display result search
منو
تفسیر آیه 45 تا 48 سوره هود

تفسیر آیه 45 تا 48 سوره هود

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 190 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 45 تا 48 سوره هود
- پسر حضرت نوح از اهل حضرت نوح (ع) نیست چون عمل غیر صالح است
- سوال کردن از خداوند و انواع آن
- سلام خداوند به حضرت نوح (ع) و پایان داستان طوفان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿و نادیٰ نوح ربّه فقال ربّ إنّ ابنی من أهلی و إنّ وعدک الحق و أنت أحکم الحاکمین ٭ قال یا نوح إنّه لیس من أهلک انه عمل غیر صالح فلا تسئلنِ ما لیس لک به علم إنّی أعظک أن تکون من الجاهلین ٭ قال ربّ انی أعوذ بک ان أسئلک ما لیس لی به علم و إلّا تغفر لی و ترحمنی أکن من الخاسرین ٭ قیل یا نوح اهبط بسلامٍ منّا و برکات علیک و علی أممٍ ممّن معک و امم سنمتّعهم ثم یسّمهم منا عذابٌ ألیم﴾
در جریان نوح (سلام الله علیه) بعد از آن وحی الهی که ذات اقدس إله به او فرمود ﴿لن یؤمن من قومک إلاّ من قد آمن فلا تبتئس بما کانوا یفعلون﴾ این مجاز شد که نفرین کند عرض کرد ﴿ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿إن تذرهم... لاٰ یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ هم خودشان کافرند هم نسل بعدی اینها کافر است اینها هرگز حاضر نیستند ایمان بیاورند و هرگز حاضر نیستند نسل بعدی را مؤمن تربیت کنند این دعا هم مسبوق به اذن الهی بود بنا شد که یک چنین دعایی مستجاب بشود پس وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) بر علیه کافران از خدا طلب عذاب کرد و خدای سبحان هم این دعا را مستجاب کرد بنا شد که مؤمنان محفوظ بمانند و کافران معذَّب بشوند آن‌گاه در جریانِ ساختن این کشتی فرمود وقتی این کشتی ساخته شد و علائم طوفان پدید آمد این گروه را سوار کشتی کنید ﴿قلنا احمل فیها من کلٍّ زوجین اثنین و أهلک﴾ این را خوب عنایت بفرمایید آن بیان لطیفی که سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) دارند و در اثر غموض مطلب فرمودند فافهم ناظر به چیست؟ این ﴿و أهلک﴾ که فرمود ﴿قلنا احمل فیها من کلٍّ زوجین اثنین و أهلک﴾ منظور از این ﴿أهلک﴾ خصوص مؤمنان از خانواده او نیست که شامل زن و فرزندش نشود به دلیل استثنا چون ظاهر استثنا اتصال است ﴿إلاّ من سبق علیه القول﴾ معلوم می‌شود که اهل دو قسم است یک عده محکوم به عذاب‌اند که ﴿سبق علیه القول﴾ است یک عده مؤمنان‌اند که نجات پیدا می‌کنند ظاهر ﴿أهلک﴾ یعنی کسانی که اعضای خانواده شما هستند چه مؤمن چه کافر این ﴿إلاّ من سبق علیه القول﴾ استثنا می‌کند کافر را فقط مؤمنان می‌مانند پس منظور از اهل مطلق است به وسیله استثنا خارج می‌شود ﴿قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و أهلک﴾ یعنی اعضای خانوادهٴ تو ﴿إلاّ من سبق علیه القول﴾ در این که این ﴿إلاّ من سبق علیه القول﴾ شامل زن نوح می‌شود حرفی در او نیست چون نوح (سلام الله علیه) علم به کفر همسرش داشت اما شامل فرزندش می‌شود یا نه روشن نبود چون فرزندش صریحاً و ظاهراً کافر نبود بعد از اینکه علامت غرق و طوفان ظهور کرد وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) فرزند خود را دعوت به سوار شدن کرد فرمود ﴿یا بنیّ ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین﴾ یعنی با آنها نباش نفرمود ﴿و لا تکن من الکافرین﴾ چون کفر فرزند هنوز روشن نبود به پسرش فرمود ﴿و لاتکن مع الکافرین﴾ چون پسرش هم در یک گوشه ایستاده بود ﴿و کانی فی معزل﴾ در چنین حالی که طوفان در حال غرق کردن بود و علامت عذاب بود و هنوز پسر غرق نشده است وجود مبارک نوح از خدای سبحان سؤال می‌کند که بالاخره این باید نجات پیدا کند این سوالش با توقع همراه است با انتظار همراه است سؤال اعتراض آمیز نیست سؤالیست با توقع همراه است نظیر آن سؤالی که فرشتگان در جریان خلافت داشتند بعد از اینکه ذات اقدس إله فرمود ﴿إنّی جاعل فی الأرض خلیفة﴾ ملائکه یک سؤالی داشتند که این سؤال با توقع همراه بود عرض کردند ﴿نحن نسبح بحمدک ونقدس لک﴾ ﴿أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدّس لک﴾ بعد صدرش هم ﴿سبحانک﴾ را دارند در غالب این گفتگو‌ها فرشتگان ﴿سبحانک﴾ را اول ذکر می‌کنند یعنی تو منزه از هر سؤال و اعتراض و سؤال یعنی زیر سؤال بردن این که فرمود ﴿و قفوهم إنّهم مسئولون﴾ یعنی اینها زیر سؤال می‌روند خدا هرگز زیر سؤال نمی‌رود ﴿لا یسئل عمّا یفعل﴾ اما سؤال به معنای استفهامی سؤال به معنای تقاضایی ما مأموریم از خدای سبحان سؤال کنیم ﴿وسئلو الله من فضله﴾ این سؤال تقاضایی سوال استفهامی هم که مرتب داریم چه اینکه از انبیا و اولیا هم سؤال داریم به ما هم امر کردند که ﴿فسئلوا أهل الذکر ان کنتم لا تعلمون﴾ چیزی را که نمی‌دانید از اولیا علما ورثه‌های آنها سؤال بکنید اما زیر سؤال بردن برای خدای سبحان نیست او ﴿لا یسئل عمّا یفعل﴾ خوب
سؤال... جواب: در کجا؟ سؤال... جواب: بله دیگر سوال سه قسم است دیگر مثل ﴿وسئلوا الله من فضله﴾ یک نوع سؤال است که با تقاضا و درخواست همراه است یک سؤال استفهامی است که ﴿فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون﴾ یک سؤال اعتراض آمیز است که می‌گویند فلان کس زیر سؤال رفته، زیر سؤال رفته، این همان است که می‌فرمایند ﴿قفوهم﴾ یعنی بازداشت کنید اینها را در یک بخشی از قیامت ﴿إنّهم مسئولون﴾ اینها زیر سؤال‌اند خدای سبحان از این قسم سوم منزه است کسی حق ندارد چون او برابر حکمت کار می‌کند اما آن دو قسمش رواست دیگر برای اینکه ما هم امر داریم به ما امر کردند که از خدای سبحان تقاضا کنید درخواست کنید توقعی دارید از خدای سبحان بخواهید یکی هم چیزی را هم که نمی‌دانید از خدای سبحان طلب علم بکنید خوب وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) در چنین فضایی از خدای سبحان سؤال کرد با توقع اما مسئله ادب مع الله یک بحثِ، باب مبسوطی است که سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) در کتاب شریف المیزان دارند «باب الادب مع الله» این در کتابهای اخلاقی هست در سیره‌ها هست ایشان هم مبسوطاً بیان کردند که انبیا چگونه با خدا برخورد می‌کردند دعاهای آنها چگونه بوده است خواسته‌های آنها چگونه بوده است عبادتهای آنها چگونه بوده است به عنوان «باب الادب مع الله» وجود مبارک نوح هم در کمال ادب سوال کرد و آن مورد سوال را هم حتّی به لب نیاورده نگفت که مثلاً حالا چطور شد این پسرم را نجات بدهید این را هم نگفت در حدّ آن توقعش را در حد یک سوال استفهامی مطرح کرده عرض کرده این که ﴿و نادیٰ﴾ خوب معلوم می‌شود که هنوز دور است به حالت استغاثه‌ای با خدای سبحان دارد به زبان استغاثه سخن می‌گوید ﴿و نادیٰ نوح ربّه﴾ این ﴿فقال﴾ تفسیر آن نداست این ندای استغاثه‌ای است عرض کرد ﴿ربّ إنّ ابنی من أهلی﴾ که جمع کرد بین بُنُوّت و اهلیت برای تأکید چون در استغاثه این‌گونه جمعها مطلوب است ﴿إنّ ابنی من أهلی﴾ منظور از این اهل یعنی عضو خانواده من است و فرد صالح هم هست حالا خوب عنایت بفرمایید که چرا ایشان می‌فرماید که فافهم آنجا ذات اقدس إله فرمود ﴿قلنا احمل فیها من کلٍّ زوجین اثنین﴾ از هر نوعی از حیوانات برای اینکه نسلشان منقرض نشود نر و ماده شان را سوار کنید ﴿و أهلک﴾ یعنی اعضای خانواده تان را هم سوار کنید ﴿إلاّ من سبق علیه القول﴾ آن کسی که تقدیر الهی در اثر کفر او این است که این غرق بشود او مستثناست پس منظور از اهل یعنی اعضای خانواده چه صالح و چه طالح ﴿إلاّ من سبق﴾ طالح را استثنا می‌کند فقط صالح می‌ماند خوب اینکه وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) عرض کرد ﴿إنّ ابنی من أهلی﴾ منظور از این اهل همان اهل است که مستثنا منه است یا اهل بعد از استثناست آن اهل مطلق بود چه صالح چه طالح بعد طالح استثنا شد وقتی طالح و فاسق استثنا بشوند می‌ماند اهل صالح خدای سبحان فرمود آن کسی که طالح است مثل همسر تو او باید عذاب بشود اهل صالح‌ات باید سوار بشوند و نجات پیدا بکنند پس ﴿قلنا احمل فیها من کلٍّ زوجین اثنین و أهلک﴾ این ﴿اهلک﴾ که مستثناست عامست و مطلق آن استثنا طالح را خارج می‌کند مستثنای به علاوه مستثنا منه جمع بندی شده می‌شود اهل صالح این که وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) عرض می‌کند ﴿إنّ ابنی من أهلی﴾ یعنی آن اهل حاصل جمع آن اهل بعد از استثنا نه اهل قبل از استثنا چون اهل قبل از استثنا شامل همسر او هم می‌شد وقتی خدای سبحان فرمود ﴿إلاّ من سبق﴾ یک عده را استثنا کرده هرگز حضرت نوح (سلام الله علیه) آن مستثنا منه را از خدا نمی‌خواهد آن مستثنای به علاوه مستثنا منه مستثنا منه به علاوه مستثنا یعنی جمع بندی شده یعنی اهل صالح آن را می‌خواهد پس سؤال حضرت نوح این است که این از نظر اهلیت عمومی، شناسنامه‌ای، ابن من است و از نظر آن جمع بندی استثنا و مستثنا و مستثنا منه هم که فرمودی هم که اهل من است برای اینکه غیر از زن کس دیگر کافر نبود کفر این پسر هم که روشن نبود این را سؤال می‌کند و وعده تو هم که حق است که ﴿إنّ الله لا یخلف المیعاد﴾ اما تو احکم الحاکمینی هم ﴿من أصدق من الله قیلاً﴾ هست هم ﴿من أصدق من الله حدیثاً﴾ هست هم ﴿من أحسن من الله حکماً لقوم یوقنون﴾ هست هم ﴿هو خیر الحاکمین﴾ است همه اینها را قرآن کریم بیان کرده در سورهٴ مبارکهٴ مائده آیه پنجاهم به این صورت آمده است ﴿أفحکم الجاهلیّة یبغون و من أحسن من الله حکماً لقوم یوقنون﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ اعراف آیه 87 هم به صورت ﴿خیر الحاکمین﴾ مطرح شد آیه 87 سورهٴ مبارکهٴ اعراف این است که ﴿حتی یحکم الله بیننا و هو خیر الحاکمین﴾ بنابراین ادب نوح اقتضا می‌کند که آن خواسته‌اش را بیان نکند فقط عرض کند خدایا این پسرم از نظر اهل مطلق که مطلق بود این ابن من است به لحاظ این مجموع و عصاره جمع بندی شدهٴ مستثنا و مستثنا منه باز اهل من است برای اینکه شما فرمودید ﴿أهلک إلاّ من سبق علیه القول﴾ ﴿من سبق علیه القول﴾ فقط زن هست شامل فرزند نمی‌شود آن زن کافر بود این بچه که کفرش روشن نبود پس تمام محور استدلال وجود مبارک نوح همان اهلیت است آن علم را که آورده برای تأکید در مسئله استغاثه است جمع بین بنوّت و اهلیت برای آن است که در استغاثه این تضرع اثرش بیشتر باشد پس سؤال محوری وجود مبارک نوح این است که این اهل من است نه آن اهل مطلق که شما فرمودید ﴿قلنا احمل فیها من کلٍّ زوجین اثنین و أهلک﴾ آن اهل نیست چون شما یک عده‌ را استثنا فرمودید، فرمودید: ﴿إلاّ من سبق علیه القول﴾ منظور آن اهل مطلق است یک عده هم استثنا شدند پس بعد از استثنا می‌شود اهل صالح نه اهل مطلق و بچه من هم آن اهل بعد از استثناست یعنی اهل صالح است سوالش این است ذات اقدس إله که عالم بما فی الضمیر است از درون همه با خبر است از نفاق منافقان با خبر است فرمود ﴿إنّه لیس من أهلک﴾ بله پسر تو هست اهل خانواده تو هم هست اما مجموع مستثنا و مستثنا منه چه شد انسان صالح است چرا اهل تو نیست ﴿إنّه عمل غیر صالح﴾ مجموع مستثنا و مستثنا منه صالحین را استثنا می‌کند یعنی ﴿قلنا احمل فیها من کلٍّ زوجین اثنین و أهلک إلاّ من سبق علیه القول﴾ اهلْ مطلق است چه صالح چه طالح ﴿من سبق علیه القول﴾ طالح است این دو وقتی طالح از اهل خارج شد می‌ماند صالحین قهراً معنای آیه این می‌شود که «قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و صالحین» نوح (سلام الله علیه) چون از کفر این فرزند بی‌خبر بود از نفاق این هم بی اطلاع بود عرض کرد که اهل من است یعنی جزء صالحین است خدای سبحان فرمود اهل تو نیست برای اینکه ﴿عمل غیر صالح﴾ است این یعنی آن مجموع مستثنا و مستثنا منه که صالحین را اجازهٴ سوار شدن داده است این چون صالح نیست پس اهل نیست بنابراین آن اهلی که در آن آیه است مطلق است یک طالحین خارج شده‌اند دو جمع بندی شده‌اش که اهل نجارت‌اند صالحین‌اند این سه بعد از این سه اصل وجود مبارک نوح می‌گوید ﴿إنّ ابنی من ألی﴾یعنی این اهل صالح این چهار خدا پاسخ می‌دهد اهل تو نیست چرا؟ برای اینکه صالح نیست ما صالحین را بنا شد استثنا کنیم
سؤال... جواب: نه استثنا را منقطع گرفتن خلاف ظاهر است استثنا اصلش این است که استخراج ما لولا لدخل اصل استثنا ظاهر در استثنا همان اتصال است استثنا عبارت از اخراج ما لولاه لدخل این ظاهر استثناست نباید کلام را منقطع کرد و برید مگر اینکه قرینه‌ای همکاری کند.
سؤال... جواب: نه دقت است نه تکلف لذا فرمودند فافهم، تکلف یک وقتی است که ما لفظ را بخواهیم بر خلاف معنا کنیم لفظ را بر معنی مجازی حمل بکنیم لفظ را بر معنی استعاره و کنایه حمل بکنیم اما معنای دقیق لفظ را از لفظ استنباط بکنیم تکلف نیست این دقت در مسئله است لذا فرمودند این اهل مجموع آن مستثنا و مستثنا منه است چرا؟ برای اینکه قداست نوح محفوظ بماند ظاهر آن اهل جامع صالح و طالح است یک ﴿من سبق علیه القول﴾ طالحین را استثنا کرده دو مجموع مستثنا و مستثنا منه می‌شود صالحین یعنی «من کل زوجین اثنین و صالحین» این سه یا چهار وجود مبارک اهلِ به معنای صالحین را از خدا درخواست می‌کند چهار خدای سبحان می‌فرماید اهل تو نیست برای اینکه صالح نیست ما که اهل شناسنامه‌ای را مستثنا استثنا نکردیم که اهل را گفتیم ﴿إلاّ من سبق﴾ مجموع مستثنا و مستثنا منه پیامش این است «الا الصالحین» صالحین مستثنا هستند این هم که چون صالح نیست پس جزء اهل نیست.
خوب ﴿قال یا نوح إنّه لیس من أهلک﴾ ما بنوّت را امضا می‌کنیم گفتی ﴿إنّ ابنی﴾ بله پسر توست اما گفتی ﴿من أهلی﴾ نه خیر اهل تو نیست برای اینکه ما آنجا مجموع مستثنا و مستثنا منه را گفتیم خوب اگر این اهل بود منظور وجود مبارک نوح اهل شناسنامه‌ای بود خوب می‌خواست از غرق شدن همسرش هم سؤال بکند چرا دربارهٴ همسرش سؤال نکرد آن ﴿ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرئة نوح و امرئة لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا﴾ در آن بحثهای تساوی حقوق زن و مرد یعنی جایی که سخن از زن و مرد است آنجا روشن شد که خدای سبحان وقتی می‌خواهد الگو ذکر بکند نمونه ذکر بکند می‌گوید نمونه مردم خوب مریم (سلام الله علیها) است الان هم ما باید بگوییم نمونه مردم خوب فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است او که الگوی زنها نیست الگوی جامعه انسانی است اعم از زن و مرد آن تعبیر هم این نیست که ضرب الله مثلا للاتی آمنّ امرئة فرعون یا و مریم نفرمود نمونه زنهای خوب مریم و آسیه‌اند فرمود نمونه مردم خوب مریم است و آسیه ﴿ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرئة فرعون﴾ و مریم نمونه مردم خوب مریم است نمونه مردم خوب آسیه است چه اینکه نمونه زنهای بد زن نوح است نمونه زنهای بد زن لوط است ﴿ضرب الله مثلا للذین کفروا نه﴾ للاتی کفرن ﴿ضرب الله مثلا للذین کفروا امرئة نوح و امرئة لوط﴾ که ﴿کانتا تحت عبدین من عبادنا﴾ زن از آن جهت که انسان است الگوست نمونه زنهای خوب علی بن ابی‌طالب است چه اینکه نمونه مردان خوب علی بن ابی‌طالب است تعبیر زنان و مردان نیست تعبیر مردم است این مردم یک محاوره فرهنگی است دیگر امام الگوست چه برای زن چه برای مرد فاطمه زهرا (سلام الله علیها) الگوست چه برای زن چه برای مرد غرض در اینکه وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) فهمید که این اهل اهلِ صالح است نه اهلِ شناسنامه‌ای لذا درباره هلاک زنش هیچ حرفی نزد چون فهمید ﴿إلاّ من سبق علیه القول﴾ مستثناست درباره پسرش حرف می‌زند برای اینکه کفر پسر معلوم نبود نفاق پسر معلوم نبود ﴿قال یا نوح إنّه لیس من أهلک﴾ این اهل همان اهلی است که وجود مبارک نوح گفته نه آن اهلی که در آیه ﴿أهلک إلاّ من سبق﴾ آن اهل مطلق است صالح و طالح هر دو را شامل می‌شود طالحین استثنا شدند بعد از استثنای طالح از صالح می‌ماند اهلِ صالح این اهل صالح که در کلام نوح آمده همین اهل صالح در کلام خدا آمده ﴿إنّه لیس من أهلک﴾ چرا برای اینکه این جمع بندی شده را نوح خواست وگرنه آن اهل مطلق که با یک عده‌ای استثنا بشود که نفی ندارد که پس این کلمه اهل سه بار تکرار شد یک بار به معنای مطلق است اعم از صالح و طالح دوبار خصوص صالح را شامل می‌شود در جریان حضرت نوح روی قرینه عقلی و لبّی منظور از این اهل اهل صالح است که ﴿إنّ ابنی من أهلی﴾ در این آیه به قرینه لفظی منظور از این اهل اهل صالح است فرمود ﴿إنّه لیس من أهلک﴾ چرا چون ﴿إنّه عمل غیر صالح﴾ این تنها معصیت که نکرده که کفر ورزیده خوب معصیت را خدای سبحان می‌بخشد اما کافر و منافق در جریان عذاب بخشوده نمی‌شوند این از قبیل «زیدٌ عدلٌ» است همان‌طوری که زیدٌ عدلٌ نشانه شدّت عدالت زید است ﴿عملٌ غیر صالح﴾ هم شدت فساد و طَلاح این شخص است اگر کسی ـ معاذ الله ـ به کفر و نفاق آلوده شد می‌شود ﴿عملٌ غیر صالح﴾ نه عمِلَ غیر صالح در طرف فضیلت زید عدل گفته می‌شود در طرف رذیلت پسر نوح ﴿عملٌ غیر صالح﴾ گفته می‌شود ﴿إنّه عمل غیر صالح فلا تسئلن﴾ این ﴿فلا تسئلن﴾ یعنی تقاضای بیجا نکن او هم که اعتراض نکرد ـ معاذالله ـ ﴿فلا تسئلنِ ما لیس لک به علم﴾ در حال عادی یک نحوه گفتگوست در حالی که قهر خدای سبحان بنا شد ظهور کند یک نحوه گفتگوست آن قهری که به صورت طوفان درمی‌آید و همه را به هلاکت می‌سپارد در آن فضای قهر آمیز اگر کسی بخواهد سؤال کند باید خیلی مواظب باشد فرمود ﴿فلا تسئلنِ ما لیس لک به علم﴾ تو باید اصل حکمت را احراز بکنی بعد چیزی را از ما درخواست بکنی
سؤال... جواب: بله آن را با اراده الهیست نظیر اینکه در همان سورهٴ مبارکهٴ انعام دارد که ﴿و کذلک نری إبراهیم ملکوت السّمٰوات و الأرض﴾ این نری که به صورت فعل مضارع ذکر شده و دلالت بر استمرار دارد این‌که لحظه به لحظه به لحظه لحظه اعمال را نشان می‌دهند و کذلک نری نری نری نری نری تا یک جایی که خدای سبحان نخواهد آبروی کسی را ببرد آن روایت هم که قبلاً خواندیم در کتاب شریف نهج الفصاحه همین است اگر یک وقتی خدا نخواست آبروی کسی پیش امام برود اجازه نمی‌دهد که این را حتی آن ملائکه‌ای که اصلاً مامور ضبط اعمال‌اند بفهمند چه رسد به دیگری در این دعای کمیل دارد که خدایا تو که برای حفظ آبروی ما از هر کاری نسبت به ما افاضه کردی «و کنت أنت الرقیب علی من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتک أخفیته» خوب این فرشته‌ها را ﴿و إنّ علیکم لحافظین ٭ کراماً کاتبین﴾ اصلاً ملائکه را فرستاده برای ضبط اعمال ما اما برای بعضی از موارد که آبرویمان محفوظ باشد حتی اجازه نمی‌دهد که آن ملائکه کسی که کارشان این است و رسالتشان این است برای همین هم آمدند آنها بفهمند تا یادداشت بکنند گاه این چنین است تا خدای سبحان ارائه نکند آنها که اهل رؤیت بالذات نیستند آن که رؤیتش بالذات است فقط ذات اقدس إله است اینها را مرتباً به عنایت الهی خدای سبحان به اینها ارائه می‌کند آنها هم متوجه می‌شوند اگر یک جایی را ارائه نکرد آنها خوب ارائه نمی‌کنند نظیر همین جریان ﴿لقد أوحی الیک﴾ وقتی خدا به نوح (سلام الله علیه) وحی فرستاد او عالم می‌شود در یکی دوتا آیه بعد هم می‌خوانیم که ﴿تلک من أنباء الغیب﴾ این خبرها یک گزارشی است که ما به تو دادیم قبل از اینکه جریان نوح را ذات اقدس إله برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش بدهد خوب پیغمبر نمی‌دانست فرمود ﴿ما کنت تدری ما الکتاب و لا الإیمان﴾ قبلاً که این حرفها را از خودت نمی‌دانستی ما از راه غیب این وحی‌ها را به شما رساندیم در جریان سؤال کردن یک اصل کلی این است که خدای سبحان برابر با حکمت کار می‌کند در دعای سیزدهم صحیفه سجادیه وجود مبارک امام سجاد (سلام الله علیه) که دعا به عنوان طلب الحوائج الی الله سبحانه و تعالی است آنجا چند جمله دارد «یا من یُرغب إلیه و لا یُرغب عنه یا من لا تُفنی خزائنه المسائل» بعد به این جمله می‌رسد «یا من لا تبدّل حکمته الوسائل» خدایا شما فرمودی ﴿وابتغوا الیه الوسیله﴾ اما ما هر وسیله‌ای داشته باشیم توسل بکنیم به آن وسیله بخواهیم شما کاری بر خلاف حکمت بکنی ـ معاذ الله ـ این‌چنین نیست نمی‌کنی «یا من لا تبدّل حکمته الوسائل» گاهی خیلی از موارد انسان متوسل می‌شود یک کاری را انجام می‌دهد ولی نمی‌داند این برایش مصحلت نیست ما با توسل باید خیر را بخواهیم پیشنهاد ندهیم و اگر احیاناً پیشنهاد دادیم به خدا عرض کردیم فلان چیز را به ما بده انجام نداد گله نکنیم چون ﴿عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسیٰ أن تحبّوا شیئاً و هم شرّ لکم﴾ بنابراین کار خدا بر اساس حکمت است و هرگز با وسیله نمی‌شود مسیر حکمت خدا را برگرداند در این کریمه هم خدای سبحان به نوح (سلام الله علیه) فرمود بنا براین بود که کافر و منافق غرق بشوند بنا به این نبود که حالا کسی فرزند توست او را نجات بدهند ﴿فلا تسئلنِ ما لیس لک به علم إنّی أعظک أن تکون من الجاهلین﴾ تو باید غرق در حکمت خدای سبحان باشی فقط سکوت محض خوب به وسیله همین‌ها کم کم اینها به آن مقام بالا رسیدند فوراً نوح عرض کرد که ﴿قال ربّ إنّی أعوذ بک أن أسئلک ما لیس لی به علم﴾ من باید قبلاً از شما اجازه بگیرم عالم بشوم که این کار مصلحت است بعد از شما بخواهم و بدون این از این به بعد چنین کاری هم نخواهم کرد ﴿قال ربّ إنّی أعوذ بک أن أسئلک ما لیس لی به علم﴾ این سؤال سوم است نه سؤال دوم سؤال دوم که استعاذه ندارد که ما خیلی از چیزهایی که نمی‌دانیم باید بپرسیم به ما گفتند ﴿فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون﴾ همین سؤال را از ما به خدای سبحان هم می‌شود کرد خدایا فلان مطلب را من نمی‌دانم یا بلا واسطه یا مع الواسطه به من بفهمان آن سؤالهای تقاضایی را هم خدا خودش امر کرد فرمود ﴿وسئلو الله من فضله﴾ این دعای مباهله نورانی امام باقر (سلام الله علیه) در سحرهای ماه مبارک رمضان همه‌اش سؤال است دیگر «اللهم انی اسئلک» «اللهم انی اسئلک» «اللهم انی اسئلک» این سؤالهای تقاضایی فراوان است یک سؤالهای استفهامی هم کم نیست دو اما سؤال توقعی آن کاری که فرشته‌ها کردند یا آن کاری که حضرت نوح کرده این باید مسبوق به علم باشد ﴿رب إنّی أعوذ بک أن اسئلک ما لیس لی به علم و إلّا تغفر لی و ترحمنی أکن من الخاسرین﴾ این استعاذه صبغه دفعی دارد نه رفعی نظیر آنچه که ذات اقدس إله به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که شما استعاذه بکنید در سورهٴ مبارکهٴ مؤمنون آیه 98 و 97 این است خدای سبحان به حضرتش فرمود ﴿و قل ربّ أعوذ بک من همزات الشّیاطین ٭ و أعوذ بک ربّ أن یحضرون﴾ من به تو پناه می‌برم از اینکه شیاطین حضور پیدا کنند آن معوذتین هم همین‌طور است ﴿قل أعوذ برب الفلق﴾ ﴿قل أعوذ بربّ الناس﴾ با اینکه اصولاً حرم مطهر رسالت و نبوت در امان بود این که به خدای سبحان عرض می‌کند ﴿قل أعوذ برب الناس ٭ ملک الناس ٭ إلٰه الناس ٭ من شرّ الوسواس الخنّاس ٭ الذی یوسوس فی صدور الناس ٭ من الجنة و الناس﴾ آن جنّی‌ها و انسان‌هایی که در افراد عادی وسوسه می‌کنند من از وسوسه آنها به تو پناه می‌برم با اینکه وجود مبارک پیغمبر از هر نظر در امان بود در پایان سورهٴ مبارکهٴ جن دارد که او ﴿عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحداً ٭ إلاّ من ارتضیٰ من رسول﴾ بعد فرمود خدای سبحان اسکورت دارد رصدی دارد از مبدأ نزول وحی تا لبان مطهر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دو طرف محافظ دارد این وحی مصون است هیچ کسی کم و زیاد نمی‌کند آن کسی که ﴿یسلک من بین یدیه و من خلفه رصداً ٭ لیعلم أن قد أبلغوا رسالات ربّهم﴾ تا به گوش جامعه برسد نه تنها تا لبان حضرت بلکه تا سطح سامعه مردم تا اینجا معصوم است یعنی حق از مبدأ نزولش تا به گوش مردم برسد معصوم است این‌چنین نیست که پیغمبر درست فرموده ولی به مردم نرسیده نه خیر تا به مردم برسد ملائکه از دو طرف اسکورت می‌کنند بعد از اینکه به مردم رسید حجت الهی بالغ شد از آن به بعد دیگر ﴿لیهلک من هلک عن بیّنة و یحیی من حیّ عن بیّنة﴾ این‌طور نیست که پایان عصمت تا لبان مطهر حضرت باشد این بین راه است این ﴿وما ینطق عن الهویٰ ٭ إنّ هو إلاّ وحی یوحیٰ﴾ بین راه است تازه از مبدأ اعلی تا قلب مطهر که ﴿إنّک لتلقّی القرآن من لدن حکیم علیم﴾ که بیّن الرشد است در حافظه حضرت ﴿سنقرئک فلا تنسی﴾ که بیّن الرشد است لبان مطهر حضرت ﴿وما ینطق عن الهویٰ ٭ إن هو إلاّ وحی یوحیٰ﴾ که بیّن الرشد است بین لبان مطهر حضرت تا گوش مردم هم آنجا و مصون معصوم است البته اینجا شخص نیست که این بین راه کسی باشد تا ما بگوییم این معصوم است خدای سبحان وحی‌اش را به وسیله فرشته‌ها حفظ می‌کند تا به گوش جامعه برسد به دست امت مسلمان برسد یعنی آنچه را که خدا فرمود و پیغمبر حفظ کرد و ضبط کرد و تلقی کرد و بر لبان مطهرش جاری کرد عین همان بدون کم و زیاد به گوش مردم رسید از آن به بعد دیگر حالا ﴿و هدیناه النّجدین﴾ هر که بخواهد بپذیرد هر که می‌خواهد نپذیرد از آن به بعد دیگر حالا هر کسی خواست عمل بکند نکند خوب مع ذلک در سورهٴ مبارکهٴ مؤمنون فرمود استعاذه بکن در سورهٴ فلق فرمود استعاذه بکن در سوره ناس فرمود استعاذه بکن اینها دفعیست نه رفعی با این استعاذه‌ها خطر دفع می‌شود نه ـ معاذالله ـ یک وسوسه‌ای آمده حضرت بخواهد برطرف کند به ما‌ها فرمود ﴿وإمّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله﴾ اگر می‌بینی بالاخره خطری دارد تو را تهدید می‌کند فوراً پناه ببر اما به حضرتش می‌فرماید بگو به تو پناه می‌برم با همین استعاذه دفع می‌کنی او نمی‌آید نه آمده را رفع بکنی در جریان حضرت نوح هم همین‌طور است ﴿ربّ إنّی أعوذ بک أن أسئلک ما لیس لی به علم و إلّا تغفر لی و ترحمنی أکن من الخاسرین﴾ برای اینکه معلوم بشود در این ماجرا وجود مبارک نوح محبوب خدا بود و هیچ آسیبی به او نرسید نه در قلبش نه در قالبش و حرفی نزد کاری نکرد که برخلاف رضای حق باشد این است که فرمود با سلام الهی پیاده شو ﴿قیل یا نوح اهبط بسلامٍ منّا و برکات علیک﴾ با سلام الهی پیاده شو در بحثهای قبل هم بود آن‌طوری که قرآن کریم برای نوح حرمت قائل است برای هیچ پیغمبری قائل نیست فرمود ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ برای انبیای دیگر ﴿سلام علیٰ إبراهیم﴾ ﴿سلام علی موسیٰ و هارون﴾ ﴿سلام علی ءال یاسین﴾ سلام علی کذا اما ﴿فی العالمین﴾ ندارد آن‌که نُهْ قرن و نیم برای دین زحمت می‌کشد خدای سبحان هم پاداش سنگین به او عطا می‌کند ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ این ﴿فی العالمین﴾ یعنی تا قیامت هر کس یک کار خیری انجام می‌دهد در سایه برکت نوح (سلام الله علیه) است و او هم صواب می‌برد این به پاس احترام آن نُهْ قرن و نیم است.
و الحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:51

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی