display result search
منو
تفسیر آیه 48 سوره بقره - بخش هشتم

تفسیر آیه 48 سوره بقره - بخش هشتم

  • 1 تعداد قطعات
  • 35 دقیقه مدت قطعه
  • 177 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 48 سوره بقره - بخش هشتم

- شفاعت کنندگان چهار قسمند: ملائکه، انبیاء ،مومنین و قرآن
-شرایط شفاعت شوندگان
- حق شفاعت مومنین
- شفاعت قرآن
- شفاعت قرآن تکمیل نقص
- امید بخش ترین آیه

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَاتَّقُوا یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنْصَرُونَ
گرچه ظاهر این کریمه، نفی عوامل نجات از عذاب است ولی دربارهٔ خصوص شفاعت، آیات فراوانی، چنانکه روایات بی‌شماری هست و شفاعت را استثنا می‌کند. منتها در شفاعت مسائلی بود که بعضی از آنها هم گذشت و یکی از آن مسائل این بود که چه کسی شفیع است؟ فرشتگان و انبیا و مؤمنین و همچنین توبه و عمل صالح اینها حق شفاعت دارند. دربارهٔ فرشتگان آیاتی بود که اشاره شد و همچنین دربارهٔ انبیا(علیهم‌السّلام).
دربارهٔ مؤمنین هم بعضی از آیات دلالت بر شفاعت دارد که در سورهٔ حشر دعای مؤمنین را نسبت به یکدیگر نقل می‌کند آیهٔ 10 سورهٔ حشر این است که *«وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤوفٌ رَحِیمٌ»*﴿1﴾ این طلب مغفرت مؤمنین برای دیگر مؤمنان که قبل از آنها بودند این یک نحوه شفاعت است اینگونه از دعاها را خدا مستجاب می‌کند نمونه‌اش همان دعای چهل مؤمن است در نماز شب و مانند آن. که اقلّ آن چهل مؤمن است نه اینکه انسان بیش از چهل مؤمن را دعا نکند. ممکن است صدها نفر را در نماز شب دعا کند و این دعاها انشاء الله مستجاب است و این بنوبه خود شفاعت است. که مؤمن می‌تواند از دیگران خواه زنده خواه مرده شفاعت کند خواه از گذشتگان، خواه از معاصرین شفاعت کند این طلب مغفرت برای دیگران یک نحوه شفاعت است و خدای سبحان از اینها با تجلیل یاد می‌کند. اگر این کار، کار لغوی بود که خدا با عظمت یاد نمی‌کرد می‌فرماید اینها کسانی هستند که می‌گویند: *«ربّنا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا»*﴿2﴾ اگر این دعا مستجاب نمی‌بود، یک کار لغوی بود که خدای سبحان از اینها با این تجلیل یاد نمی‌کرد پس مؤمنین هم حق شفاعت دارند. البته منهای مسألهٴ روایات که برای عالم فقیه و مؤمن شفاعت قائل شده است. و بخشی از این آیات یاد شده ناظر به مسأله دنیاست بخشی هم مطلق است و بعضی هم دربارهٔ خصوص قیامت است.
در آیات سورهٔ غافر که جریان شفاعت فرشتگان مطرح بود در آیهٴ 9 اینچنین آمده است که *«وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»*﴿3﴾؛ یعنی پروردگارا امروز آنها را از سیّئات حفظ بکن. سیّئات چیزی که انسان را متأثّر و متألّم می‌کند، و خوشایند انسان نیست. آن روز صحنه قیامت و عذاب قیامت برای انسان سیّئه است چون *«جزاء سیّئة سیّئة مثلها»*﴿4﴾ فرشتگان عرض می‌کنند خدایا اینها را از سیّئات حفظ بکن و هر که را تو امروز از سیّئات حفظ کردی به اینها رحم کرد‌ه‌ای. گرچه احتمال آن هست که منظور از این *«یومئذٍ»* دنیا باشد و فرشتگان به خدا عرض کنند که انسان را از معاصی حفظ بکن که این شفاعت ناظر به دنیا باشد امّا آیهٔ قبلش اینچنین بود که *«وَقهم عذاب الجحیم»*﴿5﴾ و آیهٔ بعدش هم باز این است که *«إنّ الّذین کفروا ینادون لمقت الله أکبر من مقتکم أنفسکم»*﴿6﴾ که باز مربوط به قیامت است. چون قبلش مربوط به قیامت است. بعدش مربوط به قیامت است این سیاق نشان می‌دهد که منظور از این *«یومئذٍ»* هم قیامت است نه دنیا، پس در قیامت فرشتگان شفاعت می‌کنند چنانکه در دنیا هم طلب مغفرت می‌کنند و می‌گویند *«و من تق السیّئات»*﴿7﴾ یعنی کسی که تو آنها را امروز از شدائد حفظ کردی *«فقد رحمته»*﴿8﴾ یعنی رحمت خاصّه‌ات شامل آنها شده است. *«و ذلک هو الفوز العظیم»*﴿9﴾.
سؤال ...
جواب: انسان شفیع می‌شود تا مشکل مشفوع له برطرف بشود یک وقت انسان دفع عقاب است یک وقت رفع عقاب است یک وقت دعا می‌کند خدایا؛ توفیق به فلان شخص بده که مبتلا به معصیت نشود. یک وقت دعا می‌کند خدایا معصیت انجام یافته‌اش را ببخش. بله شفاعت هم طلب است استدعاست چیز دیگر نیست.
سؤال ...
جواب: شفاعت آن است که شفیع پیش مشفوع له از مشفوع عنده بخواهد که مشکل مشفوع له را حل کند. در قیامت سؤال می‌کند که شما اینها را عفو کنید اینها که استحقاق عقاب دارند عقاب نکنید. در دنیا سؤال می‌کنند خدایا گناهان این‌ها را بیامرزید. طلب می‌کنند در حقیقت استدعا می‌کنند. یا استدعا می‌کنند که گناهان اینها بیامرزید یا استدعا می‌کنند که اینها را به جهنّم نبرید.
سؤال ...
جواب: نه معمولاً آن است که قبول باشد و اینکه فرمود: *«من ذا الّذى یشفع عنده إلاّ بإذنه»*﴿10﴾ اذن خدا در موردی است که اثر کند.
سؤال ...
جواب: برای اینکه شافعینی هستند بحثش قبلاً گذشت مثل این که مدرسین در حوزه هستند یک کسی نمی‌خواهد درس بخواند. می‌گویند این همهٔ مدرسین هستند و استفاده نمی‌کند نه اینکه آنها درس می‌دهند او درس می‌رود و درس سودی ندارد اینچنین نیست: *«فما تنفعهم شفاعة الشّافعین»*﴿11﴾ یعنی شافعین فراوانی هستند ولی او نمی‌تواند از شفاعت شافعین استفاده کند چون شافعین دربارهٔ او شفاعت نمی‌کنند.
باز نمونهٴ دیگری از شفاعت در قیامت کبری آنچه که در سورهٔ اعراف بیان شده است در سورهٔ اعراف آیهٔ 49 اینچنین است که *«أَهؤُلاَءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لاَیَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لاَخَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلاَأَنْتُمْ تَحْزَنُونَ»*﴿12﴾ گویندگان این کلام، اصحاب اعراف هستند. رجالی هستند که در اعراف بسر می‌برند. *«وَنَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالاً یَعْرِفُونَهُم بِسِیماهُم قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ ٭ أَهؤُلاَءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لاَیَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍِ»*﴿13﴾ در اعراف دو گروهند یک عده فرمانروایان اعراف هستند به اذن خدا یک عدّه سرگردانان اعرافند بلاتکلیف، آنها که وضعشان روشن نشد در اعراف بسر می‌برند به دستور رجال اعراف وارد بهشت می‌شوند این رجال اعراف چون می‌فرماید رجال پس معلوم می‌شود ملائکه نیستند. این یک مطلب، مطلب دیگر اینکه این مردان، مردان عادی نیستند زیرا آن روز احدی بدون اذن خدا سخن نمی‌گوید *«یوم یأتِ لا تکلّم نفس إلاّ بإذنه»*﴿14﴾ احدی حق حرف ندارد نه تشریعاً حق حرف ندارد تکویناً قدرت سخن ندارد. چون بساط تشریع با انقطاع دنیا منقرض می‌شود نه اینکه آن روز حرف زدن حرام است. چون حرمت و وجوب مال دنیاست. آن روز احدی قدرت حرف ندارد مگر اینکه خدا اذن بدهد مثل اینکه زبان ما تا ما نخواهیم حرف نمی‌زند زبان تکویناً در اختیار روح است روح تا نخواهد زبان حرف نمی‌زند همهٔ انسانها در قیامت آنچنان تحت ذلّت هستند و خدای عزیز حاکم است که تا خدا نخواهد اینها قدرت حرف ندارند. پس تا خدا اذن ندهد کسی حرف نمی‌زند.

تطبیق رجال بر ائمه(علیهم السلام) در روایات
این مردانی که حق حرف دارند فرشته نیستند چون فرمود: *«و علی الأعراف رجال»*﴿15﴾ پس مردان هستند نه جزو فرشتگان و کسانی هستند که مجازند سخن بگویند این دو. و اذ نشان هم این است که به اصحاب اعراف به اهل اعراف که سرگردانند اجازه ورود می‌دهند می‌گویند بروید بهشت. اینها کیانند؟ کیست که در قیامت بتواند سخن بگوید آنهم اذن ورود به بهشت بدست او باشد غیر از معصومین اهل‌بیت(علیهم ‌السّلام)؟ لذا آنها فرمودند ما هستیم آن روایات این آیه را تطبیق کرد بر اهل بیت(علیهم‌ السّلام) و تطبیق بحقّی هم هست.(16) اصل جریان را در همین سورهٔ اعراف آیهٔ 46 به بعد بیان می‌کند. می‌فرماید به اینکه *«و علی الأعراف رجال یعرفون کلاًّ بسیماهم»*﴿17﴾ بر اعراف مردانی هستند که مشرفند همه را با سیما می‌شناسند. سیما یعنی علامت نه سیما یعنی صورت، سیما از سمه و وسمه و موسوم بودن یعنی نشانه. *«سیماهم فی وجوههم»*﴿18﴾ یعنی نشانهٴ اینها در صورتهایشان است. و گرنه سیما به معنای علامت است. فرمود همه را با علامتها می‌شناسند *«وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیمَاهُمْ وَنَادَوا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ ٭ وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لاَتَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»*﴿19﴾ اینها مردانی هستند که هم اصحاب جنّت را می‌شناسند هم اصحاب نار را می‌شناسند. با اصحاب جنّت سلام دارند وقتی اصحاب نار را می‌بینند می‌گویند خدایا ما را جزو اینها قرار نده بعد *«وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالاً یَعْرِفُونَهُم بِسِیَماهُم»*﴿20﴾ مردانی را که با سیما و علامت می‌شناختند همین اصحاب اعراف که مردان الهیند آنها را منادی قرار می‌دهند با آنها سخن می‌گویند، می‌گویند: *«مَاأَغْنَىٰ عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ»*﴿21﴾ این ثروتی که اندوختید آن استکباری که داشتید هیچکدام مشکل شما را امروز حل نکرد. *«أَهؤُلاَءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لاَیَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ»*﴿22﴾ آنگاه اشاره می‌کنند به این مؤمنین سرگردان به این محرومین، می‌فرمایند شما نه استکبارتان مشکلتان را حل کرد نه آن جمع مالتان مشکلتان را حل کرد و دربارهٔ این محرومین و طبقهٴ متوسّط از اهل ایمان می‌گفتید اینها به جایی نمی‌رسند ولی امروز معلوم می‌شود چه کسی سعادتمند است و چه کسی شقیّ است آ‌نگاه در همین ملأ به این افراد مؤمن متوسط که هنوز وضعشان روشن نشده است دستور می‌دهد بفرمایید بهشت. فرمود: *«و نادی أصحاب الأعراف»*﴿23﴾ یعنی همین مردان الهی *«رجالاً یعرفونهم بسیماهم»*﴿24﴾ مردانی که اینها اهل استکبار و جمع مال بودند اینها را با علامت می‌شناسند به اینها خطاب می‌کنند که *«مَا أَغْنَىٰ عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ»*﴿25﴾ آن کارهایی که در دنیا داشتید هیچکدام از اینها مشکل آخرت شما را حل نکرد. *«أَهؤُلاَءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لاَیَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ»*﴿26﴾ اشاره می‌کنند به این مؤمنین متوسّط که هنوز وضعشان روشن نشده است و وارد بهشت نشده‌اند می‌فرمایند: شما دربارهٔ اینها می‌گفتید که اینها به مقصد نمی‌رسند و طرفی نمی‌بندند. *«أُدخلوا الجنّة»*﴿27﴾ بفرمایید بهشت به این افراد منتظر و متوسّط که هنوز در اعرافند و وارد بهشت نشده‌اند به اینها دستور می‌دهند می‌گویند *«أُدخلوا الجنّة»* بروید بهشت. *«لا خوف علیکم و لا أنتم تحزنون»*﴿28﴾ پس در اعراف دو گروه هستند یک عدّه کسانی هستند که هنوز وضعشان روشن نشده است وارد بهشت می‌شوند یک عدّه فرمانروایان اعراف هستند به اذن خدا. آن روز احدی سخن نمی‌گوید مگر اینکه خدا اذن بدهد و اینها هم جزو رجالند نه جزو فرشتگان. مردانی که فرمانروایان اعرافند و منتظرند که این محرومین از اهل تشیّعشان به بهشت بروند تا بعد خودشان وارد بهشت بشوند همان معصومین(علیهم‌السّلام) هستند که می‌فرمایند: *«أُدخلوا الجنّة»*﴿29﴾ بروید بهشت اگر دربارهٔ حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده است که او «قسیم الجنّة و النّار»(30) است این دربارهٔ سایر اهل بیت هم هست. این عالی‌ترین مرحلهٴ شفاعت است منتها مسأله، مسأله تکوین است نه مسأله بخشش گناه.
سؤال ...
جواب: عرض کردیم این مرحلهٴ نفوذ تکوینی است نه شفاعت مصطلح ولی بالاتر از شفاعت است.
سؤال ...
جواب: بسیار خب، تنفیذشان باذن خداست که بالاترین مرحله وساطت است این از شفاعت مصطلح قوی‌تر است اینها هستند که می‌گویند *«ادخلوا الجنّة»*﴿31﴾ بروید بهشت.
بنابراین، هم در دنیا مسأله شفاعت مطرح است هم در آخرت هم دربارهٔ فرشتگان هم دربارهٔ انبیا هم دربارهٔ مؤمنین.



ششم: قرآن
امّا آنچه را که به عنوان شفاعت قرآن مطرح است خدای سبحان همان طوری که ایمان را توبه را عمل صالح را باعث شفاعت می‌داند قرآن را هم باعث شفاعت می‌داند. *«یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ»*﴿32﴾ کسی که تابع قرآن شد بوسیله این خدای سبحان راههای نجات را به او نشان می‌دهد. آن مقدار را که فهمید و عمل کرد که طی کرد و آن مقداری که عمل نکرد به برکت قرآن حل می‌شود. این کریمه *«یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ»*﴿33﴾ در روایات مبسوطاً بیان شده که قرآن حق شفاعت دارد در کتاب شریف وافی در باب فضل قرآن آن‌جا یک بابی است که قرآن متمثّل می‌شود و شفاعت می‌کند یعنی صفوف انبیا، صدّیقین، شهداء، صالحین همه هستند بعد می‌بینند یک چهره نورانی می‌آید همهٔ اهل این صفوف فکر می‌کنند این چهرهٴ نورانی از آنهاست. صف مؤمنین خیال می‌کنند این مؤمن خالص است می‌بینند که از کنار اینها هم می‌گذرد صف اولیا خیال می‌کنند این از آنها است می‌بینند از آنها هم ردّ می‌شود صف انبیا خیال می‌کنند این از آنهاست می‌بینند او از آنها هم رد می‌شود و این حقیقت قرآن و باطن قرآن است که در قیامت به این صورت ظهور می‌کند چون قرآن مهیمن بر همهٔ کتب پیشینیان است. و هر پیغمبری به اندازه کتاب خود مقام دارد یعنی عالیترین مقام موسای کلیم همان مقام تورات اوست عالیترین مقام عیسای مسیح(سلام الله علیهما) همان انجیل اوست. هر پیغمبری به اندازه کتاب خود دارای مقام است چون قرآن مهیمن بر دیگر کتب است پس حقیقت قرآن و باطن قرآن مهیمن بر حقایق انبیای پیشین هم هست از این جهت همهٔ انبیا احتمال می‌دهند که این چهرهٴ نورانی به صف اینها بپیوندد می‌بینند که نه از صف اینها هم می‌گذرد این حقیقت قرآن است که این روایت شریف را حتماً ملاحظه می‌فرمایید(34) و این هم شفاعت می‌کند. اینکه به یک صورت نورانی در می‌آید و شفاعت می‌کند نه یعنی می‌گوید خدایا اینها که عمل کرده‌اند عملشان مطابق با من است. آنها که عمل کردند که کردند، آنها که عمل نکردند و اهل قرآن بودند و کمبودی دارند قرآن از آنها شفاعت می‌کند.
در بیانات حضرت امیر(سلام‌الله‌علیه) که دربارهٔ عظمت قرآن سخن می‌گوید در خطبهٴ 176 صفحه 250 به عنوان فضل القرآن اینچنین است می‌فرماید: به اینکه «و اعلموا أنّ هذا القرآن هو الناصح الّذی لا یغشّ و الهادی الّذی لا یضلّ و المحدّث الّذی لا یکذب و ما جالس هذا القرآن أحدٌ إلاّ قام عنه بزیادة أو نقصان زیادة فی هدیٍ أو نقصان من عمیً» تا می‌رسد به این جمله شریف «و اعلموا أنّه شافع مشفّع» او شفاعت می‌کند و شفاعت او تشفیع می‌شود شفّعت الشفیع یعنی قبلت شفاعته او شافعی است که شفاعت او مقبول است. «و اعلموا أنّه شافع مشفّع و قائل مصدَّق و أنّه من شفع له القرآن یوم القیامة شُفِّعَ فیه» هر که قرآن از او شفاعت کند شفاعتش مقبول است. البتّه قرآن کلام خداست کلام خدا بدون اذن خدا سخن نخواهد گفت. «و قائل بأنّه من شفع له القرآن یوم القیامة شفّع فیه و من محل به القرآن یوم القیامة صُدِّقَ علیه»(35) هر کسی قرآن دربارهٔ او سعایت کند بگوید او بدرفتاری کرده است یعنی شکایت کند، یعنی سعایت کند، گزارش بد بدهد مورد قبول است. و هر کس قرآن دربارهٔ او شفاعت کند شفاعت او مورد قبول است. شفاعت یعنی چه؟ یعنی بگوید اعمال او با من منطبق بود؟ این معنای شفاعت است؟ یا شفاعت می‌کند یعنی از خدای سبحان می‌خواهد کمبود این شخص را جبران کند؟ اینکه در تفسیر شفاعت در همین کلمه *«من شفع له القرآن یوم القیامة شُفِّعَ فیه»* تفسیر شده است که «شفاعة القرآن نطق آیاته بانطباقها علی عمل العامل» این همان دأب کسی است که شفاعت برای او حل نشد. و الاّ شفاعت قرآن به این معنا نیست که یعنی خدایا اعمالی را که او داشت مطابق با من است این که خب متن عمل در قیامت روشن است. شفاعت قرآن مانند شفاعت انبیا، اولیا و ائمه معصومین(علیهم‌السّلام) به این است که خدایا یا از گناهان او بگذر یا ترفیع درجه بده و مانند آن: نه شفاعت می‌کند یعنی اعمال او با من مطابق بود اینکه معنای شفاعت نشد این می‌شود شهادت، نه شفاعت، شفاعت قرآن عبارت از آن است که کمبود را حل کند مثل شفاعت سایر شفعا و این حدیث شریف را حتماً ملاحظه بفرمایید که قرآن در قیامت به چه صورتی ظهور می‌کند آنگاه همه به این محتاجند.

مقام محمود، مقام شفاعت کبرا
اگر خدای سبحان به پیغمبرش وعده داد که من تو را به یک مقام محمود می‌رسانم و این مقام محمود را هم مقیّد نکرد که چه مقامی است معلوم می‌شود همگان از فیض رسالت پیغمبر در قیامت بهره می‌برند. آدم و من دونه. و این عالی‌ترین شفاعت است که حتی شفعاء هم از شفاعت پیغمبر برخوردارند در سورهٔ مبارکهٴ اسراء وقتی بشارت مقام محمود را بعد از نمازشب و شب زنده‌داری ذکر می‌کند اینچنین می‌فرماید: آیهٔ 87 تا 89 سورهٔ اسراء: *«أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ»*﴿36﴾ که این ناظر به نمازهای چهارگانه است از دلوک شمس تا غسق لیل چهارتا نماز است. از دلوک شمس یعنی زوال شمس ظهر و عصر شروع می‌شود تا غسق لیل، دل شب و تاریکی فراگیر شب که پایان نماز عشا است از دلوک شمس تا غسق لیل چهار نماز است. آنگاه به نماز صبح در جمله بعد اشاره کرد. فرمود: *«و قرآن الفجر»*﴿37﴾ جمعاً می‌شود نمازهای پنجگانه. *«أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ»*﴿38﴾ یعنی «أقم قرآن الفجر» که صلاة صبح است با این جمله نمازهای پنجگانه تتمیم شد. آنگاه دربارهٔ عظمت نماز صبح هم ذکر فرمود که: *«إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً»*﴿39﴾ برای اینکه فرشتگان لیل فرشتگان نهار هر دو شهادت می‌دهند و مانند آن. این دستور عام است. امّا دستور خاص که مربوط به وجود مبارک حضرت است فرمود: *«و من اللّیل فتهجّد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً»*﴿40﴾ از شب‌زنده‌داری غفلت نکن امید هست که خدا تو را به برکت شب‌زنده‌داری به مقامی برساند که این محمود است. وقتی مقام، مقیّد شد به محمدت و محمدت مطلق بود یعنی این مقامی است که همه از این مقام برخوردارند و از او بهره می‌گیرند و همه ثناگوی این مقام هستند چون محمود فرشته‌ها نیستی محمود انبیا نیستی محمود اولیا نیستی، محمود مطلق هستی. چه کسی محمود مطلق است؟ کسی که کاری بکند که همگان استفاده بکنند. یعنی بشود *«رحمة للعالمین»*﴿41﴾ اگر کسی کاری کرد که همه از او استفاده کردند هم *«رحمة للعالمین»*﴿42﴾ خواهد بود هم محمود مطلق است یعنی همهٔ حمد او را می‌کنند. لذا در ذیل این کریمه آمده است که این مقام، مقام شفاعت است و هیچ کسی نیست مگر اینکه به شفاعت رسول خدا(صلّی‌الله علیه و آله وسلّم) امیدوار است. این همان شفاعت کبرا است. اگر این مقام، مقامی نبود که کار خیر از او صادر بشود که حمد نداشت و اگر کار خیرش مخصوص به مذنبین بود که او محمود المذنبین بود نه محمود مطلق. یا اگر کارش طوری بود که فقط فرشته‌ها استفاده می‌کردند این محمود الملائکه بود نه محمود مطلق. از اینکه فرمود مقام، محمود است، حامدش حذف شده است نفرمود فرشتگان حمد می‌کنند، یا مذنبین حمد می‌کنند، یا انبیا حمد می‌کنند این محمود، محمود مطلق است معلوم می‌شود از این مقام، فیضی به همگان می‌رسد و همگان حامدند این همان، شفاعت کبراست. این همانست که همه به شفاعت حضرت امیدوارند. آنها که مبتلایند برای رفع ابتلا، آنها که متنعّمند برای ترفیع درجه، آنها که می‌خواهند شفاعت کنند به امید پیغمبر شفاعت می‌کنند آنگاه کسی که این مقام را دارد و خدای سبحان هم صاحب این مقام را به عنوان رؤوف رحیم معرّفی کرد آن وقت این از اهل کبائر از امّتان خویش غافل است. پس چه رحمتی است برای مؤمنین.
سؤال ...
جواب: چرا؟ چون همهٔ نعم را دارد ذکر می‌کند. در آیهٔ بعد هم راه ورود خروج مسائل را هم طرح می‌کند. *«وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلْطَاناً نَصِیراً»*(43) این راههای کمال را دارد نشان می‌دهد این نظیر قوانین فقهی نیست که یک سلسله آیات در صدد اصل تشریع باشد بعد مبیّنات بیاید چنین چیزی بیان نشد که فقط شما محمود مثلاً فرشتگان باشید. در قرآن جای دیگر بیان نشد که نماز شب نقشش این است که تو را به مقامی که محمود الملائکه بشوی می‌رساند بعد هم در جایی تبیین نشد.
سؤال ...
جواب: نه درجاتی دارد، این سمت را دارد. بله، نه قاعده، قاعده عقلایی است ولی در فقه چون این چنین است یک سلسله اطلاقات تشریعی دارد یک سلسله اطلاقات بیانیّه، امّا اینجا اطلاقات بیانیّه‌اش همین است چون بعداً بیان نکرده است. نظیر صلاة نیست که *«اقم الصّلاة»*﴿44﴾ اطلاق تشریعی داشته باشد و اطلاق بیانی نداشته باشد و در موارد دیگر بیان شده است. امّا اینجا نماز شب انسان را به کدام مقام می‌رساند بیان نشده است مگر همین این اگر این هم مهمل باشد که قابل استدلال نیست.
سؤال ...
جواب: کار اختیاری باید بکند آن مدح است نه حمد. بالآخره اگر کسی کار خوب نکرد که حمد نمی‌کنند، مدحش می‌کنند نه حمد. ممدوح بودن است نه محمود بودن.
سؤال ...
جواب: این مال کسی است که اگر بی‌اعتنایی بکنند به قرآن *نبذوه وراء ظهورهم»*﴿45﴾ قرآن باید شفاعت کند، شفاعتش باید به اذن خدای سبحان باشد. دربارهٔ آنها شفاعت نمی‌کند. امّا نسبت به دیگران که بسیاری از احکام را عمل کرده‌اند در بعضی موارد لغزیده‌اند که شفاعت می‌کند.
سؤال ...
جواب: آنها در آن مقام یک واحد هستند اهل‌بیت در آن مقام نورانیّت یک واحد هستند.
در پایان سورهٔ توبه اینچنین فرمود که پیغمبر نسبت به مؤمنین *«بالمؤمنین رؤوف رحیم»*﴿46﴾ کسی که دارای مقام محمود هست و از طرف دیگر بالمؤمنین رؤوف و رحیم هست مؤمنین در قیامت گرفتار عذاب باشند و پیغمبر با داشتن مقام محمود و رحمة للعالمین از اینها غفلت کند؟! اینچنین نیست. لازمه‌اش این است که بالمؤمنین رؤوف و رحیم نباشد. اینکه فرمود: بالمؤمنین رؤوف و رحیم است. مقام محمود را هم دارد یقیناً شفاعت می‌کند.
لذا از امام باقر(سلام‌الله ‌علیه) و از سایر معصومین هم با یک تفاوتی نقل شده است که می‌فرمایند امیدبخش‌ترین آیهٔ در قرآن کریم به نظر شما همان آیهٔ سورهٔ زمر است آیهٔ 53 سورهٔ زمر که می‌فرماید: *«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»*﴿47﴾ پیش شما امیدبخش‌ترین آیهٔ این آیه است ولی پیش ما اهل‌بیت(علیهم‌ الصّلاة‌ و علیهم ‌السّلام) امیدبخش‌ترین آیه، آیهٴ 5 سورهٔ ضحیٰ است که فرمود: *«و لسوف یعطیک ربّک فترضیٰ»*﴿48﴾ اینقدر خدای سبحان به پیغمبر عطا بکند که او راضی بشود.(49) خب، این رضا دربارهٔ مسائل شخصی نیست که پیغمبر در هر امری راضی باشد مگر رسول خدا به مقام رضا نرسیده بود؟ او که به همه چیزش راضی بود. به قلیلش، به کثیرش، به جهادش، به تبعیدش، به هجرتش، به توهین و استهزائش. به همهٔ چیزش راضی بود او شکایتی نداشت این کدام مقام رضاست که می‌فرماید: *«و لسوف یعطیک ربّک فترضیٰ»*﴿50﴾ آنهم مقیّد نکرد. خب، اگر پیغمبر *«رحمة للعالمین»*﴿51﴾ است و اگر بالمؤمنین رؤوف و رحیم است و اگر دارای مقام محمود است و اگر خدا آنقدر می‌دهد که او راضی باشد آیا او راضی هست که عدّه‌ای از مؤمنین در جهنّم بسوزند؟ بعد بگوید خدایا همین مقدار که دادی من راضی هستم؟ این قابل باور نیست لذا اهل‌بیت فرمودند: امیدبخش‌ترین آیه به نظر ما اهل بیت این کریمه است.
سؤال
جواب: مؤمن فاسق، نه مؤمنی است معصیت کرده، شفاعت شامل این‌ها می‌شود اگر خدای سبحان بخواهد این‌ها یقیناً شفاعت می‌کنند از طرف این‌ها آمادگی است البته شرک نباشد، کفر نباشد، نفاق نباشد و امثال ذلک «إنّ شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصّلاة»(52) این در برزخ، در احتضار و مانند آن فشار می‌بیند تا مقداری تطهیر بشود تا در قیامت شفاعت کبرا احیاناً شامل آنها خواهد شد. منتها تحمّل مشکلات برزخ و احتضار کار آسانی نیست. فشار قبر مال کسی است که اینها را سبک شمرده است خب مگر فشار قبر کم است؟ مگر کسی می‌تواند تحمّل کند؟ طامّه موت مگر کم است؟ اگر چنانچه نوبت به جهنّم رسید اینها شفاعت می‌کنند.
سؤال ...
جواب: بله، البته باید مسلمان باشد، مؤمن باشد، به اصول دین معتقد باشد. آنها اگر چنانچه مؤمن باشند اصول کلّی دین و تشیّع، اینگونه از قیود اولیّه را داشته باشد بعید است که در قیامت بصورت حیوان محشور بشوند.
سؤال ...
جواب: شفاعت از این طرف اگر خدای سبحان اذن بدهد حتمی است منتها به اذن خدا متّکی است و اذنش، اذن حکیمانه است. چون بسیاری از اسرار است که خدا می‌داند. تنها امری که زمام کل بدست اوست اذن خداست الآن بحث در این است که چه کسانی حق شفاعت دارند؟ این‌ها حق شفاعت دارند ولی زمام شفاعت «و آخر من یشفع أرحم الرّاحمین» او باید اذن بدهد او می‌داند که به چه کسی اذن بدهد چون حکیم مطلق است.
سؤال ...
جواب: چون یکی است، چون قرآن در حقیقت آن عصارهٴ رسالت است شخصیت حقوقی پیغمبر قررآن است.
سؤال ...
جواب: بله حقیقت قرآن، انسان کامل است و اگر «کان خلقه القرآن»(53) اگر پیغمبر به صورت یک کتاب متمثّل بشود می‌شود قرآن و اگر قرآن بصورت یک انسان دربیاید می‌شود پیغمبر، حقیقت اینها یکی است.
سؤال ...
جواب: من پیش تو مقرّب هستم باعث می‌شود که خدای سبحان فضلش را ضمیمه عدلش کند یا من پیش تو مقرّب هستم باعث می‌شود که مسکنت این عبد محکوم را هم از نظر دور ندارد. این واسطه می‌شود برای اَحد الأمرین. بنابراین، روایات اگر مسأله شفاعت قرآن یا شفاعتهای دیگر را نظیر شفاعت مسجد، شفاعت اماکن متبرّکه دیگر مشاهد مشرّفه و امثال ذلک را تصریح می‌کند با اصول کلّی قرآن موافق است، مخالف نیست. چون باید خدا اذن بدهد و زمام شفاعت به اذن خداست هر که را او اذن داد داد و معصومین ﴿علیهم السلام﴾ که مبین قرآنند خصوصیت‌ها را مشخص کرده‌اند که آن خصوصیّات به خواست خدا در بحث روایی حل می‌شود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


پاورقی‌ها:
﴿1﴾ سورهٔ حشر، آیهٔ 10.
﴿2﴾ سورهٔ حشر، آیهٔ 10.
﴿3﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 9.
﴿4﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 40.
﴿5﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 7.
﴿6﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 10.
﴿7﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 9.
﴿8﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 9.
﴿9﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 9.
﴿10﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 255.
﴿11﴾ سورهٔ مدثّر، آیهٔ 48.
﴿12﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 49.
﴿13﴾ سورهٔ اعراف، آیات 48 ـ 49.
﴿14﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 105.
﴿15﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 46.
(16) کافی، ج 1، ص 184؛ بحار، ج 8، ص 337.
﴿17﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 46.
﴿18﴾ سورهٔ فتح، آیهٔ 29.
﴿19﴾ سورهٔ اعراف، آیات 46 ـ 47.
﴿20﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 48.
﴿21﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 48.
﴿22﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ .49
﴿23﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 48.
﴿24﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 48.
﴿25﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 48.
﴿26﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 49.
﴿27﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 49.
﴿28﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 49.
﴿29﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 49.
(30) بحار، ج 38، ص 95.
﴿31﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 49.
﴿32﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 16.
﴿33﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 16.
(34) کافی، ج 2، ص 596 ـ 597.
(35) نهج البلاغة، خطبهٴ 176.
﴿36﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 78.
﴿37﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 78.
﴿38﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 78.
﴿39﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 78.
﴿40﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 79.
﴿41﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 107.
﴿42﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 107.
﴿43﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 80.
﴿44﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 78.
﴿45﴾ سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 187.
﴿46﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 128.
﴿47﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿48﴾ سورهٔ ضحىٰ، آیهٔ 5.
(49) بحار، ج 8، ص 57؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 446 ـ 447.
﴿50﴾ سورهٔ ضحىٰ، آیهٔ 5.
﴿51﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 107.
(52) من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 206.
(53) شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج 6، ص 340.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 35:45

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی