- 495
- 1000
- 1000
- 1000
ماجرای یک جنایت قانونی، جلسه هفتم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «ماجرای یک جنایت قانونی»، جلسه هفتم: قاتلان اصلیِ سیّدالشّهداء(ع)، سال 1403
ما یک گرفتاری داریم، وسطِ دعواهای سیاسی اجتماعی، وقتی میخواهیم به رقیب خود فحش بدهیم، میگردیم تا فحشی بدهیم که او را از حیاتِ دنیا و آخرت ساقط کنیم، لذا مثلاً بعضی به بعضی دیگر «خوارج» میگویند، یا قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را به گردنِ شیوخ مقدّسنما میاندازند.
ما باید از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یاد بگیریم که باید چگونه رفتار کنیم. مخالفِ من، مخالفِ من است، نه مخالفِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین! نمیتوانیم هر نسبتی به او بدهیم. این موضوع از دو جهت قبح دارد، یک قبح آن نسبتِ بد دادن به یک مؤمن است، یک جهتِ دیگر این است که بر کرسیِ دین هم نشستهایم و یک حقمداری ظاهری هم داریم، کأنّه که دین خواسته است که ما این کار را کنیم!
راجع به خوارج صحبت کردیم، عرض کردیم اینطور نیست که خشکه مقدّسها خیلی دیندار هستند، توضیح دادیم که آنها چطور فکر میکردند، اینها عملاً بیدین هستند، یک قسمتی از دین را انتخاب میکنند و مابقی دین را رها میکنند و نمیپذیرند، حتّی میخواهند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم یاد بدهند که باید چطور دین را تبلیغ کند. دنیادوست هستند، برای منافع جمعی و اجتماعی و قبیلهایشان بعضی از موضوعات دینی را پُررنگ میکنند.
ما نباید به هر کسی که تدیّن دارد «خوارج» یا «خشکه مقدّس» بگوییم.
بد نیست که ما کمی هم راجع به ماهیتِ قتلهی کربلا گفتگو کنیم که بدانیم اگر خواستیم به کسی نسبت بدهیم، میخواهیم چه چیزی را به چه کسی نسبت بدهیم!
آنچه از قتله در کربلا هستند، اینها یک جریانِ سیاسیِ هتّاکِ دشمنِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به اسم «عثمانی» هستند، عثمانیها بعد از قتلِ عثمان، تقریباً توسط بنی امیّه شکل گرفتند و متشکّل شدند. رؤسای اینها یک جریانِ عمدتاً حجازی هستند، و از بنی امیّه یا سرسپردهی بنی امیّه هستند.
چون سرسپردهی بنی امیّه هستند، وضع بنی امیّه روشن است، اینها خیلی دینداران عمیقی نبودند، حتّی مانند خوارج هم نبودند، (جلسهی قبل، خوارج را نقد کردیم)، اینها به مراتب عمق کمتری نسبت به خوارج داشتند.
خوارج مشکلاتی داشتند، ولی خوارج اهل لهو و لعب و فسق و فجور نبودند، بلکه گاهی فسق و فجور را تا کفر انسان بالا میبردند که این کارشان زیادهروی بود؛ عثمانیها اینطور نبودند.
ما باید بدانیم که ماهیتِ قتلهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا چه کسانی هستند، بعد دیگر من خجالت بکشم و در دعواهای سیاسی جامعه، به مخالف خودم نسبت ندهم که بگویم نعوذبالله کسانی که مانند تو هستند امام حسین علیه السلام را کشتند.
ما یک گرفتاری داریم، وسطِ دعواهای سیاسی اجتماعی، وقتی میخواهیم به رقیب خود فحش بدهیم، میگردیم تا فحشی بدهیم که او را از حیاتِ دنیا و آخرت ساقط کنیم، لذا مثلاً بعضی به بعضی دیگر «خوارج» میگویند، یا قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را به گردنِ شیوخ مقدّسنما میاندازند.
ما باید از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یاد بگیریم که باید چگونه رفتار کنیم. مخالفِ من، مخالفِ من است، نه مخالفِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین! نمیتوانیم هر نسبتی به او بدهیم. این موضوع از دو جهت قبح دارد، یک قبح آن نسبتِ بد دادن به یک مؤمن است، یک جهتِ دیگر این است که بر کرسیِ دین هم نشستهایم و یک حقمداری ظاهری هم داریم، کأنّه که دین خواسته است که ما این کار را کنیم!
راجع به خوارج صحبت کردیم، عرض کردیم اینطور نیست که خشکه مقدّسها خیلی دیندار هستند، توضیح دادیم که آنها چطور فکر میکردند، اینها عملاً بیدین هستند، یک قسمتی از دین را انتخاب میکنند و مابقی دین را رها میکنند و نمیپذیرند، حتّی میخواهند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم یاد بدهند که باید چطور دین را تبلیغ کند. دنیادوست هستند، برای منافع جمعی و اجتماعی و قبیلهایشان بعضی از موضوعات دینی را پُررنگ میکنند.
ما نباید به هر کسی که تدیّن دارد «خوارج» یا «خشکه مقدّس» بگوییم.
بد نیست که ما کمی هم راجع به ماهیتِ قتلهی کربلا گفتگو کنیم که بدانیم اگر خواستیم به کسی نسبت بدهیم، میخواهیم چه چیزی را به چه کسی نسبت بدهیم!
آنچه از قتله در کربلا هستند، اینها یک جریانِ سیاسیِ هتّاکِ دشمنِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به اسم «عثمانی» هستند، عثمانیها بعد از قتلِ عثمان، تقریباً توسط بنی امیّه شکل گرفتند و متشکّل شدند. رؤسای اینها یک جریانِ عمدتاً حجازی هستند، و از بنی امیّه یا سرسپردهی بنی امیّه هستند.
چون سرسپردهی بنی امیّه هستند، وضع بنی امیّه روشن است، اینها خیلی دینداران عمیقی نبودند، حتّی مانند خوارج هم نبودند، (جلسهی قبل، خوارج را نقد کردیم)، اینها به مراتب عمق کمتری نسبت به خوارج داشتند.
خوارج مشکلاتی داشتند، ولی خوارج اهل لهو و لعب و فسق و فجور نبودند، بلکه گاهی فسق و فجور را تا کفر انسان بالا میبردند که این کارشان زیادهروی بود؛ عثمانیها اینطور نبودند.
ما باید بدانیم که ماهیتِ قتلهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا چه کسانی هستند، بعد دیگر من خجالت بکشم و در دعواهای سیاسی جامعه، به مخالف خودم نسبت ندهم که بگویم نعوذبالله کسانی که مانند تو هستند امام حسین علیه السلام را کشتند.
تاکنون نظری ثبت نشده است