display result search
منو
تفسیر آیات 26 و 27 سوره آل‌عمران _ بخش ششم

تفسیر آیات 26 و 27 سوره آل‌عمران _ بخش ششم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 5 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 26 و 27 سوره آل‌عمران _ بخش ششم"

نظم منطقی در تفسیر آیه ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ المُلْکِ﴾
دیدگاه برخی مذاهب درباره حقیقت رزق و طلب
ضرورت رعایت بینش توحیدی در اعطا و اخذ صدقه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ﴿26﴾ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴿27﴾

نظم منطقی در تفسیر آیهٴ ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ﴾
در ذیل این دو آیه که جزء غرر آیات سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران»‌اند، سیدناالاستاد مرحوم علامه(رضوان الله علیه) سه مسئله را در همین تفسیر شریف المیزان عنوان کردند.
اوّلی مسئله تفسیری، کلامی است و آن مسئله رزق است، دومی هم مسئله علمی است و سومی هم مسئله عقلی؛ اما نظم صناعی اقتضا می‌کرد که آنچه مربوط به مسئله علمی است آن را اول ذکر می‌کنند، آن درباره اصل مالکیت و پیدایش مِلک و امضای اصل مالکیت در اسلام و امثال ذلک است. دوّمی مسئله رزق است و سومی مسئله علّی و معلولی و قاعده عقلی است.
نظم صناعی اقتضا می‌کرد که آنچه مربوط به مِلک و مُلک است آن را اول ذکر بکنند، برای اینکه ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ﴾ از آغازش از اینجاست و آنچه را که اول ذکر کردند به نام مسئله رزق، نظم طبیعی اقضا می‌کرد که آن را بعد ذکر بکنند، چون در ذیل آیه دوم مسئله رزق است ولی ایشان در ذیل همین آیهٴ دوم قبل از این دو مسئله این را به عنوان بحث جدا نه، به عنوان بحث در ذیل همین آیه به عنوان «کلامٌ فی الرزق» عنوان کردند. ما هم تبعاً لسیدناالاستاد این سه مسئله را به همین وضعی که ایشان عنوان فرمودند عرض می‌کنیم، گرچه نظم طبیعی غیر از آن اقتضا دارد.

دیدگاه برخی مذاهب دربارهٴ حقیقت رزق و طلب
اوّلین مسئله‌ای که ایشان عنوان کردند مسئله رزق است که رزق چیست، رزق بحثی در کتابهای کلامی هست، مثل تجرید و امثال تجرید که ملاحظه فرمودید که «الرزق ما هو» و آیا تحصیل رزق لازم است یا نه، این دو مسئله را مرحوم خواجه در تجرید عنوان کرد و مرحوم علامه شرح کرد و مانند آن.
اشاعره بر اساس همان تفکّر جبریشان معتقدند که هر چه به انسان رسید رزق اوست «حلالاً کان أو حراماً»، معتزله بر آن‌اند که رزق «ما یصحّ انتفاع به» است؛ چیزی که انتفاع آن صحیح باشد و دیگری حقّ منع نداشته باشد او رزق است.
مسئله دیگر آن است که آیا تحصیل رزق جایز است یا نه، مرحوم خواجه فرمود که طلب رزق سائق است و مرحوم علامه هم وفاقاً للمتن چنین شرح کردند و عده‌ای از صوفیه را مخالف این دانستند که تحصیلش جایز نیست، برای اینکه حلال و حرام دارد و امثال ذلک. خب پیداست که از این چه فکری نشئت گرفته دیگر.

علّت اطلاق رزق بر خوراکیها
اینکه رزق چیست، لغتاً و عُرفاً آنچه را که انسان استفاده می‌کند این رزق است، اختصاصی به خوراکی ندارد و اگر احیاناً به خوراکی گفته می‌شود رزق، برای آن است که خوراکی اعم از چیزی است که خورده می‌شود یا پوشیده می‌شود یا بهره‌هایی دیگر از او گرفته می‌شود، چه اینکه در ذیل کریمهٴ ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ آنجا ملاحظه فرمودید که منظور از اکل خوردن نیست، چه اینکه در تعبیرات عرفی می‌گوییم مال مردم را خورد یا مال مردم را نخورید منظور خوردنِ مادّی در مقابل پوشیدن نیست، آن‌که فرش دیگری را زیر پا گذاشت مال مردم را خورد، آن‌که تیرآهن غصبی را روی اتاق بر بالای سر خود گذاشت او هم مال مردم را خورد، آن‌که نان حرام را خورد آن هم مال حرام را خورد. خوردن، چون اظهرِ منافع است، لذا کار به خوردن اسناد پیدا کرد وگرنه ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾ آنجا مراد مطلق تصرّف است، چه اینکه ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ آنجا مطلق تصرّف است و مانند آن. پس اگر رزق بر خوراکی اطلاق می‌شود برای آن است که خوراکی معنای جامعی دارد و احیاناً با قرینه ممکن است کلمهٴ رزق به معنای خوراکی در مقابل پوشاکی و پوشیدن باشد، چه اینکه شواهدی هم در قرآن کریم هست، این یک مطلب.

گستردگی معنا و مصادیق رزق
چون منظور از رزق هر چیزی است که انسان بهره می‌برد و بهره‌های انسان گاهی مادّی است و گاهی معنوی، گاهی دنیایی است و گاهی اُخروی همه اینها رزق به حساب می‌آید. بهره‌های مادی مثل همین نان و میوه که بهره‌های مادی است، بهره‌های معنوی خواه در دنیا باشد، نظیر عزّت و شوکت و حیثیت و وجیه بودن و امثال ذلک. بالاتر از اینها که یک امر حقیقی است و معنوی، نظیر علم و معرفت و نبوت و رسالت و خلافت و ولایت و امامت و اینها هم رزق است، چون بعضی از انبیا از مقام شامخ خودشان وقتی یاد می‌کنند می‌فرمایند خدا به ما روزی حَسَن داد، نظیر آنچه از شعیب(سلام الله علیه) نقل می‌شود، پس این هم مطلب ثانی که رزق، گذشته از اینکه اعم از مادی و معنوی است، اعم از اعتباری و حقیقی هم هست، اعم از دنیوی و اخروی هم هست، اعم از مُلکی و ملکوتی هم هست و مانند آن، همه اینها رزق است.

«‌خیر الرازقین» بودن خداوند و امکان اطلاق رازق بر مخلوق
مطلب سوم آن است که رازق کیست، در اینکه خدا رازق است سخنی در او نیست؛ اما آیا غیرخدا هم رازق است یا نه؟
در قرآن کریم آیاتی هست که دلالت بکند که غیرخدا هم رازق است؛ منتها خدا ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است. آیه پایانی سورهٴ «جمعه» که خدا ﴿وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است یا آیاتی که در سورهٴ «سبأ» و مانند آن است که خدا را به عنوان ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ می‌ستاید، نشانهٴ آن است که دیگران رازق‌اند؛ منتها خدا ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است. منتها همان‌طوری که در بحث عزّت، شفاعت، قدرت و مُلک و مانند آن این شواهد یادشده گذشت، قرآن دو تعبیر دارد: یک تعبیر آن است که این‌گونه از اوصاف کمالی را به غیر خدا هم اسناد می‌دهد، تعبیر دیگر آن است که در موارد جداگانه این کمالات را یکجا منحصر در حق سبحانه و تعالی می‌کند. جمع این دو طایفه آیات نشان می‌دهد که اگر دیگران از آن کمالات برخوردارند نه به این معناست که خدا این کمال را به طور نامحدود دارد و دیگران به طور محدود، چون نامحدود جا برای غیر نمی‌گذارد، بلکه به این معناست که ذات اقدس الهی بالاصالة و بالذات دارند، دیگران بالتبع یا بالعرض دارند و معنای بالعرض بودن این است که مظهر ذات اقدس الهی‌اند یعنی ذات اقدس الهی از این راه به انسان روزی داده است. آن وقت اگر معنای رازق بودنِ افراد دیگر مشخص شد معنای آن حدیث شریف که «مفنْ لَمْ یَشْکُرِ المخلوق، لَمْ یشکُر الخالق» هم روشن می‌شود این نه به آن معناست که انسان تملّق خودش را با این حدیث توجیه کند؛ بگوید من از زیدی که به من احسان کرده است باید حق‌شناسی کنم نامهٴ فدایت شوم بنویسم، برای اینکه «من لم یشکر المخلوق، لَمْ یشکُر الخالق» این حدیث جلوی هرگونه تملّق و چاپلوسی را می‌گیرد، می‌فرماید از مخلوق «بما أنه مخلوق» تشکر کن یعنی بگو خدا را شکر می‌کنم که از این راه به من خدمت کرده است، این را در حضور او هم بگو که از مخلوق «بما أنه مخلوق» تشکر کنی نه از زید. مخلوق «بما أنه مخلوق» می‌شود مجرای فیض خالقیت. هم توحید صدمه ندید، هم این شخص با رنج برنگشت. می‌گویید خدا را شکر می‌کنم که با دست شما این احسان به من رسیده است. مبادا انسان به بهانهٴ اینکه به این حدیث عمل بکند از آن رازقِ اصلی بماند و این آیینه را بستاید، مخلوق «بما أنه مخلوق» اگر تشکّر شد یعنی شکر برای خالق است شما اگر عالم را احترام کردید در حقیقت علم را احترام کردید، نه زید را. نشانه‌اش آن است که این علم اگر از زید رخت بربست دیگر زید محترم نیست یا به علم عمل نکرد دیگر گرامی نیست، معلوم می‌شود شما زید را احترام نکردید او به عنوان قضیهٴ حینیه وقتی که دارید به علم بها می‌دهید این علم در صدر زید و در قلب زید جا گرفته است. شکرگزاری از مخلوق «بما أنه مخلوق» یعنی ستایش خالق.
خب، پس آیاتی که می‌فرماید او ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است ﴿وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است، نظیر اینکه می‌فرماید: ﴿أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ﴾ است، نظیر اینکه می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ﴾ بعد در جای دیگر می‌فرماید: ﴿فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً﴾ نظیر اینکه در مسئله قوّه می‌فرماید: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ یا درباره حضرت یحیی فرمود: ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ بعد فرمود: ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که این مقدار از شواهد بحثش گذشت.
خب، پس قوّه را خدای سبحان به خیلی اسناد می‌دهد بعد در سورهٴٴ «بقره» ‌فرمود همه قوّه برای خداست. شفاعت را به خیلیها اسناد می‌دهد، بعد می‌فرماید شفاعت همه‌اش برای خداست. عزّت را به خیلیها اسناد می‌دهد، بعد می‌فرماید عزّت همه‌اش برای خداست. مُلک را به خیلیها اسناد می‌دهد، بعد می‌فرماید مالکِ مُلک خداست ﴿بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ است و امثال ذلک، رزق هم بشرح ایضاً [همچنین].

پرسش:...
پاسخ: نه؛ ﴿أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾ هم همین‌طور است غرض اسناد این وصف است به غیر خدا، خب ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾ یعنی ما خالقین فراوانی داریم؛ منتها خدا احسن است ولی در کریمهٴ دیگر می‌فرماید: ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ یا ﴿خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ﴾ پس دیگر جا برای این نیست که دیگری هم خالق است؛ منتها خدا بهتر؛ اما ظاهر آیهٴ سورهٴ «مؤمنون» این است که خدا ﴿أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ﴾ است ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾ این نه به آن معناست که دیگران هم خالق‌اند، خدا هم خالق است؛ منتها خدا بهتر. این نه به آن معناست که دیگران هم رازق‌اند، خدا هم رازق است؛ منتها بهتر. دیگران آینه‌دار جمال رزق اویند.

رزاق بودن مخلوق به عنوان مظهر رزّاقیت خداوند
در سورهٴ «ذاریات» این‌‌چنین آمده است ﴿مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ ٭ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ این ضمیر «فتح» با معرفه بودن خبر زمینه حصر را فراهم می‌کند. اگر گفته می‌شد «ان الله رازق» با آن ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ منافات نداشت؛ اما گفته شد ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ دیگر جا برای غیر نمی‌ماند که بگوییم غیر هم رازق است؛ منتها خدا بهتر معلوم می‌شود غیر مجرای فیض اوست، مثل اینکه ما بگوییم ـ معاذ الله ـ از باب تشبیه معقول به محسوس، بگوییم اقیانوس نامحدود آب دارد، همه را سیراب می‌کند و این جویها هم آب دارند؛ منتها اقیانوس بیشتر، این‌طور نیست که این در کنار او باشد، چون اگر ذات اقدس الهی تنها رازق است «کما هو الحق» دیگری را او فرستاده که به انسان چیزی بدهد، نه اینکه دیگری خودش حرکت کرده، دیگری مأمور اوست که به انسان بدهد، چه اینکه اگر کسی آمده از انسان چیز بگیرد خودش نیامده او را هم خدا فرستاده. قبلاً این حدیث شریف از نهج‌البلاغه خوانده شد، این از آن احادیث روشن نهج‌البلاغه است که حضرت فرمود: «الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ» اینکه آمده از شما چیز بگیرد خودش نیامده او را خدا فرستاده ردّش نکن، این رسول خداست. برخی خیال کردند که آنچه در نهج‌البلاغه راجع به رسول است یعنی راجع به پیامبر(علیه آلاف التحیّة و الثّناء) اینها را باید جمع‌آوری بکنند این حدیث همان است که جمع‌آوری کردند این حدیث مربوط به رسول خدا مصطلح نیست، این روح را می‌گویند روحِ توحیدی «الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ» است. خب، اگر رسولِ الله را رد کردی الله را رد کردی، اگر نداری به ردّ حَسن رد کن که او نرنجد بالأخره، پس آن‌که می‌آید می‌دهد رسولِ الله است، آن‌که می‌آید بگیرد رسولِ الله هست، این می‌شود بینش یک موحّد. اگر کسی از رسولِ خدا چیز گرفت باید از رسول «بما أنه رسول» حق‌شناسی کند نه از این زید و اگر کسی به رسول خدا «بما أنه رسول خدا» چیز داد، آن‌گاه معلوم می‌شود که چرا باید دست خودش را ببوسد، چرا باید دست خودش را ببوید، چرا باید دست خودش را بالای سر بگذارد این سه تعبیر در لسان روایات ائمه(علیهم السلام) هست دیگر.

نمونه‌ای از بینش توحیدی در اعطا و اخذ صدقه در روایات
بنابراین اینکه فرمود اگر کسی آمد چیزی از شما بگیرد شما ردّش نکنید وقتی چیزی به او دادید دستتان را ببوسید، دستتان را ببویید، دستتان را بر بالای سر بگذارید، برای اینکه دستتان به دست پیک خدا رسید. این سه حال که در روایات هست، گاهی ائمه(علیهم السلام) دستشان را می‌بوسیدند، دستشان را می‌بوییدند، گاهی هم دست بر بالای سرشان می‌گذاشتند، می‌گفتند دستِ ما به دست پیک خدا رسید .
پرسش:...
پاسخ: خب، آن طور هم اگر کسی آمد به شما چیزی بدهد آن طور بگیرید. خودِ این شخص، او هم دست شما را می‌بوسد، مگر دست شما به دست این مسکین نرسید شما باید دستتان را ببوسید یا ببویید یا بالای سر بگذارید او چه کند؟ باید بگوید «الحمد لله رب العالمین»، بگوید خدا را شکر که به دست شما من را تأمین کرده است او که دستش را نباید ببوسد که، گیرنده خداست، چون پیک اوست. فرمود: ﴿وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾ ؛ فرمود گیرندهٴ صدقات اوست، چون پیک او پیام او را آورده و نیابتاً از طرف او می‌گیرد ﴿یَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾ به استناد همین که آخذ، خداست ائمه(علیهم السلام) دستشان را بالای سر می‌گذاشتند می‌بوسیدند، می‌گفتند دست ما به دست پیک خدا رسید و بیان گویا همان است که در نهج‌البلاغه آمده که «الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ» آن‌گاه انسان در همه کارها توحیدش محفوظ است موحّدانه از مردم چیز می‌گیرد، موحّدانه هم به مردم خدمت می‌کند.

انحصار رازقیت مطلق در خداوند سبحان
بنابراین اگر رزق را در سورهٴ «سبأ» در سورهٴ «جمعه» به غیرخدا اسناد داد، در سورهٴ «ذاریات» فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ تنها رازق اوست، پس دیگران می‌شوند مجاری رزق، نظیر موارد دیگری که فعلی از افعال خدا به غیرخدا اسناد پیدا کرد یا وصفی از اوصاف الهی به غیرخدا اسناد پیدا کرد، بعد همان فعل یا همان صفت به نحو منحصر و حصر برای ذات اقدس الهی ثابت شد، این هم یک مطلب.

پرسش:...
پاسخ: از مخلوق «بما أنه مخلوق» تشکر کردن چیز خوبی است باید هم باشد، نه از زید از این شخص از آن جهت که خلقت خدا را به همراه دارد، پیک خداست یعنی انسان وقتی می‌خواهد حق‌شناسی کند نباید بگوید از شما متشکرم، بگوید خدا را شکر که به دست شما به من احسان شده است. از مخلوق بما انه مخلوق حق‌شناسی کند نه از زید، مثل اینکه وقتی چیزی بخواهد به کسی بدهد به عنوان اینکه این پیک خداست به او چیزی بدهد، نه به عنوان اینکه گداست، اگر به عنوان اینکه گداست چیزی به او داد این می‌شود ترحّم، این ترحّم در حیوانات هم هست، در درختان هم هست. کدام موجود متحرّک است که به دنبال زخمی حرکت نمی‌کند، آن‌که ثواب ندارد که، اگر شما یک گوشه شاخهٴ درختی را زخمی دیدید همه دستگاه درخت تجهیز می‌شوند که آن گوشه را پانسمان کنند، بعد از یک هفته وقتی وارد باغ شدید می‌بینید آن گوشت و آن پوست زخمی شده، درمان شده است به دنبال مجروح رفتن، مجروح را درمان کردن این در گیاهان هم هست، در حیوانات هم هست حیوانات نسبت به خودشان، نسبت به دیگران. این در حدّ یک کمک عاطفی است؛ اما آن کمک که گفتند شما به بینوایان کمک بکنید به عنوان ترحّم نیست، به عنوان احترام است نه ترحّم. به عنوان یک ادبِ دینی است، آن وقت نگفتند وقتی معامله می‌کنید شما کتابی را خریدید، کتاب علمی را خریدید پولی که دادید دستتان را ببوسید یا دستتان را بالای سر بگذارید این نوع دستورات که نیامده. درباره اعطای مال به مستمند است که این سه دستور آمده و مانند آن. اینها سیرهٴ ائمه هم هست دیگر.
پس این می‌شود احترام، نه ترحّم این می‌شود کمک عقلی و انسانی نه عاطفی و حیوانی، انسان خود را موظف می‌داند و قصد قربت هم می‌کند و بهترین مال و پاک‌ترین مال را هم می‌دهد ﴿أَنْفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ﴾ آنها را هم می‌دهد.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر همه اینها پیک‌اند، همه اینها نامه آوردند؛ منتها ارحام نامه‌اش زودتر باید برسد «الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ» که ندارد اگر رَحِم شد رسولِ خدا نیست که همه اینها پیک‌اند؛ منتها این پیک به علاوهٴ یک پیک دیگری است این دو نامه دارد: یک نامهٴ رحامت دارد، یک نامه استکانت هر دو نامهٴ خداست، این دو نامه دستش است آن یک نامه، این را زودتر تحویل بگیرید ﴿وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾ این آیه اول سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است، خدای سبحان برای اینکه به صلهٴ رحم بهای بیشتری بدهد می‌فرماید از خدا بپرهیزید، از ارحام بپرهیزید وقتی خود را کنار ارحام ذکر می‌کند، نام ارحام را کنار نام خود می‌برد می‌خواهد به مسئله صلهٴ رحم بها بدهد ﴿وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾ لذا ارحام دو تا رسالت دارند، اگر مستمند بودند: یکی مستمندی آنها، یکی رحامت آنها، دو تا نامه دستشان از طرف خدا آمدند.

ضرورت رعایت بینش توحیدی در اعطا و اخذ صدقه
پرسش:...
پاسخ: نه، در عمده نیّت است بداند که این شخص را خدا فرستاده و شکر را، سجدهٴ شکر را برای خدا بکند چون هر نعمتی که به انسان رسید سجدهٴ شکر دارد دیگر مستحب است و از این شخص هم بما انّه مخلوق، چون وقتی پیک چیزی به آدم داد توقّع دارد که از آن فرستنده تشکّر بشود، وقتی که از پیک بما انّه پیک تقدیر به عمل آمد هم این شخص خوشحال است که مظهر است، هم ذات اقدس الهی راضی می‌شود و چون خدای سبحان این پیک را انتخاب کرده است نباید انسان جامد باشد برود علی حده [جداگانه] سجده شکر به جا بیاورد و این کسی که مجراست و پیک است این را اعطا نکند بگوید خدا داد، بله خدا داد؛ اما خدا این را انتخاب کرد که به دست این بدهد شما به انتخاب خدا هم بها بدهید خدا خواست به شما خیر برساند؛ اما خواست به دست این پیک به شما خیر برساند.

رازقیت بودن مخلوق به عنوان مظهر رزّاقیت خداوند
مطلب بعدی آن است که این رزق که «بما أنه رزق» وصف منحصر به ذات اقدس الهی است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ این تثبیت شده است؛ هیچ‌کسی را خدا بی‌روزی نیافرید، گرچه هیچ‌کسی از خدا طلب ندارد؛ اما ذات اقدس الهی فعلی را بر فعل دیگر خود، اسمی را بر اسم دیگری از اسمای حُسنای خود حاکم می‌کند، همان‌طوری که به نحو کلی می‌فرماید: ﴿کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾ در زمینه تأمین ارزاق هم می‌فرماید: ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إلاّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ کسی چیزی بر خدا طلب ندارد؛ اما ذات اقدس الهی تأمین معیشت موجودات و حیوانات را بر وصف رازقیّت خود تحمیل کرده است یعنی رحمتِ خدا، تأمین روزی را بر وصف رازقیّت حق تحمیل کرده است، نه اینکه از جای دیگر خدای سبحان زیر پوشش یک قانون قرار گرفت، بلکه خودش در مرتبه‌ای بر خودش در مرتبهٴ دیگر چیزی را جعل کرد تکویناً ﴿کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾ از این قبیل است ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ از این قبیل است.

پرسش:...
پاسخ: نه؛ رزّاق صفت است صفت پیشه‌ای است، حرفه‌ای است، نسبت است مثل بنّا، بزّاز، رزّاق، بقّال اینها صیغهٴ مبالغه نیست، اینها نسبت است تنها کسی که رازق است در عالم اوست یک اطلاق مربوط به ماده است که «الرزق ما هو» آن بحثش گذشت که همه نِعَم ظاهری و باطنی و دنیایی و اخروی و مُلکی و ملکوتی را رزق می‌گیرد. یک بحث در این است که رازق چه کسانی‌اند، آن دو طایفه از آیات بود: یک طایفه از آیات که فرمود رازقین خیلی‌اند؛ منتها خدا ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است، یک طایفه هم این است که تنها رازق خدای سبحان است آن وقت جریان رزق نظیر عزّت و قوّت و شفاعت و مُلک و خلقت و امثال ذلک می‌شود که در آن پنج، شش طایفه خدای سبحان آن اوصاف را یا آن افعال را به غیر خود اسناد می‌دهد «فی موردٍ» و حصر می‌کند در خودش «فی موردٍ آخر» که جمع دلالی داشت، درباره مسئله رزق هم بشرح ایضاً [همچنین]، ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ﴾ این هیئت دلالت دارد بر اینکه این صفت مخصوص اوست، دیگری رازق نیست، مگر اینکه آینه‌دار جمال رزق او باشد.

تأمین رزق انسانها در پرتو بهره‌مندی از زمین
مطلب بعدی آن است که این رزق را ذات اقدس الهی بر خود تأمین کرده است این یک امر ثابتی است که ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ .

پرسش:..
پاسخ: دیگری آمده جلوی رزق این را گرفته و این هم در جای خود نشسته این انظلام و آن ظلم، دو تایی کمک کردند که این شخص از گرسنگی مُرد وگرنه فرمود: ﴿فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها﴾ فرمود روی دوش زمین سوار بشوید روزی بگیرید روزی شما در زمین است. آدمی که بیکار باشد خب عمداً کمک می‌کند به ظالم سلطه‌گر ﴿فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها﴾ روی مِنکب، روی دوش زمین سوار شدن کار آسانی نیست، فرمود این یک مرکب ذلولی است، نرمی است بالأخره سوار بشوید زمین را برای شما ذلول قرار داد مثل سایر حیوانات ذلول و نرم؛ اما بالأخره این مقدار سختی را تحمل کنید که سوار بشوید دیگر. انسان بی‌کار بنشیند دعایش هم مستجاب نیست.

مراد از ﴿وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ﴾
مطلب بعدی آن است که این حق که فرمود: ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ از این کلمهٴ ﴿عَلَی﴾ یک وضع استفاده می‌شود؛ منتها خدا بر خودش در مرتبه‌ای از مراتب اسمای حُسنا چیزی را وضع کرد؛ اما آیه‌ای که دارد ﴿إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» آیهٴ 23 این شاید وِزان آیهٴ سورهٴ «هود» را نداشته باشد، گرچه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) هر دو را در یک سیاق ذکر کرد . آن آیه سورهٴ «هود» ظاهرش این است که خدا بر خودش تأمین روزی را لازم کرد. این آیهٴ 23 سورهٴ «ذاریات» این است که رزق حق است، آمدنی است، این وعده است نه حتمِ بر خود، مثل اینکه فرمود: «أنّ الموت حق» یعنی مرگ یقینی است ﴿أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَّ رَیْبَ فُیهَا﴾ «ان الجنةَ حقٌ وَ اَنّ النار حقّ» یعنی «ثابتٌ، محقّق» «ان الرزق حق» یعنی «ثابت محقق قطعیٌ فی الخارج» نه «حق» یعنی «حقٌّ لکم علی الله» تا نظیر آیهٴ سورهٴ «هود» بشود، آن آیه یک مضمون دیگری دارد، این آیه یک مضمون دیگری دارد؛ منتها ﴿مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ﴾ این ﴿مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ﴾ یک نمونهٴ روشنی برای حق بودن است، همان‌طوری که حرف می‌زنید تردیدی ندارید که حرف می‌زنید، تردیدی هم نداشته باشید که روزی شما این‌طور است، یقینی است از اینکه انسان ناطق است که تردیدی در آن نیست، از اینکه خدا رازق است، روزی را می‌رساند آدم تردیدی در این نیست، این یک بیان.
بیان دیگر این است که مگر همه شما هر چه که در ذهنتان دارید یکجا می‌گویید یا تدریجاً می‌گویید، همه روزیتان نباید یکجا به شما برسد تدریجاً به شما می‌رسد ﴿مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ﴾ عجله نکنید که حرفی که باید به عنوان خبرِ مبتدا بیاید، همراه مبتدا بیاید، روزی که بعد باید بیاید الآن بیاید برای چه عجله می‌کنید.

پرسش:...
پاسخ: چرا، همه دارند می‌دوند؛ اما مشخص است که چه کسی به چه اندازه می‌رسد.
پرسش:...
پاسخ: این یکی، هوشِ استخراج را به شما دادیم دو تا، ﴿قَدَّرَ فَهَدَی﴾ رابطه بین مرتزق و رزق را تأمین کردیم سه تا، تشریعاً این کار را واجب کردیم چهار تا.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ رزق اصولاً از اسمای جزئیه است زیر پوشش خلقت است، خلقت هم از اسمای جزئیه است زیر پوشش قدرت است، همه به قدرت برمی‌گردد.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ منتها سنگ، روزیِ زید نیست، آسمان، روزیِ بَکر نیست. رزق یک ارتباط خاصی با مرتزق دارد خودِ زید خلق است، خود زید، روزی زید نیست، لذا رزق اسمی است جزئی زیر پوشش خلقت یک خلقت خاص است؛ اما خلق غیر از روزی است روزی، خلق است روزی را خدا خلق می‌کند؛ اما خلق غیر از روزی است، لذا رزق زیر پوشش خلقت است، چه اینکه خلقت زیر پوشش قدرت است. زید مخلوق است خودِ خلقت رزق است، زید رزق برای پدر و مادر هست؛ اما زید برای خود زید رزق نیست، وقتی به غیر اسناد داده شد می‌شود گفت که زید، خلق است رزق برای خود زید نیست؛ اما همین زید، رزق است برای والدین.

دستور قرآن بر تقدّم رزقهای معنوی بر رزقهای مادّی
مطلب بعدی آن است که برای تأمین ارزاق که ارزاق ظاهری، کسی نباید از آن رزقِ اصیل و معنوی باز بماند. رزق اصیل، رزق معنوی است، شعیب صریحاً اعلام می‌کند که ﴿رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً﴾ ؛ خدا به من یک روزی زیبایی داد نبوّت یک رزق حَسَن است زیباست، نیک است. خب نبوّت، ولایت، معرفت، علم این‌‌گونه از امور رزق حَسن است این رزقهای ظاهری از آنها به حَسن یاد نشد بالأخره چیزی است که بدن را تأمین می‌کند. یک نیشهای ادبی هم در بعضی از این تعبیرات هست که تا انسان خودش را هدر ندهد، می‌فرماید ما آفتاب فرستادیم، باران فرستادیم، زمین را نرم کردیم، باغ و راغ به شما دادیم تا این باغ و راغتان، مزرعه‌تان، مرتعتان موادّ خوراکی تأمین کند قدری خودتان بخورید، قدری به دامهایتان بدهید ﴿مَتَاعاً لَّکُمْ وَلأَنْعَامِکُمْ﴾ ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ این‌گونه از آیات یک نیشِ ادبی را به همراه دارد، قدری خودتان بخورید، قدری به دامتان بدهید یعنی یک چیزی نیست برای شما رزق شما، جای دیگر است ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ برای آدمی که طعم این تعبیرات را می‌چشد می‌فهمد که چه می‌خواهد بگوید ﴿مَتَاعاً لَّکُمْ وَلْأَنْعَامِکُمْ﴾ برای کسی که مأنوس با قرآن است می‌فهمد که این چه چیزی می‌خواهد بگوید؛ اما رزقِ حَسن یک حساب دیگری دارد. می‌فرماید اگر امر دایر شد بین این رزقی که ﴿مَتَاعاً لَّکُمْ وَلْأَنْعَامِکُمْ﴾ هست، ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ هست، بین این و آن رزق معنوی که این رزق معنوی فقط برای شماست.

پرسش:...
پاسخ: آن ﴿سَکَراً وَرِزْقاً حَسَناً﴾ به خاطر آن جمالی که در این کار هست وگرنه در هر چیزی از هر ماده‌ای، رزقی از گندم به عنوان رزق حَسن یاد نشد، از دامداری به عنوان آن زیبایی که هست فرمود: ﴿وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ﴾ یعنی بامداد و شامگاه که شما این گوسفندها را از رمه‌سرا به چراگاه می‌فرستید یا از چراگاه برمی‌گردد، زیبایی ذوقی برای شماست به آن مناسبت است.
در دَوران امر بین رزق ظاهر و رزق باطن فرمود مبادا شما به این فکر باشید که رزقِ ظاهر، شما را جذب بکند و از رزق باطن بمانید.

پیروی مهاجرین صدر اسلام از قرآن در تقدیم رزق معنوی بر رزق مادی
مهاجرین در صدر اسلام علاقه‌مند بودند که از مکه به مدینه هجرت کنند ولی به آنها اجازه نمی‌داد نه که اثاثیه منقولشان بیاورند به مدینه و غیرمنقول را در همان مکه بفروشند، کلّ اموالشان را مصادره می‌کردند. آیه نازل شد که شما با دست خالی از مکه به مدینه مهاجرت کنید تأمینتان با خدا، مگر این پرنده‌های ییلاقی و قشلاقی که تابستان و زمستان جا به جا می‌کنند اهل پس‌اندازند یا این پرنده‌ها نظیر طوطی و کبوتر و امثال ذلک که از زمستان به تابستان، از تابستان به زمستان در یک منطقه منتقل می‌شوند انتقال زمانی دارند، نه مکانی، مگر اینها اهل ذخیره و پس‌اندازند. همان خدایی که مور و موش و اینها که اهل ذخیره و پس‌اندازند اینها را تأمین می‌کند، طوطی و کبوتر که اهل ذخیره نیستند اینها را هم تأمین می‌کند ﴿وَکَأَیِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ﴾ آنها که حمل دارند، بارها را جا به جا می‌کنند، حِمل دارند روی دوششان از جایی به جایی می‌برند اهل ذخیره و پس‌اندازند، مثل موشها، مورها امثال ذلک آنها را خدا تأمین می‌کند، آنهایی هم که اهل ذخیره نیستند مثل گنجشکها آنها را هم خدا تأمین می‌کند خب، شما در مکه برای چه ماندید این آیه که آمد چون مسئله ایمان است دیگر، باورشان شد و چه خوش‌ باوری با دست خالی هر چه داشتند در مکه گذاشتند از مکه آمدند در صفهٴ مسجد مدینه نشستند، شدند اصحاب صفّه اینها را این آیه پروراند. هر خدمتی که دیگران انجام می‌دهند در حقیقت مهمان سفرهٴ همان ﴿السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ﴾ اند که انسان تمام ما یملکش را بگذارد بیاید یک شهر غریبی بی‌مسکن در صفّه بنشیند و منتظر باشد که یکی به او کمک بکند تا این اندازه برای حفظ دین ﴿وَکَأَیِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ﴾ اینها آمدند، همین آیه اینها را راه انداخت که سبب هجرت شد، آمدند. وقتی که آمدند در مدینه هم تأمین شدند البته و خدای سبحان تأمین کرد؛ منتها مقداری البته با دشواری؛ منتها تأمین شدند به آن رزق حَسن رسیده‌اند و آنچه ذات اقدس الهی در این‌گونه از موارد به اینها داد همان رزق حَسنی است که معرفت و ایمان است، چون اگر فرمود ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ و درباره آنها فرمود اینها از رزق حَسن برخوردارند، همراهان اینها هم از رزق حَسن برخوردارند.

دلالت آیهٴ 140 سورهٴ ‌«‌انعام» بر حرمت بدعت
مطلب نهایی آن است که در بعضی از تعبیرات سیدناالاستاد آمده در بعضی از تعبیرات دیگران هم آمده که حرام، روزی نیست . این البته بحث کلامی است که در کتابهای کلامی هست، البته حرام روزی نیست یعنی یک شخصی که به سراغ حرام رفته عمداً روزی حلال خود را پشت پا زده، آنچه رزق اوست نخورده و آ‌نچه می‌خورد رزق او نیست، رزق او نیست یعنی تکویناً رزق او هست ولی تشریعاً رزق او نیست تا اینجایش حق است. مطلبی که هست این است که این کریمه‌ای که بعضیها حلال را حرام و حرام را حلال می‌کنند یعنی از کسبهای محرّم چیزی به دست می‌آورند اینها رزق نیست، رزقشان را نخورده‌اند و آنچه می‌خورند رزق دیگری است. این مطلب حق است، چون رزق آن است که رازقش خدا باشد و چون حرام را نمی‌شود به خدا اسناد داد پس این کسی که حرام می‌خورد رزق نیست، روزی دیگری را دارد می‌خورد.
آنچه مورد توجه باید قرار بگیرد این است که آیهٴ کریمه ﴿حَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاءً عَلَی اللّهِ﴾ این آیه را نباید در این‌گونه از مباحث ذکر کرد، این آیه راجع به بدعت‌گذاری است. یک وقت است کسی با مال حرام ارتزاق می‌کند ربا و رشوه می‌گیرد یا احتکار می‌کند یا غصب می‌کند این حلالی را حرام و حرامی را حلال کرده است، آنچه در تفسیر شریف المیزان در مسئله حلال و حرام رزق به این آیه استدلال شد این به اصل بحث مربوط نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:31

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن