای سبحان هم سلام میکند خدای سبحان که دربارهٴ انبیاء میفرماید ﴿سلام علی ابراهیم﴾ ﴿سلام علی موسی و هارون﴾ یا ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ دربارهٴ اولیای خاص خدای سبحان سلام میکند اینها سلام را از خدای سبحان دریافت میکنند ﴿ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود ٭ لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید﴾ این همان آیهای بود که عرض شد در بهشت یک سلسله نعمتهایی است که انسان آرزو هم نمیکند زیرا آرزوا به مقدار معرفت است اگر انسان بداند در بهشت چه نعمتی هست آرزو میکند اگر بعضی از نعم و درجات بهشت را درک نکند آرزو هم نمیکند لذا فرمود در بهشت نه تنها هر چه بخواهند به آنها میدهند بلکه یک سلسله نعمی است که اینها آرزو هم نمیکنند تا از ما بخواهند و بگیرند بلکه ما میدهیم.
سؤال ...
جواب: خلود؟
سؤال ...
جواب: بله دیگر ظاهرش این است دیگر مگر اینکه قرینهای بر خلاف باشد.
سؤال ...
جواب: خب تأکید است دیگر بله ظاهر خلود این است مگر اینکه قرینهای باشد به معنی مکث طویل باشد در بعضی از موارد استعمال شده که خلود همان مکث طویل است اما دربارهٴ قیامت یا قرینه بر ابدیت هست یا اگر قرینه نباشد به همان ظهورش که ابدیت است حمل میشود بنابراین اگر خدای سبحان فرمود ﴿و الله یدعو الی دار الاسلام﴾ یعنی خدا مردم را به عالَمی دعوت میکند که سلم محض است هیچ آسیبی در آن عالم نیست فرشتگان الاهی مأموران اجرای این سلامتاند مؤمن را از دنیا که «دار بالبلاء محفوفة» وقتی میخواهند منتقل کنند چه در برزخ چه در قیامت چه در ورود به بهشت از دارالسلامی به دار الاسلام منتقل میکنند هیچ رنجی برای مؤمن از مرگ به بعد نیست چه اینکه هیچ آسایشی برای کافر از مرگ به بعد نیست.
سؤال ...
جواب: اینها لفظشان با همان فعل همراه است اینطور نیست که یک درود لفظی و تحیت لفظی باشد اینها مأموران الاهیاند که انسان را منتقل کنند با هدایت کنند راهنمایی کنند از یک عالمی به عالمی که ﴿لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب﴾ این میشود سلام هیچ اسیبی در آن عالم نیست نه انسان بد میگوید نه بد میشنود نه از ماندن خسته میشود و نه چیزی میخواهد که به او ندهند اینها مأموران اجرای سلام الاهیاند.
سؤال ...
جواب: چرا دیگر اینها هم در حقیقت بر کسانی وارد میشوند که به دارالسلام الاهی و سلامت الاهی را میآؤرند نظیر آنچه که در سورهٴ قدر هست که ﴿تنزل الملائکة و الروح﴾ تا صبح ﴿سلام هی حتّی مطلع الفجر﴾ اینها آن لیله لیلهٴ سلامت است لیلهای است که اینها سلامت میآورند منتها حالا مؤمنی که دریافت میکند آن ولی الاهی که دریافت میکند از سلامت برخوردار است.
سؤال ...
جواب: نه سلامی که ما نسبت به یکدیگر میکنیم یک درود لفظی است اما سلامی که آنها میکنند همین درود لفظی است یا با عمل همراه است؟
سؤال ...
جواب: نه با بهشت همراه است نه با بهشت یکی است این یک تکریمی نظیر آن توهین و توبیخی که خازنین جهنم نسبت به کفار دارند این یک تکریمی است که نسبت به مؤمنین دارند این تکریم با عمل خارجی همراه است اما درودهایی که ما نسبت به یکدیگر میفرستیم اینچنین نیست که حتماً سلامی که میکنیم با سلامت خارج همراه باشد یک تکریم لفظی است ما داریم گاهی با عمل خارجی همراه است گاهی با عمل خارجی همراه نیست ولی آنجا قولش با فعل همراه است.
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: بله قول هست با فعل همراه است قول آنها این قولِ قراردادی نیست که احیاناً با فعل همراه باشد یا با فعل همراه نباشد و یک تکریمی است خود این، خود این تکریم یک تکریم خارجی است نه تکریم اعتباری خلاصه الان هر کسی در هر جامعهای برای خود یک تکریم اعتباری دارد یک وقت است میگویند سلام یک وقتی میگویند تعظیم عرض میکنیم یک وقتی دست بالا میبرند اینها انحای تکریم است اما آنجا اینچنین نیست آنجا وقتی که این تکریم را انجام میدهند یک واقعیتی است که این واقعیت همراه بهشت ظهور میکند.
سؤال ...
جواب: ملائکه را ما در برزخ میبینیم آنها که به انبیا اعتراض کردند گفتند شما اگر خواستید دعوایتان پذیرفته بشود ملائکه را نشانمان دهید یا خدا را ما ببینیم قرآن کریم فرمود خدا که دیدنی نیست نه در دنیا و نه در قیامت و اما ملائکه را اینها میبینند ﴿یوم یرون الملائکة لا بشریٰ یومئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً﴾ انسان که چشم طبیعیاش در حالت احتضار بسته است و جایی را نمیبیند با چشم برزخی موجودات آن عالَم را میبیند منتها در آن حال نالهاش بلند است که ﴿حجراً محجوراً﴾ منعاً ممنوعا من را ترک کنید مؤمنین ملائکه را میبینند و کفار هم ملائکه را میبینند منتها آنها با توبیخ میبینند مؤمنین با تکریم میبینند ﴿یوم یرون الملائکة لا بشریٰ یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا مجوراً﴾ این باید در سورهٴ فرقان باشد که خلاصه میبینند بله سورهٴ قرآن آیهٴ 21 و 22 این است ﴿و قال الذین لا یرجون لقاءنا لو لا انزل علینا الملائکة او نری ربنا﴾ تو که میگویی من پیک خدایم یا ملائکه بر ما نازل بشود آنها را ببینیم و مسئلهٴ رسالت را طرح کنند یا خدا را ببینیم که مرسل توست دو مطلب را گفتند قرآن میفرماید ﴿لقد استکبروا فی انفسهم و عتو عتوّا کبیراً﴾ خیلی تعدی کردند و بلند پروازیِ بیجا کردند خدای سبحان که اصلاً دینی نیست ولی ملائکه دیدنی هست میبینند منتها نه با چشم دنیایی ﴿یوم یرون الملائکة لا بشری یومئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً﴾ یک روزی میشود که ملائکه را ببینند آن روزی که این چشمها بسته شد و خسف البصر شد مثل خسف الشمس و القمر شد ﴿و جمع الشمس و القمر﴾ شد و چشم منخسف شد دیگر جایی را نمیبیند آن روز انسان که دیگر با چشم طبیعی و دنیایی کسی را نمیبیند آن وقت است که ملائکه را میبیند ﴿یوم یرون الملائکة﴾ اما آن روز روزی نیست به اینها خوش بگذرد ﴿لا بشری یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجوراً﴾ یعنی منعا ممنوعا ما را رها کنید اینچنین است مؤمنین میبینند با یک وضع تکریمی و اینها میبینند با یک وضع توبیخی.
سؤال ...
جواب: لقاء الله مرحلهای است فوق این البته در تتمهٴ آن حدیثی که وقت تمام شده بود در آن بحث چهارشنبه نرسیدیم بخوانیم حتماً ملاحظه بفرمایید که آنجا چگونه مؤمنین فرشتگان را میبینند فرشتگان با مؤمنین در آن حال چه میگویند.
سؤال ...
جواب: بله دیگر میشنوند میبینند
سؤال ...
جواب: بله دیگر میشنوند خودشان را میبینند منتها حالا این گوششان حرفهای این دنیا را نمیشنود و این چشمشان حرفهای افراد این دنیا را نمیبیند اما چشم و گوش حرفها و افراد آن عالَم را میبینند بنابراین اگر در این کریمه فرمود ﴿و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب﴾ سخنشان این است ﴿سلام علیکم بما صبرتم﴾ معلوم میشود ملائکه در همهٴ شئون با مؤمن هست تا در قیامت کبرا بهشت عدل از دنیا در حین رفتن در عالم برزخ در قیامت کبرا ورود در بهشت و پذیرای بهشت در همهٴ مراحل انسان با فرشتگان رحمت هست ﴿و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب﴾ درها، باز است از هر راهی بخواهند فرشتگانِ گوناگون ورود پیدا میکنند ﴿سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار﴾ که اینها درود میفرستند و سلامشان با آن فعل خارجی همراه است و منشأ همهٴ این نعمتها هم صبر و بردباری شماست ﴿فنعم عقبی الدار﴾ پس پایان طبیعت جای بسیار خوبی است برای شما این سیرهٴ عملی اولواالاباب و پاداش اولواالالباب اما در مقابلِ این چون فرمود حق مثل آب زلالی است که میآید باطل مثل کفی است که میرود آنکه حق را پذیرفت میشود لبیب و سنگین آنکه حق را نپذیرفت میشود نابینا آنگاه نشانهٴ لُبّ را در هشت یا نه صفت خلاصه کرد و جزا را هم بیان کرد نشانهٴ نابینایی و کیفر تلخ نابینایان را حالا ذکر میفرماید میفرماید ﴿و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولٰئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار﴾ همهٴ ا ین اوصاف در مقابل آن اوصافی است که برای اولواالاباب ذکر شده چون قبلاً فرمود اینها سوء الحساب دارند مأوایشان جهنم است ﴿و بئس المهاد﴾ است اینها را دیگر در جریان اعما و نابیناهای معنوی ذکر نکردند دربارهٴ اولواالاباب فرمودند ﴿و یخشون ربهم﴾ ﴿و یخافون سوء الحساب﴾ همهٴ اینها را فرمود شده هشت یا نُه صفت دربارهٴ این کفار چون یک مقدار را قبلاً ذکر فرمود در این قسمت فقط نقض عهد و قطع صلهٴ رحم و امثال ذلک را اشاره میکند میفرماید ﴿و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه﴾ عهد خدا را بعد از اینکه محکم بست که این ناظر به تأکید است مشابه آنچه که فرمود ﴿و لا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا﴾ یعنی بعد از اینکه مدتی تلاش کرد و این را رشت دوباره این را پنبه بکند اینکه فرمود ﴿و لا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة﴾ نظیر آن است که فرمود ﴿و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه﴾ یعنی بعد از اینکه شما تهد بستید و این پیمان را محکم بستید و ایمان آوردید دیگر پیمان شکنی نکنید و آن روز به عرض رسید که معنای بیعت تنها این نیست که انسان بدن خودش را بفروشد یا مال خودش را بفروشد که معنای بیعت آن است که ﴿و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله﴾ لذا اگر بخواهد تصمیمی در دل بگیرد مواظب خاطرات قلب هم هست نه تنها کاری را بدون اذن خدا نمیکند فکری را بدون اذن خدا از دل نمیگذراند مگر نه آن است که بیعت کرد مگر نه آن است که بیعت یعنی بیع مگر نه آن است که قلب خودش را و فکر خودش را هم فروخت پس حق غصه خوردن هم ندارد که انسان غصه بخورد که چه میشود غصه برای چیست؟ برای اینکه انسان خیال میکند چیزی را نداد به خدا اگر داد غصهای ندارد که آنها که ﴿و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله﴾ مواظب خاطرات هم هستند که مبادا به اذن خدای سبحان چیزی در دل خطور کند چون دل از آنِ آنها نیست اینها که بدنشان یا مالشان را تنها به خدا نفروختند که اینها جانشان را فروختند و خاطرات و اندیشهها هم که از آنِ جان است اگر این در اندیشهها در خاطرات آزاد باشد خب معلوم میشود نفروخت دیگر گرچه در فقه اصغر میگویند اگر کسی تصمیمِ گناه گرفته و گناه نکرد نوشته نمیشود فاسق نیست اما در فقهِ اکبر و اخلاق چطور؟ نمیگویند که خدای سبحان آنچه را که شما اخفا کردید حساب میکند آنچه را هم که اظهار کردید حساب میکند؟ حساب میکند آنچه را که شما بیان کردید آنچه را هم که مستور داشتید اگر ﴿إن تبدوا ما فی انفسکم أوْ تخذوه یحاسبکم به الله﴾ اگر یک سلسله خاطراتی را انسان در دل پروراند حالا به عمل موفق شد یا نشد این ممکن است در بحث اصول به این جا برسد که آیا تجری گناه است یا نه اما روی بحثهای تفسیری چطور؟ اگر کسی تصمیم داشت گناه بکند رفت دید ابزار گناه نیست خدا حساب نمیکند یا حساب میکند؟ فرمود چه اخفا کنید چه اظهار کنید خدای سبحان حساب میکند برای اینکه این تصرف در مِلک خدای سبحان است بدون اذن او
سؤال ...
جواب: آن عمل خارجی است چه طرف بفهمد چه نفهمد مثل سرقت آدم برود مال کسی را میگیرد چه مسروق منه بداند چه نداند ولی این عمل عملِ خارجی است که واقع شده و معصیت هم هست
سؤال ...
جواب: خب اگر نیت میکند و عمل، اگر عمل نرسیده این میگویند معصیت نیست و انسان فاسق نمیشود ولی در این بحثها خدای سبحان حساب میکند این را
سؤال ...
جواب: یعنی در قیامت عقابش میکند میگوید تو حالا موفق نشدی به معصیت مگر نه آن بود که جانت را فروختی به من مگر نه آنکه اگر ﴿و من الناس من یشری نفسه﴾ تو بیعت کردی جانت را و قلبت را به ما دادی نگفتم در این قلب همانطوری که با این دست نباید معصیت بکنی با این خاطرات هم نباید گناه بکنی یک تصمیمی بگیری حالا بعد موفق نشوی به گناه اینطور نیست که سیئات اخلاقی را در قیامت به حساب نیاورند البته یک مقدار با فشار در برزخ یک مقدار با فشار در قیامت و امثال ذلک بر اساس همین سیئاتی است که انسان در قلب میپروراند
سؤال ...
جواب: آنها که دیگر معصوماند در این جهت هم اخفا ندارند دیگر همه مکلفاند که در باطن هم قصد تجرّیِ بر مولا را نداشته باشند چه اینکه مکلفاند در ظاهر معصیت نکنند اگر در ظاهر کسی معصیت نکرد ولی تصمیمش این بود که برود گناه بکند منتها موفق نشد اینطور نیست که خدای متعال بر آن خُبْث سریره حساب نکند این که مرحوم آخوند در کفایه اشاره کرده همین نکته است میفرماید ممکن است مولا به وسیلهٴ آن خبث سریره یک حسابهایی بکند «وهو خارج عن بحثنا» یعنی آن بحثهای اصولی دیگر آن را نمیگیرد ولی بحثهای تفسیری آن را میگیرد.
سؤال ...
جواب: همه مکلّفاند
سؤال ...
جواب: نه منتها هر کسی راه باز است دیگر مثل ملکه اجتهاد راه باز است برای همه، کسی که وارد حوزهٴ علمیه میشود جلوی او را نمیگیرند که تو مجتهد نشو منتها بعضی آن توفیق را پیدا نمیکنند و الاّ راه برای همه باز است اینطور نیست که بگویند تو حق داری و تو حق نداری همه را خدای سبحان دعوت کرده به مقامات عالی.
سؤال ...
جواب: بله خب عقل را هم باید تحصیل کرد دیگر عقل را که انسان از راه بررسی معرفت و کم کم عمل صالح عقل اضافه میشود اینطور نیست که همینطور عقل را رایگان توزیع بکنند این درجات معرفت هم کسبی است فرمود ﴿ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا﴾ یا راه درست و بحث آیت یا راه تهذیب است یا هر دو راه است که جمع باید بشود بالاخره انسان باید بکوشد تا به این درجات برسد راه برای همه باز است اینطور نیست که به یک عده بگویند شما بیایید به یک عدهای را بگویند شما نیایید منتها موفقها کماند.
«و الحمد لله رب العالمین»
- پاداش اولوالالباب
- تربیت فرزند صالح
- احترام و نگهداری والدین
- رابطه ملائکه با مؤمنان
- بهشت برزخی
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿... اولئک لهم عقبی الدار ٭ جنات عدنٍ یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب ٭ سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار﴾
بعد از اینکه فرمود حق در هر قلبی رسوخ کرد آن قلب لبیب و دارای لب و مغز میشود سیرة عملی اولوالالباب را بیان فرمود که اولوالالباب از لحاظ عمل چه میکنند هشت یا نه صفت از صفات اولوالالباب را که سیرة عملی آنها بود بیان فرمود آنگاه پاداش و نتیجة این اوصاف ثمانیه را ذکر میکند میفرماید پایان این دار به نفع آنهاست یعنی این دار دنیا پایانی دارد که پایان به کام اینهاست عاقبت این دار برای آنهاست و اینکه عاقبت این دار برای آنهاست تفصیلاً بیان فرمود ﴿جنات عدن﴾ به شتهایی است باغهایی است که قرارگاه که عدن است قرار است آنجا معدن رفاه است نه تنها خودشان در این بهشت و جنتها به سر میبرند بلکه بستگان با ایمان اینها هم با اینها محشورند که از این لذت انس هم استفاده میکنند منتها فرمود بستگان مؤمن اینها نه هر بستهای ﴿و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم﴾ این کریمه هم پدران را تشویق میکند به تربیت اولاد صالح و هم فرزندان را تشویق میکند به پیروی از آبای صالح اگر اینها بخواهند در قیامت باهم باشند چارهای جز صلاح نیست اینطور نیست که اگر یک کسی پدر خوب داشت بعد از مرگ او را ببیند شاید اصلاً نبیند و اینطور نیست که اگر کسی پدر خوب داشت برای همیشه به فراق او مبتلا باشد در صورتی که خودش صالح باشد به او میرسد پس جمع اقربای با ایمان یک نعمتی است در کنار دیگر نِعَم که خدای سبحان هم اولیا را با این بیان تشویق کرد به تربیت فرزندان صالح و هم فرزندان را تشویق کرد به تبعیت از آباء صالحین ﴿و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب ٭ سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار﴾ رابطهای که ملائله با انسان دارند همانطوری که ملاحظه فرمودید رابطة محبت است و رابطة ولایت در دنیا و همچنین رابطة خدمت است و ولایت و محبت در برزخ و قیامت در دنیا فرشتگان برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند حتی حاملان عرش خدا که جزء مهمترین فرشتگان عالَماند حاملان عرش هم برای مؤمنین طلب مغفرت و آمرزش میکنند و دیگر فرشتگان در حالت برزخ به مؤمنین میگویند ما اولیای شما بودیم در دنیا و آخرت ﴿نحن اولیاؤکم فی الحیاة الدنیا﴾ پس مؤمن در حیات دنیا دارای اولیائی از ملائکه است و این ملائکه اوایل ولی اویند تا او را بپرورانند اگر مؤمن بالا آمد هم سطح فرشتگان شد فرشتگان اولیای اویند یعنی احبای اویند و اگر از این مرحله گذشت جزء انسان کامل شد فرشتگان خدمتگزاران انسان کاملاند که ﴿فسجد الملائکة کلّهم اجمعون﴾ در برابر این انسان کامل خاضعاند و ساجد پس ملائکه با مؤمنین در تمام شئون چه در دنیا چه در برزخ چه در قیامت ارتباط دارند منتها رابطهٴ دنیا و یک مقداری از رابطهٴ برزخی بیان شده اما تتمهٴ این بحث که رابطهٴ برزخی اینها و رابطهٴ قیامت را بیان میکند الان ملاحظه میفرمایید اینکه فرمود ﴿و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب﴾ براساس آنچه که قبلاً خوانده شد که ملائکه اولیای مؤمنیناند ولی مولیٰ علیه خود را هرگز ترک نمیهکند سیما عند الخطر و مهمترین خطر همان خطر احتضار است که مرگ تامه است در ال احتضار فرشتگان به بالین مؤمنین حاضر میشوند این را در سورهٴ نحل بیان فرمود در سورهٴ نحل آیهٴ 32 اینچنین میفرماید ﴿جنات عدن یدخلونها تجری من تحتها الانهار لهم فیها ما یشاؤن کذلک یجزی الله المتقین﴾ متقین چه کسانیاند؟ ﴿الذین تتوفیٰهم الملائکة طیبین﴾ متقین کسانیاند که طیب میمیرند در حالی که طیباند فرشتگان ارواح اینها را قبض میکنند ﴿الذین تتوفیٰهم الملائکة﴾ در حالی که اینها طیباند ﴿یقولون سلام علیکم﴾ در حال احتضار فرشتگان به بالین متقین حضور پیدا میکنند و به آنها سلام میگویند ﴿سلام علیکم﴾ طیب به انسانی میگویند که آلوده نباشد به غیر در برابر خبیث خبیث چیزی است که تیره است و ناخالص است و غیر در او راه پیدا کرد طیب به آن خالص میگویند طیب غیر از طاهر است طاهر یعنی طبع اوّلیاش نظیف است طیب یعنی خالص در برابر خبیث که ناخالص است ﴿و الطیبات للطیّبین﴾ ولی دربارهٴ خبیث ﴿الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات﴾ خبیث یعنی ناخالص طیب یعنی خالص اگر کسی ایمانش را به غیرِ ایمان مخلوط نکرد میشود طیب ﴿الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون﴾ آنکه ایمانش را به ظلم مخلوط نکرد میشود طیب اما ﴿خلطوا عملا صالحاً و آخر سیّئاً﴾ این میشود خبیث ما به کدام آب بگوییم طیب به کدام روغن میگوییم طیب آبی که خالص باشد گرد و غبار در او نباشد اگر یک چیزی غیر در او راه پیدا نکرد خالص بود میگوییم طیب اگر کسی عمل صالح را با گناه مخلوط نکرد در زندگیاش مؤمن بود و عامل به عمل صالح میشود طیب و اگر کسی مقداری عمل صالح مقداری گناه داشت این طیب نیست خبیث است آنهایی که ﴿خلطوا عملا صالحا و آخر سیئاً﴾ آنها وضعشان روشن نیست که خدا با آنها چه میکند اما آنها که طیباند ﴿الذین تتوفیٰهم الملائکة طیبین﴾ در حالی که اینها طیباند فرشتگان روحشان را قبض میکنند اینچنین میگویند ﴿سلام علیکم﴾ اینطور نیست که مؤمن در حال جان دادن رنجی احساس کند فشار مرگی فشار نزعی برای او باشد او هیچ رنجی در حال جان دادن ندارد زیرا با سلامت از دنیا وارد برزخ میشود سلامت با رنج سازگار نیست یک انسان رنجور که سالم نیست اناسنی که فشار میبیند که در سلامت نیست این اگر بخواهد از دنیا به برزخ با رنج و با فشار برود که با سلامت نمیرود چون طیب زندگی کرد فرشتگان هم میگویند ﴿سلام علیکم﴾ سلام فرشته که سلام لفظی نیست مانند درودهایی که ما نسبت به یکدیگر میفرستیم آنها مأموران سلامت رسانی خدایند اگر خدای سبحان مار به ﴿دار السلام﴾ دعوت میکند که فرمود ﴿و الله یدعوا الی دار السلام﴾ طلیعهٴ ﴿دار السلام﴾ برزخ است خدا دعوتمان کرده به برزخ به برزخ با فشار میبرد یا با سلامت میبرد؟ لذا مؤمن طیب هیچ فشاری در حال مردن ندارد ﴿سلام علیکم﴾ این در حال انتقال از دنیا به برزخ است.
سؤال ...
جواب: دارد آخر در حال نزع میفرمایند که ﴿سلام علیکم﴾
سؤال ...
جواب: بله این جنت جنتِ برزخی است برای اینکه جنتِ قیامت هنوز شروع نشده این در حال توفّی است انسان که میمیرد قبر یا «روضة من ریاض الجنة یا حفرة من حفر النیران» وقتی که مؤمن میمیرد مستقیماً وارد بهشت برزخی میشود تا قیامت کریا اینطور نیست که سرگردان باشد بلاتکلیف باشد همین که از این دنیا رخت بربست وارد بهشت میشود منتها بهشت برزخی ﴿الذین تتوفّیٰهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنة﴾ بفرمایید بهشت این مربوط به جنت برزخی است یا هر دو را شامل میشود یا اگر یکی را شامل میشود مخصوص به جنت برزخی است به قرینه توفی ﴿سلام علیکم ادخلوا الجنة بما کنتم تعملون﴾ این گاهی به خود عمل استناد میدهند گاهی به ریشهٴ عمل استناد میدهند ریشهٴ عمل همین آیات سورهٴ رعد است که محل بحث است که میگویند ﴿سلام علیکم بما صبرتم﴾ چون همهٴ اعمال ریشهاش به صبر برمیگردد این در ال برزخ است و اما دربارهٴ قیامت سورهٴ حجر آیهٴ 45و 46 سورهٴ حجر سورهٴ حجر قبل از سورهٴ نحل است اگر حفظ کردن قرآن دشوار باشد برای کسانی که سنشان یک قدری بالاست دشوار است آقایانی که سنشان یک مقدار کم است از این نعمت برخوردارند سعی کنند که حفظ کنند برای اینکه هرچه حفظ بشود میماند سن یک قدری بالا آمد الان برای ماها حفظ کردن دشوار است و خصوص این سور که به ترتیب قرآن چندتا سوره دارد ترتیب سوره چیست اینها را آدم حافظ باشد اینها دو صفحه است حفظ اینها خیلی آسان است برای آقایان که خیلی آسان است که مثلاً سورهٴ حجر کجای قرآن است سورهٴ غافر کجای قرآن است حفظ کردن این دو صفحه یا یک صفحه که فهرست سور است این خیلی آسان است ﴿این المتقین فی جنات و عیون﴾ در سورهٴ قمر هم به لذتهای جسمانی و ظاهری اشاره فرمود و هم به لذتهای روحانی و معنوی فرمود ﴿ان المتقین فی جنات و نهر ٭ فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر﴾ هم در بهشت است هم عند الله آن در بهشت بودنش مربوط به آن حشر معنویاش ولی اینجا خصوص جنات و عیون را ذکر فرمود اگر این هم مطلق باشد هر دو مقام را شامل میشود ﴿ان المتقین فی جنات و عیون ٭ ادخلوها بسلام آمنین﴾ چه کسی میگوید ﴿ادخلوها﴾ اینجا معلوم نیست چه کسی به اینها میگوید بفرمایید به سلامت وارد بشوید در این سورهٴ حجر معلوم نیست اما در سایر سور روشن میکند که گویندهها چه کسانی هستند چه اینکه در سورهٴ نحل دربارهٴ برزخ فرمود فرشتگاناند که میگویند ﴿ادخلوها بسلام آمنین﴾ ولی در سورهٴ زمر اینچنین میفرماید در پایان سورهٴ زمر آیهٴ 73 سورهٴ زمر اینچنین است ﴿وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا﴾ متقین را گروه گروه به بهشت هدایت میکنند ﴿حتی اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین﴾ دربارهٴ جهنمیها آن شرط با جزاء کنار هم ذکر شده در همین سورهٴ زمر آیهٴ 71 میفرماید وقتی کفار را به طرف جهنم گروه گروه میبرند ﴿وسیق الذین کفروا الی جهنم زمرا حتی اذا جاؤها﴾ وقتی به لبهٴ جهنم آمدند ﴿فتحت ابوابها﴾ درها را باز میکنند آن گاه با اعتراض مسئولین جهنم هم روبرو میشوند ﴿و قال لهم خزنتها الم یأتکم رسل منکم﴾ خازنین جهنم میگویند مگر انبیا نیامدند مگر آیات الهی را برای شما تلاوت نکردند مگر شما را از این روز بیم ندادند آنها گفتند چرا اما خب با سوء اختیارمان مستحق عذاب شدیم ولی به اینها هم گفته میشود ﴿ادخلوا ابواب جهنم خالدین فبئس مثوی المتکبرین﴾ دربارهٴ بهشتیها این اذا دیگر جواب ندارد همهاش عطف بر شرط است ملاحظه میفرمایید ﴿وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا﴾ اینها را هم گروه گروه به بهشت دعوت میکنند ﴿حتی اذا جاؤها﴾ وقتی نزدیک بهشت شدند ﴿و فتحت ابوابها﴾ درها باز شد ﴿و قال لهم خزنتها﴾ خازنین و مسئولین بهشت گفتند ﴿سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین﴾ اما چه میشود؟ دیگر نیست این اشاره است به اینکه نعمتهای بهشت آنقدری است که قابل وصف نیست همهاش با اذا وقتی اینطور شد وقتی در را باز کردند وقتی آنها گفتند ﴿سلام علیکم﴾ وقتی آنها گفتند بفرمایید خب چه؟ در آنجا فرمود وقتی اینها آمدند در را باز میکنند با اعتراض که چرا ایمان نیاوردید اما دربارهٴ مؤمنین و متقین همهاش سخن از شرط است وقتی آمدند وقتی در را باز کردند وقتی به اینها سلام کردند وقتی گفتند بفرمایید اما چه میشود آنقدر جزا عظیم است که به ذکر نمیآید یک خاصیت بودن و نبودن یک واو است خب ﴿وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا حتی اذا جاؤها﴾ به لبهٴ بهشت رسیدند ﴿و فتحت ابوابها﴾ درهای بهشت باز شد ﴿وَقال لهم خزنتها سلام علیکم﴾ خازنین بهشت میگویند ﴿سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین﴾ پس در حال احتضار فرشتگان به بالین طیبین میروند میگویند ﴿سلام علیکم﴾ در حال ورود بهشت فرشتگان به اینها سلام میکنند میگویند شما طیباید بفرمایید در آنجا فرمود ﴿الذین تتوفیٰهم الملائکه طیبین﴾ فرشتگان میگویند ﴿سلام علیکم﴾ اما اینجا فرشتگان میگویند ﴿سلام علیکم طبتم﴾ شما خالص بودید صالح را با غیر صالح مخلوط نکردید ﴿طبتم فادخلوها خالدین﴾ پس اگر در بعضی از موارد سخن از سلام است و معلوم نیست گویندهٴ سلام کیست در این قسمت روشن میشود که گویندگان سلام فرشتگاناند.
سؤال ...
جواب: نه
سؤال ...
جواب: بله دیگر یک عذاب روحی است دیگر
سؤال ...
جواب: حالا وقتی جهنم بخواهند بشوند مسئولین جهنم خزانهٴ جهنم یک اعتراض توبیخ آمیزی میکنند دیگر اینها هم به اذن الله توبیخ میکنند چون دربارهٴ همین ملائکهٴ نار که ﴿و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکة﴾ دربارهٴ همینها فرمود ﴿لا یغصون الا ما امرهم﴾ اینطور نیست که اگر یک توبیخی بخواهند بکنند پیش خودشان بکنند مأمورند که این توبیخ را بکنند که آنها به این عذاب هم معذَّب بشوند چه اینکه فرشتگان بهشت هم مأمورند که به بهشتیها سلام بکنند و تهنیت بگویند که یک نعمتی بر نعمتهای بهشتیها افزوده شود آنجا توبیخ میکنند اینجا تکریم میکنند.
سؤال ...
جواب: همین عرض شدند، آنجا جزاست دیگر یعنی وقتی آمدند در باز میشود این کلام تمام است اما دربارهٴ بهشت و بهشتیها همهاش اذا اگر آن وقتی که آمدند وقتی که در باز شد وقتی فرشتگان گفتند ﴿سلام علیکم﴾ بعد چه جزا آنقدر عظیم است که به ذکر نمیآید و اگر در قسمتهای دیگر سخن از سلام است و معلوم نیست که سلام گویند و سلام کنند کیست شاید مراد همین فرشتهها باشند که در این چند جا معلوم شد در سورهٴ ق آیهٴ 34 و 35 ﴿من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب ٭ ادخلوها بسلام﴾ چه کسی میگوید برابر آنچه در سورهٴ زمر هست خزنهٴ بهشت میگویند خب همه سلام را از خزنهٴ بهشت تحویل میگیرند یا آنها که جزء اوحدی از اولیای الهیاند گذشته از اینکه خزنهٴ بهشت سلام میکنند خدای سبحان هم سلام میکند خدای سبحان که دربارهٴ انبیاء میفرماید ﴿سلام علی ابراهیم﴾ ﴿سلام علی موسی و هارون﴾ یا ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ دربارهٴ اولیای خاص خدای سبحان سلام میکند اینها سلام را از خدای سبحان دریافت میکنند ﴿ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود ٭ لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید﴾ این همان آیهای بود که عرض شد در بهشت یک سلسله نعمتهایی است که انسان آرزو هم نمیکند زیرا آرزوا به مقدار معرفت است اگر انسان بداند در بهشت چه نعمتی هست آرزو میکند اگر بعضی از نعم و درجات بهشت را درک نکند آرزو هم نمیکند لذا فرمود در بهشت نه تنها هر چه بخواهند به آنها میدهند بلکه یک سلسله نعمی است که اینها آرزو هم نمیکنند تا از ما بخواهند و بگیرند بلکه ما میدهیم.
سؤال ...
جواب: خلود؟
سؤال ...
جواب: بله دیگر ظاهرش این است دیگر مگر اینکه قرینهای بر خلاف باشد.
سؤال ...
جواب: خب تأکید است دیگر بله ظاهر خلود این است مگر اینکه قرینهای باشد به معنی مکث طویل باشد در بعضی از موارد استعمال شده که خلود همان مکث طویل است اما دربارهٴ قیامت یا قرینه بر ابدیت هست یا اگر قرینه نباشد به همان ظهورش که ابدیت است حمل میشود بنابراین اگر خدای سبحان فرمود ﴿و الله یدعو الی دار الاسلام﴾ یعنی خدا مردم را به عالَمی دعوت میکند که سلم محض است هیچ آسیبی در آن عالم نیست فرشتگان الاهی مأموران اجرای این سلامتاند مؤمن را از دنیا که «دار بالبلاء محفوفة» وقتی میخواهند منتقل کنند چه در برزخ چه در قیامت چه در ورود به بهشت از دارالسلامی به دار الاسلام منتقل میکنند هیچ رنجی برای مؤمن از مرگ به بعد نیست چه اینکه هیچ آسایشی برای کافر از مرگ به بعد نیست.
سؤال ...
جواب: اینها لفظشان با همان فعل همراه است اینطور نیست که یک درود لفظی و تحیت لفظی باشد اینها مأموران الاهیاند که انسان را منتقل کنند با هدایت کنند راهنمایی کنند از یک عالمی به عالمی که ﴿لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب﴾ این میشود سلام هیچ اسیبی در آن عالم نیست نه انسان بد میگوید نه بد میشنود نه از ماندن خسته میشود و نه چیزی میخواهد که به او ندهند اینها مأموران اجرای سلام الاهیاند.
سؤال ...
جواب: چرا دیگر اینها هم در حقیقت بر کسانی وارد میشوند که به دارالسلام الاهی و سلامت الاهی را میآؤرند نظیر آنچه که در سورهٴ قدر هست که ﴿تنزل الملائکة و الروح﴾ تا صبح ﴿سلام هی حتّی مطلع الفجر﴾ اینها آن لیله لیلهٴ سلامت است لیلهای است که اینها سلامت میآورند منتها حالا مؤمنی که دریافت میکند آن ولی الاهی که دریافت میکند از سلامت برخوردار است.
سؤال ...
جواب: نه سلامی که ما نسبت به یکدیگر میکنیم یک درود لفظی است اما سلامی که آنها میکنند همین درود لفظی است یا با عمل همراه است؟
سؤال ...
جواب: نه با بهشت همراه است نه با بهشت یکی است این یک تکریمی نظیر آن توهین و توبیخی که خازنین جهنم نسبت به کفار دارند این یک تکریمی است که نسبت به مؤمنین دارند این تکریم با عمل خارجی همراه است اما درودهایی که ما نسبت به یکدیگر میفرستیم اینچنین نیست که حتماً سلامی که میکنیم با سلامت خارج همراه باشد یک تکریم لفظی است ما داریم گاهی با عمل خارجی همراه است گاهی با عمل خارجی همراه نیست ولی آنجا قولش با فعل همراه است.
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: بله قول هست با فعل همراه است قول آنها این قولِ قراردادی نیست که احیاناً با فعل همراه باشد یا با فعل همراه نباشد و یک تکریمی است خود این، خود این تکریم یک تکریم خارجی است نه تکریم اعتباری خلاصه الان هر کسی در هر جامعهای برای خود یک تکریم اعتباری دارد یک وقت است میگویند سلام یک وقتی میگویند تعظیم عرض میکنیم یک وقتی دست بالا میبرند اینها انحای تکریم است اما آنجا اینچنین نیست آنجا وقتی که این تکریم را انجام میدهند یک واقعیتی است که این واقعیت همراه بهشت ظهور میکند.
سؤال ...
جواب: ملائکه را ما در برزخ میبینیم آنها که به انبیا اعتراض کردند گفتند شما اگر خواستید دعوایتان پذیرفته بشود ملائکه را نشانمان دهید یا خدا را ما ببینیم قرآن کریم فرمود خدا که دیدنی نیست نه در دنیا و نه در قیامت و اما ملائکه را اینها میبینند ﴿یوم یرون الملائکة لا بشریٰ یومئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً﴾ انسان که چشم طبیعیاش در حالت احتضار بسته است و جایی را نمیبیند با چشم برزخی موجودات آن عالَم را میبیند منتها در آن حال نالهاش بلند است که ﴿حجراً محجوراً﴾ منعاً ممنوعا من را ترک کنید مؤمنین ملائکه را میبینند و کفار هم ملائکه را میبینند منتها آنها با توبیخ میبینند مؤمنین با تکریم میبینند ﴿یوم یرون الملائکة لا بشریٰ یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا مجوراً﴾ این باید در سورهٴ فرقان باشد که خلاصه میبینند بله سورهٴ قرآن آیهٴ 21 و 22 این است ﴿و قال الذین لا یرجون لقاءنا لو لا انزل علینا الملائکة او نری ربنا﴾ تو که میگویی من پیک خدایم یا ملائکه بر ما نازل بشود آنها را ببینیم و مسئلهٴ رسالت را طرح کنند یا خدا را ببینیم که مرسل توست دو مطلب را گفتند قرآن میفرماید ﴿لقد استکبروا فی انفسهم و عتو عتوّا کبیراً﴾ خیلی تعدی کردند و بلند پروازیِ بیجا کردند خدای سبحان که اصلاً دینی نیست ولی ملائکه دیدنی هست میبینند منتها نه با چشم دنیایی ﴿یوم یرون الملائکة لا بشری یومئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً﴾ یک روزی میشود که ملائکه را ببینند آن روزی که این چشمها بسته شد و خسف البصر شد مثل خسف الشمس و القمر شد ﴿و جمع الشمس و القمر﴾ شد و چشم منخسف شد دیگر جایی را نمیبیند آن روز انسان که دیگر با چشم طبیعی و دنیایی کسی را نمیبیند آن وقت است که ملائکه را میبیند ﴿یوم یرون الملائکة﴾ اما آن روز روزی نیست به اینها خوش بگذرد ﴿لا بشری یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجوراً﴾ یعنی منعا ممنوعا ما را رها کنید اینچنین است مؤمنین میبینند با یک وضع تکریمی و اینها میبینند با یک وضع توبیخی.
سؤال ...
جواب: لقاء الله مرحلهای است فوق این البته در تتمهٴ آن حدیثی که وقت تمام شده بود در آن بحث چهارشنبه نرسیدیم بخوانیم حتماً ملاحظه بفرمایید که آنجا چگونه مؤمنین فرشتگان را میبینند فرشتگان با مؤمنین در آن حال چه میگویند.
سؤال ...
جواب: بله دیگر میشنوند میبینند
سؤال ...
جواب: بله دیگر میشنوند خودشان را میبینند منتها حالا این گوششان حرفهای این دنیا را نمیشنود و این چشمشان حرفهای افراد این دنیا را نمیبیند اما چشم و گوش حرفها و افراد آن عالَم را میبینند بنابراین اگر در این کریمه فرمود ﴿و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب﴾ سخنشان این است ﴿سلام علیکم بما صبرتم﴾ معلوم میشود ملائکه در همهٴ شئون با مؤمن هست تا در قیامت کبرا بهشت عدل از دنیا در حین رفتن در عالم برزخ در قیامت کبرا ورود در بهشت و پذیرای بهشت در همهٴ مراحل انسان با فرشتگان رحمت هست ﴿و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب﴾ درها، باز است از هر راهی بخواهند فرشتگانِ گوناگون ورود پیدا میکنند ﴿سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار﴾ که اینها درود میفرستند و سلامشان با آن فعل خارجی همراه است و منشأ همهٴ این نعمتها هم صبر و بردباری شماست ﴿فنعم عقبی الدار﴾ پس پایان طبیعت جای بسیار خوبی است برای شما این سیرهٴ عملی اولواالاباب و پاداش اولواالالباب اما در مقابلِ این چون فرمود حق مثل آب زلالی است که میآید باطل مثل کفی است که میرود آنکه حق را پذیرفت میشود لبیب و سنگین آنکه حق را نپذیرفت میشود نابینا آنگاه نشانهٴ لُبّ را در هشت یا نه صفت خلاصه کرد و جزا را هم بیان کرد نشانهٴ نابینایی و کیفر تلخ نابینایان را حالا ذکر میفرماید میفرماید ﴿و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولٰئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار﴾ همهٴ ا ین اوصاف در مقابل آن اوصافی است که برای اولواالاباب ذکر شده چون قبلاً فرمود اینها سوء الحساب دارند مأوایشان جهنم است ﴿و بئس المهاد﴾ است اینها را دیگر در جریان اعما و نابیناهای معنوی ذکر نکردند دربارهٴ اولواالاباب فرمودند ﴿و یخشون ربهم﴾ ﴿و یخافون سوء الحساب﴾ همهٴ اینها را فرمود شده هشت یا نُه صفت دربارهٴ این کفار چون یک مقدار را قبلاً ذکر فرمود در این قسمت فقط نقض عهد و قطع صلهٴ رحم و امثال ذلک را اشاره میکند میفرماید ﴿و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه﴾ عهد خدا را بعد از اینکه محکم بست که این ناظر به تأکید است مشابه آنچه که فرمود ﴿و لا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا﴾ یعنی بعد از اینکه مدتی تلاش کرد و این را رشت دوباره این را پنبه بکند اینکه فرمود ﴿و لا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة﴾ نظیر آن است که فرمود ﴿و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه﴾ یعنی بعد از اینکه شما تهد بستید و این پیمان را محکم بستید و ایمان آوردید دیگر پیمان شکنی نکنید و آن روز به عرض رسید که معنای بیعت تنها این نیست که انسان بدن خودش را بفروشد یا مال خودش را بفروشد که معنای بیعت آن است که ﴿و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله﴾ لذا اگر بخواهد تصمیمی در دل بگیرد مواظب خاطرات قلب هم هست نه تنها کاری را بدون اذن خدا نمیکند فکری را بدون اذن خدا از دل نمیگذراند مگر نه آن است که بیعت کرد مگر نه آن است که بیعت یعنی بیع مگر نه آن است که قلب خودش را و فکر خودش را هم فروخت پس حق غصه خوردن هم ندارد که انسان غصه بخورد که چه میشود غصه برای چیست؟ برای اینکه انسان خیال میکند چیزی را نداد به خدا اگر داد غصهای ندارد که آنها که ﴿و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله﴾ مواظب خاطرات هم هستند که مبادا به اذن خدای سبحان چیزی در دل خطور کند چون دل از آنِ آنها نیست اینها که بدنشان یا مالشان را تنها به خدا نفروختند که اینها جانشان را فروختند و خاطرات و اندیشهها هم که از آنِ جان است اگر این در اندیشهها در خاطرات آزاد باشد خب معلوم میشود نفروخت دیگر گرچه در فقه اصغر میگویند اگر کسی تصمیمِ گناه گرفته و گناه نکرد نوشته نمیشود فاسق نیست اما در فقهِ اکبر و اخلاق چطور؟ نمیگویند که خدای سبحان آنچه را که شما اخفا کردید حساب میکند آنچه را هم که اظهار کردید حساب میکند؟ حساب میکند آنچه را که شما بیان کردید آنچه را هم که مستور داشتید اگر ﴿إن تبدوا ما فی انفسکم أوْ تخذوه یحاسبکم به الله﴾ اگر یک سلسله خاطراتی را انسان در دل پروراند حالا به عمل موفق شد یا نشد این ممکن است در بحث اصول به این جا برسد که آیا تجری گناه است یا نه اما روی بحثهای تفسیری چطور؟ اگر کسی تصمیم داشت گناه بکند رفت دید ابزار گناه نیست خدا حساب نمیکند یا حساب میکند؟ فرمود چه اخفا کنید چه اظهار کنید خدای سبحان حساب میکند برای اینکه این تصرف در مِلک خدای سبحان است بدون اذن او
سؤال ...
جواب: آن عمل خارجی است چه طرف بفهمد چه نفهمد مثل سرقت آدم برود مال کسی را میگیرد چه مسروق منه بداند چه نداند ولی این عمل عملِ خارجی است که واقع شده و معصیت هم هست
سؤال ...
جواب: خب اگر نیت میکند و عمل، اگر عمل نرسیده این میگویند معصیت نیست و انسان فاسق نمیشود ولی در این بحثها خدای سبحان حساب میکند این را
سؤال ...
جواب: یعنی در قیامت عقابش میکند میگوید تو حالا موفق نشدی به معصیت مگر نه آن بود که جانت را فروختی به من مگر نه آنکه اگر ﴿و من الناس من یشری نفسه﴾ تو بیعت کردی جانت را و قلبت را به ما دادی نگفتم در این قلب همانطوری که با این دست نباید معصیت بکنی با این خاطرات هم نباید گناه بکنی یک تصمیمی بگیری حالا بعد موفق نشوی به گناه اینطور نیست که سیئات اخلاقی را در قیامت به حساب نیاورند البته یک مقدار با فشار در برزخ یک مقدار با فشار در قیامت و امثال ذلک بر اساس همین سیئاتی است که انسان در قلب میپروراند
سؤال ...
جواب: آنها که دیگر معصوماند در این جهت هم اخفا ندارند دیگر همه مکلفاند که در باطن هم قصد تجرّیِ بر مولا را نداشته باشند چه اینکه مکلفاند در ظاهر معصیت نکنند اگر در ظاهر کسی معصیت نکرد ولی تصمیمش این بود که برود گناه بکند منتها موفق نشد اینطور نیست که خدای متعال بر آن خُبْث سریره حساب نکند این که مرحوم آخوند در کفایه اشاره کرده همین نکته است میفرماید ممکن است مولا به وسیلهٴ آن خبث سریره یک حسابهایی بکند «وهو خارج عن بحثنا» یعنی آن بحثهای اصولی دیگر آن را نمیگیرد ولی بحثهای تفسیری آن را میگیرد.
سؤال ...
جواب: همه مکلّفاند
سؤال ...
جواب: نه منتها هر کسی راه باز است دیگر مثل ملکه اجتهاد راه باز است برای همه، کسی که وارد حوزهٴ علمیه میشود جلوی او را نمیگیرند که تو مجتهد نشو منتها بعضی آن توفیق را پیدا نمیکنند و الاّ راه برای همه باز است اینطور نیست که بگویند تو حق داری و تو حق نداری همه را خدای سبحان دعوت کرده به مقامات عالی.
سؤال ...
جواب: بله خب عقل را هم باید تحصیل کرد دیگر عقل را که انسان از راه بررسی معرفت و کم کم عمل صالح عقل اضافه میشود اینطور نیست که همینطور عقل را رایگان توزیع بکنند این درجات معرفت هم کسبی است فرمود ﴿ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا﴾ یا راه درست و بحث آیت یا راه تهذیب است یا هر دو راه است که جمع باید بشود بالاخره انسان باید بکوشد تا به این درجات برسد راه برای همه باز است اینطور نیست که به یک عده بگویند شما بیایید به یک عدهای را بگویند شما نیایید منتها موفقها کماند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است