- 745
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 11 سوره رعد _ بخش سوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 11 سوره رعد _ بخش سوم
- تلازم میان اعمال انسان و جزای دنیوی و اخروی
- کمال واقعی انسان
- انتخاب راه و کمک حدا به هر دو گروه
- خدا و حفظ اصل دین
- ولایت الهی بر همه چیز
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾
در تحلیل ربوبیّت خدای سبحان که بعد از مسئلة معاد و بعد از مسئلة ضرورت وحی از نظر ترتیب آیات این سوره به ربوبیت حق تعالی پرداخته شد، مسائلی به عرض رسید که روشن شد خدای سبحان به جمیع شئون انسان عالم است زیرا انسانی که درتحت ربوبیت خدای سبحان است باید جمیع شئونش معلوم حق تعالی باشد و این که تمام کارهایی که انسان انجام میدهد تحت حیطة علمی و قدرت حق سبحانه تعالی است و ماموران الهی انسان را از خطر حفظ میکنند تا آن اجل معین و اگر خدای سبحان بخواهد نعمتی که به مردم داد از آنها بگیرد تا مردم تغییر روحیه ندهند از آنها نخواهد گرفت و اگر خدای سبحان قومی را مشمول سخط و غضب خود قرار بدهد هیچ عاملی هم جلوی ارادة خدای سبحان را نمیگیرد در این جملة ﴿ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر و اما بانفسهم﴾ چند مطلب مطرح شد اول اینکه بین عمل صالح فرد و جزای اُخرویش رابطة ضروری است این جزء مطالبی است که قرآن کریم آنرا یک اصل مسلم میداند دوم اینکه بین اعمال صالحة امت با جزای اُخرویشان که بهشت و مانند آن است این هم رابطة ضروری است سوم اینکه اگر امتی به طرف صلاح و تقوا حرکت کنند بین صلاح جامعه و امت با نزول برکات الهی چه برکات معنوی چه بر کات ظاهری این هم از نظر قرآن کریم تلازم هست چهارم اینکه بین عمل صالح فرد با برکتهای ظاهری و دنیایی تلازم باشد این را نه برهان عقلی بر آن اقامه شده و نه دلیل نقلی که انسان با تقوا و وارستهای از روزیهای فراوانی برخوردار باشد از برکتهای ظاهری فراوانی برخوردار باشد اینچنین نیست بلکه از آنطرف آیاتی هست که میفرماید ما مومن را ممکن است به سختی معیشت و مانند آن و کمی روزی و کمی میوهها و هراس و ترس بیازمائیم آیه معروف ﴿و لنبلونکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات ...﴾ نشانة آنست که گاهی خدای سبحان بندگانش را از این راه میآزماید پس اینطور نیست که اگر یک فردی با تقوا و عمل صالح شد روزیهای دنیایی او و برکتهای ظاهری او هم فراوان شود این طور نیست بلکه ممکن است خدا متعالی گاهی به صورت غنا و گاهی به صورت فقر بیازماید تا ببیند در حال غنا شاکر هست یا نه در حال فقر صابر هست یا نه در هر دو حال مستوی هست از نظر ایمان یا نه بنابراین بین صلاح و تقوای فرد با برکتهای دنیایی و رزق فراوان او در دنیا تلازمی نیست این چهار امر بود اما امر پنجم که آیا بین فساد یک جامعه با سخط الهی و عذاب الهی یک تلازم ضروری و قطعی است و همچنین بین فساد و تباهی یک فرد با عذاب و غضب الهی دربارة خصوص همان فرد تلازم ضروری است این هم نه برهان عقلی بر ضرورت او اقامه شده نه دلیل نقلی بر ضرورت او اقامه شده در حد تهدید هم عقل دلالت میکند و هم نقل اما در حد ضرورت اثباتش مشکل است.
سؤال ...
جواب: اگر یک فرد مشرک شد به گرفتاریهای دنیایی مبتلا میشود نه اخروی او که چرا خدای سبحان تهدید فرمود که هرگز مشرک را ما نمیآمرزیم.
سؤال ...
جواب: با برکتهای دنیوی یا با عذابهای دنیوی با عذابهای دنیوی نه ملازمهای نیست نه بین عمل فرد و عذاب دنیوی نه بین عمل جامعه و عذاب دنیوی که اگر یک جامعهای فاسد شدند بالضروره و قطعی در دنیا اینها را کیفر بدهند ممکن است در دنیا کیفر بدهند ممکن است در آخرت کیفر بدهند ممکن است هم در دنیا هم در آخرت اما بالضروره حتما اینها را در دنیا بگیرند و مواخذه کند چنین برهانی اقامه نشده است بله ﴿و ان تعودوا نعد﴾ در حد تهدید هست و آیه سورة شوری که دیروز مطرح شده بود نشانة وعدة الهی است به عفو فرمود ﴿و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر﴾ از بسیاری از لغزشهای شما خدای متعال عفو میکند اگر یک همچنین آیهای به ظهور دلالت دارد بر عفو، نمیشود گفت بالضروره حتما هر کسی که معصیت کرد خدا در دنیا او را مواخذه میکند ممکن است در دنیا او را مواخذه کند ممکن است در آخرت ممکن است هم دردنیا هم درآخرت پس یکی از محتملات این است که فقط در آخرت مواخذه کند در دنیا مواخذه نکند.
سؤال ...
جواب: این مربوط به جزای اخروی است دربارة قیامت است در آن روز هرکسی پاداش عمل خود را میبیند اما عفو و بخشش هم جزو عنایتهای الهی است که عمل را لاعمل میکند اینطور نیست که اگر خدای متعال کسی را مشمول عفو قرار داد باز هم خدا عمل افراد را نشان آن افراد بدهد یا اگر نشان داد با عفو نشان میدهد
سؤال ...
جواب: این ﴿یرزقه من حیث لا یحتسب ...﴾ یعنی او را از فشار و گرفتاری نجات میدهد نه نظیر سورة اعراف که دلالت میکند ﴿ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء﴾ ، یک همچنین تلازمی دربارة صلاح امت بانزول برکات هست ولی همچنین وعدهای دربارة صلاح فرد بانزول برکات نیست که اگر یک کسی با تقوا شد برکتها و نعمتهای دنیایی نسبت به او وافر بشود .
سؤال ...
جواب: نه میفرماید ما اورا از فشار نجات میدهیم, ﴿یجعل له مخرجا ...﴾ ، یعنی او را از فشار بیرون میآوریم و روزیهای مومن را خدای متعالی سعی کرده است از راههایی تامین کند که او احتساب نمیکند تا توحید او قویتر شود, «ابی الله ان یرزق عبده المؤمن الا من حیث لا یحتسب» در روایات آمده که مومن را خدای سبحان از راههایی تامین میکند که او احتمالش را نمیداد تا اعتقاد توحیدی او قویتر بشود که کارها بدست دیگری است به همان مناسبت بیان از حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل شده که هم در نهج هست و هم در جوامع روایی دیگر که حضرت فرمود «کن لما لا ترجو ارجی منک لما ترجو» یعنی از چیزی که امید نداری امیدوارتر باش آنگاه به سه نمونه از نمونههای قرآن کریم حضرت استشهاد میکند میفرماید یک نمونه آنکه موسای کلیم(سلام الله علیه) به امید نار رفت و به قصد نار رفت نور نبوت نصیبش شد که فرمود من یک ناری را میبینم بلکه قبسی از آن نار بیاورم که شما را گرم کنم ﴿لعلکم تصطلون﴾ بعد رفت ﴿یا موسی انی انا الله ...﴾ را شنید که نور وحی و رسالت نصیبش شد یا آن زن به قصد مصاحبة با سلیمان حرکت کرد بیاید ببیند از نظر کشورداری باید چه کند اسلام نصیبش شد ﴿و اسلمت مع سلیمان لله رب العالمین ...﴾ یا ساحران فرعون به قصد مبارزه با موسای کلیم به میدان مسابقه راه پیدا کردند که برندة جایزه شوند بعد ایمان الهی نصیبشان شد و به فرعون گفتند ﴿فاقض ما انت قاض انما تقضی هذه الحیوة الدنیا﴾ ، هر کاری از دست تو میآید بکن زیرا تو فقط در دنیا میتوانی آسیب به ما برسانی اگر هم میگویی ﴿ولاصلبنکم فی جذوع النخل﴾ در حیات دنیا است ما دست از ایمان برنمیداریم, اینها به امید جائزه رفتند ایمان الهی نصیبشان شده از این نمونهها حضرت سه قسمش را ذکر میکند در آن حدیث شریف میفرماید چیزی که امید ندارید امیدوارتر باشید تا کار به دست کسی سپرده شود که ﴿له غیب السموات والارض﴾ ، مومن من حیث لا یحتسب تامین میشود نه اینکه درهای رحمت و برکتهای مادی به روی او گشوده میشود مومن با ﴿و لنبلونکم بشیءٍ من الخوف و الجوع ...﴾ به سر میبرد در فشار هست و بیرون میآید اینچنین نیست که مومن از برکتهای معنوی که برخوردار است از برکتهای مادی هم برخوردار باشد چون برکتهای مادی کمال نیست که خدای متعال آن را به مومن مرحمت کند آنچه کمال است مرحمت میکند ولی وفور نعمت و داشتن مال و برخورداری از نعمتهای ظاهری این کمال نیست اگر کمال بود خدای متعالی مرحمت میکرد, یک استدلالی را امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنطوری که در نهج البلاغه هست دارد میفرماید به اینکه شما برکتهای ظاهری را کمال حساب نکنید که هر کس این را دارد کامل است و این را به حساب مقام نیاورید و بعد استدلال میکند میفرماید در اینکه رسول الله(صلوات الله علیه) این برکات ظاهری را نداشت حرفی در آن نیست, شما از این دو امر بیرون نیستید یا باید بگویید که این برکات ظاهری کمال است و این کمال را خدای سبحان به اعز خلقش و به حبیب خودش نداد اینکه نقص است, یعنی داشتن یک کمال است و خدا به پیامبر نداد فرمود این نپذیرفتن آن مسلمات دین است که خدای متعالی آنچه کمال بود به رسول الله(صلوات الله علیه) داد یا باید بپذیریم این را که به پیامبر نداد چون کمال نبود پس برکات ظاهری کمال نیست که اگر کسی دارد به یک کمالی رسیده باشد این تعبیر بسیار تعبیر لطیف و جامعی است در نهج البلاغه فرمود شما بیاندیشید ببینید که اینکه خدای سبحان به رسول الله(صلوات الله علیه) نداد بفهمید که این کمال نبود اگر کمال بود یقیناً میداد ممکن نیست چیزی کمال باشد و سعادت واقعی انسان بما انه انسان باشد و خدای متعالی برای احب مخلوقینش و اعز مخلوقینش و برجستهترین مخلوقینش روا ندارد و مضایقه کند, بنابراین آیة سورة طلاق میگوید مؤمن نمیماند ﴿... و من یتق الله یجعل له مخرجا﴾ از فشار بیرون میآید ﴿و یرزقه من حیث لایحتسب ...﴾ نه ﴿لفتحنا علیهم برکات من السماء ...﴾ نظیر آن آیهای که دربارة تقوای اهل قری ذکر فرمود که ﴿ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء﴾ آنچنان وعدهای دربارة فرد داده نشده.
سؤال ...
جواب: البته دیگر چون خود فرد مثل دیگران جامعه را تشکیل دادند و جامعه شده صالح این جامعة صالح از برکات الهی برخوردار است و این فرد هم مانند دیگر افراد از برکات الهی برخوردار است, اما اگر جامعهای به طرف صلاح نرفت چند فرد این جامعه به طرف صلاح رفتند یک چنین ضرورتی در قرآن نیست که بین صلاح چند نفر با برکات الهی و نزول برکات الهی تلازم باشد یک چنین چیزی نیست.
سؤال ...
جواب: هر عملی بالاخره اثر خاص دارد اگر چنانچه سیئهای آمد جلوی آن حسنه را میگیرد تا اینکه در قیامت اینها را بسنجند تا معلوم بشود کدام یک از اینها افزون است و کدام یک از اینها کاهش دارد؛ بنابراین بین صلاح فرد و تقوای فرد با نزول برکتهای دنیائی تلازمی نیست ممکن است یک انسانی باتقوا باشد مانند یک آدم بیتقوا از مواهب الهی برخوردار باشد یکسان باشند یا احیاناً یک کمی پائینتر باشند چنین تلازمی نیست که اگر یک کسی باتقوا بود اوضاع دنیوی او هم خوب باشد و شاید مصلحت دراین باشد زیرا اگر هر کسی باتقوا بود وضع مالیاش هم خوب بود که آن فضیلت و لطافت تقوا از بین میرفت, بنابراین از این طرف پس تلازم نیست چه اینکه اگر کسی هم به خیال اینکه خودش میتواند از مواهب جهان امکان بهره بگیرد منهای آخرت خودش دنیا طلب کند اینطور نیست که دنیا خواه به دنیا برسد اینطور نیست که روزیها را به تصمیم اشخاص تقسیم بکنند هر کسی به هر اندازهای تلاش و کوشش کرد و اراده کرد به او برسد آن را آیة سورة اسراء فرمود اینچنین نیست که هر کس دنیا بخواهد برسد که در پایان بحث دیروز گذشت که ﴿من کان یرید العاجله ...﴾ هر کسی که دنیا میخواهد اینچنین نیست که به او برسد ﴿... عجلنا له فیها ...﴾ یعنی در دنیا ﴿... ما نشاء لمن نرید﴾ دو تا قید ذکر فرمود فرمود هر کس دنیا بخواهد اینچنین نیست که به مقدار ارادة او ما به او بدهیم هر مقداری که ما مصلحت میدانیم میدهیم آن هم به هر شخصی که ما صلاح بدانیم میدهیم به عنوان آزمایش.
سؤال ...
جواب: این معنایش آن است که سعی دیگران به حال او اثر ندارد نه اینکه او هر چه سعی کرده است به او میرسد آن لسان لسان آیات جزاست ﴿وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَیٰ ٭ ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزَاءَ الآوْفَی ٭ وَأَنَّ إِلَیٰ رَبِّکَ الْمُنتَهَیٰ﴾ ظاهر آن آیه آیهای است در سیاق جزای اخروی نه اینکه هر کسی در دنیا هر چه کرده است به او میرسد زیرا در آیة مورد بحث یعنی سورة اسراء دو تا قید زده فرمود به اینکه هر کس آخرت بخواهد به او میدهیم اما هر کس دنیا بخواهد اینطور نیست که به او بدهیم گاهی اصلاً نمیدهیم گاهی هم که میدهیم به مقداری که ما میخواهیم نه به مقداری که او اراده کرده ﴿من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ...﴾ یعنی در این ﴿العاجلة﴾ یعنی در این دنیا ﴿... مانشاء ...﴾ آن مقداری که ما بخواهیم نه آن مقداری که خودش خواست ﴿... لمن نرید ...﴾ برای کسی که ما مصلحت بدانیم نه هر کسی که برای دنیا آماده شده است ﴿... ثم جعلنا له جهنم یصلیٰها مذموماً﴾ ولی ﴿و من اراد الآخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن ...﴾ اینها هر اندازهای که سعی کردهاند هر کس که سعی کرده است و هر اندازهایکه سعی کرده است ﴿... فاولئک کان سعیهم مشکورا﴾ , این مطلق است بدون قید ولی در بحث اول دو تا قید زدند یکی مقداری را که خدا مصلحت بداند و یکی اشخاصی را که خدای سبحان مصلحت بداند. اما در تأمین سعادت و شقاوت فرمود این تلازم هست هر راهی را که خودتان انتخاب کردید به پایان آن راه میرسید و این نظام هم نظام تدارکاتی است تحصیل سعادت به عهدة شماست تدارکاتش به عهدة ما شما هر راهی را که میخواهید انتخاب کنید ما برای آزمایش خدمات را به شما میدهیم و وسائل را هم به عنوان تدارک به شما میدهیم اینطور نیست که اگر کسی خواست معصیت بکند ما امکانات معصیت به او ندهیم امکانات معصیت به او میدهیم, آنطور هم نیست که اگر کسی خواست اطاعت کند امکانات اطاعت به او ندهیم نه امکانات اطاعت به او میدهیم ما سرمایه میدهیم تولید و عمل صالح یا عمل طالح به عهدة خود شماست یک اصل قرآن این است که ما راه را نشان دادیم ﴿انا هدیتٰه السبیل ...﴾ ﴿و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر﴾ ما راه را نشان میدهیم اینها در انتخاب راه آزادند این یک اصل قرآنی ﴿و هدیناه النجدین﴾ ﴿اما شاکراً و اما کفورا ...﴾ این نصوص قرآنی هست کم هم نیست و به عنوان ظهور هم نیست در حد نص دلالت میکند به اینکه انسان آزاد است و مختار ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا﴾ ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَ مَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَ إِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقاً﴾ و مانند آن اصل دیگر قرآن این است که راه که مشخص شد یکی صراط مستقیم است که پایانش بهشت یکی صراط انحرافی است که پایانش دوزخ, هر راهی را که هر انسانی آزادانه انتخاب کرد ما وسائلش را فراهم میکنیم اینطور نیست که اگر کسی راه عصیان را انتخاب کرد ما وسیلهاش را فراهم نکنیم او مجبور بشود در ترک معصیت, ما وسائل معصیت او را هم فراهم میکنیم هر کسی راه اطاعت را هم انتخاب کرده است ما وسیلة اطاعت او را هم فراهم میکنیم و امکانات هم به هر دو گروه میدهیم یک اصل دیگر قرآنی این است که ﴿ثم السبیل یسره﴾ راه را خدا آسان میکند حالا کدام راه باشد به انتخاب پویندة آن راه است بعد همین را این ﴿ثم السبیل یسره﴾ را باز فرمود در سورة واللیل این را باز فرمود, فرمود ﴿ان سعیکم لشتی﴾ اعمالتان گوناگون است پراکنده است یک عده اعمالشان به طرف صلاح است ﴿فأما من اعطی ...﴾ حقوق واجبها را اعطا کرد ﴿واتّقی ٭ و صدق بالحسنی﴾ به آن عاقبت نیکو ﴿فسنیسّره للیسری﴾ ما او را برای تأمین عاقبت آسان کمک میکنیم کارها را برای او میسر میکنیم کارها را به آسانی او انجام بدهد تیسیر میکنیم بر او سخت نمیگیریم راه خوبی را که او انتخاب کرد ما خدمات را فراهم میکنیم تدارکات را فراهم میکنیم که در این راه این به آسانی به مقصد برسد اگر کسی راه معصیت و گناه و شقاوت را انتخاب کرد ما خدمات و تدارکات را برای معصیت به او میدهیم که به آسانی به طرف جهنم برود نه جلوی این را میگیریم نه جلوی آن را, اگر مال است به هر دو میدهیم اگر امکانات است به هر دو میدهیم اگر سلامت بدن است به هر دو میدهیم اینطور نیست که اگر کسی بخواهد معصیت کند ما فوراً جلو سلامت و مال او را بگیریم ﴿فاما من اعطی و اتقی ٭ و صدق بالحسنی ٭ فسنیسّره للیسری﴾ یعنی للعل قبة الیسری ﴿و اما من بخل و استغنی ٭ و کذب بالحسنی ٭ فسنیسره للعسری﴾ اگر کسی بیراهه رفت تکذیب کرد کفر ورزید عصیان و تباهی را پیشه گرفت ما وسیلة جهنم رفتن او را هم فراهم میکنیم که به آسانی به جهنم برود چون نه جلو او را میگیریم که بشود جبر نه جلو این را میگیریم که بشود جبر برای هر دو, دو حجت فرستاده میشود یکی از درون یکی از بیرون «ان لله علی الناس حجتین» همة مزایای راه مستقیم را گفتیم و همة مخاطر راه انحرافی را هم گفتیم اگر کسی خواست بعد از تبین حق من الباطل که ﴿... قد تبین الرشد من الغی ...﴾ که بین و آفتابی شد اگر کسی خواست ﴿... لیهلک من هلک ...﴾ بشود ﴿... عن بَیّنةٍ ...﴾ است چه اینکه ﴿... و یحیی من حی عن بیّنة ...﴾ است اگر با همة این تبین و روشنی و وضوح یک کسی راه صلاح را خواست فراهم بکند ما امکانات را هم به او میدهیم اگر مال است میدهیم سلامت مزاج است میدهیم نظام هم راه او را تأیید میکند و اگر راه فساد را خواست فراهم کند مال است به او میدهیم سلامت مزاج است به او میدهیم امکانات عصیان را هم به او میدهیم تا مستقیم و به آسانی به جهنم برود و جلوی کسی را نمیگیریم, البته معاصی با تباهی فرق میکند یک وقتی یک کسی میخواهد جلو نظام الهی را بگیرد دین خدا را از بین ببرد معصیت به این حد برسد این فرمود ممکن نیست ما به کسی اجازه بدهیم که جلوی دین خدا را بگیرد این ممکن نیست ﴿یریدون لیطفؤا نور الله بافواههم والله متم نوره﴾ به عنوان یک وعدة صریح داد فرمود بخواهیم با تباهیشان این نور را خاموش کنند این نمیتواند بخواهند جنگافروزی کنند با جنگ افروزی نظام اسلامی را به هم بزنند این را هم نمیتوانند ﴿کلما اوقدوا ناراً للحرب أطفأها الله﴾ هر وقتی آتش جنگ روشن کردند ما خاموش میکنیم, بخواهند نور ما را خاموش کنند دهان اینها را میبندیم معصیتهای جزئی را مجاز است کسی بخواهد گناه کند ربا بگیرد معاصی شخصی کند و مانند آن یک کسی را بکشد اینها مجاز است یعنی به عنوان امتحان جلویشان باز است بخواهند آن امانت الهی و ودیعة الهی را که نورُ الله است آن را بخواهند خاموش کنند این مقدورشان نیست بخواهند از این طرف در برابر نور الهی مقاومت کنند این شدنی نیست ﴿یریدون لیطفئوا نور الله ...﴾ چه در سورة توبه چه در سورة صف فرمود و ﴿و یابی الله الا ان یتم نوره ...﴾ یا ﴿والله منهم نوره ولو کره الکافرون ٭ ... ولو کره المشرکون﴾ بخواهند در برابر پیشرفت دین مقاومت کنند که نگذارند این نور بتابد ما خاموششان میکنیم بخواهند در برابر این دین آتش افروزی کنند ما آتششان را خاموش میکنیم اینها وعدههای صریح قرآن کریم است ﴿کلما اوقدوا نارا للحرب اطفأها الله﴾ هر وقت اینها جنگ افروزی کردند و آتش جنگ را روشن کردند ما خاموش کردیم اینها محدود است نظیر جریان ابرهه و دیگر کارهائی که به اصل دین الهی وابسته است اینها مجاز نیست.
سؤال ...
جواب: الا ای حالٍ خدای سبحان به ما فرمود به اینکه من دینم را حفظ میکنم چه کم و چه زیاد در کل نظام الآن شما بروید ممکن است چند تا معصیت شده باشد اما ما نباید مقطعی در بحثهای فلسفی یا بحثهائی که جزو اصول کلی قرآن است مقطعی و تاریخی بیندیشیم باید جهانی بیندیشیم کل جهان را که حساب میکنیم میبینیم الآن با اینکه چهار میلیارد بشر است سه میلیارد میگویند خدا قیامت وحی با همة خطراتی که خلفا و قیصرها و فرعونها و طاغوتها آوردند و این سه چهار نفری که اسمشان در این سه میلیارد بشر دنیاست موسای کلیم است عیسای مسیح است ابراهیم خلیل است و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) اینها سه چهار میلیارد آدم را اداره میکنند یک مقدار هم فشار گرفته بشود معلوم میشود بقیه را هم اینها اداره میکنند با دست خالی ضبط شده ... با اینکه همة اینها یقتلون النبیین بغیر حق آنچه که مانده با این دست خالی یا یک عصا بود یا یک تبر این نیست مگر اینکه ﴿یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم﴾ گاهی کم است گاهی زیاد است و عالم را نباید در یک محدودهای فرض کرد و گفت دین خدا ضایع شده دارد به سمتی میرود که ﴿... لیظهره علی الدین کلّه ولو کره المشرکون ...﴾
سؤال ...
جواب: نه آنها در اصل توحید باقیند و به وحی و رسالت معتقدند منتها حرفشان به دنیا نمیرسد نمیگذارند بیچارهها حرفشان به عالم برسد.
سؤال ...
جواب: آن مسیحیت مسلمی که در تودة مردم هست, هست اما آن مسیحیتی که به صورت سلطنت درآمده نظیر اسلامی است که دراختیار رژیم بود این هست منتها در اسارت است نه از بین رفته نامهای که حضرت امیر(سلام الله علیه) برای مالک اشتر(رضوان الله تعالی علیه) نوشت این جملة پربرکت در آن نامه است که فرمود «ان هذا الدین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی و نطلب به الدنیا» به مالک فرمود که تمام تلاشها برای این است که ما این دین را آزاد کنیم نه برای اینکه تأمین رفاه و اقتصاد و دیگر چیزها اینها برای همیشه هست تمام تلاشها این است که ما این دین را از چنگ اینها دربیاوریم هست منتها در قفس «ان هذا الدین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار ...» نه اینکه از بین بردند آن را در قفس کردند وقتی در قفس را باز کردیم همه فهمیدند دین چیست, بارها انسان آیة مبارکه ﴿ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن ...﴾ رامیخواند در رسالهها مینوشت در سخنرانیها میگفت در درسها میگفت اثر نمیکرد الآن در آسمان ایران به این آیه عمل میشود انسان وقتی که با هواپیما از خارج وارد ایران میشود مهماندار که میگوید به پاس احترام شئون نظام جمهوری اسلامی پوشش اسلامی را حفظ کنید آن زنی که مسلمان هم نیست روسری سر میکند این ﴿لایبدین ...﴾ است در آسمان ایران دارد عمل میشود باز شده این نیست مگر به برکت ﴿... ان تنصروا الله ینصرکم ...﴾ نه اینکه از بین رفته بوده منتها این را در قفس کردند حالا در قفس باز شده و الآن هم دارد میرود ان شاء الله به سمت ﴿لیظهره علی الدین کلّه﴾ ما یک وقتی میتوانیم بحثهای فلسفی و بحثهای اصول کلی را به عنوان نقد مطرح کنیم که کل جهان را ببینیم قرآن کریم وعده داده است که این درخت این انسانیت دارد میرود به سمتی که پربار بشود این درخت میوه بدهد میوهاش این است که ﴿... لیظهره علی الدین کلّه ولو کره المشرکون ...﴾ ﴿وکفی بالله شهیدا﴾ با عبارتهای گوناگون قرآن کریم است به عنوان وعده هم هست که تخلف پذیر نیست آنوقت ما اول و آخر جهان را که حساب میکنیم میبینیم سرانجام ﴿لیظهره علی الدین کلّه﴾ درمیآید بنابراین فرمود ما جلوی معصیت را نمیگیریم هر کسی هر کاری میخواهد داشته باشد داشته باشد اما بخواهد عصیانش را به جائی برساند که با اصل دین بجنگد میسورش نیست زیرا اصل دین را از جامعه ما بگیریم معنیاش این است که نظام و انسان را ما عبث خلق کردیم این شدنی نیست لذا نه اینها توان آن را دارند که نور ما را خاموش کنند نه قدرتی دارند در برابر ما نار افروزی کنند این دو اصل قرآنی است که از آن طرف ﴿... کلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله﴾ از این طرف ﴿یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره ...﴾ به عنوان یک وعدة قطعی قرآن فتحصل که اگر قرآن کریم فرمود ما جلو تباهی معصیت کارها را نمیگیریم یک محدودهای دارد اگر ما جلوی اینها را باز میگذاریم تا معلوم بشود کی اهل بهشت است؟ کی اهل جهنم است؟ میدانیم کی اهل جهنم است تا کجا میرود اما اگر یک وقتی بخواهد با کعبه بجنگد اینچنین نیست بخواهد با اصل دین بجنگد اینچنین نیست همان ﴿و ارسل علیهم طیرا ابابیل ...﴾ همیشه هست, اینها مشخص است که تا کجا را اجازه میدهد و تا کجا را اجازه نمیدهد به رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود اینها گاهی تهدید میکنند تو را به زندان و تبعید و حبس و مانند آن ﴿... و ما یضرونک من شیء﴾ نه میتوانند در مسائل اعتقادی در تو راه پیدا کنند و نه میتوانند تو را از بین ببرند اینچنین نیست, گاهی با یک تار عنکبوت مسئله را حل میکند اینچنین نیست که جریان غار حضرت رفته در غار حالا سد سازی کرده باشند که ندیده باشد با یک تار عنکبوت مسئله را حل میکند آنها هم گفتند اینجا عنکبوت تنیده اینجا رهگذری که نیامده اگر تازه میرفت که جای تار عنکبوت نبود که بخواهد حفظ بکند با یک تار عنکبوت حفظ میکند بخواهد از بین ببرد آن سدی را هم که ساختند آن را از بین میبرد اینچنین نیست که جلو قُرات خدا را بگیرد که در ذیل همین آیه بحث خواهد شد؛ اما هر کسی هر راهی را چه صلاح چه تباه طی بکند امکاناتش فراهم است نه آنطور است که اگر کسی خواست معصیت کند وسیلة معصیت خدا به او ندهد هر معصیتی که بخواهد بکند لازم نیست وسیله داشته باشد بالاخره راه معصیت برایش باز است این زبان دارد این چشم دارد این گوش دارد راههای معصیت فراوان و اگر خواست راه تقوا را طی کند باز وسیله در اختیارش هست فرمود ﴿فاما من اعطی و اتقی ٭ و صدق بالحسنی ٭ فسنیسره للیسری ٭ اما من بخل و استغنی﴾ ﴿فسنیسره للعسری﴾ یک وقتی موسای کلیم عرض میکند این مأموریت و رسالتی که به من دادی ﴿... و یسرلی امری﴾ مرا برای این انقلاب و مقاومت کارها را برای من میسر بکن این یک راه به رسول الله(صلّی الله علیه وآله و سلّم) میفرماید ما به تو رسالت دادیم و﴿فسنیسّره للیسری﴾ که این وعده قویتر از وعدهای است که به موسای کلیم داد موسای کلیم مسئلت کرد کار را برای من آسان کن خدا در قرآن راجع به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود ما تو را برای این کار آسان کردیم اصلاً, نه کارها را برای تو آسان کردیم نفرمود ما کار را برای تو آسان کردیم ﴿فسنیسّره للیسری﴾ مصداق کاملش را در آن سورة اعلی اینجا فرمود اگر در سورة واللیل فرمود ﴿فاما من اعطی و اتقی ٭ و صدق بالحسنی ٭ فسنیسره للیسری﴾ آن مصداق کاملش را دربارة حضرت میفرماید که ﴿فسنیسّره للیسری﴾ چون باید اعطا بکنی کردی باید تقوا داشته باشی داشته باشی تصدیق بکنی کردی تو را برای عاقبت حسنا میسر میکنم. بنابراین یک بحث در این است که انسان تا کجا میتواند برود آن محدود است یک بحث دراین است که انسان در شقاوت و در سعادت آزاد است وامکاناتش هم فراهم است در اینکه تدارکات و امکانات را خدای سبحان به هر دو گروه میدهد گذشته از آیة سورة واللیل همین آیهای که در پایان بحث دیروز از سورة اسراء مطرح شد این هم شاهد خوبی است فرمود ﴿و من اراد الآخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا﴾ ﴿کلاً نمد﴾ مردم را دو قسمت کرده فرمود یک عده دنیا میطلبند یک عده آخرت میطلبند آنها که دنیا میطلبند به هر اندازهای که ما بخواهیم نه آنها بخواهند به هر شخصی که ما بخواهیم نه آنها بخواهند خواهیم داد این یک گروه, گروه دیگر هم که آخرت میطلبند که ﴿... کان سعیهم مشکورا﴾ این دو گروه بعد از اینکه دو گروه و برنامة دو گروه را فرمود آنگاه فرمود ﴿کلاً نمد﴾ ما هر دو گروه را امداد میکنیم هم وسائل دنیاطلبان را به عنوان مدد به اینها میدهیم هم وسائل آخرت خواهان را به عنوان مدد به اینها اعطا میکنیم ﴿کلاً نمد هٰؤلاء و هٰؤلاء﴾ هم به آنها میدهیم هم به اینها میدهیم ﴿کلاً نمد هؤلاء و هٰؤلاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا﴾ ما از عطای الهی به هر دو گروه میدهیم اینطور نیست که اگر کسی معصیت خواست بکند ما هیچ وسیلهای به او ندهیم فراهم نکنیم تدارکاتش را آن هم چشم دارد سلامت مزاج دارد امکانات دارد جلسات دارد و مانند آن کسی که صلاح طلب باشدامداد میکنیم کسی که فساد جو باشد هم امداد میکنیم البته آن محدودهاش مشخص است ﴿کلا نمد هؤلاء و هؤلاء ...﴾ بعد از اینکه دو گروه را تبیین فرمود فرمود هم آنها را امداد میکنیم هم اینها را
سؤال ...
جواب: این امداد یعنی تهیة تدارکات اما در سورة مبارکة نساء فرمود که اینها تطیّر میزنند اگر چیز خوبی نصیبشان بشود خوششان میآید و اگر یک مصیبتی و یک سانحة بدی برایشان برسد تطیر میزنند و میگویند تو باعث شدی ﴿قل کلٌ من عند الله فما لهولاء القوم لایکادون یفقهون حدیثا﴾ بعد فرمود با این تفاوت که همه ﴿... من عند الله ...﴾ است اما ﴿ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک ...﴾ ﴿کل من عند الله﴾ است یک مسأله حسنه هم من عند الله است هم من الله این دو, للسیئه من عند الله است ولی من الله نیست من نفسک است این سه که باید علی حده در جایش بحث شود لذا آنجا تغییر در عبارت شد غرمود ﴿... کل من عند الله فما لهٰؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثاً﴾ بعد در آیه دیگر فرمود ﴿ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک ...﴾ فرق است بین اینکه یک چیزی من عند الله باشد یا من الله باشد در این کریمة سورة اسراء فرمود ما تدارکات هر دو گروه را تهیه میکنیم ﴿کلاً نمد﴾ هم آنها را هم اینها را ﴿کلاً نمد هؤلاء و هؤلاء ...﴾ امداد بکنید ﴿... من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا﴾ عطای حق ممنوع و مقطوع نیست که به یک عده برسد به یک عده نرسد به معصیت کار خدا سلامت مزاج ندهد مال ندهد جمال ندهد نه این چنین نیست.
سؤال ...
جواب: البته آن امداد خاص برای مومنین هست که آنها را به درجات عالیه میرساند فرمود ﴿... ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم﴾ و دیگر وعدههای الهی ﴿ولینصرن الله من ینصره ...﴾ با الفاظ تاکید فرمود ﴿من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ...﴾ این طور نیست که اگر کسی یک کار خیر کرد ما به همان یک برابر پاداش بدهیم کسی کار شر کرد یک برابر کیفر میبیند کسی کار خیر کرد ممکن است ده برابر یا بیش از ده برابر پاداش ببیند لذا فرمود ﴿من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ...﴾ و در نصرت هم نفرمود ﴿... ان تنصروا الله ینصرکم ...﴾ فقط فرمود ﴿ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم﴾ که مزید احسان است این طور نیست که به همان اندازه که شما دین خدا را یاری کردید خدا هم به همان اندازه شما را یاری کند نه تثبیتتان هم میکند آنروزی که تزل فیه الاقدام اقدام شما ثابت است در حوادث روزگار که خیلی ها میلغزند شما ثابت و پایدار خواهید بود این ثبات و استقامت شما محصول همان امداد غیبی است که ﴿... ان تنصروا الله ینصر کم و یثبت اقدامکم﴾ خواه آن روزی را که در دنیا باشد یا آخرت.
سؤال ...
جواب: یک وقت است که بیش از آن اندازه کمک میکند وسیلة معصیت کردن او را فراهم میکند یک وقت است نه تدارکات به او میدهد.
سؤال ...
جواب: تا او آزاد باشد و معلوم باشد این چه میکند.
سؤال ...
جواب: یعنی اگر کسی اهل معصیت شد خدا به او سلامت ندهد چشم ندهد گوش ندهد که به نامحرم نگاه نکند. این ﴿... آلیهلک من هلک عن بینة ...﴾
سؤال ...
جواب: یعنی اگر کسی خواست به نامحرم نگاه کند خدا به او چشم ندهد کسی خواست غیبت گوش بکند گوش به او ندهد.
سؤال ...
جواب: اگر کسی به پسرش در راه رسیذن به گناه کمک کند عقلا چه میگویند؟
جواب: نه این مثال با ممثل فرق میکند آن خدمات اولیه را باید به او بدهد عقلا به او میگویند شام و نهار به او نده یا بده یا لباس به او نده یا بده یا کفش به او نده یا بده آن حدّ اوّلیه نه اینکه وسایل عیش و نوش او را فراهم بکن انسان اگر خواست معصیت کند خداوند متعالی نعم را از او بگیرد یا به او بدهد؟ یک کسی حالا خواست معصیت کند ﴿قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم﴾ را نخواست امتثال کند خدای سبحان از او بینایی را بگیرد یا بدهد فضای روشن را به او بدهد یا ندهد؟ همة این خدمات را برای طرفین فراهم میکند ﴿... لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینه ...﴾ ولی برای تقوا و صلاح فرمود تا آنجا که بخواهی ما تو را راهنمایی میکنیم آنجایی هم که تو نمیدانی چقدر خوب است آنجاها را هم تو را را هنمایی میکنیم تا به جنة اللقاء برسی ﴿فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین ...﴾ خیلی از درجات است که شما نمیدانید که چه هست و ما شما را راهنمایی میکنیم که آنها را هم بخواهید و به آنجا هم برسید اما در طرف فساد و تباهی محدود است کما مَرَّ به هر کسی اجازه نمیدهند هر گناهی در عالم بکند گناههای شخصی چرا, بخواهد اصل نظام را به هم بزند بخواهد با وحی و ما جاء به النبی بجنگد این نور را خاموش کند البته نه به او خدمات میدهند نه اجازه به او میدهند بلکه منکوبش هم میکنند و الا این طور نیست که اگر کسی خواست معصیت کند همة امکانات را از او بگیرد که بشود خیر میشود الجاء قهراً آن ایمان هم میشود الجاء در ذیل آیة محل بحث سورة رعد فرمود به اینکه ما اگر خواستیم در روز خطر در اثر تغییر روحیة اینها به طرف فساد اینها را عقاب کنیم ﴿و اذا اراد الله بقوم سوءاً فلا مرد له و ما لهم من دونه من وال﴾ اگر خدای سبحان در اثر تغییر روحیة اینها خواست اینها را معاقب کند هیچ عاملی جلوی عقاب الهی را نمیگیرد نه عامل درونی نه عامل بیرونی نه خودشان آن توان را دارند که عذاب الهی را رد کنند نه تحت ولایت ولیّ دیگری هستند که جلوی عذاب را بگیرد, انسان یا باید مقتدر باشد که رد کند یا پناه ببرد به یک قدرتمند دیگری که او رد کند, فرمود نه مقدور آنها است که رد کنند نه تحت ولایت غیر خدایند چگونه در برابر عذاب الهی میتوانند مقاومت کنند و رد کنند عذاب الهی را از یک طرف میفرماید که هیچ چیزی در نظام آفرینش نیست مگر اینکه سپاهیان حقند ﴿... و لله جنود السموات و الارض ...﴾ در جملات حضرت امیر(سلام الله علیه) هست این جملات از جملات پربرکت نهج هست که فرمود «اعلموا عباد الله ان علیکم رصدا من انفسکم ... و حفّاظ صدق یحفظون اعمالکم و عدد انفاسکم» شما خیال نکنید که رها و آزادید یک عده نگهبانانی هستند در شبستان دلتان تمام نفسهای شما را شماره میکنند گاهی انسان یک نفس میکشد میبیند گناه کبیره نوشته شده چه اینکه نفس میکشد میبیند حسنه نوشته شده «نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همّه لنا عباده» گاهی یک نفس میشود عبادت بنابراین اینچنین نیست که ما رصد نداشته باشیم از درون یا از بیرون سراسر عالم ماموران الهیاند ﴿... و لله جنود السموات والارض ...﴾ چه از درون چه از بیرون اگر هم وقتی خواست ما را بگیرد ما را به اندیشه مان میگیرد یعنی اینجور میاندیشیم اینجور تصمیم میگیریم دست به کار میکنیم حرفی میزنیم یا چیزی امضاء میکنیم میافتیم اگر از تحت حفظ الهی خارج شویم دیگر نیازی ندارد که سیلی بیاید یا صاعقهای نازل شود ما را با دست خودمان میگیرد. بنابراین پس این سپاهیان گسترده در سراسر عالم هست از آنطرف پس مقتضی تام است جلوی اقتضا و تاثیر عذاب خدا را چه کسی میتواند بگیرد فرمود نه انسان از درون قدرت مقاومت دارد که رد کند نه تحت ولایت غیر الله است که غیر الله بتواند از او حمایت کند این دوتا معنا را در سور دیگر و همین سورة رعد به این صورت بیان میفرماید که نه ولایت است نه وقایت نه کسی از شما حمایت میکند نه تحت ولایت دیگری هستید نه واقی نه والی غیر از خدا نیست هم او واقی است وقایت و حفظ از آن اوست هم او والی است وولایت وسرپرستی از آن اوست در همین سورة رعد که محل بحث هست در چند جا این هر دو مطلب را بیان میکند یکی اینکه ﴿لهم عذاب فی الحیوٰة الدنیا و لعذاب الاخرة اشق و ما لهم من الله من واق﴾ کسی واقی باشد وقایت و حفظی کند که نگذارد عذاب الهی بیاید اینچنین نیست در چند آیه بعد در همین سورة رعد میفرماید به اینکه ﴿و کذلک انزلنه حکما عربیا و لئن اتّبعت اهواءهم بعد ما جاءک من العلم ما لک من الله من ولی ولا واق﴾ فرمود تو اگر خدای ناکرده هوسهای اینها را امضا بکنی نه ولایتی و نه وقایتی نصیب تو خواهد شد غیر از خدا تو نه والی داری که تحت ولایت او باشی نه واقی داری که تو را حفظ بکند واقی خداست و والی خداست نه کسی میتواند مشکلت را حل کند و نه کسی در تحت تدبیر خودش تو را اداره میکند ﴿... ما لک من الله من ولی ولا واق﴾ لذا این دوتا اصل را که نه کمک از بیرون نه حمایت از درون در چندین آیة قرآن آمده.
«والحمد لله رب العالمین»
- تلازم میان اعمال انسان و جزای دنیوی و اخروی
- کمال واقعی انسان
- انتخاب راه و کمک حدا به هر دو گروه
- خدا و حفظ اصل دین
- ولایت الهی بر همه چیز
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾
در تحلیل ربوبیّت خدای سبحان که بعد از مسئلة معاد و بعد از مسئلة ضرورت وحی از نظر ترتیب آیات این سوره به ربوبیت حق تعالی پرداخته شد، مسائلی به عرض رسید که روشن شد خدای سبحان به جمیع شئون انسان عالم است زیرا انسانی که درتحت ربوبیت خدای سبحان است باید جمیع شئونش معلوم حق تعالی باشد و این که تمام کارهایی که انسان انجام میدهد تحت حیطة علمی و قدرت حق سبحانه تعالی است و ماموران الهی انسان را از خطر حفظ میکنند تا آن اجل معین و اگر خدای سبحان بخواهد نعمتی که به مردم داد از آنها بگیرد تا مردم تغییر روحیه ندهند از آنها نخواهد گرفت و اگر خدای سبحان قومی را مشمول سخط و غضب خود قرار بدهد هیچ عاملی هم جلوی ارادة خدای سبحان را نمیگیرد در این جملة ﴿ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر و اما بانفسهم﴾ چند مطلب مطرح شد اول اینکه بین عمل صالح فرد و جزای اُخرویش رابطة ضروری است این جزء مطالبی است که قرآن کریم آنرا یک اصل مسلم میداند دوم اینکه بین اعمال صالحة امت با جزای اُخرویشان که بهشت و مانند آن است این هم رابطة ضروری است سوم اینکه اگر امتی به طرف صلاح و تقوا حرکت کنند بین صلاح جامعه و امت با نزول برکات الهی چه برکات معنوی چه بر کات ظاهری این هم از نظر قرآن کریم تلازم هست چهارم اینکه بین عمل صالح فرد با برکتهای ظاهری و دنیایی تلازم باشد این را نه برهان عقلی بر آن اقامه شده و نه دلیل نقلی که انسان با تقوا و وارستهای از روزیهای فراوانی برخوردار باشد از برکتهای ظاهری فراوانی برخوردار باشد اینچنین نیست بلکه از آنطرف آیاتی هست که میفرماید ما مومن را ممکن است به سختی معیشت و مانند آن و کمی روزی و کمی میوهها و هراس و ترس بیازمائیم آیه معروف ﴿و لنبلونکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات ...﴾ نشانة آنست که گاهی خدای سبحان بندگانش را از این راه میآزماید پس اینطور نیست که اگر یک فردی با تقوا و عمل صالح شد روزیهای دنیایی او و برکتهای ظاهری او هم فراوان شود این طور نیست بلکه ممکن است خدا متعالی گاهی به صورت غنا و گاهی به صورت فقر بیازماید تا ببیند در حال غنا شاکر هست یا نه در حال فقر صابر هست یا نه در هر دو حال مستوی هست از نظر ایمان یا نه بنابراین بین صلاح و تقوای فرد با برکتهای دنیایی و رزق فراوان او در دنیا تلازمی نیست این چهار امر بود اما امر پنجم که آیا بین فساد یک جامعه با سخط الهی و عذاب الهی یک تلازم ضروری و قطعی است و همچنین بین فساد و تباهی یک فرد با عذاب و غضب الهی دربارة خصوص همان فرد تلازم ضروری است این هم نه برهان عقلی بر ضرورت او اقامه شده نه دلیل نقلی بر ضرورت او اقامه شده در حد تهدید هم عقل دلالت میکند و هم نقل اما در حد ضرورت اثباتش مشکل است.
سؤال ...
جواب: اگر یک فرد مشرک شد به گرفتاریهای دنیایی مبتلا میشود نه اخروی او که چرا خدای سبحان تهدید فرمود که هرگز مشرک را ما نمیآمرزیم.
سؤال ...
جواب: با برکتهای دنیوی یا با عذابهای دنیوی با عذابهای دنیوی نه ملازمهای نیست نه بین عمل فرد و عذاب دنیوی نه بین عمل جامعه و عذاب دنیوی که اگر یک جامعهای فاسد شدند بالضروره و قطعی در دنیا اینها را کیفر بدهند ممکن است در دنیا کیفر بدهند ممکن است در آخرت کیفر بدهند ممکن است هم در دنیا هم در آخرت اما بالضروره حتما اینها را در دنیا بگیرند و مواخذه کند چنین برهانی اقامه نشده است بله ﴿و ان تعودوا نعد﴾ در حد تهدید هست و آیه سورة شوری که دیروز مطرح شده بود نشانة وعدة الهی است به عفو فرمود ﴿و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر﴾ از بسیاری از لغزشهای شما خدای متعال عفو میکند اگر یک همچنین آیهای به ظهور دلالت دارد بر عفو، نمیشود گفت بالضروره حتما هر کسی که معصیت کرد خدا در دنیا او را مواخذه میکند ممکن است در دنیا او را مواخذه کند ممکن است در آخرت ممکن است هم دردنیا هم درآخرت پس یکی از محتملات این است که فقط در آخرت مواخذه کند در دنیا مواخذه نکند.
سؤال ...
جواب: این مربوط به جزای اخروی است دربارة قیامت است در آن روز هرکسی پاداش عمل خود را میبیند اما عفو و بخشش هم جزو عنایتهای الهی است که عمل را لاعمل میکند اینطور نیست که اگر خدای متعال کسی را مشمول عفو قرار داد باز هم خدا عمل افراد را نشان آن افراد بدهد یا اگر نشان داد با عفو نشان میدهد
سؤال ...
جواب: این ﴿یرزقه من حیث لا یحتسب ...﴾ یعنی او را از فشار و گرفتاری نجات میدهد نه نظیر سورة اعراف که دلالت میکند ﴿ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء﴾ ، یک همچنین تلازمی دربارة صلاح امت بانزول برکات هست ولی همچنین وعدهای دربارة صلاح فرد بانزول برکات نیست که اگر یک کسی با تقوا شد برکتها و نعمتهای دنیایی نسبت به او وافر بشود .
سؤال ...
جواب: نه میفرماید ما اورا از فشار نجات میدهیم, ﴿یجعل له مخرجا ...﴾ ، یعنی او را از فشار بیرون میآوریم و روزیهای مومن را خدای متعالی سعی کرده است از راههایی تامین کند که او احتساب نمیکند تا توحید او قویتر شود, «ابی الله ان یرزق عبده المؤمن الا من حیث لا یحتسب» در روایات آمده که مومن را خدای سبحان از راههایی تامین میکند که او احتمالش را نمیداد تا اعتقاد توحیدی او قویتر بشود که کارها بدست دیگری است به همان مناسبت بیان از حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل شده که هم در نهج هست و هم در جوامع روایی دیگر که حضرت فرمود «کن لما لا ترجو ارجی منک لما ترجو» یعنی از چیزی که امید نداری امیدوارتر باش آنگاه به سه نمونه از نمونههای قرآن کریم حضرت استشهاد میکند میفرماید یک نمونه آنکه موسای کلیم(سلام الله علیه) به امید نار رفت و به قصد نار رفت نور نبوت نصیبش شد که فرمود من یک ناری را میبینم بلکه قبسی از آن نار بیاورم که شما را گرم کنم ﴿لعلکم تصطلون﴾ بعد رفت ﴿یا موسی انی انا الله ...﴾ را شنید که نور وحی و رسالت نصیبش شد یا آن زن به قصد مصاحبة با سلیمان حرکت کرد بیاید ببیند از نظر کشورداری باید چه کند اسلام نصیبش شد ﴿و اسلمت مع سلیمان لله رب العالمین ...﴾ یا ساحران فرعون به قصد مبارزه با موسای کلیم به میدان مسابقه راه پیدا کردند که برندة جایزه شوند بعد ایمان الهی نصیبشان شد و به فرعون گفتند ﴿فاقض ما انت قاض انما تقضی هذه الحیوة الدنیا﴾ ، هر کاری از دست تو میآید بکن زیرا تو فقط در دنیا میتوانی آسیب به ما برسانی اگر هم میگویی ﴿ولاصلبنکم فی جذوع النخل﴾ در حیات دنیا است ما دست از ایمان برنمیداریم, اینها به امید جائزه رفتند ایمان الهی نصیبشان شده از این نمونهها حضرت سه قسمش را ذکر میکند در آن حدیث شریف میفرماید چیزی که امید ندارید امیدوارتر باشید تا کار به دست کسی سپرده شود که ﴿له غیب السموات والارض﴾ ، مومن من حیث لا یحتسب تامین میشود نه اینکه درهای رحمت و برکتهای مادی به روی او گشوده میشود مومن با ﴿و لنبلونکم بشیءٍ من الخوف و الجوع ...﴾ به سر میبرد در فشار هست و بیرون میآید اینچنین نیست که مومن از برکتهای معنوی که برخوردار است از برکتهای مادی هم برخوردار باشد چون برکتهای مادی کمال نیست که خدای متعال آن را به مومن مرحمت کند آنچه کمال است مرحمت میکند ولی وفور نعمت و داشتن مال و برخورداری از نعمتهای ظاهری این کمال نیست اگر کمال بود خدای متعالی مرحمت میکرد, یک استدلالی را امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنطوری که در نهج البلاغه هست دارد میفرماید به اینکه شما برکتهای ظاهری را کمال حساب نکنید که هر کس این را دارد کامل است و این را به حساب مقام نیاورید و بعد استدلال میکند میفرماید در اینکه رسول الله(صلوات الله علیه) این برکات ظاهری را نداشت حرفی در آن نیست, شما از این دو امر بیرون نیستید یا باید بگویید که این برکات ظاهری کمال است و این کمال را خدای سبحان به اعز خلقش و به حبیب خودش نداد اینکه نقص است, یعنی داشتن یک کمال است و خدا به پیامبر نداد فرمود این نپذیرفتن آن مسلمات دین است که خدای متعالی آنچه کمال بود به رسول الله(صلوات الله علیه) داد یا باید بپذیریم این را که به پیامبر نداد چون کمال نبود پس برکات ظاهری کمال نیست که اگر کسی دارد به یک کمالی رسیده باشد این تعبیر بسیار تعبیر لطیف و جامعی است در نهج البلاغه فرمود شما بیاندیشید ببینید که اینکه خدای سبحان به رسول الله(صلوات الله علیه) نداد بفهمید که این کمال نبود اگر کمال بود یقیناً میداد ممکن نیست چیزی کمال باشد و سعادت واقعی انسان بما انه انسان باشد و خدای متعالی برای احب مخلوقینش و اعز مخلوقینش و برجستهترین مخلوقینش روا ندارد و مضایقه کند, بنابراین آیة سورة طلاق میگوید مؤمن نمیماند ﴿... و من یتق الله یجعل له مخرجا﴾ از فشار بیرون میآید ﴿و یرزقه من حیث لایحتسب ...﴾ نه ﴿لفتحنا علیهم برکات من السماء ...﴾ نظیر آن آیهای که دربارة تقوای اهل قری ذکر فرمود که ﴿ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء﴾ آنچنان وعدهای دربارة فرد داده نشده.
سؤال ...
جواب: البته دیگر چون خود فرد مثل دیگران جامعه را تشکیل دادند و جامعه شده صالح این جامعة صالح از برکات الهی برخوردار است و این فرد هم مانند دیگر افراد از برکات الهی برخوردار است, اما اگر جامعهای به طرف صلاح نرفت چند فرد این جامعه به طرف صلاح رفتند یک چنین ضرورتی در قرآن نیست که بین صلاح چند نفر با برکات الهی و نزول برکات الهی تلازم باشد یک چنین چیزی نیست.
سؤال ...
جواب: هر عملی بالاخره اثر خاص دارد اگر چنانچه سیئهای آمد جلوی آن حسنه را میگیرد تا اینکه در قیامت اینها را بسنجند تا معلوم بشود کدام یک از اینها افزون است و کدام یک از اینها کاهش دارد؛ بنابراین بین صلاح فرد و تقوای فرد با نزول برکتهای دنیائی تلازمی نیست ممکن است یک انسانی باتقوا باشد مانند یک آدم بیتقوا از مواهب الهی برخوردار باشد یکسان باشند یا احیاناً یک کمی پائینتر باشند چنین تلازمی نیست که اگر یک کسی باتقوا بود اوضاع دنیوی او هم خوب باشد و شاید مصلحت دراین باشد زیرا اگر هر کسی باتقوا بود وضع مالیاش هم خوب بود که آن فضیلت و لطافت تقوا از بین میرفت, بنابراین از این طرف پس تلازم نیست چه اینکه اگر کسی هم به خیال اینکه خودش میتواند از مواهب جهان امکان بهره بگیرد منهای آخرت خودش دنیا طلب کند اینطور نیست که دنیا خواه به دنیا برسد اینطور نیست که روزیها را به تصمیم اشخاص تقسیم بکنند هر کسی به هر اندازهای تلاش و کوشش کرد و اراده کرد به او برسد آن را آیة سورة اسراء فرمود اینچنین نیست که هر کس دنیا بخواهد برسد که در پایان بحث دیروز گذشت که ﴿من کان یرید العاجله ...﴾ هر کسی که دنیا میخواهد اینچنین نیست که به او برسد ﴿... عجلنا له فیها ...﴾ یعنی در دنیا ﴿... ما نشاء لمن نرید﴾ دو تا قید ذکر فرمود فرمود هر کس دنیا بخواهد اینچنین نیست که به مقدار ارادة او ما به او بدهیم هر مقداری که ما مصلحت میدانیم میدهیم آن هم به هر شخصی که ما صلاح بدانیم میدهیم به عنوان آزمایش.
سؤال ...
جواب: این معنایش آن است که سعی دیگران به حال او اثر ندارد نه اینکه او هر چه سعی کرده است به او میرسد آن لسان لسان آیات جزاست ﴿وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَیٰ ٭ ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزَاءَ الآوْفَی ٭ وَأَنَّ إِلَیٰ رَبِّکَ الْمُنتَهَیٰ﴾ ظاهر آن آیه آیهای است در سیاق جزای اخروی نه اینکه هر کسی در دنیا هر چه کرده است به او میرسد زیرا در آیة مورد بحث یعنی سورة اسراء دو تا قید زده فرمود به اینکه هر کس آخرت بخواهد به او میدهیم اما هر کس دنیا بخواهد اینطور نیست که به او بدهیم گاهی اصلاً نمیدهیم گاهی هم که میدهیم به مقداری که ما میخواهیم نه به مقداری که او اراده کرده ﴿من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ...﴾ یعنی در این ﴿العاجلة﴾ یعنی در این دنیا ﴿... مانشاء ...﴾ آن مقداری که ما بخواهیم نه آن مقداری که خودش خواست ﴿... لمن نرید ...﴾ برای کسی که ما مصلحت بدانیم نه هر کسی که برای دنیا آماده شده است ﴿... ثم جعلنا له جهنم یصلیٰها مذموماً﴾ ولی ﴿و من اراد الآخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن ...﴾ اینها هر اندازهای که سعی کردهاند هر کس که سعی کرده است و هر اندازهایکه سعی کرده است ﴿... فاولئک کان سعیهم مشکورا﴾ , این مطلق است بدون قید ولی در بحث اول دو تا قید زدند یکی مقداری را که خدا مصلحت بداند و یکی اشخاصی را که خدای سبحان مصلحت بداند. اما در تأمین سعادت و شقاوت فرمود این تلازم هست هر راهی را که خودتان انتخاب کردید به پایان آن راه میرسید و این نظام هم نظام تدارکاتی است تحصیل سعادت به عهدة شماست تدارکاتش به عهدة ما شما هر راهی را که میخواهید انتخاب کنید ما برای آزمایش خدمات را به شما میدهیم و وسائل را هم به عنوان تدارک به شما میدهیم اینطور نیست که اگر کسی خواست معصیت بکند ما امکانات معصیت به او ندهیم امکانات معصیت به او میدهیم, آنطور هم نیست که اگر کسی خواست اطاعت کند امکانات اطاعت به او ندهیم نه امکانات اطاعت به او میدهیم ما سرمایه میدهیم تولید و عمل صالح یا عمل طالح به عهدة خود شماست یک اصل قرآن این است که ما راه را نشان دادیم ﴿انا هدیتٰه السبیل ...﴾ ﴿و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر﴾ ما راه را نشان میدهیم اینها در انتخاب راه آزادند این یک اصل قرآنی ﴿و هدیناه النجدین﴾ ﴿اما شاکراً و اما کفورا ...﴾ این نصوص قرآنی هست کم هم نیست و به عنوان ظهور هم نیست در حد نص دلالت میکند به اینکه انسان آزاد است و مختار ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا﴾ ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَ مَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَ إِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقاً﴾ و مانند آن اصل دیگر قرآن این است که راه که مشخص شد یکی صراط مستقیم است که پایانش بهشت یکی صراط انحرافی است که پایانش دوزخ, هر راهی را که هر انسانی آزادانه انتخاب کرد ما وسائلش را فراهم میکنیم اینطور نیست که اگر کسی راه عصیان را انتخاب کرد ما وسیلهاش را فراهم نکنیم او مجبور بشود در ترک معصیت, ما وسائل معصیت او را هم فراهم میکنیم هر کسی راه اطاعت را هم انتخاب کرده است ما وسیلة اطاعت او را هم فراهم میکنیم و امکانات هم به هر دو گروه میدهیم یک اصل دیگر قرآنی این است که ﴿ثم السبیل یسره﴾ راه را خدا آسان میکند حالا کدام راه باشد به انتخاب پویندة آن راه است بعد همین را این ﴿ثم السبیل یسره﴾ را باز فرمود در سورة واللیل این را باز فرمود, فرمود ﴿ان سعیکم لشتی﴾ اعمالتان گوناگون است پراکنده است یک عده اعمالشان به طرف صلاح است ﴿فأما من اعطی ...﴾ حقوق واجبها را اعطا کرد ﴿واتّقی ٭ و صدق بالحسنی﴾ به آن عاقبت نیکو ﴿فسنیسّره للیسری﴾ ما او را برای تأمین عاقبت آسان کمک میکنیم کارها را برای او میسر میکنیم کارها را به آسانی او انجام بدهد تیسیر میکنیم بر او سخت نمیگیریم راه خوبی را که او انتخاب کرد ما خدمات را فراهم میکنیم تدارکات را فراهم میکنیم که در این راه این به آسانی به مقصد برسد اگر کسی راه معصیت و گناه و شقاوت را انتخاب کرد ما خدمات و تدارکات را برای معصیت به او میدهیم که به آسانی به طرف جهنم برود نه جلوی این را میگیریم نه جلوی آن را, اگر مال است به هر دو میدهیم اگر امکانات است به هر دو میدهیم اگر سلامت بدن است به هر دو میدهیم اینطور نیست که اگر کسی بخواهد معصیت کند ما فوراً جلو سلامت و مال او را بگیریم ﴿فاما من اعطی و اتقی ٭ و صدق بالحسنی ٭ فسنیسّره للیسری﴾ یعنی للعل قبة الیسری ﴿و اما من بخل و استغنی ٭ و کذب بالحسنی ٭ فسنیسره للعسری﴾ اگر کسی بیراهه رفت تکذیب کرد کفر ورزید عصیان و تباهی را پیشه گرفت ما وسیلة جهنم رفتن او را هم فراهم میکنیم که به آسانی به جهنم برود چون نه جلو او را میگیریم که بشود جبر نه جلو این را میگیریم که بشود جبر برای هر دو, دو حجت فرستاده میشود یکی از درون یکی از بیرون «ان لله علی الناس حجتین» همة مزایای راه مستقیم را گفتیم و همة مخاطر راه انحرافی را هم گفتیم اگر کسی خواست بعد از تبین حق من الباطل که ﴿... قد تبین الرشد من الغی ...﴾ که بین و آفتابی شد اگر کسی خواست ﴿... لیهلک من هلک ...﴾ بشود ﴿... عن بَیّنةٍ ...﴾ است چه اینکه ﴿... و یحیی من حی عن بیّنة ...﴾ است اگر با همة این تبین و روشنی و وضوح یک کسی راه صلاح را خواست فراهم بکند ما امکانات را هم به او میدهیم اگر مال است میدهیم سلامت مزاج است میدهیم نظام هم راه او را تأیید میکند و اگر راه فساد را خواست فراهم کند مال است به او میدهیم سلامت مزاج است به او میدهیم امکانات عصیان را هم به او میدهیم تا مستقیم و به آسانی به جهنم برود و جلوی کسی را نمیگیریم, البته معاصی با تباهی فرق میکند یک وقتی یک کسی میخواهد جلو نظام الهی را بگیرد دین خدا را از بین ببرد معصیت به این حد برسد این فرمود ممکن نیست ما به کسی اجازه بدهیم که جلوی دین خدا را بگیرد این ممکن نیست ﴿یریدون لیطفؤا نور الله بافواههم والله متم نوره﴾ به عنوان یک وعدة صریح داد فرمود بخواهیم با تباهیشان این نور را خاموش کنند این نمیتواند بخواهند جنگافروزی کنند با جنگ افروزی نظام اسلامی را به هم بزنند این را هم نمیتوانند ﴿کلما اوقدوا ناراً للحرب أطفأها الله﴾ هر وقتی آتش جنگ روشن کردند ما خاموش میکنیم, بخواهند نور ما را خاموش کنند دهان اینها را میبندیم معصیتهای جزئی را مجاز است کسی بخواهد گناه کند ربا بگیرد معاصی شخصی کند و مانند آن یک کسی را بکشد اینها مجاز است یعنی به عنوان امتحان جلویشان باز است بخواهند آن امانت الهی و ودیعة الهی را که نورُ الله است آن را بخواهند خاموش کنند این مقدورشان نیست بخواهند از این طرف در برابر نور الهی مقاومت کنند این شدنی نیست ﴿یریدون لیطفئوا نور الله ...﴾ چه در سورة توبه چه در سورة صف فرمود و ﴿و یابی الله الا ان یتم نوره ...﴾ یا ﴿والله منهم نوره ولو کره الکافرون ٭ ... ولو کره المشرکون﴾ بخواهند در برابر پیشرفت دین مقاومت کنند که نگذارند این نور بتابد ما خاموششان میکنیم بخواهند در برابر این دین آتش افروزی کنند ما آتششان را خاموش میکنیم اینها وعدههای صریح قرآن کریم است ﴿کلما اوقدوا نارا للحرب اطفأها الله﴾ هر وقت اینها جنگ افروزی کردند و آتش جنگ را روشن کردند ما خاموش کردیم اینها محدود است نظیر جریان ابرهه و دیگر کارهائی که به اصل دین الهی وابسته است اینها مجاز نیست.
سؤال ...
جواب: الا ای حالٍ خدای سبحان به ما فرمود به اینکه من دینم را حفظ میکنم چه کم و چه زیاد در کل نظام الآن شما بروید ممکن است چند تا معصیت شده باشد اما ما نباید مقطعی در بحثهای فلسفی یا بحثهائی که جزو اصول کلی قرآن است مقطعی و تاریخی بیندیشیم باید جهانی بیندیشیم کل جهان را که حساب میکنیم میبینیم الآن با اینکه چهار میلیارد بشر است سه میلیارد میگویند خدا قیامت وحی با همة خطراتی که خلفا و قیصرها و فرعونها و طاغوتها آوردند و این سه چهار نفری که اسمشان در این سه میلیارد بشر دنیاست موسای کلیم است عیسای مسیح است ابراهیم خلیل است و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) اینها سه چهار میلیارد آدم را اداره میکنند یک مقدار هم فشار گرفته بشود معلوم میشود بقیه را هم اینها اداره میکنند با دست خالی ضبط شده ... با اینکه همة اینها یقتلون النبیین بغیر حق آنچه که مانده با این دست خالی یا یک عصا بود یا یک تبر این نیست مگر اینکه ﴿یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم﴾ گاهی کم است گاهی زیاد است و عالم را نباید در یک محدودهای فرض کرد و گفت دین خدا ضایع شده دارد به سمتی میرود که ﴿... لیظهره علی الدین کلّه ولو کره المشرکون ...﴾
سؤال ...
جواب: نه آنها در اصل توحید باقیند و به وحی و رسالت معتقدند منتها حرفشان به دنیا نمیرسد نمیگذارند بیچارهها حرفشان به عالم برسد.
سؤال ...
جواب: آن مسیحیت مسلمی که در تودة مردم هست, هست اما آن مسیحیتی که به صورت سلطنت درآمده نظیر اسلامی است که دراختیار رژیم بود این هست منتها در اسارت است نه از بین رفته نامهای که حضرت امیر(سلام الله علیه) برای مالک اشتر(رضوان الله تعالی علیه) نوشت این جملة پربرکت در آن نامه است که فرمود «ان هذا الدین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی و نطلب به الدنیا» به مالک فرمود که تمام تلاشها برای این است که ما این دین را آزاد کنیم نه برای اینکه تأمین رفاه و اقتصاد و دیگر چیزها اینها برای همیشه هست تمام تلاشها این است که ما این دین را از چنگ اینها دربیاوریم هست منتها در قفس «ان هذا الدین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار ...» نه اینکه از بین بردند آن را در قفس کردند وقتی در قفس را باز کردیم همه فهمیدند دین چیست, بارها انسان آیة مبارکه ﴿ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن ...﴾ رامیخواند در رسالهها مینوشت در سخنرانیها میگفت در درسها میگفت اثر نمیکرد الآن در آسمان ایران به این آیه عمل میشود انسان وقتی که با هواپیما از خارج وارد ایران میشود مهماندار که میگوید به پاس احترام شئون نظام جمهوری اسلامی پوشش اسلامی را حفظ کنید آن زنی که مسلمان هم نیست روسری سر میکند این ﴿لایبدین ...﴾ است در آسمان ایران دارد عمل میشود باز شده این نیست مگر به برکت ﴿... ان تنصروا الله ینصرکم ...﴾ نه اینکه از بین رفته بوده منتها این را در قفس کردند حالا در قفس باز شده و الآن هم دارد میرود ان شاء الله به سمت ﴿لیظهره علی الدین کلّه﴾ ما یک وقتی میتوانیم بحثهای فلسفی و بحثهای اصول کلی را به عنوان نقد مطرح کنیم که کل جهان را ببینیم قرآن کریم وعده داده است که این درخت این انسانیت دارد میرود به سمتی که پربار بشود این درخت میوه بدهد میوهاش این است که ﴿... لیظهره علی الدین کلّه ولو کره المشرکون ...﴾ ﴿وکفی بالله شهیدا﴾ با عبارتهای گوناگون قرآن کریم است به عنوان وعده هم هست که تخلف پذیر نیست آنوقت ما اول و آخر جهان را که حساب میکنیم میبینیم سرانجام ﴿لیظهره علی الدین کلّه﴾ درمیآید بنابراین فرمود ما جلوی معصیت را نمیگیریم هر کسی هر کاری میخواهد داشته باشد داشته باشد اما بخواهد عصیانش را به جائی برساند که با اصل دین بجنگد میسورش نیست زیرا اصل دین را از جامعه ما بگیریم معنیاش این است که نظام و انسان را ما عبث خلق کردیم این شدنی نیست لذا نه اینها توان آن را دارند که نور ما را خاموش کنند نه قدرتی دارند در برابر ما نار افروزی کنند این دو اصل قرآنی است که از آن طرف ﴿... کلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله﴾ از این طرف ﴿یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره ...﴾ به عنوان یک وعدة قطعی قرآن فتحصل که اگر قرآن کریم فرمود ما جلو تباهی معصیت کارها را نمیگیریم یک محدودهای دارد اگر ما جلوی اینها را باز میگذاریم تا معلوم بشود کی اهل بهشت است؟ کی اهل جهنم است؟ میدانیم کی اهل جهنم است تا کجا میرود اما اگر یک وقتی بخواهد با کعبه بجنگد اینچنین نیست بخواهد با اصل دین بجنگد اینچنین نیست همان ﴿و ارسل علیهم طیرا ابابیل ...﴾ همیشه هست, اینها مشخص است که تا کجا را اجازه میدهد و تا کجا را اجازه نمیدهد به رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود اینها گاهی تهدید میکنند تو را به زندان و تبعید و حبس و مانند آن ﴿... و ما یضرونک من شیء﴾ نه میتوانند در مسائل اعتقادی در تو راه پیدا کنند و نه میتوانند تو را از بین ببرند اینچنین نیست, گاهی با یک تار عنکبوت مسئله را حل میکند اینچنین نیست که جریان غار حضرت رفته در غار حالا سد سازی کرده باشند که ندیده باشد با یک تار عنکبوت مسئله را حل میکند آنها هم گفتند اینجا عنکبوت تنیده اینجا رهگذری که نیامده اگر تازه میرفت که جای تار عنکبوت نبود که بخواهد حفظ بکند با یک تار عنکبوت حفظ میکند بخواهد از بین ببرد آن سدی را هم که ساختند آن را از بین میبرد اینچنین نیست که جلو قُرات خدا را بگیرد که در ذیل همین آیه بحث خواهد شد؛ اما هر کسی هر راهی را چه صلاح چه تباه طی بکند امکاناتش فراهم است نه آنطور است که اگر کسی خواست معصیت کند وسیلة معصیت خدا به او ندهد هر معصیتی که بخواهد بکند لازم نیست وسیله داشته باشد بالاخره راه معصیت برایش باز است این زبان دارد این چشم دارد این گوش دارد راههای معصیت فراوان و اگر خواست راه تقوا را طی کند باز وسیله در اختیارش هست فرمود ﴿فاما من اعطی و اتقی ٭ و صدق بالحسنی ٭ فسنیسره للیسری ٭ اما من بخل و استغنی﴾ ﴿فسنیسره للعسری﴾ یک وقتی موسای کلیم عرض میکند این مأموریت و رسالتی که به من دادی ﴿... و یسرلی امری﴾ مرا برای این انقلاب و مقاومت کارها را برای من میسر بکن این یک راه به رسول الله(صلّی الله علیه وآله و سلّم) میفرماید ما به تو رسالت دادیم و﴿فسنیسّره للیسری﴾ که این وعده قویتر از وعدهای است که به موسای کلیم داد موسای کلیم مسئلت کرد کار را برای من آسان کن خدا در قرآن راجع به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود ما تو را برای این کار آسان کردیم اصلاً, نه کارها را برای تو آسان کردیم نفرمود ما کار را برای تو آسان کردیم ﴿فسنیسّره للیسری﴾ مصداق کاملش را در آن سورة اعلی اینجا فرمود اگر در سورة واللیل فرمود ﴿فاما من اعطی و اتقی ٭ و صدق بالحسنی ٭ فسنیسره للیسری﴾ آن مصداق کاملش را دربارة حضرت میفرماید که ﴿فسنیسّره للیسری﴾ چون باید اعطا بکنی کردی باید تقوا داشته باشی داشته باشی تصدیق بکنی کردی تو را برای عاقبت حسنا میسر میکنم. بنابراین یک بحث در این است که انسان تا کجا میتواند برود آن محدود است یک بحث دراین است که انسان در شقاوت و در سعادت آزاد است وامکاناتش هم فراهم است در اینکه تدارکات و امکانات را خدای سبحان به هر دو گروه میدهد گذشته از آیة سورة واللیل همین آیهای که در پایان بحث دیروز از سورة اسراء مطرح شد این هم شاهد خوبی است فرمود ﴿و من اراد الآخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا﴾ ﴿کلاً نمد﴾ مردم را دو قسمت کرده فرمود یک عده دنیا میطلبند یک عده آخرت میطلبند آنها که دنیا میطلبند به هر اندازهای که ما بخواهیم نه آنها بخواهند به هر شخصی که ما بخواهیم نه آنها بخواهند خواهیم داد این یک گروه, گروه دیگر هم که آخرت میطلبند که ﴿... کان سعیهم مشکورا﴾ این دو گروه بعد از اینکه دو گروه و برنامة دو گروه را فرمود آنگاه فرمود ﴿کلاً نمد﴾ ما هر دو گروه را امداد میکنیم هم وسائل دنیاطلبان را به عنوان مدد به اینها میدهیم هم وسائل آخرت خواهان را به عنوان مدد به اینها اعطا میکنیم ﴿کلاً نمد هٰؤلاء و هٰؤلاء﴾ هم به آنها میدهیم هم به اینها میدهیم ﴿کلاً نمد هؤلاء و هٰؤلاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا﴾ ما از عطای الهی به هر دو گروه میدهیم اینطور نیست که اگر کسی معصیت خواست بکند ما هیچ وسیلهای به او ندهیم فراهم نکنیم تدارکاتش را آن هم چشم دارد سلامت مزاج دارد امکانات دارد جلسات دارد و مانند آن کسی که صلاح طلب باشدامداد میکنیم کسی که فساد جو باشد هم امداد میکنیم البته آن محدودهاش مشخص است ﴿کلا نمد هؤلاء و هؤلاء ...﴾ بعد از اینکه دو گروه را تبیین فرمود فرمود هم آنها را امداد میکنیم هم اینها را
سؤال ...
جواب: این امداد یعنی تهیة تدارکات اما در سورة مبارکة نساء فرمود که اینها تطیّر میزنند اگر چیز خوبی نصیبشان بشود خوششان میآید و اگر یک مصیبتی و یک سانحة بدی برایشان برسد تطیر میزنند و میگویند تو باعث شدی ﴿قل کلٌ من عند الله فما لهولاء القوم لایکادون یفقهون حدیثا﴾ بعد فرمود با این تفاوت که همه ﴿... من عند الله ...﴾ است اما ﴿ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک ...﴾ ﴿کل من عند الله﴾ است یک مسأله حسنه هم من عند الله است هم من الله این دو, للسیئه من عند الله است ولی من الله نیست من نفسک است این سه که باید علی حده در جایش بحث شود لذا آنجا تغییر در عبارت شد غرمود ﴿... کل من عند الله فما لهٰؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثاً﴾ بعد در آیه دیگر فرمود ﴿ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک ...﴾ فرق است بین اینکه یک چیزی من عند الله باشد یا من الله باشد در این کریمة سورة اسراء فرمود ما تدارکات هر دو گروه را تهیه میکنیم ﴿کلاً نمد﴾ هم آنها را هم اینها را ﴿کلاً نمد هؤلاء و هؤلاء ...﴾ امداد بکنید ﴿... من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا﴾ عطای حق ممنوع و مقطوع نیست که به یک عده برسد به یک عده نرسد به معصیت کار خدا سلامت مزاج ندهد مال ندهد جمال ندهد نه این چنین نیست.
سؤال ...
جواب: البته آن امداد خاص برای مومنین هست که آنها را به درجات عالیه میرساند فرمود ﴿... ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم﴾ و دیگر وعدههای الهی ﴿ولینصرن الله من ینصره ...﴾ با الفاظ تاکید فرمود ﴿من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ...﴾ این طور نیست که اگر کسی یک کار خیر کرد ما به همان یک برابر پاداش بدهیم کسی کار شر کرد یک برابر کیفر میبیند کسی کار خیر کرد ممکن است ده برابر یا بیش از ده برابر پاداش ببیند لذا فرمود ﴿من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ...﴾ و در نصرت هم نفرمود ﴿... ان تنصروا الله ینصرکم ...﴾ فقط فرمود ﴿ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم﴾ که مزید احسان است این طور نیست که به همان اندازه که شما دین خدا را یاری کردید خدا هم به همان اندازه شما را یاری کند نه تثبیتتان هم میکند آنروزی که تزل فیه الاقدام اقدام شما ثابت است در حوادث روزگار که خیلی ها میلغزند شما ثابت و پایدار خواهید بود این ثبات و استقامت شما محصول همان امداد غیبی است که ﴿... ان تنصروا الله ینصر کم و یثبت اقدامکم﴾ خواه آن روزی را که در دنیا باشد یا آخرت.
سؤال ...
جواب: یک وقت است که بیش از آن اندازه کمک میکند وسیلة معصیت کردن او را فراهم میکند یک وقت است نه تدارکات به او میدهد.
سؤال ...
جواب: تا او آزاد باشد و معلوم باشد این چه میکند.
سؤال ...
جواب: یعنی اگر کسی اهل معصیت شد خدا به او سلامت ندهد چشم ندهد گوش ندهد که به نامحرم نگاه نکند. این ﴿... آلیهلک من هلک عن بینة ...﴾
سؤال ...
جواب: یعنی اگر کسی خواست به نامحرم نگاه کند خدا به او چشم ندهد کسی خواست غیبت گوش بکند گوش به او ندهد.
سؤال ...
جواب: اگر کسی به پسرش در راه رسیذن به گناه کمک کند عقلا چه میگویند؟
جواب: نه این مثال با ممثل فرق میکند آن خدمات اولیه را باید به او بدهد عقلا به او میگویند شام و نهار به او نده یا بده یا لباس به او نده یا بده یا کفش به او نده یا بده آن حدّ اوّلیه نه اینکه وسایل عیش و نوش او را فراهم بکن انسان اگر خواست معصیت کند خداوند متعالی نعم را از او بگیرد یا به او بدهد؟ یک کسی حالا خواست معصیت کند ﴿قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم﴾ را نخواست امتثال کند خدای سبحان از او بینایی را بگیرد یا بدهد فضای روشن را به او بدهد یا ندهد؟ همة این خدمات را برای طرفین فراهم میکند ﴿... لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینه ...﴾ ولی برای تقوا و صلاح فرمود تا آنجا که بخواهی ما تو را راهنمایی میکنیم آنجایی هم که تو نمیدانی چقدر خوب است آنجاها را هم تو را را هنمایی میکنیم تا به جنة اللقاء برسی ﴿فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین ...﴾ خیلی از درجات است که شما نمیدانید که چه هست و ما شما را راهنمایی میکنیم که آنها را هم بخواهید و به آنجا هم برسید اما در طرف فساد و تباهی محدود است کما مَرَّ به هر کسی اجازه نمیدهند هر گناهی در عالم بکند گناههای شخصی چرا, بخواهد اصل نظام را به هم بزند بخواهد با وحی و ما جاء به النبی بجنگد این نور را خاموش کند البته نه به او خدمات میدهند نه اجازه به او میدهند بلکه منکوبش هم میکنند و الا این طور نیست که اگر کسی خواست معصیت کند همة امکانات را از او بگیرد که بشود خیر میشود الجاء قهراً آن ایمان هم میشود الجاء در ذیل آیة محل بحث سورة رعد فرمود به اینکه ما اگر خواستیم در روز خطر در اثر تغییر روحیة اینها به طرف فساد اینها را عقاب کنیم ﴿و اذا اراد الله بقوم سوءاً فلا مرد له و ما لهم من دونه من وال﴾ اگر خدای سبحان در اثر تغییر روحیة اینها خواست اینها را معاقب کند هیچ عاملی جلوی عقاب الهی را نمیگیرد نه عامل درونی نه عامل بیرونی نه خودشان آن توان را دارند که عذاب الهی را رد کنند نه تحت ولایت ولیّ دیگری هستند که جلوی عذاب را بگیرد, انسان یا باید مقتدر باشد که رد کند یا پناه ببرد به یک قدرتمند دیگری که او رد کند, فرمود نه مقدور آنها است که رد کنند نه تحت ولایت غیر خدایند چگونه در برابر عذاب الهی میتوانند مقاومت کنند و رد کنند عذاب الهی را از یک طرف میفرماید که هیچ چیزی در نظام آفرینش نیست مگر اینکه سپاهیان حقند ﴿... و لله جنود السموات و الارض ...﴾ در جملات حضرت امیر(سلام الله علیه) هست این جملات از جملات پربرکت نهج هست که فرمود «اعلموا عباد الله ان علیکم رصدا من انفسکم ... و حفّاظ صدق یحفظون اعمالکم و عدد انفاسکم» شما خیال نکنید که رها و آزادید یک عده نگهبانانی هستند در شبستان دلتان تمام نفسهای شما را شماره میکنند گاهی انسان یک نفس میکشد میبیند گناه کبیره نوشته شده چه اینکه نفس میکشد میبیند حسنه نوشته شده «نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همّه لنا عباده» گاهی یک نفس میشود عبادت بنابراین اینچنین نیست که ما رصد نداشته باشیم از درون یا از بیرون سراسر عالم ماموران الهیاند ﴿... و لله جنود السموات والارض ...﴾ چه از درون چه از بیرون اگر هم وقتی خواست ما را بگیرد ما را به اندیشه مان میگیرد یعنی اینجور میاندیشیم اینجور تصمیم میگیریم دست به کار میکنیم حرفی میزنیم یا چیزی امضاء میکنیم میافتیم اگر از تحت حفظ الهی خارج شویم دیگر نیازی ندارد که سیلی بیاید یا صاعقهای نازل شود ما را با دست خودمان میگیرد. بنابراین پس این سپاهیان گسترده در سراسر عالم هست از آنطرف پس مقتضی تام است جلوی اقتضا و تاثیر عذاب خدا را چه کسی میتواند بگیرد فرمود نه انسان از درون قدرت مقاومت دارد که رد کند نه تحت ولایت غیر الله است که غیر الله بتواند از او حمایت کند این دوتا معنا را در سور دیگر و همین سورة رعد به این صورت بیان میفرماید که نه ولایت است نه وقایت نه کسی از شما حمایت میکند نه تحت ولایت دیگری هستید نه واقی نه والی غیر از خدا نیست هم او واقی است وقایت و حفظ از آن اوست هم او والی است وولایت وسرپرستی از آن اوست در همین سورة رعد که محل بحث هست در چند جا این هر دو مطلب را بیان میکند یکی اینکه ﴿لهم عذاب فی الحیوٰة الدنیا و لعذاب الاخرة اشق و ما لهم من الله من واق﴾ کسی واقی باشد وقایت و حفظی کند که نگذارد عذاب الهی بیاید اینچنین نیست در چند آیه بعد در همین سورة رعد میفرماید به اینکه ﴿و کذلک انزلنه حکما عربیا و لئن اتّبعت اهواءهم بعد ما جاءک من العلم ما لک من الله من ولی ولا واق﴾ فرمود تو اگر خدای ناکرده هوسهای اینها را امضا بکنی نه ولایتی و نه وقایتی نصیب تو خواهد شد غیر از خدا تو نه والی داری که تحت ولایت او باشی نه واقی داری که تو را حفظ بکند واقی خداست و والی خداست نه کسی میتواند مشکلت را حل کند و نه کسی در تحت تدبیر خودش تو را اداره میکند ﴿... ما لک من الله من ولی ولا واق﴾ لذا این دوتا اصل را که نه کمک از بیرون نه حمایت از درون در چندین آیة قرآن آمده.
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است