display result search
منو
تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش نهم

تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش نهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 119 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش نهم
- تاریخچه پیدایش بت پرستی
- شفاعت در نگاه مشرکان و بت پرستان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم ﴿تلک من أنباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها أنت و لا قومک من قبل هذا فاصبر انّ العاقبة للمتّقین﴾
بنا شد بعد از جریان تفصیل مربوط به آیات نوح(سلام الله علیه) این دو قسمت جداگانه بحث بشود که آیا طوفان آن حضرت عالمی بود یا نه دوم منشأ پیدایش بت پرستی در عالم چه بود؟ در آن فصل اول روشن شد که ادله قطعی بر خلاف اقامه نشده است چه اینکه بر وفاق هم اقامه نشده است اگر ظواهر بعضی از ادله عالمی بودن طوفان هست دلیلی بر خلافش نیست که عقلاً محال باشد و شواهدش هم گذشت اما در فصل دوم راجع به پیدایش بت پرستی است تقریبا 27 صفحه سیّدنا الاستاد(رضوان الله علیه) مسائل مربوط به بت پرستی و پیشینه تاریخی بت پرستی را و انحاء بت پرستی و مذاهب رسمی این رشته فاسد را اینها ذکر کرده‌اند که غالب اینها یا از تحقیق ما للهند ابوریحان بیرونی است یا از آثار باقیه همان ابوریحان است یا بخشی مربوط به ملل و نحل شهرستانی است اینها البته در حد یک مظنّه می‌تواند سند باشد اما آنچه که قرآن کریم نقل می‌کند پیداست به اینکه وثنیت سوابق فراونی داشت و همه انبیا با آنها درگیر بودند و انحای بتها هم فرق می‌کنند آن بتهای رسمی که وثنیین به ربوبیت مقطعی آنها معتقد بودند عبارت است از ملائکه است از یک سو قدیسین بشر مثل عیسی(سلام الله علیه) از سوی دیگر و ستاره‌ها و کواکب از سوی سوم و احیاناً بعضی از بزرگان قایل از سوی چهارم اما آن بتهای مقطعی و موردی که از خرما درست می‌کردند از کشک درست می‌کردند موقع گرسنگی هم آنها را می‌خوردند و این مثل معروف هم خدا و هم خرما یا خدا یا خرما هم از همین‌ها است مطلب دیگر آن است که بسیاری از اینها از هند برخاست چون تقریباً قدیمی‌ترین کشور همان هند است و سرزمین اسرار آمیزی بود و هست و از آنجا به جاهای دیگر سرایت کرده است مطلب دیگر آن است که یکی از مشترکات این وثنیین و بت پرست‌ها مسئله شفاعت است از یک سو مسئله تقریب است از سوی دیگر و از جهتی بین برخی از این اقوام و ملل وثنی مسئله تناسخ است از سوی سوم آنچه که اینها به عنوان شفاعت می‌گفتند یا به عنوان تقریب می‌گفتند همه اینها به منافع و مضار دنیا برمی‌گردد این‌چنین نیست که آنها به قیامت و بهشت و جهنّم و خدا و کیفر معتقد باشند بگویند نتیجه عبادت این بتها آن است که در قیامت از ما شفاعت می‌کنند اینها باور بدشان این است که انسان که مرد نابود می‌شود و احیاناً اگر مسائلی هم در قبر باشد که طلا و غیر طلا و شمشیر وامثال شمشیر را با مرده دفن می‌کردند فکر می‌کردند اگر خبری هم در قبر باشد در همین عالم طبیعت است نه برزخ در قبال عالم طبیعت لذا امواتشان را با این تجهیزات به خاک می‌سپردند خوب حرفهای آنها این بود به اینکه انسان با مردن نابود می‌شود می‌گفتند ﴿أ اذا ضللنا فی الأرض أ انا لفی خلقٍ جدید﴾ گروهی که بشر را با مرگ نابود می‌بیند و اگر هم بازگشتی هست به نحو تناسخ است نه به نحو معاد شفاعتی که او برای شفاعت بتها را می‌پرستد ناظر به منافع و مصالح دنیا است می‌گویند ما مشکلاتی در دنیا داریم روزی می‌خواهیم سلامت می‌خواهیم شفای از مرض می‌خواهیم امنیت می‌خواهیم و ده‌ها مشکلی در دنیا داریم این بتها را می‌پرستیم که اینها مدبرات أمرند از طرف خدای سبحان تا مشکل ما را اینها با شفاعت‌شان حل کنند مشرکین درباره اصل ذات اقدس إله مشرک نیستند یعنی قبول دارند یک مبدئی بنام موجود ازلی وجود دارد یک درباره خالقیت هم غالباً مشرک نیستند قبول دارند که نظام کیهانی را سماوات و ارض را بشر و امثال بشر را همان خدا آفرید که ﴿و لئن سألتهم من خلق السمٰوات و الأرض لیقولُنَّ الله﴾ این دو اینها هم در اصل هویت و هستی خدای سبحان موحّدند هم در خالقیت خدای سبحان موحدند مرحله سوم مسئله ربوبیت است خدا را بعنوان رب الارباب ﴿ربّ العالمین﴾ مدیر کل قبول دارند در این فصل سوم هم موحدند در ربوبیت مطلق هم مشرک نیستند که اگر از آنها سؤال کنید ﴿من خلق السمٰوات و الأرض لیقولنَّ الله﴾ پس در این سه مقطع موحدند یعنی اصل وجود خدا را قبول دارند که لا شریک له توحید در خالقیت را قبول دارند که او خالق کل شیء است لا شریک له توحید در ربوبیت مطلق را هم قبول دارند که او ﴿رب العالمین﴾ است لا شریک له از آ ن مرحله به بعد که ربوبیتهای مقطعی است گرفتار ﴿أ أرباب متفرقون﴾ هستند می‌گویند حالا یا به نحو تفویض هست یا راههای دیگر آنکه مسئول کارهای دریا است یک فرشته خاصی است آن کسی که مسئول کارهای صحراست یک فرشته خاص است آنکه مسئول رزق است یا حیات است یا ممات است فرشتگان مخصوصی‌اند و برای آنها هم مجسماتی درست می‌کنند این می‌شود ﴿أارباب متفرّقون﴾ و این ﴿أارباب متفرّقون﴾ را می‌پرستند تا شفیع اینها بشود پیش رب الارباب چون کار نهایی و امضای نهایی به دست رب الارباب است بنابراین البته جهله آنها ممکن است همه اینها را مستقل بپندارند لکن بت پرستها آن رئوس فکری اینها این است که در آن سه مرحله موحدند در این مرحله چهارم مشرکند شرکشان هم این است که اولاً اینها صلاحیت شفاعت ندارند ﴿من ذا الّذی یشفع عنده إلاّ بإذنه﴾ ثانیاً هر که شفیع است و هر که شفاعت می‌کند باید به إذن خدا باشد این سمت از خود او به او داده نشده این سمت را ذات اقدس إله به او داد برای اینکه بر اساس ربوبیت مطلق تنها مدیر عامل و مبدأ نافذ خدای سبحان است که سمت را می‌دهد یا سمت را می‌گیرد ﴿تؤتیِ المُلْک من تشاء و تنزع الملک ممَّن تشاء و تعزُّ من تشاء وتذلُّ من تشاء﴾ هر سمتی به هر کسی داده بشود بر اساس توحید ربوبی باید به اذن خدای سبحان باشد آنها مشکل‌شان این است که در این شفاعت به هر کسی که دلشان خواست سمت شفاعت دادند و او را در این شفاعت مستقل می‌دانند و تقریب هم همین‌طور است ﴿ما نعبدهم إلاّ لیقرِّبونا الی الله زلفیٰ﴾ هم همین است پس چند تا مشکل جدی با اینها چالش دارد و اینها هم با آن‌ها چالش دارند یکی اینکه مسئله شفاعت و تقریب الی الله و اینها همه‌اش در حوزه دنیا است برای اینکه سخن از مغفرت و قیامت و بهشت و امثال ذلک معتقد نیست و اگر می‌گویند ﴿هؤلاء شفعاؤنا عند الله﴾ یعنی شفیع ﴿عند الله‌﴾ اند تا حوایج دنیا را برآورده کنند سؤال ... جواب: نه بسیاری از آنها تناسخی هستند. سؤال ... جواب: آنها تناسخی‌اند در حقیقت نه معاد آنها می‌گویند بعد از مرگ خبری هست اما باز نمی‌دانند که خبری هست یعنی انسان هجرت می‌کند از دنیا به برزخ و از برزخ به قیامت کبری نه اینکه در دنیا سیر تناسخی دارد روح این شخص بعد از مرگ به بدن نوزادی تعلّق می‌گیرد اگر خودش قبلاً آدم صالحی بود آن نوزاد که رشد کرد در رفاه و تنعّم هست و اگر خودش طالح بود آن نوزاد که رشد کرد این انواع شکنجه و عذاب را می‌بینید. سؤال ... جواب: دال دارند اما بهشت و جهنمشان در مسئله تناسخ مطرح است اگر یک گروه خاصی در بین وثنیین قائل به بهشت و جهنم باشند بله اما قرآن از آن نوع وثنیین به عنوان اینکه منکر معادند سخن می‌گویند حرفشان هم این است که ﴿أذا ضللنا فی الأرض أنا لفی خلقٍ جدید﴾ این چه حرفی است که آدم دوباره زنده می‌شود مگر ما رفتیم زمین گم شدیم و پوسیدیم دوباره زنده می‌شویم قرآن کریم می‌فرماید این‌چنین نیست که شما در زمین بپوسید و گم شوید بدنتان متلاشی می‌شود دوباره ذات اقدس إله که این بدن را اوّل آفریده بود و چیزی نبود و آفرید الان می‌تواند جمع بکند روحتان که اصلاً از بین نمی‌رود ﴿قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ﴾ و مانند آن اگر در جمع وثنیین یک گروهی هم باشند که منکر معاد نباشند معاد را قبول بکنند شفاعت آنها این مشکل را دارد تقریب آنها این مشکل را دارد یعنی این دو سمت را به استقلال به اینها می‌دهند که این بتها در اینکه این سمت را دارند نیازی به مبدأ متعال ندارند کسی به اینها این سمت را نمی‌دهد اینها دارا هستند خوب. سؤال ... جواب: برای اینکه اینها قرآن برهان می‌خواهد اقامه کند می‌فرماید همان کسی که کل عالم را آفرید همان کسی که مدیر کل است رب کل است همان حقیقت نامتناهی تمام جزئیات را اداره می‌کند کار را که به دست دیگری نمی‌شود واگذار کرد دیگری هر که هست و هر چه هست مخلوق است و مربوب است و عبد داخر و ذلیل است ﴿و کلٌّ أتوه داخرین﴾ در سورهٴ مبارکهٴ انبیاء فرمود از فرشته‌ها چه کاری ساخته است اینها ﴿عبادٌ مکرمون ٭ لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون﴾ و اگر کسی ادعای الهیت بکند از همین فرشتگان اینها ﴿فذلک نجزیه﴾ جهنم گرچه برای فرشته‌ها رسالتی رساله‌ای تکلیفی و امثال ذلک نظیر انسانها نیست ولی در همین سورهٴ مبارکهٴ انبیا فرمود اگر اینها ادعای ربوبیت بکنند این جزای آنها جهنم است اینها بنده‌های خدایند بدون اذن خدا کاری انجام نمی‌دهند خوب پس اصل پیدایش ربوبیت روح حس گرایی اینها است تنوّع و تعدّد این بتها هم روی نیازهایی است که افراد اقلیمهای خاص نیازهای مخصوص دارند یعنی کسانی که در کنار دریا زندگی می‌کنند برای رهایی از خشم دریا برای دریا یک ربّی قائلند رب البحر و عده‌ای رب البر و مانند آن قائلند لذا ذات اقدس إله فرمود که آسمان بروید زمین بروید ﴿و هو الذی فی السماء إلٰهٌ و فی الأرض اله﴾ در ارض و سماء یک مدیر عامل است که این جهان را تدبیر می‌کند آن کارهایی که در بین اعراب جاهلی بود در قبائل بدو و اینها بود سامان علمی ندارد اما آنهایی که جناب ابوریحان در تحقیق ما للهند آورده یا در آثار باقیه آورده یا شهرستانی در ملل و نحل آورده یا در فانیشات‌ها و سانسکریت‌ها حرفهای آنها مطرح است که سیّدنا الاستاد(رضوان الله علیه) اینها را جمع بندی کردند مخصوصاً از فانیشات و زبان سانسکریت همین این سه چهار مذهب رسمی بت پرستی صابئان هستند و براهمه هستند و بودایی‌ها الان هم همه اینها هستند بالأخره و سرّ سرایت تفکر بودایی و برهمایی از هند به غرب مخصوصاً آمریکا و اینها برای اینکه اینها از مادی گرایی محض به ستوه آمدند دنبال یک سرگرمی معنوی هستند که آیین باشد نه دین یک سلسله گناهان را هم برای اینها تجویز بکند که هم یک گناه مشروع داشته باشند و هم خودشان را به یک آیینی سرگرم بکنند همین لذا الان جریان بودا و برهما در غرب خیلی رواج دارد این نشست هزاره ادیان هم که داشتند دبیر این نشست هم باواجین یک غیر مسلمان بود از همین ببودایست‌ها خوب آنچه که قابل استدلال است حرفهای صابئین است و حرفهای براهمه است و حرفهای بودایی‌ها صابئان رابطه جهان را با این ستاره‌ها تنظیم می‌کردند یعنی رابطه کره زمین و حوادث ارض را با منظومه شمسی تطبیق می‌کردند اینها را تکریم می‌کردند اینها را می‌پرستیدند که از دیر زمان سابقه داشت وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) مبتلا به این گروه بود با اینها هم مبارزه می‌ کردند سؤال ... جواب: این در حقیقت توسعه بت پرستی است نه انکار بت پرستی اگر خدا همه جا هست سخنی است حق اما همه کس می‌توانند خدا باشند این توسعه بت پرستی است قرآن کریم همه اینها را با مبادی فکریشان نقد می‌کند و می‌فرماید هر جا هر مکتبی پیش آمد شما بر قرآن عرضه کنید چون این کتاب برای تمام بشر در تمام دوران تا روز قیامت پیام دارند اگر این قرآن همگانی است و همیشگی است برای بشر الی یوم القیامه حجت است تمام مکتب‌های نوظهور را مثل مکتب‌های کهن یا کهنه باید بر قرآن عرضه کرد می‌فرماید اینها صابئان ستاره‌ها را منشأ قرار می‌دهند کواکب را شمس را قمر را برهان قرآن کریم در همان آیه‌ای که تلاوت سجده واجب دارد در همان‌جا این است که خوب شما که قبول دارید این جدال احسن است یعنی مقدماتش هم معقول است و هم مقبول شما که قبول دارید شمس و قمر را خدای سبحان آفرید خوب حالا چرا شمس را می‌پرستید شمس آفرین را بپرستید چرا قمر را می‌پرستید قمر آفرین را بپرستید کسی را بپرستید که شمس و قمر آفرید این همان آیه است که تلاوتش سجده واجب دارد که اولش نهی می‌کند که شمس و قمر را نپرستید دوم امر می‌کند که خالق شمس و قمر را بپرستید این جدال احسن است یعنی قیاسی است که مقدّمات قیاس را مقبولات خصم قرار می‌دهد که این مقبولات معقول هم هستند یعنی خود قرآن کریم برهان اقامه می‌کند روی دلیل‌های عقلی که همه اینها مخلوق خدای سبحانند و خدای سبحان هم خالق همه اینها است بعد همین مطلب معقول مورد پذیرش وثنیین هم هست که ﴿و لئن سألتهم من خلق السَّمٰوات و الأرض لیقولنَّ خلقهنَّ العزیز العلیم﴾ آنگاه همین مقدمه‌ای که از یک سو برهانی است و معقول است از سوی دیگر مورد قبول وثنیین است این را مقدمه قیاس قرار می‌دهد می‌فرماید خوب چرا شما شمس و قمر را می‌پرستید کسی را بپرستید که شمس و قمر را آفرید آن بزرگوارهایی هم که می‌گویند: ای دوست قمر بهتر یا آنکه قمر ساز است ای یار شکر بهتر یا آنکه شکر آرد ترجمه همین آیه است چرا شما شمس و قمر را می‌پرستید همان کسی که شمس و قمر را آفرید بپرستید خوب اگر این‌چنین شد این می‌شود جدال احسن که ﴿وجادلهم بالّتی هی أحسن﴾ که مقدماتش هم معقول است و هم مقبول درباره فرشتگان هم همین‌طور است درباره انبیا هم همین‌طور است درباره کسانی که راجع به عیسی مسیح(سلام الله علیه) توهم به ربوبیت داشتند فرمود عیسی مسیح را که خدا آفرید مادرش را هم خدا آفرید و اگر خدای سبحان بخواهد ﴿أن یهلک المسیح ابنَ مریم و أمّه و من فی الأرض جمیعاً﴾ چه کسی می‌تواند جلوی خداوند خدا را بگیرد اگر قهر الهی تعلّق گرفت که عیسی مسیح(علیه السلام) و مادرش ﴿و من فی الأرض﴾ را هلاک کند چه کسی می‌تواند جلویش را بگیرد پس خالقیت مطلق از آن خدا است ربوبیت مطلق از آن خدا است این ربوبیتهای مقطعی اشعه همان ربوبیت مطلق است تجلّیات همان ربوبیت مطلق است هیچ کس سمت استقلال ندارد و همه فقیر الی الله‌اند البته وسائلند وسایطند ﴿و ابْتغوا تلیه الوسیلة﴾ اند شما می‌توانید از آفتاب به عنوان یک وسیله روشنایی کمک بگیرید همین اما بدانید به اینکه آفل است مخلوق است کسی این را آورده کسی این را می‌برد بعد هم ﴿إذا الشّمس کوّرت﴾ هم در کمین اوست این‌طور نیست که حالا برای همیشه بماند که فعلاً یک غروب مقطعی دارد تا برسد به آن غروب دائمی که ﴿إذا الشّمس کوّرت﴾ ستاره‌ها هم همینطورند کسانی که به بیماری وثنیت مبتلا بودند اینها دو گروه بودند گروهی جزء مقلدانند و جزء توده مردم درس نخوانده مردمند و گروهی جزء پژوهشگران آنها و محقّقان آنها هستند این گروهی که جزء توده مردم هستند جمهور مردم هستند در س نخوانده‌اند وقتی از آنها سؤال بکنید خوب چرا اینها را می‌پرستید ﴿لم تعبد ما لا یسمع و لا یبصر﴾ چرا این بتها را می‌پرستید؟ می‌گویند ﴿إنّا وجدنا آباؤنا علی أمةٍ و إنّا علی آثارهم مقتدون﴾ و مانند آن این جزء آثار باستانی ماست نیاکان ما می‌پرستیدند ما هم می‌پرستیم این ﴿إنّا وجدنا آباؤنا علی أمةٍ﴾ این برهان قاطع عوام بت‌پرست است اما محققانشان که این‌طور برهان اقامه نمی‌کنند حرف محققان بت پرستها را قرآن کریم نقل می‌کند قرآن می‌فرماید این محققانشان می‌گویند ما با اینها رابطه داریم و اینها را هم سالیان متمادی است که نیاکان ما می‌پرستند ما هم می‌پرستیم خدا را هم قبول داریم و قدرت مطلق و علم مطلق قبول داریم خوب اگر این کار بد بود خدای سبحان هم می‌دانست و هم می‌توانست جلویش را بگیرد خوب چرا جلوی ما را نگرفت ﴿أشرکوا لو شاء الله ... و لا آباؤُنا و لا حرّمنا من دونه من شیء﴾ شما می‌گویید چرا تحریم کردید چرا می‌گویید که فلان چیز ﴿آلله أذن لکم أم علی الله تفترون﴾ چرا اینها را تحریم کردید اینها کارهایی است که ما کردیم جزء قانون ما است خدا را هم قبول داریم که ﴿بکل شیء علیم﴾ است قبول داریم که ﴿علی کل شیء قدیر﴾ است و اگر این کارها بد بود خوب خدا جلویش را می‌گرفت دیگر چرا شما اعتراض می‌کنید؟ پاسخی که قرآن کریم به این محقّقان از وثنیین می‌دهد می‌فرمود بله ذات اقدس إله ﴿بکل شیء علیم﴾ است قادر هم هست اما شما بین اراده تکوینی خدا و تشریعی خدا چرا خلط می‌کنید؟ خدا جلوی هر کار بدی را می‌تواند بگیرد اما مردم را آزاد آفریده ﴿و قل الحق من ربّکم فمن شاء فالیؤمن و من شاء فلیکفر﴾ یک بهشت و جهنمی هم مشخص کرده است این‌چنین نیست که اگر خدای سبحان جلوی کسی را گرفته تکویناً او را آزاد گذشته پس تشریعاً هم آزاد است او هرکاری بکند خوب است این‌طور که نیست فرمود ما جلوی اینها را می‌گیریم ﴿ولو شاء لآمن مَنْ فی الارض کلّهم جمیعاً﴾ این برهانی است که قرآن اقامه کرده فرمود اگر خدای سبحان بخواهد با اجبار و اضطرار همه را مسلمان کند همه موحّد می‌شوند خوب این که کمال در این نیست ﴿و لو شاء ربّک لآمن مَنْ فی الأرض کلّهم جمیعاً﴾ خوب اگر خدای سبحان بخواهد با ایجاد رعب و ترس در دل‌های اینها همگی ایمان می‌آورند این دیگر کمال نیست کمال در این است که انسان بتواند مؤمن باشد بتواند کافر بتواند عاصی باشد بتواند مطیع بتواند ظالم باشد بتواند عادل با حسن اختیار خودش در مبارزه با نفس پیروزبشود بشود مؤمن مطیع عادل این کمال است فرمود نتیجه خوب و بد اعمال طاعت و عصیان هم در قیامت معلوم می‌شود پس این‌چنین نیست که اگر خدای سبحان جلوی افراد را باز گذاشته دلیل بر تحلیل و اباحه‌گری و تجویز باشد حرف این دو گروه را قرآن کریم نقل می‌کند و جواب می‌دهد نسبت به مقلدان که فرمود خوب شما چرا تقریب نیاکان را تقدیس می‌کنید این که می‌گویید ﴿انا وجدنا آباءنا علی امّه﴾ ﴿اولو کان آباؤهم لا یعلمون شیئاً و لا یهتدون﴾ خوب آنها سفیه بودند کارهای غیر خردمندانه می‌کردند شما چرا دنبال آنهاهستید ﴿أوَ لو کان آباؤهم لا یعلمون شیئاً و لا یهتدون﴾ آن را ابطال کرده است مسئله تقلید را مسئله میراث داری جاهل سفیه را این حرف را هم ابطال کرده است بعد فرمود جریان صائبین از این ستاره و از این شمس و از این قمر کاری ساخته نیست اولا اینها گاهی هستند گاهی نیستند گاهی طالع هستند گاهی غاربند در حال طلوع بر فرض نور می‌دهند در حال غروب چگونه مشکل شما را حل می‌کنند این همان برهان خلیل رحمان(سلام الله علیه) است که ﴿لا أُحبّ الآفلین﴾ آنگاه می‌فرماید ستاره‌ها این‌طورند و قدیسین بشر این طورند و فرشتگان هم این‌طورند پس کاری از غیر خدا ساخته نیست. جریان تناسخ را باید جداگانه حل کرد جریان تناسخ یک مقداری بی اشکال نیست اگر کسی برهان اقامه کند که روح مجرد است و انسان با مردن نابود نمی‌شود این برای ابطال تناسخ کافی نیست چون آنها هم می‌گویند بله این‌چنین است اگر کسی برهان اقامه کند که معاد حق است برای اینکه خدا حکیم است خدا عالم است خدا عادل است افراد در دنیا به پاداش و کیفرشان نمی‌رسند خیلی افرادند که پرهیزکارند ولی پاداش نمی‌بینند خیلی افراد هستند که تبه‌کارند ولی کیفر نمی‌بینند یک محکمه‌ای باید باشد که خدای عدل حکیم در آن محکمه پاداش پرهیزگارها را بدهد کیفر تبه کار‌ها را بدهد این دلیل هم کافی نیست برای اثبات معاد برای اینکه تناسخیه هم همه این حرفها را قبول دارند می‌گویند بله خدا هست حکیم هست عادل هست پاداش هست کیفر هست اما همه‌اش در دنیا است یعنی این شخص که مرد دوباره برمی‌گردد روحش به بدن نوزادی اگر باید تنبیه بشود که در آن بدن تنبیه می‌شود انواع و اقسام عذاب را می‌بیند و اگر چنانچه باید تنعیم بشود نعمتی به او داده بشود روح تعلق می‌گیرد به بدن نوزادی که انواع رفاه برای او میسّر است تا در مسئله معاد ثابت نشود که تناسخ محال است آن معاد مصطلح حاصل نخواهد شد صرف اینکه خدا حکمیم است صرف اینکه خدا عالم است مورد قبول تناسخیه هم هست. سؤال ... جواب: به بچه‌های خودش که لازم نیست تعلق بگیرد این شخص اگر آدم خوبی بود روحش تعلق می‌گیرد به بدن نوزاد حالا یا بچه خودش یا بچه دیگری آن وقت یک زندگی مرفّه‌ای خواهد داشت ارواح دیگر اگر طیب بودند یا خبیث بودند به اینها تعلّق می‌گیرد برای ابطال تناسخ گفتند همیشه باید رقم زنده‌ها و مرده‌ها یکی باشد این اشکال تناسخ است درحالی‌که ما می‌بینیم رقم زنده‌ها خیلی بیش از رقم مرده‌ها است این تولید‌ها و این تکثیر جمیعت حالا آنها پاسخ‌هایی از این شبهات دادند می‌گویند تنها مسخ نیست نسخ هم هست و رتق هم هست و فسخ هم هست هم طولی است هم نزولی گاهی برخی از ارواح به بدن انسان تعلق می‌گیرند می‌شود نسخ گاهی به بدن حیوان تعلق می‌گیرند می‌شود مسخ گاهی به بدن گیاه و جماد تعلق می‌گیرد می‌شود رسخ و فسخ این نسخ و مسخ و رسخ و فسخ در این افراد مبتلا به تفکر وثنیت بود برای اثبات معاد چاره‌ای جزء ابطال این موارد چهارگانه هم نیست باید ثابت بشود که روح با بدن خاص خودش هجرت می‌کند از دنیا به برزخ و از برزخ به قیامت شاید مسئله تناسخ محل ابتلای همه وثنیین نباشد اما آن دو اصل محل ابتلای غالب وثنیین هست یکی مسئله شفاعت است و یکی مسئله تقریب که ﴿هولاء شفعاؤنا عند الله﴾ و از این طرف هم ﴿ما نعبدهم إلاّ لیقرّبونا إلی الله زلفیٰ﴾ مسئله برهمن و برهما برهم آن مبدأ اصیل اینهاست وقتی شروع به فعالیت کرد شروع به خالقیت کرده است به او می‌گویند برهما که این الف نشانه اعمال قدرت او است و خالقیت او براهمه به گروهی می‌گویند که به الوهیت برهما تن در می‌دهند. سؤال ... جواب: بله و آنها هم معنای تولّد از برهم را هم می‌برند که گاهی از دست راست‌شان می‌گویند نه آن‌طوری که یک مادر فرزندی به بار می‌آورد آن‌طور برهم فرزند به بار بیاورد و مانند آن گاهی می‌گویند یک فلان فرزند فرزند از دست راستش در آمده گاهی می‌گویند از دست چپ در آمده گاهی می‌گویند از پا در آمده برای او فرزندانی قائل البته چون دسترسی به آنها بسیار سخت است نمی‌شود همه این حرفها را با همین وضع به آنها اسناد داد لکن آن مقداری که هست چند سال قبل از هند یک گروهی آمده بودند به ایران به من گفتند اینها بیایند دیداری هم با شما داشته باشند در اینها هندوهای بت پرست هم هست مواظب باشید که بالأخره خیال نکنید همه‌شان مسلمان و اینها من از بعضی از اینها که بالأخره هندو بودند و بت‌پرست بودند سؤال کردم گفتم آن برهمایی که ما قائلیم آن برهمنی هم که ما قائلیم همان اللّهی است که شما قائلید چیزی دیگر نیست یک موجودی است مستقل هویت غیر متناهی و نامحدود دارد حالا حرفها وقتی به دست جهله شان بیافتد طور دیگر در می‌آید حرفها وقتی به دست محقّقان تفسیر بشود طرز دیگری است قرآن کریم روی این بتهایی که در اعراب جاهلی بود و همچنین برای صابئین اینها را از دیر زمان نقل می‌کند از زمان حضرت نوح(سلام الله علیه) که مقدّم بر همه جریان بودا و برهما و اینها هستند از یک نظر اینها را هم به طور کلی نقل می‌کند و ابطال می‌کند حالا خصوصیّت آن بت هرچه هست آن دخیل نیست عمده استقلال دادن به غیر خدا است این بت پرستها برای هر بتی بالأخره یک صنمی یک وثنی یک هیکلی می‌ساختند مجسمه‌ای می‌ساختند ولی برای الله نمی‌ساختند برای الله یک قداستی قائل بودند می‌گفتند او یک قداستی دارد یک حقیقت لامتناهی است یک حقیقت نامتناهی نه صورت دارد نه قیافه دارد نه اندام دارد به هیچ وجه برای الله بت نمی‌ساختند برای این مدبرات بت می‌ساختند برای ارباب انواع بت می‌ساختند برای الله هیچ بت‌پرستی مجسمه نساخت اول برای تقدیس بود بعد کم کم برای پرستش حالا سایر مسائل مربوط به این فرق در نوبت‌های دیگر. «و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:54

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی