display result search
منو
تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش پنجم

تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش پنجم

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 277 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش پنجم
- دلیل جهانی بودن نبوت حضرت نوح (ع)
- اثبات جهانی بودن نبوت حضرت نوح (ع) و طوفان حضرت نوح (ع)
- برهان عقلی و نقلی
- معرفت شناسی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک ما کنت تعلمها أنت و لا قومک من قبل هذا فاصبر إنّ العاقبة للمتّقین﴾

در تحریر جریان نوح(سلام الله علیه) به این قسمت رسیدیم که آیا نبوت آن حضرت جهانی بود یا مقطعی و موردی؟ و همچنین طوفان نوح عالمَی بود یا موردی هر کدامِ از این دو امر ثابت بشود دیگری هم ثابت خواهد شد یعنی اگر ثابت بشود که نبوت آن حضرت جهانی بود و آن پیامبرِ همه مردم بود معلوم می‌شود طوفانش هم عالمَی بود یا اگر ثابت بشود که طوفانش عالمَی بود معلوم می‌شود که نبوّتش هم جهانی بود اگر از هر دو راه ثابت بشود که نعم الامر سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) خواستند از برهان نبوّتِ عام کمک بگیرند برای اثبات جهانی بودن نبوّت آن حضرت بیان مبسوطی درباره ضرورت وحی و نبوت ارائه فرمودند که ملاحظه فرمودید آن بیان، بیانِ تامّی است که هر جا اندیشه هست وحی و نبوت ضروریست یعنی مادامی که انسان در یک جایی زندگی می‌کند نیازمند به هدایت الهیست و هیچ ممکن نیست بشری در جایی زندگی بکند حضور نداشته باشد این دلیل نبوت عام تام است اما هرگز عام مثبِتِ خاص نیست ثابت نمی‌کند که فلان شخص پیامبر است و فلان شخص پیامبر فلان منطقه هست ثابت می‌کند که مردم هر عصری در هر مکانی بالاخره پیامبر داشتند استبعاد ایشان این است که چون برهان نبوت عامّ است و قرآن کریم هیچ ملتی را بدون پیامبر نمی‌داند هم برهان عقلی تامّ است هم برهان نقلی باید نوح(سلام الله علیه) پیامبر همه مردم عصر خود بوده باشد وگرنه احد المحذورین لازم می‌آید یا اینکه مردم یک منطقه پیامبر نداشته باشند یا نه پیامبر داشتند و قرآن اصلاً آن را مطرح نکرده است و چون این‌چنین نیست بنابراین وجود مبارک نوحْ پیامبر مردم آن عصر بود در کل جهان روایات هم این را تأیید می‌کند البته بحث روایی سخن تامّی است که ظاهر بعضی از روایات این است که وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) از انبیای الواالعزم است و الواالعزم به آن گروهی از پیامبران می‌گویند که نبوتشان عام باشد برابر این طایفه از نصوص حجت تامّ است اما اصل برهان ایشان این ظاهراً ناتمام است زیرا نبوت عام ثابت می‌کند که مردم جمیع اعصار در تمام مکانها پیامبر دارند اما ثابت نمی‌کند که وجود مبارک نوح پیامبر آنها بوده است اینکه ایشان فرمودند اگر نوح(سلام الله علیه) پیامبر جهانی نباشد احد الامرین لازم می‌آید یکی از دو امر البته فاسد است تالی فاسد است اما دیگری فاسد نیست آن احد الامرین که فرمودند این است یا لازمه‌اش این است که مردم بعضی از شهرها پیامبر نداشته باشند بله این فاسد است یا لازمه‌اش این است که پیامبر دیگر داشته باشند و قرآن مطرح نکرده باشد خوب لنا ان نختار الشق الثانی همین یکی را انتخاب می‌کنیم این حق است چون خود قرآن هم در سوره نسا هم در سوره غافر فرمود انبیای فراوانی را ما اعزام کردیم بعضی از اینها داستانشان در قرآن آمده و بعضی از آنها داستانشان را بازگو نکرده‌ایم ﴿منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک﴾ خوب اگر انبیای فراوانی طبق روایات مثلاً 124 هزار حالا این 124 هزار هم نه 124 نفر و در قرآن بیش از 25 نفر نام شریفشان نیامده اگر برابر سوره نسا و برابر سوره غافر بسیاری از انبیا جریانشان در قرآن بازگو نشده به وسیله روایات به ما رسیده است به وسیله پیغمبر و اهل بیت(علیهم السلام) بازگو شد شاید در عصر وجود مبارک نوح پیامبران دیگری برای مردم مناطق دیگر اعزام شده باشند و قصهٴ‌شان نیامده باشد چه این که بعد از ادریس(سلام الله علیه) و قبل از نوح(علیه السلام) پیامبران فراونی هم احیاناً بودند چون آن‌طوری که قرآن نقل می‌کند بعد از ادریس وجود مبارک نوح بود خوب بین ادریس(سلام الله علیه) و نوح(علیه السلام) فاصله فراوان است این مدت طولانی هرگز بی پیامبر نبود خوب انبیایی در این وسط آمدند که تاریخشان در قرآن بازگو نشده پس اینکه فرمودند اگر نوح(سلام الله علیه) پیامبر جهانی نباشد احد الامرین لازم می‌آید این احد الامرین یکی‌اش ناصواب است که لازم نمی‌آید که مردم منطقه‌ای دیگر پیامبر نداشته باشند اما آن لازم دیگر فاسد نیست پس از این بخش نمی‌توان اثبات کرد که نبوت نوح(سلام الله علیه) عالَمی بود می‌ماند روایات البته ظاهر این طایفه از روایات که الواالعزم را معنا می‌کنند که الواالعزم یعنی پیامبر جهانی و وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) هم از انبیای الواالعزم است پس نبوت او جهانیست این طایفه از روایات دلالت می‌کند بر اینکه نبوت آن حضرت عالمَی بود لکن ایشان می‌پذیرند در قِبال این طایفه روایات دیگری هم هست روایات دیگریست که دلالت می‌کند که نبوت آن حضرت عمومیت نداشت عمومِ اطلاقی در رسالت آن حضرت نبود نبوت موردی داشت مال همین این بخش خاورمیانه بود بعد ایشان می‌فرمایند چون روایات دو طایفه است یک طایفه این است که نبوت آن حضرت جهانی بود یک طایفه روایاتیست که دلالت می‌کند بر اینکه نبوت آن حضرت موردی بود مال بخشی از خاور میانه بود نه جهان و ما موظّفیم که روایات متعارض را بر قرآن کریم عرضه کنیم و ظاهر قرآن عمومیت نبوت آن حضرت است پس آن طایفه‌ای که دلالت می‌کند بر اینکه نبوت آن حضرت عالَمی نبود مخالِف قرآن است و آن طایفه‌ای که دلالت می‌کند بر اینکه نبوت آن حضرت جهانی بود موافق قرآن است برابر دستوری که در نصوص علاجیه آمده ما آن طایفه موافق را بر طایفه مخالف مقدم می‌داریم این خلاصه نظر سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) است همان‌طوری که استدلال برای عمومیت نبوت آن حضرت از مرحله نبوت و تحلیل نبوت عام ناتمام بود این استدلال هم ناتمام است برای اینکه ما در قرآن یک چنین دلیل متقنی نداریم که نبوت آن حضرت جهانی بود درباره پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) ﴿کافّة للناس﴾ ﴿للعالمین نذیراً﴾ ﴿و ما أرسلناک إلاّ کافّة للناس﴾ ﴿وما ارسلناک إلاّ رحمة للعالمین﴾ این تعبیرات هست و همه اینها ظهوری خوب دارد در جهانی بودن نبوت آن حضرت، درباره نوح(سلام الله علیه) یک چنین تعبیراتی نیامده البته ممکن است نبوت آن حضرت جهانی باشد ولی آیه‌ای به این صورت نیامده می‌ماند مسئله الواالعزم خوب الواالعزم را اگر برخی از روایات تعبیر کرده‌اند به جهانی بودن روایات دیگر تعبیر کرده‌اند به مقطعی بودن پس چنین ظهور قوی‌ای که مرجع اولی باشد نداریم که بگوییم ظاهر آن آیات جهانی بودن است بعد این دو سه روایت متعارض یکی مخالف قرآن است یکی موافق قرآن اما نظری که جناب المنار ارائه کردند و سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) آن نظر را نقل و نقد می‌کنند عبارت از این است المنار می‌گوید که گرچه ظاهر بعضی از آیات عمومیت نبوت حضرت نوح(سلام الله علیه) است ولی استفاده تعمیم و جهانی بودن از آن طایفه از آیات آسان نیست مثلا از تعبیر ﴿ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ که در سوره نوح آمده است اگر از این تعبیر بخواهیم کمک بگیریم برای جهانی بودن نبوت آن حضرت این تعبیر در جریان نبوت حضرت موسیٰ و هارون و امثال ذلک آمده برای اینکه در جریان حضرت موسیٰ و هارون فرعون به درباریان و به مردم مصر گفته است که اینها می‌خواهند این زمین را تصاحب بکنند روی زمین حکومت بکنند یا به خود موسیٰ و هارون(علیهما السلام) می‌گفتند که ﴿أجئتنا لتلفتنا عمّا وجدنا علیه آبائنا و تکون لکما الکبریاء فی الأرض﴾ اینکه به موسیٰ و هارون(سلام الله علیهما) گفتند شما قصدتان این است که ما را از روش نیاکانمان دور دارید و سلطنت زمین از آنِ شما باشد ﴿و تکون لکما الکبریاء فی الأرض و ما نحن لکما بمؤمنین﴾ آیهٴ 78 سورهٴ یونس خوب این که دارد می‌گوید ﴿و تکون لکم الکبریاء فی الأرض﴾ منظور همین این بخش از خاورمیانه بود دیگر کل زمین که نبود یا در موارد دیگری که به خود پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گفتند ما شما را از ارض بیرون می‌کنیم نظیر آیهٴ 76 سورهٴ اسرا ﴿و إن کادوا لیستفزّونک من الأرض﴾ نه یعنی از کره زمین بیرون می‌کنند یعنی از سرزمین مکه و اینها این ارض یعنی همان آن قلمرو فعلی رسالت شما چه اینکه در جریان بنی‌اسرائیل آیهٴ 4 سورهٴ اسرا این است ﴿و قضینا إلی بنی‌اسرائیل فی الکتاب لتفسدنّ فی الأرض مرّتین و لتعلنّ علواً کبیراً﴾ شما دو بار فساد می‌کنید بار اول که فساد کردید ما ریشه‌تان را می‌کَنیم و بساطتان را جمع می‌کنیم که این دارد که جریان بخت نصّر پیش آمد و اینها را ﴿فجاسوا خلال الدّیار﴾ و اینها را متواری کردند که امیدواریم در آینده نزدیک آن وعده دوم الهی عمل بشود بار دومی که اینها دارند فساد می‌کنند هم اکنون است دیگر که اگر ذات اقدس إله عنایتش فرا برسد همان‌طوری که به آن فساد اولشان خاتمه داد به فسادومشان هم خاتمه می‌دهد فرمود ﴿و قضینا إلی بنی‌اسرائیل فی الکتاب لتفسدنّ فی الأرض مرّتین و لتعلنّ علوّاً کبیراً ٭ فإذا جاء وعد أولیٰهما بعثنا علیکم عباداً لنا أولی بأس شدید فجاسوا خلال الدّیار و کان وعداً مفعولاً﴾ که ان شاء الله امیدواریم وعده دوم هم زود برسد خوب آنکه دارد ﴿لتفسدنّ فی الأرض﴾ یعنی بخشی از خاورمیانه نه تمام کره زمین این همه آیات فراوان هست که وقتی گفته شد ﴿فی الارض﴾ یعنی همان حوزه رسالت آن پیامبر یا حوزه طغیان آن طاغی و مانند آن پس از این که نوح(سلام الله علیه) عرض کرد ﴿ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ منظور کل کره زمین نیست منظور همان حوزه رسالت آن‌ حضرت است
سؤال ...
جواب: اینها که درباره کشورهای دیگری که قدرتهای فعلی داشتند که سخن نمی‌گفتند که درباره مصر خودشان سخن می‌گفتند وگرنه درباره کشورهای دیگر که اینها به آنها دسترسی نداشتند و سلطانی دیگر هم داشتند که برای آنها چنین حرفی نمی‌زدند که یا درباره وجود مبارک پیغمبر آنها که نمی‌خواستند پیغمبر را از کره زمین بیرون کنند که می‌خواستند آنها را از مکه بیرون کنند ﴿لیستفزّونک من الارض﴾ خوب
سؤال ...
جواب: نه بالاخره یا زمین را به همان اندازه می‌دانستند غیر از آن را درک نمی‌کردند یا همان اندازه بود بالاخره منظور این آیه همین محدوده است ولی وجود مبارک نوح که درکش زیاد است ما از کجا بفهمیم منظور از ارض کل زمین است ما می‌گوییم شواهد قرآنی فراوان است که همان حوزه رسالت را می‌گفتند زمین نه جای دیگر حرف جناب صاحب المنار این است خوب می‌ماند این آیه‌ای که خودش هم توجه کرده که ظاهرش حصر است ﴿و جعلنا ذرّیّته هم الباقین﴾ که در سوره صافات دارد که ما همه را هلاک کردیم ﴿ثمّ أغرقنا الآخرین﴾ ﴿و جعلنا ذرّیّته هم الباقین﴾ ایشان می‌گوید این حصر حصرِ اضافیست این حصر اضافی معنایش این است که در همان سرزمین همه هلاک شدند فقط ذریه او ماندند که اهل او هم جزء همان ذریه او بودند ﴿و جعلنا ذرّیّته هم الباقین ٭ و ترکنا علیه فی الآخرین ٭ سلام علی نوحٍ فی العالمین﴾ ﴿ثم أغرقنا الآخرین﴾ خوب پس این تعبیرهایی که دارد ﴿و فجّرنا الأرض عیوناً فالتقی الماء علی أمرٍ قد قدر﴾ یا ﴿رب لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ یا ﴿جعلنا ذرّیّته هم الباقین﴾ اینها بیش از آن حوزه منطقه‌ای را ثابت نمی‌کند بعد می‌فرماید بعضی‌ها خواستند استدلال کنند، پس از ظاهر آیات نمی‌شود جهانی بودن طوفان را استنباط کرد اگر ما از ظاهر آیات جهانی بودن طوفان را استنباط نکردیم نمی‌شود جهانی بودن رسالت نوح(سلام الله علیه) را هم استنباط کرد بعد می‌فرماید بعضی‌ها گفتند بالاخره نوح طوفانش عالمَی بود آثار به جا مانده از یهود این است آثار به جا مانده از مسیحیت این است آثار به جا مانده از بخشی از زرتشت این است که جریان نوح تقریباً جهانی بود و آنچه این جهانی بودن را تأیید می‌کند این است که صدفهایی که احیاناً در بالای کوه پیدا می‌شود اعال الجبل و قلل جبال پیدا می‌شود و مایه‌های متحجّر شده همین دایناسورهایی که بالای کوه پیدا می‌شود این نشان آن است که اینها یک مدتی زیر آب بود معلوم می‌شود این قسمتها را آب گرفته چون صدف در دریاها مثلاً پیدا می‌شود اگر صدف روی قلل جبال باشد اگر ماهی‌های متحجر شده روی قلل جبال باشد معلوم می‌شود که اینجا‌ها را آب گرفته بعد این را رد می‌کنند می‌گویند برفرض طوفان نوح(سلام الله علیه) عالمَی بود و همه این کوهها را آب گرفته مگر چند روز این طوفان ادامه داشت بالاخره بعد از مدت کوتاهی فرمان رسید ﴿یا أرض ابلعی مائک و یا سماء أقلعی و غیض الماء و قضی الأمر و استوت علی الجودیّ﴾ خوب در ظرف چند روز که صدف پیدا نمی‌شود ماهی پیدا نمی‌شود روی قله جبال متحجر بشود اینها که دلیل نیست و اگر صدفی در بالای کوه پیدا شده یا ماهی‌های متحجری پیدا شده این طبق بعضی از نظریات ممکن است توجیه پذیر باشد و آن این است که وقتی کره زمین از کره شمس جدا شده یک کره ناری ملتهبی بود بعد تبدیل شده به کره آب که کل کره زمین زیر آب بود بعد کم کم کم کم بخشی از آن از زیر آب درآمده تقریباً جزیره‌گونه شده و کم کم بشر رویش زندگی کرده خوب اگر این کره زمین یک ستاره‌ای بوده است که از شمس جدا شده بعد دوره‌ای گذشت که کرهٴ ملتهب بود بعد دورانی پیش آمد که همه‌اش کرهٴ آب بود بعد ما فعلاً در دوره پایانی به سر می‌بریم که بخشی از آن از آب درآمده و قابل سکونت شد خوب همه این کوهها قبلاً زیر آب بود و این ماهی‌های متحجر شده این دیناسورهای دریایی این اصناف دریایی ممکن است به جا ماندهٴ از همان دوره آب گرفتگی و ماء بودن کره زمین است این از کجا دلیل است این خلاصه نظر صاحب المنار
سؤالا ...
جواب: بالاخره آنها این را هم قبول دارند که بعد از اینکه زمین یک کره ناری بود و ملتهب و مشتعل بود کم کم به کره آب تبدیل شده است که همه‌اش آب بود این دلیل آن نیست که این طوفان نوح(سلام الله علیه) عالمَی بود این دلیل است که این کوهها یک مدتی زیر آب بود اما حالا قبل از نوح بود بعد از نوح بودچه زمانی بود مربوط به طوفان بود یا آن وقتی که این کره زمین کلش را آب گرفته بود از این قبیل بود.
سؤال ...
جواب: بسیار خوب کم کم آن هم می‌سازد با اینکه چون کره زمین عمرش خیلی طولانی‌تر است یک مدتی دورانی را گذرانده که ملتهب بود بعد کم کم کره آب شد بعد فعلاً یک مقدارش خشکیست خوب البته مطابق با عمر کره زمین نیست بعد از کره زمین است اما حالا این بعدیت مربوط به زمان نوح است یا مربوط به همان بخشیست که در کره زمین زیر آب بود. بنابراین این مقدار ثابت نمی‌شود این خلاصه نظرهای جناب عبده و یا مؤلف یا شارح و مقرّر سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) نقدی دارند می‌فرمایند ظاهر آیات این است که این طوفان جهانی بود برای اینکه در جریان حضرت موسی و هارون آنها که گفتند همراه با قرینه است اما وقتی نوح(سلام الله علیه) عرض می‌کند ﴿ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ این قرینه‌ای نیست بر مقطعی بودن موارد دیگر هم همین است قسمت مهم همین است که در سورهٴ مبارکهٴ هود و در سورهٴ مبارکهٴ مؤمنون در دو جای قرآن خدای سبحان به نوح(سلام الله علیه) دستور می‌دهد که ﴿من کلٍّ زوجین اثنین﴾ یعنی سر نشینان کشتی غیر از مؤمنان به تو باید حیواناتی باشند که از هر جنسی یک نر و ماده را در کشتی جای بدهی که نسل اینها قطع نشود خوب آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ هود بود همین مضمون بود که چند روز قبل خوانده شد که ﴿قلنا احمل فیها﴾ آیهٴ چهل همین سوره هود بود که این آیه بخثش گذشت ﴿حتّی إذا جاء أمرنا و فار التّنوّر قلنا احمل فیها من کلٍّ زوجین اثنین﴾ از هر حیوانی یک جفت نر و ماده انتخاب بکن که نسلشان قطع نشود در سورهٴ مبارکهٴ مومنون هم مشابه این مضمون آمده است آیهٴ 27 سورهٴ مبارکهٴ مومنون این است ﴿فأوحینا إلیه أن اصنع الفلک بأعیننا و وحینا فإذا جاء أمرنا و فار التّنوّر فاسلک فیها من کلٍّ زوجین اثنین﴾ خوب این دو جای قرآن که دستور می‌دهد از هر حیوانی یک جفت نر و ماده را در کشتی سوار کن برای اینکه نسلشان قطع نشود خوب اگر عالمَی نبود مقطعی بود این حیوانات در جای دیگر که بودند نسلشان قطع نمی‌شد احتیاج نداشت به اینکه در کشتی باشند این ممکن است پاسخ داده بشود به اینکه حیوانات در هر مرتعی در هر مکانی یک حیوان خاصی وجود دارد آنها که خارج از حوزه طوفان بودند که خوب نسلشان محفوظ می‌ماند چون آنها غرق نمی‌شدند اینها که در حوزه طوفان قرار داشتند اینها خوب برای اینکه نسلشان قطع نشود از اینها فرمود ﴿من کلٍّ زوجین اثنین﴾ نه از جمیع حیوانات وجه الارض ما باید یک دلیل طع داشته باشیم که ﴿من کلٍّ زوجین اثنین﴾ یعنی از جمیع انواع حیواناتی که در باغ وحش هست شما از هر کدام یک جفت انتخاب بکنید در کشتی بگذارید آن وقت آن کشتی باید خیلی کشتی وسیعی باشد و مانند آن تمام این حیواناتی که در شرق عالم و غرب عالم‌اند اگر آنها را بخواهند در یک باغ وحش جمع بکنند یک منطقه خیلی وسیعی خواهد شد احتمال اینکه منظور حیوانات حوزه زندگی‌شماست نه حیواناتی که در جای دیگر است چون آنها جای دیگر محفوظ است آنها را که آب نمی‌برد غرق نمی‌کند اینهایی را که آب غرق می‌کند و از بین می‌برد از همین‌ها باش سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) در این دوتا آیه خیلی تکیه می‌کنند می‌گویند یک ظهور معتبری دارد در اینکه طوفان عالمَی بود بعد به جناب المنار نقدی متوجه می‌کنند می‌گویند گویا شما این دوتا آیه را خوب تأمل نکرید اگر این دوتا آیه را تأمل می‌کردید اینها تقریباً یک حجت تامیست بر اینکه طوفان عالَمی بود خوب از این آیه استفاده کردن خیلی آسان نیست اما پاسخی که به نقد صاحب المنار می‌دهند المنار گفته بود که این دایناسور‌ها این صدفها که بالای کوه هست اینها شاید مربوط به طوفان نباشد برای اینکه بر فرض طوفان عمومیت داشته باشد روی قله کوه رفته باشد مگر بیش از چهار پنج روز یا یک هفته این دوام داشت در ظرف یک هفته که صدف متکوّن نمی‌شود یا دایناسور پیدا نمی‌شود که سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) می‌فرمایند که نه این ممکن است چون این طوفان با موج همراه بود ﴿و هی تجری بهم فی موج کالجبال﴾ این طوفان نظیر سلسله جبال امواج را به همراه داشت خو ب طوفانی که موجش کالجبال است ﴿و هی تجری بهم فی موج کالجبال﴾ این می‌تواند اصناف دریایی را به بیرون منتقل کند خوب اگر طوفان، آب همه جا را گرفته آب همه جا را گرفته یعنی دریا با این طوفان متحد شد این کل زمین را که آب گرفته با دریاها متصل شد دیگر وقتی ﴿و هی تجری بهم فی موج کالجبال﴾ این طوفان جهانی که موجش کالجبال بود آن اصناف بحری را آن ماهی‌های بحری را هم به همراه خود به این قلل جبال که به منزله ساحل آن آب بود پرت می‌کرد اینها بعد مانده اینها را از دریا آورده نه اینکه یک پنج شش روز آب روی این کوهها بوده اینجا دایناسور پیدا شده اینجا صدف پیدا شده بالاخره ماهی‌ها را اینجا آورده اصناف را اینجا آورده بعد خودش که فروکش کرده اینها ماندند شدند دایناسور شدند صدف این‌چنین نیست که اینقدر اینجا مانده که شده صدف که اصناف را به همراه آورده ماهی‌ها را به همراه آورده وقتی فروکش کرده اینها اینجا ماندند خوب اینها هم در حد احتمال هست اینها هم در حد احتمال هست یک طوری که یک برهان قاطعی باشد برای اینکه انسان ثابت بکند طوفان جهانی بود آسان نیست گذشته از اینکه خوب مگر شما مگر در تمام قلل جبال و اعالی جبال دایناسور دیدید یا اصناف دیدید این را بعضی‌ها نقل کردند در بعضی از کوهها خوب آن کوههایی که نبود چه؟ مگر اینکه بگویید آن کوههایی که اعلی القلل است اعلی الجبال است روی آنها این دایناسورها پیدا شده روی آنها این اصناف پیدا شده اگر جبلی قله‌ای از همه مرتفعتر باشد رویش دایناسور پیدا بشود رویش صدف پیدا بشود معلوم می‌شود قلل دیگر را هم آب گرفته بود بنابراین اثبات این مطلب که طوفان جهانی بود و نبوت آن حضرت جهانی بود از روی قرآن کریم آسان نیست البته اگر دلیلی دلالت کرد بر اینکه طوفان جهانی بود یا نبوت جهانی بود کاملا مورد قبول است چون از قرآن خلاف آن استفاده نمی‌شود ولی کسی بخواهد از قرآن کاملاً استنباط کند که طوفان جهانی بود و نبوت آن حضرت جهانی بود آسان نیست اگر از قرآن چنین چیزی استفاده نمی‌شود پس اگر روایات متعارض بود یک طایفه آمده فرموده اولوا العزم معنایش این است که جهانی باشد یک عده فرمود نه اولوالعزم معنایش این است که همان در منطقه خودش عام باشد نمی‌شود گفت چون ما از ظاهر قرآن یک اصل کلی استفاده کردیم و آن جهانی بودن است روایاتی که دلالت دارد بر اینکه جهانی نبود مخالف قرآن است و باید طرد بشود استفاده نمی‌شود به هر تقدیر اگر نبوت آن حضرت جهانی باشد طوفانش هم جهانیست اگر طوفانش جهانی باشد نبوتش هم جهانیست سیدنا الاستاد(رضوان الله تعالی علیه) دأبشان هم این بود که بالاخره محققانه چیز می‌نوشتند اینها مظهر «فی علوّه دان و فی دنوّه عال» بودند برای بچه‌های دبستان نه دبیرستان دبستان اینهایی که کلاس سوم و چهارم ابتدایی بودند برای اینها یک آموزش دین نوشتند سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی از یک طرفی هم المیزان می‌نوشتند از یک طرفی هم برای بچه‌های مدرسه آموزش امروز، دوازدهم اردیبهشت است و سالروز شهادت مرحوم شهید مطهری(رضوان الله تعالی علیه) این بزرگوار هم اگر این راه را داشت هم کتابهای عمیق می‌نوشت هم برای نوسالان کتاب می‌نوشت این هم از آن سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) از آن روش استفاده کردند که اینها «فی علوّه و فی دنوه عال» اینها طوری بودند که هم به زبان خردسالان آشنا بودند و چیز می‌نوشتند هم به زبان بزرگسالان سیدنا الاستاد برای این نوسالان برای همین دبستانی‌ها آموزش دین در این حد نوشتند از آن طرف هم المیزان نوشتند آن شهید بزرگوار هم برای نوسالان قصه‌ها و داستانها و امثال اینها می‌نوشتند هم برای بزرگسالان کتابهای عمیق مطلب دیگری که شهید مطهری(رضوان الله علیه) از سیدنا الاستاد بالاخره این چون اسوه همه بود تأسی کردند این حشر با دانشگاه و دانشگاهی‌ها بود الان متأسفانه حشر آسان نیست خوب مسائل امنیتی و اینها که متاسفانه آدم مبتلاست روبروست ولی آن روزها این برکت بود مرحوم استاد علامه طباطبایی با یک وسیله عادی عمومی همین سوار ترانسفورت می‌شدند می‌رفتند تشریف می‌بردند تهران ماهی دوبار گاهی هم آنها می‌آمدند خدمتشان آنجا یک محفلی داشتند اساتید دانشگاه و دانشگاهی‌ها سؤالاتشان را مشکلاتشان را با جناب هَنری کربن که آمده بود مطرح می‌کردند در این بخش هم زمان آنجا هم مسائل سانسکریت مطرح می‌شد هم مسائل معرفت‌شناسی مطرح می‌شد هم احیاناً این‌گونه از مسائل که پیش می‌آمد مطرح می‌شد سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) به بعضی از دانشگاهی‌هایی که در قسمت زمین شناسی و طبقات الارض و آثار زمین شناسی صاحب نظر بودند از آنها خواستند که شما درباره زمین شناسی اگر آن آخرین اطلاعات را برای من بنویسید آن استاد بزرگوار هم استاد دانشگاه تقریباً چهار پنج صفحه مطلب نوشتند که طبقات زمین چگونه بود عمر زمین چگونه بود پیدایش دایناسورها چگونه هست پیدایش این شنها چه علامتی را نشان می‌دهد اینها، سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) محصول آن پنج صفحه را به عربی ترجمه کردند و در المیزان آوردند که این را هم ملاحظه بکنید بعد می‌فرماید صدیقی الفاضل اسم آن دکتر را هم می‌برد دوست فاضل و دانشمند من در این زمینه این مسائل را نوشته و من الان آن را اینجا ارائه می‌دهم این نشانه رابطه حوزه و دانشگاه است از یک سو تواضع علمی است از سوی دیگر هیچ کس ادعا نکند که من همه چیز را بلدم از سوی سوم کار هر کارشناسی را باید به اهلش ارجاع داد از سوی چهارم اینکه می‌بینید شهید مطهری(رضوان الله علیه) در بسیاری از مسائل با صاحب نظران دانشگاه مشورت می‌کرد این را از دست این، گفت «دستش بگرفت و پا به پا برد» از او آموخت خوب می‌دانید علامه طباطبایی یک آدم عادی نبود همان‌طوری که این بزرگوار گفت مثلاً بعد از صد سال یا کمتر یا بیشتر باید بیایند همه‌اش را متوجه بشوند این است ایشان بعضی از مراجع که ما خدمتشان فقه می‌خواندیم ایشان بارها به من می‌گفت که این آقای طباطبایی یک انسان کاملی است یک و این حرفهایی که دارد مال خودش است مال استادش نیست دو برای اینکه اساتید ایشان در نجف را من می‌شناسم ایشان پیش چه کسی درس خواند من می‌شناسم چون بالاخره هم سن بودند در نجف باهم بودند می‌فرمود این انسان کامل است یک و این حرفها هم مال خودش است نه مال اساتید نه اینکه از دیگری یاد گرفته باشد برای اینکه اساتیدش را من در نجف می‌شناسم خوب خدای سبحان ﴿ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء﴾ اگر کسی با او معامله بکند و صحنه دل را آماده بکند خیلی مطالب در دل جا می‌گیرد این برکات را این سیدنا الاستاد بالاخره یاد همه داد بعد این برای ایشان هم چیز عادی بود خوب المیزان هم جزء کتابهای درجه اول شیعه است ایشان تصریح می‌کند که دوست فاضلم صدیقی الفاضل فلان شخص این مسائل را گفته و من اینجا می‌آورم این پنج صفحه را ملاحظه بفرمایید تا مسئله بالاخره آن آدم صاحب نظر بود البته الان نیم قرن گذشت ممکن است نظرات جدیدی افاضه شده باشد برنامه‌های او همین‌طور هم هست شناخت طبقات از کجاست شناخت این شنها چه چیزی را نشان می‌دهد این سنگها چه چیزی را نشان می‌دهد الان یک کوه شناس یک معدن شناس یک شن شناس می‌فهمد عمر این شن چقدر است چند سال قبل اینجا آب بود اینها را کاملاً می‌شود فهمید این رشته‌های علمیست که «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» می‌شود استنباط کرد این پنج صفحه را ایشان می‌آورند که ما ان شاء الله به خواست خدا فردا درباره این پنج صفحه بحث بکنیم تا روشن بشود که سابقه مثلاً آب گرفتگی در زمین هست البته این ثابت نمی‌کند جریان طوفان نوح را.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:42

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی