display result search
منو
تفسیر آیات 54 تا 57 سوره بقره

تفسیر آیات 54 تا 57 سوره بقره

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 139 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 54 تا 57 سوره بقره
- ویژگی‌های مشترک دنیا دوستی و بقا دوستی بنی‌اسرائیل
- بررسی روایات ذیل آیه شریفه54 در خصوص کشتار بنی‌اسرائیل
-بحث من و سلوی

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَاقَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ
ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ الْتَّوَّابُ الْرَّحِیمُ ٭
وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ٭
ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ
وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ٭

بهترین نعمتی که خدای سبحان به بنی اسرائیل اعطا کرد همان مسئله انبیا و مرسلینی است که از بین اینها برخاست و اینها را هدایت کند امّا خدای سبحان در بین شمارش سایر نعم می‌فرماید به این که شما عجل را به عنونان معبود اتّخاذ کردید از شما عفو کردیم بعد فرمود به این که در اتّخاذ عجل به خود ستم کردید باید توبه می‌کردند و توبه شما این است که یکدیگر را بکشید بحث در این بود که آیا واقعاً این حکم منجراً صادر شده است و امتثال شد یا اینکه این «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» یعنی ان خوی سرکشی و هوسرانی را بکشید یا نه حکم انشاء شد ولی در هنگام امتثال بداء شد نظیر ذبح اسماعیل (سلام‌الله‌علیه) یا واقعاً امتثال شد منتها در مرحله بقا بوسیله دعای موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) پیدا نکرد بعد از این که عدّه زیادی کشتار کردند و کشته شدند خدای سبحان از کشتن بقیه عفو کرد. روایاتی که در مسئله باشد و موضوع را یکطرفه کند ملاحظه فرمودید که نیت یکی دوتا روایت مرسله است که در تفسیر نور الثقلین است به عنوان روی عن مجمع نقل می‌کند آن هم محتوای این هفتاد هزار نفر است که هفتاد هزار نفر کشته شدند و این با عقل سازگار نیست اگر روایت معتبر بود زمینه ظهور را فراهم می‌کرد امّا یک روایتی است مرسله، محتوای آن همان هفتاد هزار نفر است این می‌تواند با «ثمّ عفونا عنکم» معارضه کند و بگوید عفو در مرحله بقا است نه در خط امتثال آن هم بنی اسرائیلی که به صرف دستور کشتار عمومی شروع به کشتار بکنند یک همچنین بنی اسرائیلی قرآن معرفی نمی‌کند ملاحظه می‌فرمایید بنی اسرائیلی که خدای سبحان در قرآن نقل می‌کند می‌گوید: هم از نظر بینش دینی سفیر هند هم از نظر عمل فاسقند اینها یک انسانهای متعهد متدین آگاه باشند که فوراً به دستور موسای کلیم دست به شمشیر کنند و هفتاد هزار نفر بکشند بعد دستور بیاید که بس است یک همچون بنی اسرائیلی را قرآن معرفی نکرده است ملاحظه می‌فرمایید در جریان سرزمین وسیع سینا اینها چه بلوایی پیدا کردند و به چه امری هم مبتلا شدند خدای سبحان وقتی بنی اسرائیل را نجات داد از دریا بیرون رفتند در آن سرزمین وسیع سینا قرار گرفتند آنجا در سورهٔ مبارکه مائده آیهٔ 20 به بعد اینچنین آمده است که «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَاقَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیَاءَ وَجَعَلَکُم مُلُوکاً وَآتاکُم مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَدَاً مِنَ الْعَالَمِینَ» به یاد این نعم باشید شما که از ساده‌ترین نعمتها محروم بودید و برده آل فرعون بودید به برترین نعمت رسیدیدد که از بین شما انبیا مبعوث شدند به یاد این نعم باشید و دستورات خدای سبحان را امتثال کنید یکی از این دستورات این است که «یَاقَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ» خدای سبحان این سرزمین فلسطین و این زمین پربرکت را برای شما مقرّر کرده است وارد این سرزمین بشوید و جباران را ترک کنید و «وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ» گرفتار ارتداد و برگشت به جاهلیت نباشید که از این جهت خسارات جبران ناپذیری دامنگیر شما خواهد شد آنگاه این بنی اسرائیل گفتند به این که «یَا مُوسى إِنَّ فِیهَا قَوْماً جَبَّارِینَ» در این سرزمین مقدس یک انسانهای جابری هم زندگی می‌کنند «وَإِنَّا لَن نَدْخُلَهُا حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْهَا» با این جمله اسمیه و با حرف تأکید گفتند ما هرگز وارد این سرزمین نمی‌شویم مگر این که این جبّارین این سرزمین را ترک کنند بلامانع باشد تا ما قدم بگذاریم «ظفَإِن یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ» اگر طاغیان این سرزمین از این سرزمین رفت بر بندند ما وارد می‌شویم در بین این بنی اسرائیل گروه اندکی بودند که قرآن از اینها به عظمت یاد می‌کند که «مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ» از این گروه کمی از بنی اسرائیل به عظمت یاد می‌کند در این آیه هم می‌فرماید: «قَالَ رَجُلاَنِ مِنَ الَّذِینَ یَخَافُونَ» دو نفر از گروه اندکی که در بین بنی اسرائیل بودند و از خدا می‌ترسیدند که «انعم الله علیها» خدا بر اینها نعمت داد و اینها جزو منعم علیه هستند و از نعمت و لدیت برخوردارند این دو نفر به بقیه گفتند «ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ» بروید دروازه شهر را فتح کنید وقتی وارد شهر شدید بر طاغیان پیروزید «وَعَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُوا إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ» اگر مؤمنید بر خدا توکل کنید دو نفر به دیگران این حرف را زدند و این پیشنهاد را دادند بنی اسرائیل جواب این دو نفر را ندادند و اینها را بی اعتنایی ساکت کردند و رو کردند به موسای کلیم و با موسی سخن گفتند «قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّا لَن نَدْخُلَهَا أَبَداً» ما هرگز وارد این سرزمین مقدس نخواهیم شد «ماداموا فیها» مادامی که طاغیان در این سرزمین هستند و وارد نمی‌شویم توبه‌ای گشودن این سرزمین با خداست دو تایی بورید جمع کنید فتح کنید وقتی فتح کردید و بلامانع شد ما می‌آییم «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ» تو و خدای تو بروید و جنگ و مقاتله کنید پیروز شوید ما اینجا نشسته‌ایم منتظر خبر پیروزی هستیم اگر رفتید و پیروز شدید ما می‌آییم خوب ما دید بنی اسرائیل تا آخر لحظه دید مادّی بود تا الآن اینها خدا را به عنوان یک جسم معاذ الله تصور می‌کردند خدا را هم در حد موسای کلیم معاذ الله می‌دانستند گاهی می‌گفتند تو و هارون مثلاً این کار را بکنید گاهی می‌گفتند: تو و خدایت این کار را بکنید بردید جنگ بکنید، این همان اصالة الحس است که دامنگیر اینها شد خدا را به عنوان یک موجود مادی می‌دانستند آن وقت این قوم که خدا را مثل موسای کلیم جسم می‌دانستند که احیاناً می‌تواند شمشیر بگیرد و بجنگد و مقاتله کند آنهم شاید شکست بخورد شاید هم پیروز شود نگفتند وقتی پیروز شدید به ما خبر بدهید بلکه گفتند: ما اینجا نشسته‌ایم ببینیم چه می‌شود به عنوان احتمال هم ذکر نکردند که حتماً شما پیروز می‌شوید گفتند: ما اینجا نشسته‌ایم اگر پیروز شدید ما می‌آییم خوب خدایی که بنی اسرائیل تا این زمان معتقد بود خدایی بود که می‌توانست مثل موسای کلیم دست به شمشیر کند و بجنگد و احیاناً شکست بخورد یک همچون گروهی که بینش فکریشان این است همینکه خدای سبحان دستور بدهد «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» اینها می‌گویند سمعاً و طاعتاً و دست به شمشیر می‌کنند هفتادهزار نفر یکدیگر را می‌کشند بعد عصر آن روز دستور می‌آید که ما از بقیه عفو کردیم یک همچون گروهی می‌توان فرض کرد اینها سمعاً و طاعتاً در برابر خدای سبحان حاضرند؟ که مثلاً آن طوری که رواست و تاریخ هست پدر، پسر را بکشد در تاریکی پسر پدر را بکشد، برادر برادر را بکشد و امثال ذلک. آنها گفتند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ» اینجا بود که موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) عرض کرد که خدا دیگر کار از من برنمی‌آید تبلیغ نمی‌شود کار کرد من اگر بخواهم مبلّغ تو باشم رسول تو باشم باید بالاخره با قومی روبرو شوم که حرف بفهمند اینها که حرف نمی‌فهمند، «قَالَ رَبِّ إِنِّی لاَ أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» عرض نکرد من استعفا می‌دهم، من به ستوه آمدم، عرض کرد یک کاری کن که بالاخره تبلیغ من پیش برود من هستم و برادرم، من فقط مالک اختیار خودم هستم برادر من هارون هم فقط مالک اختیار خودش است این قومی که تو را به عنوان یک انسان می‌پندارند و خیال می‌کنند احیاناً به جبهه می‌روی حالا یا کشته می‌شوی یا می‌کشی و ما با اینها چه کنیم، تو بالاخره یک کاری کن که مسأله حل بشود نه اینکه عذاب بفرستی به حیات اینها خاتمه بدهی چون بنا بود اینها بالاخره وارد فلسطین شوند سرزمین مقدس را بگیرند و امثال ذلک آنجا هرگز انبیا قبل از موسای کلیم بود عرض کرد «رَبِّ إِنِّی لاَ أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی» این را در همان سرزمین وسیع سینا عرض کرد من فقط اختیار خودم را دارم و أخی یعنی أخی هم لا یملک الاّ نفسه برادر من هم از او کاری بیش از این ساخته نیست نه این که «این لا املک نفسی و أخی» گرچه هر دو احتمال رامرحوم امین الاسلام در مجمع ذکر کرد حضرتنخواست بگوید من فقط اختیار خودم و برادر خودم را دارم بلکه خواست عرض کند که ما دو نفر کاری از دستمان ساخته نیست هر کدام فقط اختیار خودمان را داریم من «لا املک الاّ نفسی و أخی» برادر من هم «لا یملک الاّ نفسه» ما کاری بیش از این نمی‌توانیم انجام دهیم «فافرق بیننا و بین القوم الفاسقین» فاسق صفت مشبهه است نه اسم فاعل، دروغگو غیر از دروغگوینده است معصیت کار خیر از معصیت کننده است اگر کسی یکبار معصیت کرد این فاسق است به نحو اسم فاعل یعنی معصیت کننده امّا وقتی معصیت را بی او ملکه شد این صفت مشبهه است نه اسم فاعل یعنی معصیت کار فاسقین در اینگونه از موارد صفت مشبهه است این که خدای سبحان فرمود: «وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» یعنی آنکه فسق برای او ملکه شد معصیتکار شد آن را خدا هدایت نمی‌کند نه اگر کسی یکبار معصیت کرد و فاسق به معنای اسم فاعلی بر او گفته شد خداوند او را هدایت نمی‌کند، این کار عمل بنی اسرائیل، از لحاظ عمل که سرسخت هستند از لحاظ بینش هم خدا را در حد انسانی می‌بینند که حداقل به جبهه می‌رود حال یا مقتول می‌شود یا قاتل بنی اسرائیل عملاً اینچنین هستن که موسای کلیم از آنها به عنوان فاسقین یاد می‌کند چه اینکه از نظر بینش فکری به حدی رسیده‌اند که باز موسای کلیم از آنها به عنوان سفهاء یاد می‌کند چه این آیه هم قبلاً گذشت آیهٔ 155 سورهٔ اعراف که «وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقَاتِنَا» اینها تازه خوبهای بنی اسرائیل بوده‌اند از بین این همه جمعیّت هفتاد نفر انتخاب شدند برای میقات الهی «فلمّا اخذتکم الرجفه» وقتی آن رجفه صاعقه آمد و به حیات اینها خاتمه داد در اثر آن تمنّی بدی که داشتند گفتند «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» موسای کلیم عرض کرد «رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِن قَبْلُ وَإِیَّایَ» خدایا تو اگر می‌خواستی من و اینها را قبلاً هلاک می‌کردی اختیار تو بودیم امّا الآن که میهمان تواند و به میقات تو آمده‌اند و به ملاقات تو آمده‌اند به همراه من این یک فتنه‌ای است که عده زیادی با این فتنه گمراه می‌شوند یعنی امتحان سنگینی است چون خدای سبحان امتحانها را به چند قسم تقسیم کرد در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید یک امتحان هر روزه است که انسان هر لحظه مورد امتحان خداست چه سلامت چه مرض آنکه سالم است هر لحظه مبتلا به سلامت است یعنی ممتحن به سلامت است آنکه بیمار است هر لحظه مبتلا به بیماری است یعنی ممتحن به بیماری است امّا یک سلسله امتحالنهای مهم است که خدای سبحان آن امتحان مهم را به عنوان اینکه «یفترون من کل عام مرة او مرّتین» یاد می‌کند اینچنین نیست که آن امتحان عمومی و مهم هر روز باشد در سورهٔ مبارکه توبه آیهٔ 126 این است که فرمود «أَوَلاَ یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ» اینها سالی یکبار یا دوبار امتحان می‌شوند وقتی مسأله جنگ و جبهه است امتحان عمومی است نظیر امتحانهای رسمی مدارس که سالی یکبار یا دوبار است این امتحانها هر روز نیست وقتی صبحت جنگ و جبهه است سالی یکبار یا دوبار نوبت انسان است این امتحان خداست فرمود مگر اینها ندیدند که ما سالی یکبار یا دوبار اینها را امتحان می‌کنیم این امتحانها ی مهم و حساس است امتحانهای حساس هر روز نیست موسای کلیم عرض کرد خدایا این حادثه‌ای که الان پیش آمد جزو امتحانهای اساسی است که ممکن است عده زیادی نتوانند از عهده این امتحان بدر آیند «أَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ» خدایا این امتحان بزرگ توست امّا بوسیله سفهاء می‌خواهی ما را به یک امتحان بزرگی ممتحن کسی خوب تعبیری که موسای کلیم که معصوم است از بنی اسرائیل یاد کرده است این است که اینها سفیه‌اند پس از نظر بینش فکری به تعبیر موسای کلیم سفید هستند از نظر مسائل علمی باز به تعبیر موسای کلیم اینها فاسقین هستند یعنی معصیتکار هستند نه معصیت کننده، خوب، کسی که ملائکه عملی را فسق است بینش فکری او سفاهت است این در خاضع است که اگر به ما گفتند پدر باید پسر را بکشد می‌گویند سمعاً و طاعتاً شمشیر بگیرند و در تاریکی هفتاد هزار نفر را می‌کشند؟
جواب سؤال: خدا به اینها نعمت داد اکثری انبیا از بینم اینها بود به اینها سلطنت الهی داد که سلیمان و داود بر سلطان کرد به اینها این همه نعمت داد لذا هر وقت قصه بنی اسرائیل مطرح است سرفصل این قصه‌ها همان تذکر نعمتها تذکر نعمتها است «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ» اینها یک همچنین بینشی داشتند آن وقت از طرفی آیهٔ قرآن می‌فرماید که شما را به عنوان معبود اتخاذ کردید از شما عفو کردیم بعد عفو هم عبارت از این باشد که بعد از کشتار هفتاد هزار نفر ما شما را عفو کردیم خوب خیلی ظهور تویی می‌خواهد که این را تحمل کند امّا البته این آیهٔ همچنان باز است هنوز مسأله این آیهٔ بسته نشد که «توبوا الی بارءکم فقتلوا انفسکم» یعنی حقیقت توبه شما این است که یکدیگر را بکشید یا تتمه توبه شما این است که یکدیگر را بکشید و اینها واقعاً هم توبه الهی کردند و هم همدیگر را کشتند و حالا یا هفتاد هزار نفر یا کمتر و یا بیشتر.
جواب سؤال: غرض این است که بنی اسرائیل که بینش فکریشان سفاهت است و رفتار عملیشان فسق است این بنی اسرائیل نمی‌آید همین که دستور به او دادند که یکدیگر را بکشند صبح تا غروب هفتاد هزار نفر را بکشند.
در همان سورهٔ مائده بعد از آنکه موسای کلیم این نیایش را به درگاه خداوند مطرح کرد که «فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» «قَالَ» یعنی خدای سبحان فرمود: «فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» تو می‌گویی اینها فاسقند من هم می‌گویم که اینها فاسق هستند تو دیگر غصه اینها را نخور اینها باید چهل سال سرگردان باشند تو اظهار اسف نکن من این گفتار تو را تصدیق می‌کنم تو گفتی «فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» من باید حکم کنم، من اینچنین حکم کردم، گفتم ورود به آن سرزمین چهل سال برای اینها حرام است این حرمت تکوینی است نهحرمت تشریعی این که می‌فرماید: «فانّها محرمة» یعنی به هیچ وجه ممکن نیست آنها بتوانند به این سرزمین راه پیدا کنند محرومند نظیر «و حرّمنا علیه المواضع من قبل» دربارهٔ خود موسای کلیم فرمود به این که خود ما هر دایه‌ای که بخواهد با پستان شیر در کام موسای کلیم بگذارد ما این را تحریم کردیم تحریم کردیم نه یعنی فتوا به حرمت داریم موسای کلیم که دوران شیرخوارگی بود بر کسی که فتوای تکلیفی نازل شده است فرمود: من نمی‌گذارم بالاخره پستان هیچ زنی را بگیرد این تحریم تکوینی است هیچکس هم موفق نمی‌شود این بچه شیر بدهد و او هم پستان هیچ زنی را قبول نمی‌کند و آن قدر جزع می‌کند تا این که آنها را به ستوه درآورد بالاخره به مادرش برگردد که من به مادرش وعده دادم که این بچه را برمی‌گردانم باید همهٔ وسایل را فراهم بکنم، این «حرمنا علیه المواضع» این حرمت تکوینی است یعنی هرگز نمی‌گذارم پستانی در دهان او قرار گیرد بو به کام او هم اجازه نمی‌دهم که هیچ پستانی را بمکند، این می‌شود حرمت تکوینی در این کریمه هم فرمود: «فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً» یعنی هرگز اجازه نمی‌دهم در طیّ چهل سال اینها از سرگردانی بیرون بیایند و وارد سرزمین بشوند، زندگیشان یک زندگی عشایری و روستایی نیست زندگی شهری چون عشایر محترم است و یک زندگی روشنی دارد، روستایی محرتم است و یک زندگی ثابتی دارد، شهری هم یک زندگی ثابتی دارد اینها سرگردانند معلوم نیست که در بیابان بایدبه عنوان عشیره زندگی کنند یا در یک روستایی به عنوان یک روستایی زندگی کنند چه کنند؟ چهل سال اینها سرگردانند بلکه تربیت شوند، بلکه بفهمند یک مبدأی هست یک حسابی و کتابی هست «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ» اینها متحیر و سرگردان و اله هستند چهل سال «فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» تو بر این قوم فاسق دیگر احساس افسوس و تأثر نکن، دیگر مبادا از این به بعد دست به دعا برداری و بگویی خدایا اینها الآن بیست سال است که موطلند یا سی‌سال است یا سی و نه سال است اینها باید چهل سال سرگردان باشند حالا در این مدت البته سرگردان بودند، نه شهر اصلی‌شان را می‌توانستند داشته باشند نه شهر جدید در همین وسطها هم خدای سبحان خیلی از نعم را به اینها اعطا کرد بنابراین بینش اینها اینچنین بود آن نعمتهایی که الآن اینجا طرح می‌شود این است فرمود به این که «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ٭ ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» آنگاه می‌فرماید: «وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى» البته کسی که نداند تا کی سرگردان است که بدترین عذاب است برای او و هر روز هم یک حادثه‌ای جدید در آن بیابان سرگردان شده برای اینها پیش می‌آید نعمتهایی را هم خدای سبحان در این مدت برای اینها اعطا کرده است که یکی پس از دیگری آن نعم را می‌شمارد امّا اینها منظور آن است که با مشاهده این نعم طوری نیستند که بینش دینی پیدا کنند تا خدای سبحان فرمود: توبه شما این است که همدیگر را بکشید دست به شمشیر کنند و هفتاد هزار تو را در یک روز بکشند یعنی از خانواده و قبیله خود فرمود: «وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى» خوب در آن بیابان سوزان هیچ راهی برای نجات اینها نبود ابرها می‌آمد و اینها را از سرزنش آفتاب نجات می‌دارد خوب این یک زندگی عشایری است نه یک زندگی روستایی، آنها یک سرپناه و یک وضع ثابتی دارند می‌دانند تا کی باید بمانند و چگونه زندگی کنند و کارشان چیست؟ در این کریمه فرمود: ما غمام و ابر را بر شما ظل و سایه قرار دادیم که از سوزش آفتاب نجات پیدا کنید و چون برای شما امکاناتی نبود مسّ و سلویٰ را برای شما نازل می‌کردیم که غذایتان تأمین می‌شود که بعد از مدتی گفتند این ترنجیفی که در کنار نهرها پیدا می‌شود و این سلویٰ و این مرغی که نازل می‌شود ما از تکرار تعدی اینها خسته شده‌ایم یک غذاهای دیگری برای ما بیاور من و سلوی دو نوع غذا بود که یک مقدرا در حدّ میوه بود روی این نظیر ترنجبین و یک مقدار طائری بود، حال طائر چه بود آیا پخته شده بود؟ یا اینها می‌کردند و بعدت می‌پختند و بحثهای تفصیلی بیرون است و وارد قصه‌های قرآنی است و قصه‌ای است که روایات صریح هم آنان را تأیید نمی‌کند. این دو نوع خوراکی را خدای سبحان برای اینها نازل کرده است بعد فرمود: «کلوا من الطیّبات ما رزقناکم» امّا این را نفرمود که من آنرا به عنوان پاداش شما دادم بلکه این یک ترحّم استنه احترام فرمود: «وَمَا ظَلَمُونَا وَلکِن کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» در حینی که خدای سبحان دارد نعم را می‌شمارد می‌گوید ما اینها را به پاس احترام صبر و بردباری اینها به اینها ندادیم ما ترحم بر اینها روا داشتیم اینها را از آن حرارت نجات دادیم و آنها را از گرسنگی نجات دادیم و این کارهایی که کردند خواه در اتّخاذ عجل خواه در آن حرف که گفتند «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» و امثال ذلک به خودشان ستم کردند نه به ما چون ظلم یعنی نقص و ظالم دارد از خودش می‌کاهد و در همان سوره مبارکه کهف هم وقتی جریان نعمتهای آن باغبان را ذکر می‌کند می‌فرماید: قصه آن باغدار را برای اینها تشریح کن چون او دارای باغی بود که «لم تظلم» یعنی «لم تنقص» یعنی باغ میوه می‌داد و چیزی از میوه‌هایش را کم نمی‌کرد کاهش نمی‌داد در سورهٔ مبارکه کهف آیهٔ 33 این است که «کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِنْهُ شَیئاً» این دو باغی که این مرد باغدار داشت «اُکُل» یعنی مأکولات خود را مرتب عرضه می‌کردند و هیچکدم از این دو باغ ظالم یعنی ناقص نبودند «لم تظلم» یعنی «لم تنقص» ظلم یعنی نقص و ظالم دارد از خود می‌کاهد در این کریمه فرمود این بنی اسرائیل از خود کاستند انسان وقتی ظلم می‌کند از خود می‌کاهد تا این که خسارت بدهد یعنی سرمایه را ببازد آن روز می‌شود «خسروا أنفسهم» یک کسی که خسارت دید سرمایه را می‌بازد، سرمایه انسان خود انسان است انسانیت انسان است، این را از بین می‌برد. «وَمَا ظَلَمُونَا وَلکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» اینها به خودشان ستم کردند بنابراین آیهٔ 66 سورهٔ نساء که دیروز تلاوت شد اگر هم لفظاً بنی اسرائیل را نگیرد .. و محتوای او شامل حال بنی اسرائیل خواهد شد، زیرا طرز تفکر بنی اسرائیل با طرز تفکر مشرکین و منافقین یکسان است اینها کسی نیستند که زود اطاعت کنند و قوم‌شان هم که قتل باشند آنرا امتثال کنند، اگر یکی از این احتمالات سه گانه با ظاهر قرآن مناسب بود خوب آن مقدم است وگرنه در حد تساوی می‌مانند و عرض شد این آیه همچنان درش باز است تا یک ظهور بهتری به کمک آیات دیگر حل شود و امّا مسئله بعث عد از موت این ظاهرش این ات که حقیقتاً مردند و حقیقتاً بعد زنده شدند و هیچ محذوری هم از ان جهت نیست تا انسان بگوید «ثم بعتناکم من بعد مرتکم یعنی آنها را از بین برویم و مردند با صاعقه، نسل اینها زیاد شدند نه، نه دلیل عقلی بر امتناع آن است که مرده‌ای را خدای سبحان زنده کند و نه دلیل نقلی معتبری هست که «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرو» را ما به این وجه حمل کنم یعنی آن هفتاد نفر مردند بعد نسل اینها را ما تکثیر کردیم و فرزندان اینها زیاد شدند و فرزندان اینها را ما احیا کردم، این احتمال روانیست.
والحمدلله رب العالمین



قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:37

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام خیلی عالی بود تشکر می کنم

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی