display result search
منو
تفسیر آیات 63 تا 64 سوره بقره

تفسیر آیات 63 تا 64 سوره بقره

  • 1 تعداد قطعات
  • 41 دقیقه مدت قطعه
  • 177 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 63 تا 64 سوره بقره
- معنای اخذ به قوه
- مقابله قوی با شبهات
- نمونه اخذ بقوه یحیی شهید (ع)
- فضل الهی و آثار آن در هدایت
ـ فضل عام و خاص خدای سبحان

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ٭ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ﴾
امکان رفع طور و عدم اجبار ایمان
بحثهایی که در این کریمه مطرح بود، در چند مقام خلاصه میشد. مقام اوّل این بود که رفع کوه به عنوان یک پدیدهٴ خارجی ممکن است. دلیل عقلی بر استحالهٴ او نیست و ظاهر آیه هم رفع کوه طور است و این ظاهر هم مأخوذ است و حجّت، شواهدی هم از آیات قرآن کریم اشاره شد.
مقام ثانی این است که این در حد یک معجزه است. حالا یا معجزه وعده آمیز یا معجزه تهدیدآمیز، فرق نمی‌کند. معجزه، اختیار را از مکلّف سلب نمیکند و انسان تا آخرین لحظهای که در نشئهٴ دنیاست و در دار تکلیف است مختار است و ایمان او مقبول است همین که از نشئه دنیا به عالم برزخ قدم گذاشت، نشئه تکلیف بر طرف میشود و اضطرار و الجاء شهودی همراه اوست و ایمان مسموع و مقبول نیست. لذا این رفع کوه طور به عنوان یک معجزه در ایمان آوردن بنى‌اسراییل مؤثر بود ایمان آوردند یا توبه کردند و مسموع شد، امّا آن غرق فرعون که او را به مرگ رساند، به حال احتصار رساند آن نشئه، نشئهٴ تکلیف نبود لذا ایمان فرعون مقبول نبود.
معنای اخذ دین به قوت
مقام سوم این بود که این تولّی و اعراضی که کردند باز با چه عاملی توفیق بازگشت از آن تولّی را خدا به اینها اعطا کرد.
قبل از اینکه به مقام ثالث بحث برسیم به این نکته باید عنایت کرد که چرا خدای سبحان اصراری دارد که با قدرت شما کتاب مرا بگیرید ﴿خذوا ما آتیناکم بقوةٍ﴾ آن روایتی که صاحب محاسن برقی از امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرد آن را هم که ملاحظه فرمودید که از امام صادق(سلام الله علیه) پرسیدند: آیا منظور آن است که بقوة القلوب بگیرید یا بقوة الأبدان حضرت فرمود: هم بقوة القلوب بگیرید هم بقوة الأبدان . یعنی یک کسی بگوید من مسائل علمی را من خوب میفهمم ولی حمایت مال دیگران است این چنین نباشد یا کسی بگوید: من فقط نیروی مسلّح و رزمی هستم من باید از دین دفاع کنم ولی مسائل عقلی را فهمیدن استدلالات به عهده من نیست این چنین نباشد. بلکه هر انسانی موظّف است دین را خوب بفهمد و از دین فهمیده، خوب حمایت کند ﴿خذوا ما آتیناکم بقوّةٍ﴾ نه اینکه یک گروه بشوند اهل علم و یک گروه بشوند اهل عمل. آن تخصّص نهایی البته مخصوص همه نیست ولی نوع مسلمین موظّفند که دینشان را خوب بفهمند و از دینشان هم خوب حمایت کنند.

گسترهٴ پیمان اخذ دین به قوت
و این را خدای سبحان هم به رهبر مسلمین دستور دارد هم به خود مسلمین، یعنی وقتی به یک پیغمبر دستور میدهد در حقیقت به رهبر مسلمین دستور میدهد دینی که انبیا میآورند همان اسلام است غیر از اسلام، دینی را نیاوردهاند چون ﴿إنّ الدّین عندالله الإسلام﴾ و این اسلامی هم که الآن است همان دین ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) است که همهٴ انبیا روی آن صحّه گذاشتند و اگر تفاوتی هست در شریعت و منهاج است که ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ وگرنه در خطوط کلی دین در عقاید اصلی دین فرقی بین ادیان نیست چون ﴿إنّ الدّین عندالله الإسلام﴾ اگر فرقی هست بین دقیق و اَدقّ است، بین کامل و أکمل است وگرنه فرق ماهوی که دین آینده دین قبلی را نفی کرده باشد، اینچنین نیست. شریعت بعدی، شریعت قبلی را نسخ میکند یعنی در مسائل جزئی و فروع دین، امّا خطوط کلی دین همواره کامل شده است تا به جایی رسیده است که ﴿الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی﴾ وقتی خدای سبحان، این حرف را به پیغمبر میگوید که من کتابی که به تو دادم این را با قوه بگیر، یعنی امّت تو هم این چنین‌اند.
و چون بحث در تورات است و بنى‌اسراییل است و أخذ بقوّه، خدای سبحان همین مطلب را به موسای کلیم فرمود: که آنچه من به تو دادم با قدرت بگیر، آیهٴ 145 سورهٴ مبارکهٴ اعراف این است که فرمود: ﴿وکتبنا له فی الألواح من کلّ شیءٍ موعظةً وتفصیلاً لکلّ شیءٍ فخذها بقوةٍ وأمر قومک یأخذوا بأحسنها سَأُریکم دارَ الفاسقین﴾ ؛ فرمود: این الواح را با قوّه بگیر، با قوه بگیر نه یعنی طوری در دستت نگهدار که نیفتد حضرت وقتی که آمد، برگشت دید که عدهای به دنبال سامری حرکت کردهاند، الواح را پرت کرد. این همان أخذ بقوه است. روی شدّت غضب و عصبانیّت، آن الواح را پرت کرد. یعنی این چه روشی بود که شما داشتید ﴿أفطال علیکم العهد﴾ ما عهد چهل روزه سپردیم و بعد از چهل روز هم برگشتیم. چرا در غیبت ما به دنبال سامری حرکت کردید.

دفاع همه جانبه از دین
خدای سبحان میفرماید این الواح را با قوّه بگیر یعنی هم معارفش را خوب بفهم و هم از این معارف فهمیده خوب حمایت بکن، هیچ سستی راه پیدا نکند. کسی که به همین ظواهر اکتفا میکند خب با چهار تا شبهه از پا در میآید این اَخذ بقوه نیست. کسی که نتواند از دینش با برهان حمایت کند این چه اَخذ بقوه است؟ یک وقت دستور میدهند که آیات را تلاوت کنید می‌فرماید: ﴿فاقرؤا ما تیسّر من القرآن﴾ تا میتوانید قرآن بخوانید، خب عبادت است، نورانیت به انسان میدهد، خانهای که در آن قرآن خوانده میشود نور است و نورانی است و فرشتگان آن خانه را به عنوان نورانی میبینند. این یک بهره لفظی است که آن همه فواید را به دنبال دارد یک وقت میگویند: ﴿خذوا ما آتیناکم بقوةٍ﴾؛ یعنی دینتان را با قدرت بگیرید. خب اگر چهارتا شبهه مارکسیستی آمد نتواند شما را بلغزاند همین که شما در برابر شبهه نتوانستید جواب بگویید خواه و ناخواه قلبتان لرزید. چون قلب به دست شما نیست به دست دلیل است اگر یک شبههای در قلبتان راه پیدا کرد و نتوانستید جواب بدهید، بدانید که قلبتان متزلزل شد. گرچه به حسب سکوت و آرامش لفظی همان متانت خود را حفظ میکنید. کسی که نتواند یک اشکال را جواب بدهد باید مطمئن باشد که شبهه آمد تا حریم قلب او را گرفت این اَخذ بقوة نیست اَخذ بقوة آن است که انسان دینش را با استدلال قوی و محکم بگیرد و بتواند از آن حمایت کند. اگر اهل قلم است اَخذ بقوهاش استدلال است و حمایت عالمانه و اگر اهل شمشیر است باز هم استدلال است و حمایت شجاعانه. به موسای کلیم فرمود: ﴿‌فخذها بقوةٍ﴾ ؛ با قدرت این الواح را بگیر، ﴿وأمر قومک یأخذوا بأحسنها﴾ ؛ به بنى‌اسراییل هم بگو که این الواح را با بهترین روش بگیرند یعنی این‌ها را با آب طلا بنویسند؟ یعنی این را در یک پارچهٴ ترمهای نگه دارند؟ این اَخذ به احسن است؟ اگر این اخذ به احسن بود که نمیگفتند تذهیب مساجد و امثال ذلک محرّم است یا لااقل فتوا به کراهت نمیدادند و نمیگفتند وقتی ولیّ عصر(ارواحنا فداه) ظهور کرد اوّل کاری که میکند این آثار تشریفاتی را بر میدارد این اَخذ بقوّه عبارت از آن نیست که شما کتاب آسمانی را در یک پارچهٴ ترمهای بپیچید، یا آن را محکم بگیرید، خوب فهمیدن و خوب حمایت کردن، محکم گرفتن است. فرمود: هم خودت این تورات را محکم بگیر هم به بنى‌اسراییل بگو با بهترین وجه این الواح را بگیرند ﴿وأمر قومک یأخذوا بأحسنها﴾ به بهترین روش این را بگیرند، یعنی خوب بفهمند، درس بخوانند، بحث کنند.
در همین آیهٴ محل بحث فرمود: ﴿واذکروا ما فیه﴾ مذاکره کنید تورات را علنی تدریس کنید روی تورات کار کنید، دربارهٴ تورات مذاکره کنید با هم نه فقط بخوانید متذکر باشید. این خطاب فقط به فرد نیست هم در مسائل فردی، به فرد خطاب است و هم در مسائل جمعی به جامعه خطاب است که ﴿خذوا ما آتیناکم بقوّةٍ﴾، هم به موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود که: ﴿فخذها بقوّة وأمر قومک یأخذوا بأحسنها﴾ ، هم به خود بنى‌اسراییل فرمود: ﴿خذوا ما آتیناکم بقوةٍ﴾.

ـ نمونه‌ای از اخذ دین به قوت
آنگاه نمونه اَخذ بقوه را هم قرآن کریم ذکر میکند میفرماید که ما همین مطلب را هم به یحیای زاهد گفتیم که ﴿یٰا یحیىٰ خذِ الکتاب بقوّة﴾ حالا این کتاب یا کتاب مخصوصی است که خدای سبحان به یحییٰ داد یا همان انجیل است یا همان تورات است که کتاب حاکم و کتاب رسمی آن روز بود، آیهٴ 12 سورهٴ مریم این است که ﴿یا یحیىٰ خذ الکتاب بقوّة﴾ خب چطور یحییٰ کتاب را به قوّه گرفت آنقدر این کتاب را با قدرت گرفت تا آنجایی که جای شهادت بود و باید سر بدهد و سر داد این معنای اَخذ بقوه است و سالار شهیدان حسین بن‌علی(سلام الله علیه) هم در بین راه جریان یحیا(سلام الله علیه) را گفتند مکرّر بر زبان شریف می‌آورد که «أنّ من هوان الدّنیا علی الله أنّ رأس یحیىٰ بن زکرّیا اهدی إلى بغیّ مِن بغایا بنى‌إسرائیل» که این سفرش را با سفرنامه یحیای شهید(سلام الله علیه) همراه میکرد ذکر یحیی را میگفت یعنی او کتاب را خوب گرفت: ما گفتیم ﴿یا یحییٰ خذ الکتاب بقوة﴾ او هم با قدرت گرفت یعنی تا آنجا که ممکن بود بیاناً حمایت کرد و از آن به بعد هم با شهادت حمایت کرد این اَخذ بقوه است ﴿یا یحیىٰ خذ الکتاب بقوة﴾ .
این کتاب معهود بود حالا یا همان انجیل بود که معاصر عیسای مسیح بود، همان کتابی که خدای سبحان به مسیح داد که ﴿آتانی الکتاب و جعلنی نبیّاً﴾ یا همان توراتی بود که کتاب حاکم آن روز بود، کتاب رایج آن روز قبل از این که انجیل تنزل کند همان تورات موسای کلیم(سلام الله علیه) بود یا کتاب مخصوص بود که احتمالش برای صابئین هست یا همان انجیل مسیح(سلام الله علیه) بود یا کتاب حاکم آن روز بود یعنی تورات، علی ایّ حال فرمود: این کتاب را محکم بگیر و یحیای شهید هم محکم گرفت و نشانهٴ استحکام‌گیری او هم شهادت اوست.
پس اگر فرمود: این کتاب را با محکم بگیرید یعنی خوب بفهمید و خوب حمایت کنید چه با قلم و بیان و چه با شهادت و جنگ که ﴿خذوا ما آتیناکم بقوّة﴾
آنهایی که کتاب الهی را با استحکام گرفتند از آنها خدای سبحان با تجلیل یاد می‌کند می‌فرماید: اجر آنها محفوظ است. در آیهٴ 170 سورهٴ اعراف می‌فرماید که: ﴿والذین یمسّکون بالکتاب﴾ نه تنها ماسکند و نه تنها ممسِکَند بلکه ممسّکند. تمسیک آن شدّت إمساک است یعنی خوب بگیرید ﴿والذین یمسّکون بالکتاب﴾ که این باب تفعیلش برای همان شدّت مطلب است، فرمود: محکم بگیرید، با شدت گرفتن مثل همان با قوّت گرفتن است ﴿والذین یمسّکون بالکتاب وأقاموا لاصلوة إنّا لا نضیع أجر المصلحین﴾ اینها جزو مصلحینی‌اند که ما اجرشان را هرگز ضایع نخواهیم کرد. پس اگر کسی فقط بخواند و نداند این آیات چه می‌خواهد بگوید او اخذ بقوه نکرد.
سؤال ...
جواب: نه به احسن انحای الواح، چون در مورد قرآن هم همین طور است، بله دیگر، محتوای او حسن است و أحسن، دربارهٴ قرآن هم همین طور است. دربارهٴ قرآن هم به ما فرمودند: ﴿واتّبعوا أحسن ما أنزل إلیکم﴾ یعنی خدای سبحان هم دستور عدالت داد هم دستور احسان، فرمود: شما حداقل این است که عادل باشید، اینکه فرمود: ﴿واتّبعوا أحسن ما أنزل إلیکم﴾ ؛ یعنی اگر توانستید بکوشید بالاتر از عدالت قدم بردارید. نشد لااقل عادل باشید، عدالت، حسن است احسان، احسن. ﴿إنّ الله یأمر بالعدل والإحسان﴾ انسان باید بکوشد به احدی ستم نکند حالا اگر کسی نسبت به او ستم کرد اگر مسلمان بود توانست عفو کند با صبر و گذشت او را شرمنده کند ﴿ادفع بالّتی هی أحسن فإذا الّذی بینک و بینه عداوة کأنّه ولیّ حمیم﴾ اگر کافر بود ﴿أشداء علی الکفّار﴾ باید باشد ﴿من اعتدیٰ علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدیٰ علیکم﴾ پس یک دستور حسن دارد اسلام. یک دستور أحسن، همه دستوراتش نیک است منتهی بعضی دستوراتش نیک‌تر مثل مسألهٴ احسان، گذشت و عفو و مانند آن. گفتند اگر خواستید زکات بدهید، گوسفند شد سالش فلان باشد. گاو شد سالش فلان باشد خب اگر یک گوسفندی چاق‌تر، فربه‌تر، پرگوشت‌تر را بدهند که أحسن است، اینکه فرمود: ما به شما گفتیم این دستورات را انجام بدهید، ولی شما به آن حداقل اکتفا نکنید به این فکر نباشید که جهنّم نروید به این فکر باشید عالی‌ترین درجهٴ بهشت به انتظار شما باشد ﴿واتّبعوا أحسن ما أنزل إلیکم من ربّکم﴾ همه نور است ولی شما نورانی‌تر را بگیرید.

سؤال ...
جواب: چون صدرش الواح دارد که، نه ﴿وکتبنا له فی الألواح من کلّ شیء موعظة و تفصیلاً لکلّ شیء فخذها بقوّة و أمر قومک یأخذوا بأحسنها﴾ به أحسن آن تورات، به أحسن تفصیل کل شیء به احسن الواح و مانند آن.
بنابراین همه آیاتی که در قرآن کریم است یا در تورات است یا در سایر کتابهای آسمانی است نور است و حسن، منتها باید کوشید آن أحسن را گرفت.
سؤال ...
جواب: یعنی بعد از اینکه سالیان متمادی ذبح اولاد کرد و استحیا نساء کرد و امثال ذلک، بعد از اینکه نه معجزه را از نزدیک دیده است. دربارهٴ غرق فرعون شما اگر این آیات را بخواهید تلاوت کنید هنوز به آن معجزات بعدی نرسیدید می‌گویید ای کاش خدای سبحان، زودتر بساط او را جمع می‌کرد خدای سبحان می‌فرماید ما با عصا آزمودیم نشد، با ید بیضا آزمودیم نشد، با هفت معجزه دیگری آزمودیم نشد، با جراد و قمّل و امثال ذلک آزمودیم نشد تا سرانجام به اینجا رسید، همه آن معجزات آزمایشی بود چیزی به عنوان اتمام حجّت فرو گذار نکرد آن انسانی که سالیان متمادی ذبح اولاد می‌کرد، خدای سبحان به موسی و هارون(علیهما السلام) فرمود: ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى﴾ ؛ با او نرم حرف بزنید بلکه بترسد همه راه‌ها را ذکر کرد آن وقت دید او دست از آدم کشی برنمی‌دارد تا آن آخرین لحظه به این فکر افتاد که همه را قلع و قمع کند آن ساحران را آورد بر علیه موسای کلیم به مبارزه، آنان تشخیص دارند، کارشناس بودند دیدند سحر با معجزه پهلو نزند، اینها ایمان آوردند گفتند: پای راست و دست چپ شما را قطع می‌کنم ﴿لأقطعنّ ... وَلأصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ﴾ این کارها را کرده، دیگر چنین کسی توفیق آن را ندارد. نظیر آن بیانی که امام سجاد(ع) دربارهٴ یزید گفته.
سؤال ...
جواب: گناه شخصی بله، ولی گناه نوعی چطور قابل بخشش است؟ با یک استغفار، آن همه را که کشت از بین نمی‌رود که، این نور را خدای سبحان به هر کسی عطا نمی‌کند نظیر آن راهنمایی که امام سجاد(ع) به یزید کرد فرمود: او توفیق پیدا نمی‌کند من گفتم نماز شب ولی او اهل اینکه نماز شب بخواند نیست.
سؤال ...
جواب: بله دیگر این هم یک رحمت است، اینکه انسان عذاب می‌خواهد همهٴ أنبیا برای تبه‌کارانشان، طاغوتیان عذاب مسئلت می‌کردند، همین بود، که خدایا عذاب بیاور به حیات اینها خاتمه بده کسی که به هیچ وجه قابل هدایت نیست ﴿جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ﴾ او برای چی بماند؟ یعنی از این بعد دلیل برای او روشن بشود فرمود: او مثل آفتاب حقانیت موسای کلیم را دید او مثل روز روشن حقانیت موسای کلیم را دید ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ﴾ خب برای چی بماند این است که خدای سبحان دعای موسای کلیم را در آن جا مستجاب کرد.
در این بخش همان طوری که در سایر موارد امر به اخذ با یک نکتهٴ تدبّری جمع می‌کند این آیهٴ محل بحث هم این چنین خواهد بود در همین آیهٴ 93 سورهٴ مبارکهٴ بقره می‌فرماید: ﴿خذوا ما آتیناکم بقوّة واسمعوا﴾ معلوم می‌شود اخذ به قوه تنها این نیست که انسان، کتاب را یا تورات را یا کتابهای آسمانی دیگر را در یک پارچه‌ای ترمه‌ای بگذارد، در قابهای سنگین قیمت بگذارد، این اخذ بقوه نیست. فرمود: اخذ به قوه کنید و بشنوید. گوش شنوا داشتن بعد از اینکه انسان عقل بینا دارد خواهد بود، یعنی خوب بفهمید، خوب بشنوید و این اخذ بقوه است ﴿خذوا ما آتیناکم بقوه و اسمعوا﴾ معلوم می‌شود اطاعت کردن، عمل کردن، اخذ بقوه است. خواندن، آن مرحلهٴ ابتدایی اخذ بقوه است.
امّا مقام بعدی بحث، اینکه فرمود: ﴿واذکروا ما فیه﴾ این هم تأیید می‌کند که اخذ بقوه یعنی مذاکره کنید، مدارسه کنید، این کتاب را مطرح کنید، درس بخوانید و کتاب بنویسید و مانند آن ﴿لعلّکم تتّقون﴾ که بحثش گذشت.

عهدشکنی بنی‌اسرائیل و گذشت بی‌کران الهی
بعد فرمود: ﴿ثمّ تولّیتم من بعد ذلک﴾ ما هیچ معجزه‌ای نبود که یا به عنوان وعده یا به عنوان وعید به شما نشان نداده باشیم آن کوه را بر بالای سرتان بلند کردیم که شما این معجزه حسّی را هم ببینید، باز مع ذلک ﴿ثم تولّیتم من بعد ذلک﴾؛ بعد هم اعراض کردید. رو برگرداندید باز هم خدای سبحان از شما گذشت. هم دفع عذاب کرد، هم رفع عذاب، هم توفیق داد که عدّهای مبتلا نشوند، هم راه توبه را باز کرد که مبتلاها را درمان کند فرمود: همیشه از طرف شما اعراض بود و از طرف ما بذل عنایت بود ﴿ثمّ تولّیتم من بعد ذلک﴾؛ خُب ما چکار کردیم باز هم راه توبه را باز کردیم ﴿فلو لا فضل الله علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین﴾؛ اگر آن توفیقهای قبلی نبود و این راههای بعدی برای توبه نبود. شما خسارت میدیدید، یعنی سرمایه را میباختید اما خب خدای سبحان هم حدوثاً شما را حفظ کرد هم بقاءً. هم دفع کرد بسیاری از عذابها را و هم رفع کرد راه توبه را باز کرد، کدام گناه بود که از خیال شما بگذرد و نکنید. دیگر گناهی بدتر ازگوساله پرستی در برابر آن همه آیات بیّنه که فرضی ندارد، شما او را مبتلا شدید و ما هم شما را عفو کردیم. اما بدانید که این فضل اِلٰه است که نصیب شما شده است.

فضل خاص خدای سبحان تنها وسیلهٴ نجات و تزکیه
اینکه فرمود: ﴿فلو لا فضل الله علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین﴾ این همان فضل خاص است و رحمت مخصوص چون خدای سبحان گرچه ﴿ذوالفضل العظیم﴾ است اما یک فضل خاصی دارد که نسبت به مؤمنین مرحمت میکند میفرماید: یک نعمتهای خاصی است چه بخواهید و چه نخواهید ما به شما میدهیم ﴿وآتاکم مِن کلّ ما سألتموه﴾ یا ﴿إن تعدّوا نعمت الله لا تحصوها﴾ و امثال ذلک. یک سلسله نعمتهای خاصه است که جزو تفضّلات خاص الهی است شما خدای سبحان را درباره آن تفضّلات الهی مسئلت کنید ﴿و سئلوا الله من فضله﴾ از خدا، آن فضلها را بطلبید، آن مزیتهای خاصه را بطلبید، هرگز به این فکر نباشید که جهنّم نروید و نسوزید، این نازل‌ترین همت است. خدای سبحان همانطوری که در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید: بچّهها را نمی‌سوزاند و دیوانه‌ها را نمیسوزاند آن مستضعفین فکری که دسترسی به احکام الهی نداشتهاند آنها هم ظاهراً سوخته نمیشوند، جهنّم نرفتن مهم نیست فرمود: ﴿و سئلوا الله من فضله﴾ بکوشید آن عالیترین درجات بهشت به انتظار شما باشد. تنها به این فکر نباشید که نسوزید فضل خدا خیلی است او فضل خاص دارد و ذوالفضل است علی المؤمنین. شما آن فضل را طلب کنید ﴿و سئلوا الله من فضله﴾
در اینجا به بنى‌اسراییل میفرماید اگر آن فضل خاص نبود شما در برابر همه این سیئات سقوط میکردید و خسارت میدیدید ﴿لولا فضل الله علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین﴾ این فضل را خدای سبحان زمینهٴ نجات قرار داد. در بسیاری از موارد فرمود: اگر فضل الهی نبود شما سقوط میکردید. این نشانهٴ آن است که انسان بفهمد کاری از او ساخته نیست و اگر فیضی نصیب او شده است «من الله» است او فقط آینه دار جمال فیض حق است، این معنا هم بر او مخفی نباشد نگوید که من یک آینهٴ خوبی هستم، دیگران گرچه آینه هستند ولی آینهٴ غبار گرفته‌اند، همین معنا را هم که در خود احساس کرد باز یک نحوه خطری است که بگوید: من فیض خدا را بهتر از دیگران نشان میدهم. لذا مکرّر خدای سبحان فرمود: اگر فضل خدا نبود سقوط میکردید اگر لطف اِلٰه نبود سقوط میکردید. لذا در همین مناجات خمس عشره امام سجاد(سلام الله علیه) این است که خدایا ما هر وقت توفیق پیدا کردیم که تو را عبادت کردیم، بدهکار شدیم نه طلبکار، اگر توفیقی پیدا کردیم شکر کردیم گفتیم «الحمدالله» وجب علینا الحمد یک حمد دیگر واجب است که توفیق پیدا کردیم تو را شکر کردیم آن حمد را که انجام دادیم بدهکاریمان بیشتر میشود، یک توفیق دیگر نصیبمان شد و یک شکر دیگری باید بکنیم لذا کسی که متعبّد است اگر توفیقی نصیب او شد یک عبادتی انجام داد خود را بدهکار میبیند. این همان بیان امام سجاد(سلام الله علیه) است که عرض می‌کند: خدایا اگر ما توفیقی پیدا کردیم تو را شکر کردیم یک شکر دیگری بر ما واجب میشود «وجب علی لذلک أن أقول لک الحمد» خدایا یک بار گفتم: «الحمد لله» یک بار دیگر باید یک «الحمدلله» برای این «الحمدلله» بگویم. لذا آنها خودشان را همواره بدهکار می‌بینند ﴿فلولا فضل الله علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین﴾
سؤال ...
جواب: این‌ها چون در برابر آل‌فرعون یک مزیّتی داشتند، مظلوم بودند، محروم بودند به دنبال موسای کلیم حرکت کردند چند قدمی، خدای سبحان، این فضل را به اینها داده است.
چرا؟ برای این که و گرنه مثل آل‌فرعون می‌شدند این مقدار ایمان جزئی را هم نمی‌آوردند چون فرمود: ﴿فما آمَنَ لموسىٰ إلاّ ذرّیةٌ مِن قومِهِ علىٰ خوفٍ من فرعونَ﴾ خب، نه اگر ایمان نمی‌آوردند به توبه بعدی هم موفق نمی‌شدند خب نه ملاحظه می‌فرمایید.

ـ فضل عام و خاص خدای سبحان
در همین سورهٴ آل‌عمران، آیهٴ 152 میفرماید: ﴿وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ﴾ یعنی گرچه لطف خدا عمیم است امّا نسبت به مؤمنین یک فضل و رحمت خاصه دارد، که ﴿ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ﴾ و در قرآن هم به ما فرمود ﴿و سئلوا الله من فضله﴾ شما آن توفیق را دارید که از فضل خاص استفاده کنید خب بخواهید، اینچنین نیست که شما بخواهید و او ندهد، اینطور نیست که اجابت صحیح نباشد و ما را به مسئلت دعوت کند فرمود: بخواهید که بدهد نه بخواهید که ندهد. پس ﴿والله ذو فضلٍ علی المؤمنین﴾ کسی که آمد به حوزه به این فکر نباشد که فقط امام جماعت محلش بشود به این حد باید باشد که لا اقل در سطح مراجع قرار بگیرد آن حدّ اقلّش و از نظر علمی و زهدی هم در این حد قرار بگیرد تا خدای سبحان برساند گفتند: همت‌هایتان را بلند کنید این راه همچنان برای همه باز است، ﴿سوآءً للسّائلین﴾ هرگز همتّتان کوتاه نباشد و برای اینکه همهتان به درجات عالیه برسید در ادعیه دیگران را هم سهیم کنید، الآن ملیاردها مردم از این فضائل محرومند، این توفیق که نصیب شما شد بخواهید که به آن عالیترین درجه برسید، هم خدا وعده داد که فرمود: من یک فضلهای اختصاصی دارم هم تشویق کرد فرمود: فقط شما بخواهید همین، آنچه که به عهده شماست فقط خواستن است، بخواهید، هرچه بخواهید من دارم و برای شما هم نگه داشتهام ﴿والله ذوفضلٍ علىٰ المؤمنین﴾ آن رحمت عامّه که شامل همه است اینکه فرمود: ﴿رحمتی وسعت کلّ شیءٍ﴾ آنکه مربوط به همه است یک رحمت خاصه برای اهل ایمان ذخیره کرد فرمود: ﴿رحمتی وسعت کلّ شی﴾ امّا ﴿فسأکتبها للّذین یتّقون﴾ آنها که اهل تقوا هستند من یک رحمت خاصه برای آنها مقرر کردم، فقط شما بخواهید ﴿و سئلوا الله من فضله﴾ .
سؤال ...
جواب: نسبت به فرعون چرا مذمّت نکرد؟ چون به خاطر این که صدر اسلام مسلمین مبتلا بودند به همان أعقاب بنی‌اسراییل که ﴿تشابهت قلوبهم﴾ و از صدر اسلام سخن از فرعون و آل‌فرعون نبود که این همه آیات نازل بشود، مع ذلک البته آیات فراوانی هم نازل شد چون آیات قرآن مثل شمس و قمر است که هر لحظه نور می‌دهد. وقتی از امام(علیه السلام) سؤال می‌کنند که چرا ما هر چه قرآن می‌خوانیم خسته نمی‌شویم و کهنگی ندارد فرمود: این غضاضت و نضارت و طراوت قرآن برای آن است که خدای سبحان او را کتاب جهانی قرار داد هر روز او ظهور تازه دارد ﴿یجری مجرى الشمس والقمر﴾ باید نور بدهد. در صدر اسلام مسلمین مبتلا بودند به اسراییل مثل الیوم لذا پشت سرهم جریان اسرائیل را مطرح می‌کند

ـ سؤال کلید مخزن فضل الهی
اینکه فرمود: ﴿والله ذوفضلٍ علی المؤمنین﴾ نه برای آن است که بگوید خدا یک مخزن‌های فراوانی دارد، بعضی‌ها می‌گویند: ما یک ذخایری داریم این ذخایر فقط ارزش اعتباری مملکت است خدای سبحان نمیخواهد بگوید که من در مخازن چیزهای فراوانی دارم. میخواهد بفرماید به این که من در مخازن چیزهای فراوانی دارم، کلید هم به دست شماست، ﴿وسئلوا الله من فضله﴾ سؤال اصولاً کلید گشایش مخازن است نه اینکه خدا یک چیزهایی دارد و میخواهد بگوید خدا خیلی قدرت دارد، یا خیلی عظمت دارد می‌خواهد به ما یاد بدهد که کلید به دست شماست فقط باز کنید. ﴿وسئلوا الله من فضله﴾ چه اینکه بستن هم به دست شماست بارها ملاحظه فرمودهاید که یک کلید دو لبه دارد، به این سمت باز کنید در مخزن باز میشود به آن سمت بچرخانید بسته میشود، خاصیت کلید این است که هم مفتاح است و هم مغلاق، اینچنین نیست که اگر کسی خواست در را باز کند با یک ابزاری دیگر باز کند و اگر خواست در را ببندد با چیز دیگر آن را ببندد، با همان مفتاح میبندد هم مفتاح است و هم مغلاق فرمود: کار شما دو جور است یا مفتاح مخزن است یا مغلاق مخزن، صدق مفتاح مخزن است کذب مغلاق مخزن، حرف آدم دو جور است، نیّت آدم دو جور است و عمل آدم دو جور است یا میبندد یا باز می‌کند.

سؤال ...
جواب: نه ممکن نیست کسی واقعاً به جدّ بخواهد و خدای سبحان اعطا نکند فرمود: ﴿وآتاکم مِن کلّ ما سألتموه﴾ ؛ هرچه خواستید گرفتید نه اینکه ما بعداً میدهیم منتها ما زبانی یک چیز میخواهیم، با استعداد و حال و عمل چیز دیگر طلب میکنیم آن کسی به دیگری ظلم میکند بعد میگوید: خدایا، ای خدای عادل به من محبت بکن. این زبانی گرچه مسئلت گذشت دارد امّا با همه استعدادش با همه وجودش میگوید: خدایا مرا عذاب بکن! این معنای سؤال سائل است. اگر کسی خدا به او یک نعمتی داد به دیگری نمیدهد، همواره از خدای سبحان مزید رزق مسئلت میکند تمام وجودش این است خدایا این روزی که به من دادی از من بگیر! معنای امساک رزق و عدم انفاق این است فرمود: شما هر جور سؤال کردید جواب گرفتید، سؤال زبانی چون آسان است خب البته خیلیها این دعا را میکنند امّا فرمود: ﴿وآتاکم مِن کلّ ما سألتموه﴾ ؛ یعنی اینچنین نیست که اگر شما امروز که سؤال کردید پس فردا جواب بدهند، سؤال همان و جواب همان، لذا با فعل ماضی تعبیر کرد، فرمود هر چه سؤال کردی گرفتی، انسان هر چه سؤال بکند میگیرد. خب اگر کسی اهل انفاق بود یعنی خدایا آن روزی که به من دادی اضافه بکن، خدا هم اضافه می‌کند امّا اگر کسی اهل إمساک بود یعنی خدایا آنچه که به من دادی از من بگیر این معنای کار اوست سیرهٴ انسان و سنّت انسان، سؤال حقیقی است، این سؤال بدون جواب نیست امّا این دعاهای لفظی این البته اگر با عمل مطابق بود اثر دارد.
سؤال ...
جواب: بله، در سورهٴمبارکهٴ حجر است که ﴿وَإِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلاّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾ امّا می‌فرماید به این که کلید هم به دست شما اگر شما این کار را کردید، این انفاق را کردید خدای سبحان روزی شما را اضافه می‌کند، ﴿یرسل السَّماءَ علیکم مدراراً﴾ و امثال ذلک که نوح(سلام الله علیه) به قومش فرمود فرمود: ﴿استغفروا ربّکم ... یرسل السّماء علیکم مداراً ٭ و یمددکم بأموال و بنین﴾ ؛ مالتان، و فرزندانتان، روزی‌تان، کشت و کارتان، مزرعه و مرتعه‌تان را تأمین می‌کند فرمود: ﴿واستغفروا ربّکم ... یرسل السماء علیکم مدراراً﴾ این مربوط به اصل وعده که دو مطلب یکی اینکه خداوند ﴿ذو فضل علی المؤمنین﴾ است این مخزن پیش خداست یکی اینکه کلید این مخزن پیش شماست که ﴿وسئلوا الله من فضله﴾ سوم اینکه هر که هر کار خیری کرد باید خود را بدهکار ببیند، نه اینکه بگوید من عمری زحمت کشیدهام درس خواندهام خب خیلیها خواستهاند که بیایند درس بخوانند خب نصیبشان نشد. اگر کسی آمد درسی خواند و چیزی نصیبش شد و خود را بدهکار دید معلوم میشود این حق نعمت را دارد ادا میکند امّا اگر خود را طلبکار یافت و گفت: مااین همه زحمت کشیدیم و درس خواندیم چه شد؟ این مطمئن باشد که این نعمت علم همچنان نخواهد ماند.
در سورهٴ مبارکهٴ نور چند بار این مسئله را هشدار داد که مبادا کسی خیال کند اگر سمتی پیدا کند علم و عمل صالحی نصیبش شد از خود اوست خود را بدهکار فیض و فضل خاص حق ببیند در آیهٴ 10 سورهٴ نور فرمود: ﴿ولولا فضل الله علیکم و رحمته وأنّ الله توّابٌ حکیمٌ﴾ که جواب لولا مخذوف است یعنی اگر نبود فضل خدا شما هم خاسر بودید.
باز در همین سورهٴ مبارکهٴ نور، آیهٴ 14 این است ﴿ولولا فضل الله علیکم و رحمته فی الدّنیا والآخرة لمسّکم فیما أفضتم فیه عذابٌ عظیمٌ﴾ ؛ اگر گذشت خدا نبود، اگر عفو خدا نبود، اگر راه باز کردن توبه نبود. با آن سیئاتی که مرتکب شدهاید گرفتار عذاب عظیم می‌شدید.
باز در همین سورهٴ مبارکهٴ نور، آیهٴ 20 این است که ﴿ولولا فضل الله علیکم و رحمته وأنّ اللهَ رئوفٌ رحیمٌ﴾ که باز در اثر اهمیت جواب، جواب لولا را ذکر نکرده است.
و در همین سورهٴ نور آیهٴ 21 این چنین است میفرماید: ﴿لولا فضل الله علیکم و رحمته ما زکىٰ منکم من أحدٍ أبداً﴾ اگر نبود، عنایت الهی، خب چه شخصی قدرت تزکیه پیدا میکرد؟ مگرنه آن است که این تزکیه نورانیت است و نعمت است و هر نعمتی که هست منعمش خداست، ﴿وما بکم من نعمةٍ فمن الله﴾ پس هیچ کسی در برابر نعم خود را طلبکار نداند ﴿و لولا فضل الله علیکم و رحمته ما زکىٰ منکم من أحدٍ أبداً﴾ اگر انبیا هم به جایی رسیدند روی فضل و فیض خاص الهی است. اینکه به نحو سالبه کلیه فرمود ابدی بدون فضل الهی به جایی نمیرسد. این منافات ندارد با آنچه که در جریان جنگ بدر قلیلی را استثنا کرده است، در سورهٴ نساء، آیهٴ 83 میفرماید به این که ﴿ولولا فضل الله علیکم و رحمته لأتّبعتم الشّیطانَ إلّا قلیلاً﴾ ؛ اگر فضل الهی نبود خیلیها تابع شیطان میشدید و گروه کمی محفوظ میماندید، نه یعنی آن گروه کم از نظر صیانت مستقلند و به فضل ما محتاج نیستند، نه، یعنی این حادثهای که پیش آمد، این حادثه‌ای که پیش آمد یک فیض جدیدی اگر نمیآمد خیلیها سقوط می‌کردید، بقیه به همان فیض قبلی محفوظ بودند یعنی در جنگ بدر، جمعیت شما کم بود آنها از هر نظر هم از نظر جمعیّت هم از نظر مسائل و امکانات رفاهی بیش از شما بودند، عدّهای هم شایع پراکنی میکردند و شما را میترساندند رسول خدا(علیه آلاف التحیة و الثناء) با خواص از اصحابش مثل حضرت امیر(سلام الله علیه) ماندند، در این زمینه یک فضل تازهای تنزّل کرد خدا میفرماید: اگر این فضل جدید نمیآمد خیلیها رفته بودید، نه اینکه اگر فضل خدا نمیبود، اصلاً خدا تفضّل نمیکرد خیلی‌ها رفته بودید، فقط یک مقدار میماند، آن یک مقدار هم با فضل الهی میماند آیهٴ سورهٴ نور به عنوان سالبهٴ کلیه بیان کرد ﴿ما زکىٰ منکم من أحدً أبداً﴾ هیچ کسی بدون فضل الهی به جایی نمیرسد، خب مطلبی است حق، چون ﴿ما بکم من نعمةٍ فمن اللّه﴾ .
اینکه در جریان جنگ بدر فرمود: اگر فضل ما نبود خیلیها رفته بودید، فرار می‌کردید، فقط گروه کم میماندید یعنی اگر این فضل جدید نمیآمد اگر این فیض تازه نازل نمیشد، اگر این کمک جدید نمیآمد آن صابرین کم بودند، خدای سبحان یک عدّه را به عنوان صابر میستاید ولی میفرماید یک عدّه: ﴿والصّابرین فی البأساء والضرّاء و حین البأس﴾ صابر حین بأس مثل آن خط مقدّمیها، آنها که چون در جبهه هستند صابر فی السّراء والضرّاء هستند، امّا آنها که در خط آتش هستد صابرین حین البأس هستند، خب آنها البته فضیلت بیشتری دارند. فرمود: اگر این فضل تازه نمی‌آمد خیلی‌ها فرار میکردید فقط یک گروه کم می‌ماندند این گروه کم همان‌ها هستند که از فیض قبلی بهره بردند نه این که آیهٴ سورهٴ نساء منافات داشته باشد به عنوان سالبهٴ جزئیه باشد در برابر آن سالبهٴ کلیه، یا این موجبه جزئیه باشد در برابر آن سالبه کلیه در سورهٴ نور فرمود: اگر فضل خدا نبود احدی مزکّىٰ نمیشد خب البته درست است، خب این نعمت را کی به انسان داد؟ لذا این دعای خمس عشره امام سجاد را که ملاحظه میفرمایید حضرت عرض می‌کند خدایا من هر وقت سجده کردم خودم را بدهکار دیدم، نماز خواندم خودم را بدهکار دیدم، عبادت کردم خودم را بدهکار دیدم. «والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 41:44

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی