display result search
منو
تفسیر آیه 40 تا 44 سوره هود

تفسیر آیه 40 تا 44 سوره هود

  • 1 تعداد قطعات
  • 30 دقیقه مدت قطعه
  • 163 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 40 تا 44 سوره هود
- امر خداوند در عذاب قوم نوح و اطاعت آسمان و زمین
- بررسی خانواده حضرت نوح (ع)
- بحث ادبی
- آسمان و زمین کارگزار الهی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿و قال ارْکبوا فیها بسم الله مجریٰها و مرسیٰها إن ربّی لغفورٌ رحیمٌ ٭ و هی تجری بهم فی موج کالجبال و نادی نوحٌ ابنه و کان فی معزل یا بنیّ ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین ٭ قال سأوی إلی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من أمر الله الّا من رحم و حال بینهما الموج فکان من المغرقین ٭ و قیل یا أرض ابْلعی مائک و یا سماء أقلعی و غیض الماء و قضی الأمر و استوت علی الجودی و قیل بعداً للقوم الظالمین﴾

در جریان قرائت مجری و مرس ممکن است مطلبی باشد که در نوبت‌های دیگر اشاره بشود اما اینکه ذات اقدس إله به حضرت نوح(سلام الله علیه) فرمود ﴿قلنا احْمل فیها من کل زوجین اثنین﴾ این ﴿کل﴾ گاهی نفسی است و گاهی نسبی کل نفسی مثل اینکه می‌گوییم خداوند ﴿علی کل شیء قدیر﴾ ﴿بکل شیءِ علیم﴾ ﴿بکل شیء بصیر﴾ این کل نفسی است یعنی کل ما صدق علیه انه شیء آن تحت علم و قدرت خدا است یک وقت کل نسبی است نه کل نفسی مثل اینکه درباره ملکه صبا گفته شد این یک عرش عظیمی داشت ﴿و أوتیت من کلّ شیء و لها عرشٌ عظیم﴾ این ﴿و اوتیت من کلّ شیء﴾ یک کل نسبی است نه کل نفسی یعنی جمیع اشیاء عالم در اختیار آن ملکه صبا بود یا در عرشش در جریان سفینه نوح(سلام الله علیه) که فرمود ﴿قلنا احمل فیها من کلٍ زوجین اثنین﴾ یک کل نسبی است یعنی آنچه در این سرزمین است در اختیار شما است در دسترس شما است نه از جمیع حیوانات عالم و نه از جمیع نباتات و گیاهان عالم و مانند آن.
مطلب دیگر آن است که
سؤال ...
جواب: ممکن است همین دایناسورهایی که پیدا شده از همانجا باشد ممکن است ذات اقدس إله برخی را هم حفظ کرده باشد در آب.
مطلب دیگر آن است که در جریان تعذیب قوم نوح(سلام الله علیه) کل مجموعهٴ نظام به اطاعت برخاست مجموعه نظام یعنی آسمان و زمین اینها قبلا اعلام آمادگی کردند که در همه موارد تابع خدای سبحان باشند در سورهٴ مبارکهٴ فصلت آیهٴ 11 این است ﴿ثم اسْتوی الی السّماء و هی دخانٌ فقال لها و للأرض ائتیا طوعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین﴾ خدای سبحان به آسمان و زمین فرمان داد که ﴿طوعاً أو کرهاً﴾ اطاعت کنید و امتثال کنید اینها گفتند ما ﴿طوعاً﴾ امتثال می‌کنیم همانند سایر موجودات که طائعا امتثال می‌کنند کراهتی در کار نیست ﴿قالتا أتینا طائعین﴾ نه طائعَین یعنی ما همراه سایر موجودات با طوع و رغبت اطاعت می‌کنیم در جریان تعذیب قوم نوح آسمان و زمین سهمی داشتند البته منظور از این آسمان منظومه شمسی و کرات آسمانی مصطلح نیست منظور از آسمان همین جو و فضای بالا است که او عهده‌دار ریزش برف و بارش باران و تگرگ و امثال ذلک است خدای سبحان برای تعذیب فوم نوح(سلام الله علیه) فرمود ﴿حتی إذا جاء أمرنا و فار التّنوّر﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ قمر آیاتی بود که قبلا خوانده شد که فرمود ﴿ففتحنا أبواب السماء بماءٍ منهمرٍ وَ فَجَّرنا الأرض عیوناً فالتقی الْمَاءُ علی أمر قد قدر﴾ این مضمون در سورهٴ مبارکهٴ قمر بود یعنی ما از بالا به فضا دستور دادیم جو شروع به باریدن کرد به زمین دستور دادیم زمین شروع به جوشش کرد ﴿فالتقیٰ الماءُ علی أمرٍ قد قُدر﴾ از اینجا معلوم می‌شود که امر خدا در این خصوص نظیر آنچه که درباره قارون اتفاق افتاده است نیست آنجا مربوط به ﴿شق الارض﴾ بود ﴿وحدها﴾ که ﴿فخسفنا به و بداره الأرض﴾ یا نظیر عذاب فرعون نبود که آن فقط ﴿شق الماء﴾ بود نه شق الارض که فرمود ﴿أضرب بِعصاک البحر﴾ وقتی که زد آن آبهای رفته رفت و نیامده نیامد و ایستاد و ﴿فاضرب لهم طریقاً فی البحر یبساً﴾ که این در حقیقت ﴿شق البحر﴾ بود ﴿شق الماء﴾ بود یا درباره بخشی از عذابها فرمود ﴿سخّرها علیهم سبع لیالٍ و ثمانیة﴾ ایام که این شق الفضا است شق الهواست و مانند آن نظیر شق القمر که گاهی این حوادث پیدا می‌شود این هم شقوق جزئیه است ولی درجریان حضرت نوح(سلام الله علیه) هم از باب شق الارض است هم از باب شق الجو و الفضا است هم درهای آسمان منشق شد و باز شد ﴿فَفتحنا أبواب السماء بماءٍ منهمرٍ ٭ و فجرنا الأرض عیوناً﴾ که زمین هم دهن باز کرد تنها تنور و امثال تنور نبود بنابراین این ﴿قالتا اتینا طائعین﴾ خودشان را در این صحنه نشان دادند که اینها دائماً در اختیار ذات اقدس إله و مطیع امر تکوینی هستند در موارد تعذیب هم اینچنین‌اند چه اینکه در موارد رحمت هم این‌چنین‌اند هر دستوری که از طرف ذات اقدس إله به ارض و سماء برسد اینها اطاعت می‌کنند اینها هم از اول تا آخر در صحنه بودند هم در مقدمات عذاب هم در ادامه تعذیب هم در فروکش شدن آثار عذاب در فروکش شدن آثار عذاب آن آیه معروف سورهٴ مبارکهٴ هود است که فرمود ما دستور دادیم به زمین که آبت را بلع بکن و به آسمان دستور دادیم که قلع کن نبار و هر دو امر ما را اطاعت کردند و آبها فروکش کرد و رفت و زمین به صورت حالت عادی درآمد که این یک توضیح بیشتری می‌خواهد که ان شاء الله باید امروز مطرح بشود چون آسمان و زمین یعنی فضا و زمین از اعماق زمین تا اوج فضا همگی به اطاعت برخواستند و در جریان تعذیب قوم نوح سهم داشتند لذا اگر پسر نوح به اعماق زمین می‌رفت باز هلاک می‌شد و اگر در برجسته‌ترین قله‌های کوه هم می‌رفت باز هم هلاک می‌شد و اگر یک وسیله فضایی مثل امروز نظیر هواپیما و بالاتر از هواپیما یک چیزی بود که جورا می‌شکافت و می‌خواست حرکت کند هم باز هلاک می‌شد برای اینکه این مجموعه از تعذیب قوم نوح مأموریت یافتند هم از بالا و هم از پایین لذا وقتی پسر نوح گفت ﴿ساوی الی جبل یعصمنی من الماء﴾ به عنوان نفی جنس حضرتش فرمود ﴿قال لا عاصم الیوم من امر الله الّا من رحم﴾ بخواهی به عمق زمین بروی کسی تو را حفظ نمی‌کند بخواهی بالا بیایی کسی تو را حفظ نمی‌کند زیرا از اعماق زمین تا اوج فضا همه مأمور تعذیب قوم نوح‌اند هم از بالا هم از عمق زمین ﴿قال لا عاصم الیوم من امر الله الّا من رحم﴾ دیگر کسی خیال نکند اگر مثلاً امروز کسی سوار جت می‌شد بالا می‌رفت نجات پیدا می‌کرد این‌طور نبود چون مجموع بالا و پایین یعنی فضا و زمین مأمور تعذیب این کار شدند آنها هم برابر آیهٴ 11 سورهٴ مبارکهٴ فصلت آمدگی شان را اعلام کردند که همیشه در تحت فرمان تکوینی خدای سبحان باشند ﴿ثم استوی الی السماء و هی دخانٌ فقال لها و للأرض ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا اتینا طائعین﴾ خوب پس بنابراین پسر نوح مشکلش این بود
مطلب دیگر آن است که حضرت نوح(سلام الله علیه) چند تا پسر داشت این یکی طالح درآمد بقیه صالح بودند و سوار کشتی شدند این‌طور نیست که تنها همین یک پسر داشت و کافر در آمد.
مطلب بعدی آن است که نوح(سلام الله علیه) که فرمود «ارکب معنا» این بخش از آیات اصلاً نهایت فصاحت و بلاغت اعجازی درش مشهود است تنها آیه ﴿یا ارض ابْلعی﴾ نیست البته او درخششش بیشتر از آیات دیگر است در اینجا که نوح(سلام الله علیه) می‌فرماید «ارکب معنا» یعنی آمن ثم ارکب نه اینکه همین‌طور سوار بشو چون آنجا اولین شرط گذرنامه سوار شدن ایمان است چون مأموریت آنجا مال مؤمنین بود و اهل هم در صورتی که اهل او باشد و اگر کسی کافر باشد که اهلش نیست ﴿یا بنیّ ارکب معنا﴾ یعنی «آمن» و «ارکب» بدلیل اینکه فرمود ﴿و لا تکن مع الکافرین﴾ خوب اگر کسی همان عقیده را داشته باشد و سوار کشتی بشود بر فرض محال این که ﴿مع الکافرین﴾ است اولا در صورت کفر راهی به سفینه ندارد سفینه‌ای که ناخدا مجری و مرسای اوست ثانیا بر فرض محال اگر کافر باشد و سوار سفینه بشود آن ﴿وَ لا تکن مع الکافرین﴾ را چه باید کرد پس معلوم می‌شود اینکه حضرت نوح(سلام الله علیه) می‌فرماید «یا بنی ارکب معنا» می‌گوید «آمن ثم ارکب»
مطلب دیگر اینکه وقتی پسر نوح گفت ﴿سأوی الی جبل یعصمنی من الماء﴾ حضرت تنها نفرمود جبل عاصم نیست فرمود ﴿لا عاصم الیوم﴾ هیچ چیز تو را نمی‌تواند از امر خدا حفظ بکند چه جبل باشد چه اعماق سعیر باشد چه علل و عوامل دیگر باشد مگر کسی که مورد رحم خدا باشد برخی‌ها گفتند به اینکه این استثنا منقطع است هیچ کسی هیچ عاصمی نیست مگر کسی که خدا رحمش بکند خوب اگر گفته بشود مگر فلان شیء این می‌شود استثنای متصل که او عاصم است اما اگر ما عاصم را نفی کردیم معصوم را استثناء کردی این می‌شود استثناء منقطع اگر بخواهید استثناء متصل باشد باید این عاصم بمعنای معصوم باشد یعنی «لا معصوم من امر الله» یعنی «لا محفوظ و لا مصون من امر الله» مگر کسی که مورد رحمت خدا باشد آنها برای اینکه این استثناء را متصل بدانند گفتند عاصم بمعنای معصوم است خوب اینها آمدند مستثنیٰ و مستثنیٰ منه را به هم مرتبط کردند اما اصل کلام را قطع کردند برای اینکه پسر نوح بدنبال ﴿عاصم﴾ می‌گردد وجود مبارک نوح باید ﴿عاصم﴾ را نفی بکند گفت ﴿سأوی الی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من أمر الله﴾ یک بیان لطیفی مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) دارد می‌فرماید برخی‌ها در قرائتهایشان گاهی وسوسه دارند می‌آیند یک گوشه‌ای را درست کنند یک گوشه دیگر را منقطع می‌کنند مثلاً فرض کنید در ﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾ یک مشکلی دارد یک بار گفت و مطمئن نشد دوباره این را تکرار کرد تا ﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾ را با ﴿اهدنا الصراط ا لمستقیم﴾ مرتبط کند موالات محفوظ باشد اتصالش محفوظ باشد می‌فرماید خوب شما این را دوباره تکرار کردید که با آینده محفوظ باشد گذشته را چه‌کار می‌کنید بالأخره از گذشته بریده‌تر شد دیگر آن ﴿الرحمن الرحیم﴾ با ﴿مالک یوم الدین﴾ کاملا ارتباطش قطع شد قرائت که از ﴿إیاک نعبد﴾ شروع نمی‌شود قرائت از ﴿الحمد لله﴾ شروع می‌شود شما این تکرار را کردی که با آینده مرتبط کنی گذشته را از دست دادی این بزرگواران آمدند برای این که مستثنی و مستثنی منه را به هم مرتبط کنند متصلش کنند این کار را کردند عاصم را بمعنی معصوم گرفتند ولی از گذشته منقطع شدند برای اینکه بحث در معصوم نبود بحث در عاصم بود پسر نوح که می‌گوید ﴿ساوی الی جبل یعصمنی من الماء﴾ وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) باید ﴿عاصم﴾ بودن غیر خدا را نفی بکند بدنبال نفی ﴿عاصم﴾ باید بود نه بدنبال نفی معصوم بنابراین استثناء اگر چنانچه منقطع باشد اولای از این است که ما ﴿عاصم﴾ را به معنی معصوم بگیریم ﴿لا عاصم الیوم من امر الله الا من رحم﴾ هیچ کسی از امر خدا جلوگیری نمی‌کند مگر خود خدا ﴿الا من رحم﴾ یعنی الا رحمت خدا هر کسی رحمت خدا شامل حالش بشود این ﴿عاصم﴾ دارد تنها چیزی که انسان را از خطر می‌رهاند رحمت الهی است
سؤال ...
جواب: چون ﴿جبل﴾ را ﴿عاصم﴾ قرار داد و ایشان باید که ﴿عاصم﴾ بودن ﴿جبل﴾ را نفی کند
سؤال ...
جواب: بله گفت ﴿ساوی إلی جبل یعصمنی﴾ این فعل است و آن فاعل آن مفعول است مفعول در آن حاشیه جمله قرار دارد عمده آن جمله فعلیه است که فعل و فاعل دارد ﴿ساوی إلیٰ جبل یعصمنی﴾ آن وقت این نی که مفعول است و متعلّق فعل است در حاشیه قرار دارد چیزی که در حاشیه قرار دارد و جزء زواید جمله است نه جزء ارکان جمله ارکان جمله فعلیه فعل است و فاعل جمله اسمیه مبتداست و خبر مفعول بیرون از حوزه جمله است آن وقت این را محور اصلی قرار دادن مطابق با فصاحت نیست.
سؤال ...
جواب: نه برای اینکه گوینده دنبال ﴿عاصم﴾ بودن است این می‌گوید که بیا امر خدا است می‌گوید من در برابر خدا یک ﴿عاصم﴾ دیگر دارم آن تقابل موحد و مشرک در آن مبدأ فاعلی است موحد می‌گوید باید به سراغ خالق و رازق و ﴿عاصم﴾ رفت این می‌گوید خالق من بت من است یا رازق من بت من است یا حافظ من بت من است نزاع توحید و شرک ایمان و کفر در مبدأ فاعلی است این محور بحث است فرمود ﴿قال لا عاصم الیوم من امر الله الّا من رحم﴾ در همین فضا و حال ﴿بینهم الموج و کان من المغرقین﴾ در جریان طوفان نوح(سلام الله علیه) که فرمود ﴿و هی تجری بهم فی موج کالجبال﴾ قبلاً هم اشاره شد که در سورهٴ مبارکهٴ نور خدای سبحان این ابرها که به صورت انبوهی در فضا ظهور می‌کند از اینها به عنوان جبال یاد می‌کند یعنی شبیه سلسله جبال‌اند شبیه کوه‌اند سورهٴ مبارکهٴ نور آیهٴ 43 این است ﴿ألم تر أنّ الله یزجی سحابا ثمّ یولّف بینه ثم یجعله رکاماً فتری الودق یخرج من خلاله و ینزل من السّماء من جبال فیها من بردٍ﴾ این تگرگ‌ها را و برف‌ها را و باران‌ها را از کوه‌های فضایی نازل می‌کند همین ابرها که شبیه کوه است وگرنه بالا که کوهی در کار نیست بنابراین یا مطلق این امور انبوه ﴿جبال﴾ است یا تشبیه است سلسله ﴿جبال﴾ طوفان سلسله ﴿جبال﴾ ابر اینها به منزله تشبیه است یا توسعه در مفهوم است لذا فرمود ﴿و هی تجری بهم فی موج کالجبال﴾ آنگاه در طلیعه این عذاب و قیل چون حذف ما یعلم منه جایز گفته شد معلوم است گوینده کیست آن کسی که زمین در اختیار اوست و فضا و جو در اختیار اوست غیر از خدا کس دیگر نیست لازم نیست بفرماید قال الله یا ارض ابلعی قیل چون غیر از ذات اقدس إله احدی نیست که زمین در اختیار او باشد فضا در اختیار او باشد همش سخن از فعل مجهول است ﴿و قیل یا ارض ابلعی مائک﴾ قبلا که فرمود ﴿ففتحنا أبواب السماء بماءٍ منهمرٍ ٭ و فجّرنا الأرض عیوناً فالتقی الماءُ علی أمرٍ قد قدر﴾ نه به زمین و آسمان گفتیم ببار خودمان باراندیم نه به زمین گفتیم بجوش خودمان جوشاندیم زمین چیزی نیست که خدای سبحان به او امر بکند بعد او أمر بکند نه کل این مجموعه در اختیار اوست جوشاندن، باراندن این یک مرحله است بجوش و ببار یک مرحله دیگر است اینجا فرمود ما خودمان جوشاندیم و باراندیم اینجا فرمود حالا این بارها را جمع بکن ﴿قیل یا أرض ابلعی مائک﴾ این ﴿مائک﴾ نه یعنی تنها آنی که خودت جوشاندی بگیر سه تار کار از زمین خواست یکی اینکه دیگر نجوشان وقتی فرمود فرو ببر آبهایت را جمع بکن یعنی دیگر از این به بعد نجوشان دیگر یکی اینکه تاحال می جوشاندی الان دیگر نجوشان ﴿و فار التنور﴾ی که بود آن فورانی که بود الان باید تعطیل بشود ﴿و فجّرنا الأرض عیوناً﴾ باید تعطیل شود این یک دو اینکه آبهایی که جوشاندی بلع کن سه آبهایی که ما از بالا به تو دادیم آنها را هم بلع بکن برای اینکه مردم زندگی می‌خواند دیگر اگر بارانهایی که از بالا باریده همچنین باشد روی زمین تو بگویی به من چه خوب این برکه است این دریاچه است این نحر است این بحر است جا برای زندگی نیست لذا این ﴿غیض الماء﴾ با این سه تا فرمان صادر شد یعنی ﴿امسکی﴾ یک ﴿اقلعی﴾ دو ﴿ابلعی مائک﴾ دو ﴿ابلعی مائک﴾ سه و قیل بعضی‌ها رساله‌ای نوشتند در عظمت فصاحت و بلاغت همین یک آیه ﴿و قیل یا ارض ابلعی مائک﴾ یعنی این آبی که داری یا آبی که خودت جوشاندی یا آبی که از فضا روی تو آ مد الان آب روی زمین است دیگر و یا سماء اقلعی﴾‌ای آسمان از این به بعد دیگر نبار اما آبهایی که باراندی چه؟ آن ﴿ففتحنا أبواب السماء بماء منهمر﴾ دیگر در آسمان باید بسته شود یعنی در فضا باید بسته شود این کلید امر باید به سمتی بگردد که در این ابرها قفل بشود چون ﴿له مقالید السَّمٰوات و الأرض﴾ کلیدها به دست اوست کلید را مستحضرید اگر به یک سمت برگردانند در باز می‌شود به سمت دیگر بگردانند در بسته می‌شود ﴿له مقالید السموات و الأرض﴾ ﴿و عنده مفاتیع الغیب﴾ است کلید به دست او است چون کلید به دست او است ﴿یبسط الرّزق لمن یشاء و یقدر﴾ گاهی نسبت به بعضی‌ها باز می‌کند گاهی نسبت به بعضی می‌بندد گاهی دری را باز می‌کند گاهی دری را می‌بندد و مانند آن اینجا که فرمود ﴿ابلعی مائک﴾ یعنی دیگر نبار یعنی این کلید دیگر به سمت قفل شدن حرکت کرد نه به سمت فتح و گشوده شدن خوب سؤال می‌شود که این امرها چه شد جوابش این است که ﴿و غیض الماء﴾ تمام آبها فرو نشست قاضة الارض یعنی فرو برد و ما تقیض الارحام یعنی آنچه را که رحمها جذب می‌کنند فرو می‌برند به صورت فعل مجهول هم ذکر فرمود که آبها فرو نشست ﴿و قُضی الامر﴾ ما آن امری که دستور دادیم این به پایان رساند ما چندین کار خواستیم یکی اینکه عده‌ای که مؤمن هستند همراه نوح(سلام الله علیه) سوار کشتی بشوند یکی اینکه اینها به سلامت برسند یکی اینکه زمین ببارد آسمان ببارد طوفان بشود سلسله جبال بشود این سفینه ﴿تجری بهم فی موج کالجبال﴾ باشد مجری و مرسایش هم بسم الله باشد مؤمنین به سلامت برسند کفار به هلاکت مبتلا بشوند این امر ما بود این تمام شد حالا که قضی الامر به پایان رسید این کشتی روی جودی فرود آمد حالا یا جودی بمعنی مطلق کوه است یا کوه مخصوصی است که در موصل هست که برخی‌ها آن را پذیرفتند این سفینه بر جودی فرود آمد و قیل نه فقیل که بعدها گفته شد همان زمانی که این صحنه محقّق شده بود چندتا امر آمد یکی نسبت به کفار که ﴿و قیل بعداً للقوم الظالمین﴾ تنها عنوان هلاکت نبود بلکه هم هلاکت ظاهری است هم هلاکت باطنی که اینها از رحمت الهی دور هستند بالقول المطلق و این ﴿قیل﴾ هم قیل تکوینی است و تعلیق حکم بر وصف هم مشعر به علیت است که نفرمود بعداً لقوم نوح در بخشی دیگر دارد که ﴿ألا بُعداً لثمود﴾ این قوم را تبعید می‌کند ابعاد می‌کند از ساحت رحمت دور می‌کند آنگاه سؤال مطرح است که چرا قوم ثمود دورند از رحمت خدا دورند پاسخش این است که طبق فلان آیه اینها ظلم کردند کفر ورزیدند و مانند آن اما در اینجا که فرمود ﴿و قیل بعداً للقوم الظالمین﴾ این تعلیق حکم بر وصف است که مشعر به علیت است یعنی قوم نوح در اثر ظالم بودن محکوم شدند به دوری از ساحت رحمت الهی ﴿و قیل بعداً للقوم الظالمین﴾ در چنین فضایی وجود مبارک نوح و پیروان او به سلامت به مقصد رسیدند و دیگران به عذاب گرفتار شدند و این ﴿وقیل بعداً للقوم الظالمین﴾ نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ ملک ﴿تبارک الذی بیده الملک﴾ آیهٴ 11 آمده است نظیر آن خواهد بود فرمود که عده‌ای در قیامت می‌گویند ﴿لو کنا نسمع أو نعقل ما کنّا فی اصحاب السّعیر ٭ فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السّعیر﴾ ﴿سحقاً﴾ یعنی بعُداً فی مکان سحیق یعنی فی مکان بعید در ته درّه آنجا را می‌گویند مکان سحیق ﴿فسحقاً لأصحاب السعیر﴾ این یک تبعید عملی است این ﴿و قیل بعداً للقوم الظالمین﴾ آن هم تبعید عملی است ﴿و قیل بعدا للقوم الظالمین﴾ حالا چندتا سؤال یا مطلب مربوط به این آیات قبلی است یکی درباره قرائت مجری و مرسی است یکی هم در باره کیفیت امر و نهی است که انشاء الله در نوبت بعد مطرح می‌شود.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 30:46

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی