display result search
منو
تفسیر آیات 26 و 27 سوره آل‌عمران _بخش چهارم

تفسیر آیات 26 و 27 سوره آل‌عمران _بخش چهارم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 4 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 26 و 27 سوره آل‌عمران _بخش چهارم"

بهره‌مندی از کرامت و عزّت تکوینی در پرتو هدایت تشریعی
خیر مطلق بودن و منتسب نبودن شر برای خداوند
خیر و شرّ، ابزار آزمون الهی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ﴿26﴾ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴿27﴾

بهره‌مندی از کرامت و عزت تکوینی در پرتو هدایت تشریعی
اینکه فرمود: ﴿تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾ درباره عزّت وذلّت یک سخن دیگری است و آن اینکه خدای سبحان هر کسی را با کرامت نفسی آفرید که فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ و این کرامت تکوینی و آبروی تکوینی را با فرستادن وحی تأیید کرد، فرمود کتابی من نازل کردم که ‌«هی ذکرکم‌» شما را نامدار می‌کند، نامور می‌کند گروهی که نامورند عزیزند. پس تکویناً انسان را از کرامت برخوردار کرد و تشریعاً هم با فرستادن وحی سعی کرد انسان نام بردار باشد، نامدار و نامور باشد، نظیر اینکه تکویناً هر موجودی را به مقصدش هدایت کرد ﴿أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ یا ﴿الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی﴾ تشریعاً هم انسان را گذشته از آن هدایت تکوینی با وحی هدایت کرد که ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ .
این ﴿یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ﴾ را به آن اصل کلّی اکتفا نکرد که مشیئتش حکیمانه است، قهراً هر جا حکمت اقتضا کرد، هدایت می‌کند و هر جا حکمت اقتضا کرد اضلال می‌کند، بلکه این را باز کرد و روشن کرد، فرمود: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ﴾ پس اگر فرمود: ﴿یُضِلُّ مَن یَشَاءُ﴾ مشخص کرد که ﴿مَن یَشَاءُ﴾ چه کسی است و چه گروهی‌اند، چه اینکه اگر فرمود: ﴿یَهْدِی بِهِ مَن یَشَاءُ﴾ او را مشخص کرد که آن ﴿مَن یَشَاءُ﴾ کیست، فرمود: ﴿یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ﴾ ، ﴿یَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ﴾ ﴿مَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ﴾ ، ﴿إِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا﴾ و مانند آن، که این هدایت پاداشی است فرع بر انابه و پذیرش و ایمان انسان سالک است، اگر کسی علماً و عملاً پذیرفت و به راه افتاد پاداشی که خدا مرحمت می‌کند این است که او را از هدایت تکوینی برخوردار می‌کند، زاید بر آن مقداری که قبلاً داد، وسایل خیر را برای او فراهم می‌کند و مانند آن.
در مسئله عزّت و ذلّت هم این‌‌چنین است گذشته از آن کرامت نفسی که به همگان داد و گذشته از آن کرامت تشریعی که برای همگان فراهم کرد، فرمود اگر کسی به راه افتاد و مؤمن شد از عزّت برخوردار است. و اگر کسی بیراهه رفته است ذلّت، دامنگیرش می‌شود که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ﴾ .
بنابراین این‌‌چنین نیست که بفرماید: ﴿تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾ فقط به آن اصل کلّی اکتفا کند، چون حکیم است مشیئتش با حکمت آمیخته است لابد مصلحت هست، بلکه گذشته از آن اصل کلّی، راه‌های خاص را هم ارائه داد.

خیر مطلق بودن و منتسب نبودن شر برای خداوند
اما این ﴿بِیَدِکَ الخَیْرُ﴾ نشان می‌دهد که همه آن موارد خیر است و خیر هم نزد خداست و اگر کسی بخواهد از خیر برخوردار باشد چاره جز این نیست که با خدا ارتباط داشته باشد. در عین حال که فرمود: ﴿وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾ می‌فرماید: ﴿بِیَدِکَ الخَیْرُ﴾ یعنی این کار، خیر است، ذلیل کردنِ انسانِ معاند خیر است، چه اینکه عزیز کردن انسان مؤمن، خیر است گرچه ذلّت شر است؛ اما خدا کار خیر انجام داد، فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ﴾ خود به خود که در اذلّین نمی‌روند، خود به خود که ذلیل نخواهند شد. خدای سبحان انسانِ تبهکار را ذلیل می‌کند «یَرْفَعُ المستضعفین و یَضَعُ المستکبرین و یُهلکُ مُلوکاً و یستخلف آخرین» همه اینها زیر پوشش «الحمد لله» که این کار را می‌کند. خب، حمد در برابر نعمت است خدایی را شکر که این کارها را می‌کند، لذا اگر در آیهٴ دیگر فرمود: ﴿نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ نه یعنی ما شرّ داریم، شما را با شرّتان می‌آزماییم و هر جا سخن از شرّ است مضاف به غیر خداست، نه مضاف به الله. این معوّذتین که برای پناه بردن از شرور به ذات اقدس الهی نازل شده است، ملاحظه می‌فرمایید همه شرور به «ما سوی الله» اسناد پیدا کرد ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ٭ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ﴾، ای ‌«من شرّ المخلوق» نه «من شرّ الخالق» پس خالق، شر ندارد، مخلوق است که شر دارد ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ٭ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ﴾ یعنی «من شرّ المخلوق»، ﴿وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٭ وَمِن شَرِّ النَّفَاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ٭ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ﴾ حاسد شرّ دارد، نه خالقِ حاسد؛ تیرگی شب شر دارد، نه خالق شب. کلّ این شرور به ما سوای حق منسوب است، لذا در دعاهای افتتاحیه عندالصلاة گفته می‌شود «و الخیر فی یدیک و الشرّ لیس الیک» ؛ به تو منسوب نیست یعنی به تو ارتباط ندارد شرّ برای ماست؛ اما آنکه در دعای ‌«ابوحمزه ثمالی‌» آمده است «خَیْرُکَ اِلَیْنا نازِلٌ وَشَّرُنا اِلَیْکَ صاعِدٌ» یعنی گزارشگران تو گزارش می‌دهند که ما بد کردیم، اما اینکه در دعاهای افتتاحیه می‌آید «و الشر لیس إلیک» یعنی «لا یستند الیک» شرّ برای تو نیست، تو خیر می‌فرستی، اگر نسیمی بر کنیف بوزد بوی بد بیاورد تقصیر نسیم نیست، لذا همه این شرور به خلق اسناد پیدا می‌کند.

پرسش:...
پاسخ: ذلّت برای آزمون نیست، هرگز خدا کسی را برای امتحان ذلیل نمی‌کند خدا کیفر می‌دهد. البته در قبال این کیفر اگر کسی صبر کرد و جبران کرد به مقصد می‌رسد.

خیر و شرّ، ابزار آزمون الهی
انسان را خدا هم از کرامت تکوینی برخوردار کرد و هم او را وادار کرد از کرامت تشریعی بهره‌مند بشود ﴿فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ٭ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ٭ کَلَّا﴾ هر دو را ردع می‌کند، فرمود نه آن داشتن تکریم ماست و نه این نداشتن اهانت ما، ما اینها را می‌آزماییم؛ اما ذلّت برای کسی است که مؤمن نباشد این کیفر است، نظیر ضلالت.
پرسش:...
پاسخ: بیماری همان روایتی که در روز اول این بحث خوانده شد که مرحوم امین‌‌الاسلام در مجمع‌البیان نقل می‌کند به عیادت حضرت امیر(سلام الله علیه) رفتند به حضرت عرض کردند حالتان چطور است؟ فرمود: «بِشَرٍّ» عرض کردند شما هم این تعبیر را دارید؟ فرمود آری، خدا فرمود: ﴿نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ این ﴿فِتْنَةً﴾ یک مفعول مطلقی است که تأکید فعل را دارد؛ منتها از ماده فعل نیست «نفتننکم فتنة»، «نفتنکم فتنة» مثل ﴿لَقَدْ فَتَنَّا﴾ که درباره حضرت موساست، درباره انبیای دیگر است. ما شما را با مرض می‌آزماییم، ما بد نکردیم کار ما امتحان است، پس «و الشَّرُ لیس الیک» آنچه به الله اسناد دارد امتحان است، امتحان چیز خوبی است. مرض برای مریض بد است در کلّ نظام خیر است و اگر مرض نبود این همه داروها کشف نمی‌شد، پیشرفت پزشکی و داروسازی و همه علوم متفرّعه به برکت مرض است، اگر مرض در عالم نبود این اسرار فراوان کشف نمی‌شد؛ اما مرض برای بیمار یک شرّ نسبی را به همراه دارد و آزمون خداست، آزمون خیر است.
در سورهٴ «ناس» هم فرمود: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ٭ مَلِکِ النَّاسِ ٭ إِلهِ النَّاسِ ٭ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ﴾ پس چه در مسائل روانی، چه در مسائل غیرروانی؛ شرّ به مخلوق برمی‌گردد از شرّ ابلیس، از شرّ ما خلق، از شرّ حاسد ﴿مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ٭ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾.
پرسش:...
پاسخ: لیل شرّ نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر؛ وقتی دزدان مسلّح می‌آیند از تاریکی دارند سوء استفاده می‌کنند حالا می‌رسیم به خود لیل که ذات اقدس الهی به لحظه لحظه شب سوگند یاد می‌کند پربرکت است؛ اما آن‌که از تاریکی شب و خواب بودن صاحبخانه دارد سوء استفاده می‌کند آن شرّ است.

اهمیت اوقات و مورد سوگند قرار گرفتن آنها در قرآن
اما در آیهٴ بعد که فرمود: ﴿تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ﴾ درباره لیل و نهار ملاحظه فرمودید تاکنون چند طایفه از آیات بررسی شد. خودِ لیل و نهار را گاهی خدای سبحان به عنوان آیت ذکر می‌کند که ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾ در سورهٴ «اسراء» و چون آیت است و آیت حق است خدای سبحان به این آیت، سوگند یاد می‌کند حالا یا به مطلق لیل، نظیر ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی﴾ یا به شبهای خاص ﴿وَالْفَجْرِ ٭ وَلَیَالٍ عَشْرٍ﴾ و مانند آن سوگند یاد می‌کند و چون لحظه، لحظه‌های شب هر کدام برای خود حسابی دارد و برکتی دارد به این لحظه، لحظه‌های شب هم سوگند یاد می‌کند، وقتی که کاملاً شب تاریک شد همه در حال استراحت‌اند حیوان و انسان آرام‌اند، بهترین موقع برای استراحت همان دلِ شب است که هیچ حرکتی در کار نیست، خدا به این حالت سوگند یاد می‌کند و بهترین حالت برای عبادت، وقتی است که انسان خستگیِ روز را با استراحت شب برطرف کرد، حالت نشاطی دارد، می‌شود سَحَر به این سحر سوگند یاد می‌کند. آن وقتی که شب فراگرفت همه را در خود جمع کرد زیرِ پوشش تاریکی جا داد همه خوابیدند می‌فرماید: ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی﴾ ، ﴿وَالَّیْلِ إِذَا سَجَی﴾ ، ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا﴾ ﴿وَاللَّیْلِ وَمَا وَسَقَ﴾ این طوایف اربعه یا بیش از اربع، اینها همه ناظر به سوگند به نیمه‌شب است ‌«وَسَق‌‌» یعنی جمع کرد. سخنِ متّسق، سخن منتظم و هماهنگ یعنی جمع‌اند خلاصه، حرفی است جمع‌بندی شده، کتاب متّسق این‌‌چنین است. وقتی شب فراگرفت و تاریکی‌اش همه را فرو برد این حالت وسوق اوست ﴿وَاللَّیْلِ وَمَا وَسَقَ﴾ چه اینکه ماه وقتی این نورهای کم را جمع کرد از هلال درآمد به صورت بدر شد، می‌شود ﴿وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ﴾ آن هم در حقیقت وسوق است، می‌شود «والقمر وما وسق».
خب، پس به این نیمه‌شب که بهترین فرصت برای استراحت است هیچ مزاحمی از انسان و حیوان نیست آ‌نها که می‌‌خواستند بیایند آمدند و خوابیدند، آ‌نهایی هم که می‌خواهند بروند هنوز وقت نشده، لذا ﴿وَالَّیْلِ إِذَا سَجَی﴾ هست، ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی﴾ است، ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا﴾ است، ﴿وَاللَّیْلِ وَمَا وَسَقَ﴾ است و مانند آن. آن وقتی که استراحت تمام شده نوبت به سَحَر رسید، آن‌گاه که بهترین فرصت هست برای عبادت، به این هم سوگند یاد می‌کند ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ﴾ است ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ﴾ است. «عسعس» آن تاریکی کم‌رنگ است، آخرِ شب تاریکی کم‌رنگ است زمین دیگر مُسجّا نیست، شب ساجی نیست، چون کم‌کم دارد روشن می‌شود، چه اینکه اول شب هم «عسعس» هست، هنوز کاملاً تاریک نشد به این حالت سحری شب که شب دارد می‌گذرد، می‌فرماید: ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ﴾ حالا که سیرش شروع شد دارد می‌رود، دارد پشت می‌کند به سَحَر قسم.
خب، این حالات گوناگون را ذات اقدس الهی با این سوگندها ما را به این آیت بودنش متوجه کرد به این جزئیات هم عنایت کرد، چه اینکه درباره روز هم همین طور است. روز آن اوایلش که فجر است به او علی حدّه [جداگانه] سوگند می‌کند ﴿وَالْفَجْرِ﴾ و آن وقتی که: چون بهترین فرصت برای عبادت همان است. آنجایی که بهترین فرصت برای کار کردن است: ﴿وَالضُّحَی ٭ وَالَّیْلِ إِذَا سَجَی﴾ ‌«ضُحیٰ‌» یعنی نیم‌روز به نیم‌شب قسم می‌خورد، به نیم‌روز قسم می‌خورد، برای اینکه بحبوحهٴ کسب و کار نیم‌روز است همه در معرض‌اند، چه اینکه بحبوحهٴٴ عبادت همان فجر است که هر کسی مشغول کار خودش است در کار عبادی. به این قطعات گوناگون سوگند یاد می‌کند تا هر قطعه‌ای که منفعتی دارد ما را به آن منفعت آگاه کند.

تقدم نام شب بر روز در قرآن کریم
معمولاً در قرآن کریم لیل قبل از نهار ذکر شده است در همین آیه هم ﴿تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ﴾ اول لیل است بعد، معمولاً در قرآ‌ن کریم لیل قبل از نهار است چه آنجا که بیان اسرار طبیعی عالم را ذکر می‌فرماید، چه آنجا که دستورات خود را به انبیا می‌رساند ﴿أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلاً أَوْ نَهَاراً﴾ یا ﴿بَیَاتاً أَوْ نَهَاراً﴾ که بیات، همان بیتوته شب است یا نوح می‌فرماید: ﴿دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَنَهَاراً﴾ چون براساس آ‌ن حسابهای قمری، شب مقدّم بر روز است، شب جمعه است و بعد روز جمعه، شب ماه مبارک رمضان است و بعد ماه مبارک رمضان، وقتی ماه مبارک رمضان تمام شد؛ سی روز تمام شد، شب عید فطر است و بعد روز عید فطر، چون با ماههای قمری این احکام تنظیم شده است، معمولاً لیل قبل از نهار است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ براساس تکوینی، لیل مؤخر است نه مقدم، چه اینکه بحثش گذشت.
در چند جای قرآن کریم سخن از تقدّم نهار بر لیل است یعنی این تقدّم لفظی البته، مثل اینکه آن موارد هم تقدّم لفظی دارد. در این کریمه که می‌فرماید: ﴿فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً﴾ سخن را از صبح شروع کرده که صبح را خدا شکافت برای کسب و کارتان و شب را برای آرامشتان یا دستورات عبادی که می‌دهد، می‌فرماید: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ﴾ که این سخن از تقدّم نهار بر لیل است تقدّم ذکری. یا در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» وقتی نمازهای پنج‌گانه و اوقات ظهرین و مغربین صبح را ذکر می‌فرماید، می‌فرماید: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾ که اینجا هم سخن از تقدم ذکری نهار بر لیل است یا در سورهٴ «شمس» که به اینها سوگند یاد می‌کند بعد از ﴿وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ٭ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا﴾ سخن از ﴿وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا﴾ است، بعد سخن از ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا﴾ در این‌گونه از موارد که البته زیاد هم نیست سخن از تقدّم ذکری نهار بر لیل است و اما در غالب موارد، لیل بر نهار مقدم است، البته اینها تقدم ذکری است و تقدم دیگر را به همراه ندارد.

عدم تقابل حکمه ‌«‌یوم» با شب
پرسش:...
پاسخ: در آن‌گونه از موارد، یوم به معنی نهار نیست در برابر لیل نیست، چون اینکه در این آیات لیل و نهار مطرح است، نه لیل و یوم، برای اینکه در آن اوایل بحث هم اشاره شد که صلوات یومیه که می‌گویند مجموع شبانه‌روز را هم می‌‌گویند یوم و آن یوم، در مقابل لیل نیست نه در گذشته یوم در مقابل لیل بود که ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ نه در آینده یوم، در مقابل لیل است که یَوْمَ الْقِیَامَةِ یومی نیست که در مقابل شب باشد، چون بساط شب و روز برچیده شد شب و روز براساس این نظام کیهانی است اگر ﴿وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ اگر ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ اگر ﴿إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ﴾ جای برای لیل و نهار نیست، آن روزی است که در مقابل شب نیست آن نهار نیست، یوم است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اصلاً کلّ مجموعه نظام سماوات و ارض می‌فرماید در شش مرحله است حالا خورشید چه موقع پیدا شد جزء این مراحل وسطاست، می‌فرماید دو روز بعد از اینکه فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ می‌فرماید خدا کسی است که ﴿خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ﴾ درباره سماوات هم می‌فرماید: ﴿فِی یَوْمَیْنِ﴾ دو روز به سماوات اختصاص یافت، دو روز به ارض اختصاص یافت، قهراً آن دو روز دیگر هم به «ما بین السماوات والارض» اختصاص پیدا می‌کند.
این مجموعهٴ نظامی کیهانی، روز به معنای روزگار یا تطوّر و امثال ذلک است، به معنای در مقابل لیل نیست. آن وقت شمس هم در همین که ﴿جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَالْقَمَرَ نُوراً﴾ و در بین این سماوات ستاره‌ها را قرار داد و مانند آن، مجموعهٴ تنظیم سماوات با همهٴ ستاره‌های ثابت و سیّارش دو روز طول کشید، زمین هم دو روز طول کشید حالا زمین همین زمین است یا ‌«ارضین سبع‌» یکی از آنها این است و مانند آن بحثٌ آخر، در آغاز خلقت، یوم در مقابل لیل نبود، در انجام خلقت هم یوم، در مقابل لیل نیست ﴿یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ﴾ ، ﴿یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ «یوم کذا و کذا» این یومی نیست که در مقابلش لیل باشد برای ابد یوم بی‌لیل است. بهشتیها در یوم بی‌لیل‌اند روشنی آنها را خودشان تأمین می‌کنند نه روشنی آنها با شمس و قمر، چون ﴿لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً﴾ ؛ اما غالب موارد لیل مقدّم بر نهار است چه اینکه در موارد دیگر هم نهار مقدّم بر لیل است.

مراد از ‌«‌خلف» هم بودن رابطه شب و روز
رابطهٴ لیل و نهار را گاهی ذات اقدس الهی به عنوان خِلفه یاد می‌کند که می‌فرماید خدا کسی است که ﴿جَعَلَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾ ؛ هر کدام خَلف دیگری‌اند، پشت سر دیگری می‌آیند. قبلاً هم این آیه بحث شد و روایتی هم که در ذیل این کریمه بود بحث شد که از معصوم(علیه السلام) رسیده است که خلق کرد لیل و نهار را ﴿خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾ هم به این معناست که لیل و نهار آیتی از آیات الهی‌اند و انسانِ ذاکرِ شاکر می‌تواند از خلقت لیل و نهار به یاد حقّ مذکورِ مشکور پی ببرد و هم می‌تواند عبادتهایی که در شب انجام نداد در روز قضا به جا بیاورد ، چون ﴿جَعَلَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾ که روایت در ذیل آیه، به این وضع آمده است یعنی اگر کسی عبادت شب از او فوت شد در روز، قضا به جا بیاورد یا عبادت روز را در شب قضا به جا بیاورد، گرچه روایات دیگری هم هست که اُولیٰ آن است که عبادتهای شب را در شب بعد قضا به جا بیاورند ؛ اما در ذیل این آیه هم چنین روایتی هم هست. این می‌شود ﴿الَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾.

دو احتمال در معنای ‌«‌اختلاف» داشتن شب و روز
اما غیر از خِلفه بودن و خَلف آمدن اختلافی هم هست که در قرآن کریم از کیفیت ارتباط لیل و نهار به اختلاف لیل و نهار یاد شده است که قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش گذشت، آیهٴ 164 سورهٴ «بقره» این بود که ﴿إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ﴾ این اختلاف یا به این معناست که هر کدام خَلف دیگری می‌آیند یا نه، لیل و نهار اختلاف پیدا می‌کنند، گاهی لیل و نهار اختلاف و تفاوت ندارند مثل، اعتدال خریفی و ربیعی اول فروردین، اول مهر و مانند آن در این مناطق معمول که شبانه‌روز بشود دوازده ساعت، گاهی لیل و نهار اختلاف دارند، مثل اکثر حالات شبانه‌روز در این قسمتهای ربع مسکون. اختلاف لیل و نهار یعنی گاهی شب کوتاه است، گاهی شب بلند؛ گاهی روز کوتاه است، گاهی روز بلند. این همان ﴿یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ﴾ خواهد بود. پس اگر اختلاف به این معناست که شب به دنبال روز و روز به دنبال شب می‌آید این همان است که ﴿خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾ و اگر اختلاف به معنای تفاوت لیل و نهار باشد این همراه با ﴿یُولِجُ اللَّیْلَ﴾ و امثال ذلک خواهد بود. ﴿یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهَارِ﴾ است، ﴿وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَی اللَّیْلِ﴾ است یا ﴿یُقَلِّبُ اللَّهُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ﴾ است خدای سبحان لیل و نهار را منقلب می‌کند یعنی لیل را نهار می‌کند، نهار را لیل می‌کند. لیل را نهار می‌کند و نهار را لیل می‌کند هم نسبت به موقعیتهای جغرافیایی این‌طور است یک وقت یک جا شب است، جای دیگر روز گاهی به عکس، گاهی نه، در مکان واحد به اختلاف زمان با «ایلاج اللیل فی النهار و ایلاج النهار فی اللیل» تقلیب می‌کند ﴿یُقَلِّبُ اللَّهُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ﴾ پس گاهی با وحدتِ زمان و تعدّد مکان، سخن از تقلیب لیل و نهار است، گاهی با حفظ وحدت مکان و تعدّد زمان، سخن از تقلیب لیل و نهار است.

حالات گوناگون شب و روز، آیت و نشانه الهی
آن‌گاه این حالات گوناگون را هم ذات اقدس الهی آیت می‌شمارد و می‌فرماید اینها آیات‌اند برای قومی که یَعقل باشند و نظایر آن.
در مواردی دیگر به همین سه، چهار اصل یاد شده برمی‌گردانند. در سورهٴ مبارکهٴ «نور» آیهٴ 44 این است ﴿یُقَلِّبُ اللَّهُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُوْلِی الْأَبْصَارِ﴾ که اینجا سخن از تقلیب لیل و نهار است. در سورهٴ «فرقان» آیهٴ 62 این بود ﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾ چه اینکه در موارد دیگر یا به طور التزام یا به طور مطابقه همین معانی را تبیین می‌کند، آیهٴ پنج سورهٴ «زمر» این است که ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَی اللَّیْلِ﴾ آنجا که سخن از ورود یکی در دیگری است چاره جز تکرار نیست، نظیر آیهٴ ‌«تکوی‌ر»، نظیر آیهٴ ‌«ایلاج‌» و مانند آن آنجا که سخن از اختلاف است یا تقلیب است با کلمهٴ اختلاف و با کلمهٴ تقلیب هر دو معنا را تبیین می‌کند [و] دیگر نیازی به تکرار نیست، لذا می‌فرماید: ﴿إِنَّ فِی اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ﴾ یا ﴿یُقَلِّبُ اللَّهُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ﴾ اینجاها دیگر تکرار نیست؛ اما در مسئله تکویر، نظیر آیهٴ پنج سورهٴ «زمر» می‌فرماید: ﴿یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَی اللَّیْلِ﴾.
بنابراین سوگندهایی که خدای سبحان به این حالات گوناگون یاد کرده است آنها هم مشخص می‌شود.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:16

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن