display result search
منو
تفسیر آیات 122 و 123 سوره توبه _ بخش اول

تفسیر آیات 122 و 123 سوره توبه _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 28 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 122 و 123 سوره توبه _ بخش اول"

ضرورت بسیج نیروها در نوبخش فرهنگی و نظامی
عدم دلالت کلمهٴ ‌«‌طائفه» بر حجّیت خبر واحد
متعلق جمله ﴿لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾
علت ممنوعیت معرفت ذات الهی

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمَا کَانَ المُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (122) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِین (123)﴾

خلاصه بحث در آیهٴ 122 یعنی آیه ﴿وَمَا کَانَ المُؤْمِنُونَ﴾ این شد که لازم نیست همگان به سمت جبهه حرکت کنید چه اینکه از آیه ﴿مَاکَانَ لْأَهْلِ المَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ﴾ این‌طور استنباط می‌‌شد بلکه نفرتان را دو قسمت کنید برخی نفر نظامی برخی نفر فرهنگی نفر نظامی را در آن قسمت بیان فرمود نفر و بسیج فرهنگی را در این قسمت مطلب دوم آن است که اینکه قرطبی در جامع‌الاحکام خواستند از این آیه حجّیت خبر واحد را مانند دیگران استنباط کنند و بگویند گزارش طایفه حجت است و طایفه بر یک نفر هم صادق است استشهاد جناب قرطبی این است می‌گویند صریح‌ترین آیه در این زمینه همان است که در سورهٴ ‌«حجرات‌» آمده در سورهٴ ‌«حجرات‌» آیهٴ نُه به این صورت است ﴿وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ المُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی‏ءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِین﴾ اگر دو طایفه از مومنین درگیر هستند بین اینها اصلاح کنید اگر یکی از این دو طایفه اهل بغی و ظلم بود شما با آن طایفه باغی و ظالم مبارزه کنید اگر به عدل و عقل برگشت ﴿بَیْنَهُمَا بِالعَدْلِ﴾ صلح کنید و قسط و عدل را رعایت کنید چون خدا مقسطین را دوست دارد بعد فرمود: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ در همین فضایی که طایفتانی از مؤمنین درگیرند فرمود: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ﴾ نه اخوتکم استنباط ایشان این است که این ﴿أَخَوَیْکُمْ﴾ همان طایفتانی هستند که اقتتال دارند پس معلوم می‌شود که طایفه یک‌نفر را هم شامل می‌شود به دلیل اینکه از آن طائفتان در آیهٴ نُه به عنوان اخوین در آیه ده یاد کرده است این خلاصه استنباطی که جناب قرطبی در جامع‌الاحکام دارد بر فرض تمامیت این سخن آیه حجیت خبر واحد را در حد تعیین بنای عقلا شاید بتواند اثبات کند اما ناظر به این مسئله نیست که شما به خبر واحد عمل بکنید مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود تفقه کنید در دین یعنی خودتان این احکام را یاد بگیرید برای عمل کردن دیگران را هم یاد بدهید برای عمل کردن هم وظیفه شما آن است که منذر باشید نه تنها مبلغ هم وظیفه مردم آن است که حاضر باشند نه متعلم وقتی شما تعلیم می‌دهید البته حلال و حرام را واجب و مستحب را احکام دینی و تکلیفی را وضعی را به مردم اعلام می‌کنید اما غرض شما آن است که منذر باشید وقتی منذرید که خودتان از جهنم هراس داشته باشید دیگران هم وقتی حاضرند که متعلم باشند خوب اگر کسی حلال و حرام را نداند و عمل نکند دیگر ﴿لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾ نیست این ﴿لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾ یعنی ‌«یتعلم و یعمل لله سبحانه تعالی‌» اگر احکام را یاد نگیرند یا بعد از یاد گرفتن عمل نکنند یا عمل بکنند لا لله این دیگر حذر نیست این از چه دارد می‌ترسد کسی از خدا می‌ترسد که احکامش را یاد بگیرد و عمل بکند و لله هم باشد مطلب بعدی آن است که این ﴿لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾ متعلقش حذف شد و حذف متعلق دلیل بر عموم است برای اینکه افراد چند گروه هستند همان‌طور که در سورهٴ ‌«آل‌عمران‌» یا در سورهٴ ‌«انفال‌» گذشت اول ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ بعد هم درجات هستند چون دو طایفه از آیات بود که برای بعضیها درجات است بعضیها خودشان صاحب درجه هستند آنهایی که بالأخره درجات گوناگون دارند بر حذر بودن آنها گوناگون است بعضی می‌ترسند که به جهنم بروند بعضیها می‌ترسند که از مناقب بهشت محروم باشند بعضیها می‌ترسند که از حضور اولیای الهی محروم باشند و سرانجام بعضیها می‌ترسند که از لقای الهی محروم باشند همه اینها حذر است تا آن فقیه چه کسی باشد تتبعش در چه محوری باشد و انذارش در چه مداری باشد اما آن آیه ﴿وَیُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ﴾ اگر ظاهرش عمل بشود کما هو الحق ما این نفس را به معنای عقاب نگیریم ﴿یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَه﴾ به معنای ‌«یحذرکم الله عقابه‌» نباشد که عده‌ای تصریح کردند یعنی از ذات اقدس الهی تحذیر بکنند این تحذیری است که هم راه متکلمان را می‌بندد و هم راه حکیمان را و هم راه عارفان را می‌فرماید خدای سبحان آن منطقه خودش را منطقه ممنوعه اعلام کرده آنجا نه حکیم می‌تواند بفهمد نه عارف می‌تواند ببیند این بیان نورانی حضرت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) که فرمود ‌«لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ» ناظر به همین دو بخش است می‌فرماید شما چه صاحب نظر باشید خدا را نمی‌فهمید چه صاحب بصر باشید خدا را نمی‌بینید چه حکیم و متکلم باشید به ذات دسترسی ندارید چه عارف باشید به شهود ذات راه پیدا نمی‌کنید چه بلند پروازی کنی مثل حکیم متکلم این طائر فکرت به آنجا نمی‌رسد چه غواصی کنی مثل عارف در درون دلت که بخواهی به عمق فرو بروی چیزی را ببینی گیرت نمی‌آید ‌«َلا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ‌» غواصی فتنه‌های عرفا شاملش نمی‌شود ‌«لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ» همتهای بلند هم نمی‌رسد حالا شما برای یک مقدار تقریب به ذهن اگر کسی خواست اقیانوس را ببیند یا مساحتش را ارزیابی کند این وقتی اقیانوس غرق شد البته اقیانوس این‌طور نیست که بتواند مثال خوبی برای ممثل باشد اما در حد یک تقریب است نه تنها چون اقیانوس ماده است و جسم است بلکه این توان را هم ندارد که این بار مثل را برساند در اقیانوس این‌چنین است حالا اگر کسی خواست وارد اقیانوس شد غواصی کند ببیند جلوی او که دریا است پشت سر او که دریا است اطراف او دریاست بالا و پایین او که دریا است این اصلاً خودش محاط به دریا است چگونه می‌تواند به اقیانوس احاطه پیدا بکند و درک کند مشکل اینکه اقیانوس ولو غیر متناهی هم باشد نمی‌تواند مثال باشد برای ﴿یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَه﴾ این است که بالأخره انسانی که یک متر و نیم قامت اواست و نیم متر قطر او این وقتی در اقیانوس رفته جای خودش را پر کرده دیگر در این یک متر و نیم در نیم متر آب نیست اما فیض ذات اقدس الهی این‌چنین نیست تازه فیض او ‌«داخل فی الاشیاء لا بالممازجة‌» خودش که دسترسی به او نیست فیض خدا طوری است که درون انسان بیرون انسان درک انسان ما قبل از اینکه فهم را بفهمیم او را می‌فهمیم قبل از اینکه خودمان و فهممان را بفهمیم می‌بینیم تحت اراده او هستیم این است که یک خرده انسان بخواهد فکر بکند متحیر می‌شود در بخش پایانی توحید مرحوم صدوق چند تا روایت است که ائمه فرمودند بیخود خودتان را هدر ندهید که جز سرگردانی و حیرت چیزی گیرتان نمی‌آید بخواهید کسی را بشناسید که فیضش شما را فرو می‌برد و جایی برای شما نمی‌گذارد چه رسد به خودش شما فیض او را که فیض منبسط است نمی‌شناسید اگر فیض او نامتناهی است که هست و اگر شما مهره‌ای از فیض او هستید شما مثل یک غواصی نیستید که رفته در اقیانوس نامتناهی چون یک غواص که رفته در اقیانوس بالأخره جای خودش را باز کرده اما فیض خدا این‌چنین نیست درون این آدم فیض خدا است بیرون این آدم فیض خدا است در اندیشه‌اش فیض خدا است ‌«داخل فی الاشیاء لا بالممازجة‌» این تازه برای فیض منبسط است لذا وجود مبارک حضرت امیر دارد که ‌« لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ» این ﴿یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَه﴾ اگر به معنای خودش باشد که ظاهرش هست و حجت است وقتی دلیلی بر خلاف ظاهر اقامه نشده خود ظاهر حجت است یعنی به ذات خودتان دسترسی ندارید سرگرم نکنید آنجا منطقه ممنوعه است این است که عرفا درباره او این تعبیرات جزء ترجیع بند عرفا است که ‌«اما الذات الالهیة فقد حارت الانبیاء والاولیاء فیها‌» این تنها اختصاص به فصوص او ندارد در خیلی از جاها می‌گویند آنجا انبیا قدرت پرواز ندارند شما چه می‌خواهید بگویید خودتان را هدر ندهید جا برای آن فکر کردن نیست نه برای حکیم است نه برای عالم ﴿یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَه﴾ حالا همین را اگر کسی تشریح کرده تفقه در دین کرده آیات الهی را احکام را واجبات را حکم را حلال و حرام را صحیح و فساد را غلط و صحیح را اینها را یادداشت کرده خودش فهمیده عمل کرده لله به دیگران هم گفته تا یاد بگیرند عمل بکنند لله این آیه ﴿یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَه﴾ را هم یاد گرفته و عمل کرده و به دیگران هم دارد می‌گوید آن وقت این ﴿لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾ در مخاطبان کسانی هستند که دیگر هوس آن کار را نمی‌کنند که بگویند ما به ذات به هویت مطلقه دسترسی پیدا بکنیم ببینیم چیست بفهمیم چیست قبلاً چه بود الآن چه هست این اصلاً مجال به آدم نمی‌دهد پس این ﴿لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾ که متعلقش محذوف است دلیل بر عموم است شامل همه می‌شود از این ﴿لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾ ما نتیجه می‌گیریم که آن هدف اصلی برای امت اسلامی بر حذر بودن آنهاست و هدف اصلی حوزه‌های علمیه هم انذار است اینها باید بترسانند در شعب گوناگون از جهنم گرفته تا ﴿یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَه﴾ ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ﴾ برخیها آنها که اهل مراقبت هستند تا یک مختصر خیالی در دلشان پیدا می‌شود فوراً خودشان را جمع و جور می‌کند فرمود بدانید که او می‌داند شما درباره او چه دارید می‌اندیشید ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ﴾ ﴿إِن تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبَکُم بِهِ اللّهُ﴾ این فوراً خودش را جمع و جور می‌کند هم اینها موظف هستند انذار کنند انذار مراتبی دارد هم توده مردم موظف هستند بر حذر باشند بر حذر بودن هم مراتبی دارد و احکام و حکم برای همین کار است حالا اگر کسی بر حذر بود خوب یقیناً واجباتش را یاد می‌گیرد و عمل می‌کند از محرمات پرهیز می‌کند این مسئله ﴿فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ﴾ در دو جای قرآن ذکر شده که هر دو مربوط به انبیا و اولیا است بالاصاله البته به شاگردان آنها مرتبط است به تبع یکی آیهٴ 43 سورهٴ ‌«نحل‌» بود یکی آیه هفت سورهٴ مبارکهٴ ‌«انبیاء‌» که قبلاً اشاره شد.
پرسش ...
پاسخ: بالأخره در مسئله صفات با مفهوم سر و کار دارند خود خدای سبحان برای خودش اوصافی ذکر کرده و به ما فرموده با این اوصاف که بالأخره اینها از راه مفهوم به عنوان اسمای حسنا معرفی شدند و ما به آنها تا حدودی دسترسی داریم البته به کنه صفات نمی‌رسیم چون عین ذات است اما درباره ذات حق تعالی حتی این کلمه ذا و الف و تاء اسم است این ذات نیست این ذات به حمل اولی است و وصل به حمل شایع آن هویت مطلقه که بی‌نام و نشان است آنجا گفته ‌«عنقا شکار کس نشود دام بازگیر‌» حالا شما یک دست‌فروشی را فرض کنید که مختصر لوازم خانگی دارد روی سفره چهار در پنج در خیابان پهن می‌کند می‌فروشد حالا این می‌خواهد در کنار اقیانوسی که همیشه طوفنده است به سرعت دویست کیلومتر آنجا می‌خواهد بساط پهن کند اصلاً آن طوفان اجازه نمی‌دهد که آن خودش آنجا حضور پیدا بکند تا سفره‌اش را پهن کند تا لوازمش را پهن کند اصلاً جا برای این نیست
پرسش ...
پاسخ: براهین مادامی که براهین است مفهوم درست می‌کند اینکه از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است که ‌«‌کلّما میزتموه بأوهامکم فی أدق معانیه» همین است برهان در حد مفهوم پیش می‌رود لذا انسان برهان اقامه می‌کند برای خدا مع‌ذلک می‌بیند دستش هم درباره گناه که رسید می‌لرزد سرّش این است که این برهان غیر از ﴿لَوْلاَ أَن رَأی بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾ است که وجود مبارک «یوسف‌»(سلام الله علیه) فرمود بله برهان ثابت می‌کند در حد مفهوم ﴿وَمَا کَانَ المُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً﴾ این نفر عمومی به طرف جبهه‌ها لازم نیست بلکه کار را توزیع کنید در کنار آن نفر نظامی نفر فرهنگی هم هست و نفر فرهنگی اساسش همین اموری است که اینجا بازگو شده است
پرسش ...
پاسخ: نه هدف دو چیز است نظیر ‌«لیعلم‌» اگر ‌«لیعلم‌» بود بله این تفقه برای خودشان است این ‌«فیما یرجع الی انفسهم یتفقه» ‌«فیما یرجوا الی القوم لینذروا‌» است نه اینکه اینها دوتا هدف دارند در عرض هم هستند دوتا کار دارند یکی مربوط به خودشان است یکی مربوط به دیگری تفقه هم غیر از تعلم است غیر از اینکه این هیئت تفعل آن رنج و دشواری را می‌رساند ماده فقه آن ظرافت را می‌رساند هر علمی را فقه نمی‌گویند اینکه فرمود همه اشیا تسبیح‌گوی حق هستند ﴿َلکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُم﴾ این است ﴿إِن مِن شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾ فقه تسبیح آنها یعنی یک کار ظریف است یک درک ظریف است آن نصیب هر کس نمی‌شود این درک ظریف را با تحمل مصائب اینها تسهیل می‌کنند پس خودشان با تفقه مشکل خودشان را حل می‌کنند نسبت به دیگران چه بکنند دیگران را تعلیم بکنند یا انذار؟ بروند سخنرانی بکنند که کار آسانی است و کم اثر یا بروند انذار بکنند؟ انذار بکنند ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُم﴾ پس ‌«فیما یرجوا الی انفسهم‌» تفقه است ‌«فی ما یرجع الی القوم‌» انذار است و وقتی هم انذار است که خودشان بترسند این در حقیقت وظیفه خودش را هم روشن می‌کند ‌«لیتفقه فی ما یرجوا الی علمهم والیحذروا فی ما یرجوا الی عملهم فاذا صار فقیه حاضراً ای فقیه سائلاً لنفسه فلینذر قومهم اذا رجعوا الیه‌» مردم حرف اینها را گوش می‌دهند با گفتن اینها از جهنم می‌ترسند
پرسش ...
پاسخ: نه مطلق احکام اصول و فروع است به دلیل اینکه انذار در حقیقت بخش مهمش به همان مسایل اعتقادی و کلامی و بهشت و جهنم و اینها برمی‌گردد
پرسش ...
پاسخ: دین حکم الله است آن حکم الله گاهی با قرآن کشف می‌شود گاهی با روایت کشف می‌شود گاهی با برهان عقلی کشف می‌شود
بعد به دنبال این فرمود این مسئله اختلاف امتی که در روایات آمده و از ائمه(علیهم السلام) هم سؤال کردند هم همین را توجیه می‌کند از معصوم(علیه السلام) سوال کردند که این ‌«اختلاف امتی رحمة‌» یعنی چه فرمود این‌چنین نیست که اختلاف رحمت باشد و اتفاق عذاب باشد اختلاف یعنی رفت و آمد یعنی توزیع کار یک عده‌ای به طرف جبهه یک عده به طرف حوزه علمیه فرمود یک عده کارها را تقسیم بکنند به بلدان سفر بکنند به طلب العلم این معنی اختلاف است رفت و آمد داشتن مثل اینکه ما با اولیای الهی با ائمه(علیهم السلام) عرض بکنیم ‌«السلام علیک یا مختلف الملائکه‌» رفت و آمد می‌کنند این توزیع کار این رفت و آمدها این رفتن به جبهه و برگشتن این رفتن به مراکز علمی و برگشتن این تقسیم کار می‌شود اختلاف یک دست نباشید که همه‌تان به طرف حوزه علمیه بروید یا همه‌تان به طرف جبهه بروید ‌«اختلاف امتی رحمة» ناظر به این است اگر احیاناً در بعضی از تفاسیر آمده است که این آیه ناسخ آیهٴ 120 است یعنی آیه ناسخ ﴿مَاکَانَ لْأَهْلِ المَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ﴾ است چون معمولاً در تعبیرات علما از تخصیص و تقیید و نسخ یاد می‌شود نه اینکه نسخ اصطلاحی است اینها را معمولاً به جای اینکه بگویند مخصص است یا مقید است می‌فرمودند ناسخ است گذشته از اینکه نسخ در احکام الهی به تخصیص ازمانی برمی‌گردد چون نسخ مصطلح این است که آن قانونگذار یک امری را وضع کرده بعد از دوام آنها بی‌خبر بود از تقیید بی‌خبر بود بعد برای او بداء حاصل شد که یا از اصل باطل بود یا دوام نداشت در چنین حالتی نسخ می‌کنند اما قانونگذاری که ‌«لایأسوا عن علمه مثقال ذره‌» او ﴿بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ﴾ است ﴿مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّا﴾ از همان اول می‌‌داند که این قانون مصلحتش تا چه وقت است منتها دیگران خیال می‌کنند این دراز مدت است وقتی که مدتش کوتاه شد خیال می‌کنند که این قانون نسخ شده تمام این تقطیعهایی که در احکام الهی است بازگشت آنها به تخصیص ازمانی است نه نسخ اصطلاحاً یک چنین چیزی در آن جاها نیست
پرسش ...
پاسخ: این بر خلاف است برای اینکه آیه ناظر به این است که شما به طرف مراکز علمی مراجعه کنید ﴿لِیَتَفَقَّهُوا﴾ تفقه بکنید یعنی رفتنتان برای تفقه باشد معلوم می‌شود انسان به مراکز علمی می‌رود دیگر نه نفر جهاد. مطلب دیگر این آیه‌ای است که امروز قرائت شده است فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِینَ﴾ جریان جهادی که در همین سورهٴ مبارکهٴ ‌«توبه‌» مطرح شد بالأخره یک رموزی دارد فرمود که این جهاد نظامی شما هم مثل جهاد فرهنگیتان باشد در جهاد فرهنگی اول خودتان با خودتان جهاد پیدا می‌کنید که تهذیب نفس است بعد نزدیکانتان را اصلاح می‌کنید بعد افراد دور را در جریان جهاد فرهنگی جهاد اکبر اصلاح و تعلیم و تربیت فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً﴾ اول خودتان را بعد زن و بچه و بستگان و فامیلهایتان را دریابید بعد به دیگران چه اینکه به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿وَأنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ﴾ پس الاقرب فالاقرب هم نسبت به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و هم نسبت به امت این‌چنین است که اول اصلاح داخلی بعد اصلاح خارجی اینها امور فرهنگی و علمی است در جریان جهاد نظامی هم همین‌طور است فرمود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الکُفَّارِ﴾ حالا شما از همان اول نبرد دشمنان دوردست حرکت کردید این فایده ندارد این دشمنان تیررس و نزدیک که اینها مزاحم شما هستند, هم مرز شما هستند, در صدد تهاجم هستند, مشکلتان را با اینها حل بکنید بعد با دشمنان دوردست بپردازید این کار چندین فایده دارد و ترک این کار هم چندین خطر دارد شما با رها کردن دشمنان اطراف هجرت کنید مدینه را ترک کنید به سراغ دشمن دور بروید مشکلی برایتان پیدا می‌شود در جریان تبوک این‌طور بود در جریان حمله رومیها جزیرةالعرب عرب تقریباً تحمیل شده بود ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از حجاز مطمئن شد که دیگر دشمنان داخلی نیست آن‌گاه مسئله روم را مطرح کردند پس ﴿قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الکُفَّارِ﴾ آنهایی که در طلق شما هستند در کنار شما هستند مطلب مهم این است که فرمود: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ این کفار در شما آن غلظت و ستبری را احساس می‌کنند یک سلسله بحثهایی به جریان امور نظامی برمی‌گردد که فرمود: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِبَاطِ الخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ﴾ که ﴿لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ که این بحثش قبلاً در سورهٴ ‌«انفال‌» گذشت فرمود از نظر تجهیزات نظامی آماده باشید به قدری که این سه گروه از شما بترسند شما قصد حمله و تهاجم ندارید ولی این سه گروه به خودشان اجازه حمله ندادند یک عده کسانی هستند که با مکتب شما مخالف هستند آن مارکسیستها, آن کمونیستها, این توده‌ایها, با مرامتان با مذهبتان مخالف‌اند اینها عدو الله هستند حالا مشکل آب و خاک و تمامیت ارضی و نفت و گاز ندارند یا اگر هم دارند در درجه دوم است اینها در درجه اول دشمنان خدایند دشمنان مکتب هستند ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ که ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ این مثل مارکسیستها مثل توده‌ایها ﴿وَعَدُوَّکُمْ﴾ یک عده هستند که سخن از مذهب نیست سخن از نفت و گاز است ولو انسان بر ملت خودش ستم تحمیل بکند مجلس نداشته باشد بالأخره اینها را می‌پذیرند همین که نفت و گاز را ببرند زمین را ببرند زمینه را از بین ببرند کاری به آدم ندارند اینها دشمنان میهن هستند آب و خاک سوم فرمود یک سلسله دشمنان داخلی هستند که پایگاه داخلی برای دشمنان خارجی هستند که خدا اینها را می‌شناسد شما اینها را نمی‌شناسید و فعلاً مصلحت نیست که پرده بیرون بیاید ﴿وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ ولی آنها از نزدیک نیروی نظامی و انتظامی شما را براندازی کردند اگر آنها ببینند شما قدرتمندید به فکر براندازی شما نمی‌افتند اگر در شما ضعف احساس کنند طمع می‌کنند آنها را خدا می‌شناسد شما نمی‌دانید ولی هستند در شما فرمود ﴿أَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ برای سه تا کار است یک: ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾، دو: ﴿وَعَدُوَّکُمْ﴾، سه: ﴿وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ﴾ که ﴿تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ و اگر یک روزی لازم باشد خدا پرده‌بردای می‌کند, افشاگری می‌کند این برای آن بخش گرچه در کریمه ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ آنجا از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است که ‌«بقوه القلوب‌» ‌«‌أقوة فی الابدان أو قوة فی القلب» حضرت فرمود ‌«فیهما جمیعا» یعنی هم نیروهای فرهنگی و عقلی و علمی و اندیشه‌ای داشته باشید هم مهمات جنگی اما آن مطلب مهمی که در این کریمه ذات اقدس الهی مطرح می‌کند این است فرمود: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ این امر است و واجب هم هست خوب بالأخره انسان در برابر جنگ وقتی می‌بیند بیگانه، مهاجم حمله کرده خوب چگونه خشونت و غلظت اعمال نمی‌کند می‌کند دیگر اینچه امری است که خدا می‌کند که حتماً باید غلیظ القلب باشید حتماً باید خشونت را اعمال کنید این یک امر طبیعی است بگوییم این امر ارشادی است نظیر کلوا خوب انسان حتماً غذا می‌خورد حتماً آب می‌نوشد این است یا نه یک امر تعبدی معقول است فرمود: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ چه غلظتی؟ یعنی با دشمنتان سرسختی کنید مقاومت کنید؟ اینکه آیات مقاومت می‌گوید غلظت یک امر روانی است نه ستبری بازو نه مقاومت نه ایستادگی آنها یک چیز دیگر هستند این بی‌مهری این قساوت این را می‌گویند غلظت و امر هم هست آیا این آیه ما را به خشونت دعوت می‌کند؟ ما را به غلظت روانی دعوت می‌کند به غلظت عاطفی دعوت می‌کند در حالی‌که این همه دستورات در جبهه است که زن را نکشید, پیرمرد را نکشید, کودک را نکشید, آبشان را آلوده نکنید, درختشان را قطع نکنید, اگر کسی به شما پناهنده شد در همان میدان جنگ هم بود پناه بدهید, تا آنها شروع نکردند شما حمله نکنید این را می‌بینید شما دستورالعمل پدر و پسر را در جبهه دارید می‌خوانید یکی و دو تا و ده تا و بیست تا نیست دستورات جنگ در اسلام همه‌اش لطف و صفا و وفا و مهر و رأفت و رحمت این ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ چه غلظتی هست؟ فرمود می‌خواهید بدانید این غلظت چیست من آن غلیظها را معرفی می‌کنم یک, نمونه‌اش هم را هم در خود شما به شما نشان می‌دهم دو, شما هم مثل آنها باشید سه, من یک عده مأموران غلیظ دارم و آن فرشتگان من هستند. فرشته چطور غلظتی دارد؟ آیا غلظت روانی دارد؟ غلظت به معنای خشونت دارد؟ غلظت برای اینکه دیگری را تعذیب بکند تا تشفی پیدا بکند؟ آیا این‌طور است؟ غلظت به این معنا دارد که عذاب بکند تا دلش خنک بشود؟ این غلظت که غلظت حیوانی است فرمود نه ﴿عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ﴾ پس ما یک غلظتی داریم که برای فرشته‌ها است که در عین حالی‌که انسان ممکن است اشک بریزد, ممکن است مهربانی کند, ممکن است دلش بسوزد, حکم خدا را جاری می‌کند اینکه می‌گویند صراط مستقیم از مو باریک‌تر است از شمشیر تیزتر است یعنی مسایل اسلامی یک فهم دارد یک عمل، فهمش از دیدن موهای خیلی باریک دقیق‌تر است رفتنش هم از روی شمشیر تیز رفتن سخت‌تر است وگرنه یک صراطی نیست که از آهن و چدن و بتون ساخته شده باشد روایات ما آمده است که صراط مستقیم در دنیا دین است در آخرت امام وگرنه یک صراط فلزی نیست که خوب این ‌«ادق من الشعر‌» است و ‌«احدّ من السیف‌» است یک علم است یک عمل علمش از آنهایی که شقق الشعر که تعبیرات این پژوهشگران و محققان دارد که اینها موشکاف هستند فهو من المحققین الذین شقق الشعر این همان است که ما در تعبیرات فارسی می‌گوییم موشکاف خوب تا آدم آن موهای دقیق را بشکافد و ببیند و بند بزند کار سختی است خیلی باریک‌بینی می‌خواهد در مقام عمل هم اگر بخواهد روی شمشیر برهنه تیز حرکت کند با پای برهنه سخت است فرمود علمش ادق من الشعر است و عملش احد من السیف این غلظت غلظت خشونت نیست غلظت روانی نیست بزنیم تا دلمان خنک بشود نیست غلظت فرشته‌وش است فرمود ملائکه مرا شناختید من چگونه آنها را ..﴿عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ﴾ بعد نسبت به شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود درباره ملائکه آیه ششم سورهٴ مبارکهٴ ‌«تحریم‌» همان آیه‌ای که فرمود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالحِجَارَةُ﴾ که در مسایل تعلیم و تربیت اقربا مقدم هستند فرمود ﴿عَلَیْهَا﴾ سورهٴ ‌«تحریم‌» آیه شش ﴿عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ﴾ شدت عمل دارند غلیظ هستند اما ﴿لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ﴾ غلظتشان به چیست شدتشان به چیست نه غلاظ شداد ولایعصون واو دیگر ندارد غلظتشان شدتشان در اطاعت امر خدا است ﴿لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ﴾ نمونه آن غلظت فرشتگان را ذات اقدس الهی به پیغمبر داد در همان سورهٴ ‌«تحریم‌» آیه نُه فرمود ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الکُفَّارَ وَالمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ یعنی فی ما یرجواه الی الدین غلیظ باشد اهل تسامح و تساهل نباشد در مسایل دینی این‌چنین باشد آن که به شخص تو اهانت کرده است خوب می‌گذری از او چیزی نیست مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل کرده در یکی از جبهه‌های جنگ سپاه حضرت یک طرف خود حضرت یک طرف یک گوشه‌ای استراحت کردند جنگ هم طول کشید بالأخره یک سیلی آمد یک آبی آمد بین حضرت و سپاهش فاصله شد یکی از مشرکان صف مقابل این منظره را دید غافلگیر کرد دید حضرت مشغول استراحت است آمد بالای سر حضرت شمشیر کشید گفت حالا کسی نیست که تو را نجات بدهد ‌«من ینجیک‌»؟ دید وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کمال طمأنینه و آرامش گفت ‌«‌ربی» یعنی بین این شمشیر تو و سر من یک قدرتی است که من می‌بینم تو نمی‌بینی ‌«من ینجیک قال(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ربی‌» او هم یک پوزخندی زد و فشار آورد شمشیر را پایین بیاورد سُر خرد و افتاد و خودش یک طرف شمشیرش یک طرف حضرت برخاست و شمشیر کشید فرمود ‌«من ینجیک‌»؟ عرض کرد ‌«کن خیر عائظ‌» من به کرم تو تکیه می‌کنم حضرت فرمود بخشیدم بلند شو این را می‌گویند غلظت فرشته‌خویی اگر وجود مبارک حضرت امیر در جریانی که آن عدو که ‌«اوخدو انداخت بر روی علی ٭٭٭ افتخار هر وصی و هر ولی‌» بلند شد و قهرش را فرو نشاند و دوباره سر عمروبن‌عبدود را قطع کرد می‌شود خشونت فرشته‌ای خوب قصه‌اش را که همه شما می‌دانید فرمود آن وقت اگر من سرش را قطع می‌کردم برای این بود که دل من خنک بشود برای اینکه در صورت من تف انداخت اینکه فایده ندارد پس ما یک غلظت عادی داریم که این غلظت غلظت حیوانی است در حقیقت در اکثری مردم هم هست که این کار را کردم که دلم خنک بشود این را اینها ندارند اینها انتقام می‌کنند سر عمروبن‌عبدود را جدا می‌کنند ‌«‌لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» نه اینکه چون حالا تف انداخت روی صورت ما فرمود من بروم کنار یک قدری آرام بگیرم این غضب برطرف بشود دوباره می‌آیم سرش را جدا می‌کنم آن کاری که مرحوم کلینی‌(رضوان الله تعالی علیه) از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد این کار معروف حضرت امیر(سلام الله علیه) اینها دو تا نمونه فرشته منش بودن است این فرشته‌خویی را این ﴿عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ﴾ را که خود خدای سبحان می‌فرماید من هم در قیامت یک عذاب غلیظی برای اینها آماده کرده‌ام ﴿وَمِن وَرآئِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ ‌«‌ابراهیم» است اینها را ذکر می‌کنند بعد می‌فرمایند که شما متخلق به اخلاق الهی باشید آیه هفده سورهٴ «ابراهیم‌» این است که ﴿مِن وَرآئِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقَی مِن مَّاءٍ صَدِیدٍ ٭ یَتَجَرَّعُهُ وَلاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ المَوْتُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِن وَرآئِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ﴾, اما غلظت عقلی لذا اگر در جریان سورهٴ مبارکهٴ ‌«‌نور» فرمود زانی و زانیه را شما حد جاری بکنید فرمود مبادا در دین خدا سهل‌انگاری بکنید ممکن است قلبتان متأثر بشود کمک بکنید به خود او به خانواده او مشکلاتش را حل بکنید آن عیب ندارد اما از دین خدا هزینه نکنید در همان سورهٴ مبارکهٴ ‌«نور‌» آیه دوم که دارد ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾, در آنجا فرمود ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ یعنی در دین خدا غلیظ باشید بعد در مسایل عاطفی و انسانی همه مشکلات او را هم حل کنید در جریان جنگ جمل وجود مبارک حضرت امیر خیلی از این کشته‌ها را جمع کرده نماز خوانده اینها را دفن کرده و گفت ای کاش اینها راه صحیح را طی می‌کردند اما وقتی که بخواهد شمشیر بیاورد دیگر بیرحمانه شمشیر می‌آورد این رحم رحم شیطانی است اگر کسی رحم بکند آن غلظت غلظت فرشتگی است که باید حفظ بشود پس فرمود ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ یک چنین غلظتی شما در همین جنگ اسلامی دیدید این موشکهای به امتداد نه متر بسیاری از مناطق مسکونی را ویران کردند آن روز کسانی که در قم و امثال قم بودند می‌دانستند ما چه می‌کشیدیم اصرار کردند به امام که موشک جواب موشک فرمود نه تا به حد ضرورت رسید فرمود حالا که هیچ راهی برای جلوگیری موشک زدن مناطق مسکونی نیست مگر اینکه شما هم بغداد را هدف قرار بدهید حالا جدا است این می‌شود رحم فرشتگی که خوب حالا آنها کار بد کردند مناطق مسکونی ما را بمباران کردند ما چرا این کار را بکنیم اما این غلظت می‌شود غلظت فرشته‌خویی ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ به پیغمبر فرمود به ما هم فرمود ﴿أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِینَ﴾
والحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:59

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی