- 1406
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 47 تا 48 سوره بقره – بخش اول
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 47 تا 48 سوره بقره – بخش اول
- عذاب شدید قیامت
- مودت و دوستی و نسب خانوادگی در قیامت چاره ساز نیست
- ترغیب به شکر و تحذیر از کفران نعمت
- گسیختگی خانوادگی در قیامت
- ویژگیهای عذاب در قیامت
اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یا بنیإسرا ئیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمتُ علیکم وأنّی فضّلتکم علی العالمین ٭ و اتّقوا یوماً لاتجزی نفس عن نفس شیئاً ولایقبل منها شفاعة و لا یؤخذ منها عدل ولا هم ینصرون
ترغیب به شکر و تحذیر از کفران نعمت
بعد از بیان نعمتهای فراوانی که خدای سبحان نسبت به بنیاسراییل روا داشت، هم از باب بشارت و هم از باب تبشیر و تنذیر میفرماید به این که به یاد نِعَم الهی باشید یعنی شاکر باشید تا نعم الهی افزوده شود و کفران نعمت نکنید زیرا اگر کفران نعمت کردید گرفتار عذابی میشوید که رهایی از آن عذاب میسّر نیست. این تکرار *«یا بنیإسرائیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیکم»* برای آن است که اینها را به شکر وادار کند. چون ذکر نعمت همانطوری که ملاحظه فرمودید به شکر نعمت برمیگردد. و اینکه فرمود: *«نعمتی التّی أنعمتُ علیکم»* یعنی مُنعمتان را فراموش نکنید. در سورهٴ فاطر به همهٴ مردم خطاب فرمود: *«یا أیهّا النّاس اذکروا نعمة الله»*(1) امّا در باره بنیاسرائیل یک خصیصه ای است که می فرماید: *«نعمتی الّتی أنعمت علیکم»* چند بار خود را به اینها ارائه میدهد. میفرماید: به یاد نعمت من باشید که من آن نعمت را بر شما روا داشتم و این نعمت هم از بالا تنزّل کرده است لذا با کلمهٴ «علی» یاد شده است *«أنعمت علیکم»* یعنی از بالا این نعمت تنزل کرده است پس به یاد این نِعَم باشید.
نعمت ویژه برتری بر جهانیان
و یکی از بر جستهترین نعمتها این بود که نه تنها ما شما را از شرّ فراعنه مصر آزاد کردیم بلکه به شما سلطنت دنیایی و اخروی دادیم *«وأنّی فضّلتکم علی العالمین»* از بین شما ما ملوک و انبیا مبعوث کردیم. سلیمان(سلام الله علیه) را ملک و ملکوت دادیم داود(سلام الله علیه) این چنین بود. اینها از شما برخاستند.
ـ مراد از *«العالمین»*
لذا *«و أنی فضّلتکم علی العالمین»* یعنی بر عالَمین عصرتان نه بر جمیع عوالم. به شهادت اینکه همینها که کفران نعمت کردند خدای سبحان دربارهٴ همین بنیاسراییل میفرماید به این که: *«ضربت علیهم الذلّة و المسکنة»*(2) دربارهٴ همین بنیاسراییل فرمود: *«غضب الله علیهم»*(3) دربارهٴ همین بنیاسراییل فرمود: *«وألقینا بینهم العداوة والبغضاء إلی یوم القیامة»*(4) تا روز قیامت اینها گرفتار اختلاف داخلیاند. برای اینکه در برابر این همه نعم که باید شاکر میبودند کفران نمت کردند و دچار سختترین عذاب دنیایی شدند در برابر این بشارتهایی که خدای سبحان مرحمت کرده است آنها را از عذاب قیامت میترساند.
میفرماید: *«یا بنیإسرائیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیهکم وأنّی فضّلتکم علی العالمین»* که این ذکر خاصّ بعد از عام است. این فضیلت بر عالَمین جزو برجستهترین نعمتهایی است که خدای سبحان به بنیاسرائیل مرحمت کرد.
سؤال ...
جواب: چون با قرینههایی که در بین هست و یاد شده است اینها ناظر به عالَمین عصر است به شهادت همان ایاتی که تلاوت شده است که *«ضربت علیهم الذلّة والمسکنة»*(5) معلوم میشود ناظر به آن عصر است نه ناظر به جمی اعصار.
گسیختگی روابط اجتماعی و خانوادگی در قیامت
آنگاه فرمود: *«واتّقوا یوماً لا تجری نفس ن نفس شیئاً ولا یقبل منها شفاعة ولا یؤخذ منها عدل ولا هم ینصرون»*؛ فرمود: از روزی بپرهیزید که احدی در آن روز به داد شما نمیرسد. و از شما هیچ چیزی پذیرفته نمیشود. و هیچ جایی برای داد و ستد نیست. همهٴ راههای نجات از عذاب در آن روز بسته است. انسان اگر بخواهد از عذاب برهد یا خود قدرت دارد که میتواند دفاع کند و یا اگر خود قدرت ندارد که دفاع کند روی مسایل قراردادی از قبیل تجارت و کمک مال و مانند آن میتواند از یک عذاب نجات پیدا کند یا اگر مسائل مالی به مشکل او خاتمه نداد رو روابط انسانی و قراردادهای اجتماعی که در جامعهها مطرح است انسان از عذاب میرهد. یا اگر روی قراردادها نبود روی پیوندهای اجتماعی نبود یک عامل غیبی دستی از غیب بیرون میآورد و مشکل را حل میکند. میفرماید در قیامت هیچ یک از این راههایی که انسان را از عذاب خدا برهاند نیست نه خود انسان قدرت دفاع دارد نه یکی از بستگان و ارحام او به فکر اوست. نه مسألهٴ قرارداد و تجارت و خرید و فروش مشکل انسان را حل میکند نه ناصر و یاور پیشبینی نشدهای در بین است که مشکل انسان را حل کند. هیچ راهی برای حل مشکل انسان در قیامت نیست.
ویژگیهای عذاب در قیامت
در قرآن کریم راجع به قیامت بحثهای فراوانی دارد که یک مقدار از آن بحثها ناظر به تشدید عذاب قیامت است یک مقدار از آن بحثها ناظر به آن است که تمام راههای نجات بسته است.
آن آیاتی که ناظر به بیان شدت عذاب قیامت است نظیر *«إنّ زلزلة الساعة شیء عظیم»* یا *«فکیف تتّقون إن کفرتم یوماً یجعل الولدان شیباً»*(6) روزی که کودک را پیر میکند، روزی که عالم میلرزد، در آن روز عذابش قابل تحمّل نیست زیرا عذاب کننده خدایی است که قهری مانند قهر خدا نخواهد بود. لذا فرمود *«لا یعذّب عذابه أحد ٭ ولا یوثق وثاقه أحد»*(7) طوری عذاب قیامت بیان شد که قابل تشبیه و تمثیل نیست که انسان عذاب قیامت را با یکی از عذابهای دنیا تشبیه کند. اصولاً فرض ندارد که انسان در دنیا یک عذاب بیافریند که مثل عذاب قیامت باشد. چون حتّى آنهایی را که در أخدود و کانال عذاب سوزاندند آنها در پیشگاه خدا راحت بودند در برابر عقلشان، وجدانشان احساس نشاط میکردند در عین حال که بدنشان داشت میسوخت. اصحاب اُخدودی که در آن کانال سوختند در عین حال که جسمشان میسوخت امید این داشتند که به پاداش الهی برسند. یا احیاناً دیگران را که در دنیا عذاب میکنند اینها به امید اینکه این شکنجه و عذاب اینها روزی مشکل را حل کند این عذاب آنها برای آنها گواراست. امّا در قیامت انسان میبیند که باطل بود و حق با انبیا بود و میبیند که این عذاب تمام شدنی نیست و باعث خزی و رسوایی دائمی اوست. لذا به هیچ وجه نمیشود نمونهای از آن عذاب قیامت در دنیا ترسیم کرد. لذا فرمود: *«لا یعذّب عذابه أحد ٭ ولا یوثق وثاقه أحد»* نه احدی مثل خدا تعذیب میکند نه احدی مثل خدا در بند میکند. پس از نظر شدّت عذاب طوری نیست که انسان بتواند مشابه آن را در دنیا پیدا کند.
مسدود بودن راه نجات در قیامت
اما بخش دیگر آیاتی است که تمام راههای نجات را میبندد. میگوید احدی به داد انسان نمیرسد. چون هر که در قیامت است مشغول کار خودش است. هم نیکان مشغول کار خودشانند هم بَدان این را در آیهٔ سورهٔ عبس مشخص فرمود در آیهٔ 37 به بعد سورهٔ عبس این است *«لکلّ امرء منهم یومئد شأن یغنیه»*(8) هر کس در قیامت کاری دارد که آن کار او را سرگرم میکند هم بدان سرگرم کار خودند و به فکر دیگران نیستند هم نیکان امّا نیکان *«وجوه یومئذ مسفرة ٭ ضاحکة مستبشرة»*(9) اینها مشغول نعمتاند مشغول لذّتند. و غرق لذتند به فکر احدی نیستند.
روزی که به فکر انسان رنج کش بودن، جرم است
چون در آن روز به فکر انسان رنج کشیده بودن جرم است. چون هیچ کس در آن روز رنج نمیکشد مگر ظالم. لذا نیکان به فکر اهل عذاب نیستند چون اگر بخواهند به فکر اهل عذاب باشند این فکر اهل عذاب بودن نقص است. آنها در محکمهٴ عدل اله ظالم شناخته شدند و به فکر ظالم بودن نقص است. لذا بهشتیان و متنعمان به فکر ظالمین نیستند اینها سرگرم نعمتند سؤال: جواب: بله، برای آن است که به او بگویند که این جریانی که الآن میکشی این دروغ بود نه این که به فکر آنها باشند برای استخلاص آنها تلاش بکنند یک بهشتی به دیگران میگوید که *«کان لی قرین»*(10) من یک دوستی داشتم که ما را در برابر مسائل دینی استهزا میکرد شما از او خبری ندارید *«فاطّلع فراه فی سواد الجحیم»*(11) از بالا اشراف پیدا کرد و او را در وسط جهنّم دید آنگاه میفرماید: دیدی حق با ما بود این چنین نیست که نیکان در آن روز به فکر اهل عذاب باشند چون کسی که در قیامت به فکر معذّب شد معلوم شده است که مشکلات برزخ، مشکلات احتضار مانند آن نتوانست او را از عذاب برهاند او در عدل اله ظالم شناخته شد و چون ظالم شناخته شد صحیح نیست که کسی به فکر ظالم باشد.
سؤال ...
جواب: بحث شفاعت به خواست خدا یکی از بحثهای رسمی این کریمه است که مطرح میشود.
ـ روزی که هر کس به خود مشغول است
بنابراین نیکان به فکر اهل عذاب نیستند بَدان هم که گرفتار عذاب خودشان لذا در این کریمه فرمود: *«لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه»*(12) هر کسی مشغول کار خودش است هم نیکان سرگرمند هم بَدان اما نیکان سرگرمیشان به این است که *«وجوه یومئذ مسفر ٭ ضاحکة مستبشرة»*(13) عدّهای با چهرههای روشن و اسفار و نورانی و با بشارت و لبخند بر لب سرگرم نعمتند که *«فی شغل فاکهون»*(14) پس این گروه که اهل بهشتند به فکر اهل عذاب نیستند گروه دیگر هم که *«ووجوه یومئذ علیها غبرة ٭ ترهقها فترة ٭ أولئک هم الکفرة الفجرة»*(15) آنها که غبار آلودند و گرفتار عذابند. آنها هم که به فکر دیگران نیستند، پس هیچ کس در قیامت به فکر دیگری نیست.
ـ روزی که هیچ کس بدون اذن الهی نمیتواند سخن بگوید
و اگر در قیامت کسی بخواهد به فکر دیگری باشد باید به اذن خدای سبحان باشد. چون قیامت روزی نیست که کسی بدون اذن خدا بتواند سخن بگوید. این را در کریمه *«یوم یأت لا تکلّم نفس إلاّ بإذنه»*(16) بیان فرمود، فرمود روزی در پیش دارید که احدی بدون اذن خدای سبحان سخن نمیگوید آیهٔ 105 سورهٔ هود این چنین است *«یوم یأت لا تکلّم نفس إلاّ بإذنه»* هیچ کسی حق سخن ندارد مگر به اذن خدا. نظیر دنیا نیست که هر کس هر چه خواست بگوید. *«فنهم شقی و سعید»*(17) آنگاه شقاوت و سعادت حکمش چیست در آیات بعد بیان فرمود پس قیامت روزی نیست که کسی بدون اذن خدا بتواند سخن بگوید و اگر کسی هم بخواهد شفاعت کند باید به اذن خدا باشد و خدای سبحان هم دربارهٴ شفاعت به چه اشخاص اذن میدهد شفعا کیانند مشفوع له چه کسانی هستند مبسوطاً در قرآن بیان فرمود روایات هم بیان کرده است که بحث جدایی است خواهد آمد.
سؤال ...
جواب: در قیامت همین که انسان وارد ساهرهٴ قیامت شد بدون اذن خدا نمیتواند سخن بگوید اگر بخواهد دربارهٴ کسی شفاعت کند باید به اذن خدا باشد. لذا در سورهٔ عبس فرمود همه سرگرم کار خودشانند نیکان سرگرم لذّتند بَدان سرگرم عذابند پس هیچ کسی به فکر دیگری نیست لذا در همان سورهٴ مبارکهٴ عبس، عبس بعد از اینکه اصل جریان را که تلاوت شده است فرمود: *«لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه»*(18) قبلش این چنین فرمود، فرمود قیامت که فرا رسید *«فإذا جاءت الصاخة ٭ یوم یفرّ المرء من أخیه ٭ وأمّه و أبیه ٭ و صاحبته و بنیه»*(19) انسان از ارحام و بستگان خود میگریزد اگر خوب است از اینها میگریزد برای اینکه خوب باید از بد فاصله بگیرد اگر بد است که گرفتار کار خودش است. آن روز خوب حق ندارد به فکر بد باشد مثل دنیا نیست در محکمهٴ عدل اله کسی مجاز نیست به فکر دیگری باشد چون آن دیگری آنجا، آن روز ظالم شناخته شده است حرف همهٴ انبیا را پشت سر گذاشت و به هیچ وجه به صراط مستقیم نزدیک نشد لذا همه از دیگران میگریزند هم نیکان موظفند که فاصله بگیرند هم بَدان، نیکان برای آن که بدون اذن خدا سخن نمیگویند و خدا اذن نمیدهد دربارهٴ ظالمین کسی حرف بزند نمونهاش آن است که به نوح پیغمبر فرمود تو اصلاً با من دربارهٴ ظالمین سخن نگو *«إنّی أعطک أن تکون من الجاهلین»*(20) با اینکه نوح(سلام الله علیه) چیزی به خدا عرض نکرد، عرض کرد که شما وعده دادید اهلم را حفظ کنید و پسر من اهل من است باری تعالی فرمود به اینکه او اهل تو نیست او اهلیت ندارد *«إنّه لیس من أهلک»* قبلش هم فرمود *«ولا تخاطبنی فی الذین ظلموا»*(21) اصلاً با من دربارهٴ اینها صحبت نکن اینها کسانی نیستند که تو مجاز باشی با ما دربارهٴ اینها سخن، صحبت کنی. برای اینکه ما تمام مهلتها را دادیم تمام حجّت الهی برای اینها روشن شد *«لیهلک من هلک عن بیّنة»*(22) شدأ آنگاه فرمود.
سؤال ...
جواب: اینکه به اذان خداست یک توبیخی است برای اینها، بحثش قبلاً شد هم خزنهٴ جهنّم سؤال میکنند هم بهشتیان سؤال میکنند خزنهٴ جهنّم وقتی که جهنّمیها را میخواهند وارد جهنّم کنند سؤال میکنند *«الم یأتیکم نذیر»*(23) مگر پیغمبر نیامد، چرا حرفهای آنها را گوش ندادید بهشتیان هم از آنها سؤال میکنند *«ما سلککم فی سقر ٭ قالوا لم نک من المصلّین»*(24) این چنین نیست که به فکر آنها باشند یعنی شفاعتی کنند مشکل آنها را حلّ کنند شفاعت یک مرحلهای دارد که بحثش جداست و کتاباً و سنّةً شفاعت ثابت شده است برای شفاعت باید بحث علی حدّه کرد.
سؤال ...
جواب: بله، در سورهٴ عبس فرمود به اینکه اینها از یکدیگر فرار میکنند سخن این نیست که کسی به داد کسی میرسد سخن آن است که همه از یکدیگر فرار میکنند این معنا را که به عنوان اصل کلّی بیان فرمود که *«لکلّ إمرء منهم یومئذ شأن یغنیه»*(25) هر کسی سرگرم کار خودش هست بعضی سرگرم لذّتند *«وجوه یومئذ مسفرة ٭ ضاحکة مستبشرة»*(26) و بعضی گرفتار عذابند *«وجوه یومئذ علیها غبرة ٭ ترهقها قترة ٭ أولئک هم الکفرة الفجرة»*(27) این معنا را در آیات فراوان به صورتهای جزییتر بیان کرد. در سورهٔ مبارکهٴ انفطار آیهٔ 17 به بعد این است که خدای سبحان به رسولش میفرماید به اینکه *«و ما أدراک ما یوم الدین ٭ ثمّ ما أدراک ما یوم الدّین»*(28) شما نمیدانید قیامت چه خبر است؟ وقتی خدای سبحان به رسولش یک چنین تعبیری میفرماید پیداست وضع قیامت به حسب ظاهر به درک ما نخواهد آمد. *«ثمّ ما أدراک ما یوم الدین»* در آن روز چه خبر است؟
ـ روزی که هیچ کس مالک چیزی برای دیگری نیست
*«یوم لا تملک نفس لنفس شیئاً والأمر یومئذ لله»*(29) احدی برای احدی نمیتواند کار کند. تمام کارها مال خداست گرچه امروز هم تمام کارها مال خداست و در قیامت ظاهر میشود که کار مال خدا بود ولی در دنیا این حجاب هست انسان خود را یا دیگری را صاحب اثر میپندارد ولی در قیامت این حجابها برطرف میشود معلوم میشود *«والأمر یومئذ لله»* پس هیچ کسی مالک چیزی در قیامت برای کسی نیست.
ـ روزی که روابط اجتماعی، داد و ستد دوستی و شفاعت منتفی است
اگر این چنین شد همهٴ راههای نجات از عذاب بسته است. کسی بخواهد رو قدرتهای تکوینی مشکلی را حل کند توان آن را ندارد رو کارهای اعتباری و قراردادی مثل خرید و فروش مشکل را حل کند آن قدرت را ندارد . چون در آنجا نظام قراردادی و اعتباری راه ندارد. بیعی باشد، خرید و فروشی باشد چیزی بدهند چیزی بستانند این چنین نیست آن را در آیات دیگر مشخص فرمود که اصلاً قیامت جای خرید و فروش نیست.
سؤال ...
جواب: نه، آنکه بساط دنیا برچیده میشود *«والأرض جمیعاً قبضته یوم القیامة والسمٰوات مطویات بیمینه»*(30) بساط کل آسمان و زمین را جمع میکنند و زلزلهٴ سمایی و اسمانی پیش میآید عالم را میتکانند *«إنّ زلزلة الساعة شیء عظیم»*(31) بعد کلّ آسمان و زمین وضعش عوض میشود *«یوم تبدّل الأرض غیر الأرض والسمٰوات»*(32) یعنی کلّ زمین و اسمان اوضاعش عوض میشود آنگاه قیامت بپا میشود.
سؤال ...
جواب: نه، قیامت اولش این چنین است بعد وارد بهشت و جهنشم میشوند همین که قیامت صاخهٴ قیامت فرا رسید حکم دنیا منقطع میشود حکم قیامت آن است که *«یأت لا تکلّم نفس إلاّ بإذنه»*(33) *«یوم یفرّ المرء من أخیه»*(34) و مانند آن.
قیامت روزی نیست که احکام دنیا در آن روز جاری باشد. در آیهٔ 254 سورهٔ مبارکهٴ بقره این است که *«یا أیّها الذین ٰامنوا أنفقوا مما رزقناکم من قبل أن یأتی یوم لا یبیع فیه ولا خلّة ولا شفاعة والکافرون هم الظالمون»*(35) فرمود مؤمنین آنچه که ما به شما دادیم در راه خدا انفاق کنید قبل از آنکه روزی فرا برسد که در آن روز اصلاً خرید و فروش نیست. روزی نیست که انسان با روابط دوستی مشکل را حل کند، روزی نیست که از کسی شفاعت پذیرفته شود. نه انسان میتواند شفیع دیگران باشد مگر به اذن خدا نه میتواند مشفوع له باشد مگر به اذن خدا. ولی اصلاً بیع و خلّة نیست. این نفی جنس است خرید و فروش در آن روز نیست. مسألهٴ خلّت و دوست بازی نیست. نه روابط است نه ضوابط. انسان یا گاهی خود کار میکند مشکل را حل میکند این میشود بیع این میشود کسب و مانند آن. یا دوستی دارد که مشکل او را حل میکند این میشود خلّت خلیل آدم، حبیب آدم مشکل آدم را حل میکند فرمود آن روز جایی نیست که خلیل آذم به فکر آدذم باشد خلّتی حاجت نیست، رفع خلّت نیست سدّ خلّهای نیست نه دوستی به فکر دوست است نه بیع و تجارتی در آن روز راه دارد اصلاً روز، روز خرید و فروش نیست *«لا بیع فیه ولا خلّة ولا شفاعة»* بیع و خلّه به عنوان نفی جنس نفی شده است ولی شفاعت به عنوان مطلق نفی شده است البته آیات بعد تقیید میزند این را هم شفاعت حق است، شافع شخص است کیست مشفوعٌ له مشخص است کیست.
سؤال ...
جواب: نه، آنجا هم همین این خواستن ذلّت است مأذونند که ذلیل بشوند، مأذونند که جواب «اِخسَ» بشوند در آنجا وقتی از اهل بهشت سؤال میکنند که آنجا که خدا به شما روزی کرده است از اب بهشت و از عذای بهشت به ما مرحمت کنید جواب میآید *«إنّ الله حرّمهما علی الکافرین»*(36) اینها همین مقدار مأذونند که جواب خزیآمیز بشنوند. بنابراین در قیامت اصل بیع و خلّت نفی شده است چه اینکه کار هم از انسان منقطع است.
ـ روز قطع روابط خانوادگی و قراردادهای اجتماعی
انسان در دنیا مشکلش را یا به علل و اسباب انجام میدهد یا با روابط و انساب انجام میدهد یعنی یا خود کار میکند مشکلش را برطرف میکند یا اگر خود توان کار را ندارد به وسیلهٴ پدر و برادر و فرزند و قوم قبیله مشکل او حل میشود در قرآن کریم راجع به هر دو مطلب فرمود به اینکه قیامت بساطش جمع شده است هم دربارهٴ ضوابط و علل و اسباب فرمود: *«تقطّعت بهم الأسباب»*(37) کسی نمیتواند از راه سبب به یک مشکلی برسد، مشکلی را حل کند و هم دربارهٴ روابط و انساب فرمود و قتی نفخ صور شد *«فلا أنساب بینهم»*(38) چون همه از خاک برمیخیزند. دیگر سخن از پدر و پسری نیست. آنکه در سورهٴ عبس فرمود *«یوم یفرّ المرء من أخیه»*(39) یعنی من الذی کان فی الدنیا أخاً له نه در آنجا کسی برادر کسی است چون برادری و پدری و پسری در یک نظام توالد و تولید است اما وقتی همه یک دفعه سر از خاک برمیدارند سخن از پدر و پسری نیست. لذا نه اسباب در آن روز سهمی دارد چون *«تقطّعت بهم الأسباب»*(40) نه انساب و روابط در آن روز مؤثرند چون *«فلا أنساب بینهم»*(41) بنابراین انسان هیچ کاری از او ساخته نیست در برابر آن عذاب.
سؤال ...
جواب: نه، از کسی که در دنیا برادر او بود گرنه وقتی بدر و پسر با هم از خاک برمیخیزند یک کسی والد نیست دیگر ولد نیست اگر دربارهٴ قیامت گفته شد اب و اخ یا اب و ابن یا والد و ولد به علاقهٴ ما کان است یعنی آنها که در دنیا پدر و پسر شدند و گرنه اینها همه در آخرت یک جا سر از خاک بر میدارند که *«منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارةً اُخرىٰ»*(42)
سؤال ...
جواب: یعنی آنهایی که در دنیا پدرشان بودند به انتظار آنها به سر میبرند و این زمینهٴ رحمت برای اولیایی خواهد بود که فرزندان صالح داشتند امّا این چنین نیست که پدر و پسر در آن روز روی توالد یکی بشود پدر دیگری بشود پسر بلکه همه دفعتاً به اذن خدا سر از خاک برمیدارند و اگر گفته شد یکی پدر و دیگری پسر یعنی یکی در دنیا پدر بود و در دنیا دیگری پسر بود.
ـ فاقد ایمان یا مؤمن بی عمل، در قیامت بی بهره است
بنابراین آن روز هیچ راهی برای تحصیل کمال برای انسان نیست. لذا در سورهٔ مبارکهٴ انعام آیهٔ 158 میفرماید به اینکه *«یوم یأتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً قل انتظروا إنّا منتظرون»* اگر این آیهٔ ناظر به روز قیامت باشد نه روز عذاب دنیا معنایش این است که در قیامت کسی که در دنیا ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی از ایمانش نفعی نبرد در قیامت سودی ندارد *«لا ینفع نفساً إیمانها»* آن روز اگر بخواهد ایمان بیاورد آن ایمان نافع نیست ایمان چه گروهی نافع نیست؟ ایمان کسی که *«لم تکن آمنت من قبل»* در دنیا ایمان نیاورد یا اگر ایمان آورد *«أو کسبت فی إیمانها»* که این *«کسبت»* عطف است بر *«آمنت»* عطف بر منفی است که نفی، وقوع هم درمیآید *«لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً»* یعنی لم تکن کسبت فی إیمانها خیراً، یا ایمان آورد ولی فقط به اعتقاد بسنده کرد عمل نکرد خیری از ایمانش نبرد پس اگر کسی ایمان بیاورد و برابر ایمان عمل کند در قیامت راه نجات دارد و اگر کسی ایمان نیاورد در دنیا یا ایمان بیاورد ولی از ایمانش بهرهٴ عملی نبرد در قیامت ایمان او سودی ندارد. لذا تمام علل و اسباب بسته است این معنا که اسباب و انساب در قیامت بساطشان منقطع شد در آیات گوناگون به صور جزئی بیان میشود.
سؤال ...
جواب: درست است، این یک لذّتی است که پدر در قیامت پسر را در کنار خود در بهشت ببیند، امّا آنجا هم اشاره شد که اینکه فرمود *«وألحقنا بهم ذرّیّتهم»*(43) خدای سبحان وعده میدهد مؤمنان وقتی بهشت رفتند ما ذراری اینها را به آنها ملحق میکنیم *«وما ألتناهم من عملهم من شیء»* ما از اعمال اینها چیزی کم نمیکنیم، ذراری صالحه را به اینها ملحق میکنیم برای اینکه قرهٴ عینی باشد همه و همه به لحاظ دنیاست و گرنه در آخرت کسی پدر کسی نیست چون با هم از خاک سر برمیدارند انسان وقتی که در آخرت با پسرش سر از خاک برداشت لذّت میبرد که با هم در بهشت باشند امّا نه به این معناست که در آنجا یکی پدر است و دیگری پسر.
ـ روزی که تنها قلب سلیم نافع است
سؤال ...
جواب: ایمان جزئی است از وظیفه، هم عمل لازم است هم ایمان در آن روز این معنا را خدای سبحان در سورهٴ شعراء هم مشخص فرمود که حیزی نافع نیست مگر قلب سلیم، آینهٴ 88 و 89 سورهٴ شعراء این است که *«یوم لا ینفع مال ولا بنون ٭ إلاّ من أتی الله بقلب سلیم»* این از باب سالبه به انتفاء موضوع است یعنی مال و بنونی نیست. نه اینکه مالی انسان دارد بنونی دارد و به حال انسان نافع نیست *«إلاّ من أتی الله بقلب سلیم»*(44) آنگاه دربارهٴ خصوص پدر و پس که مهمترین نقش اجتماعی را اینها نسبت به هم دارند در سورهٔ لقمان بیان فرمود آیهٴ 33 سورهٔ لقمان این است که *«یا أیّها الناس اتّقوا ربّکم واخشوا یوماً لا یجزی والد عن ولده ولا مولود هو جاز عن والده شیئاً»* خب اگر پدر و پسر به داد یک دیگر نرسند بیگانه البته به داد دیگری نمیرسد. این بیان فرد کامل است. اگر هیچ کاری پدر برای پسر نکند و هیچ کاری پسر برای پدر نکند خب از دیگری چه ساخته است. این *«شیئاً»* نکره در سیاق نفی است. یعنی هیچ کاری از اینها ساخته نیست. از روزی بترسید که *«لا یجزی والد عن ولده ولا مولود هو جاز عن والده شیئاً إنّ وعد الله حقّ فلا تفرّنّکم الحیاة الدنیا ولا یفرّنّکم بالله الغرور»* پس مسائل خانوادگی در قیامت مطرح نیست. قراردادهای اجتماعی را هم فرمود که روزی است که *«لا یغنی مولىً عن مولى شیئاً»*(45) آن را در سورهٔ دخان آیهٔ 41 بیان کرد فرمود: *«إنّ یوم الفصل میقاتهم أجمعین ٭ یوم لا یغنی مولىً عن مولى شیئاً»*(46) آن ولایتها چه ولایی که در دنیا به عنوان ولای عتق مطرح است ولای ضمان جریره مطرح است و امثال ذلک چه ولاهای دیگر. هیچ مولایی از مولّىٰ علیهاش حمایت نمیکند. *«یوم لا یغنی مولىً عن مولى شیئاً ولا هم ینصرون ٭ إلاّ من رحم الله إنّه هو العزیز الرحیم»*(47) که این طلیعهٴ بحث رحمت و شفاعت است که کم کم سخن آنها به میان خواهد آمد.
سؤال ...
جواب: یعنی در قیامت کسی پدر و کسی پسر نیست چون هر دو وقتی با هم از سر خاک برداشتند توالدی نیست تا یکی پدر باشد دیگری پسر.
سؤال ...
جواب: همان گذشته است اگر انسان خاطرات گذشته را در دنیا داشت در قیامت حفظ کند لذّت میبرد که زحمات او هدر نرفت لذّت میبرد که زحمات او در دنیا هدر نرفت پسرش به بهشت آمد و گرنه آنجا کسی پدر باشد و دیگری پسر این چنین نیست.
سؤال ...
جواب: درست است حالا بحث شفاعت خواهد آمد به لطف الهی که از چه گروهی شفاعت میکنند.
سؤال: جواب: یعنی اینها همه به علاقهٴ ما کان است کسی که در دنیا پدر او بود نه اینکه در آخرت یکی پدر است دیگری پسر. چون وقتی هر دو مردند و هر دو سر از خاک برداشتن توالدی در کار نیست تا یکی پدر باشد دیگری پسر یکی از جزئیات فروع مسأله.
سؤال ...
جواب: والدین حقیقی در دنیا و آخرت محفوظ است چون از خاک برنخاستند آنجا «أنا و علیّ أبوا هذه الأمّة»(48) این درست است. آنکه از دنیا نشأت نگرفت آن در قیامت هم همینطور است *«ملّة أبیکم إبراهیم»*(49) در دنیا و آخرت هست «أنا و علیّ أبوا هذه الأمة» در دنیا و آخرت هست.
ـ روزی که کسی بار دیگری را به دوش نمیکشد
آیهٔ 111 سورهٔ نحل گوشهای از این گوشههای انقطاع سبب و نسب را بیان میکند میفرماید به اینکه *«یوم تأتی کلّ نفس تجادل عن نفسها»* هر کس به جدال به نفع خود سرگرم است. کسی به فکر دیگری نیست *«و توفّىٰ کلّ نفس ما عملت و هم لا یظلمون»* چون هر کس سرگرم کار خودش هست بنابراین به فکر دیگری نیست مگر نیکانند که قدرت دارند به فکر افتادهها باشند آنها هم که بدون اذن خدا کار نمیکنند. بَدان که اصلاً فرصت ندارند به فکر دیگری باشند فقط نیکانند که این قدرت را دارند و این قدرتشان باید به اذن خدا اِعمال بشود میماند مسأله شفاعت. آنکه بَد است قدرت این را ندارد که برای دیگری قدم بردارد *«کلّ نفس تجادل عن نفسها»* در همین بخشی که سورهٔ مبارکهٴ انعام میفرمود اگر کسی ایمان نیاورد یا از ایمانش استفاده نکرد در قیامت بهرهای از ایمان جدید نمیبرد میفرماید به اینکه هیچ کس بار دیگری را نمیبرد آیهٔ 164 سورهٔ انعام همین است که کسی بار دیگری را نمیبرد *«ولا تکسب کلّ نفس إلاّ علیها و لا تزر وازرة و زر أخرىٰ ثمّ إلی ربّکم مرجعکم فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون»* که طلیعه آخرت را طرح میکند. میفرماید هیچ باربری بار دیگری را نمیبرد. وازره آن نفسی است که خود وزر دارد. آن نفسی که وزر و بار سنگین خود را حمل میکند دیگر باربر دیگری نیست پس هیچ باری را دیگری برای انسان نمیبرد *«لا تزر وازرة وزری أخرىٰ»* یعنی وزر وازرة أخرىٰ که *«أخرىٰ»* صفتی است برای موصوف محذوف وزر نفس أخرىٰ، وزر وازرة أخرىٰ.
معنای آیهٴ *«لیحملن أثقالاً مع أثقالهم»*
و اگر دربارهٴ عدّهای آمده است که اینها *«لیحملنّ أثقالهم وأثقالاً مع أثقالهم»*(50) نه یعنی بار دیگران را هم میبرند. کسانی که باعث گمراهی عدّهای شدند نه اینکه بار افراد گمراه شده را میبرند که افراد گمراه شده سبکبار باشند این چنین نیست. این گمراه کنندهها هم بار خود را میبرند، هم معادل بار گمراه شدهها را میبرند بدون اینکه از بار گمراه شدهها چیزی کم باشد نفرمود: ولیحملنّ أثقالهم مع أثقالهم فرمود: *«ولیحملنّ أثقالهم وأثقالاً مع أثقالهم»* یعنی گمراه کنندگان گذشته از اینکه بار خود را میبرند یک سلسله بارهای اضافی هم باید ببرند چون دیگران را گمراه کردهاند امّا این چنین نیست که گمراه شدهها بی بار باشند بار هیچ کس را در قیامت دیگری نمیبرد و آنها که گناهانشان بیشتر است *«لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیامة»*(51) است در یک بخش قرآن میفرماید به اینکه اینها یک بار سنگین میبرند چون گناه سنگینی کردند، در بخش دیگر میفرماید به اینکه اینها گذشته از آن اثقال خود اثقال دیگری را هم میبرند *«لیحملنّ أثقالهم أثقالاً مع أثقالهم»*(52) یا *«لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیامة»*(53) این چنین نیست که هیچ کدام از این دوتا آیهٔ تلاوت شده مقیّد آیهٔ سورهٔ انعام باشد که *«لا تزر وازرة وزر أخرىٰ»*(54) این از آن آیاتی است که تقیید نشده و نمیشود. این چنین نیست که یک باربری بار دیگری را حمل بکند هر کسی بار خود را میبرد. آنهایی که بار اضافیمیبرند چون کار اضافی کردند. آنها هم گمراه شدند هم گمراه کردند لذا اوزارشان کامل است. و اثقالی روی اثقالشان آمده است، پس این چنین نیست که *«لا تزر وازرة وزر أخرىٰ»* تقیید شده باشد در سورهٔ مبارکهٴ ابراهیم وقتی خصیصهٴ قیامت را بیان میکند آیهٔ 31 میفرماید *«قل لعباده الذین ٰامنوا یقیموا الصلاة و ینفقوا ممّا رزقناهم سرّاً وعلانیة من قبل أن یأتی یوم لا بیع فیه ولا خلال»*(55) که اصلاً هیچ گونه داد و ستد در آن روز نیست، هیچگونه خلیل و حبیب و رفیقیابی هم در آن روز نیست که بار انسان را رفیق انسان ببرد این چنین نیست.
سؤال ...
جواب: مسألهٴ تجسّم اعمال و امثال ذلک در آیهٴ بحثهای قبل یعنی آیهٔ 25 و 26 همین سورهٔ مبارکهٴ بقره مبسوطاً بحث شد که *«کلّما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الّذی رزقنا من قبل واتوا به متشابهاً»* بحث شد، حالا ممکن است مناسبتهای دیگری هم بحث بشود.
در همان سورهٔ مبارکهٴ نحل آیهٔ 25 فرمود: *«لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیامة ومن أوزار الذین یضلونهم بغیر علم ألاساء ما یزرون»* از سنخ اوزار دیگران هم میبرند نه این *«من»* من تبعیضیّه باشد یعنی بعض از گناهان آنها را میبرند این چنین نیست. هر کسی گناه کرد بار خود را باید ببرد اگر کسی گمراه شد این چنین نیست که آن گمراه کننده بار گمراه شونده را ببرد و این بی بار باشد این چنین نیست. گمراه کننده هم باری دارد، گمراه شونده هم باری دارد که باید ببرد منتها گمراه کننده بار بیشتری دارد اگر گمراه شونده بدون حجّت و بدون بیّنه رها میشد حق با او بود. امّا وقتی خدای سبحان میفرماید *«ما کنّا معذّبین حتی نبعث رسولاً»*(56) عقل از درون وحی از بیرون *«لیهلک من هلک عن بیّنة»*(57) پس همه بعد از قیام حجّت گمراه شدند. اگر این چنین است پس وزر خود را باید خودشان حمل کنند. بنابراین
سؤال: جواب: در مسألهٴ غیبت آن هم در حقیقت عمل خود انسان است یعنی مظلوم شدن و حیثیت انسان رفتن این زمینه میشود، در دنیا جای نقل و انتقال است در آخرت ظهور میکند نه در آخرت جای نقل و انتقال باشد در آخرت میبیند به اینکه اَعمالی به حساب او نوشته شده آن صاحب عمل میبیند به اینکه اَعمال او در دفتر عمل او نیست در دنیا نقل و انتقال شد در قیامت ظاهر میشود برای اینها پس تا الآن این چنین روشن شد که در قیامت کاری که انسان با آن کار بتواند سودی جلب کند یا ضرری دفع کند در اختیار او نیست. انسان فقط و فقط در کنار سفرهٴ عقیده و خلق و عمل خود نشسته است و بس. اگر خلق بَد داشت فرق خواب و قیامت «النوم أخ الموت»(58) این است که آن بیداری است و این خواب اسست او قویست و این ضعیف است کاری از انسان ساخته نیست که مشکل خود را حل کند انسان فقط مهمان است میزبان انسان عقیدهٴ اوست و خلق اوست و عمل اوست حالا تتمهاش در بحثهای بعد.
«والحمد لله ربّ العالمین»
پاورقیها:
﴿1﴾ سورهٔ فاطر، آیهٔ 3.
﴿2﴾ سوره بقره، آیهٔ 61.
﴿3﴾ سورهٔ مجادله، آیهٔ 14؛ سورهٔ ممتحنه، آیهٔ 13.
﴿4﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 64.
﴿5﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 61.
﴿6﴾ سورهٔ مزمّل، آیهٔ 17.
﴿7﴾ سورهٔ فجر، آیات 25 ـ 26.
﴿8﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 37.
﴿9﴾ سورهٔ عبس، آیات 38 ـ 39.
﴿10﴾ سورهٔ صافات، آیهٔ 51.
﴿11﴾ سورهٔ صافات، آیهٔ 55.
(12) سورهٴ عبس، آیهٴ 37
﴿13﴾ سورهٔ عبس، آیات 38 ـ 39.
﴿14﴾ سورهٔ یس، آیهٔ 55.
﴿15﴾ وره عبس، آیات 40 ـ 42.
﴿16﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 105.
﴿17﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 105.
﴿18﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 37.
﴿19﴾ سورهٔ عبس، آیات 33 ـ 36.
﴿20﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 46.
﴿21﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 37.
﴿22﴾ سورهٔ انفال، آیهٔ 42.
﴿23﴾ سورهٔ ملک، آیهٔ 8.
﴿24﴾ سورهٔ مدثّر، آیات 42 ـ 43.
﴿25﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 37.
﴿26﴾ سورهٔ عبس، آیات 38 ـ 39.
﴿27﴾ سورهٔ عبس، آیات 40 ـ 42.
﴿28﴾ سورهٔ انفطار، آیات 17 ـ 18.
﴿29﴾ سورهٔ انفطار، آیهٔ 19.
﴿30﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 67.
﴿31﴾ سورهٔ حج، آیهٔ 1.
﴿32﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 48.
﴿33﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 105.
﴿34﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 34.
﴿35﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 254.
﴿36﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 50.
﴿37﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 166.
﴿38﴾ سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 101.
﴿39﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 34.
﴿40﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 166.
﴿41﴾ سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 101.
﴿42﴾ سورهٔ طه، آیهٔ 55.
﴿43﴾ سورهٔ طور، آیهٔ 21.
﴿44﴾ سورهٔ شعراء، آیهٔ 89.
﴿45﴾ سورهٔ دخان، آیهٔ 41.
﴿46﴾ سورهٔ دخان، آیات 40 ـ 41.
﴿47﴾ سورهٔ دخان، آیات 41 ـ 42.
(48) بحار، ج 23، ص 259
﴿49﴾ سورهٔ حج، آیهٔ 78.
﴿50﴾ سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 13.
﴿51﴾ سورهٔ نحل، آیهٔ 25.
﴿52﴾ سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 31.
﴿53﴾ سورهٔ نحل، آیهٔ 25.
﴿54﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 164.
﴿55﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 31.
﴿56﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 15.
﴿57﴾ سورهٔ انفال، آیهٔ 42.
(58) مستدرک، ج 5، ص 123.
- عذاب شدید قیامت
- مودت و دوستی و نسب خانوادگی در قیامت چاره ساز نیست
- ترغیب به شکر و تحذیر از کفران نعمت
- گسیختگی خانوادگی در قیامت
- ویژگیهای عذاب در قیامت
اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یا بنیإسرا ئیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمتُ علیکم وأنّی فضّلتکم علی العالمین ٭ و اتّقوا یوماً لاتجزی نفس عن نفس شیئاً ولایقبل منها شفاعة و لا یؤخذ منها عدل ولا هم ینصرون
ترغیب به شکر و تحذیر از کفران نعمت
بعد از بیان نعمتهای فراوانی که خدای سبحان نسبت به بنیاسراییل روا داشت، هم از باب بشارت و هم از باب تبشیر و تنذیر میفرماید به این که به یاد نِعَم الهی باشید یعنی شاکر باشید تا نعم الهی افزوده شود و کفران نعمت نکنید زیرا اگر کفران نعمت کردید گرفتار عذابی میشوید که رهایی از آن عذاب میسّر نیست. این تکرار *«یا بنیإسرائیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیکم»* برای آن است که اینها را به شکر وادار کند. چون ذکر نعمت همانطوری که ملاحظه فرمودید به شکر نعمت برمیگردد. و اینکه فرمود: *«نعمتی التّی أنعمتُ علیکم»* یعنی مُنعمتان را فراموش نکنید. در سورهٴ فاطر به همهٴ مردم خطاب فرمود: *«یا أیهّا النّاس اذکروا نعمة الله»*(1) امّا در باره بنیاسرائیل یک خصیصه ای است که می فرماید: *«نعمتی الّتی أنعمت علیکم»* چند بار خود را به اینها ارائه میدهد. میفرماید: به یاد نعمت من باشید که من آن نعمت را بر شما روا داشتم و این نعمت هم از بالا تنزّل کرده است لذا با کلمهٴ «علی» یاد شده است *«أنعمت علیکم»* یعنی از بالا این نعمت تنزل کرده است پس به یاد این نِعَم باشید.
نعمت ویژه برتری بر جهانیان
و یکی از بر جستهترین نعمتها این بود که نه تنها ما شما را از شرّ فراعنه مصر آزاد کردیم بلکه به شما سلطنت دنیایی و اخروی دادیم *«وأنّی فضّلتکم علی العالمین»* از بین شما ما ملوک و انبیا مبعوث کردیم. سلیمان(سلام الله علیه) را ملک و ملکوت دادیم داود(سلام الله علیه) این چنین بود. اینها از شما برخاستند.
ـ مراد از *«العالمین»*
لذا *«و أنی فضّلتکم علی العالمین»* یعنی بر عالَمین عصرتان نه بر جمیع عوالم. به شهادت اینکه همینها که کفران نعمت کردند خدای سبحان دربارهٴ همین بنیاسراییل میفرماید به این که: *«ضربت علیهم الذلّة و المسکنة»*(2) دربارهٴ همین بنیاسراییل فرمود: *«غضب الله علیهم»*(3) دربارهٴ همین بنیاسراییل فرمود: *«وألقینا بینهم العداوة والبغضاء إلی یوم القیامة»*(4) تا روز قیامت اینها گرفتار اختلاف داخلیاند. برای اینکه در برابر این همه نعم که باید شاکر میبودند کفران نمت کردند و دچار سختترین عذاب دنیایی شدند در برابر این بشارتهایی که خدای سبحان مرحمت کرده است آنها را از عذاب قیامت میترساند.
میفرماید: *«یا بنیإسرائیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیهکم وأنّی فضّلتکم علی العالمین»* که این ذکر خاصّ بعد از عام است. این فضیلت بر عالَمین جزو برجستهترین نعمتهایی است که خدای سبحان به بنیاسرائیل مرحمت کرد.
سؤال ...
جواب: چون با قرینههایی که در بین هست و یاد شده است اینها ناظر به عالَمین عصر است به شهادت همان ایاتی که تلاوت شده است که *«ضربت علیهم الذلّة والمسکنة»*(5) معلوم میشود ناظر به آن عصر است نه ناظر به جمی اعصار.
گسیختگی روابط اجتماعی و خانوادگی در قیامت
آنگاه فرمود: *«واتّقوا یوماً لا تجری نفس ن نفس شیئاً ولا یقبل منها شفاعة ولا یؤخذ منها عدل ولا هم ینصرون»*؛ فرمود: از روزی بپرهیزید که احدی در آن روز به داد شما نمیرسد. و از شما هیچ چیزی پذیرفته نمیشود. و هیچ جایی برای داد و ستد نیست. همهٴ راههای نجات از عذاب در آن روز بسته است. انسان اگر بخواهد از عذاب برهد یا خود قدرت دارد که میتواند دفاع کند و یا اگر خود قدرت ندارد که دفاع کند روی مسایل قراردادی از قبیل تجارت و کمک مال و مانند آن میتواند از یک عذاب نجات پیدا کند یا اگر مسائل مالی به مشکل او خاتمه نداد رو روابط انسانی و قراردادهای اجتماعی که در جامعهها مطرح است انسان از عذاب میرهد. یا اگر روی قراردادها نبود روی پیوندهای اجتماعی نبود یک عامل غیبی دستی از غیب بیرون میآورد و مشکل را حل میکند. میفرماید در قیامت هیچ یک از این راههایی که انسان را از عذاب خدا برهاند نیست نه خود انسان قدرت دفاع دارد نه یکی از بستگان و ارحام او به فکر اوست. نه مسألهٴ قرارداد و تجارت و خرید و فروش مشکل انسان را حل میکند نه ناصر و یاور پیشبینی نشدهای در بین است که مشکل انسان را حل کند. هیچ راهی برای حل مشکل انسان در قیامت نیست.
ویژگیهای عذاب در قیامت
در قرآن کریم راجع به قیامت بحثهای فراوانی دارد که یک مقدار از آن بحثها ناظر به تشدید عذاب قیامت است یک مقدار از آن بحثها ناظر به آن است که تمام راههای نجات بسته است.
آن آیاتی که ناظر به بیان شدت عذاب قیامت است نظیر *«إنّ زلزلة الساعة شیء عظیم»* یا *«فکیف تتّقون إن کفرتم یوماً یجعل الولدان شیباً»*(6) روزی که کودک را پیر میکند، روزی که عالم میلرزد، در آن روز عذابش قابل تحمّل نیست زیرا عذاب کننده خدایی است که قهری مانند قهر خدا نخواهد بود. لذا فرمود *«لا یعذّب عذابه أحد ٭ ولا یوثق وثاقه أحد»*(7) طوری عذاب قیامت بیان شد که قابل تشبیه و تمثیل نیست که انسان عذاب قیامت را با یکی از عذابهای دنیا تشبیه کند. اصولاً فرض ندارد که انسان در دنیا یک عذاب بیافریند که مثل عذاب قیامت باشد. چون حتّى آنهایی را که در أخدود و کانال عذاب سوزاندند آنها در پیشگاه خدا راحت بودند در برابر عقلشان، وجدانشان احساس نشاط میکردند در عین حال که بدنشان داشت میسوخت. اصحاب اُخدودی که در آن کانال سوختند در عین حال که جسمشان میسوخت امید این داشتند که به پاداش الهی برسند. یا احیاناً دیگران را که در دنیا عذاب میکنند اینها به امید اینکه این شکنجه و عذاب اینها روزی مشکل را حل کند این عذاب آنها برای آنها گواراست. امّا در قیامت انسان میبیند که باطل بود و حق با انبیا بود و میبیند که این عذاب تمام شدنی نیست و باعث خزی و رسوایی دائمی اوست. لذا به هیچ وجه نمیشود نمونهای از آن عذاب قیامت در دنیا ترسیم کرد. لذا فرمود: *«لا یعذّب عذابه أحد ٭ ولا یوثق وثاقه أحد»* نه احدی مثل خدا تعذیب میکند نه احدی مثل خدا در بند میکند. پس از نظر شدّت عذاب طوری نیست که انسان بتواند مشابه آن را در دنیا پیدا کند.
مسدود بودن راه نجات در قیامت
اما بخش دیگر آیاتی است که تمام راههای نجات را میبندد. میگوید احدی به داد انسان نمیرسد. چون هر که در قیامت است مشغول کار خودش است. هم نیکان مشغول کار خودشانند هم بَدان این را در آیهٔ سورهٔ عبس مشخص فرمود در آیهٔ 37 به بعد سورهٔ عبس این است *«لکلّ امرء منهم یومئد شأن یغنیه»*(8) هر کس در قیامت کاری دارد که آن کار او را سرگرم میکند هم بدان سرگرم کار خودند و به فکر دیگران نیستند هم نیکان امّا نیکان *«وجوه یومئذ مسفرة ٭ ضاحکة مستبشرة»*(9) اینها مشغول نعمتاند مشغول لذّتند. و غرق لذتند به فکر احدی نیستند.
روزی که به فکر انسان رنج کش بودن، جرم است
چون در آن روز به فکر انسان رنج کشیده بودن جرم است. چون هیچ کس در آن روز رنج نمیکشد مگر ظالم. لذا نیکان به فکر اهل عذاب نیستند چون اگر بخواهند به فکر اهل عذاب باشند این فکر اهل عذاب بودن نقص است. آنها در محکمهٴ عدل اله ظالم شناخته شدند و به فکر ظالم بودن نقص است. لذا بهشتیان و متنعمان به فکر ظالمین نیستند اینها سرگرم نعمتند سؤال: جواب: بله، برای آن است که به او بگویند که این جریانی که الآن میکشی این دروغ بود نه این که به فکر آنها باشند برای استخلاص آنها تلاش بکنند یک بهشتی به دیگران میگوید که *«کان لی قرین»*(10) من یک دوستی داشتم که ما را در برابر مسائل دینی استهزا میکرد شما از او خبری ندارید *«فاطّلع فراه فی سواد الجحیم»*(11) از بالا اشراف پیدا کرد و او را در وسط جهنّم دید آنگاه میفرماید: دیدی حق با ما بود این چنین نیست که نیکان در آن روز به فکر اهل عذاب باشند چون کسی که در قیامت به فکر معذّب شد معلوم شده است که مشکلات برزخ، مشکلات احتضار مانند آن نتوانست او را از عذاب برهاند او در عدل اله ظالم شناخته شد و چون ظالم شناخته شد صحیح نیست که کسی به فکر ظالم باشد.
سؤال ...
جواب: بحث شفاعت به خواست خدا یکی از بحثهای رسمی این کریمه است که مطرح میشود.
ـ روزی که هر کس به خود مشغول است
بنابراین نیکان به فکر اهل عذاب نیستند بَدان هم که گرفتار عذاب خودشان لذا در این کریمه فرمود: *«لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه»*(12) هر کسی مشغول کار خودش است هم نیکان سرگرمند هم بَدان اما نیکان سرگرمیشان به این است که *«وجوه یومئذ مسفر ٭ ضاحکة مستبشرة»*(13) عدّهای با چهرههای روشن و اسفار و نورانی و با بشارت و لبخند بر لب سرگرم نعمتند که *«فی شغل فاکهون»*(14) پس این گروه که اهل بهشتند به فکر اهل عذاب نیستند گروه دیگر هم که *«ووجوه یومئذ علیها غبرة ٭ ترهقها فترة ٭ أولئک هم الکفرة الفجرة»*(15) آنها که غبار آلودند و گرفتار عذابند. آنها هم که به فکر دیگران نیستند، پس هیچ کس در قیامت به فکر دیگری نیست.
ـ روزی که هیچ کس بدون اذن الهی نمیتواند سخن بگوید
و اگر در قیامت کسی بخواهد به فکر دیگری باشد باید به اذن خدای سبحان باشد. چون قیامت روزی نیست که کسی بدون اذن خدا بتواند سخن بگوید. این را در کریمه *«یوم یأت لا تکلّم نفس إلاّ بإذنه»*(16) بیان فرمود، فرمود روزی در پیش دارید که احدی بدون اذن خدای سبحان سخن نمیگوید آیهٔ 105 سورهٔ هود این چنین است *«یوم یأت لا تکلّم نفس إلاّ بإذنه»* هیچ کسی حق سخن ندارد مگر به اذن خدا. نظیر دنیا نیست که هر کس هر چه خواست بگوید. *«فنهم شقی و سعید»*(17) آنگاه شقاوت و سعادت حکمش چیست در آیات بعد بیان فرمود پس قیامت روزی نیست که کسی بدون اذن خدا بتواند سخن بگوید و اگر کسی هم بخواهد شفاعت کند باید به اذن خدا باشد و خدای سبحان هم دربارهٴ شفاعت به چه اشخاص اذن میدهد شفعا کیانند مشفوع له چه کسانی هستند مبسوطاً در قرآن بیان فرمود روایات هم بیان کرده است که بحث جدایی است خواهد آمد.
سؤال ...
جواب: در قیامت همین که انسان وارد ساهرهٴ قیامت شد بدون اذن خدا نمیتواند سخن بگوید اگر بخواهد دربارهٴ کسی شفاعت کند باید به اذن خدا باشد. لذا در سورهٔ عبس فرمود همه سرگرم کار خودشانند نیکان سرگرم لذّتند بَدان سرگرم عذابند پس هیچ کسی به فکر دیگری نیست لذا در همان سورهٴ مبارکهٴ عبس، عبس بعد از اینکه اصل جریان را که تلاوت شده است فرمود: *«لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه»*(18) قبلش این چنین فرمود، فرمود قیامت که فرا رسید *«فإذا جاءت الصاخة ٭ یوم یفرّ المرء من أخیه ٭ وأمّه و أبیه ٭ و صاحبته و بنیه»*(19) انسان از ارحام و بستگان خود میگریزد اگر خوب است از اینها میگریزد برای اینکه خوب باید از بد فاصله بگیرد اگر بد است که گرفتار کار خودش است. آن روز خوب حق ندارد به فکر بد باشد مثل دنیا نیست در محکمهٴ عدل اله کسی مجاز نیست به فکر دیگری باشد چون آن دیگری آنجا، آن روز ظالم شناخته شده است حرف همهٴ انبیا را پشت سر گذاشت و به هیچ وجه به صراط مستقیم نزدیک نشد لذا همه از دیگران میگریزند هم نیکان موظفند که فاصله بگیرند هم بَدان، نیکان برای آن که بدون اذن خدا سخن نمیگویند و خدا اذن نمیدهد دربارهٴ ظالمین کسی حرف بزند نمونهاش آن است که به نوح پیغمبر فرمود تو اصلاً با من دربارهٴ ظالمین سخن نگو *«إنّی أعطک أن تکون من الجاهلین»*(20) با اینکه نوح(سلام الله علیه) چیزی به خدا عرض نکرد، عرض کرد که شما وعده دادید اهلم را حفظ کنید و پسر من اهل من است باری تعالی فرمود به اینکه او اهل تو نیست او اهلیت ندارد *«إنّه لیس من أهلک»* قبلش هم فرمود *«ولا تخاطبنی فی الذین ظلموا»*(21) اصلاً با من دربارهٴ اینها صحبت نکن اینها کسانی نیستند که تو مجاز باشی با ما دربارهٴ اینها سخن، صحبت کنی. برای اینکه ما تمام مهلتها را دادیم تمام حجّت الهی برای اینها روشن شد *«لیهلک من هلک عن بیّنة»*(22) شدأ آنگاه فرمود.
سؤال ...
جواب: اینکه به اذان خداست یک توبیخی است برای اینها، بحثش قبلاً شد هم خزنهٴ جهنّم سؤال میکنند هم بهشتیان سؤال میکنند خزنهٴ جهنّم وقتی که جهنّمیها را میخواهند وارد جهنّم کنند سؤال میکنند *«الم یأتیکم نذیر»*(23) مگر پیغمبر نیامد، چرا حرفهای آنها را گوش ندادید بهشتیان هم از آنها سؤال میکنند *«ما سلککم فی سقر ٭ قالوا لم نک من المصلّین»*(24) این چنین نیست که به فکر آنها باشند یعنی شفاعتی کنند مشکل آنها را حلّ کنند شفاعت یک مرحلهای دارد که بحثش جداست و کتاباً و سنّةً شفاعت ثابت شده است برای شفاعت باید بحث علی حدّه کرد.
سؤال ...
جواب: بله، در سورهٴ عبس فرمود به اینکه اینها از یکدیگر فرار میکنند سخن این نیست که کسی به داد کسی میرسد سخن آن است که همه از یکدیگر فرار میکنند این معنا را که به عنوان اصل کلّی بیان فرمود که *«لکلّ إمرء منهم یومئذ شأن یغنیه»*(25) هر کسی سرگرم کار خودش هست بعضی سرگرم لذّتند *«وجوه یومئذ مسفرة ٭ ضاحکة مستبشرة»*(26) و بعضی گرفتار عذابند *«وجوه یومئذ علیها غبرة ٭ ترهقها قترة ٭ أولئک هم الکفرة الفجرة»*(27) این معنا را در آیات فراوان به صورتهای جزییتر بیان کرد. در سورهٔ مبارکهٴ انفطار آیهٔ 17 به بعد این است که خدای سبحان به رسولش میفرماید به اینکه *«و ما أدراک ما یوم الدین ٭ ثمّ ما أدراک ما یوم الدّین»*(28) شما نمیدانید قیامت چه خبر است؟ وقتی خدای سبحان به رسولش یک چنین تعبیری میفرماید پیداست وضع قیامت به حسب ظاهر به درک ما نخواهد آمد. *«ثمّ ما أدراک ما یوم الدین»* در آن روز چه خبر است؟
ـ روزی که هیچ کس مالک چیزی برای دیگری نیست
*«یوم لا تملک نفس لنفس شیئاً والأمر یومئذ لله»*(29) احدی برای احدی نمیتواند کار کند. تمام کارها مال خداست گرچه امروز هم تمام کارها مال خداست و در قیامت ظاهر میشود که کار مال خدا بود ولی در دنیا این حجاب هست انسان خود را یا دیگری را صاحب اثر میپندارد ولی در قیامت این حجابها برطرف میشود معلوم میشود *«والأمر یومئذ لله»* پس هیچ کسی مالک چیزی در قیامت برای کسی نیست.
ـ روزی که روابط اجتماعی، داد و ستد دوستی و شفاعت منتفی است
اگر این چنین شد همهٴ راههای نجات از عذاب بسته است. کسی بخواهد رو قدرتهای تکوینی مشکلی را حل کند توان آن را ندارد رو کارهای اعتباری و قراردادی مثل خرید و فروش مشکل را حل کند آن قدرت را ندارد . چون در آنجا نظام قراردادی و اعتباری راه ندارد. بیعی باشد، خرید و فروشی باشد چیزی بدهند چیزی بستانند این چنین نیست آن را در آیات دیگر مشخص فرمود که اصلاً قیامت جای خرید و فروش نیست.
سؤال ...
جواب: نه، آنکه بساط دنیا برچیده میشود *«والأرض جمیعاً قبضته یوم القیامة والسمٰوات مطویات بیمینه»*(30) بساط کل آسمان و زمین را جمع میکنند و زلزلهٴ سمایی و اسمانی پیش میآید عالم را میتکانند *«إنّ زلزلة الساعة شیء عظیم»*(31) بعد کلّ آسمان و زمین وضعش عوض میشود *«یوم تبدّل الأرض غیر الأرض والسمٰوات»*(32) یعنی کلّ زمین و اسمان اوضاعش عوض میشود آنگاه قیامت بپا میشود.
سؤال ...
جواب: نه، قیامت اولش این چنین است بعد وارد بهشت و جهنشم میشوند همین که قیامت صاخهٴ قیامت فرا رسید حکم دنیا منقطع میشود حکم قیامت آن است که *«یأت لا تکلّم نفس إلاّ بإذنه»*(33) *«یوم یفرّ المرء من أخیه»*(34) و مانند آن.
قیامت روزی نیست که احکام دنیا در آن روز جاری باشد. در آیهٔ 254 سورهٔ مبارکهٴ بقره این است که *«یا أیّها الذین ٰامنوا أنفقوا مما رزقناکم من قبل أن یأتی یوم لا یبیع فیه ولا خلّة ولا شفاعة والکافرون هم الظالمون»*(35) فرمود مؤمنین آنچه که ما به شما دادیم در راه خدا انفاق کنید قبل از آنکه روزی فرا برسد که در آن روز اصلاً خرید و فروش نیست. روزی نیست که انسان با روابط دوستی مشکل را حل کند، روزی نیست که از کسی شفاعت پذیرفته شود. نه انسان میتواند شفیع دیگران باشد مگر به اذن خدا نه میتواند مشفوع له باشد مگر به اذن خدا. ولی اصلاً بیع و خلّة نیست. این نفی جنس است خرید و فروش در آن روز نیست. مسألهٴ خلّت و دوست بازی نیست. نه روابط است نه ضوابط. انسان یا گاهی خود کار میکند مشکل را حل میکند این میشود بیع این میشود کسب و مانند آن. یا دوستی دارد که مشکل او را حل میکند این میشود خلّت خلیل آدم، حبیب آدم مشکل آدم را حل میکند فرمود آن روز جایی نیست که خلیل آذم به فکر آدذم باشد خلّتی حاجت نیست، رفع خلّت نیست سدّ خلّهای نیست نه دوستی به فکر دوست است نه بیع و تجارتی در آن روز راه دارد اصلاً روز، روز خرید و فروش نیست *«لا بیع فیه ولا خلّة ولا شفاعة»* بیع و خلّه به عنوان نفی جنس نفی شده است ولی شفاعت به عنوان مطلق نفی شده است البته آیات بعد تقیید میزند این را هم شفاعت حق است، شافع شخص است کیست مشفوعٌ له مشخص است کیست.
سؤال ...
جواب: نه، آنجا هم همین این خواستن ذلّت است مأذونند که ذلیل بشوند، مأذونند که جواب «اِخسَ» بشوند در آنجا وقتی از اهل بهشت سؤال میکنند که آنجا که خدا به شما روزی کرده است از اب بهشت و از عذای بهشت به ما مرحمت کنید جواب میآید *«إنّ الله حرّمهما علی الکافرین»*(36) اینها همین مقدار مأذونند که جواب خزیآمیز بشنوند. بنابراین در قیامت اصل بیع و خلّت نفی شده است چه اینکه کار هم از انسان منقطع است.
ـ روز قطع روابط خانوادگی و قراردادهای اجتماعی
انسان در دنیا مشکلش را یا به علل و اسباب انجام میدهد یا با روابط و انساب انجام میدهد یعنی یا خود کار میکند مشکلش را برطرف میکند یا اگر خود توان کار را ندارد به وسیلهٴ پدر و برادر و فرزند و قوم قبیله مشکل او حل میشود در قرآن کریم راجع به هر دو مطلب فرمود به اینکه قیامت بساطش جمع شده است هم دربارهٴ ضوابط و علل و اسباب فرمود: *«تقطّعت بهم الأسباب»*(37) کسی نمیتواند از راه سبب به یک مشکلی برسد، مشکلی را حل کند و هم دربارهٴ روابط و انساب فرمود و قتی نفخ صور شد *«فلا أنساب بینهم»*(38) چون همه از خاک برمیخیزند. دیگر سخن از پدر و پسری نیست. آنکه در سورهٴ عبس فرمود *«یوم یفرّ المرء من أخیه»*(39) یعنی من الذی کان فی الدنیا أخاً له نه در آنجا کسی برادر کسی است چون برادری و پدری و پسری در یک نظام توالد و تولید است اما وقتی همه یک دفعه سر از خاک برمیدارند سخن از پدر و پسری نیست. لذا نه اسباب در آن روز سهمی دارد چون *«تقطّعت بهم الأسباب»*(40) نه انساب و روابط در آن روز مؤثرند چون *«فلا أنساب بینهم»*(41) بنابراین انسان هیچ کاری از او ساخته نیست در برابر آن عذاب.
سؤال ...
جواب: نه، از کسی که در دنیا برادر او بود گرنه وقتی بدر و پسر با هم از خاک برمیخیزند یک کسی والد نیست دیگر ولد نیست اگر دربارهٴ قیامت گفته شد اب و اخ یا اب و ابن یا والد و ولد به علاقهٴ ما کان است یعنی آنها که در دنیا پدر و پسر شدند و گرنه اینها همه در آخرت یک جا سر از خاک بر میدارند که *«منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارةً اُخرىٰ»*(42)
سؤال ...
جواب: یعنی آنهایی که در دنیا پدرشان بودند به انتظار آنها به سر میبرند و این زمینهٴ رحمت برای اولیایی خواهد بود که فرزندان صالح داشتند امّا این چنین نیست که پدر و پسر در آن روز روی توالد یکی بشود پدر دیگری بشود پسر بلکه همه دفعتاً به اذن خدا سر از خاک برمیدارند و اگر گفته شد یکی پدر و دیگری پسر یعنی یکی در دنیا پدر بود و در دنیا دیگری پسر بود.
ـ فاقد ایمان یا مؤمن بی عمل، در قیامت بی بهره است
بنابراین آن روز هیچ راهی برای تحصیل کمال برای انسان نیست. لذا در سورهٔ مبارکهٴ انعام آیهٔ 158 میفرماید به اینکه *«یوم یأتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً قل انتظروا إنّا منتظرون»* اگر این آیهٔ ناظر به روز قیامت باشد نه روز عذاب دنیا معنایش این است که در قیامت کسی که در دنیا ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی از ایمانش نفعی نبرد در قیامت سودی ندارد *«لا ینفع نفساً إیمانها»* آن روز اگر بخواهد ایمان بیاورد آن ایمان نافع نیست ایمان چه گروهی نافع نیست؟ ایمان کسی که *«لم تکن آمنت من قبل»* در دنیا ایمان نیاورد یا اگر ایمان آورد *«أو کسبت فی إیمانها»* که این *«کسبت»* عطف است بر *«آمنت»* عطف بر منفی است که نفی، وقوع هم درمیآید *«لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً»* یعنی لم تکن کسبت فی إیمانها خیراً، یا ایمان آورد ولی فقط به اعتقاد بسنده کرد عمل نکرد خیری از ایمانش نبرد پس اگر کسی ایمان بیاورد و برابر ایمان عمل کند در قیامت راه نجات دارد و اگر کسی ایمان نیاورد در دنیا یا ایمان بیاورد ولی از ایمانش بهرهٴ عملی نبرد در قیامت ایمان او سودی ندارد. لذا تمام علل و اسباب بسته است این معنا که اسباب و انساب در قیامت بساطشان منقطع شد در آیات گوناگون به صور جزئی بیان میشود.
سؤال ...
جواب: درست است، این یک لذّتی است که پدر در قیامت پسر را در کنار خود در بهشت ببیند، امّا آنجا هم اشاره شد که اینکه فرمود *«وألحقنا بهم ذرّیّتهم»*(43) خدای سبحان وعده میدهد مؤمنان وقتی بهشت رفتند ما ذراری اینها را به آنها ملحق میکنیم *«وما ألتناهم من عملهم من شیء»* ما از اعمال اینها چیزی کم نمیکنیم، ذراری صالحه را به اینها ملحق میکنیم برای اینکه قرهٴ عینی باشد همه و همه به لحاظ دنیاست و گرنه در آخرت کسی پدر کسی نیست چون با هم از خاک سر برمیدارند انسان وقتی که در آخرت با پسرش سر از خاک برداشت لذّت میبرد که با هم در بهشت باشند امّا نه به این معناست که در آنجا یکی پدر است و دیگری پسر.
ـ روزی که تنها قلب سلیم نافع است
سؤال ...
جواب: ایمان جزئی است از وظیفه، هم عمل لازم است هم ایمان در آن روز این معنا را خدای سبحان در سورهٴ شعراء هم مشخص فرمود که حیزی نافع نیست مگر قلب سلیم، آینهٴ 88 و 89 سورهٴ شعراء این است که *«یوم لا ینفع مال ولا بنون ٭ إلاّ من أتی الله بقلب سلیم»* این از باب سالبه به انتفاء موضوع است یعنی مال و بنونی نیست. نه اینکه مالی انسان دارد بنونی دارد و به حال انسان نافع نیست *«إلاّ من أتی الله بقلب سلیم»*(44) آنگاه دربارهٴ خصوص پدر و پس که مهمترین نقش اجتماعی را اینها نسبت به هم دارند در سورهٔ لقمان بیان فرمود آیهٴ 33 سورهٔ لقمان این است که *«یا أیّها الناس اتّقوا ربّکم واخشوا یوماً لا یجزی والد عن ولده ولا مولود هو جاز عن والده شیئاً»* خب اگر پدر و پسر به داد یک دیگر نرسند بیگانه البته به داد دیگری نمیرسد. این بیان فرد کامل است. اگر هیچ کاری پدر برای پسر نکند و هیچ کاری پسر برای پدر نکند خب از دیگری چه ساخته است. این *«شیئاً»* نکره در سیاق نفی است. یعنی هیچ کاری از اینها ساخته نیست. از روزی بترسید که *«لا یجزی والد عن ولده ولا مولود هو جاز عن والده شیئاً إنّ وعد الله حقّ فلا تفرّنّکم الحیاة الدنیا ولا یفرّنّکم بالله الغرور»* پس مسائل خانوادگی در قیامت مطرح نیست. قراردادهای اجتماعی را هم فرمود که روزی است که *«لا یغنی مولىً عن مولى شیئاً»*(45) آن را در سورهٔ دخان آیهٔ 41 بیان کرد فرمود: *«إنّ یوم الفصل میقاتهم أجمعین ٭ یوم لا یغنی مولىً عن مولى شیئاً»*(46) آن ولایتها چه ولایی که در دنیا به عنوان ولای عتق مطرح است ولای ضمان جریره مطرح است و امثال ذلک چه ولاهای دیگر. هیچ مولایی از مولّىٰ علیهاش حمایت نمیکند. *«یوم لا یغنی مولىً عن مولى شیئاً ولا هم ینصرون ٭ إلاّ من رحم الله إنّه هو العزیز الرحیم»*(47) که این طلیعهٴ بحث رحمت و شفاعت است که کم کم سخن آنها به میان خواهد آمد.
سؤال ...
جواب: یعنی در قیامت کسی پدر و کسی پسر نیست چون هر دو وقتی با هم از سر خاک برداشتند توالدی نیست تا یکی پدر باشد دیگری پسر.
سؤال ...
جواب: همان گذشته است اگر انسان خاطرات گذشته را در دنیا داشت در قیامت حفظ کند لذّت میبرد که زحمات او هدر نرفت لذّت میبرد که زحمات او در دنیا هدر نرفت پسرش به بهشت آمد و گرنه آنجا کسی پدر باشد و دیگری پسر این چنین نیست.
سؤال ...
جواب: درست است حالا بحث شفاعت خواهد آمد به لطف الهی که از چه گروهی شفاعت میکنند.
سؤال: جواب: یعنی اینها همه به علاقهٴ ما کان است کسی که در دنیا پدر او بود نه اینکه در آخرت یکی پدر است دیگری پسر. چون وقتی هر دو مردند و هر دو سر از خاک برداشتن توالدی در کار نیست تا یکی پدر باشد دیگری پسر یکی از جزئیات فروع مسأله.
سؤال ...
جواب: والدین حقیقی در دنیا و آخرت محفوظ است چون از خاک برنخاستند آنجا «أنا و علیّ أبوا هذه الأمّة»(48) این درست است. آنکه از دنیا نشأت نگرفت آن در قیامت هم همینطور است *«ملّة أبیکم إبراهیم»*(49) در دنیا و آخرت هست «أنا و علیّ أبوا هذه الأمة» در دنیا و آخرت هست.
ـ روزی که کسی بار دیگری را به دوش نمیکشد
آیهٔ 111 سورهٔ نحل گوشهای از این گوشههای انقطاع سبب و نسب را بیان میکند میفرماید به اینکه *«یوم تأتی کلّ نفس تجادل عن نفسها»* هر کس به جدال به نفع خود سرگرم است. کسی به فکر دیگری نیست *«و توفّىٰ کلّ نفس ما عملت و هم لا یظلمون»* چون هر کس سرگرم کار خودش هست بنابراین به فکر دیگری نیست مگر نیکانند که قدرت دارند به فکر افتادهها باشند آنها هم که بدون اذن خدا کار نمیکنند. بَدان که اصلاً فرصت ندارند به فکر دیگری باشند فقط نیکانند که این قدرت را دارند و این قدرتشان باید به اذن خدا اِعمال بشود میماند مسأله شفاعت. آنکه بَد است قدرت این را ندارد که برای دیگری قدم بردارد *«کلّ نفس تجادل عن نفسها»* در همین بخشی که سورهٔ مبارکهٴ انعام میفرمود اگر کسی ایمان نیاورد یا از ایمانش استفاده نکرد در قیامت بهرهای از ایمان جدید نمیبرد میفرماید به اینکه هیچ کس بار دیگری را نمیبرد آیهٔ 164 سورهٔ انعام همین است که کسی بار دیگری را نمیبرد *«ولا تکسب کلّ نفس إلاّ علیها و لا تزر وازرة و زر أخرىٰ ثمّ إلی ربّکم مرجعکم فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون»* که طلیعه آخرت را طرح میکند. میفرماید هیچ باربری بار دیگری را نمیبرد. وازره آن نفسی است که خود وزر دارد. آن نفسی که وزر و بار سنگین خود را حمل میکند دیگر باربر دیگری نیست پس هیچ باری را دیگری برای انسان نمیبرد *«لا تزر وازرة وزری أخرىٰ»* یعنی وزر وازرة أخرىٰ که *«أخرىٰ»* صفتی است برای موصوف محذوف وزر نفس أخرىٰ، وزر وازرة أخرىٰ.
معنای آیهٴ *«لیحملن أثقالاً مع أثقالهم»*
و اگر دربارهٴ عدّهای آمده است که اینها *«لیحملنّ أثقالهم وأثقالاً مع أثقالهم»*(50) نه یعنی بار دیگران را هم میبرند. کسانی که باعث گمراهی عدّهای شدند نه اینکه بار افراد گمراه شده را میبرند که افراد گمراه شده سبکبار باشند این چنین نیست. این گمراه کنندهها هم بار خود را میبرند، هم معادل بار گمراه شدهها را میبرند بدون اینکه از بار گمراه شدهها چیزی کم باشد نفرمود: ولیحملنّ أثقالهم مع أثقالهم فرمود: *«ولیحملنّ أثقالهم وأثقالاً مع أثقالهم»* یعنی گمراه کنندگان گذشته از اینکه بار خود را میبرند یک سلسله بارهای اضافی هم باید ببرند چون دیگران را گمراه کردهاند امّا این چنین نیست که گمراه شدهها بی بار باشند بار هیچ کس را در قیامت دیگری نمیبرد و آنها که گناهانشان بیشتر است *«لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیامة»*(51) است در یک بخش قرآن میفرماید به اینکه اینها یک بار سنگین میبرند چون گناه سنگینی کردند، در بخش دیگر میفرماید به اینکه اینها گذشته از آن اثقال خود اثقال دیگری را هم میبرند *«لیحملنّ أثقالهم أثقالاً مع أثقالهم»*(52) یا *«لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیامة»*(53) این چنین نیست که هیچ کدام از این دوتا آیهٔ تلاوت شده مقیّد آیهٔ سورهٔ انعام باشد که *«لا تزر وازرة وزر أخرىٰ»*(54) این از آن آیاتی است که تقیید نشده و نمیشود. این چنین نیست که یک باربری بار دیگری را حمل بکند هر کسی بار خود را میبرد. آنهایی که بار اضافیمیبرند چون کار اضافی کردند. آنها هم گمراه شدند هم گمراه کردند لذا اوزارشان کامل است. و اثقالی روی اثقالشان آمده است، پس این چنین نیست که *«لا تزر وازرة وزر أخرىٰ»* تقیید شده باشد در سورهٔ مبارکهٴ ابراهیم وقتی خصیصهٴ قیامت را بیان میکند آیهٔ 31 میفرماید *«قل لعباده الذین ٰامنوا یقیموا الصلاة و ینفقوا ممّا رزقناهم سرّاً وعلانیة من قبل أن یأتی یوم لا بیع فیه ولا خلال»*(55) که اصلاً هیچ گونه داد و ستد در آن روز نیست، هیچگونه خلیل و حبیب و رفیقیابی هم در آن روز نیست که بار انسان را رفیق انسان ببرد این چنین نیست.
سؤال ...
جواب: مسألهٴ تجسّم اعمال و امثال ذلک در آیهٴ بحثهای قبل یعنی آیهٔ 25 و 26 همین سورهٔ مبارکهٴ بقره مبسوطاً بحث شد که *«کلّما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الّذی رزقنا من قبل واتوا به متشابهاً»* بحث شد، حالا ممکن است مناسبتهای دیگری هم بحث بشود.
در همان سورهٔ مبارکهٴ نحل آیهٔ 25 فرمود: *«لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیامة ومن أوزار الذین یضلونهم بغیر علم ألاساء ما یزرون»* از سنخ اوزار دیگران هم میبرند نه این *«من»* من تبعیضیّه باشد یعنی بعض از گناهان آنها را میبرند این چنین نیست. هر کسی گناه کرد بار خود را باید ببرد اگر کسی گمراه شد این چنین نیست که آن گمراه کننده بار گمراه شونده را ببرد و این بی بار باشد این چنین نیست. گمراه کننده هم باری دارد، گمراه شونده هم باری دارد که باید ببرد منتها گمراه کننده بار بیشتری دارد اگر گمراه شونده بدون حجّت و بدون بیّنه رها میشد حق با او بود. امّا وقتی خدای سبحان میفرماید *«ما کنّا معذّبین حتی نبعث رسولاً»*(56) عقل از درون وحی از بیرون *«لیهلک من هلک عن بیّنة»*(57) پس همه بعد از قیام حجّت گمراه شدند. اگر این چنین است پس وزر خود را باید خودشان حمل کنند. بنابراین
سؤال: جواب: در مسألهٴ غیبت آن هم در حقیقت عمل خود انسان است یعنی مظلوم شدن و حیثیت انسان رفتن این زمینه میشود، در دنیا جای نقل و انتقال است در آخرت ظهور میکند نه در آخرت جای نقل و انتقال باشد در آخرت میبیند به اینکه اَعمالی به حساب او نوشته شده آن صاحب عمل میبیند به اینکه اَعمال او در دفتر عمل او نیست در دنیا نقل و انتقال شد در قیامت ظاهر میشود برای اینها پس تا الآن این چنین روشن شد که در قیامت کاری که انسان با آن کار بتواند سودی جلب کند یا ضرری دفع کند در اختیار او نیست. انسان فقط و فقط در کنار سفرهٴ عقیده و خلق و عمل خود نشسته است و بس. اگر خلق بَد داشت فرق خواب و قیامت «النوم أخ الموت»(58) این است که آن بیداری است و این خواب اسست او قویست و این ضعیف است کاری از انسان ساخته نیست که مشکل خود را حل کند انسان فقط مهمان است میزبان انسان عقیدهٴ اوست و خلق اوست و عمل اوست حالا تتمهاش در بحثهای بعد.
«والحمد لله ربّ العالمین»
پاورقیها:
﴿1﴾ سورهٔ فاطر، آیهٔ 3.
﴿2﴾ سوره بقره، آیهٔ 61.
﴿3﴾ سورهٔ مجادله، آیهٔ 14؛ سورهٔ ممتحنه، آیهٔ 13.
﴿4﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 64.
﴿5﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 61.
﴿6﴾ سورهٔ مزمّل، آیهٔ 17.
﴿7﴾ سورهٔ فجر، آیات 25 ـ 26.
﴿8﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 37.
﴿9﴾ سورهٔ عبس، آیات 38 ـ 39.
﴿10﴾ سورهٔ صافات، آیهٔ 51.
﴿11﴾ سورهٔ صافات، آیهٔ 55.
(12) سورهٴ عبس، آیهٴ 37
﴿13﴾ سورهٔ عبس، آیات 38 ـ 39.
﴿14﴾ سورهٔ یس، آیهٔ 55.
﴿15﴾ وره عبس، آیات 40 ـ 42.
﴿16﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 105.
﴿17﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 105.
﴿18﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 37.
﴿19﴾ سورهٔ عبس، آیات 33 ـ 36.
﴿20﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 46.
﴿21﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 37.
﴿22﴾ سورهٔ انفال، آیهٔ 42.
﴿23﴾ سورهٔ ملک، آیهٔ 8.
﴿24﴾ سورهٔ مدثّر، آیات 42 ـ 43.
﴿25﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 37.
﴿26﴾ سورهٔ عبس، آیات 38 ـ 39.
﴿27﴾ سورهٔ عبس، آیات 40 ـ 42.
﴿28﴾ سورهٔ انفطار، آیات 17 ـ 18.
﴿29﴾ سورهٔ انفطار، آیهٔ 19.
﴿30﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 67.
﴿31﴾ سورهٔ حج، آیهٔ 1.
﴿32﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 48.
﴿33﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 105.
﴿34﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 34.
﴿35﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 254.
﴿36﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 50.
﴿37﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 166.
﴿38﴾ سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 101.
﴿39﴾ سورهٔ عبس، آیهٔ 34.
﴿40﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 166.
﴿41﴾ سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 101.
﴿42﴾ سورهٔ طه، آیهٔ 55.
﴿43﴾ سورهٔ طور، آیهٔ 21.
﴿44﴾ سورهٔ شعراء، آیهٔ 89.
﴿45﴾ سورهٔ دخان، آیهٔ 41.
﴿46﴾ سورهٔ دخان، آیات 40 ـ 41.
﴿47﴾ سورهٔ دخان، آیات 41 ـ 42.
(48) بحار، ج 23، ص 259
﴿49﴾ سورهٔ حج، آیهٔ 78.
﴿50﴾ سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 13.
﴿51﴾ سورهٔ نحل، آیهٔ 25.
﴿52﴾ سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 31.
﴿53﴾ سورهٔ نحل، آیهٔ 25.
﴿54﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 164.
﴿55﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 31.
﴿56﴾ سورهٔ اسراء، آیهٔ 15.
﴿57﴾ سورهٔ انفال، آیهٔ 42.
(58) مستدرک، ج 5، ص 123.
تاکنون نظری ثبت نشده است