display result search
منو
تفسیر آیه 49 سوره بقره - بخش اول

تفسیر آیه 49 سوره بقره - بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 30 دقیقه مدت قطعه
  • 172 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 49 سوره بقره - بخش اول

- نقش تربیتی بلا
- حذف اصل ظلم بهتر از ظالم است
- تفسیر مفردات آیه 49
- سنت الهی بر رفع ظلم و ظالم و سیطره مستضعفان است؛ منتها با عمل مومنان

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

وَإِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ
وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ

گرچه نعمتی که خدای سبحان به بنی‌اسرائیل داد از آن نعمت با فعل مفرد و صیغه متکلم وحده یاد می‌کند می‌فرماید به اینکه: «اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیکم» امّا مسأله نجات از آل فرعون را که طرح می‌کند به عنوان نجّیناکم یا انجیناکم ذکر می‌کند که نشانه اهمیّت مطلب است اینکه فرمود: «و اذ نحّیناکم من آل فرعون» نه به این معناست که آل فرعون را حفظ کردیم شما را نجات دادیم بلکه شما را با از بین بردن آل فرعون نجات دادیم. یک وقت خدای سبحان رفع ظلم می‌کند یک وقتی دفع ظالم می‌کند یک وقت خدای سبحان ظالم را حفظ می‌کند، از یک مظلوم در یک مقطع خاص ظلم را برطرف می‌کند یک وقت خدای سبحان ظالم را برمی‌دارد چون ظالم را برداشت ظلم هم برداشته می‌شود آنچه را که خدای سبحان در قصص انبیا و امم تبیین می‌کند این است که ما ظالم را برمی‌داریم و اساس ظلم را ریشه‌کن می‌کنیم. نه اینکه یک کمک موضعی به مظلوم بکنیم ولی ظالم را همچنان حفظ بکنیم. دعای همسر فرعون این بود که «ربّنجّنی من فرعون و عمله» یعنی مرا از این جریان و نظام ستم نجات بده نه از شخص او. اینطور نیست که اینها بخواهند که این ظالم از بین برود گرچه ظالم دیگر بیاید یا ما نجات پیدا کنیم گرچه دیگری به دام بیافتد اینطور نیست دعای اهل معنا این است که ظلم ریشه‌کن بشود و ظالم از بین برود. نه دعای مظلومین این باشد که خدایا ظالم را از ما بدور دارد که بر ما ستم نکند. اینچنین نیست. «نجّنی من فرعون و عمله» یعنی اصل این عمل از بین برود نه اینکه تنها او نباشد دیگری هم نباشد گفتند وقتی حجاج بن یوسف هلاک شد یکی از زهّاد آن عصر عرض کرد خدایا «اللّهمّ انّک أمّته فأمت سنّته» خدایا او را از بین بردی توفیق بده که سنّت ستم او از بین برود. که ستم نباشد نه تنها ستمکار نباشد. وقتی خدای سبحان سیره‌اش را دربارهٔ ستمکاران نقل می‌کند می‌فرماید به اینکه ما اینها را که یک مدّتی به عنوان هست مطرح بودند بود کردیم که اگر شما بخواهید اسم اینها را ببرید ناچارید یک پیشوندی مثل کان ذکر کنید کان کذا لسان قرآن این است که ما اینها را احادیث کردیم. «فجعلنا هم احادیث» یعنی خبری از اینها در روی زمین نیست فقط اسمشان در تاریخها به عنوان ستمگران مانده است ما اینها را ریشه‌کن کردیم «فجعلناهم احادیث و مزّقناهم کلّ ممزّق» تمزیق یعنی تفریق ما افراد ستم‌پیشه را آنچنان از روی زمین برداشتیم که الآن بیش از احدوثه چیزی از آنها نمانده است قبلاً اگر مردم از آن ستمگران سخن بمیان می‌آوردند الآن اگر بخواهند از آنها سخن بگویند باید یک کان اوّل ذکر بکنند. کان کذا. فرمود: ما اینها را احادیث کردیم اینها را احدوثه کردیم. احادیث یا جمع حدیث است یعنی اینها یا در تاریخ دفن شده‌اند یا جمع احدوثه است نظیر اساطیر که جمع اسطوره است. این را در سورهٔ مؤمنون و در سورهٔ سبأ اینچنین فرمود آیهٔ 44 سورهٔ مؤمنون این است که: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضاً وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ» اینها که رسالت و مرسلین را تکذیب می‌کردند ما اینها را احادیث قرار دادیم. یعنی می‌گویند بود. در ایران شاهنشاهی بود، در روم قیصری بود در حبشه آل نجّاشی بوده‌اند، در یمن آل تبع بوده‌اند در بین ترکها خاقان بوده‌اند سخن از بودند است نه سخن از هست. فرمود ما کاری کردیم اینها را ریشه کن کردیم. اینها را احدوثه ساختیم. «فجعلناهم احادیث» که اثری از اینها نیست. در سورهٔ سبأ هم مشابه همین مطلب هست فرمود به اینکه ما اینها را تمزیق کردیم. یعنی متفرّق کردیم. آیهٔ 19 سورهٔ سبأ این است که «فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ» ما آنچنان اینها را تمزیق و تفریق کردیم که نظام اینها گسسته شد. اینها را الآن احدوثه کردیم. که با تلهّی و با طنز از آنها سخن بمیان می‌آید و پیشوند کان. کان کذا ما اینها را اینچنین کردیم. پس اینکه می‌فرماید ما بنی اسرائیل را از آل فرعون نجات دادیم یعنی خود آل فرعون را احدوثه کردیم که الآن بنی اسرائیل وقتی از فراعنه سخن بمیان می‌آورند می‌گویند کان. بود در این سرزمین سلطانی که ستم می‌کردند آنها را احادیث کردیم. اینچنین خدای سبحان بنی‌اسرائیل را از ستمکاران نجات دادیم.
جواب سؤال: امّا خدای سبحان سنّتش قطعی است دیر یا زود به این ستم ستمکاران خاتمه می‌دهد. منتها به ما گفته‌اند شما هم یک دستی بجنبانید و حرکتی بکنید. صبری داشته باشید یعنی استقامت خدای سبحان توفیق براندازی نظام ستم را نصیب شما هم بکند. چون «الصّبر شجاعة» این از بیانات مبارک امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) است. فرمود: صبر شجاعت است صبر غیر از انزوا و سکوت و خاموشی است. آن سکوت است که «الساکت عن الحقّ شیطان اخرس» آنکه فضیلت است استقامت و بردباری است.
اینکه فرمود: «و اذ نجّیناکم من ٰال فرعون» یعنی اصلاً ما آل فرعون را احدوثه کردیم. الآن چیزی در روی زمین به عنوان آل فرعون نیست. این آل فرعون شما را به بدترین وضع تغذیب می‌کردند. «یسومونکم سوء العذاب» که مفعول مطلق نوعی است. یعنی به بدترین عذاب شما را تعذیب می‌کردند. «و یسومونکم» هم به معنای یعذّبکم نیست. چنانچه در بحث قبل اشاره شد.
جواب سؤال: نه، آن هم روش انبیا زنده است. الآن هم حضور دارند.
جواب سؤال: نه، آن هر لحظه حضور داشته باشد اینها مثل خواب هستند که از هم گسیخته‌اند. انسان شبها می‌خوانبد روزها بیدار است امّا بیداری‌هایش بهم متّصل است. خوابهایش از هم گسیخته است. اینچنین نمی‌گوید من که عمرم 50 سال است 25 سال خواب، 25 سال بیداری. خواب خواب است. بیداری به هم متّصل است. ستمکاران خواب جامعه هستند از هم گسیخته هستند. و هرگز به هم مرتبط نیستند. این انسانهای بیدارند که به هم مرتبط می‌باشند. و رشته‌شان متّصل است. لذا دربارهٔ اینها گاهی دارد: «وصّلنا لهم القول» گاهی «تترا» تعبیر می‌کند اینها متواترند، تلوهم هستند. امّا آنها ممزّق هستند. «وَإِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ» این تذبیح ابناء بعد از قیام موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) روشن است. که چرا فرزندان بنی اسرائیل اگر پسر بودند فراعنه می‌گشتند. قرآن کریم این را نقل می‌کند وقتی که موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) قیام کرد فرعون و آل فرعون دستور دادند که پسران پیروان موسای کلیم را ذبح کنید. این رازش روشن است. امّا قبل از قیام موسیٰ دربارهٔ خود موسیٰ (سلام‌الله‌علیه) این هست یا نه این را هم قرآن اشاره دارد که فرزندکشی بود. امّا راز و نکته‌اش را ظاهراً قرآن بیان نکرده است. در تاریخ در بعضی از تفاسیر احتمالی هست که آن احتمالی را گفته‌اند گرچه فی نفسه ممکن است ولی برهانی بر آن نیست شاید بشود یک راز تاریخی هم برای آن ذکر کرد. پس بحث در چند مطلب است: یکی اینکه این فرزندکشی قبل از میلاد موسای کلیم همزمان میلاد موسای کلیم هم بود و بعد از قیام موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) هم ادامه داشت دوم آن است که این فرزندکشی بعد از قیام موسای کلیم سرّش معلوم است که فرعون تهدید می‌کند که نسل اینها را قطع می‌کند. امّا چرا فرزندان را قبل از موسای کلیم مطرح بود آن را در سورهٔ اعراف به این صورت بیان می‌فرماید آیهٔ 127 سورهٔ اعراف این است: «وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ» وقتی ملأ قوم فرعون آن افرادی که چشم‌پُرکن هستند از درباریان فرعون به او گفتند که موسیٰ و قومش را آزاد می‌گذاری که فساد در زمین کنند ـ معاذ الله ـ و تو و بتهای تو را ترک کنند؟ چون خود فرعون هم بت پرست بود. «قال سنقتلّ ابناءهم» ما پسران اینها را می‌کشیم که نسل اینها را قطع بکنیم. آنکه به جبهه می‌رود همان جوان است آنها را می‌کشیم می‌مانند یک عده زنها و آنها را برای خدمات نگه می‌داریم. قهراً نسل اینها منقطع می‌شود. «قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ» اینجا بود که موسای کلیم فرمود: اگر فرزندانتان را هم کشتند تحمّل کنید. «قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُوا» صبر آن است که انسان بچه‌اش را به جبهه بفرستد شربت شهادت بنوشد بعد صبر کند. نه اینکه در منزل منزوی باشد بگوید من صابر هستم. آنکه صبر نبود. فرمود: «اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» این حرف سرّش روشن است. در جریان موسیٰ و فرعون در سورهٔ مبارکه غافر اینچنین آمده است آیهٔ 25 سورهٔ غافر: «فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا» بعد از اینکه موسای کلیم با آیات و معجزات آمد و حق را به فرعون ابلاغ کرد «قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْیُوا نِسَاءَهُمْ» دستوری که از دربار فرعون رسید این بود که فرزندان پیروان موسی را آنها که پسرند بکشید زنها را نگه بدارید. قهراً نسل اینها قطع می‌شود. امّا خدای سبحان فرمود: «و ما کید الکافرین الاّ فی ضلال» در این قسمت سرّش روشن است که گفت: ما پسران اینها را می‌کشیم و نسل اینها را منقرض می‌کنیم امّا آیا قبل از قیام موسیٰ هم پسربچه‌های بنی‌اسرایئل را می‌کشتند یا نه به این صراحت در قرآن کریم نیست. امّا در اصل میلاد موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) این مسأله هست. در سورهٔ قصص خدای سبحان به ما در موسای کلیم (علیهما السّلام) امر می‌کند می‌فرماید به اینکه: «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلاَ تَخَافِی وَلاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» فرمود ما به مادر موسیٰ وحی فرستادیم که او را شیر بده وقتی احساس ترس کردی او را در دریا بینداز و نترس و غمگین نباش زیرا ما او را به تو برمی‌گردانیم و او را جزو مرسلین قرار می‌دهیم. این نشانه آن است که پسرکشی و کودک نوزاد را اگر پسر بود می‌کشتند رواج داشت پس اینکه فرزندان بنی‌اسرائیل اگر پسر بودند فراعنه می‌کشتند اختصاصی به بعد از قیام ندارد آن زمان هم بود. لذا میلاد موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) با هراس مادرش آمیخته بود و خدای سبحان از راه وحی این قلب را آرام کرد. فرمود: ما اگر قلبش را به خود مرتبط نکرده بودیم و نگرفته بودیم این قلب می‌تپید. ما به او گفتیم به دیرا بینداز اطاعت کرد. آنگاه به دریا گفتیم این کودک را به عنوان یک پرستار امین حفظ بکن کرد. به مادرش دستور دادیم او را در دریا بینداز به دریا هم امر کردیم که «فلیلقه الیمّ بالسّاحل» فرمود: دریا باید این کار را بکند. و دریا هم این کار را کرد. معلوم می‌شود اصل پسرکشی رواج داشت (قبل از قیام موسیٰ) در قرآن این دو مطلب روشن است سرّ مطلب اول روشن امّا سرّ مطلب دوم روشن نیست که چرا کودکان نوزاد را اگر پسر بود می‌کشتند. این را بعضی احتمال داده‌اند روی خوابی که خود دید یا پیشگویی بعضی از کاهنان به اطلاع فرعون رسید که فرزندی از بنی‌اسرائیل قیام می‌کند و بساط حکومت تو را برمی‌چیند یا خودش خوابی دید که آن خواب را معبّران اینچنین تعبیر کردند که از بنی‌اسرائیل کسی قیام می‌کند و تو را از بین می‌برد این احتمالش هست امّا اثباتش یک دلیل قطعی می‌خواهد که انسان بتواند بر آن تکیه کند. اگر بصورت یک روایت معتبر بود انسان در حدّ روایت به آن احترام می‌گذاشت. امّا تاریخ و به غیر معصوم مستند است و دلیل قطعی هم نیست. احیاناً ممکن است بنی‌اسرائیل در دوران حکومت زمزمه قیام داشته‌اند یا بدون قیامت بوده‌اند و فرعون روی مسائل نژادی و امثال آن دید که نسل بنی‌اسرائیل که جزو مهاجرین به سرزمین مصر هستند زیاد شد چون اولین کسی که از این نژاد به مصر آمد یوسف (سلام‌الله‌علیه) بود. که از کنعان وارد مصر شد. نهایت رادران یوسف (سلام‌الله‌علیه) آمدند و قبیله اینها فراگیر شد. فرعون احساس خطر کرد که این مهاجرین ممکن است یک روزی علیه من بشورند یا روی این احتمال تاریخی دست به کشتار زده است یا روی آن خواب نمی‌شود به صورت قطعی گفت که آن دلیل تاریخی است یا این دلیل خیالی و قرآن در این زمینه فقط اصل جریان را ذکر می‌کند که میلاد موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) به عنوان معجزه است امّا منشأش چیست چون مهم نبود ذکر نفرمود مطلب بعدی آن است که قرآن کریم همان طوری که دربارهٔ اصل توحید سخن می‌گوید که عالم مبدئی دارد با وثنیّین مجادله به جدال احسن می‌کند یا وثنیّین هم مجادله به جدال احسن دارد وثنیتین کسانی هستند که نظام عالم را به ارباب متفرّقون ارجاع دادند و برای هر بخشی ربّی قائل بودند ربّ ارض، ربّ سماء، ربّ بحر، ربّ جبال و مانند آن. و خدا را بّ الارباب می‌دانستند ارتباط انسان را از خدا قطع و خدا را هم از انسان منغرل و کارها را به اربا متفرّقون می‌سپردند امّا ثنویّین که احیاناً شبههزرتشتیها هم از آنجا نشأت گرفته است این است که کارهای خیر را در عالم به خدا استناد می‌دهد و کارهای شر را به اهرمن قرآن کریم همان طوری که دربارهٔ بت‌پرستان و وثنیّین سخنانی دارد و براهین قطعی برای توحید ربوبی اقامه می‌کند دربارهٔ ثنویّین و دوگانه پرستان براهین قطعی دارد لذا می‌فرماید به اینکه اگر شرّ است آزمون الهی است اگر خیر است آزمون الهی است. اینکه فرمود: «فی ذلک بلاء من ربّکم عظیم» یعنی جامع بین آن عذاب و این نجات هر دو بلاست. قبلاً که در رنج بودید بلای الهی بود تا ببیند شما صبر می‌کنید یا نه و صبر کرامت است، صبر شجاعت است. و بعداً هم خدای سبحان شما را به این نعم متنعّم کرد تا شما را بیازماید ببیند شما شاکرید یا نه. پس اگر نعمت است از آنِ خداست به عنوان شکر و اگر بلا و مصیبت استاز آن خداست به عنوان امتحان تا روشن شود چه کسی صابر است و چه کسی غیرصابر اینکه در سورهٔ اعراف فرمود: «و بلوناهم بالحسنات و السّیّئات» که بحث جلسه قبل بود. فرمود ما به حسنات و سیّئات می‌آزمائیم برای آن است که شبهه ثنویّین و دوگانه‌پرستان مطرح نشود. اینکه در سورهٔ انبیا فرمود «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً» برای آن است که این شبهه دوگانه‌پرستی مطرح نشود اگر خیر است انسان در برابر آن یک وظیفه و مسؤولیتی دارد اگر شرّ است در برابر آن یک وظیفه و مسئولیتی دارد چیزی در جهان هستی به غیرخدا استناد ندارد و هر دو رحمت است با نظر عام زیرا بلارحمت است تا انسان در بلا با صبر آزموده شود و اگر صبر بنی‌اسرائیل نبود این همه نعم را خدای سبحان به اینها نمی‌داد که از اینها انبیا و ملوکشان سلیمان و داوود (علیهما السّلام) مبعوث کند و اگر نعمت است وظیفه جز شکر نیست. بنابراین اینکه فرموده «و فی ذلک بلاء من ربّکم عظیم» یک درس توحیدی است هم علیه شرک وثنیّین هم علیه شرک ثنویّین. گاهی با دو تعبیر و دو کلمه این مطلب را بیان می‌کند. نظیر سورهٔ انبیا که فرمود: «و نبلوکم بالشرّ و الخیر فتنة» یا «بلوناهم بالحسنات و السیّئات» یا نظیر سورهٔ فجر.
جواب سؤال: این هم فرمود: فبما کسبت أیدیکم» هست امّا ببینیم شما در حال مصیبت جبران می‌کنید یا نمی‌کنید. «قل لن یصیبنا الاّ ما کتب الله لنا» هیچ مصیبتی به انسان برخورد نمی‌کند مگر طبق قضا و قدر الهی. یا کیفر اعمال گذشته یا زمینه است برای اندازه‌گیری مقامات بعدی و صبریابی. چیزی در جهان نیست که منهای کار خدای سبحان باشد. منتها از خدای سبحان جز رحمت چیزی تنزّل نمی‌کند در این جهان که آمد یک شرّ قیاسی و شرّ نسبی انتزاع می‌شود و آن شرّ نسبی هم زمینه است برای بسیاری از تکامل‌ها. «قل لن یصیبنا الاّ ما کتب الله لنا» بنابراین همان طوری که بلا امتحان است رفاه هم امتحان است. همان طوری که پیروزی بنی‌اسرائیل بلای عظیم بود امتحان عظیم بود آن رنج و شکنجه‌هایی که تحمّل می‌کردند هم بلای عظیم است آنگاه انسان به استناد آیهٔ سورهٔ حدید نه در شدائد نگران است نه در نعمتها خوشحال. «لکیلاً تأسوا علی ما فاقکم و لا تفرحوا بما ٰاتیٰکم» این می‌شود یک بینش الهی و توحیدی. لذا خدای سبحان هر دو را بلا امتحان می‌شمارد.
دربارهٔ کلمه «یستحیون نساءکم» این تعبیر هم شده است که قابله‌های فراوانی از طرف فرعون مأموریت پیدا می‌کردند که زنان باردار بنی‌اسرائیل را زیر نظر داشته باشند که اگر چنانچه فرزندی که بدنیا آورد پسر بود همان لحظه بکشند. همین هم یک عذاب مهین بود این «یستحیون نساءکم» بعد از قیام موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) معنایش بخوبی روشن است که یقیناً این کار را می‌کردند دربارهٔ قبل از میلاد و قبل از قیام موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) هم همین کار را نقل کرده‌اند که قابله‌های فراوان را مؤموریّت داده بودند که زنان باردار را مواظب باشند. «یستحیون نساءکم و فی ذلکم بلاءٌ من ربّکم عظیم» آنگاه به همین بنی‌اسرائیل می‌فرماید به اینکه کاری که فرعون بر شما روا داشت شما بر دیگری روا ندارید در جریان بخت نسر دوباره بر اینها مسلّط کرد. بخت نسّر از بین رفت رفت، فرعون از بین رفت امّا سنّت خدا باقی است نظیر اینکه خوابها از هم گسیخته است و بیداری‌ها به هم متّصلند بیداری یک حقّی است که می‌ماند و خواب احدوثه‌ای است که سپری می‌شود ظالم مثل خواب است که از یکدیگر سلسله ظالمین منقطع هستند و احدوثه خواهند شد و چیزی که می‌ماند حق است. لذا فرمود آنکه حق است. «امّا ما ینفع النّاس فیمکث فی الأرض» امّا آنکه باطل است. «فیذهب جفاءً» تا سرانجام به مقصد برسد به جایی برسد که «لیظهره علی الدّین کلّه» که عالم به کام اهل حق باشد. که «لله میراث السّموات و الأرض» اینها خس و خاشاکند که می‌روند و حق می‌ماند. «امّا ما ینفع النّاس فیمکث فی الأرض» این می‌شود سنّت حق عالم به کام اهل حق است به کام اهل تقواست. «فالعاقبة للمتّقین» چون در این سیل دارد حرکت می‌کند. این سیلی که آمده برای ایننیست که بخار بشود برای آن است که به دریا برود البته یک خس و خاشاکی هم روی آن هست که «فیذهب جفاءً» فرمود ظلم و ستمکاران این خس و خاشاک سیل رحمت هستی ما هستند اینها از بین می‌روند و این سیل هستی به دریا می‌ریزد و می‌آرمد. «و العاقبة للمتّقین» «لله میراث السّموات و الأرض» «انّ الأرض لله یورثها من یشاء» «و نرید أن نمن علی الّذین استضعفوا فی الأرض» اینها به عنوان سنّت قطعی خداست. فرمود ما کارمان را ادامه می‌دهیم نه اینکه قبلاً ما اراده کرده‌ایم. این نرید فعل مضارعی است که دلالت بر استمرار دارد. ما همواره این کار را می‌کنیم شما هم کمی بجنبید.
جواب سؤال: تاریخ را باید قرآن بیان کند که احسن القصص می‌گوید یعنی حق می‌گوید، حق می‌بیند حق طرح می‌کند ممکن است یک مورّخ با یک دیدی دست به قلم بزند چیزهایی به دلخواه خود بنویسد. آنکه این نظام را ساخت تاریخ این نظام را می‌گوید ظالمین مانند خس و خاشاکند و رفتنی هستند و مؤمنین همواره می‌مانند. عالم به کام اهل ایمان است الآن هم اگر زور را بردارند می‌بینید که همهٔ سکنه روی زمین طالب حق هستند. فرمود: «و امّا ینفع النّاس فیمکث فی الأرض» آنها خس و خاشاک هستند که «فامّا الزّبد فیذهب جفاءً» بالاخره اگر یک زرگر بخواهد یک انگشتر گرانبها بسازد باید این طلا را آب شد یک کفی هم دارد یا اگر سیل بخواهد به دریا بریزد کفی هم دارد. این دو مثل را در سورهٔ رعد بیان کرد. فرمود: «أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةُ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رَابِیاً» یا مثال آتش زد که زبدی که مثل صنعتگر و زرگری که می‌خواهد حیله درست کند که روی آن طلای آب شده و جوشیده کفی هم پیدا می‌شود با کف کسی انگشتر درست نمی‌کند این کف رفتنی است چند لحظه آرام می‌شود و با آن طلای آب شده انسان انگشتر می‌سازد. که دو مثال در سورهٔ مبارکه رعد ذکر کرده است.
جواب سؤال: ظلم به سوء اختیار ظالمین است ولی به هاضمه عالم ناسازگار است. مثل غذایی که در هاضمه انسان سازگار نیست انسان برمی‌گرداند. در هاضمه این عالم ظلم جا ندارد ظلم را برمی‌گرداند. این است که فرمود: «و فی ذلکم بلاءٌ من ربّکم عظیم» تنها نعمت بلا نیست نقمت هم بلاست چنانکه تنها نقمت بلا نیست نعمت هم بلاست و هر دو امتحان است و زمام هر دو بدست خداست.

«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 30:28

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی