- 813
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 62 سوره بقره _ بخش سوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 62 سوره بقره _ بخش سوم
- ایمان و عمل صالح، معیار سعادت
- معنا و مصادیق عمل صالح از نظر قرآن
- منافقان و واقعیت عملشان
- بازنمایی حقیقت عمل صالح در آخرت
- نفی حزن از مؤمنان
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إنّ الذّین آمنوا والذین هادوا والنصارىٰ والصابئین من آمن بالله والیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم أجرهم عند ربّهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون﴾
با بیان این جمله، معیار سعادت را مشخص فرمود. ضمن تبیین معیار سعادت این معنا را هم معین فرمود که عناوین هیچ نقشی ندارند. آنچه که در تعیین سعادت سهم مؤثر دارد، ایمان به مبدا و معاد است و عمل صالح. عملی را هم قرآن صالح میداند که برابر با وحی باشد و کسی که به دستور وحی عمل میکند یقیناً به صاحب وحی معتقد است پس مسئلهٴ مبدا و معاد و نبوّت تأمین شد و عمل صالح هم در کنارش مطرح است، آنگاه این زمینهٴ سعادت را فراهم میکند.
بحثی دربارهٴ صابئین است که به خواست خدای سبحان تتمهاش در سورهٴ مبارکهٴ مائده و سورهٴ حج که جداگانه مسئله صابئین را مطرح کردهاند، طرح میشود.
عمده این است که گاهی به مبدا و معاد جداگانه تذکّر داده میشود، گاهی فقط به مبدأ تذکر داده میشود سرّش آن است که معاد بازگشت به همان مبدأ دارد، این که خدای سبحان گاهی میفرماید: ﴿لا إله إلاّ أنا فأعبدون﴾ یا ﴿لا إله إلاّ أنا فاتقون﴾ این در حقیقت به همهٴ این امور چهارگانه اشاره میکند اینکه فرمود: ﴿لا إلٰه إلاّ أنا﴾ ناظر به مبدأ است و از اینکه او اِلٰه و معبود است و معبود پاداش دهنده هم خواهد بود، مرجع و معاد هم خواهد شد. و از اینکه دستور میدهد تقوا داشته باشید یعنی عملتان را برابر وحی کنید پس به صاحب وحی معتقد خواهید بود پس مسئلهٴ نبوت را هم در بر دارد گاهی این امور چهارگانه را با دو جمله بیان میکند میفرماید: ﴿لا إلٰه إلاّ أنا فاعبدون﴾ یا ﴿لا إلٰه إلاّ أنا فاتقون﴾ چون مبدأ همان معاد است و تقوا هم پیروی سخن صاحب وحی است و پیروی سخن صاحب وحی بعد از ایمان به آورندهٴ وحی است، هم به مبدا اشاره شد، هم به معاد اشاره شد، هم به نبوت اشاره شد و هم به عمل صالح اشاره شد. گاهی این امور چهارگانه را جدای از هم ذکر میکنند، گاهی با هم ذکر میکند برای اینکه یکی دیگری را در بردارد در این آیه مسئلهٴ ایمان به مبدا و معاد جداگانه ذکر شد و مسئلهٴ اعتقاد به وحی و رسالت، به عنوان عمل صالح یاد شد. زیرا عملی را قرآن، عمل صالح میداند که برابر با وحی باشد و اگر کسی برابر با وحی عمل کرده است به صاحب وحی معتقد است.
پاداش ابدی مؤمنان
آنگاه فرمود: ﴿فلهم أجرهم عند ربّهم﴾ یعنی این اجرشان پیش پروردگار هم اکنون آماده است ﴿فلهم أجرهم عند ربّهم﴾ یعنی «معدٌّ عند ربّهم» الآن هم پیش خدا آماده است این همان است که ﴿أُزلفت الجنة للمتقین﴾ اگر جنّت برای متقین آماده است پس الآن بالفعل بهشت موجود است چه اینکه جهنّم الآن موجود است که جهنّم، ﴿أعدّت للکافرین﴾ الآن هم بهشت موجود است و هم جهنّم موجود است، و آنها که اهل معنایند هم بهشت را میبینند هم جهنّم را میبینند. در گوشهای از گوشههای جغرافیایی عالم طبیعت و دنیا وجود ندارد، زیرا کلّ بساط دنیا برای تشکیل قیامت از بین میرود و بساط دنیا برچیده میشود، امّا بهشتی که موجود است جهنّمی که موجود است به آنها آسیبی نمیرساند معلوم میشود جهنّم و بهشت که الآن موجود است در گوشهای از گوشههای جغرافیایی دنیا وجود ندارند که ما اگر خواستیم نقشهٴ جهان را ترسیم کنیم بگوییم این قسمت زمین است، آن قسمت آسمان، و آن قسمت هم بهشت و آن قسمت جهنّم، الآن آماده است هم ﴿أُزلفت الجنة للمتّقین﴾ هم ﴿النّار الّتی أُعدّت للکافرین﴾ لذا فرمود: ﴿فلهم أجرهم عند ربّهم﴾ که یعنی «معدّ عند ربّهم».
نفی خوف و حزن از مؤمنان
و در کنار این پاداش عظیم هم که مسئلهٴ عند ربّ است فرمود: ﴿ولاخوف علیهم ولا هم یحزنون﴾؛ اینها وقتی به پیشگاه خدای سبحان رسیدند نه خوفی دارند نه حزنی. چیزی را در گذشته از دست ندادند که آن روز محزون و غمگین باشند و آیندهٴ خوبی هم به انتظار آنهاست، لذا هراسناک نیستند.
معیار عمل صالح
قرآن کریم، گرچه ما را به عمل صالح دعوت میکند امّا نمیگوید: عمل صالح چیست؟ ما را به مصادیق عمل صالح راهنمایی میکند، چیزی که «مأمور به» است عمل صالح است، ترک چیزی که «منهی عنه» است، آن ترک، عمل صالح است امّا نمیفرماید: که نماز عملی است صالح، دربارهٴ سیئات، بعضی از امور و معاصی را بالصّراحة تصریح کرده است که این سیئه است فرمود: ﴿إنّه کان فاحشةً وساء سبیلاً﴾ ؛ فلان عمل بد کاری است. راه بدی است. بعضی از گناهان را فرمود اینها سیئه هستند. در سورهٴ مبارکهٴ اسرا بسیاری از گناهان را شمرده، فرمود: اینها راه بدی است؛ ﴿کلّ ذلک کان سیّئه عند ربّک مکروهاً﴾ در سورهٴ اسرا از آیهٴ 22 تا 39 دربارهٴ بسیاری از مسائلی است که خدای سبحان یا امر کرده است یا نهی کرده است آنگاه در آیهٴ ٣٨ بعد از ذکر بسیاری از آن مناهی میفرماید: ﴿کلّ ذلک کان سیّئه عند ربّک مکروهاً﴾ اوّل دعوت به توحید و نفی شرک میکند میفرماید: ﴿لاتجعل مع الله إلهاً آخرَ فتقعد مذموماً مخذولاً﴾ باز در پایان هم دعوت به توحید و نفی شرک میکند آنگاه میفرماید: این مسائلی که ما گفتیم یعنی مسئلهٴ توحید، مسئلهٴ پرهیز از شرک، مسئلهٴ پرهیز از آدم کشی مسئلهٴ پرهیز از بیعفتی و مانند آن اینها حکمت است ﴿ٰلک ممّا أوحىٰ إلیک ربّک من الحکمة ولاتجعل مع الله إلهاً آخَرَ﴾ ، که اوّلش توحید و آخرش هم توحید، وسطها بسیاری از مسائل اخلاقی را ذکر میکنند، آنگاه پس از شمارش بسیاری از معاصی میفرماید که: اینها سیئه است و سییء اینها پیش خدا مکروه است. پس اگر سیّئات در قرآن تا حدودی مشخّص شد، عمل صالح هم که مقابل اینهاست مشخص است چون خدای سبحان عمل صالح را مقابل سیّئی میداند و سیئی را هم مقابل عمل صالح میداند، به شهادت آیهٴ سورهٴ توبه در آیهٴ ١٠٢ سورهٴ توبه میفرماید: ﴿وآخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً﴾ ؛ انسانها را به چندین گروه تقسیم میکند، میفرماید در قیامت اینها به چند دسته تقسیم میشوند عدّهای جزء کسانی هستند که عمل صالح را با سییء مخلوط کردند گاهی عمل خوب داشتند و گاهی عمل بد، ﴿خلطوا عملاً صالحاً وآخَرَ سیّئاً﴾ که عمل سییء را در مقابل عمل صالح قرار داد پس اگر در سورهٴ اسراء بعضی از معاصی کبیره را شمرد فرمود اینها سیّئه هستند، مقابل اینها میشود عمل صالح هر چه که خدای سبحان، انسان را به آن امر کرد آن صالح است و هر چه را که عقل سلیم و فطرت دست نخورده تشخیص داد آن عمل صالح است.
ـ تمنای بازگشت به دنیا برای انجام عمل صالح
امّا عدّهای که خود را صاحبان عمل صالح میدانند و الآن در حجاب غفلت و دنیایند هم عند الاحتضار برای آنها مشخص میشود که عملشان صالح نبود. هم در قیامت. مثلاً منافقین خود را مصلح میپندارند و اعمال خود را صالح میدانند و این در حال احتضار و در قیامت برایشان روشن میشود. در همین سورهٴ مبارکهٴ بقره، آیهٴ ١١ که قبلاً بحث آن گذشت این بود که ﴿وإذا قیل لهم لاتفسدوا فی الأرض قالوا إنّما نحن مصلحون﴾ کارهای خود را صالح میدانند و خود را هم مصلح میپندارند، گروهی که کافر و منافقند در حین موت میفهمند اعمالشان طالح بود و نه صالح و از خدای سبحان مسئلت بازگشتِ به دنیا میکنند که بلکه عمل صالح انجام بدهند در آیهٴ ١٠٠ سورهٴ مؤمنون این چنین است که فرمود: ﴿حتی إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعونِ ٭ لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکت﴾ در حال احتضار، انسان وضعش را روشن میبیند یعنی پرده غفلت که کنار رفت انسان کنه عمل را میبیند که سیّیء بود یا صالح، آن چه را که در دنیا صالح میپنداشت در حال احتضار فساد او روشن میشود. لذا فرمود: اینها در حال احتضار اینچنین میگویند ﴿ربّ ارجعونِ ٭ لعلّی أعمل صالحاً﴾ مرا به دنیا برگردان نه برای اینکه بمانم و لذّت ببرم چون از ماندن در دنیا و لذت بردن چیزی عائد انسان نمیشود. انسان میبیند، یک محتضر در حال احتضار نمیگوید خدایا مرا برگردان که من به فکر اولادم باشم یا دنیا را آباد کنم میگوید من فهمیدم که بیراهه رفتهام مرا برگردان که کار خیر انجام بدهم انسان در حال احتضار تمنّى برگشت به دنیا و حیات دنیا ندارد که برگردد پیش اهل و عیال، اینچنین نیست، تنها آرزوی انسان محتضر این است که برگردد و کار خیر انجام بدهد ﴿ربّ ارجعون ٭ لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکتُ﴾ .
آنگاه خدای سبحان میفرماید: ﴿کلاّ إنّها کلمةٌ هو قائلها﴾ این از مواردی است که بالآخره لقب تقریباً مفهوم دارد یعنی این قائلش است فاعلش نیست ما چندین بار در دنیا آزمودیم به او مهلت دادیم مع ذلک او وقتی به حال سلامت برگشت، دست از کار فاسدش برنداشت این یک حرفی است که در حال احتضار میزند ﴿کلاّ﴾ رجوع به دنیا ممکن نیست چرا؟ چون اگر هم برگردد همین است ﴿إنها کلمةٌ هوقائلها﴾ یعنی فاعلش نیست فقط این حرفی است که میزند ﴿ومن وراءهم برزخٌ إلی یوم یبعثون﴾ .
در سورهٴ سجده هم همین معنا را در قیامت از زبان مجرمین نقل میکند آیهٴ ١٢ سورهٴ سجده این است که ﴿ولو ترىٰ إذ المجرمون ناکسوا رؤسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا وسمعنا فارجعنا نعمل صالحاً إنّا موقنون﴾ در آن روز هم عرض میکنند خدایا ما را به دنیا برگردان که کار خیر انجام بدهیم. معلوم میشود آنچه را که در دنیا، کار خیر میپنداشتند ﴿وهم یحسبون أنّهم یحسنون صنعاً﴾ باطنش که فساد است در قیامت بر اینها روشن میشود به خدا عرض میکنند که ما را به دنیا برگردان که ما کار خیر انجام بدهیم کار صالح انجام بدهیم؛ ﴿فارجعنا نعمل صالحاً إنّا موقنون﴾ .
نسبت عمل صالح با ایمان
امّا اینکه در این آیه در کنار ایمان، عمل صالح را هم ذکر فرمود برای آن است که ایمان به تنهایی مؤثر نیست، گرچه حقیقت ایمان، اعتقاد است و اقرار است و عمل، امّا مبادا کسی خیال کند، صرف اقرار به حال انسان سودمند است برای این که این پندار ظهور نکند در نوع موارد، خدای سبحان ایمان را با عمل صالح ذکر میکند. حقیقت ایمان همهٴ این مراحل را دارد امّا ذکر عمل صالح بعد از ایمان نه برای آن است که ایمان فقط اعتقاد قلبی است، بلکه عمل صالح جزء مظهرات ایمان و متممّات ایمان است و از آن جهت که سهم مهم را عمل صالح به عهده دارد این جزء را هم بعد از آن کل یاد میکند، نظیر اینکه گاهی خدای سبحان اسم ملائکه را میبرد بعد از این اسم ملائکه را برد نام مبارک جبرئیل(سلام الله علیه) را هم علی حده میبرد. این ذکر خاص بعد ازعام یا ذکر بعضی از اجزاء معتبر بعد از کل برای توجّه دادن به آن جزء است، نه برای آن است که در حقیقت ایمان، عمل دخیل نیست نمونههای این که ذکر خاص بعد ازعام یا ذکر جزء بعد از کل برای اهمیت آن مسئله مطرح است یکیاش در همین سورهٴ مبارکه الرحمن آیهٴ ٦٨ است که میفرماید: ﴿فیهما فاکهة ونخل ورمّان﴾ در این دو باغ بهشت، میوه است بعد میفرماید: أنار است. خب فاکهه که فرمود، رمّان را هم شامل میشود. این نه برای آن است که رمّان فاکهه نیست بلکه به خاطر همان خصوصیت رمّان بهشتی است که باعث شده است در کنار فاکهه ذکر بشود. این عمل صالح به منزلهٴ رمّانی است که بعد از ایمان ذکر شده است ایمان کل است، اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل ارکان را در بر دارد و ذکرِ عملِ صالح برای دعوت به آن عمل صالح است. چه این که گاهی خود آن عمل جانحی و قلبی را هم در کنار ایمان ذکر میکند گاهی میفرماید: کسانی که مؤمنند و عمل صالح دارند و قلب آنها خاضع است این إخبات قلب و خضوع قلب، جزء همان درجات ایمان است که فعل قلبی است ولی مع ذلک در کنار ایمان ذکر میشود در سورهٴ مبارکهٴ حج وقتی امتحان الهی را ذکر میکند میفرماید: خدای سبحان در موارد امتحان، عدهای را میآزماید آنها که از علم برخوردارند و مؤمنند از این امتحان سرفراز بیرون میآیند، آیهٴ ٥٤ سورهٴ حج این است که ﴿ولیعلم الّذین أُوتوا العلم أنّه الحقّ من ربّک فیؤمنوا به فتخبت له قلوبهم وإنّ الله لهادِ الّذین آمنوا إلی صراط مستقیم﴾ که بعد از مسئلهٴ ایمان «إخبات» را ذکر فرمود. «اخبات» آن طمأنینه درونی است آن تواضع درونی است که یک عمل قلبی است. ایمان آن را هم در بردارد منتها درجهای از درجات ایمان، إخبات است که خدای سبحان مخبتین را دوست دارد، «مخبت» یعنی کسی که سر بر نمیآورد در برابر خدا، گردن فرازی ندارد او مسلم است و منقاد و مطیع محض. و احیاناً برای اهمیت بعضی از مسائل، گاهی جزئیات اعمال صالح را هم خدای سبحان ذکر میکند مثل آیهٴ ٢٧٧ همین سورهٴ مبارکهٴ بقره میفرماید: ﴿إنّ الّذین آمنوا وعملوا الصّالحات وأقاموا الصّلوة وآتَوا الزکوة﴾ ، خب مسئلهٴ اقامهٴ نماز و ایتاء زکات، یقیناً جزء اعمال صالحه است با اینکه صالحات را به عنوان جمع محلّی به الف و لام ذکر کرد. فرمود: آنها که مؤمند و عمل صالح انجام میدهند و همه کارهای خیر را انجام میدهند و نماز میخوانند و زکات میدهند، این ﴿أقاموا الصلاة وآتَوُا الزکاة﴾ را در کنار ﴿عَمِلوا الصالحات﴾ ذکر کرده است نه به خاطر آنکه ﴿عملوا الصّالحات﴾ ، صلاة و زکات را در برندارد بلکه به خاطر ذکر خاص بعد از عام است برای دعوت به این خاص و اهمیت این خاصّها است. گاهی در کنار عمل صالح به بعضی از ارکان مهم ایمان هم که یک کار عملی است هشدار میدهد نظیر همان آیهٴ سورهٴ ﴿والعصر﴾ که فرمود: ﴿والعصر ٭ إنّ الإنسان لفی خسرٍ ٭ إلاّ الّذین آمنوا وعملوا الصّالحات﴾ خب این صالحات جمع محلّی به الف و لام است یعنی همه کارهایی که در دین دستور داد فرمود انجام بدهند آنگاه فرمود: ﴿وتواصوا بالحقّ وتواصوا بالصّبر﴾ این تواصی بالحقّ و تواصی بالصّبر، جزء اعمال صالحه است، این طور نیست که بیرون از اعمال صالحه باشد ولی برای اهمیت مسئله، اینها را ذکر میکند، که تواصی به حق غیر از رابطه بازی است، تواصی به صبر، غیر از رابطه بازی است.
تواصی به حق و صبر به معنای تقدیم روابط بر ضوابط نیست
یک وقت انسان میخواهد با روابط کار کند که جزء سیئه است یک وقت میخواهد تواصی بالحقّ کند و تواصی بالصّبر کند، توصیه بالحقّ کند که جزء اعمال صالحه است. یک وقت برای انسان سخت است که برای کسی نامه بنویسد یا تلفن کند که مشکل کار کسی حل بشود برای این که اوّلاً تشخیص نمیدهد که این کار با روابط است یا کار به عنوان تواصی بالحق، ثانیاً بعد از آنکه تشخیص داد این از عنوان تواصی بالحقّ است سختش است که آبرو صرف کند میگوید: برای من دشوار است خب البته هر دو کار دشوار است یعنی هم انسان تشخیص بدهد که اینجا، جای دوست بازی بیجاست و عمل به روابط است یا نه یک توصیهٴ به حق است، بعد از اینکه تشخیص داد که این توصیه به حق است برای انسان دشوار است به دنبال کار کسی برود میگوید: من باید آبرو بریزم خب هر دو کار، جزء صراط مستقیم است یعنی هم فهمیدن که آیا این جزء تواصی بالحقّ و تواصی بالصّبر است یا جزء عمل به روابط، این عمل به روابط سیئه است و آن تواصی به حق حسنه است، تشخیص این صالح و آن طالح، یک کار دشواری است چون صراط مستقیم است خود این معرفت، صراط مستقیم است که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است بعد از اینکه تشخیص داد این کار، کار صالح است میگوید: من تلفن بکنم، من نامه بنویسم، برایم سخت است. خب بالاخره باید آبرو بریزد و این آبرو را میخواهد نگه بدارد، همانطوری که یک متمکّن از بذل مال خودداری میکند یک وجیه از بذل آبرو هم خودداری میکند چون رفتنش سخت است، صراط مستقیم است از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر، هم فهمیدنش سخت است هم عملش سخت است. لذا خدای سبحان میفرماید به اینکه تنها کسی از خسارت مصون است که مؤمن باشد اوّلاً و همهٴ کارهای خیر را انجام دهد ثانیاً و از توصیهٴ بالحق و الصبر نگذرد ثالثاً و رابعاً تواصی بالحقّ کند، تواصی بالصّبر کند. اگر خود مؤمن است دیگران را به حق تواصی کند تا مؤمن شوند خود عمل صالح دارد دیگران را به صبر تواصی کند تا دیگران به عمل صالح نائل بشوند. این ارکان چهارگانه به دو اصل بر میگردد یکی ایمان است یکی عمل صالح، انسان وقتی خود مؤمن شد و عمل صالح انجام داد باید تواصی به حق کند تا دیگران مؤمن بشوند، باید تواصی به صبر کند تا دیگران عمل صالح انجام بدهند. قهراً این فرازهای سورهٴ مبارکهٴ ﴿والعصر﴾ اینچنین خواهد شد تنها کسی از خسارت مصون است که خود ایمان بیاورد و دیگران را مؤمن کند. خود کارهای خیر کند و دیگران را به کارهای خیر وادار کند، که این ارکان چهارگانه عند التحلیل به دو رکن بر میگردد: یکی اعتقاد سالم است، یکی کار صالح. انسان اگر خود تلاش و کوشش کرد برای خود ایمان فراهم کرد و خود عمل صالح فراهم کرد این نباید امیدوار باشد که خسارت نمیبیند چون در بین امور چهارگانه دو رکن را دو امر را انجام داد آن دو امر دیگر مانده است کسی که درس میگوید کسی که کتاب مینویسد کسی که ایمان در بین مردم ایجاد میکند او تواصی به حق دارد، کسی که کار صالح انجام میدهد دیگران را تشویق میکند به کار صالح این تواصی به صبر دارد اگر کسی میخواهد از خسارت محفوظ بماند، باید این چهار کار را انجام بدهد پس اینچنین نیست که اگر کسی زحمت کشید عالم شد و عمل صالح انجام داد و منزوی شد و خود را نجات داد، تواصی به حق نکرد، تواصی به صبر نکرد، این از خسارت مصون باشد. اینچنین نیست.
سؤال ...
جواب: منظور آن است که با این که ﴿عملوا الصالحات﴾ این امور بعدی را هم زیر پوشش دارد مع ذلک، خدای سبحان برای اهمیّت این امر سوّم و چهارم، علی حده مسئله تواصی به حق و تواصی به صبر را ذکر کرده است.
سؤال ...
جواب: آنجا هم برای تثبیت است یعنی ای کسانی که ایمان آوردید، ثابت بمانید. مثل اینکه ما در صلواتمان به خدای سبحان عرض بکنیم ﴿إهدنا الصراط المستقیم﴾ که صراط مستقیم، در حقیقت مجموع اعتقاد و اقرار و عمل صالح است.
ماندگاری و پایدار بودن عمل صالح
قرآن کریم گاهی صالح را در برابر سیّیء میداند، گاهی صالح را در برابر متاع دنیا میداند گاهی میفرماید ﴿المال والبنون زینة الحیوٰة الدنیا والباقیات الصّالحات خیرٌ﴾ گاهی هم میفرماید ﴿خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً﴾ چیزی که رفتنی است و از دست دادنی است صالح نیست چیزی که ماندنی است و پایدار است، صالح است. فرمود: ﴿المال والبنون زینة الحیوٰة الدنیا﴾ امّا ﴿و الباقیات الصّالحات خیرٌ﴾ چیزی که زوال پذیر است صالح نیست.
ترغیب امیر مؤمنان(علیه السلام) به عمل صالح
یک وقت خدای سبحان انسان را دعوت میکند شما به کار نیک تن در دهید و از بد نجات پیدا کنید، گاهی دعوت میکند به یک کار پایدار و باقی، تن در دهید، این بیان مبارک را که فرمود: ﴿المال والبنون زینة الحیوٰة الدّنیا والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربّک ثواباً و خیرٌ أملاً﴾ در بیانات حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج هست که میفرماید: مال، حرث دنیاست و عمل صالح، حرث آخرت است . این جملهها را حضرت در نهج البلاغه بیان میکند، در بسیاری از موارد، انسان را به عمل صالح تشویق میکند، بعد میفرماید به اینکه در این که انسان باید از بین برود حرفی نیست و در این که انسان با مرگ نابود نمیشود این هم حرفی در او نیست و در اینکه بعد از مرگ خبری هست آن هم حرفی در او نیست و در اینکه خبر بعد از مرگ جز تقوىٰ و عمل صالح، چیز دیگر نخواهد بود این هم حرفی در او نیست لذا هر شب بعد از نماز عشا با یک صدای بلند که همهٴ نمازگزاران مسجد بشنوند میفرمود: «تجهّزوا رحمکم الله» هر شب، میفرمود مسافر باید بارش را ببندد. این دستوری نبود که حضرت هفتهای یکبار دستور تقوا بدهد، حضرت بعد از نماز عشا با یک صدای بلند که همهٴ نمازگزاران بشنوند دستور میداد، میفرمود: بارها را ببندید، مسافر باید بارش بسته باشد. این را شما در شرح حالات حضرت که مطالعه بفرمایید آن دستوراتی که بعد از نماز عشا میداد ملاحظه بفرمایید میفرمود: مسافر نمیشود که چمدانش بسته نباشد، در همین نهج البلاغه، خطبهٴ ٢٣ اینچنین است میفرماید: «و إنّ المال والبنین حرث الدّنیا والعمل الصالح حرث الآخرة وقد یجمعهما الله تعالىٰ لأقوامٍ» نظیر اینکه به ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) فرمود: ﴿وآتیناه فی الدنیا حسنة وإنّه فی الآخرة لمن الصالحین﴾ ما در دنیا به او حسنه دادیم، به او اسماعیل دادیم که در موقع ذبح و قربانی عرض کرد ﴿یا أبتِ افعل ما تؤمر ستجدنی إن شاء الله من الصابرین﴾ ما به او فرزند دادیم ما به او مال دادیم، مالی که در راه خدا میداد، هم در دنیا حسنه دادیم هم در آخرت حسنه دادیم، فرمود: «قد یجمعهما الله تعالىٰ لأقوام فاحذروا من الله ما حذّرکم من نفسه، واخشوه خشیةً لیست بتعذیر، واعملوا فی غیر ریاءٍ ولاسمعة، فإنّه من یعمل لغیر الله یکله الله لمن عمل له» کسی که برای غیر خدا عمل کند، معبود او همان غیر است. همانطوری که تابع هر که بود، مأمومِ همان امام است، ﴿یوم ندعوا کلّ أُناس بإمامهم﴾ اگر برای هر که عمل کرد، معبود او هم همان هر کس است، لذا فرمود: در قیامت به معبود خود ملحق میشود. «فإنّه من یعمل لغیر الله یکله الله لمن عمل له»، آنگاه در ذیل این جمله فرمود «نسأل الله منازل الشهداء و معایشة السّعداء و مرافقة الأنبیاء» از خدای سبحان درجات شهدا را مسئلت میکنیم، که درجات شهدا را به ما مرحمت کند، و زندگی سعدا را به ما اعطا کند و رفاقت با انبیا را به ما مرحمت کند.
در خطبهٴ ٧٦ این چنین فرمود: «رحم الله امرأً سمع حکماً فوَعىٰ» کسی از رحمت خاصه خدا برخوردار میشود که کلمات حکیمانه را بشنود و گوش دهد، قلبش وعا باشد نه گوشش ممرّ. «ودعىٰ إلی رشادٍ فدنا» به رشد دعوت بشود و نزدیک بیاید «وأخذ بحجزة هاد فنجىٰ» دامن یک سالک به مقصد رسیده را بگیرد و نجات پیدا کند. «حجزه» یعنی دامن، دامن کسی را بگیرد که او را هدایت کند خود سر نباشد در بعضی از تعبیرات دارد که عدّهای خود سر کار میکنند «کأنّ کل امریءٍ منهم إمام نفسه» مثل این که هر کسی امام خودش است فرمود: کسی از رحمت خاصه برخوردار است که دامن یک هادی را بگیرد و نجات پیدا کند «راقب ربّه و خاف ذنبه»، مراقب ربّش باشد. این مراقبه آن است که انسان گردن بکشد مواظب کارهای خود باشد. به طور عادی اگر ببیند در روز چه میگذرد و در روز چه کار کرده است این را نمیگویند مراقبه، رقیب به کسی میگویند که «رقبه» بکشد گردن بکشد سر برآورد و خوب ببیند و مشرف باشد، در این موارد حسّاس که یک مراقبی برای انسان نصب میکنند آن مراقب همواره رقبه میکشد سر میکشد تا ببیند انسان چه کار میکند. انسان اگر رقبه و گردن نکشد، إشراف پیدا نمیکند این را که نمیگویند مراقبه، فرمود: مراقب ربّش باشد و از گناهش بترسد «قدّم خالصاً و عمل صالحاً» که فرمود: کسی از رحمت خاصه برخوردار است که کار خالص را پیش فرست داشته باشد و عمل صالح انجام دهد. «اکتسب مذخوراً واجتنب محذوراً» یک ذخر و فخری را کسب کند که ذخیره او باشد همان عمل صالح است که ذخیره است چون ﴿الباقیات الصالحات خیرٌ﴾ بقیه که از بین رفتنی است «واجتنب محذوراً و رمىٰ غرضاً و أحرز عوضاً» یک صیّاد خوبی باشد، شکارچی خوبی باشد یک هدفی را نشان کند و تیراندازی کند، بی هدف تیراندازی نکند، اگر کسی غرض و هدفی را نشان کرد و آن هدف را نشانه گرفت و تیر انداخت عوضی نصیبش میشود «کابر هواه وکذّب مناه»؛ با هوای خود مکابره کند بر او برتری پیدا کند و کبریایی خود را نسبت به هوس نشان بدهد بگوید: من از تو بزرگترم و عظیمتر از آنم که تحت تسلیم تو قرار بگیرم و «کذّب مُناه»؛ تمنّی باطل خود را تکذیب کند «جعل الصّبر مطیّة نجاته والتّقوىٰ عُُدّة وفاته رکب الطّریقة الغرّاء و لزم المحجّة البیضاء، اغتنم المهل و بادر الأجل، وتزّود من العمل» یعنی مسافر که بی زاد نمی شود. آنکه مرگ را نابودی میداند میگوید: من چرا ره توشه تهیّه کنم. ولی کسی که مرگ را سفر میداند چه اینکه سفر هم هست، خب مسافر بدون زاد که ممکن نیست به مقصد برسد در بین راه میماند. شما در قرآن به غیر از تقوا نشان دارید؟ فقط یکجاست که ما را به زاد و توشه دعوت کرده است و آن زاد تقوى است، فرمود: ﴿تزوّدوا فإنّ خیر الزّاد التقوىٰ﴾
اینجا هم حضرت میفرماید: «وتزوّد من العمل»
در دعوت به عمل صالح و تقوا این جمله را در خطبهٴ ٢٠٤ ملاحظه میفرمایید در عنوان خطبه اینچنین است که «کان کثیراً ما ینادی به أصحابه» ولی در جوامع روایی آمده است که حضرت هر شب بعد از نماز عشا این جملهها را میفرمود: «تجهّزوا رحمکم الله»؛ یعنی جهاز و وسیله سفر را ببندید چرا؟ برای این که «فقد نودی فیکم بالرّحیل»؛ یعنی منادی الهی ندای رحلت داده است! خب، شما که نمیتوانید بگوئید من کارم آماده نشد یا الآن وقتش نیست، چون ﴿إذا جاء أجلهم لایستأخرون ساعةً ولایستقدمون﴾ «وأقلّوا العرجة علی الدّنیا، وانقلبوا بصالحٍ ما بحضرتکم من الزّاد»؛ فرمود: خیلی معطّل نشوید زود آماده بشوید خب انسان سبکبار زود آماده است «نجا المخففون» است «تخفّفوا تلحقوا» است فرمود: «وأقلّوا العرجة علی الدنیا وانقلبوا بصالح ما بحضرتکم من الزّاد»؛ وقتی که دارید میروید زاد و توشهٴ فراوانی در دنیا است، این همهٴ زاد و توشهٴ فراوان در حضور شماست، نزدیک شماست، این را بگیرید با این زادِ تقوا منقلب بشوید. چرا؟ برای این که «فإن أمامکم عقبة کئوداً» صراط مستقیم را انسان باید در دنیا طی کند و گرنه این کتلها صراط مستقیم میشود، برای انسانی که در دنیا راه را طی نکرده است این گردنههای کوه برای او صراط مستقیم است. خب چون نمیتواند طی کند میماند، فرمود: «فإنّ أمامکم عقبة کئوداًً» مگرنه آن است که سیر اِلى الله با صراط مستقیم است معنای صراط مستقیم در دنیا همین دین است و اگر کسی در دنیا، دین راستین داشت در آخرت آن پل برای او باز و پهن و نرم خواهد شد فرمود: بعد از مرگ گردنههای صعب العبور در پیش دارید «ومنازل مخوفة مهولة» هراسناک و هولناک است که «لابدّ من الورود علیها والوقوف عندها واعلموا أنّ ملاحظ المنیّة نحوکم دانیة»؛ نگاه مرگ به طرف شما نزدیک است.
میگویند عزراییل(سلام الله علیه) شبانه روز پنج بار به خانههای هر کسی سرکشی میکند گفتهاند: منظور از این پنج بار آن مواقع نمازهای پنجگانه است اینچنین نیست که کسی از دید عزراییل(سلام الله علیه) شبانه روز غائب باشد پنج بار لااقل حضرت میبیند.
فرمود: نگاه مرگ نزدیک شد «أنّ ملاحظ المنیة نحوکم دانیة و کأنّکم بمخالبها وقد نشبت فیکم» گویا چنگال مرگ در شما فرو رفته است «وقد دهمتکم فیها مفظعات الأُمور و معضلات المحذور فقطّعوا علائق الدّنیا واستظهروا بزاد التّقوىٰ» ؛ این ظهیرتان باشد اینکه گفته میشود: «مالی عمل صالح استظهروا به»، معلوم میشود عمل صالح مستظهر به، انسان است، انسان مستظهِِر به عمل صالح است پشتیبان انسان، عمل صالح است، انسان به عمل تکیه میکند، ظهیر انسان، عمل انسان است، انسان به عمل تکیه میکند فرمود: «واستظهِروا بزاد التّقوىٰ» مگر نمیخواهی تکیه گاه داشته باشی؟ انسان بدون ظهیر و پشتیبان که نمیتواند این راه مهولِ مخوف را طی کند. تنها تکیهگاه انسان تقوی است.
در آن کلمات قصار هم این جمله است ١١٣ از کلمات قصار حضرت میفرمایند به اینکه «لامال أعود من العقل» هیچ مالی عایدیش بهتر از عقل نیست «ولا وحدة أوحش من العجب ولاعقل کالتدبیر، ولا کرم کالتّقوی ولاقرین کحسن الخلق، ولا میراث کالأدب، ولا قائد کالتّوفیق، ولاتجارة کالعمل الصّالح»، مگر نه آن است که فرمود: ﴿هل أدلّکم علی تجارة تنجیکم من عذاب ألیم﴾ هیچ تجارتی به اندازه عمل صالح نیست «ولا ربح کالثّواب» .
«والحمدلله رب العالمین»
- ایمان و عمل صالح، معیار سعادت
- معنا و مصادیق عمل صالح از نظر قرآن
- منافقان و واقعیت عملشان
- بازنمایی حقیقت عمل صالح در آخرت
- نفی حزن از مؤمنان
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إنّ الذّین آمنوا والذین هادوا والنصارىٰ والصابئین من آمن بالله والیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم أجرهم عند ربّهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون﴾
با بیان این جمله، معیار سعادت را مشخص فرمود. ضمن تبیین معیار سعادت این معنا را هم معین فرمود که عناوین هیچ نقشی ندارند. آنچه که در تعیین سعادت سهم مؤثر دارد، ایمان به مبدا و معاد است و عمل صالح. عملی را هم قرآن صالح میداند که برابر با وحی باشد و کسی که به دستور وحی عمل میکند یقیناً به صاحب وحی معتقد است پس مسئلهٴ مبدا و معاد و نبوّت تأمین شد و عمل صالح هم در کنارش مطرح است، آنگاه این زمینهٴ سعادت را فراهم میکند.
بحثی دربارهٴ صابئین است که به خواست خدای سبحان تتمهاش در سورهٴ مبارکهٴ مائده و سورهٴ حج که جداگانه مسئله صابئین را مطرح کردهاند، طرح میشود.
عمده این است که گاهی به مبدا و معاد جداگانه تذکّر داده میشود، گاهی فقط به مبدأ تذکر داده میشود سرّش آن است که معاد بازگشت به همان مبدأ دارد، این که خدای سبحان گاهی میفرماید: ﴿لا إله إلاّ أنا فأعبدون﴾ یا ﴿لا إله إلاّ أنا فاتقون﴾ این در حقیقت به همهٴ این امور چهارگانه اشاره میکند اینکه فرمود: ﴿لا إلٰه إلاّ أنا﴾ ناظر به مبدأ است و از اینکه او اِلٰه و معبود است و معبود پاداش دهنده هم خواهد بود، مرجع و معاد هم خواهد شد. و از اینکه دستور میدهد تقوا داشته باشید یعنی عملتان را برابر وحی کنید پس به صاحب وحی معتقد خواهید بود پس مسئلهٴ نبوت را هم در بر دارد گاهی این امور چهارگانه را با دو جمله بیان میکند میفرماید: ﴿لا إلٰه إلاّ أنا فاعبدون﴾ یا ﴿لا إلٰه إلاّ أنا فاتقون﴾ چون مبدأ همان معاد است و تقوا هم پیروی سخن صاحب وحی است و پیروی سخن صاحب وحی بعد از ایمان به آورندهٴ وحی است، هم به مبدا اشاره شد، هم به معاد اشاره شد، هم به نبوت اشاره شد و هم به عمل صالح اشاره شد. گاهی این امور چهارگانه را جدای از هم ذکر میکنند، گاهی با هم ذکر میکند برای اینکه یکی دیگری را در بردارد در این آیه مسئلهٴ ایمان به مبدا و معاد جداگانه ذکر شد و مسئلهٴ اعتقاد به وحی و رسالت، به عنوان عمل صالح یاد شد. زیرا عملی را قرآن، عمل صالح میداند که برابر با وحی باشد و اگر کسی برابر با وحی عمل کرده است به صاحب وحی معتقد است.
پاداش ابدی مؤمنان
آنگاه فرمود: ﴿فلهم أجرهم عند ربّهم﴾ یعنی این اجرشان پیش پروردگار هم اکنون آماده است ﴿فلهم أجرهم عند ربّهم﴾ یعنی «معدٌّ عند ربّهم» الآن هم پیش خدا آماده است این همان است که ﴿أُزلفت الجنة للمتقین﴾ اگر جنّت برای متقین آماده است پس الآن بالفعل بهشت موجود است چه اینکه جهنّم الآن موجود است که جهنّم، ﴿أعدّت للکافرین﴾ الآن هم بهشت موجود است و هم جهنّم موجود است، و آنها که اهل معنایند هم بهشت را میبینند هم جهنّم را میبینند. در گوشهای از گوشههای جغرافیایی عالم طبیعت و دنیا وجود ندارد، زیرا کلّ بساط دنیا برای تشکیل قیامت از بین میرود و بساط دنیا برچیده میشود، امّا بهشتی که موجود است جهنّمی که موجود است به آنها آسیبی نمیرساند معلوم میشود جهنّم و بهشت که الآن موجود است در گوشهای از گوشههای جغرافیایی دنیا وجود ندارند که ما اگر خواستیم نقشهٴ جهان را ترسیم کنیم بگوییم این قسمت زمین است، آن قسمت آسمان، و آن قسمت هم بهشت و آن قسمت جهنّم، الآن آماده است هم ﴿أُزلفت الجنة للمتّقین﴾ هم ﴿النّار الّتی أُعدّت للکافرین﴾ لذا فرمود: ﴿فلهم أجرهم عند ربّهم﴾ که یعنی «معدّ عند ربّهم».
نفی خوف و حزن از مؤمنان
و در کنار این پاداش عظیم هم که مسئلهٴ عند ربّ است فرمود: ﴿ولاخوف علیهم ولا هم یحزنون﴾؛ اینها وقتی به پیشگاه خدای سبحان رسیدند نه خوفی دارند نه حزنی. چیزی را در گذشته از دست ندادند که آن روز محزون و غمگین باشند و آیندهٴ خوبی هم به انتظار آنهاست، لذا هراسناک نیستند.
معیار عمل صالح
قرآن کریم، گرچه ما را به عمل صالح دعوت میکند امّا نمیگوید: عمل صالح چیست؟ ما را به مصادیق عمل صالح راهنمایی میکند، چیزی که «مأمور به» است عمل صالح است، ترک چیزی که «منهی عنه» است، آن ترک، عمل صالح است امّا نمیفرماید: که نماز عملی است صالح، دربارهٴ سیئات، بعضی از امور و معاصی را بالصّراحة تصریح کرده است که این سیئه است فرمود: ﴿إنّه کان فاحشةً وساء سبیلاً﴾ ؛ فلان عمل بد کاری است. راه بدی است. بعضی از گناهان را فرمود اینها سیئه هستند. در سورهٴ مبارکهٴ اسرا بسیاری از گناهان را شمرده، فرمود: اینها راه بدی است؛ ﴿کلّ ذلک کان سیّئه عند ربّک مکروهاً﴾ در سورهٴ اسرا از آیهٴ 22 تا 39 دربارهٴ بسیاری از مسائلی است که خدای سبحان یا امر کرده است یا نهی کرده است آنگاه در آیهٴ ٣٨ بعد از ذکر بسیاری از آن مناهی میفرماید: ﴿کلّ ذلک کان سیّئه عند ربّک مکروهاً﴾ اوّل دعوت به توحید و نفی شرک میکند میفرماید: ﴿لاتجعل مع الله إلهاً آخرَ فتقعد مذموماً مخذولاً﴾ باز در پایان هم دعوت به توحید و نفی شرک میکند آنگاه میفرماید: این مسائلی که ما گفتیم یعنی مسئلهٴ توحید، مسئلهٴ پرهیز از شرک، مسئلهٴ پرهیز از آدم کشی مسئلهٴ پرهیز از بیعفتی و مانند آن اینها حکمت است ﴿ٰلک ممّا أوحىٰ إلیک ربّک من الحکمة ولاتجعل مع الله إلهاً آخَرَ﴾ ، که اوّلش توحید و آخرش هم توحید، وسطها بسیاری از مسائل اخلاقی را ذکر میکنند، آنگاه پس از شمارش بسیاری از معاصی میفرماید که: اینها سیئه است و سییء اینها پیش خدا مکروه است. پس اگر سیّئات در قرآن تا حدودی مشخّص شد، عمل صالح هم که مقابل اینهاست مشخص است چون خدای سبحان عمل صالح را مقابل سیّئی میداند و سیئی را هم مقابل عمل صالح میداند، به شهادت آیهٴ سورهٴ توبه در آیهٴ ١٠٢ سورهٴ توبه میفرماید: ﴿وآخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً﴾ ؛ انسانها را به چندین گروه تقسیم میکند، میفرماید در قیامت اینها به چند دسته تقسیم میشوند عدّهای جزء کسانی هستند که عمل صالح را با سییء مخلوط کردند گاهی عمل خوب داشتند و گاهی عمل بد، ﴿خلطوا عملاً صالحاً وآخَرَ سیّئاً﴾ که عمل سییء را در مقابل عمل صالح قرار داد پس اگر در سورهٴ اسراء بعضی از معاصی کبیره را شمرد فرمود اینها سیّئه هستند، مقابل اینها میشود عمل صالح هر چه که خدای سبحان، انسان را به آن امر کرد آن صالح است و هر چه را که عقل سلیم و فطرت دست نخورده تشخیص داد آن عمل صالح است.
ـ تمنای بازگشت به دنیا برای انجام عمل صالح
امّا عدّهای که خود را صاحبان عمل صالح میدانند و الآن در حجاب غفلت و دنیایند هم عند الاحتضار برای آنها مشخص میشود که عملشان صالح نبود. هم در قیامت. مثلاً منافقین خود را مصلح میپندارند و اعمال خود را صالح میدانند و این در حال احتضار و در قیامت برایشان روشن میشود. در همین سورهٴ مبارکهٴ بقره، آیهٴ ١١ که قبلاً بحث آن گذشت این بود که ﴿وإذا قیل لهم لاتفسدوا فی الأرض قالوا إنّما نحن مصلحون﴾ کارهای خود را صالح میدانند و خود را هم مصلح میپندارند، گروهی که کافر و منافقند در حین موت میفهمند اعمالشان طالح بود و نه صالح و از خدای سبحان مسئلت بازگشتِ به دنیا میکنند که بلکه عمل صالح انجام بدهند در آیهٴ ١٠٠ سورهٴ مؤمنون این چنین است که فرمود: ﴿حتی إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعونِ ٭ لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکت﴾ در حال احتضار، انسان وضعش را روشن میبیند یعنی پرده غفلت که کنار رفت انسان کنه عمل را میبیند که سیّیء بود یا صالح، آن چه را که در دنیا صالح میپنداشت در حال احتضار فساد او روشن میشود. لذا فرمود: اینها در حال احتضار اینچنین میگویند ﴿ربّ ارجعونِ ٭ لعلّی أعمل صالحاً﴾ مرا به دنیا برگردان نه برای اینکه بمانم و لذّت ببرم چون از ماندن در دنیا و لذت بردن چیزی عائد انسان نمیشود. انسان میبیند، یک محتضر در حال احتضار نمیگوید خدایا مرا برگردان که من به فکر اولادم باشم یا دنیا را آباد کنم میگوید من فهمیدم که بیراهه رفتهام مرا برگردان که کار خیر انجام بدهم انسان در حال احتضار تمنّى برگشت به دنیا و حیات دنیا ندارد که برگردد پیش اهل و عیال، اینچنین نیست، تنها آرزوی انسان محتضر این است که برگردد و کار خیر انجام بدهد ﴿ربّ ارجعون ٭ لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکتُ﴾ .
آنگاه خدای سبحان میفرماید: ﴿کلاّ إنّها کلمةٌ هو قائلها﴾ این از مواردی است که بالآخره لقب تقریباً مفهوم دارد یعنی این قائلش است فاعلش نیست ما چندین بار در دنیا آزمودیم به او مهلت دادیم مع ذلک او وقتی به حال سلامت برگشت، دست از کار فاسدش برنداشت این یک حرفی است که در حال احتضار میزند ﴿کلاّ﴾ رجوع به دنیا ممکن نیست چرا؟ چون اگر هم برگردد همین است ﴿إنها کلمةٌ هوقائلها﴾ یعنی فاعلش نیست فقط این حرفی است که میزند ﴿ومن وراءهم برزخٌ إلی یوم یبعثون﴾ .
در سورهٴ سجده هم همین معنا را در قیامت از زبان مجرمین نقل میکند آیهٴ ١٢ سورهٴ سجده این است که ﴿ولو ترىٰ إذ المجرمون ناکسوا رؤسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا وسمعنا فارجعنا نعمل صالحاً إنّا موقنون﴾ در آن روز هم عرض میکنند خدایا ما را به دنیا برگردان که کار خیر انجام بدهیم. معلوم میشود آنچه را که در دنیا، کار خیر میپنداشتند ﴿وهم یحسبون أنّهم یحسنون صنعاً﴾ باطنش که فساد است در قیامت بر اینها روشن میشود به خدا عرض میکنند که ما را به دنیا برگردان که ما کار خیر انجام بدهیم کار صالح انجام بدهیم؛ ﴿فارجعنا نعمل صالحاً إنّا موقنون﴾ .
نسبت عمل صالح با ایمان
امّا اینکه در این آیه در کنار ایمان، عمل صالح را هم ذکر فرمود برای آن است که ایمان به تنهایی مؤثر نیست، گرچه حقیقت ایمان، اعتقاد است و اقرار است و عمل، امّا مبادا کسی خیال کند، صرف اقرار به حال انسان سودمند است برای این که این پندار ظهور نکند در نوع موارد، خدای سبحان ایمان را با عمل صالح ذکر میکند. حقیقت ایمان همهٴ این مراحل را دارد امّا ذکر عمل صالح بعد از ایمان نه برای آن است که ایمان فقط اعتقاد قلبی است، بلکه عمل صالح جزء مظهرات ایمان و متممّات ایمان است و از آن جهت که سهم مهم را عمل صالح به عهده دارد این جزء را هم بعد از آن کل یاد میکند، نظیر اینکه گاهی خدای سبحان اسم ملائکه را میبرد بعد از این اسم ملائکه را برد نام مبارک جبرئیل(سلام الله علیه) را هم علی حده میبرد. این ذکر خاص بعد ازعام یا ذکر بعضی از اجزاء معتبر بعد از کل برای توجّه دادن به آن جزء است، نه برای آن است که در حقیقت ایمان، عمل دخیل نیست نمونههای این که ذکر خاص بعد ازعام یا ذکر جزء بعد از کل برای اهمیت آن مسئله مطرح است یکیاش در همین سورهٴ مبارکه الرحمن آیهٴ ٦٨ است که میفرماید: ﴿فیهما فاکهة ونخل ورمّان﴾ در این دو باغ بهشت، میوه است بعد میفرماید: أنار است. خب فاکهه که فرمود، رمّان را هم شامل میشود. این نه برای آن است که رمّان فاکهه نیست بلکه به خاطر همان خصوصیت رمّان بهشتی است که باعث شده است در کنار فاکهه ذکر بشود. این عمل صالح به منزلهٴ رمّانی است که بعد از ایمان ذکر شده است ایمان کل است، اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل ارکان را در بر دارد و ذکرِ عملِ صالح برای دعوت به آن عمل صالح است. چه این که گاهی خود آن عمل جانحی و قلبی را هم در کنار ایمان ذکر میکند گاهی میفرماید: کسانی که مؤمنند و عمل صالح دارند و قلب آنها خاضع است این إخبات قلب و خضوع قلب، جزء همان درجات ایمان است که فعل قلبی است ولی مع ذلک در کنار ایمان ذکر میشود در سورهٴ مبارکهٴ حج وقتی امتحان الهی را ذکر میکند میفرماید: خدای سبحان در موارد امتحان، عدهای را میآزماید آنها که از علم برخوردارند و مؤمنند از این امتحان سرفراز بیرون میآیند، آیهٴ ٥٤ سورهٴ حج این است که ﴿ولیعلم الّذین أُوتوا العلم أنّه الحقّ من ربّک فیؤمنوا به فتخبت له قلوبهم وإنّ الله لهادِ الّذین آمنوا إلی صراط مستقیم﴾ که بعد از مسئلهٴ ایمان «إخبات» را ذکر فرمود. «اخبات» آن طمأنینه درونی است آن تواضع درونی است که یک عمل قلبی است. ایمان آن را هم در بردارد منتها درجهای از درجات ایمان، إخبات است که خدای سبحان مخبتین را دوست دارد، «مخبت» یعنی کسی که سر بر نمیآورد در برابر خدا، گردن فرازی ندارد او مسلم است و منقاد و مطیع محض. و احیاناً برای اهمیت بعضی از مسائل، گاهی جزئیات اعمال صالح را هم خدای سبحان ذکر میکند مثل آیهٴ ٢٧٧ همین سورهٴ مبارکهٴ بقره میفرماید: ﴿إنّ الّذین آمنوا وعملوا الصّالحات وأقاموا الصّلوة وآتَوا الزکوة﴾ ، خب مسئلهٴ اقامهٴ نماز و ایتاء زکات، یقیناً جزء اعمال صالحه است با اینکه صالحات را به عنوان جمع محلّی به الف و لام ذکر کرد. فرمود: آنها که مؤمند و عمل صالح انجام میدهند و همه کارهای خیر را انجام میدهند و نماز میخوانند و زکات میدهند، این ﴿أقاموا الصلاة وآتَوُا الزکاة﴾ را در کنار ﴿عَمِلوا الصالحات﴾ ذکر کرده است نه به خاطر آنکه ﴿عملوا الصّالحات﴾ ، صلاة و زکات را در برندارد بلکه به خاطر ذکر خاص بعد از عام است برای دعوت به این خاص و اهمیت این خاصّها است. گاهی در کنار عمل صالح به بعضی از ارکان مهم ایمان هم که یک کار عملی است هشدار میدهد نظیر همان آیهٴ سورهٴ ﴿والعصر﴾ که فرمود: ﴿والعصر ٭ إنّ الإنسان لفی خسرٍ ٭ إلاّ الّذین آمنوا وعملوا الصّالحات﴾ خب این صالحات جمع محلّی به الف و لام است یعنی همه کارهایی که در دین دستور داد فرمود انجام بدهند آنگاه فرمود: ﴿وتواصوا بالحقّ وتواصوا بالصّبر﴾ این تواصی بالحقّ و تواصی بالصّبر، جزء اعمال صالحه است، این طور نیست که بیرون از اعمال صالحه باشد ولی برای اهمیت مسئله، اینها را ذکر میکند، که تواصی به حق غیر از رابطه بازی است، تواصی به صبر، غیر از رابطه بازی است.
تواصی به حق و صبر به معنای تقدیم روابط بر ضوابط نیست
یک وقت انسان میخواهد با روابط کار کند که جزء سیئه است یک وقت میخواهد تواصی بالحقّ کند و تواصی بالصّبر کند، توصیه بالحقّ کند که جزء اعمال صالحه است. یک وقت برای انسان سخت است که برای کسی نامه بنویسد یا تلفن کند که مشکل کار کسی حل بشود برای این که اوّلاً تشخیص نمیدهد که این کار با روابط است یا کار به عنوان تواصی بالحق، ثانیاً بعد از آنکه تشخیص داد این از عنوان تواصی بالحقّ است سختش است که آبرو صرف کند میگوید: برای من دشوار است خب البته هر دو کار دشوار است یعنی هم انسان تشخیص بدهد که اینجا، جای دوست بازی بیجاست و عمل به روابط است یا نه یک توصیهٴ به حق است، بعد از اینکه تشخیص داد که این توصیه به حق است برای انسان دشوار است به دنبال کار کسی برود میگوید: من باید آبرو بریزم خب هر دو کار، جزء صراط مستقیم است یعنی هم فهمیدن که آیا این جزء تواصی بالحقّ و تواصی بالصّبر است یا جزء عمل به روابط، این عمل به روابط سیئه است و آن تواصی به حق حسنه است، تشخیص این صالح و آن طالح، یک کار دشواری است چون صراط مستقیم است خود این معرفت، صراط مستقیم است که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است بعد از اینکه تشخیص داد این کار، کار صالح است میگوید: من تلفن بکنم، من نامه بنویسم، برایم سخت است. خب بالاخره باید آبرو بریزد و این آبرو را میخواهد نگه بدارد، همانطوری که یک متمکّن از بذل مال خودداری میکند یک وجیه از بذل آبرو هم خودداری میکند چون رفتنش سخت است، صراط مستقیم است از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر، هم فهمیدنش سخت است هم عملش سخت است. لذا خدای سبحان میفرماید به اینکه تنها کسی از خسارت مصون است که مؤمن باشد اوّلاً و همهٴ کارهای خیر را انجام دهد ثانیاً و از توصیهٴ بالحق و الصبر نگذرد ثالثاً و رابعاً تواصی بالحقّ کند، تواصی بالصّبر کند. اگر خود مؤمن است دیگران را به حق تواصی کند تا مؤمن شوند خود عمل صالح دارد دیگران را به صبر تواصی کند تا دیگران به عمل صالح نائل بشوند. این ارکان چهارگانه به دو اصل بر میگردد یکی ایمان است یکی عمل صالح، انسان وقتی خود مؤمن شد و عمل صالح انجام داد باید تواصی به حق کند تا دیگران مؤمن بشوند، باید تواصی به صبر کند تا دیگران عمل صالح انجام بدهند. قهراً این فرازهای سورهٴ مبارکهٴ ﴿والعصر﴾ اینچنین خواهد شد تنها کسی از خسارت مصون است که خود ایمان بیاورد و دیگران را مؤمن کند. خود کارهای خیر کند و دیگران را به کارهای خیر وادار کند، که این ارکان چهارگانه عند التحلیل به دو رکن بر میگردد: یکی اعتقاد سالم است، یکی کار صالح. انسان اگر خود تلاش و کوشش کرد برای خود ایمان فراهم کرد و خود عمل صالح فراهم کرد این نباید امیدوار باشد که خسارت نمیبیند چون در بین امور چهارگانه دو رکن را دو امر را انجام داد آن دو امر دیگر مانده است کسی که درس میگوید کسی که کتاب مینویسد کسی که ایمان در بین مردم ایجاد میکند او تواصی به حق دارد، کسی که کار صالح انجام میدهد دیگران را تشویق میکند به کار صالح این تواصی به صبر دارد اگر کسی میخواهد از خسارت محفوظ بماند، باید این چهار کار را انجام بدهد پس اینچنین نیست که اگر کسی زحمت کشید عالم شد و عمل صالح انجام داد و منزوی شد و خود را نجات داد، تواصی به حق نکرد، تواصی به صبر نکرد، این از خسارت مصون باشد. اینچنین نیست.
سؤال ...
جواب: منظور آن است که با این که ﴿عملوا الصالحات﴾ این امور بعدی را هم زیر پوشش دارد مع ذلک، خدای سبحان برای اهمیّت این امر سوّم و چهارم، علی حده مسئله تواصی به حق و تواصی به صبر را ذکر کرده است.
سؤال ...
جواب: آنجا هم برای تثبیت است یعنی ای کسانی که ایمان آوردید، ثابت بمانید. مثل اینکه ما در صلواتمان به خدای سبحان عرض بکنیم ﴿إهدنا الصراط المستقیم﴾ که صراط مستقیم، در حقیقت مجموع اعتقاد و اقرار و عمل صالح است.
ماندگاری و پایدار بودن عمل صالح
قرآن کریم گاهی صالح را در برابر سیّیء میداند، گاهی صالح را در برابر متاع دنیا میداند گاهی میفرماید ﴿المال والبنون زینة الحیوٰة الدنیا والباقیات الصّالحات خیرٌ﴾ گاهی هم میفرماید ﴿خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً﴾ چیزی که رفتنی است و از دست دادنی است صالح نیست چیزی که ماندنی است و پایدار است، صالح است. فرمود: ﴿المال والبنون زینة الحیوٰة الدنیا﴾ امّا ﴿و الباقیات الصّالحات خیرٌ﴾ چیزی که زوال پذیر است صالح نیست.
ترغیب امیر مؤمنان(علیه السلام) به عمل صالح
یک وقت خدای سبحان انسان را دعوت میکند شما به کار نیک تن در دهید و از بد نجات پیدا کنید، گاهی دعوت میکند به یک کار پایدار و باقی، تن در دهید، این بیان مبارک را که فرمود: ﴿المال والبنون زینة الحیوٰة الدّنیا والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربّک ثواباً و خیرٌ أملاً﴾ در بیانات حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج هست که میفرماید: مال، حرث دنیاست و عمل صالح، حرث آخرت است . این جملهها را حضرت در نهج البلاغه بیان میکند، در بسیاری از موارد، انسان را به عمل صالح تشویق میکند، بعد میفرماید به اینکه در این که انسان باید از بین برود حرفی نیست و در این که انسان با مرگ نابود نمیشود این هم حرفی در او نیست و در اینکه بعد از مرگ خبری هست آن هم حرفی در او نیست و در اینکه خبر بعد از مرگ جز تقوىٰ و عمل صالح، چیز دیگر نخواهد بود این هم حرفی در او نیست لذا هر شب بعد از نماز عشا با یک صدای بلند که همهٴ نمازگزاران مسجد بشنوند میفرمود: «تجهّزوا رحمکم الله» هر شب، میفرمود مسافر باید بارش را ببندد. این دستوری نبود که حضرت هفتهای یکبار دستور تقوا بدهد، حضرت بعد از نماز عشا با یک صدای بلند که همهٴ نمازگزاران بشنوند دستور میداد، میفرمود: بارها را ببندید، مسافر باید بارش بسته باشد. این را شما در شرح حالات حضرت که مطالعه بفرمایید آن دستوراتی که بعد از نماز عشا میداد ملاحظه بفرمایید میفرمود: مسافر نمیشود که چمدانش بسته نباشد، در همین نهج البلاغه، خطبهٴ ٢٣ اینچنین است میفرماید: «و إنّ المال والبنین حرث الدّنیا والعمل الصالح حرث الآخرة وقد یجمعهما الله تعالىٰ لأقوامٍ» نظیر اینکه به ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) فرمود: ﴿وآتیناه فی الدنیا حسنة وإنّه فی الآخرة لمن الصالحین﴾ ما در دنیا به او حسنه دادیم، به او اسماعیل دادیم که در موقع ذبح و قربانی عرض کرد ﴿یا أبتِ افعل ما تؤمر ستجدنی إن شاء الله من الصابرین﴾ ما به او فرزند دادیم ما به او مال دادیم، مالی که در راه خدا میداد، هم در دنیا حسنه دادیم هم در آخرت حسنه دادیم، فرمود: «قد یجمعهما الله تعالىٰ لأقوام فاحذروا من الله ما حذّرکم من نفسه، واخشوه خشیةً لیست بتعذیر، واعملوا فی غیر ریاءٍ ولاسمعة، فإنّه من یعمل لغیر الله یکله الله لمن عمل له» کسی که برای غیر خدا عمل کند، معبود او همان غیر است. همانطوری که تابع هر که بود، مأمومِ همان امام است، ﴿یوم ندعوا کلّ أُناس بإمامهم﴾ اگر برای هر که عمل کرد، معبود او هم همان هر کس است، لذا فرمود: در قیامت به معبود خود ملحق میشود. «فإنّه من یعمل لغیر الله یکله الله لمن عمل له»، آنگاه در ذیل این جمله فرمود «نسأل الله منازل الشهداء و معایشة السّعداء و مرافقة الأنبیاء» از خدای سبحان درجات شهدا را مسئلت میکنیم، که درجات شهدا را به ما مرحمت کند، و زندگی سعدا را به ما اعطا کند و رفاقت با انبیا را به ما مرحمت کند.
در خطبهٴ ٧٦ این چنین فرمود: «رحم الله امرأً سمع حکماً فوَعىٰ» کسی از رحمت خاصه خدا برخوردار میشود که کلمات حکیمانه را بشنود و گوش دهد، قلبش وعا باشد نه گوشش ممرّ. «ودعىٰ إلی رشادٍ فدنا» به رشد دعوت بشود و نزدیک بیاید «وأخذ بحجزة هاد فنجىٰ» دامن یک سالک به مقصد رسیده را بگیرد و نجات پیدا کند. «حجزه» یعنی دامن، دامن کسی را بگیرد که او را هدایت کند خود سر نباشد در بعضی از تعبیرات دارد که عدّهای خود سر کار میکنند «کأنّ کل امریءٍ منهم إمام نفسه» مثل این که هر کسی امام خودش است فرمود: کسی از رحمت خاصه برخوردار است که دامن یک هادی را بگیرد و نجات پیدا کند «راقب ربّه و خاف ذنبه»، مراقب ربّش باشد. این مراقبه آن است که انسان گردن بکشد مواظب کارهای خود باشد. به طور عادی اگر ببیند در روز چه میگذرد و در روز چه کار کرده است این را نمیگویند مراقبه، رقیب به کسی میگویند که «رقبه» بکشد گردن بکشد سر برآورد و خوب ببیند و مشرف باشد، در این موارد حسّاس که یک مراقبی برای انسان نصب میکنند آن مراقب همواره رقبه میکشد سر میکشد تا ببیند انسان چه کار میکند. انسان اگر رقبه و گردن نکشد، إشراف پیدا نمیکند این را که نمیگویند مراقبه، فرمود: مراقب ربّش باشد و از گناهش بترسد «قدّم خالصاً و عمل صالحاً» که فرمود: کسی از رحمت خاصه برخوردار است که کار خالص را پیش فرست داشته باشد و عمل صالح انجام دهد. «اکتسب مذخوراً واجتنب محذوراً» یک ذخر و فخری را کسب کند که ذخیره او باشد همان عمل صالح است که ذخیره است چون ﴿الباقیات الصالحات خیرٌ﴾ بقیه که از بین رفتنی است «واجتنب محذوراً و رمىٰ غرضاً و أحرز عوضاً» یک صیّاد خوبی باشد، شکارچی خوبی باشد یک هدفی را نشان کند و تیراندازی کند، بی هدف تیراندازی نکند، اگر کسی غرض و هدفی را نشان کرد و آن هدف را نشانه گرفت و تیر انداخت عوضی نصیبش میشود «کابر هواه وکذّب مناه»؛ با هوای خود مکابره کند بر او برتری پیدا کند و کبریایی خود را نسبت به هوس نشان بدهد بگوید: من از تو بزرگترم و عظیمتر از آنم که تحت تسلیم تو قرار بگیرم و «کذّب مُناه»؛ تمنّی باطل خود را تکذیب کند «جعل الصّبر مطیّة نجاته والتّقوىٰ عُُدّة وفاته رکب الطّریقة الغرّاء و لزم المحجّة البیضاء، اغتنم المهل و بادر الأجل، وتزّود من العمل» یعنی مسافر که بی زاد نمی شود. آنکه مرگ را نابودی میداند میگوید: من چرا ره توشه تهیّه کنم. ولی کسی که مرگ را سفر میداند چه اینکه سفر هم هست، خب مسافر بدون زاد که ممکن نیست به مقصد برسد در بین راه میماند. شما در قرآن به غیر از تقوا نشان دارید؟ فقط یکجاست که ما را به زاد و توشه دعوت کرده است و آن زاد تقوى است، فرمود: ﴿تزوّدوا فإنّ خیر الزّاد التقوىٰ﴾
اینجا هم حضرت میفرماید: «وتزوّد من العمل»
در دعوت به عمل صالح و تقوا این جمله را در خطبهٴ ٢٠٤ ملاحظه میفرمایید در عنوان خطبه اینچنین است که «کان کثیراً ما ینادی به أصحابه» ولی در جوامع روایی آمده است که حضرت هر شب بعد از نماز عشا این جملهها را میفرمود: «تجهّزوا رحمکم الله»؛ یعنی جهاز و وسیله سفر را ببندید چرا؟ برای این که «فقد نودی فیکم بالرّحیل»؛ یعنی منادی الهی ندای رحلت داده است! خب، شما که نمیتوانید بگوئید من کارم آماده نشد یا الآن وقتش نیست، چون ﴿إذا جاء أجلهم لایستأخرون ساعةً ولایستقدمون﴾ «وأقلّوا العرجة علی الدّنیا، وانقلبوا بصالحٍ ما بحضرتکم من الزّاد»؛ فرمود: خیلی معطّل نشوید زود آماده بشوید خب انسان سبکبار زود آماده است «نجا المخففون» است «تخفّفوا تلحقوا» است فرمود: «وأقلّوا العرجة علی الدنیا وانقلبوا بصالح ما بحضرتکم من الزّاد»؛ وقتی که دارید میروید زاد و توشهٴ فراوانی در دنیا است، این همهٴ زاد و توشهٴ فراوان در حضور شماست، نزدیک شماست، این را بگیرید با این زادِ تقوا منقلب بشوید. چرا؟ برای این که «فإن أمامکم عقبة کئوداً» صراط مستقیم را انسان باید در دنیا طی کند و گرنه این کتلها صراط مستقیم میشود، برای انسانی که در دنیا راه را طی نکرده است این گردنههای کوه برای او صراط مستقیم است. خب چون نمیتواند طی کند میماند، فرمود: «فإنّ أمامکم عقبة کئوداًً» مگرنه آن است که سیر اِلى الله با صراط مستقیم است معنای صراط مستقیم در دنیا همین دین است و اگر کسی در دنیا، دین راستین داشت در آخرت آن پل برای او باز و پهن و نرم خواهد شد فرمود: بعد از مرگ گردنههای صعب العبور در پیش دارید «ومنازل مخوفة مهولة» هراسناک و هولناک است که «لابدّ من الورود علیها والوقوف عندها واعلموا أنّ ملاحظ المنیّة نحوکم دانیة»؛ نگاه مرگ به طرف شما نزدیک است.
میگویند عزراییل(سلام الله علیه) شبانه روز پنج بار به خانههای هر کسی سرکشی میکند گفتهاند: منظور از این پنج بار آن مواقع نمازهای پنجگانه است اینچنین نیست که کسی از دید عزراییل(سلام الله علیه) شبانه روز غائب باشد پنج بار لااقل حضرت میبیند.
فرمود: نگاه مرگ نزدیک شد «أنّ ملاحظ المنیة نحوکم دانیة و کأنّکم بمخالبها وقد نشبت فیکم» گویا چنگال مرگ در شما فرو رفته است «وقد دهمتکم فیها مفظعات الأُمور و معضلات المحذور فقطّعوا علائق الدّنیا واستظهروا بزاد التّقوىٰ» ؛ این ظهیرتان باشد اینکه گفته میشود: «مالی عمل صالح استظهروا به»، معلوم میشود عمل صالح مستظهر به، انسان است، انسان مستظهِِر به عمل صالح است پشتیبان انسان، عمل صالح است، انسان به عمل تکیه میکند، ظهیر انسان، عمل انسان است، انسان به عمل تکیه میکند فرمود: «واستظهِروا بزاد التّقوىٰ» مگر نمیخواهی تکیه گاه داشته باشی؟ انسان بدون ظهیر و پشتیبان که نمیتواند این راه مهولِ مخوف را طی کند. تنها تکیهگاه انسان تقوی است.
در آن کلمات قصار هم این جمله است ١١٣ از کلمات قصار حضرت میفرمایند به اینکه «لامال أعود من العقل» هیچ مالی عایدیش بهتر از عقل نیست «ولا وحدة أوحش من العجب ولاعقل کالتدبیر، ولا کرم کالتّقوی ولاقرین کحسن الخلق، ولا میراث کالأدب، ولا قائد کالتّوفیق، ولاتجارة کالعمل الصّالح»، مگر نه آن است که فرمود: ﴿هل أدلّکم علی تجارة تنجیکم من عذاب ألیم﴾ هیچ تجارتی به اندازه عمل صالح نیست «ولا ربح کالثّواب» .
«والحمدلله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است