display result search
منو
تفسیر آیه 102 تا 108 سوره یوسف

تفسیر آیه 102 تا 108 سوره یوسف

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 127 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 102 تا 108 سوره یوسف
- حرص پسندیده پیامبر اکرم (ص) به خاطر هدایت مردم
- پیگیری مردم از داستان یوسف
- حرص مذموم و ممدوح
- اجر رسالت
- شرک خفی و شرک جلی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿ذلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ ٭ وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ ٭ وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعَالَمِین ٭ وَکَأَیِّن مِنْ آیَةٍ فِی السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ ٭ وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاّ وَهُم مُشْرِکُونَ ٭ أَفَأَمِنُوا أَن تَأْتِیَهُمْ غاشِیَةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ ٭ قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ المُشْرِکینَ﴾
جریان حضرت یوسف (سلام‌الله‌علیه) در بین مردم حجاز کم‌و‌بیش شناخته شده بود اهل کتاب کاملاً از این جریان مستحضر بودند لذا عده‌ای از مردم حجاز از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این جریان را پرس‌و‌جو می‌کردند آیه‌ای که در اوایل همین سوره بحث شد نشان آن است که یک عده‌ای از حضرت این مطالب را می‌پرسیدند که فرمود: ﴿لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ﴾ بعد از اینکه برابر وحی الهی جریان حضرت یوسف و یعقوب (سلام‌الله‌علیهما) آن طوری که صحیح و صدق و حق بود بازگو شد عده‌ای به جای اینکه ایمان بیاورند بر همان کفر سابقشان اصرار ورزیدند لذا این جمله می‌تواند ناظر به آن انکار سائلان باشد فرمود این اخبار غیب است که ما به شما گزارش دادیم ولی ﴿وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ بسیاری از مردم در عین حال که جستجو می‌کنند که حق برای اشان روشن بشود بعد از اینکه بر اساس ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ﴾ حق برای ایشان روشن شده است مع‌ذلک بر کفر گذشتهٴشان اصرار دارند که این ﴿ ذلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الغَیْبِ﴾ ناظر به آن آیه ﴿لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ﴾ باشد بعد از اینکه این گزارشهای غیبی آمده این مردم به جای اینکه ایمان بیاورند و بپذیرند بر کفرشان اصرار ورزیدند لذا فرمود: ﴿وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ﴾
مطلب دوم آن است که گرچه در قوس نزول روح مطهر وجود مبارک پیغمبر و حضرت امیر و سایر اهل بیت (علیهم الصلاة و علیهم السلام) همه جا حضور داشتند و برابر همان قوس نزول از وجود مبارک حضرت امیر این مطلب نقل شده است که من با انبیا سرّاً بودم اما این ﴿وَمَا کُنتَ﴾‌ای که در قرآن کریم است ناظر به بدن عنصری و نشئه دنیایی است یعنی تو با این بدن عنصری و نشئه دنیای با این چشم و گوش در آن صحنه‌ها نبودی این منافات ندارد که بر اساس «کنت نبیا و آدم بین الماء والطین» یا «اول ما خلق الله» روح مطهر وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و اهل بیت (علیهم الصلاة و علیهم السلام) با همه اینها در قوس نزول بودند حضور داشته باشد پس جمع بین ﴿وَمَا کُنتَ﴾‌ای که در قرآن کریم هست با آن روایتی که دارد «کنت مع الأنبیاء» کذا «ومع رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» کذا این است که با بدن عنصری ظاهری با وجود مبارک پیغمبر بود چه اینکه معنا هم با پیغمبر بود ولی نسبت به انبیای گذشته فقط با آن وجود ملکوتی و قوس نزول بود
پرسش ... پاسخ: تفاوت که کاملاً روشن است اینها برتر از انسان نیستند انسان برترند منتها انسان برتر همان‌طوری که از افراد دیگر برترند از خیلی از ملائکه هم برترند انسان‌اند مختارند می‌توانند خلاف بکنند ولی حجت خدای الهی‌اند حق برای ایشان روشن شده اهل مقاومت‌اند اهل استقامت‌اند اهل تعهدند و مانند آن دیگر ﴿ذلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ﴾ که سرفصل همه این رنجهایی که بر وجود مبارک یوسف (سلام‌الله‌علیه) بار شد همان تصمیم‌گیری برادرها بود به آسیب‌رسانی حضرت یوسف این حرص هم یک چیز خوبی است انسان علاقه شدید داشته باشد که جامعه مسلمان و متدین باشد این بد نیست و وجود مبارک پیغمبر این حرص را داشت و خدای سبحان هم او را تسلی داد این حرص محمودی است نه مذموم آن حرص دنیاست که بد است اما حرص به دینداری جامعه که چیز بدی نیست البته در مقام عمل انسان باید از اعتدال نگذرد افراط تفریط نکند ولی علاقه شدید داشته باشد که جامعه همهٴشان مسلمان و متدین باشند چیز خوبی است ﴿وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ بعد فرمود که آنها مشکلی ندارند در ایمان‌نیاوردن هیچ وجهی ندارد برای اینکه تو هم مطالب علمی و حق و صدق داری هم چیزی از آنها طلب نمی‌کنی که اینها در بحث دیروز گذشت اما اینکه فرمود: ﴿وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ﴾ با آنچه که درباره پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وارد شده است که فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی﴾ این باید جمع بشود که چگونه در بخشی از آیات آمده است تو اجر نمی‌خواهی در بخشی از آیات آمده است که بگو من چیزی از شما نمی‌خواهم اجری از شما نمی‌خواهم مگر مودت در قربا آیه 23 سورهٴ مبارکهٴ شوری این است ﴿ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُرْبَى وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ﴾ آیاتی که در این زمینه است سه طایفه است این آیه داخلی روشن بشود که معنایش چیست تا این سه طایفه را تنظیم بکنیم این آیه که فرمود به مردم بگو من هیچ اجری از شما نمی‌خواهم مگر مودت اهل بیت من که مودت بالاتر از محبت است آن درجه کاملی که نشان خضوع اعتقادی و اخلاقی و عملی است در برابر محبوب آن را می‌گویند مودت خب فرمود به مردم بگو که من هیچ اجری از شما نمی‌خواهم مگر مودت اهل بیت (علیهم‌الصلاة و علیهم‌السلام) که این مزد رسالت است بعد هم فرمود: ﴿وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾ این گرچه مطلق است اما چون محفوف به قرینه است قدر متیقنش این مصداق کامل است که ولایت اهل بیت از کامل‌ترین مصادیق حسنه است چیزهای دیگر صوم و صلات و عبادات و اخلاقیات خوب آنها هم حسنه هستند یقیناً اما مصداق قطعی حسنه ولایت اهل بیت (علیهم‌الصلاة و علیهم‌السلام) است به قرینه اینکه قدر متیقن در مقام تخاطب این است محفوف به قرینه است و مانند آن ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً﴾ یعنی «من یکتسب حسنة» قهراً اینکه به ذات اقدس الهی عرض می‌کنیم ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً﴾ بهترین چیزی که می‌خواهیم ارتباط با خاندان پیغمبر (علیهم‌الصلاة و علیهم‌السلام) است این مربوط به نظام داخلی این آیه اما تنظیم سه طایفه از آیات این است که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مانند انبیای دیگر این مأمور شد که به مردم بگوید من اجری از شما نمی‌طلبم بسیاری از انبیا مأمور شدند که به امتهایشان بگویند که ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ بدون استثنا ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ یک ترجیع‌بندی است که همه انبیا این را دارند و وجود مبارک پیغمبر هم برابر آنچه که انبیای دیگر (علیهم‌الصلاة و علیهم‌السلام) داشته و دارند این هم داشت لذا در آیه محل بحث فرمود که ﴿وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ﴾ تو که اجر از مردم نمی‌خواهی این طایفه اولی طایفه ثانیه همین آیه 23 سورهٴ مبارکهٴ شوری است که فرمود من با انبیای دیگر فرق دارم من یک چیزی از شما می‌خواهم و آن ارادت به اهل بیت است البته این رمزش هم مشخص است برای اینکه آنها خاتم انبیا نبودند بعد از آنها انبیای دیگر هم می‌آمد اما وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که خاتم انبیاست بعد از او پیامبری نخواهد آمد و ائمه بعدی کار انبیا را می‌کنند حافظ دین اویند مبین دین اویند شارح دین اویند مجری دین اویند حافظ حدود دین اویند اینها کار نبی را می‌کنند لذا فرمود باید با اینها رابطه داشه باشیم اگر با اینها رابطه نداشته باشید من هم که بر اساس ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾ رخت برمی‌بندم بعد هم که «لا نَبی بَعدی» آن‌وقت چه چیزی می‌ماند من با دیگران این فرق را دارم چون من خاتم و خاتمم باید جانشیان من حکم انبیا را داشته باشند وگرنه من بر اساس ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾ رحلت می‌کنم از آن طرف هم «لا نَبی بَعدی» خب تکلیف جوامع بشری چه می‌شود؟ یک عده‌ای باید باشند که شما با آنها رابطه داشته باشید دیگر اگر انبیای دیگر نفرمودند «الا المودة فی القربی» و وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود برای این منظور است چون بعد از نوح پیامبر دیگری آمد و حرف خودش را زد تا رسید به وجود مبارک عیسی و موسی (علیهم‌الصلاة و علیهم‌السلام) لذا پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شد بفرماید که ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی﴾ پس این رمز اینکه چرا حضرت این را گفته اما بحث در این است که با اینکه در سوره یوسف دارد که تو از مردم اجر نمی‌خواهی و چیزی هم استثنا نفرمود اینجا استثنا کرده آیا این استثناست تخصیص است تقیید عام است هیچ اجری نمی‌خواهم مگر این عام تخصیص عام است یا تقیید مطلق است که هیچ اجری نمی‌خواهم مگر مودت در قربا یا بازگشتش به تخصص است اگر بازگشتش به تخصص بود یعنی حضرت هم اجری نمی‌خواهد پس طایفه اُولی این است که من هیچ اجری نمی‌خواهم نظیر همان چه که در محل بحث سوره یوسف است طایفه ثانیه جریان مودت قُربا را استثنا کرده راز استثناکردن هم این بود که آن حضرت چون خاتم است خب بسیار خوب چون خاتم است باید اجر بگیرد و اجرش هم اجر معنوی است و آن ارتباط با اهل بیت معصوم (علیهم‌الصلاة و علیهم‌السلام) است اما این بازگشتش به تخصیص است بازگشتش به تقیید است یا بازگشتش به تخصص و تقید است یعنی من هیچ اجری نمی‌خواهم مگر این اجر این را طایفه ثالثه از آیات مشخص می‌کند طایفه ثالثه مشخص می‌کند که این تخصیص نیست این تخصص است این تقیید نیست این تقیّد است ما چیزی از شما نخواستیم اگر یک وقتی گفتیم با خاندان وحی ارتباط داشته باشید این به سود خود شماست اگر پدری به پسر بگوید اگر این کار را کردی این درس را خواندی من فلان جایزه را برایت می‌گیرم این درس را برای خودش بخواند من این را ‌می‌گیرم به این شرط که تو فلان درس را بخوانی تو فلان نمره را بیاوری خب این یک کمالی است برای خود فرزند اینکه فرمود: «أنا و على أبوا هذه الاُمة» اینها پدران ما هستند ما را راهنمایی کردند در سورهٴ مبارکهٴ سبأ که طایفه ثالثه این آیات است این را برگرداند به تخصص یعنی هیچ تخصیصی در کار نیست ما آنچه که خواستیم به سود کسی نیست فقط به سود خود شماست آیه 47 سورهٴ مبارکهٴ سبأ این است ﴿قُلْ مَا سَالتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾ ما درست است گفتیم ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی﴾ اما این چنین نیست که مودت فی القربا به خاندان ما برگردد که این به سود خود شماست ما گفتیم به طرف غدیر بروید به طرف سقیفه نروید به طرف بهشت بروید به طرف جهنم نروید این به سود خود شماست این چنین نیست که نفعش به ما برگردد که
پرسش ... پاسخ: اصحاب، آن کسی که صحابت حضرت را درک بکند نه کسی که ظاهرش یک نحو باطنش یک نحو دیگر باشد و در لیلهٴ عقبه تلاش و کوشش و سعی بکنند که حضرت را ترور کنند برمانند شترشان را بله آن که واقع اصحاب حضرت باشد این است همان اصحابی بودند که بالأخره بساط سقیفه را به پا کردند دیگر آنها را که حضرت نمی‌فرماید که خب پس روح این آیه‌ای که فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی﴾ این به تخصص برمی‌گردد نه تخصیص چیزی از ما نخواست مثل اینکه پدر مهربان به فرزندش بگوید من این کار را می‌‌کنم به شرط اینکه خوب درس بخوانی خب این به شرط اینکه خوب درس بخوانی این شرط به سود پدر است یا پسر؟ فرمود: ﴿مَا سَالتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾ اینها راهنمای خوبی‌اند علمشان عملشان عدلشان سیاستشان دیانتشان فقاهتشان همه‌اش به سود شماست شما اینها را رها بکنید به دنبال چه کسی بروید؟ بنابراین این روح آنچه که فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی﴾ این به تخصص برمی‌گردد نه تخصیص این هم سه طایفه آیه مربوط به اجرخواهی
پرسش ... پاسخ: نه منظور همه چهارده نفرند دیگر منظور این چهارده نفرند بالأخره
پرسش ... پاسخ: نه به نفع رسول چه به نفع رسول باشد
پرسش ... پاسخ: حضرت هرچه صبر و بردباری داشت اعمال کرد و بعد هم ذات اقدس الهی نسبت به یک عده فرمود: ﴿وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ اینچ نین نیست که حالا اگر مردم ـ‌ معاذ‌الله‌ـ نپذیرند، حضرت به آن مقامات عالیه رسید به ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ رسید کارش را هم انجام داد مردم زیادی به دنبال حضرت راه افتادند حالا یک عده هم راه نیفتند این چنین نیست که حالا حضرت ـ معاذ‌الله‌ـ قصوری کرده باشد تا ترفیع درجه نباشد که این هر چه خدای سبحان به او فرمود انجام داد به حدی که خدا تسلی داد دلداری داد فرمود بس است دیگر این قدر تلاش می‌کنی برای چه؟ این سه آیه ﴿فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ﴾ ﴿فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِم﴾ با آن آیه سومی که شبیه همین آیه دوم است هر سه همین بیان را دارند دیگر خب بس است چه خبر است؟ این چنین نیست که حضرت کوتاهی کرده باشد بله اگر کوتاهی کرده باشد ممکن است که به آن مقام رفیع نرسیده باشد اما نهایت کوشش را کرده خب حالا هر که خواست بپذیرد هر کس نخواست نپذیرد
پرسش ... پاسخ: خب فرزند، انسان چون محتاج به فرزند است در جریان عادی این است اما انبیای الهی که به خدا مرتبط‌اند واحتیاجی به جامعه ندارند چه فیض و فضلی از جامعه نصیب اینها می‌شود
پرسش ... پاسخ: کمال مطلقشان را از راه ارتباط با کمال مطلق خودشان کامل می‌کنند چه اینکه ذات اقدس الهی هم در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ ذاریات و هم در جای دیگر فرمود بالأخره بشر برای عبادت خلق شدند که این غایت مخلوق است نه خالق بعد در سورهٴ مبارکهٴ ابراهیم به زبان حضرت موسی فرمود به همه‌شان بگو که اگر همه مردم کافر بشوند برای ما بی‌تفاوت است ﴿إِن تَکْفُرُوا﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ ابراهیم است فرمود ﴿إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾
پرسش ... پاسخ: بله خب این هم به خدا وصل است دیگر کمالش را که از جای دیگر نگرفته که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که کمالش را از جای دیگر نگرفته که اگر جای دیگر کوتاه آمدند حضرت محروم بماند که این کمالش را از ذات اقدس الهی می‌گیرد این در وظیفه کوتاهی نکرده و نمی‌کند این چنین نیست که چیزی باید بگوید نگوید کتمان کرده است و مانند آن یا جایی باید مجاهده کند نکرده باشد صبر باید بکند و نکند آن آیه آمده که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تو با دیگران فرق داری اگر تمام مردم روزی زمین هیچ کسی تو را یاری نکند تو تنهایی باید فریادت را بکشی ﴿لاَ تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ﴾ حضرت هم همان طور بود آن روزی که به طائف تشریف بردند آن همه پاهای مبارک را سنگ زدند که پر خون شد تنها بود دیگر اینکه جای تقیه نیست اینکه امام نیست که تقیه‌کند این پیغمبر است پیغمبر تقیه بردار نیست فرمود اگر احدی تو را یاری نکرد تو باید تبلیغت را بکنی حالا امام یک حساب دیگری دارد وظیفه دیگری دارد ولی درباره پیغمبر فرمود: ﴿لاَ تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ وَحَرِّضِ المُؤْمِنِینَ﴾ اگر نیامدند نگو من جمعیت ندارم من تنهایم تا نفس می‌کشی باید بگویی این هم همان کار را کرده بنابراین اینها کوتاه نیامدند تا باعث نقص مقام بشود اینها کارشان را انجام دادند و اگر یک وقیتی این درودها را ما به پیشگاه آن حضرت تقدیم می‌کنیم نماز برای آنها می‌خوانیم میوه باغ اینهاست که داریم به اینها می‌دهیم که بارها این مثال ذکر شد حالا یک باغبانی از باغ یک صاحب‌باغی روز عید یک قدح میوه بچیند به صاحب باغ بدهد از خودش به او چیزی داد یا خودش به او نزدیک شد، مؤدّب شد به ادب اجتماعی؟ وگرنه میوه برای اوست ظرف برای اوست کارگر از او حقوق می‌گیرد خب میوه باغ این صاحب‌باغ را در ظرف صاحب‌باغ ریخته این یک ساعتی هم که وقت صرف کرده از او مزد گرفته این کارگری که روز کار می‌کند عصر حقوق می‌گیرد از ظرف صاحب‌باغ از درخت صاحب‌باغ از میوه صاحب‌باغ یک چیزی جمع کرده روز عید به پیش او برده این‌طور نیست که حالا از خودش چیزی به صاحب‌باغ داده باشد که نمازهای ما صلواتهای ما عرض ارادتهای ما که به پیشگاه اهل حالا بیت داریم همین است از باغ اینها در ظرف اینها با مزد اینها یک چیزی به پیشگاه اینها تقدیم می‌کنیم که از آن خود اینهاست نه اینکه از ما چیزی به آنها برسد بنابراین اجری از طرف کسی به این چهارده معصوم (علیهم‌الصلاة و علیهم‌السلام) و همچنین به ذوات مقدس انبیای دیگر (علیهم‌الصلاة و علیهم‌السلام) نمی‌رسد منتها تادبی است برای ما تقربی است برای خود ما تکاملی است برای خود ما پس این سه طایفه آیات می‌توانند منسجم باشند و بازدهش تخصص اجر است نه تخصیص فرمود: ﴿وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعَالَمِین﴾ چیزی هم که نمی‌خواهی تذکره جهانیان است برای همه مردم است یادآوری مردم است مردم گرفتار غفلت‌اند خیلیها غافلانه زندگی می‌کنند تو اینها را یادآوری می‌کنی خب این بحث تذکره گذشت بعد فرمود نه‌تنها این جریان و این آیات بر مردم خوانده شد آنها بی‌تفاوت گذشتند بلکه ﴿وَکَأَیِّن مِنْ آیَةٍ فِی السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ﴾ که در بحث دیروز تا حدودی که این آیه قابل بحث بود عرض شد دربارهٴ وجود مبارک حضرت یوسف (سلام‌الله‌علیه) که عرض کرد ﴿تَوَفَّنِی مُسْلِماً﴾ البته خب در اینجا گرچه از نبوت آن حضرت بالصراحه سخنی به میان نیامده ولی شواهد فراوان هست که وحی بر آن حضرت می‌آمد اینها بالأخره آشنا بودند به عواقب امرشان آشنا بودند مطلع بودند این اسلامی که طلب می‌کنند همان مقام تسلیم است نه صرف اسلامی که همگان سعی می‌کنند مسلمان بمیرند خب یک پیغمبر این را به حسب عادت می‌داند که مسلمان زندگی می‌کند و مسلمان رحلت می‌کند اما این درخواست مقام والای تسلیم است نظیر آنچه که درباره حضرت ابراهیم و اسماعیل گفته شد ﴿فَلَمَّا أَسْلَمَا﴾ که در بحث دیروز اشاره شد ﴿وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ﴾ اینجا هم ﴿تَوَفَّنِی مُسْلِماً﴾ می‌تواند آن باشد فرمود ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاّ وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ چند روایت در کتاب شریف کنز‌الدقایق هست این چون تفسیر روایی محض نیست نظیر نورالثقلین یا برهان مطالب تفسیری دیگر هم دارد ولی روایات را هم سعی می‌کند مسنداً نقل بکند تا آن مقداری که سند در اختیار او هست آنچه که از مرحوم کلینی یا سایر روات از مجامع روایی‌شان جوامع روایی‌شان نقل می‌کند مسنداً نقل می‌کند این روایت را حتماً ملاحظه بفرمایید آن دارد اینکه فرمود اکثر مؤمنین مشرک‌اند یا شرک در مقام اطاعت است که حرف هر کسی را گوش می‌دهند آن که می‌گوید مأمور معذور است خب این شرک در مقام اطاعت دارد مأمور که معذور نیست مأمور موظف است دستورهایی که مطابق با عقل و نقل است انجام بدهد اگر دستوری بر خلاف شرع بود خب او معذور نیست چه عذری دارد انجام بدهد اگر کسی حرف دیگری را گوش بدهد در جهنم می‌گوید: ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا﴾ خب تابع و متبوع کلاهما فی النار اینکه معذور نیست تا در قیامت بگوید: ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا﴾ پاسخش این است که شما و مطاعهایتان هر دو در جهنمید پس اکثر مؤمنین گرفتار شرک در مقام اطاعت‌اند این یک و اکثر مؤمنین در اثر رعایت‌نکردن اندیشه‌های عادی و اقوال و گفتار و رفتارشان می‌گویند «لولا فلان لهلکت» این را چند روایت به این مضمون در جوامع روایی هست در این تفسیر کنزالدقایق هم هست که امام (سلام‌الله‌علیه) فرمود اینکه می‌گویند: «لولا فلان لهلکت» همین شرک است به حضرت عرض کردند که ما اگر این‌طور بگوییم درست است بگوییم خدا را شکر که به وسیله فلان‌کس مشکل ما حل شد خدا بر ما منت نهاد که فلان‌کس را به طرف ما فرستاد کار ما حل شد «قال نعم» بله این بد نیست برای اینکه اینها را شما به عنوان وسیله می‌بینید دیگر فیاض را منعم را خدای سبحان می‌بینید چه اینکه است ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ پس اگر کسی بگوید اول خدا دوم فلان شخص «یا لولا فلان لهلکت» و مانند آن این همین گرفتار شرک‌آلود‌شدن است ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاّ وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ چندین روایت به این مضمون هست که شرک [در] عبادت است و مانند است
پرسش ... پاسخ: آن ریا و امثال ذلک که شرک خفی است اما اینها بعضیها بالأخره بوی شرک جلی می‌دهد اگر کسی خدای نکرده این حرفهایی که می‌زند به همین حرفها معتقد باشد و این حرفها را باور داشته باشد جناب فخر رازی می‌گوید این ناظر به مشرکان حجاز است که در تلبیه این‌طور می‌گفتند چون اینها این مشرکان حج انجام می‌دادند لبیک می‌گفتند طواف می‌کردند به اصطلاح خودشان در تلبیه هنگام احرام لبیک که می‌گفتند می‌گفتند «لبیک لا شریک لک الا شریک هو لک تملکه و ما ملک» این لبیک وثنیین حجاز بود در هنگام احرام می‌گفتند لبیک شریک نداری مگر آن شریکی که آن شریک برای خودت است آن شریک را و آنچه آن شریک دارد هر دو را تو مالکی این بتها شریک تو‌اند ـ معاذ‌الله ـ و مخلوق تو‌اند و هر چه در اختیار این بتهاست تو مالکی «لبیک لا شریک لک الاّ شرک هو لک تملکه و ما ملک» این است که تلبیه ما به این چهار جمله به این چهار تعبیر آمده صدر و ساقه‌اش توحید است همین است «لبیک لا شریک لک لبیک» همه اینها باز نفی محض غیر خدای سبحان است آنها می‌‌گفتند «لبیک لا شریک له الا شریک هو لک تملکه و ما ملک» البته ابن‌هشام در سیره‌اش این را نقل می‌کند دیگران هم این را نقل می‌کنند که تلبیه وثنیین جاهلی همین بود اما آیا آیه همان را ‌می‌خواهد بگوید یا آن هم می‌تواند مصداقی از مصادیق آیه باشد؟ این‌چنین نیست که ناظر به تلبیه مردم مشرک در حجاز باشد هر کسی که بالأخره برابر توحید افعالی زندگی نمی‌کند غیر خدا را مؤثر می‌داند خدا را دور و اینها را نزدیک می‌پندارد می‌گوید واقعاً اینها علت‌اند خدا هم علت است اینها هم علت‌اند گرفتار شرک می‌شود اما همه اینها را بر اساس ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأَرْضِ﴾ توجیه کند که همه اینها ستاد و سپاه خدای سبحان‌اند مأموران الهی‌اند خب این با توحید هماهنگ است که ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأَرْضِ﴾ فرمود: ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاّ وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ آن روایات را اگر بخواهید ملاحظه بفرمایید در جلد ششم تفسیر کنزالدقایق صفحه 394 به بعد این روایات آمده که مالک‌ابن‌عطیه از وجود مبارک امام صادق (سلام‌الله‌علیه) نقل می‌کند که حضرت فرمود: «﴿وَمَا یُؤْمِنُ﴾ تا ﴿وَهُم مُشْرِکُونَ﴾، فرمود: هو الرجل یقول: لولا فلان لهلکت و لولا فلان لاصبت کذا و کذا و لولا فلان لضاع عیالی الا تری انه قد جعل لله شریکا فی ملکه یرزقه و یدفع عنه» ضار و نافع اوست این دعای نورانی جوشن کبیر صدر و ذیلش توحید است دیگر چیزی برای غیرخدا باقی نگذاشته و نمی‌گذارد نه‌تنها او علیم است و حی و قدیر و قیوم است نه‌تنها محیی و ممیت است ضار و نافع هم اوست وجود مبارک ابراهیم (سلام‌الله‌علیه) نه اینکه حالا وقتی بیمار شده دارو نمی‌خورد می‌فرماید: ﴿وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ﴾ این دعاهایی که کنار سفره است دعاهای توحیدی است دیگر یک وقتی انسان دست می‌شوید بسم الله می‌گوید غذا می‌خورد این یک نحو است یک وقتی آن دعا را هم می‌خواند «الحَمدُ اللهِ الّذى أطعَمَنا وَ أیَدَنا وَ سَقانا وَ أکرَمَنا» اینها را هم می‌خواند این توحید یک انسان غذاخور است یعنی خدا را شکر می‌کنیم که اینها را به ما داد اینکه گفتند هنگام غذا این دعاها را بخوانید این دعای توحیدی است دیگر خب وجود مبارک ابراهیم این چنین نبود که مریض بشود به دارو مراجعه نکند دارو نخورد که فرمود ﴿وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ٭ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ﴾ خب چه کسی آدم را سیراب می‌کند مگر اتفاق نیفتاده که خیلی از موارد همین آبی که غذاهای گلوگیر کرده را باز می‌کند این گلو را باز می‌کند خود آب گلوگیر می‌شود چه کسی ساقی است؟ چه کسی مطعم است چه کسی شافی است این بیان نورانی حضرت ابراهیم بر اساس توحید افعالی ﴿وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ﴾ نه یعنی من به طبیب و دارو اعتنا ندارم طبیب و دارو فرستاده اوست ﴿یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ﴾ نه نانوا نه آن کسی که پول داد اینها همه مأموران الهی‌اند دستورات حق را دارند انجام می‌دهند عرض کرد که من چه بگویم پس «قلت» اینها اگر بگویم که «لولا ان من الله علی بفلان لهلکت» این درست است؟ به امام صادق (سلام‌الله‌علیه) عرض کردم که بگویم اگر خدای سبحان به من منت نمی‌نهاد و فلان کس را نمی‌‌فرستاد مشکل من حل نمی‌شد «قال (علیه‌السلام): نعم لا بأس بهذا» این عیب ندارد برای اینکه شما الله را دیدی این را مأمور الله دیدی فرستاده الله دیدی خب بله این با توحید منافات ندارد اما این را در عرض الله قرار بدهی بگویی اول خدا دوم فلان شخص خب این با توحید هماهنگ نیست زراره و حمران و محمد بن مسلم اینها از ابی‌جعفر وابی‌عبد‌الله (علیهم‌السلام) همین مطلب را [سؤال می‌کنند]، این که مطلب سؤال‌انگیز بود که اکثر مؤمنین مشرکىتند یعنی چه ؟ لذا روایات در ذیل این آیه کم نیست «فقالا شرک النعم» خب نعمت را خدا داد شما دیگری را منعم می‌دانی؟ آن‌وقت چندین قول مرحوم طبرسی در مجمع نقل کرد که اینها خیال کردند که مربوط به مشرکین حجاز است نه اختصاصی به مشرکین حجاز ندارد البته آنها مصداق کامل‌اند ولی اصلاً مؤمن نیستند آنها حالا بر فرض ما قبول بکنیم ﴿وَلَئِن سَالتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾ این را ایمان بدانیم این چنین نیست که این آیه منحصر در آنها باشد
پرسش: که می‌گویند فلانی را به شما سپردم شما را به خدا سپردم.
پاسخ: این هم درست نیست در همین روایاتی که این کنزالدقائق نقل می‌‌کند خیلی آدم باید مواظب زبانش باشد فرمود اینکه می‌گویند «لا وحیاتک» به جان تو قسم «لا و حیاتک» یعنی قسم به جان تو به جان جناب‌عالی این هم تعبیر درستی نیست اولاً قسم چرا؟ بر فرض قسم باشد قسم به چیزهایی که خدای سبحان دستور داده به آنها آدم سوگند یاد می‌کند خب بنابراین یک موحد همه آداب و سننش را منطبق می‌کند با همین دستورات توحیدی که توحید در شئون زندگی او ظهور کند این دعاهایی که دستور می‌دهند در موقع غذاخوردن در موقع آب‌نوشیدن در موقع خروج از منزل در موقع پوشیدن کفش در موقع پوشیدن لباس خیلی آدم وقتی عادت بکند برای او سهل است این همه حرفهای طنز و غیرطنز را می‌زند اما این را گفتند لباس که خریدی می‌خواهی لباس نو بپوشی این‌طور بگو می‌خواهی از منزل بیرون بیایی این را بگو کفش می‌خواهی بپوشی این‌طور بگو پای راست را جلو بگذار این را بگو این نشانه موحدبودن است دیگر، دیگر آدم آلوده نمی‌شود یعنی دیگر مواظب زبانش است این‌چنین نیست که اگر یک احسانی از کسی به او رسیده است این دیگر حالا حاضر باشد ـ معاذ‌الله‌ـ حرف او را گوش بدهد ولو در راه خلاف باشد
پرسش: شرک مرض‌است یا جرم؟
پاسخ: شرک مرض است آن آثار سوئش جرم است دیگر، کیفر است دیگر البته بیماری هم جرم است دیگر اگر کسی عمداّ خودش را بیمار بکند جرم است دیگر مریض‌شدن جرم است بله فرمود: ﴿ أَفَأَمِنُوا أَن تَأْتِیَهُمْ غاشِیَةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ﴾ ما همه حرفها زدیم سؤال کردند جواب دادیم از اخبار غیب به اینها گفتیم موعظه هم کردیم ولی اینها همچنان بیراهه می‌روند اینها بالأخره از دو خطر که احیانا در پیش است و مانعة‌الخلو است مانعة‌الجمع نیست اینها در امان نیستند یا یک عذاب فراگیر که غاشیه است آنکه می‌پوشاند به آن می‌گویند غاشیه آنکه می‌پوشاند یک عذاب فراگیر که آدم را فرو می‌برد این در راه است یا این در دنیا می‌آید یا جریان قیامت بغتتاً می‌رسد خبر نمی‌کنند که انسان دفعتاً نشسته می‌بیند وضع عوض شده خیلیها اصلاً نمی‌فهمند که مردند دفعتا می‌بینند اوضاع عوض شده یک افراد دیگر هستند یک جای دیگر است بعد از اینکه بردند در قبر و تلقین کردند و گفتند «و اعلم ان الموت حق» یعنی بدان تو مردی دیگران هم می‌میرند این حالتی که داری حالت مرگ است «ان الموت حق» نه اینکه به مرده بگویند که بدان مرگ حق است او بگوید من الان یافتم نه می‌گویند در این حالی که داری نمی‌دانی کجا رفتی این حالت مرگ است ما هم می‌آییم «ان الموت حق و الجنة حق و النار حق» این همه را کاملاً گوش می‌دهد تازه می‌فهمد مرد این چنین نیست که همه بفهمند مردند که خیلیها می‌بینند اوضاع عوض شده دفعتاً، این را می‌گویند بغتتاً اینکه در آیات دارد که ﴿فَتَبْهَتُهُمْ﴾ این است چرا بهتان را بهتان می‌گویند برای اینکه آدم یک کاری نکرده یک چیزی به او نسبت می‌دهند این مبهوت می‌شود وقتی انسان مُرد خیلیها این طورند وقتی مُرد مبهوت می‌شود این چیست کجا هستم اینها چه کسانی‌اند ﴿فَتَبْهَتُهُمْ﴾ این جریان ساعت یا بغته که می‌آید چون نابهنگام است خبر نمی‌کند معلوم نیست آدم را مبهوت می‌کند و بهتان را هم که بهتان گفتند برای اینکه آدم را مبهوت می‌کند ولی کسی از قبل آماده باشد کاملاً ‌می‌فهمد منتقل شده است برای او راحت است سخت نیست این در صورتی است که عمری را با تمرین بگذارند یعنی موحدانه که زندگی کند برای او خیلی روشن است ﴿ أَفَأَمِنُوا أَن تَأْتِیَهُمْ غاشِیَةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ﴾ اصلاً نمی‌دانند که مردند و قیامتی قیام کرده حالا یا قیامت صغرا یا قیامت کبرا این جمعش ممکن است لذا این منفصله به نحو مانعة‌الخلو است نه مانعة‌الجمع بالأخره برای کسی که مشرکانه به سر می‌برد یا ﴿غاشِیَةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ﴾ است یا بغتتاً قیامت او را غافلگیر می‌کند و او نه به توبه موفق شد نه به انابه.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:43

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی