- 11
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 22 تا 27 سوره مؤمنون
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 22 تا 27 سوره مؤمنون"
معجزه نه جزء علوم قریبه است نه جزء علوم غریبه است
هرگز خدای سبحان جامعهٴ بشری را از رهبران الهی خالی نگذاشته است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ عَلَیْهَا وَعَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ ﴿22﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ﴿23﴾ فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلاَئِکَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ ﴿24﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ ﴿25﴾ قَالَ رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ ﴿26﴾ فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ﴿27﴾
پرسش: ببخشید حضرت استاد در رابطه با بحثهای گذشته یک سؤالی باقی مانده بود که شما فرمودید در رابطه با مجرّدات مذکّر و مؤنث معنا ندارد ولی آن بر خلاف این است یک روایت در باب دیات است که آنجا در واقع قبل از ...یکی هست..این در واقع بحث تأنیث از آنجا شروع میشود... قبل از دمیده شدن روح و وقتی که علقه است مضغه است فرقی نمیکند ولی بعد از آنکه روح دمیده شد دیه مذکر و مؤنث فرق میکند...مذکر و مؤنث بودن مربوط به روح است.
پاسخ: نه، این بدن یا اینچنین ساخته میشود یا آنچنان این بدن که ﴿الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ٭ فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ﴾ این بدن یا به صورت مذکّر ساخته میشود یا به صورت مؤنث، وقتی روح دمیده شد دیهها هم فرق میکند.
﴿وَعَلَیْهَا وَعَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ﴾ فرمود ما این حیوانات را برای شما خلق کردیم کشتی را هم آفریدیم تا سفرهای خشکی و دریاییِ شما تأمین بشود. به مناسبت جریان فُلک، قصّهٴ حضرت نوح(سلام الله علیه) را ذکر میکند میفرماید: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ﴾ یعنی بعد از مسئله توحید، مسئلهٴ وحی و نبوّت را تشریح میکند.
مشرکان حجاز و سایر مناطق دربارهٴ وحی و نبوّت چندین شبهه داشتند بخشی از آن شبهات را در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بخشی هم در سورهٴ «هود» بخشی هم در این سوره بخشی هم در موارد دیگر ذکر میکند. حالا این شبهات متعدد برای یک گروه است یا برای چند گروه، در یک زمان است یا در فرصتهای مختلف. اینچنین نیست که همهٴ این شبهات و اشکالات برای یک گروه باشد یا برای یک زمان باشد. در جریان وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) هم همین طور است چندین اهانت یا شبهه دربارهٴ آن حضرت روا داشتند گفتند کاذب است، گفتند شاعر است، گفتند کاهن است، گفتند ساحر است، گفتند مجنون است، گفتند جاهطلب است و مانند آن، اگر تهمت شعر بود یا سِحر بود یا فریه بود یا کذب بود یا جاهطلبی بود همهٴ این تهمتها و شبهات برای یک گروه نبود اقوام و قبایل هر کدام یک بهانهای داشتند یا در فرصتهای مناسب و متعدّد این تهمتها را روا میداشتند در جریان حضرت نوح هم بشرح ایضاً ببیند چهار پنج اشکال اینجا ذکر کردند که بخشی از این اشکالات مربوط به طلیعهٴ دعوت آن حضرت است بخشی از آن شبهات مربوط به بخش پایانی دعوت آن حضرت است. فرمود: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا﴾ که «لام» آن جواب قسم است یعنی «اُقسم بالله» که ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ﴾ که این قصّه در او تردیدی نیست. وقتی وجود مبارک نوح مبعوث شد به قوم خودش چنین فرمود: ﴿یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ﴾ آنها را به توحید ربوبی دعوت کرد فرمود: ﴿مَا لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ﴾ غیر از الله که فطرت و دلپذیر است و معقول و مقبول است هیچ ربّی و الهی نیست چرا پرهیزکار نیستید ﴿أَفَلاَ تَتَّقُونَ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» مشابه این گذشت در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» و «هود» هم مشابه این گذشت. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 59 این بود ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ٭ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ﴾ که بعد تهمت آنها ذکر میشود. در سورهٴ مبارکهٴ «هود» به این صورت ذکر فرموده است آیهٴ 26 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «هود» این است ﴿وَلَقَدْ أَرْسْلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ ٭ أَن لاَ تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ ٭ فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلَّا بَشَراً﴾ آن ملأ، آن اشراف، آن مُترفین و مُسرفین و مرفّهین آنها شبههای داشتند همیشه ذکر میکردند حالا یا این غفلت بود یا تغافل بود، جهل بود یا تجاهل بود همیشه این شبهه را داشتند که بشر نمیتواند پیغمبر باشد. در آیه محلّ بحث هم مشابه همین شبهه آمده است. فرمود وقتی وجود مبارک نوح این مطلب را بیان کرد ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ﴾ بشر است بشر نمیتواند پیغمبر باشد (یک) اگر بشر پیغمبر بشود خب مثل شماست شما هم میتوانید وحی دریافت کنید (این دو)، چون شما هیچ وحیی دریافت نمیکنید فرشته بر شما نازل نمیشود معلوم میشود که او هم پیامبر نیست چون «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» این دو برهان، دو برهان یعنی دو برهان است تعدّد برهان به تعدّد حدّ وسط است اگر حدّ وسط یکی بود ولو با تقریرهای گوناگون میشود یک برهان، اگر حدّ وسط دوتا بود میشود دو برهان چون بشر پیغمبر نمیشود پیغمبر باید فرشته باشد (این یک). آن راه حلّی است، اگر بشر پیغمبر بشود چون «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» شما هم بشرید بر شما هم باید وحی نازل بشود چون نمیشود معلوم میشود بشر پیغمبر نیست (این دو). این حرف را و این دوتا شبهه را غالباً این ملأ داشتند ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هذَا إِلَّا بَشَرٌ﴾ (این یک) در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت بشر که نمیتواند پیامبر باشد دو ﴿مِّثْلُکُمْ﴾ چون «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» اگر بشر او هم چون مثل شماست اگر او به پیامبری رسید شما هم باید بتوانید وحی دریافت کنید چون تالی باطل است «فالمقدّم مثله» چون شما پیامبر نیستید وحی بر شما نازل نمیشود معلوم میشود که بر او هم نازل نمیشود این شبههٴ بعضیها. آنهایی که شَمّ سیاسی داشتند یا شمّ اجتماعی داشتند نه شمّ کلامی میگفتند: ﴿یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ﴾ اینها جاهطلباند مقامطلباند حکومت میخواهند که مشابه این در بخشی از آیات است چه اینکه دربارهٴ وجود مبارک موسی و هارون(سلام الله علیه) گفته شد که اینها جاهطلباند و همانند شما بشرند و میخواهند بر شما مسلّط بشوند آیهٴ 78 سورهٴ مبارکهٴ «یونس» این است که آنهایی که گرفتار مسائل سیاسی بودند میگفتند: ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آباءَنَا وَتَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیَاءُ فِی الْأَرْضِ﴾ این ملأ فرعونی به وجود مبارک موسی و هارون(سلام الله علیهما) میگفتند شما حکومت میخواهید، میخواهید بر ما مسلّط بشوید.
پس آنها که شبههٴ کلامی داشتند میگفتند که بشر نمیتواند پیامبر باشد اینها که گرفتار سیاست بودند میگفتند که ﴿تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیَاءُ فِی الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَکُمَا بِمُؤْمِنِینَ﴾ در آیه محلّ بحث هم همین گروه میگفتند: ﴿یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ﴾ بنابراین گرچه این سهتا اشکالی که اینجا ذکر شد در کنار هم ذکر شد ولی مستَشکِلانشان یک گروه نیستند آن اشکال اول، اشکال دوم شبههٴ کلامی است این سوم شبههٴ سیاسی و اجتماعی است گروههای مختلفی این حرفها را داشتند. همان گروهی که شبههٴ کلامی داشتند میگفتند: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلاَئِکَةً﴾ اگر خدا خواست ما را هدایت کند خب فرشته نازل میکرد. یک بیان لطیفی را زمخشری در کشّاف دارد میگوید که اینها «ما رَضوا للنبوّة ببشرٍ و قد رَضوا للإلهیّة بحَجر» اینها حاضر نشدند که بگویند یک بشر میتواند پیغمبر باشد اما یک حَجر را خدا دانستند خب شما وقتی که این کارهاید در برابر سنگ خضوع میکنید خب چطور بشر پیغمبر نباشد این جواب را زمخشری دارند. به هر تقدیر فرمود: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلاَئِکَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ﴾ این را در طلیعهٴ امر میگفتند نه بعد از گذشت نُه قرن چون جریان کشتیسازی بعد از گذشت نُه قرن بود یعنی بعد از اینکه وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) که از انبیای اولواالعزم است از پنج انبیای اولواالعزم به شمار میرود در پایان مأموریتش دستور یافت که کشتی بسازد قصّهٴ ﴿وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا﴾ نازل شد، اما در طیّ این هشت نُه قرن خب سالیان متمادی اینها همین حرف را میشنیدند اما این گروه که گفتند ما این حرف برایمان بدعت است تازگی دارد معلوم میشود این در طلیعهٴ امر بود اوّلین باری که از وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) دعوت توحید را شنیدند گفتند این دعوت بدعت است این حرف بدعت است برای اینکه پدران ما سابقه نداشتند ما تا حال این حرف را نشنیدیم.
این هم یک تهمت و فریه است هرگز ذات اقدس الهی نظام بشری را از اولیا و انبیا و ائمه معصوم خالی نگذاشته بود مکرّر فرمود: ﴿أَنشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِینَ﴾ فرمود: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾ فرمود: ﴿لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ﴾ این سه طایفه از آیات نشان میدهد که این حرفهای انبیا متواصِل است چون فرمود: ﴿لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ﴾ سلسلهٴ انبیا متواترند چون فرمود: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾ اگر این وسطها قطع بشود که دیگر تواتر نیست تواتر یعنی وَتْر، وَتْر، وَتْر، وَتْر مثل دانههای تسبیح کنار هم باشند اگر وسطها خالی باشد دیگر تواتر نیست تمام این سلسله باید مرتبط باشد تک تک اینها باید در کنار هم صف ببندند اگر این وَتر وترها منقطع بشوند دیگر تواتر نیست فرمود: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾ «أی متواتراً» پس هم ﴿أَنشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً﴾ أو ﴿قُرُوناً آخَرِینَ﴾ است هم ﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ﴾ است هم ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾ است و جریان «لولا الحجّة لصاخت الأرض» که در بعضی از روایات ماست هم تأیید میکند منتها حجّتِ قبل از پیامبر ما، انبیای دیگر بودند اولیای دیگر بودند معصومین دیگر بودند و مانند آن، هرگز خدای سبحان جامعهٴ بشری را از رهبران الهی خالی نگذاشته است منتها کسی که رابطه با انبیا ندارد میگوید این حرف بیسابقه است خب شما نرفتی ببینی و گوش بدهی وگرنه این حرف در جامعه مطرح بود. اینکه گفتند: ﴿مَا سَمِعْنَا﴾ نه یعنی نبود، ما گوش ندادیم ما نشنیدیم خب بله شما رابطه نداشتید تا بشنوید ﴿مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ﴾ پس جریان بدعت هست، جریان اینکه بشر نمیتواند پیغمبر بشود هست، جریان «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز» هست و تهمت سیاسی و اجتماعی هست سرانجام ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ﴾ هم هست میگویند اینها مرتجعاند اینها مجنوناند اینها دیوانهاند دیوانه یعنی دیوزده یعنی جنزده اجنّه که قبلاً هم عنایت فرمودید جمع جَنین است نه جمع جن ﴿وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ﴾ یعنی همهٴ شما اجنّه بودید یعنی جَنین بودید جمع جِن نیست جمع جِن «جِنَّة» است اینجا فرمود یا دیوانهاند و جنزدهاند یا اگر واقعاً جنزده نیست فکرِ سیاسی دارد یا تهمتگذاری کرده برای رشد اجتماعیاش و مانند آن ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ﴾ دربارهٴ مجنون گفته شد که «رُفِع القلم عن ثلاث» یکی «النائم حتّی یَستیقظ» یکی «الصبیّ» یکی هم از «مجنون حتّی یُفیق» تا افاقه حاصل بشود حالش خوب بشود اینها هم میگویند تا حالش خوب بشود فعلاً که جنزده است حالا چه موقع حالش خوب بشود آن وقتی که مثل ما فکر بکند مثلاً ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ﴾ آن حینی که افاقه حاصل شده و مثل ما فکر کرده. خب، در سورهٴ مبارکهٴ «هود» تهمت ضلالت بود به حضرت نوح(سلام الله علیه) چه اینکه تهمت سفاهت بود به حضرت هود اینها میگفتند شما سفیهید اینها میگفتند شما در ضلالتید همین تعبیراتی که اکنون برخیها هم میگویند اینها مرتجعاند عقبافتادهاند و مانند آن. در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آیهٴ 26 به بعد این بود که آنها گفتند شما در ضلالتید وجود مبارک نوح میفرمود ما در ضلالت نیستیم چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم مشابه این گذشت آیهٴ 61 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود آنها ﴿قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ﴾ آنگاه وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) با آن عظمت و جلالش فرمود: ﴿قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ﴾ اینکه در قرآن به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) فقط یک جا سلامِ جهانی دارد و آن دربارهٴ حضرت نوح است همین است ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ﴾ داریم، ﴿سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾ داریم، سلام علی کذا و کذا که خدا سلام دارد داریم، اما سلامِ جهانی فقط یک جاست آن هم مخصوص حضرت نوح است که فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾ این مخصوص آن حضرت است خب نُه قرن و نیم تلاش و کوشش یک سلام جهانی هم میطلبد دیگر. این بزرگوار در برابر آن اهانت که گفتند: ﴿إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ ٭ قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ﴾ من در ضلالت نیستم. چه اینکه وجود مبارک هود هم به همین سرنوشت تلخ مبتلا شد در همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 65 به بعد دارد که ﴿وَإِلَی عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ٭ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَةٍ﴾ به نظر ما شفا سفیهی، لکن خدای سبحان از این انبیا دفاع کرده فرمود: ﴿مَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ آنها در حقیقت سفیهاند. خب وجود مبارک هود فرمود: ﴿یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ وَلکِنِّی رَسُولٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ در این بخش هم وقتی آن اهانت را کردند به وجود مبارک حضرت نوح، وجود مبارکش این جواب را داد فرمود مبدأیی جز ذات اقدس الهی نیست و باید از او اطاعت کنید و حرفشنوی داشته باشید و او را بپرستید. این بخش که در جریان ساختن کشتی است مربوط به بخش پایانی رسالت حضرت نوح(سلام الله علیه) است. ﴿قَالَ رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ﴾ خب این را بعد از نُه قرن فرمود، اوایل که عرض نکرد خدایا کمک بکن من مشکلم را با اینها حل کنم صبر و استقامت و بردباری بود ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا﴾ ما وحی فرستادیم که کشتی بساز به رهبریِ ما به دستور ما به کمک ما، ما هم کمکِ علمی میکنیم هم کمکِ عملی تا وسایل کشتیسازی فراهم بشود که آنها هم ﴿وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ﴾، ﴿أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا﴾ هم به کمک ما هم به تعلیم ما خب معلوم میشود که یاد دادن اینکه چگونه کشتی بساز حالا تهیه وسایل یک مطلب است این علم را علم کشتیسازی را ذات اقدس الهی به وجود مبارک نوح آموخت چه اینکه علم زِرهبافی را به حضرت داوود آموخت فرمود: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾ که این تعلیم است اینجا هم فرمود با وحیِ ما کیفیت کشتیسازی را یاد میگیری.
پرسش: این همه طول کشید نهصد سال کم نبود که خداوند تبارک و تعالی..و بعد از نهصد سال
پاسخ: برای اینکه ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾ در بعضی از روایات دارد که وجود مبارک نوح عرض کرد خدایا! دیگر امید اینکه مثلاً از اینها فرزندانی به بار بیایند که مؤمن باشند نیست پروردگارا! ﴿وَلاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً﴾ به این حد رسیدند که دیگر امید اینکه نسل آینده اصلاح بشود این طور نیست الآن حدّیاند که هر کسی فرزند اینها باشد کافر به دنیا میآید و کافر میماند ﴿وَلاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً﴾ خب. بعد فرمود: ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ﴾ در جریان این چون کشتیسازی است فرمود: ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا﴾ اما در جریان زرهبافی حضرت داود(سلام الله علیه) آنجا یک علم بود که قابل انتقال به دیگری است یک کرامت و معجزه بود دیگر قابل انتقال به دیگری نیست چگونه زره ببافند این علم است و قابل یادگیری که فرمود: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾ اما چگونه این آهنِ سخت و نَرم را مثل یک موم نرم بکنند این دیگر علم نیست این نه جزء علوم قَریبه است نه جزء علوم غریبه است علوم قریبه یک موضوع دارد محمول دارد مسئله است مبادی دارد فکر دارد راه تعلیم و تعلّم دارد حالا یا حرام است یا حلال یا سخت است یا آسان، ولی بالأخره علم است نظیر علوم دیگر هم علومِ قریبه مثل علوم غریبه اینها را دارند راهِ فکری دارند یعنی ممکن است کسی این راه حرام را طی کند درس بخواند سِحر یاد بگیرد شعبده یاد بگیرد جادو یاد بگیرد ارتباط با جن یاد بگیرد اینها همه علم است، اما مسئلهٴ معجزه نه جزء علوم قریبه است نه جزء علوم غریبه آن به قداست روح وابسته است کسی حالا درس بخواند کاری بکند که عصا را بتواند اژدها بکند این ممکن نیست چون این راه فکری ندارد تا کسی بگوید آقا شما چه کار کردی عصا این طور شد این به قداست روح برمیگردد قداست روح هم اینچنین نیست که با تحصیلِ هر کسی حاصل بشود بر اساس ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ دست میآید.
بنابراین معجزه نه جزء علوم قریبه است نه جزء علوم غریبه است موضوع داشته باشد محمول داشته باشد راه فکری داشته باشد که آدم درس بخواند معجزه بیاورد نیست، اگر روح طیّب و طاهر شد خلیفةالله شد مظهر ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ میشود ﴿فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیْراً بِإِذْنِی﴾ و مانند آن، نشد هرگز معجزه نمیآورد لذا هیچ علمی در برابر معجزه مقاومت نمیکند ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ هیچ مرتاضی در برابر پیغمبر، هیچ صاحب علم غریب در برابر پیغمبر توان مقاومت ندارد ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ و شکستناپذیری از خصایص اوّلی معجزه است لذا دربارهٴ حضرت داوود آن بخش زرهبافی که علم است تعبیر کرده فرمود: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾ اما بخشی که مربوط به معجزه است فرمود: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ﴾ نه «علّمناه إلانة الحدید» نه اینکه ما یادش دادیم چگونه آهن را نرم بکند بلکه ما آهن را در دست او نرم کردیم همان طوری که ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ اینجا هم دربارهٴ حضرت داوود است «و ما ألنت إذ ألنت ولکنّ الله ألانَ» ﴿وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ﴾ جریان کشتی هم همین طور است یک بخشاش مربوط به علم است که این علم کشتیسازی است و فرمود آن کار را بکن، یک بخشاش در جریان طوفان مربوط به معجزه است خب بالأخره از چاه آب در آوردن، از چشمه آب در آوردن، از قنات آب در آوردن، از نهر و بحر آب در آوردن، از زمین عادی آب در آوردن اینها راههای علمی دارد اما از تنوری که جای آتش است مَهد آتش است از آنجا آب جوشاندن کار عادی نیست فرمود وقتی تنور جوشید خب خیلی جاها میتوانست آب در بیاید اما وقتی ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ اینجا که جای آتش است من از همینجا آب در میآورم با اینکه سابقه نداشت جا برای آب در آوردن نبود اینها فرمود میشود صبغهٴ اعجازی و صبغهٴ خَرق عادت. فرمود: ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا﴾ آن امری که ﴿إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ گرچه فَوران تنور را بر همان بامداد تطبیق کردند ولی طبق روایاتی که هست این است که ﴿فَارَ التَّنُّورُ﴾ یعنی این تنوری که جای آتش است جای آب بشود دیگر ﴿وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ﴾ این «سَلَک» چون متعدّی است یعنی «أدخل» مثل ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ﴾ یا ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ﴾ این «سَلَک» متعدّی است ﴿فَاسْلُکْ﴾ یعنی «فأدخل» ﴿فِیهَا﴾ در آن سفینه، فُلک به اعتبار سفینه ﴿مِن کُلِّ﴾ از هر گروهی از جنّ و انس ﴿زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ که نسل قطع نشود از هر پرنده از هر دو پا از چهارپا و مانند آن ﴿مِن کُلِّ﴾ «أدخل» ﴿زَوْجَیْنِ﴾ که این زوجین دوتا هماهنگ هستند همهٴ اینها را وارد کشتی بکن ﴿وَأَهْلَکَ﴾ یعنی «أدخل أهلک الاّ مَن سَبَق علیه القول منهم» در بین اعضای خانوادهٴ تو کسانی هستند که غضبِ الهی بر اینها روا داده شد این «سَبَق» گاهی با «لام» استعمال میشود میگویند ﴿سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ این ﴿سَبَقَتْ لَهُم﴾ یعنی رحمت الهی شامل حال اینها شده است، گاهی با «علیٰ» استعمال میشود نظیر همینجا که فرمود: ﴿سَبَقَ عَلَیْهِ﴾ خب اگر در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» و مانند آن دارد ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ نشان آن است که آن برای نفع است در اینجا برای ضرر آیهٴ 101 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است که ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ یعنی از گذشته دستور رحمت به اینها دادیم در اثر اینکه اینها را آزمودیدم دیدیم شایستهٴ رحمتاند اما در اینجا فرمود: ﴿سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ﴾ برای اینکه اینها امتحانِ بدی دادند و دیدیم که ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ﴾، ﴿وَأَهْلَکَ﴾ یعنی «أدخل أهلک» ﴿إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ از همین گروه چه مربوط به اهل چه مربوط به ﴿کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ اختصاصی به اهل ندارد ﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾ چون خیلیها مجاز نیستند که سوار این کشتی بشوند. در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» و امثال آن آمده است که ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ یعنی در جریان طوفان نوح که رخ داد آنها همهشان هلاک شدند فقط ذریّهٴ نوح همین گروه مخصوص ماندند که بقیه آنچه ماندند انسانهای بعدی ذَراری نوح محسوب میشوند ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ این گروه وارد کشتی شدند و محفوظ ماندند. فرمود دربارهٴ غیر اینها که ظالماند و مستحقّ عذاباند با من گفتگو نکن ﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾ برای اینکه اینها محکومِ به غرقاند این ﴿إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ﴾ خبری است که فرمان الهی را هم به همراه دارد یعنی ما اراده کردیم که اینها به هلاکت برسند. بعد فرمود وقتی که خودت با این همراهان وارد کشتی شدید ﴿فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَی الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ مستحضرید یکی از دستورهایی که در اسلام است اگر کسی سوار اسب شد ذکری باید بگوید این در بحث کیفیت استفادهٴ از دوابّ در روایات ما هست که مستحب است اگر کسی سوار اسب شد بگوید «الحمد لله الذی سَخَّر لنا هذا وما کنّا له مقرنین وإنّا إلی ربّنا لَمُنْقَلِبون» آن روایات این دعا را از آن آیهٴ مخصوص گرفتند فرمود ما انعام را و حیوانات را برای شما خلق کردیم مسخّر شما قرار دادیم ﴿لِتَسْتَوُوا عَلَی ...وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ﴾ برای اینکه سوار بشوید و بگویید آن روایات این دعا را از این آیه استفاده کردند فرمود ما این انعام را مسخّر کردیم تا سوار بشوید وقتی سوار شدید بگویید ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ﴾ بعد هم غفلت نکنید روزی هم سواره شما را جای دیگر میبرند ﴿وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾ آن روزی که سوار تابوت کردند جای دیگر میبرند آن روز یادتان نرود خب این دو جمله را در هنگام سوار شدن بر اسب انسان باید بگوید فرقی هم نمیکند برهان مسئله دربارهٴ سیّاره بود، طیّاره و انعام یکی است سوار کشتی هم بشود آدم همین طور است سوار هواپیما بشود همین طور است سوار اتومبیل بشود همین طور است سوار اسب هم بشود همین طور است این استحباب هست که ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ ٭ وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾ چون در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» بعد از اینکه فرمود انعام را خلق کردیم فرمود: ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خیلی از چیزهاست که بعداً به بازار عرضه میشود ولی فعلاً شما نمیدانید مسئلهٴ هواپیما و اتومبیل و اینها هم از همین قبیل است دیگر آن روز فرمود این انعام را که میبینید ما برای شما خلق کردیم اینها آخرین محصول ما نیستند خیلی از چیزهاست که بعد به بازار میآید اصلِ کلّی استحبابِ این دعا دربارهٴ همهٴ این مرکوبهاست. ﴿فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَی الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ ما را از اینها نجات داده برای اینکه ما اگر با اینها بودیم ممکن بود ـ معاذ الله ـ گرفتار همفکری اینها بشویم یا وظیفهمان را ترک کنیم. در سورهٴ مبارکهٴ «هود» یک بحث مبسوطی دربارهٴ اینکه طوفان آن حضرت عالَمی بود یا منطقهای بود آنجا سیدناالاستاد بحث مبسوطی دارند آن روزها با بعضی از زمینشناسان که اقلیمِ خاصّ خاورمیانه را کاملاً ارزیابی کرده بودند گفتگوی فراوانی داشتند که عصارهٴ آن گفتگوها در المیزان در ذیل تفسیر آیات سورهٴ مبارکهٴ «هود» هست که برخی از زمینشناسان نظر دادند شواهدی نشان میدهد که بخش وسیعی از خاورمیانه یک مدّتی زیر آب بود اگر کوهی زیر آب باشد یا تپّه ماهوری زیر آب باشد یا خاکی زیر آب باشد بعد خشک بشود این نشانههای علمیاش هست باید عنایت کنیم که اصطلاح هر عصر و مصری با اصطلاح عصر دیگر فرق میکند آنچه در بحث دیروز اشاره شد مربوط به شبیهسازی است اصطلاح هزار سال قبل با اصطلاح فعلی فرق میکند آن روز وقتی میگفتند شبیهسازی یعنی نطفهها را در بیرون به صورتی در میآورند که انسان بشود، میشود شبیهسازی اما الآن سلولِ خاص و تخمگذاری مخصوص را میگویند شبیهسازی، شبیهسازیِ مفهوم عام و جامعی که برای قبل از هزار سال و برای هزار سال و برای فعلی را شامل بشود مطلق شبیهسازی است نه شبیهسازی خاص. خب، فرمود: ﴿فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ بعد وقتی هم که میخواهید پیاده بشوی هم این را بگو ﴿وَقُل رَبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلاً مُّبَارَکاً وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ﴾ الآن هم اگر کسی بخواهد از هواپیما پیاده بشود یا اتومبیل پیاده بشود ذکر این جزء مستحبّات نزول است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
معجزه نه جزء علوم قریبه است نه جزء علوم غریبه است
هرگز خدای سبحان جامعهٴ بشری را از رهبران الهی خالی نگذاشته است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ عَلَیْهَا وَعَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ ﴿22﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ﴿23﴾ فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلاَئِکَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ ﴿24﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ ﴿25﴾ قَالَ رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ ﴿26﴾ فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ﴿27﴾
پرسش: ببخشید حضرت استاد در رابطه با بحثهای گذشته یک سؤالی باقی مانده بود که شما فرمودید در رابطه با مجرّدات مذکّر و مؤنث معنا ندارد ولی آن بر خلاف این است یک روایت در باب دیات است که آنجا در واقع قبل از ...یکی هست..این در واقع بحث تأنیث از آنجا شروع میشود... قبل از دمیده شدن روح و وقتی که علقه است مضغه است فرقی نمیکند ولی بعد از آنکه روح دمیده شد دیه مذکر و مؤنث فرق میکند...مذکر و مؤنث بودن مربوط به روح است.
پاسخ: نه، این بدن یا اینچنین ساخته میشود یا آنچنان این بدن که ﴿الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ٭ فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ﴾ این بدن یا به صورت مذکّر ساخته میشود یا به صورت مؤنث، وقتی روح دمیده شد دیهها هم فرق میکند.
﴿وَعَلَیْهَا وَعَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ﴾ فرمود ما این حیوانات را برای شما خلق کردیم کشتی را هم آفریدیم تا سفرهای خشکی و دریاییِ شما تأمین بشود. به مناسبت جریان فُلک، قصّهٴ حضرت نوح(سلام الله علیه) را ذکر میکند میفرماید: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ﴾ یعنی بعد از مسئله توحید، مسئلهٴ وحی و نبوّت را تشریح میکند.
مشرکان حجاز و سایر مناطق دربارهٴ وحی و نبوّت چندین شبهه داشتند بخشی از آن شبهات را در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بخشی هم در سورهٴ «هود» بخشی هم در این سوره بخشی هم در موارد دیگر ذکر میکند. حالا این شبهات متعدد برای یک گروه است یا برای چند گروه، در یک زمان است یا در فرصتهای مختلف. اینچنین نیست که همهٴ این شبهات و اشکالات برای یک گروه باشد یا برای یک زمان باشد. در جریان وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) هم همین طور است چندین اهانت یا شبهه دربارهٴ آن حضرت روا داشتند گفتند کاذب است، گفتند شاعر است، گفتند کاهن است، گفتند ساحر است، گفتند مجنون است، گفتند جاهطلب است و مانند آن، اگر تهمت شعر بود یا سِحر بود یا فریه بود یا کذب بود یا جاهطلبی بود همهٴ این تهمتها و شبهات برای یک گروه نبود اقوام و قبایل هر کدام یک بهانهای داشتند یا در فرصتهای مناسب و متعدّد این تهمتها را روا میداشتند در جریان حضرت نوح هم بشرح ایضاً ببیند چهار پنج اشکال اینجا ذکر کردند که بخشی از این اشکالات مربوط به طلیعهٴ دعوت آن حضرت است بخشی از آن شبهات مربوط به بخش پایانی دعوت آن حضرت است. فرمود: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا﴾ که «لام» آن جواب قسم است یعنی «اُقسم بالله» که ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ﴾ که این قصّه در او تردیدی نیست. وقتی وجود مبارک نوح مبعوث شد به قوم خودش چنین فرمود: ﴿یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ﴾ آنها را به توحید ربوبی دعوت کرد فرمود: ﴿مَا لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ﴾ غیر از الله که فطرت و دلپذیر است و معقول و مقبول است هیچ ربّی و الهی نیست چرا پرهیزکار نیستید ﴿أَفَلاَ تَتَّقُونَ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» مشابه این گذشت در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» و «هود» هم مشابه این گذشت. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 59 این بود ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ٭ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ﴾ که بعد تهمت آنها ذکر میشود. در سورهٴ مبارکهٴ «هود» به این صورت ذکر فرموده است آیهٴ 26 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «هود» این است ﴿وَلَقَدْ أَرْسْلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ ٭ أَن لاَ تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ ٭ فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلَّا بَشَراً﴾ آن ملأ، آن اشراف، آن مُترفین و مُسرفین و مرفّهین آنها شبههای داشتند همیشه ذکر میکردند حالا یا این غفلت بود یا تغافل بود، جهل بود یا تجاهل بود همیشه این شبهه را داشتند که بشر نمیتواند پیغمبر باشد. در آیه محلّ بحث هم مشابه همین شبهه آمده است. فرمود وقتی وجود مبارک نوح این مطلب را بیان کرد ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ﴾ بشر است بشر نمیتواند پیغمبر باشد (یک) اگر بشر پیغمبر بشود خب مثل شماست شما هم میتوانید وحی دریافت کنید (این دو)، چون شما هیچ وحیی دریافت نمیکنید فرشته بر شما نازل نمیشود معلوم میشود که او هم پیامبر نیست چون «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» این دو برهان، دو برهان یعنی دو برهان است تعدّد برهان به تعدّد حدّ وسط است اگر حدّ وسط یکی بود ولو با تقریرهای گوناگون میشود یک برهان، اگر حدّ وسط دوتا بود میشود دو برهان چون بشر پیغمبر نمیشود پیغمبر باید فرشته باشد (این یک). آن راه حلّی است، اگر بشر پیغمبر بشود چون «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» شما هم بشرید بر شما هم باید وحی نازل بشود چون نمیشود معلوم میشود بشر پیغمبر نیست (این دو). این حرف را و این دوتا شبهه را غالباً این ملأ داشتند ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هذَا إِلَّا بَشَرٌ﴾ (این یک) در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت بشر که نمیتواند پیامبر باشد دو ﴿مِّثْلُکُمْ﴾ چون «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» اگر بشر او هم چون مثل شماست اگر او به پیامبری رسید شما هم باید بتوانید وحی دریافت کنید چون تالی باطل است «فالمقدّم مثله» چون شما پیامبر نیستید وحی بر شما نازل نمیشود معلوم میشود که بر او هم نازل نمیشود این شبههٴ بعضیها. آنهایی که شَمّ سیاسی داشتند یا شمّ اجتماعی داشتند نه شمّ کلامی میگفتند: ﴿یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ﴾ اینها جاهطلباند مقامطلباند حکومت میخواهند که مشابه این در بخشی از آیات است چه اینکه دربارهٴ وجود مبارک موسی و هارون(سلام الله علیه) گفته شد که اینها جاهطلباند و همانند شما بشرند و میخواهند بر شما مسلّط بشوند آیهٴ 78 سورهٴ مبارکهٴ «یونس» این است که آنهایی که گرفتار مسائل سیاسی بودند میگفتند: ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آباءَنَا وَتَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیَاءُ فِی الْأَرْضِ﴾ این ملأ فرعونی به وجود مبارک موسی و هارون(سلام الله علیهما) میگفتند شما حکومت میخواهید، میخواهید بر ما مسلّط بشوید.
پس آنها که شبههٴ کلامی داشتند میگفتند که بشر نمیتواند پیامبر باشد اینها که گرفتار سیاست بودند میگفتند که ﴿تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیَاءُ فِی الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَکُمَا بِمُؤْمِنِینَ﴾ در آیه محلّ بحث هم همین گروه میگفتند: ﴿یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ﴾ بنابراین گرچه این سهتا اشکالی که اینجا ذکر شد در کنار هم ذکر شد ولی مستَشکِلانشان یک گروه نیستند آن اشکال اول، اشکال دوم شبههٴ کلامی است این سوم شبههٴ سیاسی و اجتماعی است گروههای مختلفی این حرفها را داشتند. همان گروهی که شبههٴ کلامی داشتند میگفتند: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلاَئِکَةً﴾ اگر خدا خواست ما را هدایت کند خب فرشته نازل میکرد. یک بیان لطیفی را زمخشری در کشّاف دارد میگوید که اینها «ما رَضوا للنبوّة ببشرٍ و قد رَضوا للإلهیّة بحَجر» اینها حاضر نشدند که بگویند یک بشر میتواند پیغمبر باشد اما یک حَجر را خدا دانستند خب شما وقتی که این کارهاید در برابر سنگ خضوع میکنید خب چطور بشر پیغمبر نباشد این جواب را زمخشری دارند. به هر تقدیر فرمود: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلاَئِکَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ﴾ این را در طلیعهٴ امر میگفتند نه بعد از گذشت نُه قرن چون جریان کشتیسازی بعد از گذشت نُه قرن بود یعنی بعد از اینکه وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) که از انبیای اولواالعزم است از پنج انبیای اولواالعزم به شمار میرود در پایان مأموریتش دستور یافت که کشتی بسازد قصّهٴ ﴿وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا﴾ نازل شد، اما در طیّ این هشت نُه قرن خب سالیان متمادی اینها همین حرف را میشنیدند اما این گروه که گفتند ما این حرف برایمان بدعت است تازگی دارد معلوم میشود این در طلیعهٴ امر بود اوّلین باری که از وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) دعوت توحید را شنیدند گفتند این دعوت بدعت است این حرف بدعت است برای اینکه پدران ما سابقه نداشتند ما تا حال این حرف را نشنیدیم.
این هم یک تهمت و فریه است هرگز ذات اقدس الهی نظام بشری را از اولیا و انبیا و ائمه معصوم خالی نگذاشته بود مکرّر فرمود: ﴿أَنشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِینَ﴾ فرمود: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾ فرمود: ﴿لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ﴾ این سه طایفه از آیات نشان میدهد که این حرفهای انبیا متواصِل است چون فرمود: ﴿لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ﴾ سلسلهٴ انبیا متواترند چون فرمود: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾ اگر این وسطها قطع بشود که دیگر تواتر نیست تواتر یعنی وَتْر، وَتْر، وَتْر، وَتْر مثل دانههای تسبیح کنار هم باشند اگر وسطها خالی باشد دیگر تواتر نیست تمام این سلسله باید مرتبط باشد تک تک اینها باید در کنار هم صف ببندند اگر این وَتر وترها منقطع بشوند دیگر تواتر نیست فرمود: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾ «أی متواتراً» پس هم ﴿أَنشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً﴾ أو ﴿قُرُوناً آخَرِینَ﴾ است هم ﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ﴾ است هم ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾ است و جریان «لولا الحجّة لصاخت الأرض» که در بعضی از روایات ماست هم تأیید میکند منتها حجّتِ قبل از پیامبر ما، انبیای دیگر بودند اولیای دیگر بودند معصومین دیگر بودند و مانند آن، هرگز خدای سبحان جامعهٴ بشری را از رهبران الهی خالی نگذاشته است منتها کسی که رابطه با انبیا ندارد میگوید این حرف بیسابقه است خب شما نرفتی ببینی و گوش بدهی وگرنه این حرف در جامعه مطرح بود. اینکه گفتند: ﴿مَا سَمِعْنَا﴾ نه یعنی نبود، ما گوش ندادیم ما نشنیدیم خب بله شما رابطه نداشتید تا بشنوید ﴿مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ﴾ پس جریان بدعت هست، جریان اینکه بشر نمیتواند پیغمبر بشود هست، جریان «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز» هست و تهمت سیاسی و اجتماعی هست سرانجام ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ﴾ هم هست میگویند اینها مرتجعاند اینها مجنوناند اینها دیوانهاند دیوانه یعنی دیوزده یعنی جنزده اجنّه که قبلاً هم عنایت فرمودید جمع جَنین است نه جمع جن ﴿وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ﴾ یعنی همهٴ شما اجنّه بودید یعنی جَنین بودید جمع جِن نیست جمع جِن «جِنَّة» است اینجا فرمود یا دیوانهاند و جنزدهاند یا اگر واقعاً جنزده نیست فکرِ سیاسی دارد یا تهمتگذاری کرده برای رشد اجتماعیاش و مانند آن ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ﴾ دربارهٴ مجنون گفته شد که «رُفِع القلم عن ثلاث» یکی «النائم حتّی یَستیقظ» یکی «الصبیّ» یکی هم از «مجنون حتّی یُفیق» تا افاقه حاصل بشود حالش خوب بشود اینها هم میگویند تا حالش خوب بشود فعلاً که جنزده است حالا چه موقع حالش خوب بشود آن وقتی که مثل ما فکر بکند مثلاً ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ﴾ آن حینی که افاقه حاصل شده و مثل ما فکر کرده. خب، در سورهٴ مبارکهٴ «هود» تهمت ضلالت بود به حضرت نوح(سلام الله علیه) چه اینکه تهمت سفاهت بود به حضرت هود اینها میگفتند شما سفیهید اینها میگفتند شما در ضلالتید همین تعبیراتی که اکنون برخیها هم میگویند اینها مرتجعاند عقبافتادهاند و مانند آن. در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آیهٴ 26 به بعد این بود که آنها گفتند شما در ضلالتید وجود مبارک نوح میفرمود ما در ضلالت نیستیم چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم مشابه این گذشت آیهٴ 61 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود آنها ﴿قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ﴾ آنگاه وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) با آن عظمت و جلالش فرمود: ﴿قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ﴾ اینکه در قرآن به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) فقط یک جا سلامِ جهانی دارد و آن دربارهٴ حضرت نوح است همین است ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ﴾ داریم، ﴿سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾ داریم، سلام علی کذا و کذا که خدا سلام دارد داریم، اما سلامِ جهانی فقط یک جاست آن هم مخصوص حضرت نوح است که فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾ این مخصوص آن حضرت است خب نُه قرن و نیم تلاش و کوشش یک سلام جهانی هم میطلبد دیگر. این بزرگوار در برابر آن اهانت که گفتند: ﴿إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ ٭ قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ﴾ من در ضلالت نیستم. چه اینکه وجود مبارک هود هم به همین سرنوشت تلخ مبتلا شد در همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 65 به بعد دارد که ﴿وَإِلَی عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ٭ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَةٍ﴾ به نظر ما شفا سفیهی، لکن خدای سبحان از این انبیا دفاع کرده فرمود: ﴿مَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ آنها در حقیقت سفیهاند. خب وجود مبارک هود فرمود: ﴿یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ وَلکِنِّی رَسُولٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ در این بخش هم وقتی آن اهانت را کردند به وجود مبارک حضرت نوح، وجود مبارکش این جواب را داد فرمود مبدأیی جز ذات اقدس الهی نیست و باید از او اطاعت کنید و حرفشنوی داشته باشید و او را بپرستید. این بخش که در جریان ساختن کشتی است مربوط به بخش پایانی رسالت حضرت نوح(سلام الله علیه) است. ﴿قَالَ رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ﴾ خب این را بعد از نُه قرن فرمود، اوایل که عرض نکرد خدایا کمک بکن من مشکلم را با اینها حل کنم صبر و استقامت و بردباری بود ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا﴾ ما وحی فرستادیم که کشتی بساز به رهبریِ ما به دستور ما به کمک ما، ما هم کمکِ علمی میکنیم هم کمکِ عملی تا وسایل کشتیسازی فراهم بشود که آنها هم ﴿وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ﴾، ﴿أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا﴾ هم به کمک ما هم به تعلیم ما خب معلوم میشود که یاد دادن اینکه چگونه کشتی بساز حالا تهیه وسایل یک مطلب است این علم را علم کشتیسازی را ذات اقدس الهی به وجود مبارک نوح آموخت چه اینکه علم زِرهبافی را به حضرت داوود آموخت فرمود: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾ که این تعلیم است اینجا هم فرمود با وحیِ ما کیفیت کشتیسازی را یاد میگیری.
پرسش: این همه طول کشید نهصد سال کم نبود که خداوند تبارک و تعالی..و بعد از نهصد سال
پاسخ: برای اینکه ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾ در بعضی از روایات دارد که وجود مبارک نوح عرض کرد خدایا! دیگر امید اینکه مثلاً از اینها فرزندانی به بار بیایند که مؤمن باشند نیست پروردگارا! ﴿وَلاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً﴾ به این حد رسیدند که دیگر امید اینکه نسل آینده اصلاح بشود این طور نیست الآن حدّیاند که هر کسی فرزند اینها باشد کافر به دنیا میآید و کافر میماند ﴿وَلاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً﴾ خب. بعد فرمود: ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ﴾ در جریان این چون کشتیسازی است فرمود: ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا﴾ اما در جریان زرهبافی حضرت داود(سلام الله علیه) آنجا یک علم بود که قابل انتقال به دیگری است یک کرامت و معجزه بود دیگر قابل انتقال به دیگری نیست چگونه زره ببافند این علم است و قابل یادگیری که فرمود: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾ اما چگونه این آهنِ سخت و نَرم را مثل یک موم نرم بکنند این دیگر علم نیست این نه جزء علوم قَریبه است نه جزء علوم غریبه است علوم قریبه یک موضوع دارد محمول دارد مسئله است مبادی دارد فکر دارد راه تعلیم و تعلّم دارد حالا یا حرام است یا حلال یا سخت است یا آسان، ولی بالأخره علم است نظیر علوم دیگر هم علومِ قریبه مثل علوم غریبه اینها را دارند راهِ فکری دارند یعنی ممکن است کسی این راه حرام را طی کند درس بخواند سِحر یاد بگیرد شعبده یاد بگیرد جادو یاد بگیرد ارتباط با جن یاد بگیرد اینها همه علم است، اما مسئلهٴ معجزه نه جزء علوم قریبه است نه جزء علوم غریبه آن به قداست روح وابسته است کسی حالا درس بخواند کاری بکند که عصا را بتواند اژدها بکند این ممکن نیست چون این راه فکری ندارد تا کسی بگوید آقا شما چه کار کردی عصا این طور شد این به قداست روح برمیگردد قداست روح هم اینچنین نیست که با تحصیلِ هر کسی حاصل بشود بر اساس ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ دست میآید.
بنابراین معجزه نه جزء علوم قریبه است نه جزء علوم غریبه است موضوع داشته باشد محمول داشته باشد راه فکری داشته باشد که آدم درس بخواند معجزه بیاورد نیست، اگر روح طیّب و طاهر شد خلیفةالله شد مظهر ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ میشود ﴿فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیْراً بِإِذْنِی﴾ و مانند آن، نشد هرگز معجزه نمیآورد لذا هیچ علمی در برابر معجزه مقاومت نمیکند ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ هیچ مرتاضی در برابر پیغمبر، هیچ صاحب علم غریب در برابر پیغمبر توان مقاومت ندارد ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ و شکستناپذیری از خصایص اوّلی معجزه است لذا دربارهٴ حضرت داوود آن بخش زرهبافی که علم است تعبیر کرده فرمود: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾ اما بخشی که مربوط به معجزه است فرمود: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ﴾ نه «علّمناه إلانة الحدید» نه اینکه ما یادش دادیم چگونه آهن را نرم بکند بلکه ما آهن را در دست او نرم کردیم همان طوری که ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ اینجا هم دربارهٴ حضرت داوود است «و ما ألنت إذ ألنت ولکنّ الله ألانَ» ﴿وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ﴾ جریان کشتی هم همین طور است یک بخشاش مربوط به علم است که این علم کشتیسازی است و فرمود آن کار را بکن، یک بخشاش در جریان طوفان مربوط به معجزه است خب بالأخره از چاه آب در آوردن، از چشمه آب در آوردن، از قنات آب در آوردن، از نهر و بحر آب در آوردن، از زمین عادی آب در آوردن اینها راههای علمی دارد اما از تنوری که جای آتش است مَهد آتش است از آنجا آب جوشاندن کار عادی نیست فرمود وقتی تنور جوشید خب خیلی جاها میتوانست آب در بیاید اما وقتی ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ اینجا که جای آتش است من از همینجا آب در میآورم با اینکه سابقه نداشت جا برای آب در آوردن نبود اینها فرمود میشود صبغهٴ اعجازی و صبغهٴ خَرق عادت. فرمود: ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا﴾ آن امری که ﴿إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ گرچه فَوران تنور را بر همان بامداد تطبیق کردند ولی طبق روایاتی که هست این است که ﴿فَارَ التَّنُّورُ﴾ یعنی این تنوری که جای آتش است جای آب بشود دیگر ﴿وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ﴾ این «سَلَک» چون متعدّی است یعنی «أدخل» مثل ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ﴾ یا ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ﴾ این «سَلَک» متعدّی است ﴿فَاسْلُکْ﴾ یعنی «فأدخل» ﴿فِیهَا﴾ در آن سفینه، فُلک به اعتبار سفینه ﴿مِن کُلِّ﴾ از هر گروهی از جنّ و انس ﴿زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ که نسل قطع نشود از هر پرنده از هر دو پا از چهارپا و مانند آن ﴿مِن کُلِّ﴾ «أدخل» ﴿زَوْجَیْنِ﴾ که این زوجین دوتا هماهنگ هستند همهٴ اینها را وارد کشتی بکن ﴿وَأَهْلَکَ﴾ یعنی «أدخل أهلک الاّ مَن سَبَق علیه القول منهم» در بین اعضای خانوادهٴ تو کسانی هستند که غضبِ الهی بر اینها روا داده شد این «سَبَق» گاهی با «لام» استعمال میشود میگویند ﴿سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ این ﴿سَبَقَتْ لَهُم﴾ یعنی رحمت الهی شامل حال اینها شده است، گاهی با «علیٰ» استعمال میشود نظیر همینجا که فرمود: ﴿سَبَقَ عَلَیْهِ﴾ خب اگر در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» و مانند آن دارد ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ نشان آن است که آن برای نفع است در اینجا برای ضرر آیهٴ 101 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است که ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ یعنی از گذشته دستور رحمت به اینها دادیم در اثر اینکه اینها را آزمودیدم دیدیم شایستهٴ رحمتاند اما در اینجا فرمود: ﴿سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ﴾ برای اینکه اینها امتحانِ بدی دادند و دیدیم که ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ﴾، ﴿وَأَهْلَکَ﴾ یعنی «أدخل أهلک» ﴿إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ از همین گروه چه مربوط به اهل چه مربوط به ﴿کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ اختصاصی به اهل ندارد ﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾ چون خیلیها مجاز نیستند که سوار این کشتی بشوند. در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» و امثال آن آمده است که ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ یعنی در جریان طوفان نوح که رخ داد آنها همهشان هلاک شدند فقط ذریّهٴ نوح همین گروه مخصوص ماندند که بقیه آنچه ماندند انسانهای بعدی ذَراری نوح محسوب میشوند ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ این گروه وارد کشتی شدند و محفوظ ماندند. فرمود دربارهٴ غیر اینها که ظالماند و مستحقّ عذاباند با من گفتگو نکن ﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾ برای اینکه اینها محکومِ به غرقاند این ﴿إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ﴾ خبری است که فرمان الهی را هم به همراه دارد یعنی ما اراده کردیم که اینها به هلاکت برسند. بعد فرمود وقتی که خودت با این همراهان وارد کشتی شدید ﴿فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَی الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ مستحضرید یکی از دستورهایی که در اسلام است اگر کسی سوار اسب شد ذکری باید بگوید این در بحث کیفیت استفادهٴ از دوابّ در روایات ما هست که مستحب است اگر کسی سوار اسب شد بگوید «الحمد لله الذی سَخَّر لنا هذا وما کنّا له مقرنین وإنّا إلی ربّنا لَمُنْقَلِبون» آن روایات این دعا را از آن آیهٴ مخصوص گرفتند فرمود ما انعام را و حیوانات را برای شما خلق کردیم مسخّر شما قرار دادیم ﴿لِتَسْتَوُوا عَلَی ...وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ﴾ برای اینکه سوار بشوید و بگویید آن روایات این دعا را از این آیه استفاده کردند فرمود ما این انعام را مسخّر کردیم تا سوار بشوید وقتی سوار شدید بگویید ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ﴾ بعد هم غفلت نکنید روزی هم سواره شما را جای دیگر میبرند ﴿وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾ آن روزی که سوار تابوت کردند جای دیگر میبرند آن روز یادتان نرود خب این دو جمله را در هنگام سوار شدن بر اسب انسان باید بگوید فرقی هم نمیکند برهان مسئله دربارهٴ سیّاره بود، طیّاره و انعام یکی است سوار کشتی هم بشود آدم همین طور است سوار هواپیما بشود همین طور است سوار اتومبیل بشود همین طور است سوار اسب هم بشود همین طور است این استحباب هست که ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ ٭ وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾ چون در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» بعد از اینکه فرمود انعام را خلق کردیم فرمود: ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خیلی از چیزهاست که بعداً به بازار عرضه میشود ولی فعلاً شما نمیدانید مسئلهٴ هواپیما و اتومبیل و اینها هم از همین قبیل است دیگر آن روز فرمود این انعام را که میبینید ما برای شما خلق کردیم اینها آخرین محصول ما نیستند خیلی از چیزهاست که بعد به بازار میآید اصلِ کلّی استحبابِ این دعا دربارهٴ همهٴ این مرکوبهاست. ﴿فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَی الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ ما را از اینها نجات داده برای اینکه ما اگر با اینها بودیم ممکن بود ـ معاذ الله ـ گرفتار همفکری اینها بشویم یا وظیفهمان را ترک کنیم. در سورهٴ مبارکهٴ «هود» یک بحث مبسوطی دربارهٴ اینکه طوفان آن حضرت عالَمی بود یا منطقهای بود آنجا سیدناالاستاد بحث مبسوطی دارند آن روزها با بعضی از زمینشناسان که اقلیمِ خاصّ خاورمیانه را کاملاً ارزیابی کرده بودند گفتگوی فراوانی داشتند که عصارهٴ آن گفتگوها در المیزان در ذیل تفسیر آیات سورهٴ مبارکهٴ «هود» هست که برخی از زمینشناسان نظر دادند شواهدی نشان میدهد که بخش وسیعی از خاورمیانه یک مدّتی زیر آب بود اگر کوهی زیر آب باشد یا تپّه ماهوری زیر آب باشد یا خاکی زیر آب باشد بعد خشک بشود این نشانههای علمیاش هست باید عنایت کنیم که اصطلاح هر عصر و مصری با اصطلاح عصر دیگر فرق میکند آنچه در بحث دیروز اشاره شد مربوط به شبیهسازی است اصطلاح هزار سال قبل با اصطلاح فعلی فرق میکند آن روز وقتی میگفتند شبیهسازی یعنی نطفهها را در بیرون به صورتی در میآورند که انسان بشود، میشود شبیهسازی اما الآن سلولِ خاص و تخمگذاری مخصوص را میگویند شبیهسازی، شبیهسازیِ مفهوم عام و جامعی که برای قبل از هزار سال و برای هزار سال و برای فعلی را شامل بشود مطلق شبیهسازی است نه شبیهسازی خاص. خب، فرمود: ﴿فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ بعد وقتی هم که میخواهید پیاده بشوی هم این را بگو ﴿وَقُل رَبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلاً مُّبَارَکاً وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ﴾ الآن هم اگر کسی بخواهد از هواپیما پیاده بشود یا اتومبیل پیاده بشود ذکر این جزء مستحبّات نزول است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است