قسمت هفدهم (پایانی) از فصل اول روایت انسان؛ با کارشناسی حجه الاسلام محمدامین نخعی
«روایت انسان» روایت تقابل7500 ساله جریان حق و باطل برای جانشینی خدا بر زمین است: از عزازیل تا بنیاسرائیل؛ و از بنیاسرائیل تا بنیاسماعیل؛ و تا آخرالزمان.
فصل اول؛ قسمت هفدهم:
- بعد از طوفان نوح ابتدا شاهد تمدن عاد و سپس تمدن قوم ثمود در منطقه بین النهرین هستیم که در کتاب های تاریخ تمدن با عنوان تمدن سومر از آن یاد شده است
- پیامبر قوم ثمود حضرت صالح است که وقتی به رسالت مبعوث شد اشراف قوم و بت پرست ها جمع شدند و او را به مباهله دعوت کردند
- وقتی حضرت صالح درخواست هایی از بت ها و خدایان آنها کرد و بی پاسخ ماند، به بت پرستان گفت خدایان شما که درخواست های مرا پاسخ ندادند اینک شما هر درخواستی از خدای یکتا دارید بگویید تا پروردگارم اجابت کند
- 70 نفر از برگزیدگان قوم ثمود به همراه صالح بالای کوهی رفتند و به او گفتند اگر می توانی از دل کوه روبرویی ماده شتری سرخ روی و آبستن بیرون بیار و حضرت صالح فرمود من که نمی توانم اما خدای من بر هر کاری قادر است و مشغول دعا شد
- با دعای حضرت صالح ناگهان کوه روبرو با صدای مهیبی تکه تکه شد و شتر بسیار بزرگ و سرخ مویی از درون آن بیرون آمد
- اینبار بت پرستان از حضرت صالح خواستند آن شتر همین الان بچه اش را به دنیا بیاورد که همین اتفاق رخ داد و دیگر بهانه ای نداشتند
- از طرف خدا حکم شد که چشمه آب این قوم یک روز مخصوص استفاده مردم باشد و یک روز هم برای آن شتر اختصاص داشته باشد و در آن روز مردم به جای استفاده از چشمه، از شیر شتر استفاده کنند
- عده ای از مخالفان حضرت صالح با همدستی تعدادی از اراذل ناقه صالح را کشتند و حضرت صالح خبر از عذاب الهی داد که تا سه روز دیگر دامان آن قوم ستمکار را خواهد گرفت
- عذاب الهی طبق وعده ای که حضرت صالح داده بود فرا رسید و جز گروه مومنان که با حضرت صالح نجات یافتند مابقی قوم هلاک شدند.
«روایت انسان» روایت تقابل7500 ساله جریان حق و باطل برای جانشینی خدا بر زمین است: از عزازیل تا بنیاسرائیل؛ و از بنیاسرائیل تا بنیاسماعیل؛ و تا آخرالزمان.
فصل اول؛ قسمت هفدهم:
- بعد از طوفان نوح ابتدا شاهد تمدن عاد و سپس تمدن قوم ثمود در منطقه بین النهرین هستیم که در کتاب های تاریخ تمدن با عنوان تمدن سومر از آن یاد شده است
- پیامبر قوم ثمود حضرت صالح است که وقتی به رسالت مبعوث شد اشراف قوم و بت پرست ها جمع شدند و او را به مباهله دعوت کردند
- وقتی حضرت صالح درخواست هایی از بت ها و خدایان آنها کرد و بی پاسخ ماند، به بت پرستان گفت خدایان شما که درخواست های مرا پاسخ ندادند اینک شما هر درخواستی از خدای یکتا دارید بگویید تا پروردگارم اجابت کند
- 70 نفر از برگزیدگان قوم ثمود به همراه صالح بالای کوهی رفتند و به او گفتند اگر می توانی از دل کوه روبرویی ماده شتری سرخ روی و آبستن بیرون بیار و حضرت صالح فرمود من که نمی توانم اما خدای من بر هر کاری قادر است و مشغول دعا شد
- با دعای حضرت صالح ناگهان کوه روبرو با صدای مهیبی تکه تکه شد و شتر بسیار بزرگ و سرخ مویی از درون آن بیرون آمد
- اینبار بت پرستان از حضرت صالح خواستند آن شتر همین الان بچه اش را به دنیا بیاورد که همین اتفاق رخ داد و دیگر بهانه ای نداشتند
- از طرف خدا حکم شد که چشمه آب این قوم یک روز مخصوص استفاده مردم باشد و یک روز هم برای آن شتر اختصاص داشته باشد و در آن روز مردم به جای استفاده از چشمه، از شیر شتر استفاده کنند
- عده ای از مخالفان حضرت صالح با همدستی تعدادی از اراذل ناقه صالح را کشتند و حضرت صالح خبر از عذاب الهی داد که تا سه روز دیگر دامان آن قوم ستمکار را خواهد گرفت
- عذاب الهی طبق وعده ای که حضرت صالح داده بود فرا رسید و جز گروه مومنان که با حضرت صالح نجات یافتند مابقی قوم هلاک شدند.
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان