display result search
منو
تفسیر آیه 2 سوره بقره - بخش سوم

تفسیر آیه 2 سوره بقره - بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 28 دقیقه مدت قطعه
  • 360 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 2 سوره بقره - بخش سوم
- هدایت قرآن به پارسایان
- فطری‌بودن پذیرش هدایت الهی
- هدایت ابتدایی و پاداشی
- نقش فطرت توحیدی در هدایت

أعوذ بالله من الشیّطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
﴿الم ٭ ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾
عدم اختصاص هدایت قرآن به پارسایان
این کلمهٴ ﴿هُدی لِلْمُتَّقِینَ﴾ به عرض رسید که در صدد حصر نیست که این قرآن تنها برای متّقیان هادی است و برای غیرمتّقی هادی نیست؛ زیرا خود قرآن به عنوان هدایت ناس معرّفی شد (این کتاب هدایت است برای مطلقِ مردم)؛ چه اینکه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) هم مطلق مردم را دعوت کرد، در بین مردمی که دعوت شدند؛ هم مشرکین بودند، هم اهل کتاب بودند؛ هم از مشرکین عدّه‌ای دعوت را پذیرفتند و هدایت شدند، هم از اهل کتاب عده‌ای دعوت را پذیرفتند و هدایت شدند؛ پس این‌جنین نیست که این قرآن برای متّقین نازل شده باشد. هم نحوهٴ عملیِ دعوت پیامبر این بود که همه را دعوت می‌کرد، [که] عده‌ای می‌پذیرفتند و عده‌ای هم نمی‌پذیرفتند، هم خود قرآن کریم خود را به عنوان هدایت همه مردم می‌داند.
شواهد همگانی‌بودن دعوت و هدایت قرآن
در همین سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 185 این است که ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ﴾؛ وقتی قرآن را معرفی می‌کند، می‌فرماید: قرآن برای هدایت مردم است؛ چه متقی، چه غیرمتقی. وقتی هم که در سورهٴ «ابراهیم» آیهٴ اوّل، سرّ نزول قرآن را تشریح می‌کند، می‌فرماید: ﴿الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾؛ فرمود: این قرآن را برای تو نازل کردیم که مردم را از ظلمتها به نور خارج کنی؛ نه خصوص متّقیان را. وقتی هم که عده‌ای پذیرش دعوت را نفی می‌کردند، می‌گفتند «مگر بشر هم پیامبر می‌شود» یا در اثر آن رسوبات جاهلی دعوت انبیا را نمی‌پذیرفتند، لسان قرآن کریم این است که خدای سبحان وقتی این مردم را دعوت می‌کند یا پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقتی این مردم را دعوت می‌کند، آنها در اثر سنّتهای جاهلی دعوت را نمی‌پذیرند. در سورهٴ «اسراء» آیهٴ 94 این است ﴿وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَی إِلاَّ أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً﴾؛ آنها که منکر نبوّت عامه بودند، وقتی دعوت الهی به طرف آنها می‌رفت، آنها می‌گفتند: بشر نمی‌تواند پیامبر باشد. رسالت از آنِ فرشته است، مَلَک است که می‌تواند رسول‌الله باشد و نه انسان. معلوم می‌شود همین مشرکینی که این شبهه را داشتند و در اثر این شبهه یا دیگر علل، دعوت را نمی‌پذیرفتند، هدایت الهی به سراغ آنها می‌رفت و رسول خدا[صلّی الله علیه وآله وسلّم] هم عملاً آنها را به پذیرش حق دعوت می‌کرد؛ منتها آنها نمی‌پذیرفتند: ﴿وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَی إِلاَّ أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً﴾. و در سورهٴ «کهف» هم باز سخن از هدایت مردمی است که «ناس» را خدای سبحان هدایت می‌کند؛ آیهٴ 55 سورهٴ «کهف» این است: ﴿وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَی وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاَّ أَن تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلاً﴾؛ اینها که رسول خدا دعوتشان کرد [و]، هدایتشان کرد، هدایت الهی رفت به سراغ آنها ولی نپذیرفتند، مثل اینکه می‌خواهند به سرنوشت سنّت پیشینیان مبتلا بشوند یا عذاب را از روبه‌رو ببینند _﴿قُبُلاً﴾ یعنی مقابلاً_ عذاب را مقابل ببینند تا ایمان بیاورند. معلوم می‌شود این مشرکینی که ایمان نمی‌آوردند هدایت به سراغ آنها می‌رفت و مع‌ذلک نمی‌پذیرفتند. هم دعوت عملیِ رسول خدا این بود که به سراغ آنها می‌رفت، آنها را دعوت می‌کرد و هم لسان قرآن کریم این است که این کتاب ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است و شاهدش هم آن است که عدّهٴ زیادی از مشرکین دعوت را پذیرفتند و موحد شدند، عدهٴ زیادی هم از کفار و اهل کتاب دعوت را پذیرفتند و موحد شدند. پس هم اطلاقات و عموماتی در قرآن هست، هم سیرهٴ عملی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر دعوت همگان بود و هم پذیرش یک عدّه در تاریخ مطرح است که عدّه‌ای از مشرکین و کفّار اهل کتاب، دین را پذیرفتند و مؤمن شدند؛ پس قرآن ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است؛ اما اینکه فرمود:﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ برای آن است که تنها اهل تقوایند که از قرآن بهره می‌برند؛ دیگران بهره نمی‌برند.
پرسش ...
پاسخ: آنها هدایت پاداشی است؛ نه هدایت ابتدایی؛ مثلاً اصل هدایت را فرمود ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾؛ اما هدایت پاداشی که خدای سبحان تکویناً به یک عدّه توفیق اعطا می‌کند، این از آنِ کسانی است که در راه خدا گام بردارند که ﴿یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ﴾.
پرسش ...
پاسخ: این اولین بار است، یکی از محتملات ممکن است این باشد؛ ولی منظور آن است که اصل هدایت تشریعی که قرآن(به عنوان کتاب تشریعی) هدایت مردم است، اختصاص به متّقین ندارد.
در سورهٴ «لقمان» به جای ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ تعبیر این است: ﴿الم ٭ تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ٭ هُدیً وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ﴾ ؛ با اینکه رسالت رسول خدا رحمت عالمین است و قرآن هم رحمت عالمین است و هدایت جهانی است، مع‌ذلک در اوّل سورهٴ «لقمان» می‌فرماید: ﴿هُدیً وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ﴾. معلوم می‌شود که این لسان، لسان حصر نیست، وقتی لسان حصر نشد، دیگران هم سهمی دارند، آن‌ گاه باید این آیهٴ را معنا کرد که ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ یعنی چه یا ﴿هُدیً وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ﴾ که در اول سورهٴ «لقمان» است یعنی چه؟ یکی از آن وجوه آن است که گرچه قرآن همگان را دعوت می‌کند؛ ولی متّقیان‌اند که از دعوت قرآن بهره می‌برند و استفاده می‌کنند؛ دیگران عمداً استفاده نمی‌کنند.
پرسش ...
پاسخ: این [اگر] حصر باشد معنایش این است که قرآن برای یک عدّه نازل شده است، در حالی که قرآن ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است و در حالی که رسول خدا مشرکین را هم دعوت می‌کند یا مثلاً مسیحیها و اهل کتاب را دعوت می‌کند. در همان سورهٴ «آل عمران» این‌جنین آمده است؛ آیهٴ 64 سورهٴ «آل‌عمران» این است: ﴿قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً﴾؛ اهل کتاب را به توحید دعوت می‌کند، عده‌ای هم می‌پذیرند. اگر عدّه‌ای از مشرکین دعوت را پذیرفتند [و] عده‌ای از اهل کتاب دعوت را پذیرفتند، معلوم می‌شود این قرآن ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است؛ نه [اینکه] برای خصوص متّقیان نازل شده باشد.
پرسش ...
پاسخ: منظور آن است که خدای سبحان همگان را پذیرای هدایت خلق کرده است؛ زیرا همه را با فطرت توحید آفرید که فرمود: این فطرت تغییرپذیر نیست: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ ، پس همه را قابل هدایت خلق کرد و احدی هم نمی‌تواند آن فطرت اولیه را تغییر دهد: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ . آن‌ گاه تمام افراد که با این سرمایهٴ فطرت توحیدی خلق شدند، مأمور پذیرش رسالت رسول خدایند که فرمود: ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾. پس قابلیت اصل پذیرش و هدایت برای همهٴ مردم است، از آن طرف هم، فیض هدایت برای همهٴ مردم است، در این وسط آن کسی که ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا﴾ شد، آن فطرت را خاموش نکرد و شکوفا کرد، حرف انبیا را گوش می‌دهد و حرکت می‌کند و اگر کسی ﴿وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ شد، آن فطرت را خاموش کرد، توفیق توجه به حرف انبیا نصیبش نمی‌شود و نمی‌پذیرد.
فطری‌بودن پذیرش هدایت الهی
بنابراین دعوت عام است؛ چون قابلیت عام است. هیچ کسی را خدای سبحان بدون سرمایهٴ پذیرش هدایت خلق نکرد؛ همه را با فطرت توحیدی خلق کرده است و همه را هم مسئول پذیرش هدایت قرار داد. اگر کسی آن نور را در درون خود روشن نگه داشت، می‌پذیرد و اگر آن نور را خاموش کرد می‌شود تاریک و کور، وقتی کور شد، خدای سبحان به رسولش می‌فرماید: ﴿مَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمَیِ عَن ضَلاَلَتِهِمْ﴾ ؛ تو کورها را هدایت نمی‌کنی، ما به اینها چراغ دادیم، اینها عمداً این چراغ را خاموش کردند، حالا که وقتی چراغ را خاموش کردند تو را نمی‌بینند؛ می‌آیند جلوی تو، شخص تو را می‌بینند، اما شخصیتت را نمی‌بینند: ﴿تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ _این در پایان سورهٴ «اعراف» است_ فرمود: اینها می‌آیند نزد تو، تو را نگاه می‌کنند اما کورند نظر دارند، ولی بصر ندارند؛ تو را به عنوان انسانی [از] اهل حجاز می‌بینند؛ اما به عنوان اینکه رسول خدا باشی نمی‌بینند؛ ﴿تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾.
پرسش ...
پاسخ: هدایت؛ هم به معنای ارائه طریق خواهد بود، هم ایصال [به] مطلوب. و ارائه طریقش همگانی است؛ ممکن نیست ارائه طریقش مخصوص به گروه خاص باشد. در آیهٴ 198 سورهٴ «اعراف» این‌جنین است: ﴿وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدَی لاَیَسْمَعُوا﴾؛ تو اگر آنها را به هدایت دعوت کنی گوش نمی‌دهند، ﴿تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾؛ تو می‌بینی که آنها اهل نظرند نه اهل بصر؛ اهل نگاه‌اند نه اهل دیدن. گاهی انسانی که چشمش ضعیف است هنگام استهلالِ قمر، وقتی پشت بام رفت، می‌گوید: «نگاه کردم و ندیدم»؛ «نظرت إلی القمر و لم أره»؛ نگاه کردم و ندیدم، نظر هست ولی رؤیت نیست؛ نگاه هست ولی دیدن نیست. فرمود: اینها در محضر تو نشسته‌اند، تو را به عنوان اینکه یک انسان عرب و اهل حجازی می‌نگرند؛ اما به عنوان اینکه رسول خدایی نمی‌بینند (آن دید را ندارند)، لذا فرمود: ﴿وَمَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمَیِ عَن ضَلاَلَتِهِمْ﴾ ؛ اینها که کورند، تو آنها را هدایت نمی‌کنی. اگر کسی عمداً آن چراغ فطرت را به وسیلهٴ گناه خاموش کرد، دیگر راه را نمی‌بیند.
پرسش ...
پاسخ: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ ؛ نه معنایش این است که بعداً کسی نمی‌تواند دیگر آن چراغ را دفن کند؛ چون ﴿وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ ، ﴿دَسَّاهَا﴾؛ یعنی آن فطرت مُلْهَمه را دفن کرده است. اگر انسان یک چیزی را در زمین دفن بکند؛ خاکها را کنار ببرد، این را در زمین دفن بکند، روی آن خاک بریزد، می‌گویند «دسیسه‌» [کرد]، «مدسوس» یعنی مدفونِ تحت التّراب، ﴿أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ﴾ ؛ یعنی خاکها را کنار ببرد، دفن بکند و رویش خاک بریزد؛ دسیسه‌کردن هم یعنی همین که انسان یک مطلب باطلی را در خلال یک کارهای حق دفن می‌کند. اینها اگر خودشان را اینجا دفن کردند، این نه به آن معناست که خدای سبحان به آنها فطرت توحیدی نداد. و در قیامت هم این دفن‌شده‌ها آشکار می‌شود، آن روز می‌فهمند بیراهه رفته‌اند.
پرسش ...
پاسخ: بله؛ این‌طور نیست که خدای سبحان کسی را بدون فطرت توحیدی خلق بکند، یا نه؛ دیگران نفشی داشته باشند که انسانی بر خلاف فطرت توحیدی خلق بشود؛ این‌جنین نیست. فرمود: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾، این ﴿فِطْرَتَ﴾ منصوب به آن فعل محذوف است؛ یعنی «خذ» آن را بگیر؛ مثل اینکه اشاره می‌کنند الغزال الغزال، ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ﴾ .
اختصاص اهل ایمان به بهره‌مندی از دعوت همگانی فطرت و پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)
پس فطرتی که پذیرای دعوت است همگانی است، رسولی هم که رحمت حق است، «رَحمَةٌ لِلعَالَمِینَ» است؛ منتها عده‌ای که آن فطرت را خاموش کردند دیگر توان دید را ندارند؛ لذا در اواخر سورهٴ «اعراف» فرمود: اینها تو را نگاه می‌کنند ولی نمی‌بینند: ﴿وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ . بنابراین اگر کسی فطرت خود را فراموش نکرده باشد، این دین راهنمای خوبی است؛ اگر خاموش کرد که ﴿وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ . آن ‌گاه مسئله هدایت را که فرمود همگانی است، تنها یک گروه استفاده می‌کنند؛ آنها کسانی‌اند که این چراغ را خاموش نکردند و چراغ را روشن نگه داشتند؛ نه اینکه قرآن مخصوص اینها باشد، [بلکه] از قرآن کسانی استفاده می‌کنند که این چراغ را روشن نگه داشتند.
پرسش ...
پاسخ: تقوا مقامی از مقامات نیست، تقوا مقول به تشکیک است؛ با هر درجه از درجهٴ ایمان سازگار است؛ اوّلین درجهٴ هدایت با اوّلین درجهٴ تقوا همراه است. تقوای متوسط، هدایتِ متوسط دارد؛ تقوای اخص، هدایت اخص دارد. علی‌ای‌حال این قرآن برای هدایت همهٴ مردم است؛ بهره‌مندان این قرآن فقط متّقیان‌اند؛ نظیر همان انذار است که دیروز بحث شد.
پرسش ...
پاسخ: معمولاً تقوا در قرآن کریم در برابر مقامات دیگر نیست؛ بر خلاف محسنین، توّابین، منیبین و صادقین؛ اینها مقامات است؛ اما تقوا یک مقامی باشد در برابر دیگر مقامها، این‌جنین نیست.
محفوف‌بودن متقیان به هدایت فطری و تشریعی و تبهکاران به ضلالت اختیاری و کیفری
﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ [دربارهٴ ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾] بیانی را سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) دارند، ببینیم آن بیان تامّ است یا نه؟ می‌فرماید: منظور از متّقین در اینجا همان متّقینِ فطری است و هر انسانی که از قرآن بهره برده است، محفوف به دو هدایت است: یک هدایت فطری و یک هدایت تشریعی به وسیله قرآن؛ چه اینکه هر انسانی که گرفتار ضلالت شده است، این بیراهه‌رفتنش محفوف به دو ضلالت است: یکی آن ضلالت نفسی خودش و یکی هم ضلالت کیفری که خدای سبحان او را گمراه کرده است. انسانی که گرفتار شده است و به مقصد نرسیده است، این دارای دو ضلالت است: ضلالت اولی به سوء اختیار اوست که عمداً بیراهه رفته است، ضلالت بعدی کیفری است که دامنگیر او شد؛ خدای سبحان فرمود: اگر کسی حرف انبیا را عمداً نادیده بگیرد و بیراهه برود ما او را گمراه می‌کنیم که ﴿یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ﴾ اما ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ﴾ ؛ یعنی کسی که فَسَقَ و انحرف عن الطّریق، خدای سبحان او را به عنوان کیفر، گمراه می‌کند. این هم در بحثهای قبل گذشت که گمراهی، یک وصف وجودی نیست که خدای سبحان به کسی بدهد، [بلکه] همین که نعمت توفیق را به کسی نداد، فیض را امساک کرد، این شخص می‌شود گمراه؛ به شهادت ﴿مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ﴾ . پس هر کسی که گمراه می‌شود، آن گمراهی اولش به سوء اختیار خودش است، گمراهی دوم به عنوان کیفر دامنگیرش می‌شود؛ پس تمام کارهای او محفوف به ضلالتَین است. چه اینکه هر انسان تبهکاری به دو بیماری محفوف و پیچیده است: یک بیماریِ اول که به سوء اختیار خودش است که ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ ؛ یک بیماریِ دوم به عنوان کیفر از طرف خدای سبحان دامنگیرش شده است که ﴿فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً﴾ (این ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ مرض اول است، ﴿فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً﴾ مرض ثانی است)؛ یا ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ _«زیغ» یعنی انحراف_ هر کسی که منحرف است محفوف به دو انحراف است: یک انحراف اولی که به سوء اختیار خودش است؛ یک انحراف ثانوی که به عنوان کیفر دامنگیرش شده است. هر کسی که در حجاب و پرده و ختم است که چیزی نمی‌فهمد، این محفوف به دو حجاب و دو پوشش است: پوشش اول را خود روی چشمش گذاشت که نبیند، پوشش دوم را خدای سبحان روی آن پوشش گذاشت، فرمود: ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ﴾ ؛ یک غشاوه و پرده‌ای جلوی چشمشان گذاشتند و جایی را نمی‌بینند، آن ‌گاه خدای سبحان این گروه را دل‌مُهرشده می‌کند؛ دلهای اینها را مُهر می‌کند که هر انسان تبهکاری محفوف به دو مرض است، [محفوف] به دو ضلالت است، [محفوف] به دو حجاب است و مانند آن: اولی را با دست خود انجام می‌دهد، دومی را به عنوان کیفر، خدای سبحان او را عقاب می‌کند و می‌گیرد. در مسئله هدایت هم این‌جنین است؛ هر کسی که راهی را طی می‌کند محفوف به دو هدایت است [که] اولی و دومی هر دو به عنایت الهی است. در مسئله ضلالت، اوّلی به سوء اختیار خود اشخاص است، دومی به عنوان ضلالتِ کیفری از طرف خدا دامنگیرشان می‌شود؛ ولی دربارهٴ هدایت، هر کسی که در مسیر مستقیم حرکت بکند محفوف به دو هدایت است [که] هر دو هدایت را خدای سبحان داد؛ اگر فطرت است که خدا داد؛ اگر ارائه طریق است که خدا داد؛ اگر توفیقِ بعدی است به نام هدایت تکوینی، آن [را] هم که خدا داد. پس دو هدایتی که برای مهتدیان است و هر انسان روبه‌راهی محفوف به دو هدایت است، هر دو نعمت است و هر نعمت هم از خداست؛ چون ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ ؛ ولی ضلالتها، اولی به سوء اختیار خود شخص است، ﴿فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ﴾ است؛ دومی به عنوان کیفر و مجازات از طرف خدای سبحان بر او تحمیل شده است.
هدایت ابتدایی و پاداشی
اینکه در این کریمه فرمود: ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾، بعد از چند آیهٴ هم فرمود: ﴿أُولئِکَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ﴾ ، آیا این هدایت، همان هدایت اولی است یا غیر از آن است؟ ایشان [علامه طباطبائی(رضون الله تعالی علیه)] می‌فرماید: غیر از آن است؛ برای اینکه فرمود: ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾، متّقین چه کسانی‌اند؟ پنج صفت برای متّقین ذکر می‌کند: ﴿الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ ٭ وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ﴾ ، این پنج صفت را می‌شمارد، بعد می‌فرماید: ﴿أُولئِکَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِم﴾ این هدایت چه هدایتی است و آن هدایت اوّلی چه هدایتی است؟ این ﴿أُولئِکَ﴾؛ یعنی همین مهتدین، اشاره می‌کند به همین هدایت‌شده‌ها، همین مهتدین «علی هدایة من ربّ» هستند؛ یعنی یک هدایت ثانیه‌ای نصیبشان شده است؛ نظیر ﴿یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ﴾ ؛ ﴿یَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ﴾ و مانند آن است. اینها که راه را طی کرده‌اند، از یک هدایت جدیدی برخوردارند که این هدایتِ پاداشی است که این هدایتِ ثانوی است؛ هر انسانی که راهی را طی می‌کند از یک طرف آن هدایتِ اوّلی نصیبش شده است که راه را تشخیص بدهد و طی کند،از طرف دیگر وقتی که راه را طی می‌کند هدایت پاداشی هم نصیبش می‌شود که هدایتی است روی هدایت. از همین گروه تعبیر شده است به ﴿زَادَهُمْ هُدیً﴾ ، گاهی تعبیر به ﴿زَادَهُمْ هُدیً﴾ دارد؛ گاهی تعبیر دارد به ﴿زِدْنَاهُمْ هُدیً﴾ ؛ هدایت اینها را زیاد کردیم؛ یا ﴿آتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ﴾ ؛ تقوای اینها را خدا به اینها داده است؛ هدایت اینها را خدا به اینها داده است، این همان هدایت پاداشی است که روی هدایت اوّلیه می‌آید. پس اول این است که این کتاب ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ است _متّقین، یعنی کسانی که دارای این اوصاف پنج‌گانه‌اند_ آن ‌گاه فرمود: ﴿أُولئِکَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ﴾ .
پرسش ...
پاسخ: بله؛ این قرآن هدایت این گروه است، آن ‌گاه این گروه، ﴿عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ﴾ هیتند، این دو تا هدایتها باید غیر از هم باشند. یک مطلب این است که متّقین که این پنج صفت را انجام می‌دهند از کجا گرفتند (این یک مطلب است)؛ مطلب دیگر این است که این ﴿هُدیً﴾ که در ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ است، با ﴿هُدیً﴾ که در ﴿أُولئِکَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ﴾ [هست] دو تا هدایت است، این متّقین بین دو هدایت محفوف‌اند. این هدایت، یک هدایت ثانیه است؛ آن هدایت، هدایت اولیه است.
ایشان می‌فرمایند: چون ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ غیر از ﴿أُولئِکَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ﴾ است، [به این نحو که] یکی قبل از شروع به این اوصاف [است و] یکی بعد، معلوم می‌شود که افراد متّقی دارای دو هدایت‌اند: یک هدایت ابتدایی که به وسیلهٴ آن هدایت ابتدایی آن اوصاف را انجام می‌دهند، یک هدایت پاداشی که ﴿زِدْنَاهُمْ هُدیً﴾ خواهد بود؛ نظیر ﴿یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ﴾ خواهد بود، قهراً این ﴿أُوْلئِکَ عَلَی هُدیً مِن رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ غیر از آن هدایتی است که در درجهٴ اُولیٰ ذکر شده است؛ یعنی بار اول ذکر شده است.
نقش فطرت توحیدی در هدایت
این دو هدایت که یکی هدایت اوّلی است و یکی هدایت ثانوی، آن هدایت اولی همان هدایت فطری است، اگر کسی این فطرت را خاموش نکند، می‌داند خدایی هست، قیامتی هست و باید با خدا ارتباط بندگی داشت، با خلق خدا ارتباط احسان، ارتباطِ انفاق و امثال ذلک داشت؛ فطرت می‌گوید که خدایی هست و قیامتی هست، رابطه‌ای هست. در ضمن روایاتِ «فطرت»، مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل می‌کند از امام(علیه السلام) که شما بچه‌ها را تا یک سال نزنید؛ زیرا گریهٴ چهار ماههٴ اوّلِ بچه، شهادت به وحدانیت حق است؛ گریهٴ چهار ماههٴ دوم بچه، شهادت به رسالت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؛ گریهٴ چهار ماههٴ سوم بچه، دعا به پدر و مادر است . گریهٴ او بر اساس شیطنت نیست، او حدیث‌العهد به عالم فطرت است؛ او می‌فهمد چه می‌کند؛ آن خواسته‌ها را با این لسان تبیین می‌کند. این موجودی که به فطرت توحیدی خلق شد اوّلین توجهش خداست؛ برای اینکه فیض را از خدای سبحان دریافت بکند کم‌کم به فکر وساطت می‌اُفتد، بعد وقتی پدر و مادر را کم و بیش قیّم خود می‌نگرد، اینها را مجرای فیض می‌داند. فطرت توحیدی با هر انسانی هست؛ این‌جنین نیست که خدای سبحان کسی را بدون فطرت خلق کرده باشد. اگر کسی این فطرتِ توحیدی را خاموش نکند [و] وارد صحنهٴ زندگی بشود، در برابر دین خضوع خواهد کرد [و] قرآن کاملاً می‌تواند هادی او باشد.
پرسش ...
پاسخ: آن هم به فطرت توحیدی است، «حتی یکون ابواه یهوّدانه و ینصّرانه» ؛ آن هم هست. قبل از اینکه تبلیغ و تعلیم پدر و مادر در آنها اثر کند آن فطرت توحیدی است، منتها او پدر و مادر واقعی خودش را طلب مغفرت می‌کند؛ نظیر آنچه دربارهٴ حضرت امیر و حضرت رسول وارد شده است که فرمودند: «أنا و علیّ أبوا هذه الأمة» . این‌جنین نیست که بچه‌های کافر بر فطرت غیرتوحیدی خلق شده باشند؛ چون «کلّ مولد یولد علی الفطرة حتی کیون أبواه یهوّدانه و ینصّرانه» .
«والحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 28:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام علیکم اجرکم عندا... از مطالعه تفسیر مفید و سایت فوق بسیار فیض بردیم ، خدا خیرتون بده
  • کاربر مهمان
    لطفا امکان انتخاب یک مبحث به عنوان favorite را برای این بخش داشته باشید. خیلی باید سرچ کرد

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی