display result search
منو
تفسیر آیات 55 تا 61 سوره مؤمنون

تفسیر آیات 55 تا 61 سوره مؤمنون

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 20 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 55 تا 61 سوره مؤمنون"

همهٴ انبیا در اصول مشترک یکسان‌اند ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾
مؤمنان بین خوف و رجا هستند در عین حال که دلبستهٴ حق‌اند می‌ترسند اعمالشان مقبول نباشد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَ یَحْسَبُونَ أَنَّ مَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ﴿55﴾ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لاَّ یَشْعُرُونَ ﴿56﴾ إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ ﴿57﴾ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ﴿58﴾ وَالَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یُشْرِکُونَ ﴿59﴾ وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ﴿60﴾ أُولئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ﴿61﴾

بعد از اینکه معارف توحیدی در این سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» مشخص شد و معارف وحی و نبوّت تبیین شد آن وقت این نکته هم یادآوری شد که همهٴ انبیا در اصول مشترک یکسان‌اند ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ اختلافی که هست در شریعت و منهاج چون آن یک اختلاف محمود و ممدوح است ولی گروهی آمدند این حقیقت را ارباً اربا کردند بعضیها نپذیرفتند بعضیها ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ﴾ گفتند و مانند آن، فرمود منشأ همهٴ این بیراهه رفتن و کج رفتنها، درکِ صحیح نداشتن است و تبیین می‌کنند. می‌فرماید انسان نظمی در عالَم می‌بیند (یک) در درون خود علاقهٴ به جاودانگی را هم احساس می‌کند (دو) برای تبیین اینکه نظمِ بیرون به عهدهٴ چه کسی است و تأمین آن جاودانگی به چیست، بیراهه می‌رود آن نظم بیرون را به جای اینکه به خدایِ واحدِ علیمِ حکیمِ حیّ ازلی استناد بدهد و جهان را خلقت بداند به طبیعت اسناد می‌دهد و عالم را عالم طبیعی می‌داند به جای اینکه جستجو کند جایِ جاودانگی و ابدیّت مسئلهٴ برزخ و معاد است بیراهه می‌رود خیال می‌کند که دنیا دار بقاست و چیزهایی که از سهم بیشتری از یک بقا دارند آنها را به عنوان مِلکِ نَمیر می‌داند (دو) در جاهلیّت این طور بود آنها هم که فکر جاهلی داشته یا دارند هم به همین وضع مبتلایند در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» گذشت که آن باغدار وقتی وارد باغش شد گفت: ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ باده یعنی هَلَک، یَبید یعنی یهلک او وقتی وارد باغ شد گفت این باغِ سرسبز ماندنی است برای همیشه آنهایی هم که گرفتار فکر جاهلی بودند می‌گفتند ما چیزهایی را به ورثه‌مان بدهیم که مِلکِ نمیر باشد سابقاً این ظرفهای مِسی که یک دوام بیشتری داشت آن را می‌گفتند مِلک نمیر در نظام ارباب و رعیتی آن دهات و روستاها را که به بچه‌ها ارث می‌دادند می‌گفتند ملک نمیر یعنی ماندنی این همان تفکّر جاهلی سورهٴ مبارکهٴ «کهف» است می‌گفتند: ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ و جامع این تفکّرهای جاهلی همان است که ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ او می‌خواهد خالد باشد ولی فکر می‌کند که ثروت و تکاثر سبب خلود است او نمی‌داند کوثر سبب خلود است نه تکاثر این اشتباهات آنها چه در مبدأشناسی چه در معادشناسی باعث می‌شود که در نظام ارزشی هم اشتباه بکنند پس در دو مقام اینها بیراهه می‌روند: هم در مقام معرفتِ بود و نبود یعنی جهان‌بینی، هم در مقام معرفتِ باید و نباید یعنی ارزشی یعنی هم در علوم بیراهه می‌روند هم در مسائل اخلاق و ارزش بیراهه می‌روند. آنها که می‌گفتند: ﴿إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا﴾ که در آیهٴ 37 همین سورهٴ مبارکه گذشت ناظر به اشتباه آنها در بود و نبود بود که در عالَم چه چیزی هست چه چیزی نیست که این مربوط به حکمتِ نظری است آنها می‌گفتند که ﴿إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ﴾ همین حس‌گراها و طبیعت‌گراها و امثال ذلک، اما در مسائل حکمتِ عملی و نظام ارزشی اینها فکر می‌کنند که مال منشأ سعادت است فرزند منشأ سعادت است داشتن قدرت و جاه منشأ سعادت است در آن بخشی که اینها اشتباه کردند در حکمت نظری در جهان‌بینی طبیعت را به جای خلقت گذاشتند آیاتی اشتباه اینها را برطرف کرد در این قسمت اینها که ارزش را به چیز دیگر می‌دانند آیات الهی جلوی اینها را می‌گیرد می‌فرماید: ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» آیهٴ 44 گذشت که آنجا باید متّصل نوشته می‌شد ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّمَا﴾ نه «کُلّما» این «کلّ ما» سور است ﴿کُلَّمَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُ﴾ یعنی «کلّما طلعت الشمس فالنهار موجود» اما وقتی گفتیم «کلّ ما» این «کل» اسم است و مضاف است و مبتدا دیگر سور نیست باید منفصل نوشته می‌شود اما این ﴿کُلَّمَا جَاءَ کُلَّ﴾ که به منزلهٴ سور است و باید متّصل نوشته می‌شد منفصل ثبت شد. در اینجا این «أنّ» حرف مشبهه بالفعل است آن «ما» اسم اوست باید منفصل نوشته می‌شد ولی متصل نوشته شده قبلاً هم به عرض رسید که تا ایران اسلامی که حامی حقیقی قرآن است بخواهد یک رسم‌الخط ادیبانه داشته باشد صدای واقرآنا از همین عربستانِ قرآن‌سوز به دست می‌آید همینها که الآن خادم حرمین‌اند عالماً عامداً مسجدی که جای قرآن است تخریب می‌کنند و می‌سوزانند اگر شما بخواهید بگویید اینجا جای وصل نیست جای فصل است می‌گویند واقرآنا.

خب ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنّ َمَا﴾ منتها حالا «انّما» نوشته شد ﴿أَنّ َمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ٭ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ اینها از چند جهت اشتباه می‌کنند اولاً مال و فرزند یک قضیهٴ موجبه کلیه دارند (یک) و یک قضیه موجبه جزئیه دارند (دو) و این به دست آنها نیست به دست ذات اقدس الهی است (سه) و خیر نیست (چهار) اینها در یک دیکتهٴ یک سطری چهار غلط دارند حالا بررسی کنیم. فرمود اینها خیال کردند ﴿أَنّ َمَا﴾ که حالا «انّما» نوشته شده ﴿نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ﴾ کلمهٴ «امداد» معمولاً دربارهٴ خیر به کار می‌رود که ﴿مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ﴾ و مانند آن، «مَدّ» دربارهٴ مفروق و شرح به کار می‌رود غالباً البته، اینجا امداد به معنای خیر نیست جامع است یا به معنای مفروق است. فرمود ما با مال اینها را امداد می‌کنیم (یک) با فرزند اینها را امداد می‌کنیم (دو) مال و فرزند یک قضیه موجبه کلیه دارند و یک قضیه موجبهٴ جزئیه آن قضیه موجبهٴ کلیه این است که تمام اموال و تمام فرزندها آزمون الهی‌اند ﴿أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ﴾ اینها امتحان است به نحو موجبهٴ کلیه این طور نیست که مال رایگان به کسی داده شود یا فرزند رایگان به کسی داده شود جمیع اموال و جمیع اولاد آزمون الهی‌اند این یک. دوم قضیه به نحو موجبهٴ جزئیه است نه به نحو موجبهٴ کلیه که فرمود: ﴿إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلاَدِکُمْ عَدُوّاً﴾ همهٴ اموال دشمن نیستند همهٴ اولاد دشمن نیستند اولاد صالح که دشمن نیست، مال حلال که دشمن نیست ولی امتحان است به نحو موجبهٴ جزئیه فرمود بعضی از اموال و بعضی از اولاد دشمن شما هستند خب، چون همین مال به صورت طوق لعنت در می‌آید ﴿سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» گذشت که آ‌نها که ﴿یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ اینها ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ﴾ همین سکّه‌هایی که اینها یا از راه حرام به دست آوردند یا اگر از راه حلال به دست آوردند وجوهش را ندادند همینها را داغ می‌کنند بر سه عضو از اعضای بدن اینها گداخته را قرار می‌دهند فرمود همین سکّه‌ها را همین طلا و نقره‌ها را داغ می‌کنند ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا﴾ بعد ﴿فَتُکْوَی﴾ یعنی داغ می‌شود با همین سکّه‌ها ﴿جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ﴾ اول پیشانی اینها را داغ می‌کنند بعد پهلوی اینها را داغ می‌کنند بعد پشت اینها را داغ می‌کنند

خب این مال دشمن است دیگر، بنابراین یک قضیه موجبه کلیه است که جمیع اموال و جمیع اولاد آزمون الهی است تا ببینیم انسان در چه راهی صرف می‌کند. یک قضیه موجبه جزئیه است که بعضی از اموال و بعضی از فرزندها دشمن‌اند خب اگر اینها یا آزمون‌اند یا دشمن دیگر خیر نیستند که، اگر کسی دشمن را خیر بداند و یا اگر فتنه را خیر بداند معلوم می‌شود یک گمان فاسدی است دیگر. فرمود: ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنّ َمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ﴾ که دوتا قضیه دارند یکی موجبه کلیه یکی موجبه جزئیه ﴿نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ پس این نیست.

مطلب بعدی آن است که خیلیها می‌روند به دنبال کسب نصیبشان نمی‌شود خیلیها نکاح می‌کنند فرزنددار نمی‌شوند ﴿وَیَجْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیماً﴾ آنجایی هم که پیدا کردند ما دادیم، پس یک اشتباه دربارهٴ قضیه موجبه کلیه اول است (یک)، یک اشتباه دربارهٴ قضیه موجبه جزئیه است (دو) اشتباه در این است که آنچه ما دادیم به حساب خودشان می‌آورند (سه) اشتباه چهارم آن است که این را خیر می‌دانند می‌گویند ما کسب کردیم خب خیلیها به دنبال کسب می‌روند به زحمت خودشان را اداره می‌کنند عدّه‌ای هم نکاح می‌کنند ﴿وَیَجْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیماً﴾ پس کارِ شما نیست ما دادیم مبادا بگویید این خیراتی است که به ما دادند خب، می‌بینید در یک سطر اینها سه، چهارتا اشتباه دارند ما برای همه ما همین طور است حالا یک وقت است سخن از مال است یک وقت سخن از جاه و مقام و پیشرفت و امثال ذلک است هر کسی در هر محیطی بالأخره این حرفها را دارد دیگر. در حوزه پیشرفتش یک طور است در دانشگاه پیشرفتش یک طور است در مراکز خدماتی پیشرفتش یک طور است در هر جا این حرفها هست ولی همه امتحان است و همه آزمون و بعضی از اینها هم دشمن‌اند.

خب، چه کسی می‌تواند فرق بگذارد بین اینکه چه چیزی خیر است و چه چیزی فتنه (یک) چه چیزی خیر است و چه چیزی شرّ (دو) آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» گذشت فرمود: ﴿إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً﴾ اگر باتقوا و پرهیزکار بودید می‌فهمید که این امتحان است تکاثر است یا کوثر، خب اگر کوثر بود انسان دائماً شکرگزار حق است ولی اگر تکاثر بود هر لحظه لرزان است که مبادا باعث وسیلهٴ سقوط او بشود فرمود: ﴿إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً﴾ فرق بین فتنه و خیر، فرق بین عدوّ و خیر که ﴿إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلاَدِکُمْ عَدُوّاً لَّکُمْ﴾ خب باید آن از آن راه است.

مطلب بعدی آن است که فرمود اینها اهل درک نیستند راه اساسی درک همین است که ما به آنها اشاره کردیم، پس اینها خیر نیست و عدّه‌ای خیال می‌کردند که اگر آخرت هم باشد مثل دنیا محبوب خدا هستند و خدا به آنها خواهد داد. پس خیر چیست؟ می‌فرماید خیر در این است. در جریان جهان‌بینی در شناخت بود و نبود آیهٴ 37 اشتباه آنها را اشاره کرد که آنها گفتند: ﴿إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ﴾ الآن دارد آن اشتباه را برطرف می‌کند که در جهان‌بینی چه چیزی حق است چه چیزی باطل. در این قسمتِ نظام ارزشی هم بیان می‌کند که چه چیزی باید و چه چیزی نباید، چه چیزی خیر است و چه چیزی خیر نیست.

فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ﴾ الله را می‌پذیرند (یک) به او دل بسته‌اند (دو) و هراسناک‌اند (سه) اِشفاق دو قسم است مثلاً می‌گوییم پدر نسبت به فرزند مُشفِق است یعنی عنایت دارد، علاقه‌مند است یک وقت است می‌گوییم هراسناک است اگر خوفِ محض باشد دیگر با اشفاق همراه نیست اگر اشفاقِ صِرف باشد با خوف همراه نیست مؤمنان کسانی‌اند که بین خوف و رجا هستند در عین حال که دلبستهٴ حق‌اند می‌ترسند اعمالشان مقبول نباشد درست است قبول دارند به خدا علاقه‌مندند اما می‌ترسند آلودگی در عقایدشان، اخلاقشان، اعمالشان باشد این است که قرآن کریم وقتی می‌خواهد بگوید که عملِ صالح انجام بدهید اول می‌فرماید غذای حلال بخورید بعد می‌گوید عمل صالح انجام بدهید. این در همین آیهٴ 51 سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» همین بود دیگر، فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً﴾ حالا آنها که انبیایند که اینها اُسوهٴ ما هستند. عمل صالح وقتی انسان غذای طیّب و طاهر داشته باشد ما توقّع داشته باشیم غذای مُشتبه بخوریم و عمل طیّب و طاهر تحویل بدهیم یک توقّع نابه‌جایی است. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم این بحث گذشت آیهٴ 168 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و همچنین آیهٴ 172 همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در همین زمینه بود آیهٴ 168 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ٭ إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ تا بحثهای بعدی. فرمود اگر بخواهید بالأخره راه صحیح طی کنید باید مواظب غذای طیّب و طاهر باشید آیهٴ 172 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلّهِ إِن کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ﴾ خب بالأخره می‌خواهید او را عبادت کنید یا نه، با غذای حرام که نمی‌شود او را عبادت کرد که. همیشه ولو انسان خیلی دائم‌الذّکر نباشد اما غذای طیّب و طاهر سهم تعیین‌کننده‌ای دارد برای اینکه همین غذاست که به صورت فکر و اندیشه در می‌آید دیگر.

خب در آ‌ن قسمتها هم فرمود این قسمتها هم چه به انبیا چه به امم خطاب می‌فرماید که مواظب غذایتان باشید در این قسمتی که محلّ بحث است فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ﴾ لذا بین اِشفاق و بین خشیت جمع فرمود، اشفاق شَفیق‌اند رفیقِ شفیق‌اند دوست‌اند علاقه‌مندند اما می‌ترسند ذات اقدس الهی بفرماید این آلوده بود با این آلودگی چه کردی. ﴿وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ﴾ به تمام معجزات الهی مؤمن‌اند (این یک) به آیات تکوینی مؤمن‌اند (دو) به آیات تشریعی مؤمن‌اند (سه) این آیات تدوینی که آیات الهی است به اینها ایمان دارند به احکام و حِکم اینها مؤمن‌اند عمل می‌کنند (چهار) ﴿وَالَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یُشْرِکُونَ﴾ به هیچ وجه شرک نمی‌ورزند آنهایی که ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ همین است حالا یا شرک اعتقادی است یا شرکِ عملی است اینها به هیچ وجه شرک نمی‌ورزند نه شرک اعتقادی نه شرک عملی، نه به عنوان ریا و صُمعه نه بر اساس عناوین دیگر، اینها مسائل اعتقادی‌شان. ﴿وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ﴾

خب می‌بینید شما همه در مراسم امتحان شرکت کردید کسی در کلاس امتحان است هر چه می‌نویسد بین خوف و رجاست کم اتفاق می‌افتد که انسان یقین داشته باشد این مطلب صد درصد صحیح است چون خود حالت امتحان حالت لرزش است فرمود اینها هر کاری که انجام می‌دهند با خوف و رجاست (یک) هر مالی که در راه خدا انجام می‌دهند با خوف و رجاست (دو) این ایتاست هم می‌تواند از سنخ ﴿إِیتَاءِ الزَّکَاةِ﴾ باشد که ﴿آتُوا الزَّکَاةَ﴾ یا ﴿وَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ﴾ هم می‌تواند ایتاء عمل صالح باشد هر کاری که انجام می‌دهند چه مالی و چه غیر مالی هراسناک‌اند می‌گویند خب بالأخره خدای سبحان در آن روز «إن الناقد بصیر» اگر از ما سؤال کند از کجا فراهم کردی چطور فراهم کردی به چه نیّت دادی اگر از تو تعریف نمی‌کردند باز هم حاضر بودی عطا بکنی من چه بگویم. خب، ﴿وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ﴾ البته اوحدیّ از اهل معرفت که مالشان طیّب و طاهر است خب این شامل آنها هم می‌شود دیگر نظیر حضرت امیر(سلام الله علیه) آنکه انفاق کرده در حدّ ﴿وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیر﴾ او دیگر بیّن‌الرشد بود دیگر هم مال طیّب و طاهر بود هم دهنده‌ها گفتند ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾ این آیه شامل آنها هم می‌شود خب آنها وَجِل بودند و هراسناک بودن آنها چیست آنها از این سنخ نیست که خدا بفرماید مثلاً مال شما شاید حلال نبود قصد شما شاید مشوب بود اینها هراسناک‌اند که این «ما» موصله یک وقت بشود «ما» نافیه این ﴿وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا﴾ می‌ترسند که یک وقت به آنها بگویند همان طوری که ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ اگر یک روز به ما هم بگویند که «وما آتیت اذ آتیت و لکن الله آتا» آن وقت دیگر دستمان خالی است باید برای آن صحنه هم آماده باشیم و خودمان را هم آماده کنیم برای او که بله البته این‌چنین است.

پرسش:...
پاسخ: نه، مال فراوان نه، مال اصولاً نمی‌تواند کوثر باشد آنکه کوثر است معارف است آنکه ماندنی است کوثر است مال فراوان نمی‌تواند، البته انفاق می‌تواند کوثر باشد کسی که ﴿یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾ یا همان مالی که در راه جبهه صرف شده است همان مالی که در راه ﴿نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾ صرف می‌شود بله، آن اِطعام لوجه الله آن انفاق فی سبیل الله می‌شود کوثر.

پرسش:...
پاسخ: مالِ فراوان امر مادّی است دیگر، کار آن عمل صالح است که می‌تواند کوثر باشد نه بدنهٴ مال. بتواند تولید کند آن تولید کوثر است فشار جامعه را کم بکند آن کوثر است نظام طبقاتی را تنظیم بکند او کوثر است مشکلات فقرا را برطرف کند آن کوثر است بله.
﴿وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ﴾ دیگر مغرور نیستند بگویند ما چنین کاری کردیم. خب اینها، اینها خیر است (یک) پس ما یک فتنه داریم (یک) یک عدوّ داریم (دو) یک خیر داریم (سه).

مطلب چهارم آن است که در جریان اموال و بَنین دست شما نبود خدا به شما داد منتها شمال خیال کردید خیر به شما می‌دهد نه دارد شما را امتحان می‌کند حالا اگر شما را بردند در یک سالن بسیار خوبی در صندلی خوبی نشاندن خب اینجا کلاس امتحان است اینکه برای شما نیست وضع دنیا همین طور است در این قسمت فرمود متنِ کار اینهاست که خیر است و این خیرها را خود این افراد با بهره‌برداری از توفیقات الهی دارند انجام می‌دهند و در چهار بخش پا پنج بخش دارند انجام می‌دهند که آن چهار پنج وجه هم جداگانه مبسوطاً مطرح شد حالا عناوینش را ما اینجا ذکر می‌کنیم پس اینها خیر است آنها خیر نیست «الفتنة ما هی، العدوّ ما هو» اینها مشخص شد «الخیر ما هو» هم مشخص شد (یک) حالا مبدأ فاعلی آن فتنه و امدادها عدوّ چیست؟ فرمود ما به اینها دادیم اینها خیال کردند آنچه ما می‌دهیم این خیر است و داریم به آنها خیر می‌دهیم ما مرتب اینها را به کلاس امتحان می‌بریم اینها خیال می‌کنند ما مرتب داریم به اینها خیر می‌دهیم. در این موارد چندگانه که علماً و عملاً خیر است مؤمنین دارند این کار را انجام می‌دهند لذا در آنجا فرمود به متکلّم مع‌الغیر اسناد داد فرمود: ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنّ َمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ٭ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ ما به اینها مرتب داریم خیر می‌دهیم این طور نیست در مقابل مؤمنان که این کارها را انجام می‌دهند اینها ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ آنجا سرعت را به خودش اسناد داد به زعم آنها، اینجا سرعت را به خود مؤمنین اسناد داد و این اسناد، اسناد إلی مَن هو له است دیگر ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ آنها بین استدراج و خیر فرق نگذاشتند در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمودند ما اینها را کم کم می‌خواهیم بگیریم این کم کم کسی را که می‌خواهند از بالا پرت کنند این را کم کم می‌آورند به لبهٴ دیوار تا یک دست بزنند از بالا بیندازند فرمود این استدراج است درجه درجه کم کم ما اینها را می‌خواهیم پرتشان کنیم اینها نمی‌فهمند این استدراج است خیال می‌کنند این خیر است در سورهٴ «اعراف» آیهٴ 182 این بود ﴿سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ﴾ ما اینها را می‌بریم بالا تا از همان‌جا پرت کنیم چیزی از اینها نماند یا خیال می‌کنند که ما اینها را بالا بردیم به مقام رسیدند در حالی که نمی‌دانند ما اینها را داریم بالا می‌بریم که از همان‌جا پرت کنیم از آنجا پرت شدن چیزی برایشان نمی‌ماند که. یک بیان نورانی مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در همان جلد دوم کافی از حضرت(سلام الله علیه) نقل می‌کند فرمود آن بالا رفتنی که پایین رفتن سخت است نروید «اتّقوا المرسل السّهل إذا کان منهدره وعرا» فرمود آن بالا رفتنی که پایین آمدن سخت است نروید معلوم می‌شود آن دیگری شما را برده بالا که شما که خودتان نمی‌توانید پایین بیایید همان‌جا می‌افتید و تمام اعضایتان می‌شِکند «مرتقی السّهل اذا کان منهدره وعرا» اگر سخت بود نروید بالا. فرمود ما اینها را می‌بریم یک جای بالا اینها نمی‌فهمند که ما برای چه بردیم اینها را بالا فرمود همان‌جا رها کنیم که چیزی از آنها نماند. اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» از او به عنوان استدراج یاد کرده است در سور‌ه‌های دیگر هم از همین کلمه به عنوان استدراج مطرح شده است که فرمود ما اینها را استدراج می‌کنیم اینها کم کم نمی‌فهمند که اصلاً وسیلهٴ سقوطشان را ما داریم مطرح می‌کنیم آیهٴ 44 سورهٴ مبارکهٴ «قلم» این است ﴿وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَیْثُ لاَیَعْلَمُونَ ٭ وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ﴾ خب اگر کسی بخواهد فرق بگذارد بین الاستدراج و بین مسارعة الخیر راهش تقواست که ﴿إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً﴾ اینها خیلی روشن نیست اینها با درس و بحث حاصل نمی‌شود ﴿یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً﴾ خب، در این قسمت فرمود اینها مسارعت دارند در خیر پس معلوم شد «الخیر ما هو» (یک) و چه کسی به طرف خیر می‌رود (دو) چطور به طرف خیر می‌روند (سه) نسبت به سایر هم‌صنفانشان چه می‌کنند (چهار) بعد از اینکه به مقصد رسیده‌اند چه رسالتی را به عهده می‌گیرند (پنج) آن پنجمی دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» و اینهاست. در بحثهای قبل داشتیم که این مراحل پنج‌گانه را قرآن تبیین کرده اول معرفت است که آدم بفهمد جهان چیست، انسان چیست، رابطهٴ انسان و جهان چیست این مثلث را بفهمد، وقتی فهمید موجود ابدی است راه می‌افتد نمی‌ایستد راکد نیست جامد نیست ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾ نیست در لهو و لعب نیست راه می‌افتد وقتی راه را می‌بیند جلویش باز است بخواهد عالِم بشود راه باز است بخواهد عادل بشود راه باز است در علم و عدل و تواضع و جنود عقل هیچ تزاحمی نیست اگر کسی خواست اَعدلِ از همه بشود اَتقای از همه بشود متواضع‌تر از همه بشود پرهیزکارتر از همه بشود مهربان‌تر از همه بشود راه باز است اگر در اتاقی که جای هزار نفر هست اینها همه‌شان متواضع باشند کاملاً جا باز است اما اگر دو نفر ـ خدای ناکرده ـ خودبین باشند اول دعواست بالأخره برای اینکه آنجا یک جا برای کُرسی است یک جا جای بالاست دیگر، در رذالت درگیری هست ولی در فضیلت درگیری نیست لذا می‌فرماید اگر شما خواستید مسابقه بدهید در علم و تقوا و معارف این میدانِ مسابقه به اندازهٴ آسمان و زمین باز است خب حالا اگر کسی خواست خیابانی که به اندازهٴ آسمان و زمین است برود هر چه تندتر برود جا برای تصادف نیست ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ﴾ که ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ حالا اگر مسابقه‌ای به اندازهٴ نظام کیهانی باشد خب هر کسی هر چه تند بخواهد برود راه آزاد است دیگر این دیگر جا برای برخورد نیست که تزاحم و تصادف و امثال ذلک نیست کسی مزاحم کسی نیست اعلم بودن، اتقا بودن، اعدل بودن راه را وسیع می‌کند اما اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ خودبین بود با دومی دعوایش می‌شود دیگر، پس بنابراین راهِ فضیلت باز است انسان باید هجرت کند چون راه خیلی وسیع است دستور سرعت دادند هیچ نگفتند کُند کنید درجه بیست بروید 120 بروید 1200 بروید 2200 بروید این طور نیست ﴿سَارِعُوا﴾ این طور نیست که حدّ مشخصی داشته باشد منتها باید در مسیر باشد البته، اگر کسی تشخیص داد صراط مستقیم کجاست آن وقت هر چه تندتر بهتر. عمده آن است که بسیاری از ماها در تشخیص صراط مستقیم دچار غفلتیم گاهی یمین گاهی شمال «الیمین والشمال مضلّة والوسطی هو الجادة» ما تودهٴ ماها برای ماها گفته شد «خیر الامور اوسطها» اما وقتی کسی نظیر اهل بیت(علیهم السلام) در متن صراط مستقیم است آنجا دیگر سخن از «خیر الامور اوسطها» نیست «خیر الامور أکثرها و أشدّها و أوفرها و أعلاها» و کذا و کذا و کذا اینکه در دعای کمیل می‌گوییم خدایا! «أحسنهم منزلة منک و أخصتهم زلفة لدیک وأقربهم» کذا و کذا اینجاست که می‌گویند «تا سر رود به سر برو تا پا به پا بپو» هر چه تندتر بهتر اگر کسی مثل حسن‌بن‌علی(سلام الله علیه) شد چون در متن صراط مستقیم است اگر چندین بار اموالش را تقسیم بکند بین خود و فقرا این عدل است نه اسراف، اگر چندین بار کلّ مالش را به دیگری بدهد عدل است نه اسراف این در صراط است صراط که دیگر چپ و راست ندارد که، اسراف و تبذیر ندارد که. ماها چون نمی‌دانیم و نمی‌توانیم و در صراط نیستیم برای ما «خیر الامور اوسطها» است اما آنها که در متن صراط‌اند در زیارت جامعه کبیر در این روایت قدسی عرض می‌کنیم «أنتم الصراط الأقوم» خب خود صراط مستقیم را که نمی‌شود گفت آقا تندتر کندتر نرو که، چپ و راست نرو که، اصلاً چپ و راست ندارد اینکه او «کلتی یدیه یمین» است بنابراین اگر کلّ اموال را هم عطا کند صراط مستقیم است.

پرسش:...
پاسخ: بله، این برای آن است که او را حضرت را به صراط مستقیم بودنِ او آشنا کند حالا که به صراط مستقیم هستید دیگر یک وقت است که نه تنها سهمیه خودش را سهمیه بچه‌های خودش هم به کافر می‌دهد مثل وجود مبارک حضرت امیر خب در جریان قصّهٴ هل اتی این ذوات قدسی سه روز روزه گرفته خب مستحضرید که وجود مبارک حضرت امیر یا حالا قرض کرده یا هر چه بود بالأخره مقداری جو تهیه کرده دستاس منزلی شده نان شده هنگام افطار رسیده خب وجود مبارک حضرت امیر و وجود مبارک زهرا(سلام الله علیهما) اینها بالغ و اینها، فزّه هم که در خدمتشان بود ولی حسنین بچّه بودند دیگر، انفاقِ سهمیهٴ واجب‌النفقه بر اساس چه معیاری است آن هم به چه کسی؟ به کافر یعنی به کافر، فرمود: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾ به چه کسی؟ ﴿وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً﴾ این اسیر چه کسی بود؟ در مدینه ما مسلمان اسیر داشتیم یا در جنگهایی که با کفار داشتند از آنها اسیر می‌گرفتند مگر مسلمانهای مدینه اسیر می‌شدند این مشرکین و کفاری بودند که در جنگها به اسارت مسلمین در می‌آمدند ممکن است این اسیر وقتی آمده به مدینه اسلام آورده باشد ولی بالأخره ظاهرش این بود که کافر است دیگر این می‌شود علی. غرض این است که اگر کسی در صراط بود نمی‌شود به او گفتند کُندتر، تندتر نرو کُند برو قدری آرام‌تر این نیست بله به ما هم می‌شود گفت کندتر برو تندتر برو، چپ نرو راست برو، اما اگر کسی در متن صراط بود این «خیر الأمور أکثرها» است «و أوفرها» است چه اینکه خودش در دعای کمیل به ما آموخت. حالا فرمود اینها سرعت می‌گیرند حالا که سرعت گرفتند جلو هم می‌زنند ﴿وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ﴾ ما یک سرعت داریم یک طایفه از آیات است، یک سبقت داریم ﴿فَاسْتبَقُوا﴾ یعنی جلو بزن بگو من می‌خواهم بالاتر باشم در چه چیزی بالاتر باشم؟ در عدالت، در تقوا، در ادب، در تواضع اینکه عیب ندارد که، اما اگر بگوییم من می‌خواهم بهتر از او باشم این هوس است ولی من می‌خواهم مؤدّب‌تر از او باشم می‌خواهم باتقواتر از او باشم اینکه ادبِ الهی است اینکه بد نیست ما یک ﴿سَابِقُوا﴾ داریم یک ﴿سَارِعُوا﴾ داریم ﴿سَارِعُوا﴾ یعنی تا می‌توانی بدو، ﴿سَابِقُوا﴾ یعنی تا می‌توانی جلو بزن اینکه بد نیست که خیلیها عالم‌اند شما می‌خواهید أعلم بشوید خب این خیلی خوب است خیلیها متّقی‌اند شما می‌خواهید أتقیٰ بشویم أعدل بشوید چیز بسیار خوبی است اینکه بد نیست چون شما می‌خواهیم مؤدّب‌تر باشی متواضع‌تر باشی اینکه بد نیست حالا که سبقت گرفتی نگو که به من چه! این ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾ آن مرحلهٴ پنجم است پس «المعرفة ثمّ الهجرة ثمّ السرعة ثمّ السبقة ثمّ الامامه» که این یک جلد از بحثهای تفسیر موضوعی بود. امامت یعنی حالا که جلو افتادی به فکر مردم باش نیکان را جذب بکن ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾ این چیز خوبی است خدایا! آن توفیق را بده که بفهمهای جامعه به من اقتدا کنند اینکه بد نیست خدایا! آن توفیق را به من بده که من الگو باشم برای خوبان جامعه اینکه چیز بد نیست من الگو بشوم برای مؤدّبان جامعه اینکه چیز بد نیست به ما گفتند بخواهید، مردان الهی چند چیز را از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنند یکی‌اش این است ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾ من امامِ پرهیزکاران باشم امام‌العلماء باشم، امام‌المتّقین باشم، امام‌العادلین باشم این چیز خوبی است که، فرمود این گروه‌اند که نه تنها اهل مسارعت‌اند بلکه اهل سبقت‌اند می‌خواهند جلو بزنند خب جلو بزنند دیگر اینکه چیز بدی نیست که، اگر کسی خواست جلو بزند در ادب، در تقوا این نه تنها مزاحم کسی نیست دیگران را هم کمک می‌کند که امیدواریم ـ ان‌شاءالله ـ نصیب همه بشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:50

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن