display result search
منو
تفسیر آیه 15 تا 17 سوره هود

تفسیر آیه 15 تا 17 سوره هود

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 145 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 15 تا 17 سوره هود
- مهمترین عامل اعراض عده ای از آخرت
- مساله دنیا و زینت هاست
- دنیای ممدوح و مذموم
- داستان حضرت موسی (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿من کان یرید الحیاة الدنیا و زینتها نوفّ إلیهم أعمالهم فیها و هم فیها لا یبخسون ٭ اولئک الذین لیس لهم فی الاٰخرة إلاّ النار و حبط ما صنعوا فیها و باطلٌ ما کانوا یعملون ٭ أفمن کان علی بیّنةٍ من ربه و یتلوه شاهدٌ منه و من قبله کتاب موسی اماماً و رحمةً اولئک یؤمنون به و من یکفر به من الأحزاب فالنار موعده فلا تک فی مریةٍ منه انه الحق من ربک و لکن أکثر الناس لا یؤمنون﴾
در این سوره مبارکه هود بعد از جریان توحید مسئله وحی و نبوت را مطرح فرمود هنوز مسئله وحی و نبوت و معجزه بودن قرآن و حقانیّت او تمام نشد در آیات بعد هم مسئله اعجاز قرآن و بطلان افتراء و امثال ذلک مطرح است در این اثناء چون یک کتاب نورانی است و نور است علت قبول و همچنین سبب نکول هر دو را ذکر می‌کند که چه‌طور می‌شود بعضی این نور را قبول می‌کنند و بعضی نکول آن اقرار برای چیست؟ این انکار برای چیست؟ فرمود: مهمترین عامل نکول و ادبار و اعراض عده‌ای همان دنیا است دنیا مزرعهٴ آخرت است و معبر است و مسافرخانه است باید در این معبر و مسافرخانه و مزرعه اینها زاد آخرت تهیّه کنند و در این چند روزی هم که هستند خوب زندگی کنند و خلقت آنها برای این است که اینجا را آباد کنند چون مسافرخانه آباد جای آسایش است یک معبر و پل آباد جای آسایش است وظیفه رسمی آنها آباد کردن دنیا است که در این مسافرخانه که متجر اولیا است توشه آخرت تهیه کنند این یک و همین آباد کردن مسافرخانه یکی از توشه‌های آخرت است دو کسی که پل می‌سازد و راه درست می‌کند گرچه مشغول پل ساختن و راه سازی است اما دارد راه می‌رود این ایستاده نیست آن که در این پل قدم می‌زند در این راه قدم می‌زند به ایاشی می‌پردازد او ایستاده است نه رونده ولی آنکه ایستاده دارد پل درست می‌کند یا راه درست می‌کند او رونده است بنابراین آباد کردن دنیا وسیله آخرت است زیرا یک جای آباد یک مسافرخانه آباد یک پل آباد وسیله خوبی برای مرور و عبور و امثال ذلک است آنهایی که این مسافرخانه را تخریب می‌کنند آنها کاری علیه آخرت خود می‌کنند آنها که این مسافرخانه را دنیا می‌کنند کار وصول آخرت خودشان می‌کنند حاکمان طغیانگر که دنیای مردم را فاسد می‌کنند خانه های مردم را خراب می‌کنند مزرع و مرتع را ویران می‌کنند قرآن مذمّت می‌کند می‌فرماید ﴿إنّ الملوک اذا دخلوا قریةً أفسدوها و جعلوا أعزّة اهلها أذلّة و کذلک یفعلون﴾ پس از آن سو آن کار را مذمّت کرده است یعنی تخریب خانه مردم مزرعه مردم که ﴿واذا تولّی سعی فی الارض لیفسد فیها ویهلک الحرث و النسل﴾ اینها را مذمت کرده است از طرفی در همین سوره مبارکه هود بشر را مأمور کرده است که دنیا را آباد کند فرمود اصلاً ما بشر را خلق کردیم که این دنیا را که مزرعه آخرت است آباد کند آیه 61 همین سوره مبارکه هود که به خواست خدا در پیش است این است فرمود: ﴿و الی ثمود اخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إلهٍ غیره هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها﴾ یعنی طلب منکم تعمیر الارض یعنی امارة الارض شما باید زمین را آباد کنید خدا شما را استعمار کرد یعنی از شما آباد کردن زمین را طلب کرد دیگران از شما استعمار می‌کنند یعنی شما را برده می‌کنند کاری را برای آنها بکنید خدا شما را استعمار کرده یعنی طلب منکم امارة الارض چون خلیفه او هستید اگر خلیفه او هستید باید زمین را آباد بکنید منتها تحلیل کرد فرمود درست است که ما به شما می‌گوییم که زمین را آباد بکنید ولی آبادی زمین با آبادی مراکز عبادی و دینی و علمی او است بیگانه برای اینکه این زمین را فاسد بکند اوّل آن مراکز دینی را از دست مردم می‌گیرد این‌چنین نیست که ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس﴾ حکم اولی باشد حکم اولی آن است که ﴿ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیعٌ و صلواتٌ و مساجد یذکر فیه اسم الله﴾ اگر دفاع نباشد جهاد نباشد مبارزات مردم مسلمان نباشد مراکز دینی از بین می‌رود اگر مراکز دینی آسیب دید آنگاه ﴿لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض﴾ زمین فاسد می‌شود بنابراین مادامی که مراکز مذهب حوزه‌ها دانشگاه‌ها حسینیه‌ها و مسجد‌ها معمور باشند جامعه معمور است این دوتا آیه در عرض هم نیست که ﴿لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض﴾ ﴿لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله﴾ برای اینکه آن آیه‌ای که می‌فرماید: اگر دفاع نباشد جهاد نباشد مراکز دینی آسیب می‌بیند و اگر جهاد و دفاع نباشد جامعه آلوده می‌شود آن مقدّم بر این است لذا دشمن اول مراکز فرهنگی دینی عبادی را هدف قرار می‌دهد بعد جامعه را و در بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) هم هست که بالاخره این بخش را که ذات اقدس اله درباره مسجد فرمود ﴿إنّما یعمر مساجد الله من آمن بالله﴾ مسجد را مردان با ایمان آباد می‌کنند آن بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) هم در باره حوزه و دانشگاه هم همین تعبیر است که «بالایمان یعمر العلم» یعنی حوزه‌ها را هم مؤمنین اداره می‌کنند نه درس خوانها اگر درس باشد و ایمان نباشد معاذ الله می‌بینید مشکلاتش کم نیست چه حوزه و چه دانشگاه آن عالم ربّانی است که حوزه را نگه می‌دارد آن عالم ربّانی است که دانشگاه را نگه می‌دارد دانشگاه با دانشجوی معتکف آباد می‌شود و حوزه هم با طلبه‌های متدیّن نماز شب خوان آباد می‌شود «بالایمان یعمر العلم» و اگر صرف درس و بحث باشد خدای ناکرده انسان مشکل خودش را حل نمی‌کند تا بتواند مشکل جامعه را حل بکند. خوب
پس اصل این مدرسه برای خلیفه پروری است و ذات اقدس اله فرمود من خلیفه خلق کردم تا زمین را آباد کنم ﴿هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها﴾ به أمر خدا باید زمین را آباد کند و زمین هم بوسیله مراکز مذهب و مراکز علمی یعنی حسینیه‌ها و مسجد‌ها و حوزه‌ها و دانشگاه آباد می‌شود خوب مساجد را هم که خود خدا فرمود ﴿إنّما یعمر مساجد الله من آمن بالله﴾ حوزه‌ها و دانشگاه‌ها را هم وجود مبارک حضرت امیر فرمود «بالایمان یعمر العلم» یعنی تا ایمان محض نباشد حوزه آباد نمی‌شود تا ایمان محض نباشد دانشگاه آباد نمی‌شود اگر ایمان بود آنگاه انسان می‌شود خلیفة الله نبود ﴿ان هم إلاّ کالأنعام﴾ است نبود ﴿شیاطین الجن و الانس﴾ است نبود ﴿فهی کالحجارة آو اشدّ قسوةً﴾ است و مانند آن خوب پس اصلا هدف برای این بود بعد از آن هم البته همان بحثهای قبل که باغبان بالاخره باغ را غرس می‌کند درختها را غرس می‌کند برای میوه‌های خوب. علفهای هرز هم سبز می‌شود آنجایی که هیچ علف هرز نداشته باشد فقط بهشت است که ﴿لا لعوٌ فیها ولاتأثیهم﴾
در دنیا علفهای هرز هم هستند و این علفهای هرز هم بالاخره سوخت و سوز قیامت هستند که فرمود ﴿و لیس لهم فی الاٰخرة إلاّ النار﴾ پس اصل خلقت برای خلیفه ساختن است لذا فرمود شما آباد کنید زمین را حالا چگونه ذات اقدس اله خلیفه خلق کرده است در بحثهای سوره مبارکه بقره گذشت می‌ماند اینکه فرمود اینهایی که فقط دنیا مدار هستند چیزی برای آنها جز آتش نمی‌ماند سرّش این است اینها در دنیا هر کسی به هر مقامی رسیده است علمی داشت عملی داشت خداوند بدون اینکه از علمش بکاهد یا از عملش کسر کند در کمال وفا بدون بخس و نقص به کار او رسیدگی کرد این شخص یا ملحد است یا مشرک یا تفکر مارکسیستی دارد که ﴿ما هی إلاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحییٰ و ما یهلکنا إلاّ الدهر﴾ یا این است یا مشرکانه زندگی می‌کند ثمنی است وثنی است بت پرست است بت را می‌پرستد آنکه ملحد است که کاری برای خدا و قیامت نکرده دستش خالی است و بعد از مرگ یک کالاهایی را می‌طلبند که او فراهم نکرده لذا سوخت و سوزش شروع می‌شود آنها که مشرک هستند عبادت کردند اما عبادتشان سراب بود بت را پرستیدند نه الله را نه بت آفرین را فرمود: ﴿و الله خلقکم و ما تعملون﴾ بت تراش و بت فروش و بت کده ساز را خدا آفرید خوب او را عبادت کنید در سوره مبارکه نور فرمود ﴿والذین کفروا أعمالهم کسرابٍ بقیعةٍ یحسبه الظّمآن ماءً حتی اذا جائه لم یجده شیئا ... ٭ ... و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور﴾ آیه 39 و 40 سوره مبارکه نور این است ﴿و الذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعة یَحْسَبُهُ﴾ قیع قاع یعنی بیابان صاف که کرانه‌های او آب‌نما است ﴿بقیعة یحسبه الظمآن ماء حتی اذا جائه لَمْ یجده شیئا و وجد الله عنده فوفّاه حسابه و الله سریع الحساب﴾ اینها اعمال‌شان سراب است چون واقعیّتی ندارند عبادات اینها اما کارهایی که برای دنیا انجام می‌دهند کشاورزی دارند دامداری دارند صنعتی دارند آن همین است که در سوره مبارکه هود فرمود ﴿نوفّ إلیهم أعمالهم فیها و هم فیها لا یبخسون﴾ هر کاری کردند بازتاب و پاداشش این کارهایشان را می‌دهیم و نمی‌گذاریم که کار اینها هدر بود بالاخره مالی می‌خواهند زینتی می‌خواهد باغ و راغی می‌خواهند همه چیزش تأمین می‌شود هر کسی برابر استعدادش کار کرده در دنیا بهره می‌گیرد آن مال می‌خواهد خانه می‌خواهد تهیه می‌شود بنابراین اینها یا اصلاً برای خدا و قیامت کار نمی‌کنند کار معنوی ندارند یا اگر کاری دارند برای بت دارند که این هم سراب است از این جهت فرمود اینهایی که برای آخرت کار نکردند ﴿لیس لهم فی الاٰخرة إلاّ النار» پس بنابراین آباد کردن زمین یعنی آباد کردن مسافرخانه آباد کردن پل آباد کردن راه که دیگران به آسانی وارد قیامت می‌شوند و به آسانی این راه را طی کنند خودش کار اخروی است برای اینکه مردم بالاخره باید یک آسایشی داشته باشند که بتوانند عبادت کنند بتوانند عالم شوند و مانند آن پس این ﴿استعمرکم فیها﴾ که خدای سبحان از بشر خواسته است که زمین را آباد کند این عبادت است این خودش آخرت است پل سازی رفتن به آخرت است.
سؤال... جواب: بله آسایش یعنی مزاحم نداشتن یک وقت انسان رفاه طلب است آن نه عالم است نه عامل که می‌شود مطرف و مسرف اما اگر نه مزاحم نداشته باشد یک جایی داشته باشد که بتواند عالم بشود و عاقل بشود و بتواند درس و بحث بخواند بتواند فکر داشته باشد و جامعه را هدایت کند بالاخره آرامش داشته باشد نظم داشته باشد و غوغا نباشد سوزا نباشد این انسان را هم عالم می‌کند هم عابد می‌کند پس دنیا بنا شد که به دو معنا باشد دنیا به معنای عالم طبیعت آسمان و زمین و نعمتهای دنیا اینها یک موجود بلورین شفاف است آن «دنیاکم» دنیا هم این بازیهای سیاسی و این جاه طلبی و این تخالف این تحارش این طرد یکدیگر این طعن و لعن و سبّ و شتم یکدیگر این دنیای مذموم است این دنیای مذموم خودش را زیبا نشان می‌دهد آن که برای حضرت امیر (سلام الله علیه) متمثّل شد بصورت یک عجوز زیبایی خودش را در آورد بالأخره به صورت زن در آورد حضرت فرمود «غُرّی غیری» آن همان است که فرمود «لدنیا کم عندی أهون فی عینی من عراق خنزیر» است «أهون» از «عفطة عنز» است و مانند آن این آن دنیا است که خودش را به آن صورت در می‌آورد البته با دسیسه نفس مسوله اینها را یک هنرمند واقعی نیستند اینها یک هنرپیشه کاذب هستند تمام تلاش و کوشش این هنرپیشه کاذب یعنی نفس مسوّله این است که این زشتی‌ها را آن پشت پنهان کند زیبایی‌های دروغین را زرورق و رو بکشد و بصورت یک تابلوی زرّین به انسان ‌نشان بدهد تا انسان را فریب بدهد و بگیرد کار نفس مسوّله این است بعد‌ها وقتی انسان به دام افتاد در بند نفس امّاره قرار می‌گیرد نفس اماره چون اُولی امیر است و اسیر گرفته است به انسان أمر می‌کند در عین حال که می‌دانی این کار معصیت است عالماً عامداً باید انجام بدهی این هم اطاعت می‌کند از آن به بعد که می‌بینید بعضی‌ها عالماً عامداً گناه می‌کنند برای اینکه واقعاً اسیر هستند اسیر شهوت هستند یا اسیر غضب هستند وقتی عصبانی شدند حرفی می‌زنند که یقیناً می‌دانند معصیت است وقتی به دام شهوت افتادند کاری می‌کنند که یقیناً می‌دانند معصیت است اما چون اسیر هستند می‌کنند دیگر عالماً عامداً می‌کنند آن بعد از اینکه نفس مسوله فریب داد دام گسترد و صید کرد از آن به بعد است این که فرمود ﴿سوّلت لکم أنفسکم﴾ ﴿سوّلت لی نفسی﴾ چه در جریان برادران یوسف (سلام الله علیه) چه در جریان سامری (علیه اللعنه) کار نفس مسوله که بحثهایش هم قبلاً گذشت این است که تمام آن زشتیها را و آلودگیها را و زباله‌ها را آن پشت پنهان می‌کند یک زرورقی روی اینها می‌کشد و بصورت تابلوی زرّین نشان می‌دهد و به خورد آدم می‌دهد وقتی آدم این تابلو را دید و مجذوب این تابلو شد و دام افتاد آن وقت گرفتار می‌شود و این را می‌گیرند کار نفس مسوله این است ﴿سوّلت لی نفسی﴾ برادران یوسف به گرفتاری این نفس مسوله شروع به آن کار کردند گفتند ﴿اقتلوا أو اطرحوه أرضاً یخل لکم وجه أبیکم وتکونوا من بعده قوماً صالحین﴾ با این بازی‌ها این کشتن یا چاه انداختن وجود مبارک یوسف (سلام الله علیه) برای اینها حق در قبال باطل صدق در قبال کذب حسد در قبال قبیح جلوه کرده است بعد شروع کردند به این کار این تسویل همان دستیار خوبی است برای ابلیس دنیا دستیار خوبی است نفس مسوله دست یار داخلی است این دنیا را که «عفطة عنز» است بصورت حلوای شیرین جلوه می‌دهد این که «أهون» از «عراق خنزیر» است «فی ید مجذوم» بصورت حلوای شیرین جلوه می‌دهد لذا وجود مبارک حضرت امیر از پشت پرده با خبر است می‌فرماید «غُرّی غیری» چون این «لو کشف الغطاء مازددت یقینا» این تنها درباره آخرت که نیست درباره افراد هم هست در باره اشیا هم هست در باره نظام تکوین هم هست نظام تشریع هم هست بالاخره خیلی‌ها اسرار خودشان را پشت پرده نگه می‌دارند و ظاهرشان را حفظ می‌کنند وجود مبارک حضرت امیر می‌فرماید برای اینها پرده نیست در بحثهای قبلی هم ملاحظه فرمودید این «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» این ارشاد به نفی موضوع است نه یعنی بین من و بین واقع پرده‌ای است این پرده اگر کنار برود برای من بی تفاوت است خوب اگر پرده است واقعاً یقیناً اثر دارد چگونه می‌شود که پرده باشد و کنار برود و تفاوتی در این پیدا نشود بالاخره علم الیقین به عین الیقین تبدیل می‌شود این که فرمود «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» این ارشاد به نفی غطاء است یعنی برای من پرده نیست برای اینکه من بالاتر از معاد که مبدأ است آن را بی پرده می‌بینم «ماکنت اعبد ربّاً لم اره» خوب معاد هم که بازگشت به او است وجهی ندارد که برای آن پرده باشد اگر نسبت به آغاز و انجام جهان هستی فیض و وجوب ذات مقدس علوی (سلام الله علیه) که «ما کنت أعبد ربّاً لم اره» درباره مبدأ «لو کشف الغطاء» درباره معاد این درباره افراد و اسرار و رموز مردم هم همین‌طور است الان پرده‌ها هست ﴿فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید﴾ پرده روی مردم است نه روی واقعیت‌ها وجود مبارک حضرت امیر اسرار مردم را بی پرده می‌بیند مرحوم کلینی نقل کرد دیگران هم نقل کردند که کسی آمده خدمت حضرت امیر (سلام الله علیه) عرض کرد من جزء شیعیان شما هستم یا دوستان شما هستم حضرت باور نکرد بار دوم تا بار سوم بعد عرض کرد چرا باور نمی‌کنی من جزء دوستان شما هستم فرمود أرواح دوستان ما را در آن عالم به ما نشان دادند ما تو را آنجا ندیدیم خوب یعنی بی پرده می‌بیند دیگر خوب وجود مبارک حضرت امیر دنیا را آن «عطفة عنز» را بی پرده می‌بیند آن «عراق خنزیر» را بی پرده می‌بیند.
سؤال... جواب: نه خوب یکی از ملکات حضرت است دیگر جزء علوم حضرت است وقتی جزء علوم حضرت است.
سوال: جواب: آن متمثّل می‌شود دیگر آن متمثل می‌شود مثل اینکه انسان خواب می‌بیند اینها را در بیداری می‌بیند این حالت را می‌گویند حالت منامیّه انسان گاهی خواب صادق می‌بیند بالاخره در طول عمر حالا اگر خودش ندید از خواب صادق دیگران با خبر است بعضی‌ها هستند که رویای صادق دارند بالأخره در مدت عمر رویای صادق نصیب افراد می‌شود این برای انسان متمثّل می‌شود انسان چشمش بسته است خوابیده است می‌بیند یک چنین حالتی در بیداری به نام حالت منامیّه برای اولیای الهی حاصل می‌شود اینها چیزهایی می‌بیند چشم هم ببندند می‌بینند این چیزها را می‌شنوند گوش هم ببندند هم می‌شنوند این طور نیست که با این گوش بشنوند و با این چشم ببینند اگر هم گوش را ببندند چشم را ببندند باز هم می‌بینند و می‌شنوند این حالت را می‌گویند حالت منامیّه تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامّه طباطبایی (رضوان الله علیه) این بود که حالاتی که برای سیّد الشهدا(سلام الله علیه) در آن مسافرت تاریخی اتفاق افتاد غالباً از سنخ حالت منامیّه بود خواب نبود آن که در راه حضرت فرمود ﴿إنّا لله و إنّا الیه راجعون﴾ حالت منامیّه بود نه اینکه روی اسب یا شتر خوابید و در عالم خواب به او گفتند که این غافله حرکت می‌کند و مرگ به دنبال آنها است و حضرت بیدار شد فرمود ﴿إنّا لله و إنّا الیه راجعون﴾ و آن سخن را علی بن حسین (سلام الله علیه) به ما گفته باشد آن نیست شب عاشورا این طور بود جلوی خیمه این طور بود عصر تاسوعا این طور بود این قالب که من جدم را خوب دیدم فرمود به اینکه شما فردا شب مهمان ما هستید اینها را غالباً فرمودند حالت منامیّه است اینها را حضرت در بیداری می‌دید یعنی و لو چشم هم می‌بست و گوش هم می‌بست باز می‌دید و می‌شنید حالا یا ما دیگران یعنی به خواب ببینند گوشه‌ای از اسرار عالم را اولیای الهی در بیداری هم می‌بینند این حالت حالت تمثّل است چند بار متمثّل شد دنیا برای حضرت امیر آن چهره زشتش را پنهان کرده چهره دروغینش را چون بالاخره «عطفة عنز» که بخواهد بوسیله ابلیس تزیّین شود از کمک نفس مسوله خود ابلیس کمک گرفته می‌شود حضرت او را دید و فرمود «غُرّی غیری» من که تو را می‌شناسم پشت تو را می‌بینیم درونت را می‌بینم باطنت را می‌بینم ظاهری و زرورقی کردی تو «عفطه عنز» و «عفطهٴ عنز» را باید ترک کرد «عراق خنزیر» را باید ترک کرد و این دنیایی که حضرت فرمود که «أتغترّ بالدنیا... متی استهوتک أم متی غرّتک» تو مغرور شده‌ای دنیا آیات الهی است آسمانش خوب است زمینش خوب است هوایش خوب است آبش خوب است. اینها آن فدک را آن هَبَئات سبعه را آن باغ را که وقف کردند «عفطه عنز» را که وقف نکردند برای خدا که باغ نعمت الهی است کمال است و برکت خدا است مخلوق خدا است
سؤال... جواب: او فریب می‌خورد به این فکر است که خیال می‌کند که می‌تواند بند بیاورد خود ابلیس و دنیا با مظاهرشان آنها فکر می‌کنند که می‌توانند انبیا و اولیای الهی (علیهم الصلاة و علیهم السلام) را فریب بدهند باید از آنها سؤال کرد که چرا به سمت کسی رفتی که خلیفة الله است. نباید به خلیفة الله گفت. خوب
پس بنابراین اگر تمثّل هست از آن قبیل است و در بحث سبیل هم که وحدت و تعدّد سبیل هم که باز در همین سوره مبارکه هود آیه 19 در پیش داریم ﴿الذین یصدّون عن سبیل الله﴾ آنجا هم باز روشن‌تر خواهد شد که سبیل خدا و همان صراط خدا واقعاً یکی است متعدّد نیست یک، راه‌های فرعی که به این راه اصلی و بزرگراه می‌رسد اینها فراوان است لذا جمع بسته شد ﴿والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا﴾ این دو، کج راهه در عالم خلق نشده یعنی خداوند دوتا راه خلق کرده باشد یک راه مستقیم یک کج راهه این سه، کج راهه عبارت از این است که این راه مستقیمی که خداوند در درون همه گذاشته بعنوان فطرت و بعنوان نفس ملهمه کسی در اثر تقویت شهوت و غضب و اسیر گیری عقل این درون خود را آلوده کند و این صراط مستقیم را بصورت سبیل غی در بیاورد که شده فرمود ﴿یبغونها عوجاً﴾ نه این که یک کج راهه‌ای ما داریم که اینها آن راه کج را می‌روند همین را کج می‌کنند یعنی سرمایه خودشان را می‌بازند
خوب فرمود: به اینکه اگر کسی در قبال آنها قرار گرفته باشد مثل پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) حضرت امیر (سلام الله علیه) مثل مؤمنان اینها اصحاب جنة هستند و مومنان به قرآن هستند و در قبال آنهایی که ﴿یرید الحیاة الدنیا﴾ هنوز بحث قرآن و معجره قرآن و تهمت بیگانگان به افترا اینها تمام نشده چون آیات بعدی نظیر آیه 18 و اینها هم درباره افترا است فرمود ﴿أفمن کان علی بینةٍ من ربّه و یتلوه شاهد منه و من قبله کتاب موسی إماماً و رحمةً اولئک یؤمنون به﴾ اول کسی که به دین ایمان آورد صاحب خود دین است ﴿آمن الرسول بما أنزل إلبه من ربّه﴾ بعد ﴿والمومنون﴾ تا خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) به حقانیّت قرآن به حقانیّت وحی به حقانیّت رسالت به سمت الهی خود ایمان نداشته باشد نمی‌تواند مردم را به حق هدایت کند اول کسی که به اسلام ایمان آورد خود پیغمبر بود بعد کسی که بمنزله جان پیغمبر است این آیه را خوب ملاحظه بفرمایید تا روایات فراوانی که فریقین نقل کردند هم شیعه نقل کردند هم برادران اهل سنت نقل کردند که منظور از این شاهد وجود مبارک حضرت امیر است روشن بشود که اینها ریشه قرآنی دارد وقتی اصلش را قرآن بفرمایید آن‌گاه اهل بیت شرح و تفصیل و تحلیل آنها را به عهده می‌گیرند ﴿أفمن کان علی بینةٍ من ربّه﴾ وجود مبارک پیغمبر ﴿علی بینةٍ من ربّه﴾ بود بالاخره انسان باید یک پایگاهی داشته باشد تا یک پایگاهی نداشته باشد یک قرار گاهی نداشته باشد زیر پایش محکم نباشد که نمی‌تواند باری را به دوش بگیرد خوب ستون دین را او موظف است اقامه کند «الصّلاة عمود الدین» این هم موظف است ﴿اقم الصلاة﴾ این ستون را نگه بدارد جهاد هست ده‌ها کارهای دشواری هم هست یک کسی که بخواهد این بار سنگین را بردارد بالاخره زیر پایش باید محکم باشد یا نه؟ درباره اهل کتاب ذات اقدس اله فرمود آخه زیر پایتان محکم نیست ﴿لستم علیٰ شیء حتی تقیموا التوراة و الإنجیل﴾ این ﴿لستم علی شیء﴾ دوتا تفسیر دارد تفسیر معروفش این است که شما به چیزی نمی‌ارزید و ارزشمند نیستید مگر اینکه تورات و انجیل را اقامه کنید تفسیر خوبی هم هست اما آن اظرف از این تفسیر همان است که در المیزان آمده که ﴿یا أهل الکتاب لستم علی شیء﴾ شما یک پایگاه توحیدی ندارید یک برهان سالمی قلبتان را روشن نکرده کسی که یک پایگاه فکری نداشته باشد یک قانون اساسی نداشته باشد یک عقیده‌ای نداشته باشد چگونه می‌تواند کار بکند چون اعضا و جوارح ما همه فروعات ما است آن اصل باید به چیزی معتقد باشد که برابر آن اصل انسان کار بکند فرمود شما روی پایگاه توحید مستقر نیستید زیر پایتان محکم نیست ﴿لستم علی شیء حتی تقیموا التوراة و الإنجیل﴾ اینجا ذات اقدس اله فرمود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) ﴿علی بیّنةٍ من ربّه﴾ است این ﴿بیّنةٍ﴾ چیز روشن آن بصیرت الهی آن یافت درونی که مصادیق فراوانی دارد البته براهین عقلی یکی از زیرمجموعه آنها است ادله نقلی یکی از زیرمجموعه آنها است اما عمده آن یافت درونی است که بین خود و بین خدای خود پیوند بندگی و ربوبی احساس می‌کند این را به او می‌گویند ﴿بیّنةٍ﴾ بیّن یعنی روشن اما چون وضوح اینها خیلی است مبیّن چیزهای دیگر هم هستند کار روز را می‌کنند لذا اگر به حجة گفته می‌شود ﴿بیّنةٍ﴾ به شاهد گفته می‌شود ﴿بیّنةٍ﴾ برای آن است که اینها روشنایی روشنی هستند که جاهای تاریک یا چیزهای تاریک را هم روشن می‌کنند فرمود این ﴿علی بیّنةٍ من ربّه﴾ است بصیرت الهی است در درون خود یک واقعیتی را می‌یابد روشن هیچ تردیدی هم ندارد ﴿و یتلوه شاهدٌ منه﴾ روی تک تک این کلمات وجوه فراوانی ذکر شده درباره ﴿بینةٍ﴾ چندین وجه گفته شد در باره تلاوت چندین وجه گفته شد که برخی از این روایات یا اخبار مثلاً اگرچه صحیحه نباشد این ﴿یتلوه﴾ را از تلاوت گرفته است در تفسیر کنز الدقائق بعد از نقل بعضی از اخبار می‌گوید این دلیل است که این ﴿یتلو﴾ از تلاوت است نه از تلو ولی ظاهرش به کمک روایات دیگر این ﴿یتلو﴾ از تلو است یعنی کسی که پایگاهش بینه الهی است و تنها هم نیست شاهدی از او درتلو او قرار گرفته است اینجا شاهد نه یعنی آگاه که ظرف تحمل شهادت باشد بلکه شاهد آنکه در محکمه اظهار می‌کند مقام أدا مراد است نه مقام تحمّل چون در مقام احتجاج است در مقام احتجاج شاهد به معنای مودّی شهادت نافع است نه شاهد بمعنای عالم در بخش پایانی سوره مبارکه رعد هم به این صورت آمده است آیه 43 سوره رعد این است ﴿و یقول الذین کفروا لست مرسلاً قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب﴾ که درباره وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) تطبیق شده است خوب آن کسی که ﴿عنده علم الکتاب﴾ است او هم شهید است شاهد است یعنی شهادت می‌دهد نه می‌داند در محکمه در مناظره در محاجّه بودن یک کسی که عالم به صحنه است کافی نیست أدای شهادت نافع است اینجا هم شهادت در محکمه جامعه است در محکمه مناظره و محاجّه است ﴿و یتلوه شاهدٌ منه﴾ که این ﴿شاهد﴾ از او است بیگانه از او نیست قهراً آن بینه‌ای که این دارد آن ﴿شاهد﴾ هم از همان سنخ بینه کمک می‌گیرد اینجا رویات فراوانی را فریقین نقل کرده‌اند که ذات مقدس پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود «علیٌ منی و انا من علی» تنها در باره سیّد الشهداء(سلام الله علیه) نیست درباره سایر ذوات خمسه هم هست درباره حضرت امیر فرمود «علی منی و انا من علی» این شاهد منی یک ریشه قرآنی است برای آن احادیثی که فریقین این را نقل کردند ﴿و یتلوه شاهدٌ منه﴾ اگر چنانچه کسی از خود آن صاحب بینه باشد و از بینه الهی برخوردار باشد و حرف او را تصدیق بکند جامعه بهتر می‌پذیرد خود این شخص ﴿علی بیّنةٍ من ربّه﴾ است ﴿شاهدٌ منه﴾ هم در تلو او است هم باعث آرامش قلب او است هم باعث پذیرش جامعه است و مانند آن گذشته از این قبل از جریان ظهور پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ظهور حضرت امیر (سلام الله علیهما) کتاب موسی کلیم (سلام الله علیه) که حیف موسی کلیم که گرفتار این بنی اسرائیل شد عظمت موسی آن مناجات موسی لابد این دعای نمازی دو رکعتی که بین مغرب و عشا است حتما می‌خوانید به دوستانتان هم سفارش بکنید که این دهه فجر بین نماز مغرب و عشا آن دو رکعت را که بعد از حمد و سوره توحید ﴿و واعدنا موسی﴾ است آنرا حتما می‌خوانید حیف موسی کلیم بزرگان دین از مرحوم میر داماد(رضوان الله تعالی علیه) خواهش کردند که این جذبه‌ای که در قرآن کریم آمده است ﴿لعلّی ٰاتیکم منها بقبسٍ﴾ بروم یک قبسی بیاورم ﴿أو جذوة من النار﴾ را دید جزوه‌ای برای شما بیاورم. به امید نار رفت به نور نصیبش شد این چه جذبه‌ای بود این را تجلی طور را ﴿تجلّی ربّه للجبل جعله دکّاً و خرّ موسی صعقاً﴾ آن را علمای بزرگ هند از مرحوم میر داماد(رضوان الله علیه) خواستند که در این زمینه رساله‌ای بنویسند ایشان آن کتاب شریف جَزَوات را هم نوشتند که جَزَوات اخیراً هم چاپ شده است در این کتاب بالاخره روشن کردند تجلّی یعنی چه؟ ظهور یعنی چه؟ با حلول و اتّحاد و امثال ذلک کاملاً فرق دارد غرض آن است که حیف موسی کلیم که گرفتار این بنی اسرائیل شده است و وجود مبارک موسی کلیم خوب کاری کرد که انبیای بعدی مخصوصاً حضرت عیسی اوّلین کارشان ﴿مصدقاً لما بین یدیه﴾ بود چه کار کرد در آن چهل شبانه روز یعنی از اول ذیقعده تا دهم ذیحجه این چهل شبانه روز مهمان خدا بود نه خوابید نه غذایی خورد نه آبی نوشید چه دید و خدا با او چه کرد و به او چه داد خدا می‌داند که آن کس که رفته اینکه می‌بینید تمام ائمه (علیهم السلام) به ما ادب آموختند که هر جا می‌روید زیارت بکنید مشاهد مشرفه را این ذوات مقدس را از یادتان نبرید آدم صفی را نوح نجی را ابراهیم خلیل را موسی کلیم را عیسی مسیح را (علیهم الصلاة وعلیهم السلام) را اظهار ادب بکنید به آنها سلام بکنید آنها هم جواب سلام شما را می‌دهند این تنها مال ائمه ما (علیهم السلام) نیست که «اشهد انکم ترون تسمع الخطاب ترد الجواب» این‌طور نیست وجود مبارک مسیح این است وجود مبارک موسی این است و قرآن این همه با جلال و شکوه از او یاد می‌کند حیف این موسی کلیم که نه برای ماها شناخته شده است نه برای آنها خوب چهل شبانه روز خود ائمه ما معرفی کردند در این مدت چهل روز و چهل شب انسان نه بخوابد نه غذا بخورد نه آبی بنوشد فقط گفتگو کند با ذات اقدس اله چه در می‌آید خدا می‌داند غرض آن است که به ما که گفتند اربعین بگیرید اربعین بگیرید بهترین فرصت اربعین از اول ذی قعده است تا دهه ذی حجّه فرمود ﴿و من قبله کتاب موسی اماماً و رحمةً﴾ در اینجا ما حقانیّت قرآن را حقانیّت وحی و نبوت را حقانیّت رسالت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) را گفتیم خوب خود پیغمبر که ﴿علی بیّنةٍ من ربّه﴾ است وجود مبارک حضرت امیر هم که ﴿منه﴾ است ﴿شاهد﴾ است شهادت به نبوت و رسالت و حقانیّت دین او می‌دهد قبل از اسلام و قبل از نزول قرآن تورات موسی کلیم که امام بود و ﴿رحمة﴾ بود هم این شهادت را داده است جریان امامت تورات و موسی کلیم در بخشهای دیگر قرآن کریم هم آمده است آیه 12 سوره مبارکه أحقاف این است ﴿و من قبله کتاب موسیٰ إماماً و رحمة و هذا کتاب مصدقٌ لساناً عربیّاً لینذر الّذین ظلموا و بشری للمحسنین﴾ خوب فرمود: این مجموعه همه ایشان بر حقانیّت قرآن و اسلام گواهی می‌دهند بنابراین همهٴ این بزرگواران پیغمبر و حضرت امیر و مومنان همراه او یومنون به این کتاب ﴿و من یکفر به من الاحزاب فالنار موعده فلا تک فی مریةٍ منه إنّه الحق من ربّک و لکنّ أکثر الناس لا یؤمنون﴾.
و الحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:17

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی