display result search
منو
تفسیر آیه 83 تا 89 سوره یوسف

تفسیر آیه 83 تا 89 سوره یوسف

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 115 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع سیر آیه 83 تا 89 سوره یوسف
- معنای نفس مسومه و امّاره
- کظم غیض برای مؤمنین و اشداء در خصوص کفار
- مهم دیدن امام زمان نیست بلکه مهم آنست که امام ما را ببیند
- توجیه روایت عدم آموزش سوره یوسف به زنان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ عَسَی اللَّهُ أَن یَأْتِیَنِی بِهِم جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ العَلِیمُ الحَکِیمُ ٭ وَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَی عَلَی یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم ٭ قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الهَالِکِینَ ٭ قَالَ إِنَّمَا أَشْکُوا بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ٭ یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ القَوْمُ الکَافِرُونَ ٭ فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یا أَیُّهَا العَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی المُتَصَدِّقِینَ ٭ قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ﴾
جریان حضرت یوسف (سلام‌الله‌علیه) چون سر فصل این احسن القصص بود و قصه برادر بزرگ و همچنین بنیامین به همین امر وابسته بود وقتی برادران از مصر برگشتند و گزارش دادند که او به اتهام سرقت دستگیر شد و برادر بزرگ ما هم گفت من نمی‌آیم ﴿حَتَّی یَأْذَنَ لِی أَبِی أَوْ یَحْکُمَ اللَّهُ لِی وَهُوَ خَیْرُ الحَاکِمِینَ﴾ و شما اگر در صحت این گزارش تردید دارید شهری که ما در آنجا بودیم از آن بپرسید قافله‌ای که ما را در این راه همراهی می‌کرد از آنها جستجو کنید وجود مبارک یعقوب (سلام‌الله‌علیه) فرمود همه اینها به دنبال قصه یوسف (سلام‌الله‌علیه) است که در اثر تسویل نفس گرفتار یک خطیئه‌ای شدید و همه اینها آثار سوء آن خطیئه است ﴿قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ﴾ این چنین نیست که برخی از اهل تفسیر پنداشتند که وجود مبارک یعقوب خب یک فرد عادی است او که ـ معاذ‌الله‌ـ علم غیب ندارد و برابر جریان عادی به اینها اطمینان نداشت گفت ﴿بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْراً﴾ این درست نیست یک رساله‌ای مرحوم صدر المتالهین دارند در آنجا می‌گویند «قتل الحسین بن علی (علیه‌السلام) یوم السقیفة» وجود مبارک سید الشهدا (سلام‌الله‌علیه) در سقیفه بنی ساعده شهید شد چون آن منشأ همه این فتنه هاست و تثبیت هم می‌کند الان نیامدن آن برادر بزرگ نیامدن آن بنیامین همه اینها از آن چاه و زندان و امثال ذلک نشأت گرفته است لذا فرمود ﴿بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْراً﴾ در تفسیر کنز الدقایق و بعضی از تفسیرهای روایی از وجود مبارک امام صادق (سلام‌الله‌علیه) روایت شده است که صبر جمیل آن است که انسان به خلق شکایت نکند نه به خالق نه مطلق صبر جمیل آن است که کسی به خلق شکایت نکند چون اگر گزارش به خلق بدهد در حقیقت شکایت به خلق شکایت از خالق است و درست نیست و این صبر نیست اصلاً این جزع بی جاست ﴿فَصَبْرٌ جَمیلٌ﴾ صبر جمیل آن ست که انسان بر خلق جزع نکند اما به خالق خودش مذاکره نکند جزع خودش را به خالق عرضه بدارد این منافات با جمیل بودن صبر نیست البته بالاتر از صبر جمیل صبر اجمل است که آن شبیه مقام فناست و نظیر آنچه که وجود مبارک ابراهیم (سلام‌الله‌علیه) داشتند که در جریان ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ اصلاً هیچ جزعی نداشتند و از کسی هم کمکی نخواستند آن مطلب دیگر است آن می‌شود اجمل وگرنه صبر جمیل آن است که اسنان به خلق شکایت نکند فمخرود این صبر من صبر جمیل است و من ناامید نیستم امیدوارم خدای سبحان هر سه نفر را به من برساند ﴿عَسَی اللَّهُ أَن یَأْتِیَنِی بِهِم جَمیعاً﴾ و این دعا نیست بلکه تبیین آن تکیه گاه امید است برای اینکه هو العلیم است هو الحکیم است او می‌داند یوسف در کجاست برادرش در کجاست آن برادر کوچک در کجاست از وضع ما با خبر است و حکیمانه هم کار می‌کند من به او امید دارم
سؤال: ... جواب: چون در آیه 18 همین سوره مفصل بحث شد که نفس مسوله چیست نفس اماره چیست نفس لوامه چیست نفس ملهمه چیست نفس مطمئنه چیست آنجا اشاره شد نفس مسوله عبارت از تحسین قبیح تقبیح حسن یک درون کاو و روان کاو و روان شناسی درونی در درون همه ما هست این اصل اول چه ما بخواهیم چه نخواهیم ما را می‌شناسد چه چیزی خوشمان می‌آید می‌داند چه بدمان می‌آید می‌داند مطلب دوم این بود که قبیح ترین کار و زشت‌ترین کار را انباشته می‌کند جاسازی می‌کند مطلب سوم این بود که یک زرورقی از همین که خوشمان می‌آید روی این لجن می‌مالد مثل یک تابلویی که پشتش همه‌اش لجن است و رویش یک زرورقی بیش نیست بعد از اینکه این کار را کرده آن زشت را به صورت زیبا در آورده این تابلو را به ما نشان می‌‌دهد می‌گوید این کار کار خیری است این خدمت به مردم است این وظیفه شرعی است این انجام مصلحت است این خدمت به فلان است نفس هم که دنبال یک چنین کاری است این از پشتش بی‌خیر است که پشتش لجن است یک تحقیق هم نمی‌کند جستجو هم نمی‌کند مشورت هم نمی‌کند ظاهر را می‌بیند ظاهر هم زرورق خوبی است همین که وارد شد و این ورق کنار رفت می‌بیند در لجن افتاده این را می‌گویند تسویل این در درون همه ما هست اگر کسی او را به بند بکشد اولاً زباله جمع نکند یک و این زباله‌ها را کنار بیندازد دو و دست و پای او را ببندد که او تابلو سازی نکند سه آدم از شر نفس مسوله نجات پیدا می‌کند چهار اگر این نشد کم کم خدا نکرده در جبهه‌های درونی پیروز می‌شود و می‌شود اماره بالسوء دیگر لازم نیست تابلو درست کند لازم نیست زرورق درست کند لازم نیست ورق زرین بگیرد لازم نیست فریب بدهد عالماً عامداً می‌گوید این لجن را باید مصرف بکنی یک وقت است یک کسی مال مشتبه را به عنوان اینکه من هم استحقاق دارم من مشمول اطلاقم اینها در مرحله تسویل است بعد هم وقتی که به آن مرحله درونی رسید ـ معاذ‌الله‌ـ عالماً عامداً به بیت المال حمله می‌کند این‌طور نیست که پرهیز داشته باشد از آن به بعد دیگر ﴿إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ﴾ اول مسول است این نفس مسول یک بار لوامه را هم می‌گیرد او را فریب می‌دهد و این کار خوبی است خدمت به خلق است احسان به خداست چه چیزی از این بهتر دیگر نمی‌داند درونش چه خبر است این در درون همه ما ـ معاذ‌الله‌ـ ممکن است راه پیدا کند اما هوشیاری مراقبت نفس خاطرات را انسان این که می‌گویند هر وقت وضو می‌گیرید سرتان را مسح می‌کشید در هنگام مسح سر بگویید «اللهم غَشِّنی بِرَحمَتِکَ» یعنی خدایا خاطرات بیجا خیالهای بیجا هوسهای بیجا را از سر من دور کن که با سر پاک من به طرف تو بایستم با مغز پاک به طرف تو بایستم با من کسی حرف نزند مگر فرشتگان تو خودم با خودم حرف نزنم مگر با رضای تو این خاطرات درونی که آدم را رها نمی‌کند در حالات مختلف همین است دیگر این خاصیت مسح سر در وضو گفتند همین است که اینها برود کنار، نفس مسوله خطرش این است که این زشت را زیبا نشان می‌دهد زیبا را زشت نشان می‌‌دهد یک کسیکه طلبه خوبی است یا کارگر خوبی است یا کارمند خوبی است یا انسان خوبی است یا هر که هست انسان چون نسبت به او ارادتی ندارد علاقه‌ای ندارد فقط بدی‌های او را به آدم نشان می‌دهد خوبی‌ها را پنهان می‌کند این کار نفس مسوله است وجود مبارک یعقوب فرمود که این تسویلتان آخر ما اگر به او و برادرش علاقه بیشتری داشتیم روی کمال او روی علم او بود روی زهد او بود شما گفتید: ﴿لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إلَی أَبِینَا مِنَّا﴾ بعد گفتید که ﴿وَتَکُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْماً صَالِحِینَ﴾ چاه انداختن برای شما کار خوب بود فروختن برای شما کار خوبی بود این همه ﴿سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ﴾ اینها طلیعه این است که مبسوطا در آیه 18 همین سوره بحث شد پس صبر جمیل که به روایتی از وجود مبارک امام صادق (سلام‌الله‌علیه) رسیده است این با شکوای الی الخلق منافات دارد اما با شکوای الی الله منافات ندارد سرش این است که شکوای الی الله عبادت است آن هم با او دارد مناجات می‌کند درد دل می‌کند خدایا این را آزمودی من الحمد لله صبر کردم می‌دانم از طرف توست توفیقی به من بده که من صابر باشم اینها که بد نیست البته بهتر از اینها مقام حضرت ابراهیم (سلام‌الله‌علیه) است که اصلاً به چیزی توجه ندارد او نه به جبرئیل توجه دارد نه به عزرائیل توجه دارد و اینها در بحثهای قبلی هم داشتیم که وجود مبارک ابراهیم هنگام نزع روح وقتی عزرائیل (سلام‌الله‌علیه) آمده قبض روح کند گفت به تو نمی‌دهم روح را به تو نمی‌‌دهم خب این مقام آدم پیغمبران عادی این مقام را ندارند فرمود یا به خودش می‌دهم که ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا﴾ یا او به من بگوید که روح را به تو بدهم تو ماموری بله روی قوانین مطلق داری کار می‌کنی من روح را به تو نمی‌دهم این همان است که به جبرئیل (سلام‌الله‌علیه) می‌گوید احتیاج دارم اما به تو نه در روز مرگ هم به عزرائیل (سلام‌الله‌علیه) ‌گوید می‌دهم اما به تو نه به احد الامرین یا مستقیماً خودش از من بگیرد یا به من بگوید که روح را به تو بدهم تو آمدی البته معصومی پیام هم آوردی و درست هم هست اما این‌طور نیست که بین من و او تو واسطه و فاصله باشی او مقام حضرت ابراهیم که از انبیای اولواالعزم است آن نباید درباره انبیای دیگر توقع داشت این ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ است ﴿فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾ است آن آیه درباره فضیلت انبیا نسبت به هم است این آیه نسبت به تفاضل مرسلین نسبت به هم است اما ما جمیل داریم و اجمل بله اجمل آن کاری است که حضرت ابراهیم (سلام‌الله‌علیه) انجام داد پس بنابراین اگر کسی با ذات اقدس الهی درد دل کند این عبادت است گفتگو است مناجات است این چنین نیست که نفس باشد که الان وجود مبارک حضرت یعقوب مشغول عبادت است چنین چیزی هم نفس نیست البته عبادات برتر همان کار حضرت ابراهیم (سلام‌الله‌علیه) است
سؤال: ... جواب: بله اما مستقیما گفتن یک مطلب است غیر مستقیم گفتن مطلب دیگر است این هم می‌خواهد مستقیم باشد بلا واسطه باشد. فرمود ﴿عَسَی اللَّهُ أَن یَأْتِیَنِی بِهِم جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ العَلِیمُ الحَکِیمُ﴾ حالا از اینها روبرگرداند دیگر کاری به اینها ندارد دیگر به اینها اعتراضی ندارد این معنی کظیم بودن است کاظم هست کظیم هست یعنی خشمگین است خب انسانی که غضب نداشته باشد خشم نداشته باشد که ناقص است کاظم غیض بودن خشم را فرونشاندن کمال است وگرنه آدمی که عصبانی نباشد قدرت دفاعی نداشته باشد غضب نداشته باشد خب یک انسان ناقص ومریضی است دیگر منتها هنر در این است که این را به جا مصرف کند بی جا مصرف نکند هرجا مصرف نکند کظم ﴿وَالکَاظِمِینَ الغَیْظَ﴾ این است لذا می‌شود ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ﴾ ، نسبت به خودشان که اصلاً ﴿رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ﴾ اند اما نسبت به استکبار و صهیونیست اشداء ﴿عَلَی الکُفَّارِ﴾اند آدم بی غضب بی غیرت است این که نقص است انسان عصبانی انسان غضبناک که کنترل بکند اشداء علی الکفار بشود بله این هنر است این را خدای سبحان ستود و کمال قرار داد فرمود وجود مبارک پیامبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) رسول الله است ﴿وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ﴾ مشکلی که دا رند نسبت به خودشان کاظم غیضند نسبت به دیگران ﴿ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً ﴾ ‌اند این وجود مبارک یعقوب (سلام‌الله‌علیه) خشم دارد مثل همه انسانهای کامل منتها این را نسبت به فرزندان خود کظم کرده فرو نشانده اینها مثل کلب معلمند کلب معلم خب تربیت شده است اینها در بندند نسبت به بیگانگان خب این را باز می‌کنند نسبت به آشناها می‌بندند این می‌شود کظم اما نسبت به ذات اقدس الهی که دارد ناله می‌کند انابه می‌کند این عبادت است این که چیز بدی نیست
سؤال: ... جواب: آخر درباره اینها ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ﴾ نیامد که آن در سورهٴ مبارکهٴ مجادله است درباره کفار و اینهاست درباره فرزندان حضرت یعقوب (سلام‌الله‌علیه) که این تعبیرات نیست که
سؤال: ... جواب: بله تسویل یعنی بد را خوب نشان داد خوب را بد نشان داد اما دیگر ﴿فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ﴾ نبود که اینها قدم به قدم ناله می‌کردند به حضرت یوسف می‌گفتند ما را ببخش استغفار کن به حضرت یعقوب می‌گفتند ما را ببخش ا ستغفار بکن این‌طور بودند ﴿یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا﴾ به حضرت یوسف گفتند شما طلب مغفرت بکن گفت ﴿لاَ تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ﴾ این‌طور بودند آنطور نبود که برابر سوره مجادله ﴿فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ﴾ باشد که تسویل هست البته خب ﴿وَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَی عَلَی یُوسُفَ﴾ من متاسفم نسبت به یوسف قبلاً سالیان متمادی از فراق یوسف (سلام‌الله‌علیه) متاثر بود الان این هجران و فراق دو فرزند زمینه هجران حضرت یوسف سه فرزند شد این حزنش مضاعف شد کم کم سر از نابینایی وجود مبارک حضرت یعقوب درآورد یا سفیدی چشمشان تعبیر به عمی نفرمود فرمود ﴿وَابْیَضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الحُزْنِ﴾ این سیاهی چشمشان خیلی کم شد سفیدی تمام چشمش را گرفت این‌طور تعبیر به کوری نفرمود
سؤال: ... جواب: بله یعنی آن دیگر سفیدی معتدل شد سیاهی هم معتدل شد این بینایی کامل خودش را بازیافت نه اصل بینایی تعبیر به اعمی نشده بود چه در اینجا چه در آنجا قبلاً بیناییش ضعیف شده بود الان دیگر بصیر است بیناییش کامل است ممکن است در بعضی از روایات داشته باشد کور شده اما منافاتی هم ندارد اما تعبیر قرآنی عمی نیست ﴿وَابْیَضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم﴾ در عین حال که با خدای سبحان گفتگو می‌کرد مناجات می‌کرد خیلی هم گریه می‌کرد اما نسبت به فرزندان پرخاشی نداشت عصبانی بشود غضبناک بشود آنها را از منزل بیرون کند یا مثلاً مشکلات دیگر این‌ها نیست برادران یوسف (سلام‌الله‌علیه) فرزندان یعقوب (علیه‌السلام) به حضرتش عرض کردند ﴿قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ﴾ ﴿تَفْتَأُ﴾ یعنی لا تفتروا یعنی لا تقصروا فتور و قصور نداری مرتب به یاد یوسفی اخر این چه کاری است شما می‌کنید بگو از بین رفته دیگر تفتأ یعنی فتوری نداری بالأخره خستگی نداری در نام بردن حضرت یوسف دائما به یاد یوسفی
سؤال: ... جواب: بله از حوادث تلخ اما نسبت به کسیکه پیغمبر آینده است کمال جامعه به اوست لطف جامعه به اوست این یک فرزند عادی نیست که اگر کمال مردم هدایت مردم رهبری مردم به دست یک چنین انسانی است خب انسان چنین پسری را از دست بدهد نگران است دیگر
سؤال: ... جواب: بله این علقه محمود و ممدوح است دیگر یک وقتی انسان به پسرش علاقمند است از آن جهت که پسر اوست این یک مرحله است یک وقت از آن جهت است که ﴿وَکَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ﴾ یک چنین پسر است خب این حزن او حزن محمود و ممدوح است در حقیقت این حزن دارد که چرا جامعه از هدایت او محرومند این نباید در چاه و زندان باشد این باید در منبر باشد شما این را انداختید در چاه غمگین بودن برای یک چنین حادثه‌ای غم محمودی است دیگر ﴿وَابْیَضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم ٭ قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ﴾ فتور پیدا کردی ضعیف شدی مرتب به یاد یوسفی ﴿تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الهَالِکِینَ﴾ این هم نشان می‌دهد به اینکه وجود مبارک یعقوب (سلام‌الله‌علیه) که در بخش دوم فرمود ﴿بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ﴾ روی آن سر فصل داستان است یعنی رفتن بنیامین و نیامدن رفتن آن برادر بزرگ و نیامدن همه اینها دنباله همان چاه و زندان افتادن حضرت یوسف است دیگر همه‌اش به یاد حضرت یوسف بود که بقیه را هم از آن منظر می‌دید و می‌فرمود ﴿بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ﴾ اینها هم برادرها گفتند شما همه‌اش به فکر یوسفی ﴿تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً﴾ حرض یک شیء بی مقدار شیئی بی ارزش که لا یعتنی به یعنی به جایی می‌رسی که دیگر اثری از شما نیست یا نه واقعا می‌میری حرض در قرآن همین یکجا استعمال شده است تحریض که به معنای تشویق است گاهی می‌گویند باب تفعیل این تشدیدش کار همزه باب افعال را می‌کند همزه باب افعال گاهی برای ازاله است که افعل یعنی ازال ذلک الشیء را اگر همزه باب افعال گاهی برای ازاله است و تضعیف باب تفعیل هم برای ازاله است تحریض یعنی ازاله حرض آن وقت ازاله حرض می‌گویند: ﴿حَرِّضِ المُؤْمِنِینَ عَلَی القِتَالِ﴾ آنها جهاد را شیء بی مقداری می‌دانستند بی ارزش می‌دانستند می‌گفتند اینها را آدمهای عادی دارند شما عظمت جهاد را بازگو بکن این را ارزشمند معرفی بکن بگو جزء اصول ارزشی ماست آن تحریض یعنی ازاله حرض این شیء بی مقدار بی مقداری‌اش را زایل کن با مقدارش معرفی بکن
سؤال: ... جواب: بله دیگر یاد خداست دیگر این یاد خداست برای اینکه پیغمبر خدا عبد صالح خدا اینکه خدای سبحان در قرآن کریم مکرر به پیغمبر (صلّی الله علیه و ‌آله و سلّم) می‌فرماید: ﴿وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ﴾ ﴿وَاذْکُرْ فِی الکِتَابِ مَرْیَمَ﴾ ﴿وَاذْکُرْ فِی الکِتَابِ مُوسَی﴾ ﴿وَاذْکُرْ فِی الکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ﴾ این واذکر واذکر واذکری که مکرر در مکرر در قرآن کریم آمده همین است به یاد نوح باش به یاد ابراهیم باشد به یاد موسی باشد به یاد عیسی باشد یاد اینها تذکره الهی است اینها بندگان صالح خدایند ماموران الهی‌اند مسیر الهی را تبیین می‌کنند دیگر، یاد آ دمهای عادی که نیست فرمود افراد دیگر را از یاد ببر
سؤال: ... جواب: بله غرض این است که نام او را این الی الله متعلق به هر دواست «انما اشکو بثی الی الله وحزنی الی الله» این نظیر «هذا شهر عظمته و کرمته و شرفته و فضلته علی الشهور» این علی الشهور مفعول بواسطه است برای .. به نحو تنازع نه اینکه اخیر باشد انما اشکوا بثی الی الله حزنی الی الله مبثوث کردن یعنی کسترده کردن باز کردن مبثوث یعنی مبسوط من این شکایت را باز می‌کنم به کدام طرف؟ ﴿الی الله﴾ حزنم را رها می‌کنم به کدام طرف ﴿الی الله﴾ این ﴿الی الله﴾ مفعول بواسطه است هم برای بث هم برای حزن علی التنازع «انما اشکو بثی الی الله وحزنی الی الله» این که عبادت است وجود مبارک امام سجاد که می‌فرماید بکاؤون در عالم چند نفرند یکی وجود مبارک یعقوب است و گریه خود را در روایات دارد که یکی از بکا‌ؤون وجود مبارک امام سجاد است یکی هم وجود مبارک یعقوب اینها در یک مساقند خب اگر یک بچه دیگر بود که از این کارها نمی‌کرد که خب دائما انسان در هجران کسی که ﴿وَکَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ﴾ بناله که خب کار عبادی است دیگر ﴿إِنَّمَا أَشْکُوا بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ من می‌دانم صبر بی‌نتیجه نیست شما نمی‌دانید در عالم غیب به من گفته‌اند که اینها زنده‌اند شما نمی‌دانید اما زنده بودن گاهی در چاه است گاهی در زندان است گاهی در شهر غریب است خب اینها گریه دارد دیگر این‌طور نیست که من فقط برای مرگ آنها گریه کنم که شما بگویید حالا که مرده مرده نه زندان است یا در حالی است که مثل زندان است کسی که نتواند خودش را معرفی بکند کسی که نتواند بله کشور مصر را دارد اداره می‌کند شکم مردم را سیر کردن مهم است اما دین مردم را اداره کردن اهم است دیگری هم نمی‌تواند این کار را انجام بدهد این باید اینجا باشد بدانند پسر یعقوب است سمتی دارد آن وقت صدای تبلیغی از اینجا به مصر هم می‌رود او حالا فقط دارد نان مردم را تامین می‌کند نه عقل مردم را گاهی ممکن است چهارتا نصیحت هم بکند ﴿إِنَّمَا أَشْکُوا بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ حالا که این است ﴿یَا بَنِیَّ﴾ ببینید همین فرزندان نسبت به اینها کظیم و کاظمانه برخورد کرد فرمود ﴿یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا﴾ بروید به دنبال یوسف این زنده است ما را به او برسانید او را به ما برسانید تحسس بالاتر از تجسس است طوری است که همه حس فعال باشد اگر همه حس درون و بیرون فعال بود می‌شود تحسس و آن قدر آن امر محقق الوقوع است که به حس نزدیک است فرمود اگر شما خیلی این حستان را به کار ببرید او را می‌بینید صدای او را می‌شنوید خودش را هم لمس می‌کنید به این شرط که حس ظاهر و حس باطنتان فعال باشد در جستجوی ﴿ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ﴾
سؤال: ... جواب: البته ولی مورد استعمالش این است نه مفهوم، مفهوم درمورد هر دو هست دیگر اینکه می‌گویند تحسس در مورد خیر است و تجسس در مورد شر خب جواسیسی هم داشتند ائمه (علیهم‌السلام) تا جاسوسی چه باشد وجود مبارک سید الشهدا (سلام‌الله‌علیه) هم به آن برادرش فرمود شما در مدینه باش «وتکون عیناً» عین باش برای ما گزارشگر باش دیگران هم همین عین را داشتند جواسیس داشتند منتها حالا اگر صادق باشد امین باشد می‌شود خیر ولی این تفاوت در مورد است و نه در مفهوم ﴿فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ﴾ آیس نشوید این تعبیر مایوس که به صورت مفعول است مگر صفت مشبهه باشد وگرنه تعبیر روایی نیست مثل اینکه بگویند من مشکوک شدم باید بگویند شاک شدم نه مشکوک باید گفت فلان مطلب مشکوک من است نه من مشکوک شدم من شاکم یا در او شک دارم یا او مشکوک من است من آیسم او مورد یاس است او مایوس من است آن مایوس منه است نه من مایوس شدم
سؤال: ... جواب: بله آخر آن یکی این برادر بزرگ چه شد گفت من نمی‌آیم حالا کجاست بالأخره آن برادر بزرگ می‌تواند باشد دیگر چون آن برادر بزرگ گفت من نمی‌آیم خب الان کجاست در یک شهر غربت در جایی که نمی‌شناسند و زمان قطحی و گرانی
سؤال: ... جواب: بنیامین را که گفتند او پیش خودش نگه داشته به این هم می‌تواند بخورد برای اینکه در شهر غربت الان چه کسی هست او را نگهداری بکند او را هم وجود مبارک یعقوب می‌داند که پیش برادر خودش است بالأخره این را به علم غیب می‌داند بر هر دو قابل انطباق است
سؤال: ... جواب: تحسس هم درست است چون عمده این است که حضرت ما را ببیند نه ما حضرت را ببینیم اگر او عنایتی فرمود ما را دید برای ما طوبی و حسن مآب وگرنه صرف دیدن حضرت خب کسانی بودند که بالاتر از امام زمان وجود مبارک پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) را می‌دیدند پشت سرش هم نماز می‌خواندند نماز پنج وقت را در مسجد النبی پشت سر حضرت می‌خواندند اما مشکلشان حل نمی‌شد عمده آن است که آن ولی عصر آدم را ببیند ولی بالأخره انسان تحسس هم بکند طوری می‌شود که می‌فهمد احساس می‌کند که وجود مبارک حضرت او را دیده است وجود مبارک حضرت به او عنایت دارد ﴿وَلاَ تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ﴾ از روح الهی رحمت الهی عنایت الهی آن نسیم صفا بخش الهی ناامید نباشید چرا؟ برای اینکه یأس از روح و رحمت الهی کفر است اگر کسی ـ معاذ‌الله‌ـ به جایی برسد که بگوید دیگر خدا نمی‌تواند ـ معاذ‌الله‌ـ خب نفی قدرت کرده است این می‌شود کفر اگر بگوید به جایی رسیده است که بگوید آن رحمت خدا اینجا را نمی‌گیرد این مخالف قرآن کریم است ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾ کجا هست که رحمت خدا نیست این می‌شود کفر اما اگر کسی بگوید که من آن لیاقت را ندارم که مشمول رحمت الهی باشد این را نمی‌گوید یأس این خود کم بینی است این ممکن است در بعضی از موارد نکوهش شده باشد ولی کفر نیست کفر در صورتی است که به انکار احدی الصفات‌اللهیة برگردد یا قدرت او یا رحمت بی انتهای او که ـ معاذ‌الله‌ـ منکر بشود دیگر ـ معاذ‌الله‌ـ رحمت خدا اینجا نیست دیگر قدرت خدا اینجا نیست دیگر از کسی برنمی‌آید بله خب اینها کفر است دیگر ﴿إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ القَوْمُ الکَافِرُونَ﴾ وجود مبارک یعقوب (سلام‌الله‌علیه) که دستور داد برای بار دوم بروید این پیداست معلوم می‌شود که یک طلیعه وحی الهی بود فرمود بروید پیدا می‌کنید اینها رفتند و پیدا کردند آن بار اول که نفرمود ﴿فتحسسوا﴾ که بار دوم هم که نفرمود ﴿فتحسسوا﴾ که این بار سوم است بار اول بنابر صبربود و صبر هم بالأخره یک نصابی دارد خدای سبحان به آن درجه عالیه نصاب که برسید فرج را باز می‌کند بار اول وجود مبارک یعقوب نفرمود ﴿فتحسسوا﴾ بار دوم هم نفرمود ﴿فتحسسوا﴾ حالا که به این جا رسید ﴿وَابْیَضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم﴾ بعد هم فرمود: ﴿وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ فرمود جستجو کنید تحسس کنید پیدا می‌کنید ناامید هم نباشید
سؤال: ... جواب: خب آنکه انتظار فرج جزء افضل عبادات است که دیگر روایات فراوانی هم داریم انتظار. آخر انتظار یک عمل مثبتی است دیگر
سؤال: ... جواب: بله نه منظور آن است که آن روایات فراونی که دارد انتظار انتظار انتظار هم صبغه خبر دارد هم صبغه انشاء انتظار با جستجو و با تحسس همراه است دیگر وگرنه انسان در خانه را ببندد منتظر باشد که نیست که برای منتظران وظایف فراوانی ذکر کردند همین است دیگر اگر کسی انجام واجبات داشت ترک محرمات داشت این تحسس کرد چون حضرت همه جا حاضر است دیگر اگر وظایف خودش را انجام داد آن دعای عهد را خواند آن زیارت بعد از نماز صبح را خواند این تحسس است دیگر پس حضرت که دستور داد اینها حرکت کردند این بار سوم است دیگر حالا ممکن است بارهای دیگر هم رفته باشند قافله رفته باشد زاد و راحله گرفته باشد اما آن بخشی که قرآن نقل می‌کند این است قبلاً هم در بحثهای دیروز و قبلش هم بود که قرآن که تاریخ نقل نمی‌کند برای اینکه حرف روز است نمی‌فرماید در پنج قرن قبل شش قرن قبل کمتر و بیشتر این جریان بوده‌است تا کسی بگوید تاریخ مصرفش گذشته الیوم همین‌طور است شما جریان یوسف (سلام‌الله‌علیه) را می‌خواهید یا خود یوسف را یوسف بله قبلاً بود و گذشت و یک شخص خاصی بود اما جریان یوسف (سلام‌الله‌علیه) همیشه زنده است دیگر، این می‌شود سنت الهی در سورهٴ مبارکهٴ فاطر و اینها فرمود ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلاً﴾ لذا در جریان هیچ پیغمبری نفرمود چهار قرن قبل پنج قرن قبل این چنین بوده است بالأخره الیوم هم هست الیوم هم جریان نوح هست الیوم جریان موسی و عیسی هست اینکه فرمود: «مثل اهل بیتی کمثل سفینة النوح» یعنی الیوم هست دیگر حالا لازم نیست باران بیاید یا از تنور آب در بیاید طوفانی بشود که هر حادثه‌ای که پیش بیاید اهل بیت سفینه نوح هستند چون قرآن احسن القصص است قصه تاریخی ندارد آن زمان‌ها را اصلاً ذکر نمی‌کند تا کسی بگوید تاریخ مصرفش گذشت الیوم جریان نوح هست حالا یک وقتی طوفان آبی است یک وقتی طوفان سیاسی است همیشه ولایت حافظ آدم است این است لذا حرف روز است الان هم آن تقوای یوسف هست اینکه سؤال می‌شود گاهی این سورهٴ مبارکهٴ یوسف را البته روایت چندتا روایت است در طلیعه همین تفسیر کنز الدقایق هست که سوره یوسف را به زنها یاد ندهید ببینید اگر زنها بهتر از مردها یاد نگیرد مثل آن یاد می‌گیرند این خدا امام را غریق رحمت کند این که فرمود زمان و مکان اثر دارد یعنی هر وقتی دیدید مردم آنطورند اینها را یاد ندهید فقط سورهٴ مبارکهٴ نوح را یاد بدهید اگر دیدید زنها بهتر از مردها یا مثل اینها می‌فهمند خب باهم یادشان بدهید این معنایش این نیست که حکم خدا فرق کرد حلال خدا حلال خداست هر وقت اینطور شد ولو ده میلیون سال بعد سوره یوسف را یاد زنها ندهید هر وقت جور دیگر شده است خواه الیوم خواه فردا یادشان بدهید این حکم کلی است اگر موضوع عوض بشود در یک زمانی در یک زمینی که شما این سوره را یاد زنها بدهید فتنه انگیز باشد در همان روایات دارد اشاره می‌کند که فتنه است یاد ندهید چه الان چه ده هزار سال بعد اگر پس معلوم می‌شود این حکم همیشه هست این روایت الی یوم القیامه هست نمی‌شد گفت روایت حلال خدا که تغییر نمی‌کد اگر موضوع عوض شد شرایط عوض شد زمان و زمین عوض شد همیشه یادشان بدهید چون در خود همان روایت دارد که منشأ فتنه است اولاً وقتی گفت منشأ فتنه است دلیل در خود روایت هست نظیر خود آیات که می‌فرماید ﴿وَالقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ حکم و حرجی بر آنها نیست زنان سالمند زنانی که استاد دانشگاه هستند زنهایی که استاد حوزه اند استاد جامعه الزهراء هستند اینها سنی از آنها گذشته اینها مستثنی هستند به دلیل همان ﴿وَالقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ که فرمود حرجی بر آنها نیست اگر اینها خیلی حجاب رعایت نکردند چیزی نیست برای اینکه نه کسی در آنها طمع می‌کند نه آنها در کسی طمع می‌کنند پس نسبت به آنها که حرفی نیست اما در خود این پنج شش‌تا روایتی که یا چهارتا روایتی که در طلیعه همین تفسیر کنز الدقایق هست دارد افتنان است فتنه است این تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است دیگر هر کجا فتنه نیست بله شما یاد بدهید فرمود این حالا ممکن است که چند بار رفت و آمد کرده‌اند این قسمت را دارد نقل می‌کند بحسب ظاهر آنکه قرآن نقل می‌کند بار سوم است شاید چندین بار رفتند و آمدند و سهمیه گرفتند ﴿فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ﴾ این بار سوم چون حضرت فرمود بروید جستجو کنید ﴿قَالُوا﴾ برادران یوسف به حضرت گفتند که ﴿ یا أَیُّهَا العَزِیزُ﴾ حالا یا لقب شخصی یعنی آن مسئول مصر بود یا وصفی کهبه وجود مبارک یوسف (سلام‌الله‌علیه) دادند ﴿مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ﴾ خب الان چندین سال است که این قطحی ادامه دارد از آن طرف فراق دوتا فرزند هست مهمتر از همه فراق یوسف هست با آن وضعی که پدر ﴿وَابْیَضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم﴾ شد لذا گفتند ﴿ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ﴾ این هم خب دامدار بودند یک مقداری کشک تهیه کردند یک مقداری هم پشم تهیه کردند خب یک مختصر کشک یک مقدار پشم چقدر می‌تواند ثمن گندم در این سالهای قطحی باشد این دیگر اواخر سالهای قطحی است تقریبا ﴿وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الکَیْلَ﴾ شما که فرمودید ﴿أَنِّی أُوفِی الکَیْلَ﴾ سهمیه ما را به طور تمام بده کم نیاید یک ﴿وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا﴾ بر ما صدقه بده این برادرمان را آزاد بکن به همراه ما بفرست ﴿إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی المُتَصَدِّقِینَ﴾ ذات اقدس الهی کسانی که اهل صدقه هستند جزاء عطا می‌کند خب جزای او فوق آنچه که در ذهنها هست تنها ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾ نیست کمالات و کرامتهای دیگر هست اینجا دیگر نوبت آن شد که وجود مبارک یوسف خودش را معرفی کند ﴿قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:13

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی