display result search
منو
تفسیر آیات 94 تا 96 سوره اعراف

تفسیر آیات 94 تا 96 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 102 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 94 تا 96 سوره اعراف"

ذات اقدس الهی برای هدایت مردم نه از هیچ راه علمی دریغ دارد نه از هیچ راه عملی
تضرع و ناله انسان را در جهاد اکبر مسلح می‌کند چون «سلاحه البکاء»



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیِّ إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ٭ ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّیٰ عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ ٭ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُریٰ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾

بعد از اینکه جریان قوم نوح و قود هود و قود صالح و قوم شعیب(علیهم السلام) را ذکر فرمود و آثار تلخ تبهکاری این اقوام را بازگو کرد و قبل از اینکه به جریان قوم موسی و مانند آن بپردازند در این وسط به ذکر چند سنت از سنن الهی می‌پردازند این مطلب اول.
مطلب دوم آن است که اگر کسی بخواهد در جریان تحلیل تاریخی این حوادث تاریخی را ارزیابی کند حداکثر ممکن است در اثر استقراء یک مظنه‌ای برای او پیدا بشود چون استقرای تام که ممکن نیست استقرای ناقص هم بیش از مظنه افاده نمی‌کند و اگر بتواند این استقراء را به صورت تجربه در بیاورد با کمک گرفتن از آن قیاس عقلی و مخفی البته مفید یقین خواهد بود می‌شود برهان لکن قرآن کریم که سخن معصوم است ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ با ذکر چند نمونه آن‌گاه جمع‌بندی می‌کند اینها جزء سنن الهی است وقتی خدا که اصدق القائلین است به عنوان سنت از اینها یاد بکند معلوم می‌شود یک اصل کلی است اختصاصی به عصر و مصر ندارد که مثلاً این جریان مخصوص مردم فلان سرزمین باشد یا مردان چنان روزگار و عصری باشد از این قبیل نیست لذا به عنوان سنت یاد می‌کند.
مطلب بعدی آن است که ذات اقدس الهی برای هدایت مردم نه از هیچ راه علمی دریغ دارد نه از هیچ راه عملی هر کار علمی یا عملی که در هدایت مردم مؤثر باشد ذات اقدس الهی آن را انجام می‌دهد کارهای علمی آن است که گاهی از راه حکمت و برهان گاهی از راه موعظه و اقناء گاهی از راه جدال احسن مسائل علمی را طرح می‌کند تا مخاطبان وحی خوب این مسائل را ارزیابی کنند از راه مسائل عملی گاهی از راه آزمون به سیئات گاهی از راه آزمون به حسنات یعنی گاهی از راه آزمون به فقر و فلاکت و تنگدستی و سختی گاهی از راه آزمون به معشیت و فراخی در روزی و رفاه و مانند آن می‌آزمایند تا هیچ راه عملی برای اتعاظ ناپیموده نماند و هیچ راه علمی هم برای ایمان ناگفته نماند راههای علمی همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» و مانند آن بیان شده است که ﴿ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ راههای عملی همان است که قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بازگو شد و در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم بعضی از نمونه‌های آن ذکر شده است در آیهٴ 42 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این‌چنین فرمود: ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ٭ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ٭ فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتّیٰ إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ﴾ که بحث مبسوط این دو سه آیه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت می‌فرماید ما سوگند هم یاد می‌کند برای هدایت امم انبیا را اعزام کردیم خب مسائل علمی که انبیا برای امتهایشان ارائه کردند آنها را در سورهٴ «نحل» و امثال «نحل» بیان فرمود مسائل عملی را در این گونه از سور بازگو می‌کند می‌فرماید ما اینها را با دشواریها که بعضی از آن دشواریها مربوط به بدن آنهاست مثل سلامت را به مرض تبدیل می‌کنیم و برخی از این سختیها برای اموالشان است که غنای اینها و توانگری اینها را به تهیدستی و فقر تبدیل می‌کنیم و مانند آن اینها را ﴿بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ﴾ می‌گیریم تا اینها تضرع کنند انسان در حال دشواری بالأخره آن غرورش کاسته می‌شود آن راههایی که می‌پنداشت از آن راهها متنعم است آن راهها به روی او بسته می‌شود بالأخره به منشأ همه خیرات که خدای سبحان است روی می‌آورد اینها باید تضرع کنند ناله کنند که این تضرع و ناله انسان را در جهاد اکبر مسلح می‌کند چون «سلاحه البکاء» آن‌که اهل تضرع و ناله نیست در جهاد اکبر بی‌سلاح است وقتی مسلح نباشد خب دشمن بر او پیروز می‌شود آن‌که همیشه می‌خندد آن‌که همیشه مترف و مسرف است آن‌که اهل درد و ناله نیست این شکست خورده است چون مسلح نیست فرمود ما این کار را کردیم تا اینها از غرور و خودخواهی و منیت رفاه‌طلبی بیرون بیایند ولی نشد متأسفانه شیطان کارهای اینها را برای اینها زیبا نشان داد اینها کارهای خود را حق می‌پنداشتند عدل می‌پنداشتند تمدن خیال می‌کردند و مانند آن وقتی ما دیدیم که اینها نه با برهان نه با موعظه نه با جدال احسن در بخشهای علمی نه با آزمونهای گوناگون در بخشهای عملی متنبه نمی‌شوند آن‌گاه اینها را متنعم کردیم که اینها را سرگرم بکنیم و در بحبوحه سرگرمی رفاه اینها را مؤاخذه کردیم ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَاذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ از هر راهی روزی به اینها رسید هم آن مشکلات بدنی اینها به سلامت و صحت تبدیل شد هم مشکلات تهیدستی و فقر آنها به توانگری تبدیل شد شدند انسانهای سالم مرفّه ﴿حَتَّیٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا﴾ در اثر اینکه حالا با نشاط شدند و خوشحال شدند آنچه را که یافتند به جای اینکه بدانند این آزمون است ﴿أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً﴾ چون انسان مرفه وقتی مؤاخذه می‌شود بدون مقدمه مؤاخذه می‌شود بر خلاف انسانی که او را دارند با باساء و ضراء می‌آزمایند او کم کم زمینه آزمون را باهم می‌بیند آنچه که به طور تفصیل در آیات سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت می‌تواند شارح آیاتی باشد که فعلاً در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» محل بحث است در این بخش فرمود که ﴿وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیِّ إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ﴾ یعنی ما اگر ببینیم حکمت موعظه و جدال احسن که بخشهای علمی رهبریهای الهی است اثر نکند و اینها حکمت را اسطوره و افسانه و امثال ذلک بدانند و معارف الهی را که همراه با حکم و مواعظ است بگویند: ﴿إِنْ هذَا إلاّ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ﴾ راه علمی مؤثر نباشد ما از راه عملی اینها را نصیحت می‌کنیم در بخشهای دیگر فرمود که ﴿بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ﴾ گاهی با نیکیها و گاهی با بدیها اینها را ما می‌آزماییم چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آیهٴ 35 به این صورت فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ﴾ و اصل جریان هم در سورهٴ مبارکهٴ «فجر» است که هر گونه نعمتی را ذات اقدس الهی به انسان عطا می‌کند صبغه آزمون دارد و لا غیر گرچه ممکن است برخی از نعمتها جریان پاداش حسن باشد اما اگر پاداش است به عنوان جزاست نسبت به گذشته جزاست ولی نسبت به آینده امتحان است یعنی اگر مردمی اهل تقوا و فضیلت بودند چه اینکه در آیات بعدی همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» خواهد آمد که آیهٴ 96 همین سورهٴ «اعراف» خواهد آمد که ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُریٰ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ﴾ اگر مردم یک سرزمینی صالح و پرهیزکار باشند دارای علم صائب و عمل صالح باشند ما درهای رحمت و روزیهای ظاهر و باطن را برای اینها فراهم می‌کنیم این نسبت به آن علم صائب و عمل صالح جزای حسن است اما نسبت به آینده امتحان است بالأخره عالم دنیا عالم تکلیف است اگر چیزی را ذات اقدس الهی به عنوان پاداش داد معنایش این نیست که دوره تکلیف منقطع شد بلکه معنایش آن است که این شخص باید از این نعم حق‌شناسی کند و بداند که این به عنوان جزای حسنه است و راه حسنه را ادامه بدهد در سورهٴ مبارکهٴ «فجر» یک اصل کلی را ارائه کرده است که ﴿فَأَمَّا اْلإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ ٭ وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهانَنِ ٭ کلا﴾ که این قسمت مکرر بحث شد که ذات اقدس الهی می‌فرماید که هر چه ما به انسان عطا می‌کنیم این جنبه ابتلا و آزمون دارد بعضیها مبتلا به سلامت‌اند بعضیها مبتلا به مرض این‌طور نیست که انسان سالم در ابتلا و آزمون خدا نباشد فقط انسان مریض مبتلا باشد سلامتی که ذات اقدس الهی به انسان سالم عطا می‌کند دارد او را می‌آزماید ببیند از این نعمت بهره شکر می‌برد یا نه؟ چه اینکه بیماری که یک شخص مبتلا می‌شود این هم یک آزمون الهی است تا معلوم بشود که این شخص صابر است یا نه؟ هر دو امتحان است منتها بعضیها مبتلا به سلامت‌اند بعضیها مبتلا به مرض.
‌پرسش ...
پاسخ: بله دیگر هر وقتی که سالم شد مبتلا به سلامت است هر وقتی مریض شد مبتلا به مرض است مثل اینکه هر وقتی توانگر شد مبتلا به غناست و هر وقتی تهدیدست شد مبتلا به فقر است.
‌پرسش ...
پاسخ: هر وقتی دیگر این به صورت اصل کلی است دیگر هر وقتی که بیازماید هر زمانی که او را شرط که نیست هر زمانی را که او را به فقر بیازماید حکمش این است آنها این‌چنین می‌گویند هر زمانی که او را به غنا بیازماید حکمش این است انسان خیال می‌کند که فقط در حالت دشواری مبتلاست در حالی که در حال رفاه هم مبتلاست و خیال می‌کند اگر متنعم شد خدا او را گرامی داشته است ﴿فَأَمَّا اْلإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ﴾ در حالی که این‌چنین نیست ﴿کلا﴾ خدا کسی را در دنیا اکرام نمی‌کند اکرام اکرام پاداشی و نهایی در آخرت است «الغنی و الفقر بعد العرض علی الله» خب پس در دنیا هر چه هست آزمون است
‌پرسش ...
پاسخ: البته ولی اگر ذات اقدس الهی در اثر علم خوب و عمل صالح بعضی آنها را متنعم بکند در عین حال که پاداش اعمال آنها را داده است ولی در عین حال نسبت به آینده امتحان است این‌چنین نیست که شخص نعمت را بگیرد و بگوید من در برابر این نعمتها مکلف نیستم نسبت به گذشته اگر پاداش باشد نسبت به آینده امتحان است آیهٴ پانزده به بعد سورهٴ مبارکهٴ «فجر» این است ﴿فَأَمَّا اْلإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ﴾ به حسب ظاهر ﴿وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ ٭ وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهانَنِ﴾ اگر یک وقتی تنگدست شد می‌گوید ما دیگر مورد اهانت خدا قرار گرفتیم می‌فرماید ﴿کلا﴾ نه آن حرفتان درست است نه این حرف درست است ما داریم شما را می‌آزماییم ببینیم چه می‌کنید لذا در هر دو حال یعنی از حال توانگری به تهیدستی از سلامت و مرض و مانند آن به عنوان ابتلا یاد کرده است گاهی خدا می‌خواهد انسان را بیازماید یک مقداری وجیه‌الملة می‌کند نزد افرادی محترم است گاهی این وجاهت کم می‌شود به صورت یک فرد عادی درمی‌آید در هر دو حال می‌آزماید بناباین این یک اصل کلی است و سنت الهی است.
‌پرسش ...
پاسخ: نه چون جواب آن اولی جواب می‌ماند می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا اْلإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ ٭ وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهانَنِ ٭ کلا﴾ پس این نیست مشکل دیگری که دارید این است که شما مسائل اجتماعی و رعایت کردن حقوق تهیدستان و مستمندان نمی‌پردازید خب هر دوی اینها به عنوان امتحان است چه اینکه فرمود: ﴿بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ﴾.
مطلب بعدی آن است که ذات اقدس الهی دو گونه امتحان می‌کند اول امتحان به باساء و ضراء نشد امتحان به سراء البته غالب انسانها در حال امتحان به باساء و ضراء یعنی بیماری و تنگدستی و مشکلات ظاهری متنبه می‌شوند افرادی که به وسیله بیماری یا تنگدستی متنبه می‌شوند خیلی بیش از افرادی‌اند که در حال رفاه متنبه بشوند و شاکر باشند لذا آن را به عنوان مقدمه عذاب ذکر فرموده است فرمود ما هیچ قریه‌ای پیغمبر برای هدایت مردم آن سرزمین نیامده است مگر اینکه با این آزمون الهی همراه‌اند و تو ‌ای پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) هم بدان و قومت اگر آسیب دیدند اینها در حقیقت آزمون الهی است قریه را جناب صاحب المنار گفتند که این به منزله پایتخت است به اصطلاح مرکز کشور است عاصمه است می‌گویند ما شواهدی اقامه کردیم که قریه همان عاصمه است شاید این استنباط تام نباشد برای اینکه ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید که ما تو را اعزام کردیم ﴿لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَیٰ وَمَنْ حَوْلَهَا﴾ مکه می‌شود ام قری این قریه‌ها اطراف مکه‌اند آن ام‌القری می‌شود عاصمه و پایتخت به اصطلاح سابق و مرکز کشور گاهی هم ممکن است برابر یک قراین حافه‌ای به عاصمه یک مملکت بگویند قریه ولی از این تعبیر ام‌القری معلوم می‌شود که قریه بر غیر عاصمه هم اطلاق می‌شود خب حالا که آزمونند این کلیه ﴿یَضَّرَّعُونَ﴾ اصلش «یتضرعون» بود چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هم اصلش به عنوان ﴿یَتَضَرَّعُونَ﴾ آمده است آیهٴ 42 سورهٴ «انعام» این بود که ﴿فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ اما اینجا ادغام شده است شده ﴿یَضَّرَّعُونَ﴾ فرمود ﴿لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم قبلاً نمونه‌اش گذشت منتها به صورت جزئی وجود مبارک هود به قومش عاد همین مطلب را گفت صالح به قومش ثمود همین مطلب را گفت شعیب به قومش همین مطلب را گفت در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 69 این بود که هود به عاد چنین فرمود، فرمود که ﴿وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا آلاءَ اللّهِ﴾ به یاد نعم الهی باشید چه اینکه در آیهٴ 74 هم جریان صالح نسبت به ثمود به این صورت بازگو شد که ﴿فَاذْکُرُوا آلاءَ اللّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی اْلأَرْضِ مُفْسِدینَ﴾ در جریان قوم شعیب هم در آیهٴ 86 فرمود که شعیب به قوم خود فرمود: ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلاً فَکَثَّرَکُمْ﴾ اینها را فرمود ضمن اینکه فرمود: ﴿وَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ﴾ خب این تذکره نعم در حقیقت معلوم می‌شود که آنها به نعمتهای الهی آزمون شدند چه اینکه به کیفر اقوام گذشته هم هشدار می‌دهند حالا آنها موارد جزئی بود لکن در این آیهٴ 94 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» قبل از ذکر جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) به عنوان یک جمع‌بندی نهایی زیر عنوان سنت خدا ذکر می‌کند پس اگر کسی بخواهد فلسفه تاریخ را تحلیل کند هم از راه استقراء می‌تواند بررسی کند منتها مظنه نصیبش می‌شود اگر بتواند آن را با قیاس خفی به نصاب تجربه برساند خب یقین پیدا می‌کند ولی از قول معصوم که ذات اقدس الهی به عنوان بیان سنت این را ذکر می‌کند مسئله می‌شود یقینی که این اختصاصی به هیچ ملتی ندارد همه اقوام و ملل به این امتحانهای الهی ممتحن خواهند بود ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ همان‌طوری که گناه را می‌گویند سیئه برای اینکه آثار سوئش در قیامت ظهور می‌کند فقر و تنگدستی و بیماری و مشکلات بأساء و ضراء را هم می‌گویند سیئه برای اینکه هر کدام از آنها یسوء الانسان انسان را منزجر می‌کند به حال انسان بد است حسنه گفتنش هم به این مناسبت است خب فرمود ما آنها را به وسیله دشواریها آزمودیم تا متنبه بشوند ﴿لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» یک مقدار بازتر ذکر شده است فرمود که چرا تضرع نکردید؟ چرا در مشکلات ننالیدید و توبه نکردیدت؟ الآن اینجا آن را به صورت مبسوط ذکر نمی‌کند می‌فرماید که اینها در حال رنج متنبه نشدند ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ آن دشواریهای سیئه خواه سیئه‌های بدنی خواه سیئه‌های مالی که از آنها به عنوان بأساء و ضراء یاد می‌شد آنها را تبدیل کردیم به حسنه حسنه مالی عبارت از رفاه مالی است توانگری است و حسنه بدنی عبارت از زوال مرض و حدوث سلامت و مانند آن است ﴿حَتَّیٰ عَفَوْا﴾ این عفو به معنای مطلق زیادی است یا رها کردن است اینها عفو شدند یعنی زیاد شدند یعنی آن مشکلات بدنی‌شان رخت بربست آن ذبول و فرسودگی و پژمردگی و لاغری و نحیفی بدنشان به شادابی و سلامت تبدیل شد فربه شد مشکلات مالی و فقر و تنگدستی و نداری و کمبود و اینها برطرف شد مرفّه شدند و توانگر شدند نه عفوا یعنی عفو کردن اصل ماده عفو زیادی است ﴿حَتَّیٰ عَفَوْا﴾ یعنی زیاد شدند نمو کردند مثل اینکه دارد ﴿یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْو﴾ سؤال کردند ما چه چیزی را انفاق کنیم؟ می‌فرماید هر شیء زایدی آن مقداری که برای شما لازم است نگه می‌دارید زاید بر آن را انفاق می‌کنید و عفو را هم که عفو گفتند برای آن است که انسان از انتقام می‌گذرد از حد می‌گذرد یعنی حدش آن است که ﴿فَمَنِ اعْتَدَیٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ﴾ کسی از این حد بگذرد و صرف‌نظر کند و طرف را رها کند می‌شود عفو اعفای لحا هم همین است «اخذ شواره و اعفای لحاء» همین است لحیه را اعفا کرد یعنی رها کرد طولانی شد به این معناست خب بعد حالا اینها به جای اینکه این را سنت الهی بدانند و از آن متعظ بشوند گفتند که اینکه ما یک چند روزی گرفتار بأساء و ضراء بودیم یک، بعد هم وضع ما رو به راه شد متنعم شدیم دو، این درباره گذشتگان ما هم بود این عادت دهر است ﴿وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ﴾ که اولی بود ﴿وَ السَّرّاءُ﴾ که دومی است آن ضرائی که در آیهٴ 94 ذکر شده است مقابل بأساء است این ضراء آیهٴ 95 مقابل سراء است آن ضراء که مقابل باساء است مشکلات مالی است در مقابل بأساء که مشکلات بدنی است این ضراء جامع هر دو قسم است که بأساء را هم شامل می‌شود این ضراء مقابل سراء است انسان یا مسرور می‌شود یا متضرر این سراء به معنای حسنه و مسرور شدن است آن ضراء معادل سیئه و غمگین شدن و متأثر شدن است در اثر آن فقر و تنگدستی یا در اثر بیماری و مشکلات بدنی خب اینها به جای اینکه بدانند سنت الهی است برای اتعاذ می‌گویند نه روزگار است نظیر آنچه که درباره اصل زندگی و مرگ گفتند ﴿مَا هِیَ إِلاّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ﴾ این ﴿وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ﴾ هم معادلش را می‌طلبد «و ما یحیینا الا الدهر» در قبال اینکه ذات اقدس الهی فرمود «یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لا یموت» احیا و اماته کار خداست اینها می‌گویند ﴿مَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْر﴾ یعنی «و ما یحیینا الا الدهر» اینجا هم ضراء و بأساء را به دهر نسبت می‌دهند به صدفه و تصادف و اتفاق نسبت می‌دهند می‌گویند گذشتگان ما هم گاهی ضراء داشتند گاهی بأساء گاهی توانگر بودند گاهی تهیدست گاهی سالم بودند گاهی مریض خبری نیست ـ معاذ‌الله ـ کسی باشد ما را بیازماید این‌چنین نیست و این روزگار است که متنوع است حالات گوناگون دارد ﴿وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ﴾ این ضراء چون در مقابل سرّاء است شامل بأساء هم می‌شود ﴿وَالسَّرَّاءُ﴾ یعنی چون در مقابل ضراء است شامل آن امور رفاهی بدنی و امور رفاهی مالی خواهد شد حالا فرمود چون اینها رها شدند ﴿حَتَّیٰ عَفَوْا﴾ فربه شدند رها شدند نمو کردند و برآمدند ﴿فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً﴾ چون حالت بأساء و ضراء و رنج و اینها نداشت که زمینه تضرع اینها فراهم بکنند این رفاه‌طلبی و توانگری زمینه طغیان را فراهم می‌کند و زمینه نسیان را اگر عذاب الهی در چنین فضایی نازل بشود دفعی است آنها مقدماتش را ندیدند تا بتوانند فرار کنند یا خودشان را نجات بدهند و مانند آن ﴿فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ﴾ بدون آگاهی دفعتاً می‌بینند عذاب می‌آید در بخشهای دیگر ذات اقدس الهی می‌فرماید: ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ﴾ اینها را تشبیه می‌کند مثله اینکه یک مردمی یک گروهی در یک خانه‌ای هستند آرام‌اند احساس آرامش می‌کنند دیوارهای خانه سالم است سقف خانه سالم است ولی خدا دارد از پایه ویران می‌کند ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ﴾ اما نه من السقف و الجدران اگر خواست خانه را خراب بکند از سقف خراب نمی‌کند که اینها فرار بکنند یا از جدار خراب نمی‌کند که اینها فرار بکنند ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ از قاعده‌ها از پایه‌ها می‌آید اینها سقف را نگاه می‌کنند سالم است دیوارها را نگاه می‌کنند سالم است از انهدام قواعد و پایه‌ها بی‌خبرند ﴿فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ﴾ دفعتاً می‌بینیند سقف و خانه به سرشان آمده انسان مترف مسرف مرفه نمی‌داند که ذات اقدس الهی بعد از آزمون فراوان که به حد نصاب رسیده است دارد از پایین آنها را ویران می‌کند. «اعاذنا الله من شرور انفسنا»
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:43

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی