- 1393
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 34 سوره بقره - بخش دوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 34 سوره بقره - بخش دوم
- کرامت انسان در ماجرای سجده ملائکه
- عصمت فرشتگان و مقایسه آنان با جنیان
- ذریه شیطان
- حکم سجده بر آدم (ع)
أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوْا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ
این امر به سجود در حقیقت تکریمی است برای مقام انسانیّت، مراد این نبود که برای خدا سجده کنند و حضرت آدم، قبلهٴ اینها قرار بگیرد زیرا این معنا را شیطان میپذیرفت که باید برای خدا سجده کرد آن هم به هر سمتی که خدا دستور داد اگر آدم فقط قبله بود نه مسجودٌ له، شیطان نمیگفت این کار تکریم آدم است و من کرامت او را نمیپذیرم، زیرا شیطان، سالیان متمادی در برابر خدای سبحان سجده میکرد و عبادت میکرد و بالآخره عبادت یک سویی و سمتی دارد در نشئهٴ عقل گر چه این سخن راه ندارد امّا در نشئهٴ مثال که شیطان در آن نشئه حضور دارد مسألهٴ قبله و امثال ذلک در آنجا مطرح است، تمثّل یک سمت. اگر منظور این بود که برای خدا سجده کنید منتها قبلهٴ شما آدم(سلام الله علیه) باشد که در حقیقت «أُسجدوا لله إلی آدم» اینچنین معنا بشود هرگز شیطان اعتراض نمیکرد پس این *«اسجودا لآدم»* یعنی آدم مسجودٌ له شما باشد نه خدا مسجودٌ له باشد و آدم مسجودٌ اِلیه که لام به معنای الی باشد(1) و امثال ذلک.
و دستور هم دستوری است که از آن کرامت انسان استفاده میشود لذا هم شیطان استکبار کرد و هم بالصّراحه آن چه که در سورهٴ اسراء آمده است میگوید که شما آدم را بر من گرامی داشتید آیهٴ ٦١ سورهٴ اسراء این بود که *«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً»*.﴿2﴾ در تعبیر خدای سبحان هم *«اسجدوا لادم»* است، در تعبیر شیطان هم *«ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً»* است آنگاه گفت *«قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ»*﴿3﴾ یعنی این انسانی که بر من گرامی داشتی، اگر به من مهلت بدهی من حنک و زمام او و ذریّهٴ او را میگیرم. *«لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلاً»* ﴿4﴾ خلاصه حنک و زمام ذرّیهاش را من میگیرم اینها را در حدّ یک اسبی قرار میدهم که زمام اینها به دست من است زمامدارشان من خواهم شد خلاصه تحت حنکشان چیزی بسته است که زمامش به دست من است. از این تعبیر پیداست که منظور مسجودٌ له بودن آدم است که سجده برای آدم است نه سجده به سوی آدم. و این مقام، یک مقام عظیمی است که فرشتگان در برابر او خضوع کردهاند و شیطان در برابر او خضوع نکرده است
ابلیس جن است یا فرشته؟
امّا خدای سبحان که سرّ استکبار شیطان را بیان میکند میفرماید: *«و کان من الکافرین»* در نهان او یک کفر تعبیه شده بود و در جای دیگر هم فرمود چون از جن بود از امر خدا انحرافی حاصل کرد *«کان من الجن ففسق عن أمر ربّه»*﴿5﴾ در بین مفسّران همانطوری که ملاحظه فرمودید، دو نظر رسمی وجود دارد، یکی این که شیطان از فرشتگان بود یکی این که شیطان از فرشتگان نبود از جنّیها بود.
مشهور در بین امامیّه، جن بودن ابلیس
منتها آنچه که به عنوان مذهب امامیّه معروف است میان مفسّرین امامیّه معروف است همان است که شیطان از جنّ بود و از فرشتگان نبود این گروه که مرحوم شیخ مفید و همفکرانشان(رضوان الله علیهم) از این گروهند و قائلند که شیطان از جنّ بود و از فرشتگان نبود به وجوهی استدلال کردهاند(6)
ادله شیخ مفید و همفکران او بر جن بودن ابلیس
الف ـ تصریح قرآن
وجه اوّل همان است که خدای سبحان در سورهٴ کهف، به این که این از جنّ است: *«کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»*(7)
نکته: کان به معنای صار نیست
چون تصریح کرد به اینکه *«کَانَ مِنَ الْجِنِّ»* و از امر خدای سبحان فاصله گرفت ـ آیهٴ 50 سورهٴ کهف ـ *«فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن أمر ربّه»* این «کان» نه صار من الجن نه این که قبلاً جزو جنّیها نبود و بعد جزو جنّیها شد. زیرا یک معصیت که نوع انسان را عوض نمیکند که قبلاً از ملائکه بود بعد از نوع جن بشود *«کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»* و جن در قرآن کریم در قبال ملائکه است گرچه بعضیها خواستهاند بگویند ملائکه اصنافی دارند و بعضی اصنافشان همین جن است إلاّ این که ممکن است یک جامع انتزاعی بین ملائکه و جن وجود داشته باشد وگرنه نوع اینها دوتاست
آثار و احکام ویژه جن که در فرشتگان وجود ندارد و بالعکس
خدای سبحان احکامی که برای نوع جن ذکر کرده است، آن احکام را برای نوع فرشتگان ذکر نکرده است برای نوع جن اینچنین ذکر کرده است که جن زاد و ولدی دارد برای فرشتگان چنین چیزی ذکر نکرده است که اینها زاد و ولدی دارند برای جن مرگ و حیات ذکر کرد که عدهای میمیرند و عدهای زنده میشوند برای فرشتگان اینچنین ذکر نکرد و جن را به دو قسم مؤمن وکافر تقسیم کرده است برای فرشتگان یک چنین تقسیمی نیست. و جن را مانند انسان برای عبادت آفرید فرمود: *«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»*﴿8﴾ ولی فرشتگان اینچنین نیست. فرشتگان یکسان مأموریتهای الهی را اجرا میکنند و در اقرارگیری *«فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ»*﴿9﴾ جن در ردیف إنس مسئول است که پاسخ بدهد و اعتراف کند اینها همه احکامی است که برای جن ذکر شده است که در این احکام، فرشتگان راه ندارند. یعنی برای فرشته زاد و ولد نیست اولاً برای فرشته مرگ نیست ثانیاً فرشتگان به دو قسم ایمان و کفر تقسیم نمیشوند ثالثاً فرشتگان به جهنّم راه پیدا نمیکنند رابعاً برای فرشتگان أنبیائی مبعوث نشده است خامساً و هکذا اصولاً در سراسر قرآن کریم وقتی که آثار فرشته و جن مطرح است میبینیم در بسیاری از احکام اینها از یکدیگر جدا هستند.
سؤال ...
جواب: اگر یک چیزی فرشته باشد که مسخ نمیشود ممکن است انسانی به صورت حیوان و امثال ذلک مسخ بشود آن هم مسخ ملکوتی و امّا دربارهٴ فرشتگان اینچنین راه ندارد.
بنابراین، اگر چنانچه در قرآن بین نوع فرشته و نوع جن فرقهای فراوانی هست نمیشود گفت به این که جن نوعی از انواع ملائکه یا صنفی از اصناف ملائکه خواهد بود. *«الاّ ابلیس کان من الجنّ»*﴿10﴾ واو هم ندارد که انسان بگوید: بعداً «کان» *«کان من الجن»* اینجا از مواردی نیست که انسان بگوید «کان» به معنای «صار» است.
ب ـ ذرّیه داشتن شیطان
در همین آیهٴ ٥٠ سورهٴ کهف به نکتهٴ دوم اشاره کرد فرمود به این که: *«أفتتّخذونه و ذریّته أولیاء»*﴿11﴾ شما شیطان و ذرّیهٴ او را به عنوان سرپرست انتخاب نکنید معلوم میشود او زاد و ولدی دارد توالد و تناسلی دارد و برای فرشتگان اینچنین نیست قهراً نوع فرشته از نوع جن جداست پس به این دو دلیل، ابلیس جزو فرشتگان نبود. دلیل اوّل آنست که؛ قرآن تصریح کرد به این که *«کان من الجنّ»*.
دلیل دوم. در همین سورهٴ کهف فرمود به این که او ذرّیهای دارد در حالی که برای فرشتگان ذریهای نیست.
ج ـ عصمت فرشته و معصیت ابلیس
امّا آثاری که برای فرشته ذکر فرمود آن آثار برای شیطان نیست چون فرشتگان را خدای سبحان معصوم معرفی کرد فرمود به این که فرشتگان معصومند. آیهٴ ٦ سورهٴ تحریم اینست که: *«لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»*﴿12﴾ فرشتگان معصوم هستند و در محدودهٴ فرشتهها جا برای عصیان و فسق نیست. اگر فرشته اهل معصیت نیست و شیطان معصیت کرده است پس روی این شکل اوّل نتیجه میگیریم که شیطان فرشته نبود ابلیس معصیت کرده است و هیچ معصیتکاری فرشته نخواهد بود چون فرشته معصیت نمیکند. بنابراین، او از فرشتگان نخواهد بود
سؤال ...
جواب: این در نحوه امتثال آنها بحث بعدی است که سجده تکوینی بود آیا تشریعی بود یا نه تکوین بود نه تشریع، این بحثش خواهد آمد علی ایّ حال عصیان برای فرشتگان نیست.
د ـ مقام رسالت فرشتگان و عدم سازگاری آن با عصیان
وجه چهارمی که همفکران مرحوم شیخ مفید ذکر کردهاند آن است که خدای سبحان در اوّل سورهٴ فاطر همهٴ فرشتگان را به عنوان رسول یاد کرده است فرمود: *«الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ»*﴿13﴾. خدای سبحان که آسمانها و زمین را فَطْر کرد وپدید آورد همهٴ فرشتگان را به عنوان رسالت سمتی داد که با جمع محلّی به الف و لام ذکر کرد فرمود: *«جاعل الملائکة رسلاً»*؛ یعنی همهٴ ملائکه مرسلند، هیچ فرشتهای نیست که رسالت نداشته باشد و رسالت با عصیان سازگار نیست اگر کسی رسول خدا شد که نمیتواند معصیت بکند پس هم طبق آیهٴ ٦ سورهٴ تحریم عصمت فرشتگان بالصراحه تثبیت شد که *«لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»*(14) هم طبق آیهٴ اوّل سورهٴ فاطر بالملازمه عصمت فرشتگان ثابت شده است برای این که خدای سبحان همهٴ فرشتگان را مأموریت داد و اینها رسالتهای الهی را به عهده دارند و هیچ رسولی هم معصیت نمیکند پس هیچ فرشتهای معصیت نمیکند همهٴ فرشتگان مرسلند و هیچ رسولی هم معصیت نمیکند پس هیچ فرشتهای معصیت نمیکند. این چهار دلیل است که قائلین به این که ابلیس جن بود و جزو فرشتگان نبود و قهراً استثنا، استثنای منقطع است گر چه در اصل امر سهیم بود ولی در عنوان فرشته داخل نیست اقامه کردند
پاسخ شیخ طوسی به این ادلّه
همه این چهار دلیل را مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله علیه) در تبیان نقل کرد و ردّ کرد.(15)
پاسخ اول: جن صنفی از اصناف ملائک
امّا دلیل اوّل را اینچین ردّ کرده است که گر چه خدا فرمود *«کان من الجن»*﴿16﴾ شیطان جن بود امّا ملائکه اصنافی دارند که بعضی از اصنافشان جن است. این اجوبه چهارگانه مرحوم شیخ طوسی مناسب با آن مقام بلند این بزرگ مفسّر نیست.
سؤال ...
جواب: بله، آن رسالتهای تکوینی است در برابر ریاح هم تعبیر رسالت است *«وأرسلنا الرّیاح لواقح»*﴿17﴾ آنچه که در جهان تکوین مأموریتهای الهی را به عهده دارند اینها رسول خدا هستند بادی که از جایی به جای دیگر حرکت میکند و ابرها را باردار میکند اولاً و ابرهای باردار را راهنمایی میکند که کجا ببارد ثانیاً اینها رسالت الهی را به عهده دارند هم بخش اوّل را فرمود: *«وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ»* ما به بادها سِمَت و رسالت دادیم که این ابرها را تلقیح و باردار کنند، هم دستور دادیم که این بارها را کجا بر زمین بگذارند که *«نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ»*﴿18﴾.
سؤال ...
جواب: آن اجنهشان نظیر کبوتر و امثال ذلک نیست که دارای دست و بال این چنینی باشند در ذیل آیهٴ مبارکه *«أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ»*﴿19﴾ صاحب تفسیر شریف نورالثّقلین روایاتی نقل کرد که قمر بنی هاشم ارواحنا فداه بعد از شهادت، خدای سبحان به او بالهایی داد که «یطیر بهما مع الملائکة فى الجنّة»(20) دربارهٴ جعفر طیّار(سلام الله علیه) هم اینچنین است که خدای سبحان به جعفر طیّار بعد از شهادت بالهایی داد که«یطیر بهما مع الملائکة فى الجنة» هنیئاً و طوبی به آن شهیدی که دستهای خود را در راه خدای سبحان بدهد که خدای سبحان به او اینچنین بال مرحمت میکند و در آن خطبهٴ مبارکهٴ أمیر المؤمنین(سلام الله علیه) که اجنحهٴ فرشتگان را میستاید میفرماید: «أولی اجنحة تسبّح جلالَ عزّته»(21). اینها دارای بالهای هستند که این بالها خدا را تسبیح میکند آن تسبیح عام اگر مراد باشد که بال مرغ خانگی هم تسبیح کنندهٴ حقّ است چون *«إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»*﴿22﴾ مرحوم ابن میثم در شرح این جملهٴ مبارک از خطبهٴ امیر المؤمنین(سلام الله علیه) میفرماید: این نشانهٴ تجرّد فرشتگان است که اینها اهل درکند که بال اینها هم تسبیح میکنند تقدیس حق را به عهده دارند وگرنه آن تسبیح عام اگر باشد خب مرغ خانگی هم البته تسبیح حق میکند چون *«إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»*
علی أیّ حال فرمود به این که جن صنفی از اصناف ملائکه است و از این جهت منافات ندارد که ما او را هم ملک بدانیم.
اشکال به شیخ طوسی: جن و فرشته تفاوت ماهوی دارند
در حالی که به همان شواهد یاد شده اصولاً در قرآن کریم بین نوع فرشته و نوع جنّ، تفاوت فراوانی است که نشانهٴ اختلاف ماهوی این دو موجود است نمیشود گفت اینها اختلاف صنفی دارند.
پاسخ دوّم: منعی ندارد که خداوند در بین فرشتگان، شهوت نکاح را به ابلیس بدهد
مسألهٴ زاد و ولد هم همچنین است که انسان بگوید مرحوم شیخ طوسی اینچنین جواب بدهد مثلاً میفرماید به این که جن از فرشتگان است امّا خدای سبحان در او نیروی شهوت ایجاد کرده است کم کم او تولید کرده است و ذرّیهای پیدا کرده است.
نقد بر شیخ طوسی: برخورداری یک فرشته از شهوت نکاح با وحدت ماهوی آنان سازگار نیست
این تغایر ما هوی است بین جنّ و فرشتگان آنها اصلاً اهل زاد و ولد نیستید ولی جنّ مانند سایر حیوانات مثل انسان و غیر انسان زاد ولد دارد نکاحی دارد.
سؤال ...
جواب: اینها در ردیف فرشتگانی نظیر اعلین یا حملهٴ عرش مثل اسرافیل و امثال ذلک قرار نداشتند ملائکه درجاتی داشتند نازلترین درجات ملائکه ملائکهای هستند که در عالم مثال به سر میبرند. شیطان در حد فرشتگانی که در عالم مثال به سر میبرند مشغول بود تمثّلاتی داشت شیطان یک جسم رقیقی است که تمثل دارد و غیر تمثّل هم دارد.
سؤال ...
جواب: به آن حدّ کامل از تجرّد نمیرسد اگر به آن حدّ کامل از تجرّد میرسید به سراغ مخلَصین هم میرفت. این که گفت من همه را اغوا میکنم. *«إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»*﴿23﴾ نه، یعنی نسبت به آنها احترام میکنم کاری به آنها ندارم بلکه به آن معناست که من اصلاً نمیتوانم مخلَصین را فریب بدهم برای این که ابراز دست من، دامهایی که من دارم آنها از این دام رها شدهاند. چیزهایی که آنها میخواهند من آن ابزار را ندارم که اینها را فریب بدهم. در مقام اخلاص شیطان اصلاً راه ندارد نمیفهمد مخلَصین چه میکنند و چه میخواهند تا آنها را فریب بدهد چون سقف شیطنت تا تجرّد وهم و خیال است ازآن بالاتر قدرت رفتن ندارد.
امّا این دلیل سوم و چهارم آن چه که مرحوم شیخ مفید و دیگران اقامه کردهاند و شیخ طوسی آنها را ردّ میکند
پاسخ سوّم: عصمت، خاص خازنان آتش
میفرماید به این که این دلیلی که شما بر عصمت ملائکه اقامه کردید این مخصوص خزنهٴ نار است نه مربوط به نوع فرشتگان چون در آیهٴ ٦ سورهٴ تحریم اینچنین آمده است که: *«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»*﴿24﴾. این دلیل اخصّ از مدعاست این دلیل میگوید فرشتگانی که خازنان جهنّمند معصومند نه هر فرشته معصوم باشد پس اگر دلیل دیگری اقامه شد که بعضی از فرشتگان گناه کردهاند با این آیه مخالف نیست. زیرا این موجبهٴ جزئیه است آن سالبهٴ جزئیه، اینها نقیض هم نیستند بعضی از فرشتگان معصومند بعضی از فرشتگان گناه کردند. اگر آیهٴ سورهٴ تحریم معیار استدلال است این مربوط به خازنان جهنّم است خزنهٴ جهنّم بله معصومند امّا یک فرشتهٴ دیگری که این سمت را ندارد ممکن است گناه کرده باشد. پس یکی موجبهٴ جزئیه است یکی سالبهٴ جزئیه اینها با هم تناقضی ندارند این به زعم مرحوم شیخ طوسی است
جواب بر شیخ طوسی: مدلول آیات، عصمت همهٴ فرشتگان
این جواب مرحوم شیخ طوسی هم ناتمام است زیرا اصولاً قرآن کریم در سراسر آیات، فرشتگان را به عنوان معصوم معرفی کرده است و در خصوص جهنّم اگر اسم برده است برای آنست که فرمود اینها ما هر چه دستور بدهیم اینها اطاعت میکنند و ما هم دستور تعذیب خواهیم داد در سورهٴ انبیا وقتی نام فرشتگان را میبرد میگوید اصولاً فرشتگان بندگان مکرّم حقّند آیهٴ ٢٦ و ٢٧ سورهٴ انبیاء اینست که: وثنیّین میگفتند به این که فرشتگان فرزندان خدایند بناتالله هستند خدای سبحان از فرشتگان به این عنوان یاد میکند میفرماید: *«وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ»*﴿25﴾ یعنی فرشتگان أبنا یا بناتالله نیستند، عبادالله هستند *«بَل عبادٌ مکرمون لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»*﴿26﴾ فرشتگان این چنیناند، بندگان مکرّم حقّند هرگز سبقت نمیگیرند که خواستهٴ خود را بر خواستهٴ خدا تحمیل کنند، حرف خود را بر حرف خدا تحمیل کنند، که دستور خدا را کنار بزنند و میل خود را جلو بیاورند. اینچنین نیست که خود بشوند سابق و دستور خدا بشود لاحق. آن کسی که معصیت میکند حرف خدا را تأخیر میاندازد جزو *«نَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ»*﴿27﴾ خواهد بود. ولی آن که اطاعت میکند حرف خدا را پیش روی خود نصب میکند فرمود: فرشتگان اینچنین هستند که هرگز امر خدا جلو را نمیافتند. *«لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»*﴿28﴾ این نشانهٴ عصمت همهٴ فرشتگان است اینچنین نیست که بعضی از فرشتگان معصوم باشند.
سؤال ...
جواب: قصهٴ فطرس که سنداً و دلالهٴ مخدوش است در بحثهای قبل گذشت نه سندی دارد و نه دلالت قابل اعتمادی دارد، چون این گونه اخبار بر فرض صحّت سندشان در مسائل اعتقادی معتبر نیستند و تازه اگر معتبر باشند و حجّت فی نفسه باشند همهٴ روایات را باید بر کتاب الله عرضه کرد و روایتی که با اصول کلّی قرآن مخالف باشد معتبر نیست.
سؤال ...
جواب: آن در همین بحثهای سورهٔ مبارکه بقره خواهد آمد که آنها فرشته بودند یا نبودند و آیا آنها معصیت کردند یا تعلیم دادند؟
بنابراین، نوع فرشتگان را قرآن کریم معصوم میداند و اختصاصی به خزنهٴ نار ندارد. برهان چهارم معروف بین اهل تفسیر این بود که خدای سبحان در اوّل سورهٴ فاطر فرمود: *«جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً»*﴿29﴾ همهٴ فرشتگان مرسلند و هیچ مرسلی هم که معصیتکار نیست بنابراین، هیچ فرشتهای معصیت نمیکند.
پاسخ چهارم: تخصیص عمومیت رسالت فرشتگان
این را جواب دادند گفتند به این که به شهادت آیهٴ سورهٴ حج همهٴ فرشتگان مرسل نیستند بلکه بعضی از فرشتگان مرسلند آیهٴ ٧٥ سورهٴ حج اینست که؛ *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ»*﴿30﴾ خدای سبحان همان طوری که همهٴ انسانها را رسالت نمیدهد بلکه از بین انسانها یک افراد صفوهای دارد که آنها مصطفیٰ و برجسته و برچین هستند و خدای سبحان به آنها سمت رسالت میدهد فرشتگان هم اینچنین هستند همهٴ فرشتهها مرسل نیستند از بین فرشتهها خدای سبحان عدهای را به عنوان صفوهٴ الملائکهٴ برای رسالت انتخاب میکند. پس *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً»* پس «بعض الملائکهٴ مرسلٌ و بعضهم لیس بمرسل» وقتی که قضیه به صورت موجبهٴ جزئیه درآمد و نه موجبه کلیّه قابل استدلال نیست. شما خواستید از موجبهٴ کلیه بودن قضیهٴ سورهٴ فاطر استدلال کنید بگویید همهٴ ملائکه مرسلند و همهٴ مرسلین هم که معصومند پس همهٴ ملائکه معصومند در حالی که از این آیه استفاده میشود همه ملائکه مرسل نیستند بعضی از ملائکه مرسلند و بعضی مرسل نیستند. این هم جوابی است که مرحوم شیخ طوسی داد این هم ناصواب و ناتمام است
جواب بر شیخ طوسی
الف ـ *«من»* اول نشویه و دوّمی تبعیضیه
برای این که آیهٴ سورهٴ حج فرمود: *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»* اگر این «من» تبعیضیّه نباشد که راه استدلال آنها بسته است و احتمال این که «من» اوّل تبعیضیّه نباشد رواست برای این که خدای سبحان این کلمهٴ «من» را تکرار کرد فرمود *«الله یصطفی من الملائکه رسلاً ومن الناس»* نفرمود الله یصطفی من الملائکهٴ والناس رسلاً این تکرار کلمه من احتمالاً ممکن است این معنا را در ذهن اخطار کند که هر کدام از اینها معنای جدایی دارد «من» اوّل من نشویه باشد و «من» دوم من تبعیضیّه یعنی خدای سبحان از جنس ملائکه رسول انتخاب میکند و بعضی از مردم را به عنوان رسول انتخاب میکند این هم که ظهوری ندارد که «من» اوّل من تبعیضیّه است تا ما بگوئیم از این «من» تبعیض میفهمیم پس همهٴ فرشتگان رسول نیستند
ب ـ عدم تنافی رسالت وحی با مطلق رسالتِ مستفاد از آیهٴ
مطلب دوم آنست که آیهٴ سورهٴ حج در سیاق رسالت وحی است و آیهٴ سورهٴ فاطر، مطلق رسالت است در سورهٴ فاطر فرمود تمام فرشتگان رسالت ما را به عهده دارند بعضی هستند که مسایل حیات را به عهده دارند مانند اسرافیل(سلام الله علیه) و فرشتگانی که زیر پوشش اسرافیل هستند. بعضی هستند که مسئول رزقند مثل میکائیل(سلام الله علیه) و فرشتگانی که زیردست میکائیل میباشند بعضی هستند که مسئول قبض ارواحند مثل فرستادههایی که زیر دست عزرائیل (سلام الله علیه) میباشند. در زمینهٴ آنها هم فرمود: *«توفّته رسلنا»*﴿31﴾ مأموران قبض ارواح را خدا به عنوان مرسلین الهی یاد کرد فرمود: در هنگام مردن، فرستادگان ما جان اینها را میگیرند *«توفّته رسلنا»* عدهای از فرشتگان، رسالتشان در زمینهٴ نوشتن خاطرات و عقاید و اعمال انسانهاست که فرمود: *«بَلی و رسلنا لدیهم یکتبون»*﴿32﴾ هر کس هر چه میاندیشد اخلاقی که پیدا میکند، عملی که دارد فرستادگان ما همانجا حضور دارند و مینویسند پس رسالتها فرق میکند در بین اقسام رسالت برجستهترین رسالت آن رسالتی است که وحی به عهدهٴ آنهاست آنها که وحی میآورند از آنها خدای سبحان با عظمت بیشتری یاد میکند. میفرماید: *«بایدی سفرة *کرام بررة»*﴿33﴾ و امثال ذلک در بین ملائکهای که بتوانند رسالت وحی را به عهده بگیرند همهٴ فرشتهها این صلاحیّت را ندارند صفوة الملائکه است که میتواند رسالت پیک وحی را به عهده بگیرد *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»*﴿34﴾ این ناس جزو افرادی هستند که بار وحی را تحمّل میکنند، رسول وحی هستند. آن ملائکه هم که صفوهٴ ملائکه هستند رسول وحیاند این آیهٴ سورهٴ حج بر فرض این که «من» برای تبعیض باشد دلالت نمیکند که بعضی از ملائکه رسالت دارند، دلالت میکند به این که بعضی از ملائکه رسالت وحی به عهده آنها است نه اصل الرّسالة. اصل الرّسالة را خدای سبحان برای بسیاری از فرشتگان بیان کرده است.
بنابراین، این آیهٴ *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ»* آن قدر ظهور ندارد که عموم *«جاعل الملائکه رسلاً»*﴿35﴾ را تخصیص بزند و صرف این که یکی عام بود و دیگری خاص که تخصیص فراهم نمیشود معیار در تخصیص زدن قوّت ظهور است این ظهورش در این که بعضی از ملائکه رسالت دارند بعضی از ملائکه رسالت ندارند در غایت ضعف است هرگز نمیتواند آن ظهور قویّ *«جاعل الملائکة رسلاً»* را تخصیص بزند. این ناظر به صفوة الملائکة است که رسالت وحی به عهدهٴ آنهاست.
سؤال ...
جواب: بله ، برای این که اگر کسی رسول خدا باشد و امین نباشد که نمی تواند بار را درست به مقصد برساند که، آنها از همین سیاق خواستند استفاده کنند امّا غافل از آن که وحدت سیاق در صورتی است که لفظ یکی باشد، مثلاً اگر بگویند: «اغتسل للجمعه و الجنابة» این وحدت سیاق است امّا اگر بگویند «اغتسل للجمعة و اغتسل للجنابة» این وحدت سیاق نیست در اینجا فرمود: *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»*(36) جملهٴ اوّل تمام شد اگر میفرمود: «اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ والناس رُسُلاً» چون نسبت به ناس یقیناً تبعیض است نسبت به او هم باید تبعیض باشد امّا اگر جملة اولی تمام شد حرف من هم تکرار شد این ظهور وحدت سیاقی فی غایة الضعف است. مضافاً به این که اصلاً مسأله دربارهٴ رسالت وحی است و برای رسالت وحی، قرآن کریم مقام والایی قائل است آن مقاماتی که قرآن برای ملائکه وحی قائل است که برای سایر ملائکه قائل نیست. *«بایدی سفرة کرام بررة»*﴿37﴾ یا *«مطاع ثمّ امین»*﴿38﴾ و امثال ذلک همه تجلیلهایی است که خدای سبحان نسبت به فرشتگان وحی میکند نسبت به سایر فرشتهها هم تکریم و تجلیل قائل است امّا نه به این اندازه.
بنابراین، این ادلة چهارگانهای که قوم اقامه کردند و مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) بر تک تک اینها نقدی وارد کرد هیچ کدام از این نقدها صواب به نظر نمیرسد بنابراین، شیطان از جنّ است نه از مَلَک و چون در بین آنها بود تغلیباً بر او مَلَک اطلاق شد اصل مأموریت هم شامل حال او شد. تا به بحثهای بعدی برسیم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پارورقیها:
(1) بعضی «لآدم» را به معنای «الی آدم» گرفتهاند؛ ر. ک تفسیر قرطبی، ج 1، ص 277 ـ 278.
(2) سورهٔ اسراء، آیهٔ 61.
(3) سورهٔ اسراء، آیهٔ 62.
(4) سورهٔ اسراء، آیهٔ 62.
(5) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(6) ر. ک التبیان، ج 1، ص 153.
(7) سورهٴ کهف، آیهٴ 50.
(8) سورهٔ ذاریات، آیهٔ 56.
(9) سورهٔ الرحمن، آیهٔ 13.
(10) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(11) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(12) سورهٔ تحریم، آیهٔ 6.
(13) سورهٔ فاطر، آیهٔ 1.
(14) سورهٴ تحریم، آیهٴ 6.
(15) تبیان، ج 1، ص 152 ـ 153.
(16) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(17) سورهٔ حجر، آیهٔ 22.
(18) سورهٔ سجده، آیهٔ 27.
(19) سورهٔ فاطر، آیهٔ 1.
(20) تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 346، حدیث 9؛ عن ثابت بن أبی صفیة قال: قال علی بن الحسین(علیه السلام) ارحم الله العباس یعنی ابن علی فلقد آثر أبی وفدى أبی بنفسه قطعت یداه فأبدله الله بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فی الجنة کما جعل لجعفر بن أبی طالب و ان للعباس عند الله تبارک و تعالی لمنزلة یغبطه بهما جمیع الشهداء یوم القیامة.
(21) نهج البلاغة، خطبه 91.
(22) سورهٔ اسراء، آیهٔ 44.
(23) سورهٔ ص، آیهٔ 83.
(24) سورهٔ تحریم، آیهٔ 6.
(25) سورهٔ انبیاء، آیهٔ 26.
(26) سورهٔ انبیاء، آیهٔ 27.
(27) سورهٔ آلعمران، آیهٔ 187.
(28) سورهٔ انبیاء، آیهٔ 27.
(29) سورهٔ فاطر، آیهٔ 1.
(30) سورهٔ حج، آیهٔ 75.
(31) سورهٔ انعام، آیهٔ 61.
(32) سورهٔ زخرف، آیهٔ 80.
(33) سورهٔ عبس، آیات 15 ـ 16.
(34) سورهٔ حج، آیهٔ 75.
(35) سورهٔ فاطر ، آیهٔ 1
(36) سورهٴ حج، آیهٴ 75.
(37) سورهٔ عبس، آیات 15 ـ 16.
(38) سورهٔ تکویر، آیهٔ 21.
- کرامت انسان در ماجرای سجده ملائکه
- عصمت فرشتگان و مقایسه آنان با جنیان
- ذریه شیطان
- حکم سجده بر آدم (ع)
أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوْا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ
این امر به سجود در حقیقت تکریمی است برای مقام انسانیّت، مراد این نبود که برای خدا سجده کنند و حضرت آدم، قبلهٴ اینها قرار بگیرد زیرا این معنا را شیطان میپذیرفت که باید برای خدا سجده کرد آن هم به هر سمتی که خدا دستور داد اگر آدم فقط قبله بود نه مسجودٌ له، شیطان نمیگفت این کار تکریم آدم است و من کرامت او را نمیپذیرم، زیرا شیطان، سالیان متمادی در برابر خدای سبحان سجده میکرد و عبادت میکرد و بالآخره عبادت یک سویی و سمتی دارد در نشئهٴ عقل گر چه این سخن راه ندارد امّا در نشئهٴ مثال که شیطان در آن نشئه حضور دارد مسألهٴ قبله و امثال ذلک در آنجا مطرح است، تمثّل یک سمت. اگر منظور این بود که برای خدا سجده کنید منتها قبلهٴ شما آدم(سلام الله علیه) باشد که در حقیقت «أُسجدوا لله إلی آدم» اینچنین معنا بشود هرگز شیطان اعتراض نمیکرد پس این *«اسجودا لآدم»* یعنی آدم مسجودٌ له شما باشد نه خدا مسجودٌ له باشد و آدم مسجودٌ اِلیه که لام به معنای الی باشد(1) و امثال ذلک.
و دستور هم دستوری است که از آن کرامت انسان استفاده میشود لذا هم شیطان استکبار کرد و هم بالصّراحه آن چه که در سورهٴ اسراء آمده است میگوید که شما آدم را بر من گرامی داشتید آیهٴ ٦١ سورهٴ اسراء این بود که *«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً»*.﴿2﴾ در تعبیر خدای سبحان هم *«اسجدوا لادم»* است، در تعبیر شیطان هم *«ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً»* است آنگاه گفت *«قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ»*﴿3﴾ یعنی این انسانی که بر من گرامی داشتی، اگر به من مهلت بدهی من حنک و زمام او و ذریّهٴ او را میگیرم. *«لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلاً»* ﴿4﴾ خلاصه حنک و زمام ذرّیهاش را من میگیرم اینها را در حدّ یک اسبی قرار میدهم که زمام اینها به دست من است زمامدارشان من خواهم شد خلاصه تحت حنکشان چیزی بسته است که زمامش به دست من است. از این تعبیر پیداست که منظور مسجودٌ له بودن آدم است که سجده برای آدم است نه سجده به سوی آدم. و این مقام، یک مقام عظیمی است که فرشتگان در برابر او خضوع کردهاند و شیطان در برابر او خضوع نکرده است
ابلیس جن است یا فرشته؟
امّا خدای سبحان که سرّ استکبار شیطان را بیان میکند میفرماید: *«و کان من الکافرین»* در نهان او یک کفر تعبیه شده بود و در جای دیگر هم فرمود چون از جن بود از امر خدا انحرافی حاصل کرد *«کان من الجن ففسق عن أمر ربّه»*﴿5﴾ در بین مفسّران همانطوری که ملاحظه فرمودید، دو نظر رسمی وجود دارد، یکی این که شیطان از فرشتگان بود یکی این که شیطان از فرشتگان نبود از جنّیها بود.
مشهور در بین امامیّه، جن بودن ابلیس
منتها آنچه که به عنوان مذهب امامیّه معروف است میان مفسّرین امامیّه معروف است همان است که شیطان از جنّ بود و از فرشتگان نبود این گروه که مرحوم شیخ مفید و همفکرانشان(رضوان الله علیهم) از این گروهند و قائلند که شیطان از جنّ بود و از فرشتگان نبود به وجوهی استدلال کردهاند(6)
ادله شیخ مفید و همفکران او بر جن بودن ابلیس
الف ـ تصریح قرآن
وجه اوّل همان است که خدای سبحان در سورهٴ کهف، به این که این از جنّ است: *«کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»*(7)
نکته: کان به معنای صار نیست
چون تصریح کرد به اینکه *«کَانَ مِنَ الْجِنِّ»* و از امر خدای سبحان فاصله گرفت ـ آیهٴ 50 سورهٴ کهف ـ *«فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن أمر ربّه»* این «کان» نه صار من الجن نه این که قبلاً جزو جنّیها نبود و بعد جزو جنّیها شد. زیرا یک معصیت که نوع انسان را عوض نمیکند که قبلاً از ملائکه بود بعد از نوع جن بشود *«کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»* و جن در قرآن کریم در قبال ملائکه است گرچه بعضیها خواستهاند بگویند ملائکه اصنافی دارند و بعضی اصنافشان همین جن است إلاّ این که ممکن است یک جامع انتزاعی بین ملائکه و جن وجود داشته باشد وگرنه نوع اینها دوتاست
آثار و احکام ویژه جن که در فرشتگان وجود ندارد و بالعکس
خدای سبحان احکامی که برای نوع جن ذکر کرده است، آن احکام را برای نوع فرشتگان ذکر نکرده است برای نوع جن اینچنین ذکر کرده است که جن زاد و ولدی دارد برای فرشتگان چنین چیزی ذکر نکرده است که اینها زاد و ولدی دارند برای جن مرگ و حیات ذکر کرد که عدهای میمیرند و عدهای زنده میشوند برای فرشتگان اینچنین ذکر نکرد و جن را به دو قسم مؤمن وکافر تقسیم کرده است برای فرشتگان یک چنین تقسیمی نیست. و جن را مانند انسان برای عبادت آفرید فرمود: *«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»*﴿8﴾ ولی فرشتگان اینچنین نیست. فرشتگان یکسان مأموریتهای الهی را اجرا میکنند و در اقرارگیری *«فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ»*﴿9﴾ جن در ردیف إنس مسئول است که پاسخ بدهد و اعتراف کند اینها همه احکامی است که برای جن ذکر شده است که در این احکام، فرشتگان راه ندارند. یعنی برای فرشته زاد و ولد نیست اولاً برای فرشته مرگ نیست ثانیاً فرشتگان به دو قسم ایمان و کفر تقسیم نمیشوند ثالثاً فرشتگان به جهنّم راه پیدا نمیکنند رابعاً برای فرشتگان أنبیائی مبعوث نشده است خامساً و هکذا اصولاً در سراسر قرآن کریم وقتی که آثار فرشته و جن مطرح است میبینیم در بسیاری از احکام اینها از یکدیگر جدا هستند.
سؤال ...
جواب: اگر یک چیزی فرشته باشد که مسخ نمیشود ممکن است انسانی به صورت حیوان و امثال ذلک مسخ بشود آن هم مسخ ملکوتی و امّا دربارهٴ فرشتگان اینچنین راه ندارد.
بنابراین، اگر چنانچه در قرآن بین نوع فرشته و نوع جن فرقهای فراوانی هست نمیشود گفت به این که جن نوعی از انواع ملائکه یا صنفی از اصناف ملائکه خواهد بود. *«الاّ ابلیس کان من الجنّ»*﴿10﴾ واو هم ندارد که انسان بگوید: بعداً «کان» *«کان من الجن»* اینجا از مواردی نیست که انسان بگوید «کان» به معنای «صار» است.
ب ـ ذرّیه داشتن شیطان
در همین آیهٴ ٥٠ سورهٴ کهف به نکتهٴ دوم اشاره کرد فرمود به این که: *«أفتتّخذونه و ذریّته أولیاء»*﴿11﴾ شما شیطان و ذرّیهٴ او را به عنوان سرپرست انتخاب نکنید معلوم میشود او زاد و ولدی دارد توالد و تناسلی دارد و برای فرشتگان اینچنین نیست قهراً نوع فرشته از نوع جن جداست پس به این دو دلیل، ابلیس جزو فرشتگان نبود. دلیل اوّل آنست که؛ قرآن تصریح کرد به این که *«کان من الجنّ»*.
دلیل دوم. در همین سورهٴ کهف فرمود به این که او ذرّیهای دارد در حالی که برای فرشتگان ذریهای نیست.
ج ـ عصمت فرشته و معصیت ابلیس
امّا آثاری که برای فرشته ذکر فرمود آن آثار برای شیطان نیست چون فرشتگان را خدای سبحان معصوم معرفی کرد فرمود به این که فرشتگان معصومند. آیهٴ ٦ سورهٴ تحریم اینست که: *«لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»*﴿12﴾ فرشتگان معصوم هستند و در محدودهٴ فرشتهها جا برای عصیان و فسق نیست. اگر فرشته اهل معصیت نیست و شیطان معصیت کرده است پس روی این شکل اوّل نتیجه میگیریم که شیطان فرشته نبود ابلیس معصیت کرده است و هیچ معصیتکاری فرشته نخواهد بود چون فرشته معصیت نمیکند. بنابراین، او از فرشتگان نخواهد بود
سؤال ...
جواب: این در نحوه امتثال آنها بحث بعدی است که سجده تکوینی بود آیا تشریعی بود یا نه تکوین بود نه تشریع، این بحثش خواهد آمد علی ایّ حال عصیان برای فرشتگان نیست.
د ـ مقام رسالت فرشتگان و عدم سازگاری آن با عصیان
وجه چهارمی که همفکران مرحوم شیخ مفید ذکر کردهاند آن است که خدای سبحان در اوّل سورهٴ فاطر همهٴ فرشتگان را به عنوان رسول یاد کرده است فرمود: *«الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ»*﴿13﴾. خدای سبحان که آسمانها و زمین را فَطْر کرد وپدید آورد همهٴ فرشتگان را به عنوان رسالت سمتی داد که با جمع محلّی به الف و لام ذکر کرد فرمود: *«جاعل الملائکة رسلاً»*؛ یعنی همهٴ ملائکه مرسلند، هیچ فرشتهای نیست که رسالت نداشته باشد و رسالت با عصیان سازگار نیست اگر کسی رسول خدا شد که نمیتواند معصیت بکند پس هم طبق آیهٴ ٦ سورهٴ تحریم عصمت فرشتگان بالصراحه تثبیت شد که *«لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»*(14) هم طبق آیهٴ اوّل سورهٴ فاطر بالملازمه عصمت فرشتگان ثابت شده است برای این که خدای سبحان همهٴ فرشتگان را مأموریت داد و اینها رسالتهای الهی را به عهده دارند و هیچ رسولی هم معصیت نمیکند پس هیچ فرشتهای معصیت نمیکند همهٴ فرشتگان مرسلند و هیچ رسولی هم معصیت نمیکند پس هیچ فرشتهای معصیت نمیکند. این چهار دلیل است که قائلین به این که ابلیس جن بود و جزو فرشتگان نبود و قهراً استثنا، استثنای منقطع است گر چه در اصل امر سهیم بود ولی در عنوان فرشته داخل نیست اقامه کردند
پاسخ شیخ طوسی به این ادلّه
همه این چهار دلیل را مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله علیه) در تبیان نقل کرد و ردّ کرد.(15)
پاسخ اول: جن صنفی از اصناف ملائک
امّا دلیل اوّل را اینچین ردّ کرده است که گر چه خدا فرمود *«کان من الجن»*﴿16﴾ شیطان جن بود امّا ملائکه اصنافی دارند که بعضی از اصنافشان جن است. این اجوبه چهارگانه مرحوم شیخ طوسی مناسب با آن مقام بلند این بزرگ مفسّر نیست.
سؤال ...
جواب: بله، آن رسالتهای تکوینی است در برابر ریاح هم تعبیر رسالت است *«وأرسلنا الرّیاح لواقح»*﴿17﴾ آنچه که در جهان تکوین مأموریتهای الهی را به عهده دارند اینها رسول خدا هستند بادی که از جایی به جای دیگر حرکت میکند و ابرها را باردار میکند اولاً و ابرهای باردار را راهنمایی میکند که کجا ببارد ثانیاً اینها رسالت الهی را به عهده دارند هم بخش اوّل را فرمود: *«وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ»* ما به بادها سِمَت و رسالت دادیم که این ابرها را تلقیح و باردار کنند، هم دستور دادیم که این بارها را کجا بر زمین بگذارند که *«نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ»*﴿18﴾.
سؤال ...
جواب: آن اجنهشان نظیر کبوتر و امثال ذلک نیست که دارای دست و بال این چنینی باشند در ذیل آیهٴ مبارکه *«أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ»*﴿19﴾ صاحب تفسیر شریف نورالثّقلین روایاتی نقل کرد که قمر بنی هاشم ارواحنا فداه بعد از شهادت، خدای سبحان به او بالهایی داد که «یطیر بهما مع الملائکة فى الجنّة»(20) دربارهٴ جعفر طیّار(سلام الله علیه) هم اینچنین است که خدای سبحان به جعفر طیّار بعد از شهادت بالهایی داد که«یطیر بهما مع الملائکة فى الجنة» هنیئاً و طوبی به آن شهیدی که دستهای خود را در راه خدای سبحان بدهد که خدای سبحان به او اینچنین بال مرحمت میکند و در آن خطبهٴ مبارکهٴ أمیر المؤمنین(سلام الله علیه) که اجنحهٴ فرشتگان را میستاید میفرماید: «أولی اجنحة تسبّح جلالَ عزّته»(21). اینها دارای بالهای هستند که این بالها خدا را تسبیح میکند آن تسبیح عام اگر مراد باشد که بال مرغ خانگی هم تسبیح کنندهٴ حقّ است چون *«إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»*﴿22﴾ مرحوم ابن میثم در شرح این جملهٴ مبارک از خطبهٴ امیر المؤمنین(سلام الله علیه) میفرماید: این نشانهٴ تجرّد فرشتگان است که اینها اهل درکند که بال اینها هم تسبیح میکنند تقدیس حق را به عهده دارند وگرنه آن تسبیح عام اگر باشد خب مرغ خانگی هم البته تسبیح حق میکند چون *«إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»*
علی أیّ حال فرمود به این که جن صنفی از اصناف ملائکه است و از این جهت منافات ندارد که ما او را هم ملک بدانیم.
اشکال به شیخ طوسی: جن و فرشته تفاوت ماهوی دارند
در حالی که به همان شواهد یاد شده اصولاً در قرآن کریم بین نوع فرشته و نوع جنّ، تفاوت فراوانی است که نشانهٴ اختلاف ماهوی این دو موجود است نمیشود گفت اینها اختلاف صنفی دارند.
پاسخ دوّم: منعی ندارد که خداوند در بین فرشتگان، شهوت نکاح را به ابلیس بدهد
مسألهٴ زاد و ولد هم همچنین است که انسان بگوید مرحوم شیخ طوسی اینچنین جواب بدهد مثلاً میفرماید به این که جن از فرشتگان است امّا خدای سبحان در او نیروی شهوت ایجاد کرده است کم کم او تولید کرده است و ذرّیهای پیدا کرده است.
نقد بر شیخ طوسی: برخورداری یک فرشته از شهوت نکاح با وحدت ماهوی آنان سازگار نیست
این تغایر ما هوی است بین جنّ و فرشتگان آنها اصلاً اهل زاد و ولد نیستید ولی جنّ مانند سایر حیوانات مثل انسان و غیر انسان زاد ولد دارد نکاحی دارد.
سؤال ...
جواب: اینها در ردیف فرشتگانی نظیر اعلین یا حملهٴ عرش مثل اسرافیل و امثال ذلک قرار نداشتند ملائکه درجاتی داشتند نازلترین درجات ملائکه ملائکهای هستند که در عالم مثال به سر میبرند. شیطان در حد فرشتگانی که در عالم مثال به سر میبرند مشغول بود تمثّلاتی داشت شیطان یک جسم رقیقی است که تمثل دارد و غیر تمثّل هم دارد.
سؤال ...
جواب: به آن حدّ کامل از تجرّد نمیرسد اگر به آن حدّ کامل از تجرّد میرسید به سراغ مخلَصین هم میرفت. این که گفت من همه را اغوا میکنم. *«إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»*﴿23﴾ نه، یعنی نسبت به آنها احترام میکنم کاری به آنها ندارم بلکه به آن معناست که من اصلاً نمیتوانم مخلَصین را فریب بدهم برای این که ابراز دست من، دامهایی که من دارم آنها از این دام رها شدهاند. چیزهایی که آنها میخواهند من آن ابزار را ندارم که اینها را فریب بدهم. در مقام اخلاص شیطان اصلاً راه ندارد نمیفهمد مخلَصین چه میکنند و چه میخواهند تا آنها را فریب بدهد چون سقف شیطنت تا تجرّد وهم و خیال است ازآن بالاتر قدرت رفتن ندارد.
امّا این دلیل سوم و چهارم آن چه که مرحوم شیخ مفید و دیگران اقامه کردهاند و شیخ طوسی آنها را ردّ میکند
پاسخ سوّم: عصمت، خاص خازنان آتش
میفرماید به این که این دلیلی که شما بر عصمت ملائکه اقامه کردید این مخصوص خزنهٴ نار است نه مربوط به نوع فرشتگان چون در آیهٴ ٦ سورهٴ تحریم اینچنین آمده است که: *«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»*﴿24﴾. این دلیل اخصّ از مدعاست این دلیل میگوید فرشتگانی که خازنان جهنّمند معصومند نه هر فرشته معصوم باشد پس اگر دلیل دیگری اقامه شد که بعضی از فرشتگان گناه کردهاند با این آیه مخالف نیست. زیرا این موجبهٴ جزئیه است آن سالبهٴ جزئیه، اینها نقیض هم نیستند بعضی از فرشتگان معصومند بعضی از فرشتگان گناه کردند. اگر آیهٴ سورهٴ تحریم معیار استدلال است این مربوط به خازنان جهنّم است خزنهٴ جهنّم بله معصومند امّا یک فرشتهٴ دیگری که این سمت را ندارد ممکن است گناه کرده باشد. پس یکی موجبهٴ جزئیه است یکی سالبهٴ جزئیه اینها با هم تناقضی ندارند این به زعم مرحوم شیخ طوسی است
جواب بر شیخ طوسی: مدلول آیات، عصمت همهٴ فرشتگان
این جواب مرحوم شیخ طوسی هم ناتمام است زیرا اصولاً قرآن کریم در سراسر آیات، فرشتگان را به عنوان معصوم معرفی کرده است و در خصوص جهنّم اگر اسم برده است برای آنست که فرمود اینها ما هر چه دستور بدهیم اینها اطاعت میکنند و ما هم دستور تعذیب خواهیم داد در سورهٴ انبیا وقتی نام فرشتگان را میبرد میگوید اصولاً فرشتگان بندگان مکرّم حقّند آیهٴ ٢٦ و ٢٧ سورهٴ انبیاء اینست که: وثنیّین میگفتند به این که فرشتگان فرزندان خدایند بناتالله هستند خدای سبحان از فرشتگان به این عنوان یاد میکند میفرماید: *«وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ»*﴿25﴾ یعنی فرشتگان أبنا یا بناتالله نیستند، عبادالله هستند *«بَل عبادٌ مکرمون لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»*﴿26﴾ فرشتگان این چنیناند، بندگان مکرّم حقّند هرگز سبقت نمیگیرند که خواستهٴ خود را بر خواستهٴ خدا تحمیل کنند، حرف خود را بر حرف خدا تحمیل کنند، که دستور خدا را کنار بزنند و میل خود را جلو بیاورند. اینچنین نیست که خود بشوند سابق و دستور خدا بشود لاحق. آن کسی که معصیت میکند حرف خدا را تأخیر میاندازد جزو *«نَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ»*﴿27﴾ خواهد بود. ولی آن که اطاعت میکند حرف خدا را پیش روی خود نصب میکند فرمود: فرشتگان اینچنین هستند که هرگز امر خدا جلو را نمیافتند. *«لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»*﴿28﴾ این نشانهٴ عصمت همهٴ فرشتگان است اینچنین نیست که بعضی از فرشتگان معصوم باشند.
سؤال ...
جواب: قصهٴ فطرس که سنداً و دلالهٴ مخدوش است در بحثهای قبل گذشت نه سندی دارد و نه دلالت قابل اعتمادی دارد، چون این گونه اخبار بر فرض صحّت سندشان در مسائل اعتقادی معتبر نیستند و تازه اگر معتبر باشند و حجّت فی نفسه باشند همهٴ روایات را باید بر کتاب الله عرضه کرد و روایتی که با اصول کلّی قرآن مخالف باشد معتبر نیست.
سؤال ...
جواب: آن در همین بحثهای سورهٔ مبارکه بقره خواهد آمد که آنها فرشته بودند یا نبودند و آیا آنها معصیت کردند یا تعلیم دادند؟
بنابراین، نوع فرشتگان را قرآن کریم معصوم میداند و اختصاصی به خزنهٴ نار ندارد. برهان چهارم معروف بین اهل تفسیر این بود که خدای سبحان در اوّل سورهٴ فاطر فرمود: *«جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً»*﴿29﴾ همهٴ فرشتگان مرسلند و هیچ مرسلی هم که معصیتکار نیست بنابراین، هیچ فرشتهای معصیت نمیکند.
پاسخ چهارم: تخصیص عمومیت رسالت فرشتگان
این را جواب دادند گفتند به این که به شهادت آیهٴ سورهٴ حج همهٴ فرشتگان مرسل نیستند بلکه بعضی از فرشتگان مرسلند آیهٴ ٧٥ سورهٴ حج اینست که؛ *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ»*﴿30﴾ خدای سبحان همان طوری که همهٴ انسانها را رسالت نمیدهد بلکه از بین انسانها یک افراد صفوهای دارد که آنها مصطفیٰ و برجسته و برچین هستند و خدای سبحان به آنها سمت رسالت میدهد فرشتگان هم اینچنین هستند همهٴ فرشتهها مرسل نیستند از بین فرشتهها خدای سبحان عدهای را به عنوان صفوهٴ الملائکهٴ برای رسالت انتخاب میکند. پس *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً»* پس «بعض الملائکهٴ مرسلٌ و بعضهم لیس بمرسل» وقتی که قضیه به صورت موجبهٴ جزئیه درآمد و نه موجبه کلیّه قابل استدلال نیست. شما خواستید از موجبهٴ کلیه بودن قضیهٴ سورهٴ فاطر استدلال کنید بگویید همهٴ ملائکه مرسلند و همهٴ مرسلین هم که معصومند پس همهٴ ملائکه معصومند در حالی که از این آیه استفاده میشود همه ملائکه مرسل نیستند بعضی از ملائکه مرسلند و بعضی مرسل نیستند. این هم جوابی است که مرحوم شیخ طوسی داد این هم ناصواب و ناتمام است
جواب بر شیخ طوسی
الف ـ *«من»* اول نشویه و دوّمی تبعیضیه
برای این که آیهٴ سورهٴ حج فرمود: *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»* اگر این «من» تبعیضیّه نباشد که راه استدلال آنها بسته است و احتمال این که «من» اوّل تبعیضیّه نباشد رواست برای این که خدای سبحان این کلمهٴ «من» را تکرار کرد فرمود *«الله یصطفی من الملائکه رسلاً ومن الناس»* نفرمود الله یصطفی من الملائکهٴ والناس رسلاً این تکرار کلمه من احتمالاً ممکن است این معنا را در ذهن اخطار کند که هر کدام از اینها معنای جدایی دارد «من» اوّل من نشویه باشد و «من» دوم من تبعیضیّه یعنی خدای سبحان از جنس ملائکه رسول انتخاب میکند و بعضی از مردم را به عنوان رسول انتخاب میکند این هم که ظهوری ندارد که «من» اوّل من تبعیضیّه است تا ما بگوئیم از این «من» تبعیض میفهمیم پس همهٴ فرشتگان رسول نیستند
ب ـ عدم تنافی رسالت وحی با مطلق رسالتِ مستفاد از آیهٴ
مطلب دوم آنست که آیهٴ سورهٴ حج در سیاق رسالت وحی است و آیهٴ سورهٴ فاطر، مطلق رسالت است در سورهٴ فاطر فرمود تمام فرشتگان رسالت ما را به عهده دارند بعضی هستند که مسایل حیات را به عهده دارند مانند اسرافیل(سلام الله علیه) و فرشتگانی که زیر پوشش اسرافیل هستند. بعضی هستند که مسئول رزقند مثل میکائیل(سلام الله علیه) و فرشتگانی که زیردست میکائیل میباشند بعضی هستند که مسئول قبض ارواحند مثل فرستادههایی که زیر دست عزرائیل (سلام الله علیه) میباشند. در زمینهٴ آنها هم فرمود: *«توفّته رسلنا»*﴿31﴾ مأموران قبض ارواح را خدا به عنوان مرسلین الهی یاد کرد فرمود: در هنگام مردن، فرستادگان ما جان اینها را میگیرند *«توفّته رسلنا»* عدهای از فرشتگان، رسالتشان در زمینهٴ نوشتن خاطرات و عقاید و اعمال انسانهاست که فرمود: *«بَلی و رسلنا لدیهم یکتبون»*﴿32﴾ هر کس هر چه میاندیشد اخلاقی که پیدا میکند، عملی که دارد فرستادگان ما همانجا حضور دارند و مینویسند پس رسالتها فرق میکند در بین اقسام رسالت برجستهترین رسالت آن رسالتی است که وحی به عهدهٴ آنهاست آنها که وحی میآورند از آنها خدای سبحان با عظمت بیشتری یاد میکند. میفرماید: *«بایدی سفرة *کرام بررة»*﴿33﴾ و امثال ذلک در بین ملائکهای که بتوانند رسالت وحی را به عهده بگیرند همهٴ فرشتهها این صلاحیّت را ندارند صفوة الملائکه است که میتواند رسالت پیک وحی را به عهده بگیرد *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»*﴿34﴾ این ناس جزو افرادی هستند که بار وحی را تحمّل میکنند، رسول وحی هستند. آن ملائکه هم که صفوهٴ ملائکه هستند رسول وحیاند این آیهٴ سورهٴ حج بر فرض این که «من» برای تبعیض باشد دلالت نمیکند که بعضی از ملائکه رسالت دارند، دلالت میکند به این که بعضی از ملائکه رسالت وحی به عهده آنها است نه اصل الرّسالة. اصل الرّسالة را خدای سبحان برای بسیاری از فرشتگان بیان کرده است.
بنابراین، این آیهٴ *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ»* آن قدر ظهور ندارد که عموم *«جاعل الملائکه رسلاً»*﴿35﴾ را تخصیص بزند و صرف این که یکی عام بود و دیگری خاص که تخصیص فراهم نمیشود معیار در تخصیص زدن قوّت ظهور است این ظهورش در این که بعضی از ملائکه رسالت دارند بعضی از ملائکه رسالت ندارند در غایت ضعف است هرگز نمیتواند آن ظهور قویّ *«جاعل الملائکة رسلاً»* را تخصیص بزند. این ناظر به صفوة الملائکة است که رسالت وحی به عهدهٴ آنهاست.
سؤال ...
جواب: بله ، برای این که اگر کسی رسول خدا باشد و امین نباشد که نمی تواند بار را درست به مقصد برساند که، آنها از همین سیاق خواستند استفاده کنند امّا غافل از آن که وحدت سیاق در صورتی است که لفظ یکی باشد، مثلاً اگر بگویند: «اغتسل للجمعه و الجنابة» این وحدت سیاق است امّا اگر بگویند «اغتسل للجمعة و اغتسل للجنابة» این وحدت سیاق نیست در اینجا فرمود: *«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»*(36) جملهٴ اوّل تمام شد اگر میفرمود: «اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ والناس رُسُلاً» چون نسبت به ناس یقیناً تبعیض است نسبت به او هم باید تبعیض باشد امّا اگر جملة اولی تمام شد حرف من هم تکرار شد این ظهور وحدت سیاقی فی غایة الضعف است. مضافاً به این که اصلاً مسأله دربارهٴ رسالت وحی است و برای رسالت وحی، قرآن کریم مقام والایی قائل است آن مقاماتی که قرآن برای ملائکه وحی قائل است که برای سایر ملائکه قائل نیست. *«بایدی سفرة کرام بررة»*﴿37﴾ یا *«مطاع ثمّ امین»*﴿38﴾ و امثال ذلک همه تجلیلهایی است که خدای سبحان نسبت به فرشتگان وحی میکند نسبت به سایر فرشتهها هم تکریم و تجلیل قائل است امّا نه به این اندازه.
بنابراین، این ادلة چهارگانهای که قوم اقامه کردند و مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) بر تک تک اینها نقدی وارد کرد هیچ کدام از این نقدها صواب به نظر نمیرسد بنابراین، شیطان از جنّ است نه از مَلَک و چون در بین آنها بود تغلیباً بر او مَلَک اطلاق شد اصل مأموریت هم شامل حال او شد. تا به بحثهای بعدی برسیم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پارورقیها:
(1) بعضی «لآدم» را به معنای «الی آدم» گرفتهاند؛ ر. ک تفسیر قرطبی، ج 1، ص 277 ـ 278.
(2) سورهٔ اسراء، آیهٔ 61.
(3) سورهٔ اسراء، آیهٔ 62.
(4) سورهٔ اسراء، آیهٔ 62.
(5) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(6) ر. ک التبیان، ج 1، ص 153.
(7) سورهٴ کهف، آیهٴ 50.
(8) سورهٔ ذاریات، آیهٔ 56.
(9) سورهٔ الرحمن، آیهٔ 13.
(10) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(11) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(12) سورهٔ تحریم، آیهٔ 6.
(13) سورهٔ فاطر، آیهٔ 1.
(14) سورهٴ تحریم، آیهٴ 6.
(15) تبیان، ج 1، ص 152 ـ 153.
(16) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(17) سورهٔ حجر، آیهٔ 22.
(18) سورهٔ سجده، آیهٔ 27.
(19) سورهٔ فاطر، آیهٔ 1.
(20) تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 346، حدیث 9؛ عن ثابت بن أبی صفیة قال: قال علی بن الحسین(علیه السلام) ارحم الله العباس یعنی ابن علی فلقد آثر أبی وفدى أبی بنفسه قطعت یداه فأبدله الله بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فی الجنة کما جعل لجعفر بن أبی طالب و ان للعباس عند الله تبارک و تعالی لمنزلة یغبطه بهما جمیع الشهداء یوم القیامة.
(21) نهج البلاغة، خطبه 91.
(22) سورهٔ اسراء، آیهٔ 44.
(23) سورهٔ ص، آیهٔ 83.
(24) سورهٔ تحریم، آیهٔ 6.
(25) سورهٔ انبیاء، آیهٔ 26.
(26) سورهٔ انبیاء، آیهٔ 27.
(27) سورهٔ آلعمران، آیهٔ 187.
(28) سورهٔ انبیاء، آیهٔ 27.
(29) سورهٔ فاطر، آیهٔ 1.
(30) سورهٔ حج، آیهٔ 75.
(31) سورهٔ انعام، آیهٔ 61.
(32) سورهٔ زخرف، آیهٔ 80.
(33) سورهٔ عبس، آیات 15 ـ 16.
(34) سورهٔ حج، آیهٔ 75.
(35) سورهٔ فاطر ، آیهٔ 1
(36) سورهٴ حج، آیهٴ 75.
(37) سورهٔ عبس، آیات 15 ـ 16.
(38) سورهٔ تکویر، آیهٔ 21.
تاکنون نظری ثبت نشده است