- 200
- 1000
- 1000
- 1000
ضیافت الهی، جلسه هفتم
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین کاظم صدیقی با موضوع «ضیافت الهی»، جلسه هفتم، سال 1401
انفاق از عبادتهای بسیار سازنده است، «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، هرگز شما به بِرّ و نیکی نمیرسید و نائل نمیشوید، «حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، تا از آن چیزی که برای شما عزیز و دوست داشتنی و مرغوب است انفاق کنید.
انفاق یک امری است که انسان از مال و پول و حاصل رنج خودش به کسی میدهد، ظاهر آن مال است، انسان مال را به کسی میدهد. اما باطن این عمل اینطور که قرآن کریم میفرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ ۗ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ»، مَثَلِ کسانی که در راه خدا انفاق میکنند، نمیفرماید مَثَلِ انفاقشان، مَثَلِ خودشان، کسی که مال در راه خدا میدهد ولی اضافهی مال او نیست، چیزی که دوست دارد، چیزی که لازم دارد ایثار و انفاق میکند، وقتی از محبوب صرف نظر میکند، از آن چیزی که دل میبرد و برای انسان عزیز است و انسان آن را دوست دارد، وقتی انفاق میکند، مَثَلِ این انفاق کننده، نه مَثَلِ انفاقِ او، «اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ»، مَثَلِ کسی است که یک حبّه و گندم و جو و برنج را میکارد و از این یک دانه خدای متعال هفت سنبل به او میدهد، هفت خوشه به او میدهد، و در هر خوشه هم صد حبّه وجود دارد که در مجموع هفتصد برابر میشود.
یعنی خدای متعال وجود کسی را که در راه خدا از مال مرغوب خودش صرف نظر میکند و با نیّت الهی که فی سبیل خداست از خودش دور میکند، خدای متعال به او هفتصد برابر سعه وجودی میدهد.
تنها حبّه نیست که رویش میکند، خودت رویش میکنی.
لذا وقتی خدای متعال در مورد حضرات معصومین علیهم السلام مثال میزند «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ»، «تُؤتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذنِ رَبِّها»، خدای متعال برای کلمه طیّبه مثال زده است.
موجوداتی را که خدای متعال آفریده است، همه کلمات خدا هستند، این عالم بمنزلهی کتابی است که این کتاب در دو بُعد مورد مطالعه و دقّت قرار میگیرد. یک: کتاب آفاقی است و دو: کتاب انفسی.
«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ».
مرحوم ابن سینا در اشارات این آیه را به برهان صدیقین تطبیق میکنند. در برهان صدیقین کسانی که در صداقت در قلّه هستند عالم را با خدا میشناسند نه اینکه خدا را با عالم بشناسند.
ذیل این آیه این است که «أَلَا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ».
این شهادت خدا کفایت میکند، نه اینکه چیزی شاهد باشد تا انسان با شهادت او خدا را بشناسد و به وحدانیت و حقانیت خدا پی ببرد. نه! خدا بر همه چیز شاهد است، شهادت خود خداست که مطلب را ثابت میکند.
انفاق از عبادتهای بسیار سازنده است، «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، هرگز شما به بِرّ و نیکی نمیرسید و نائل نمیشوید، «حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، تا از آن چیزی که برای شما عزیز و دوست داشتنی و مرغوب است انفاق کنید.
انفاق یک امری است که انسان از مال و پول و حاصل رنج خودش به کسی میدهد، ظاهر آن مال است، انسان مال را به کسی میدهد. اما باطن این عمل اینطور که قرآن کریم میفرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ ۗ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ»، مَثَلِ کسانی که در راه خدا انفاق میکنند، نمیفرماید مَثَلِ انفاقشان، مَثَلِ خودشان، کسی که مال در راه خدا میدهد ولی اضافهی مال او نیست، چیزی که دوست دارد، چیزی که لازم دارد ایثار و انفاق میکند، وقتی از محبوب صرف نظر میکند، از آن چیزی که دل میبرد و برای انسان عزیز است و انسان آن را دوست دارد، وقتی انفاق میکند، مَثَلِ این انفاق کننده، نه مَثَلِ انفاقِ او، «اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ»، مَثَلِ کسی است که یک حبّه و گندم و جو و برنج را میکارد و از این یک دانه خدای متعال هفت سنبل به او میدهد، هفت خوشه به او میدهد، و در هر خوشه هم صد حبّه وجود دارد که در مجموع هفتصد برابر میشود.
یعنی خدای متعال وجود کسی را که در راه خدا از مال مرغوب خودش صرف نظر میکند و با نیّت الهی که فی سبیل خداست از خودش دور میکند، خدای متعال به او هفتصد برابر سعه وجودی میدهد.
تنها حبّه نیست که رویش میکند، خودت رویش میکنی.
لذا وقتی خدای متعال در مورد حضرات معصومین علیهم السلام مثال میزند «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ»، «تُؤتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذنِ رَبِّها»، خدای متعال برای کلمه طیّبه مثال زده است.
موجوداتی را که خدای متعال آفریده است، همه کلمات خدا هستند، این عالم بمنزلهی کتابی است که این کتاب در دو بُعد مورد مطالعه و دقّت قرار میگیرد. یک: کتاب آفاقی است و دو: کتاب انفسی.
«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ».
مرحوم ابن سینا در اشارات این آیه را به برهان صدیقین تطبیق میکنند. در برهان صدیقین کسانی که در صداقت در قلّه هستند عالم را با خدا میشناسند نه اینکه خدا را با عالم بشناسند.
ذیل این آیه این است که «أَلَا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ».
این شهادت خدا کفایت میکند، نه اینکه چیزی شاهد باشد تا انسان با شهادت او خدا را بشناسد و به وحدانیت و حقانیت خدا پی ببرد. نه! خدا بر همه چیز شاهد است، شهادت خود خداست که مطلب را ثابت میکند.
تاکنون نظری ثبت نشده است