display result search
منو
شئون معصومین علیهم السلام در مقابل خدای متعال و بندگان، جلسه سوم

شئون معصومین علیهم السلام در مقابل خدای متعال و بندگان، جلسه سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 62 دقیقه مدت قطعه
  • 173 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «شئون معصومین علیهم السلام در مقابل خدای متعال و بندگان»، جلسه سوم، سال 1396

خلاصه سخنرانی:

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم آخرین پیامبرالهی و کامل کننده آن چیزی است که پیامبران گذشته برای آن مبعوث شده بودند. خداوند متعال زمانی که در مقام مقایسه دستگاه ایشان با آن چه که طاغوت و کفر دارند بر می آید، می فرماید: باطل و تمام چیزی که در معیت آن است مثل خاشاک و کف روی آب می ماند و آنچه که ماندنی و نافذ است دین خدا و مجریان وعده الهی هستند. در این میان آزمایش های بسیاری بر سر راه افراد قرار گرفته و همه این ها باعث می شود که صف کسانی که پای ایمانشان ایستاده اند با منافقین که فقط تظاهر می کنند، از یکدیگر جدا شود. در سومین آیه سوره ضحی خداوند متعال می فرماید: پیامبر ما! گمان نکنی که ما تو را به حال خودت رها کردیم بلکه در این راه همواره با تو هستیم و این سختی ها نشانه قهر و غضب نیست و خیر است و خداوند، این پیامبر را - که در کودکی والدین خود را از دست داد - چنان مورد عنایت قرار داده که تا پایان دنیا پناهگاه همه عالم است. در آیات پایانی به حضرت و در واقع امت ایشان توصیه شده که سائل و یتیم را با بداخلاقی از خود دور نکنند و می فرماید: ای پیامبر! نعمت های امتت را برای آن ها بازگو کن تا مبادا چشمشان به آنچه که در سفره کفر است و ارزشی ندارد، باشد.

متن کامل سخنرانی:

*ماموریت بزرگ پیامبر اکرم*

أعوذ بالله من الشیاطین الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم أجمعین. «وَ الضُّحَى * وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى * مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى * وَ لَلآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الأولَى * وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى * أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى * وَ وَجَدَکَ ضَالّا فَهَدَى * وَ وَجَدَکَ عَائِلا فَأَغْنَى * فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ * و َأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»(ضحی/١-11)
بعد از اینکه همه انبیاء ابوابی از علوم الهی و غیب را برای مردم آوردند، خدای متعال وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مبعوث فرمود تا آن حقائق به نحو کمال در اختیار بندگانش قرار بگیرد. خداوند برای هدایت کلّ مردم و اینکه همه را بر سر سفره توحید بنشاند و متنعم باشند و به اخلاص برسند به ایشان ماموریت داده و همچنین به این پیامبر گرامی وعده پیروزی قطعی داده و آن را با لسان مختلف بیان کرده است. «لِیُظهِرَهُ عَلَی الَّدینِ کُلِّه»(توبه/33) ، «وَ الله مُتِمُّ نُورِهِ»(صف/8) ، «جاءَ الحَقّ وَ زَهَقَ الباطِلُ اِنّ الباطِلَ کانَ زَهُوقًا»(اسراء/81) ، «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً وَ امّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرض»(رعد/17) خدای متعال باطل را با همه کرّ و فرّ و صدایی که دارد، به کف روی آب و خس و خاشاک تشبیه می کند که آن ها می روند و آن حقیقت نافع باقی می ماند.
گاهی خداوند وقتی دستگاه باطل را تفسیر می کند برای اینکه ما به فراز و نشیبش آشنا بشویم و از آن حذر کنیم، آن را با همه وسعتش ذکر می کند و برای ما بسیار شگفت انگیز و رعب آور است؛ «أَوْ کَظُلُماتِ فِی بَحْرِ لُجِّیّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»(نور/40) همچون ظلماتى در یک دریاى عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج دیگرى، و بر فراز آن ابرى تاریک است؛ ظلمت هایی است یکى بر فراز دیگرى، آن گونه که هرگاه دست خود را خارج کند، ممکن نیست آن را ببیند! و کسى که خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نیست.
ولی وقتی آن را با دستگاه حق و نبی اکرم و اراده الهی مقایسه می کند، می فرماید: «یُریدونَ لِیُطفِئوا نُورَ الله بِاَفواهِهِم وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ» یا می فرماید: «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاء» کف روی آب رفتنی است، آن چه می ماند آب پاک و نافع و زُلال است که مطهر و سیراب کننده و حیات بخش انسان است.
به هرحال این حضرت را با یک ماموریت بسیار بزرگ که «کافَّةً لِلنّاس»(سباء/28) فرستاده تا همه را به توحید برساند و عوالم غیب را در معرض فهم و معرفت ما قرار بدهد و وعده پیروزی قطعی را به ایشان داده اند اما در عین حال به صورت مکرر در آیات قرآن همراه با داستان این پیامبر از سختی های راه هم گفته می شود. گویا سوره های مدثر، مزمّل، قلم و علق را یک جا و ناظر به ماموریت حضرت نازل شده است. «یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ
* قُمْ فَأَنْذِرْ * وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ * وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِر * وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ»(مدثر/١-7) در آیات بعدی همین سوره می فرماید: «ذَرنی وَ مَن خَلَقتُ وَحیِدًا * وَ جَعَلتُ لَهُ مالًا مَمدُودًا»(مدثر/11-12) پیامبر ما! در مقابل تو صف آرایی می کنند، نگران نباش. این هـا را به ما واگذار کن و کار خودت را انجام بده.
«یا ایُّهَا المُزَّمِّل * قُمِ اللَّیل اِلّا قَلیلًا»(مزمل/1-2) آن جا هم صحبت از همین است. در سوره علق میفرماید پیامبر ما بخوان! باز می فرماید که شما می خوانید اما «اِنَّ الاِنسانَ لَیَطغی * اَن رَآهُ استَغنی»(علق/6-7) این هـا خودشان را بی نیاز از تو و خدا می بینند و سر بر می دارند. دوباره به حضرت دستور می دهد شما کار خودت را بکن، ما ماموریت خودمان را انجام می دهیم. «کَلّا لَئن لَم یَنتِه لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ * نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ»(علق/15-16) سپس می فرماید: پیامبر ما! شما عالم را با سجده خودت به قرب برسان، ما کار را پیش می بریم. یعنی این پیامبر با یک ماموریت بزرگ آمده و وعده پیروزی هم قطعی است اما سختی ها در یک دوران بسیار طولانی به حسب ظاهر پیش روی ایشان است. گرچه از زاویه دیگر همه این دوران از منظر قرآن بسیار کوتاه است. «اَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریب»(هود/81)
آزمایش الهی و جدایی صفوف
بعضی روایات این آیه را به قیامت و یا ظهور تفسیر کردند. «اِنَّهُم یَرونَهُ بَعیدًا * وَ نَرَاهُ قَریبَا»(معارج/6-7) می فرماید: صبر کنید و عجله نداشته باشید، باید این دوران بگذرد. حَتّی در بعضی روایات وجود مقدس نبی اکرم دعا کردند که خدایا اگر بشود این فتنه برداشته شود -داستان سقیفه و ...- در این آیه شریفه آمده است: «قُل هُوَ القادِرُ عَلیَ اَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذابًا مِن فَوقِکُم اَو مِن تَحتِ أرجُلِکُم اَو یَلبِسَکُم شیَعًا وَ یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعضٍ»(انعام/65) بگو خدای متعال می تواند گرفتارتان کند و از بالای سر و زیر پا شما را عذاب کند. صاعقه ها، زلزله ها و خصم ها مگر در اقوام دیگر نبود؟! از این بدتر خدای متعال می تواند شما را دسته دسته کند و بینتان نزاع بیاندازد تا به جان هم بیفتید و تلخی بعضی را به دیگری بچشاند. «یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعضٍ» می تواند کاری کند که باهم بجنگید و زندگی را برای همدیگر تلخ کنید.
نقل شده که وقتی آیه فوق نازل شد، حضرت وضوی شادابی گرفتند و دو رکعت نماز خواندند و از خدا خواستند که این هـا از امت من برداشته شود. جبرئیل آمد که دوتایش را برداشتیم، «عَذابًا مِن فَوقِکُم اَو مِن تَحتِ أرجُلِکُم» این عذاب ها از امت شما برداشته شد اما از سومی چاره ای نیست و برای رشدشان لازم است.
خدای متعال در سوره عنکبوت می فرماید: «الم * اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکُوا اَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُم لا یُفتَنُون * وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَلیَعلَمَنَّ اللهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعلَمَنَّ الکاذِبینَ»(عنکبوت/١-3) مردم خیال کردند همین که بگویند ایمان آوردیم، کار تمام است بلکه فتنه های سنگینی سر راه است و در آن ها صفوف جدا می شوند. باید آن هایی که صادقانه پای ایمانشان می ایستند، با کسانی که زبانی ادعا می کنند و دروغ می گویند صفشان جدا شود و این فتنه های سنگینی می خواهد.
اگر جنگ صفین نباشد خوارج هم مدعی اند که شیعه امیرالمومنین هستند. وقتی صفین پیش می آید، کار سخت می شود. حضرت کار را در کوران جنگ می برند، آن ها مقابل ایشان شمشیر می کشند که به مالک بگو برگردد. این جا صفشان را جدا می کنند وگرنه ظاهرا باهم هستند.
پیامبر ما! این ها صرف این که بگویند ما ایمان آوردیم نمی شود. «اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکُوا اَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُم لا یُفتَنُون * وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبلِهِم» قبلی ها را ما امتحان کردیم، این هـا هم در فتنه و امتحان قرار می گیرند و باید صف صادقین و کاذبین از هم جدا شود. در روایت آمده وقتی در سقیفه کار تمام شد، ابوسفیان و عباس عموی امیرالمومنین هم بودند. گفتند: آقا شما بیایید اقدام کنید، ما مردم را برای بیعت می آوریم. حضرت فرمودند: شما خیال می کنید با من بیعت می کنند؟! این هـا در این امتحان عقب افتادند.
در نهج البلاغه آمده که حضرت در همین صحنه به این ها فرمودند: من اگر اقدام کنم می گویند دنبال قدرت است و سکوت کنم می گویند می ترسد. بعد فرمودند: «هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ»(1) من با مرگ مانوس هستم و انس من با آن از انس طفل به سینه مادر بیشتر است. سپس فرمودند: کسی که بی وقت می خواهد میوه ای را بچیند، مثل کسی است که در زمین شخص دیگری آن را می کارد. در ادامه می فرمایند: حوادثی در پیش است که اگر می دانستید مثل طناب دلو در چاه به خودتان می لرزیدید.
پس سختی های سنگینی در مسیر امت حضرت است. از روز اولی هم که آمدند اینطور بوده است. در مکه در فشار بودند، در مدینه هم در جنگ و فشار و سختی و اصحاب صفه و شعب ابی طالب و بعد هم داستان سقیفه. این مسیر یک مسیر قهری است ولی اگر کسی اهل امتحان بود و به سلامت عبور کرد به آن پایان قطعی و روشن می رسد.
توهم غضب به رسول خدا
شاید یکی از کلیدهای فهم سوره ضحی همین است که مگر تلقی این بوده که خدا به پیامبر غضب کرده که می فرماید: پیامبر! ما به تو غضب نکردیم. مگر این توهم شده بوده که خدای متعال ایشان را ترک کرده که می فرماید: «مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى».
در بعضی روایات که شاید از نظر سند هم قوی نیستند آمده که مدتی بعد از سوره علق، وحی بر حضرت قطع شد. این سوال پیش آمد که نکند خدای متعال پیامبر را بعد از بعثت رها کرده است؟ مرحوم علامه طباطبایی این احتمال را ترجیح می دهند و می گویند: قسم های اول سوره هم با همین احتمال می سازد که ما هم روز داریم، زمانی که خورشید بالا می آید و کاملا فضا روشن می شود و شب داریم، آن جایی که تاریکی کاملا مستقر می شود. هردوی این ها آیات خدا هستند. پس شب که شد معنایش این نیست که خدای متعال به بندگانش غضب کرده است. بلکه شب و روز جزء نشانه و نعمت های الهی هستند.
در داستان وحی هم این طور نیست که غضبی اتفاق افتاده باشد ولی شاید با مجموع سوره این احتمال بیشتر تناسب دارد که مسیر بعثت پیامبر گرامی اسلام با سختی های فراوانی روبرو است. آن هایی که به اصطلاح عقلشان به چشمشان است می گویند: کسانی که ایمان ندارند و مومن نیستند در رفاه و خوشی هستند، پس شما چرا انقدر گرفتار هستید؟
داستان حضرت موسی هم همین است. خطاب به ایشان گفتند: موسی از وقتی تو آمدی، وضع ما از قبل بدتر شده است. ما فکر می کردیم با آمدن موسی کلیم بنی اسرائیل پیروز شده و وضع خوب می شود. سال ها بنی اسرائیل منتظر بودند چون خدای متعال وعده داده بود و کودکان زیادی در خردسالی کشته شدند که موسی کلیم به دنیا نیاید. حالا موسی تو آمدی و چیزی حل نشد. این مسیر همراه با سختی های فراوانی است و مثل زمانی که برای رشد یک نخل صرف می شود، باید سال ها برای به ثمر رسیدن شجره توحید صبر کرد.
خدا وعده قطعی داده و اگر هم کسی مومن بود و از دنیا رفت، دوباره در رجعت بر می گردد و بهشت دنیای پیامبر را می بیند ولی باید صبر کرد. دعایی در خصوص امام زمان است که خدایا «فَصَبِّرنِی عَلَی ذلِکَ حَتَّی لَا اُحِبَّ تَعجِیلَ ما اَخَّرتَ وَ لَا تَاخیرَ مَا عَجَّلتَ»(2) به من صبر بده تا عجله نکنم. عالم، عالم ابتلاء و امتحان و درگیری بین جریان حق و باطل است. در خطبه مبارکه قاصعه گفته شده که امیرالمومنین فرمود: من در غار حراء بودم وقتی حضرت مبعوث شد، «سَمِعتُ رَنَةَ الشَّیطانِ» صدای ناله شیطان را شنیدم که فریادش بلند شد. به حضرت عرض کردم این صدا چه بود؟ ایشان فرمودند: صدای ناله شیطان بود که با آمدن من مایوس شد از این که کسی او را عبادت کند. سپس فرمود: علی جان! «اِنَّکَ تَسمَعُ ما اَسمَعُ وَ تَرَی ما أَرَی اِلّا اَنَّکَ لَستَ بِنَبِیّ» هرچه من می بینم، می بینی. هرچه می شنوم، می شنوی ولی من نبیّ هستم و شما نیستید. یا در ابتدای این خطبه آمده که حضرت فرمودند: «اَشُمُّ ریِحَ النُّبُوَّةِ» بوی نبوت را از پیامبر استشمام می کردم.
خدای متعال در سوره یس فرموده است: «اَلَم أَعهَد اِلَیکُم یَا بَنی آدَم اَن لاتَعبُدُوا الشَّیطان اِنَّه لَکُم عَدُوٌّ مُبین * وَ اَنِ اعبُدُونِی هَذا صِراطٌ مُستَقِیمٌ»(یس/60-61) شیطان می خواهد ما برده او باشیم. حضرت فرمودند: وقتی دید من آمدم بندگان خدا را دستگیری کنم و از دام و کید و مکر و همزات و نفسات او نجات بدهم، مایوس شد. ولی الان بعد از هزار و چهارصد سال هنوز هم شیطنت است. نباید عجله کرد چون پیامبر چیزی برای او نمی گذارد و خوب ها را بر می دارد.
لذا آن هایی که پایان کار برای شیطان می مانند، موجودات به درد نخوری هستند و شیطان با آن ها در جهنّم دعوا می کند که من تور را برای سلمان پهن کردم و او را هم پیامبر برد و شما نباید وارد آن می شدید. فردی خواب دید که شیطان زنجیرهایی را با خودش می برد. گفت این هـا چیست؟ گفت برای بندگان خدا درست کردم. گفت زنجیر من کدام است؟ پاسخ آمد تو که دنبال من می دوی، زنجیر نمی خواهی! پیامبراکرم وقتی مبعوث شد و شیطان را دید، با خدا عهد کرد که من این ها را به دست شیطان نمی دهم و گناهکارانشان را هم تطهیر می کنم.
خداوند هرگز او را رها نکرده
در آیه قرآن آمده «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً * لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»(فتح/1-2) پیامبر ما! یک گشایشی برای تو داریم و می خواهیم گناه گذشته و آینده ات را بیامرزیم. امام هادی ارواحنا فداه فرمود: این پیامبر در همه دوران حیاتش نیت گناه هم نکرده است. «أَیُّ ذَنْبٍ کَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ مُتَقَدِّماً أَوْ مُتَأَخِّراً وَ إِنَّمَا حَمَلَهُ اللَّهُ ذُنُوبَ شِیعَةِ عَلِیٍّ مِمَّنْ مَضَى مِنْهُمْ وَ بَقِیَ ثُمَّ غَفَرَهَا اللَّهُ لَه »(3) ولی گناهان پیروانش را روی دوش کشیده و گفته خدایا من این هـا را پاک تحویلت می دهم. من با عبادت و بلای خودم گناهان را تطهیر می کنم.
خیلی وقت ها اول راه اگر انسان سختی ها را ببیند، همراه نمی شود ولی کم کم رشد می کند و ظرفیتش افزایش می یابد. فهمیده تر شده و شرح صدر و مقاومت بیشتری پیدا می کند. حالا در این سوره گویا سختی های راه نبوت و بعثت حضرت موجب شده عده ای بگویند: اگر پیامبر هم بود خدا رهایش می کرد!
در حوادث اجتماعی از این قبیل مسائل زیاد پیش می آید که تا کمی کار سخت می شود همه مایوس می شوند. می فرماید: پیامبر ما! «وَ الضُّحَی * وَ اللّیلِ اِذَا سَجَی» قسم به ضحی و آن شبی که آرام می گیرد که این هـا دو دوران هستند و باید بگذرند. مثل کل عالم که یک شب و یک روز دارد. مثل دوره غیبت و دوره ظهور که یکی شب و دیگری روز است. گاهی خدای متعال با یک تعبیر دیگری همین مطلب را می فرماید. «وَ اللّیلِ اِذَا یَغشَی * وَ النَّهارِ اِذَا تَجَلّی»(لیل/1-2). حضرت فرمودند: مراد از لیل این جا دولة فلان است که «غَشِیَ اَمیر المُومِنینَ فِی دَولَتِهِ الَّتی جَرَت لَهُ عَلَیهِ»(4) در دولت خودش حجاب و پرده روی ولایت امیرالمومنین انداخت مثل شبی که پرده بر روز می اندازد. «وَ النّهارِ اِذَا تَجَلّی» برای دوران ظهور حضرت است که این دولت بساطش جمع شده و حقیقت ولایت حضرت تجلی می کند.
یا مثلا «وَ الشَّمسِ وَ ضُحهَا»(شمس/1) قسم به خورشید و آن موقع که بالا می آید و عالم را روشن می کند. حضرت فرمود: شمس، امیرالمومنین و ضحایش دوران ظهور امام زمان است. پس گاهی این معانی در قرآن با فهم عرفی ما فاصله می گیرد.
پیامبر ما! «وَ الضّحَی وَ اللّیلِ اِذَا سَجَی» در یک روایت آمده «وَ الشَّمس» وجود مقدس نبی خاتم و «ضحی» پرتویی است که خدا به او داده و عالم را روشن می کند و به وسیله امام زمان این دین ظاهر می شود. «وَ اَظهِر بِهِ دینَ نَبیِّک»(5) پرتوی از حضرت که در دینش تجلی کرده، در عصر ظهور آشکار می شود. «وَ الضّحی * وَ اللّیل اذَا سَجَی * ما وَدَّعَکَ رَبُّک و مَا قَلی» یک دوران تاریک و سختی است ولی به معنای این نیست که ما تو را رها کردیم. حضرت در اواخر حیات مقدّسشان مشرف به بقیع شدند و فرمودند: می بینیم که تاریکی هایی شما را فرا می گیرد.
اما معنایش این نیست که پیامبر ما تو را رها کردیم. پیامبر ما! «وَ لَلآخِرَةُ خَیرٌ لَکَ مِنَ الاُولَی» ما یک آخرتی برای تو در نظر گرفتیم که از این اولی خیلی بهتر است. آخرت در روایات به رجعت حضرت تفسیر شده که فرمود: شما یک رجعتی دارید، برمی گردید و عالم در پرتو شما روشن شده و بساط شب و تاریکی و سختی ها جمع می شود. جهان زمانی با پرتو شما روشن می شود که «وَ اللّیل اذَا یَغشیَ * وَ النَّهارِ اِذَا تَجَلَّی» باید آن شب تاریک تمام بشود تا پرتو نور وجود مقدس نبی اکرم عالم را روشن کند ولی این مسئله حتمی است.
بالاخره این شب تاریک هم می رود. «وَ الْفَجْرِ * وَ لَیال عَشْر * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ * وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ»(فجر/١-4) این شب در حال رفتن است. فرمود: «دَوْلَةُ فلانٍ فَهِیَ تَسْرِی إِلَى قِیَامِ الْقَائِم »(6). پس معنای سختی ها و محرومیت های ظاهری این نیست که وضع آن ها بهتر است یا مورد رحمت خدا هستند و غضب او شامل ما شده، اصلا اینطور نیست. خدای متعال در ذیل سوره طه می فرماید: پیامبر ما! «فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى * وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خیْرٌ وَ أَبْقَى»(طه/130-131).
پیامبر ما! -البته باطن خطاب شاید متوجه امت است- دو چشمتان را دنبال نکنید. گاهی انسان از کنار یک بنا می گذرد و آن قدر با چشم سر نگاه را ادامه می دهد که چشم دل هم کنارش راه می افتد و هوس می کند و آه حسرت آمیزی می کشد. وقتی قارون آمد و بساط خودش را پهن کرد و به رخ امت حضرت موسی کشید، خیلی ها می گفتند: «یا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ»(قصص/79) ای کاش ما هم مثل قارون می شدیم. موسی! تو برای ما چکار کردی؟! کسی که مومن بود خطاب به آن ها گفت: این طور نگاه نکنید! «وَیلَکُم ثَوابُ اللهِ خَیْرٌ»(قصص/80) چرا آن حقایقی که خدا به شما داده است را نمی بینید؟ بعد قرآن می فرماید: زمانی که موعدش رسید، «فَخَسفنا بِهِ وَ بِدارِهِ الاَرضَ»(قصص/81) خودش را با همه دارایی هایش در زمین فرو بردیم. همان هایی که دیروز می گفتند: ای کاش ما هم مثل قارون داشتیم، گفتند: الحمد لله چه خوب شد ما نداشتیم!
در این آیه خدای متعال می فرماید: مواظب باشید امتداد نگاهتان دنبال آن چه ما به آن ها داده ایم نباشد. «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» همه این جلوه ها شکوفه های حیات دنیاست. حیاتی که «وَ ما هذِهِ الحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ اِنَّ الدَّارَ الاَخِرةَ لَهِی الحَیوانُ»(عنکبوت/64) انواع شکوفه هایش را برای آن ها آشکار کردیم. «وَ رِزقُ ربِّکَ خَیْرٌ» پیامبر ما! پروردگار تو یک رزق بهتری دارد که برای آن هایی که دنبال شما می آیند، در نظر گرفته است.
صبر بر داشته ها
در جنگ حنین وقتی غنائم تقسیم شد گویا به انصار کم رسید. نزد پیامبر آمدند که چرا کم است؟! حضرت فرمودند: من شتر را به آن ها دادم اما خودم با شما در مدینه هستم. آیا این تقسیم ناعادلانه است؟! قرآن می فرماید: اگر شما صبر می کردید بیشتر از دنیا به آن ها می دادیم. «وَ لَوْلَا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ»(زخرف/33) اگر همه مردم یک امت نمی شدند، به آن هایی که کافر به خدای رحمان هستند درحالی که هرچه دارند از اوست آن قدر می دادیم که سقف خانه هایشان را از نقره بسازند. اگر کمی بیشتر به آن ها بدهیم، شما دینتان را از دست می دهید و می گویید هرچه هست برای آن ها است. اگر صبر می کردید آن چه برای شما در نظر گرفتیم، قابل مقایسه با دارایی آن ها نیست.
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»(طه/124) الان تلخ است چون خدای متعال در جای دیگر می فرماید: نگاه نکنید به مال و فرزندانی که به آن ها دادیم. «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا»(توبه/55) خدای متعال با همین مال و فرزند در دنیا عذابشان می کند «وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ» و کافر از دنیا می روند. نه با خودشان چیزی می برند نه در دنیا متمتع هستند. در دعای ابوحمزه آمده است: «تُعَذّبُ مَن تَشاءُ بِما تَشاء کَیفَ تَشاء وَ تَرحَمُ مَن تَشاء بِما تَشاءُ» با فرزند و مال و امکانات عذاب می کنیم. «وَ لاِن کَفَرتُم انَّ عَذابی لَشَدید»(ابراهیم/7) کسی که کفران نعمت می کند، همه نعمت ها برایش عذاب می شود.
حالا در سوره ضحی شاید مقصود از اولی، اولای کفّار است. اینکه در دست آن هاست چیزی نیست. در همین دنیا ما برای شما یک دوران ظهور و رجعت در نظر گرفتیم که اصلا قابل مقایسه نیستند. در آخرت «وَ لَسَوفَ یُؤتیکَ رَبُّکَ فَتَرضی» آن قدر به تو می دهیم که راضی بشوی. در قیامت دستت را باز می گذاریم، هرچه می خواهی به امت خود بده.
خدای متعال مصلحت بنده مومن را در دنیا در نظر می گیرد. حتی اگر لازم باشد بیست سال بیمار یا فقیرش می کند ولی به تعبیر روایت گویا از بنده اش در روز قیامت خجالت می کشد. اما او هنگامی که آن چه در مقابل به او داده اند را می بیند، راضی می شود. خدای متعال در سوره بیّنه می فرماید: «اِنَّ الَّذِین آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات اُولئِکَ هُم خَیرُ البَرّیة»(بینه/7) مزد شیعیان امیرالمومنین این است که «جَزائُهُم عِندَ رَبّهم جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»(بینه/8) خدا از آن ها راضی است و آن ها هم متقابلا این گونه هستند.
پس در این سوره خدای متعال انگار می خواهد این توهم را از دل مومنین رفع کند که معنای سختی های راه این نیست که خداوند شما را رها کرده یا دشمنتان است. به آن ها متاع دنیا را داده «قُل مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ»(نساء/77) ولی برای شما چیز بهتری در نظر گرفته است. تحمل کنید چون «وَ لَلآخِرَةُ خَیرٌ لَکَ مِنَ الاوُلی وَ لَسَوفَ یُؤتیکَ رَبِّک فَتَرضی». سپس خدای متعال شاهدی می آورد که پیامبر ما مگر گذشته اینطور نبوده است؟ «اَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَآوی» فرزند یتیمی که پدر را در دوران قبل از تولد و مادر را در اوایل زندگی از دست داده، خدا او را پیامبری کرده که همه عالم محتاجش هستند. البته یتیم در روایات ما یگانه و بی بدیل هم معنا شده، لذا «دُرّ یتیم» گفته می شود یعنی «دُرّ بی نظیر». در روایت این طور معنا شده که مردم را به سوی تو آورد.
ای پیامبر! ما دل ها را به سمت تو آوردیم. وقتی کنار کعبه شروع به دعوت کردی، کسی باورش نمیشد دل ها به سمت تو متمایل بشود. همه می گفتند: این پیامبر ابتر است و دعوتش ادامه ندارد. هردو معنا درست است. تو یک دُرّ ناشناخته ای بودی که ما همه قلوب را متمایل به تو کردیم. بعد از این هم همین طور است.
«وَ وَجَدکَ ضالّا فَهَدی» تعبیر روایت این است که ضَالّ یعنی گمشده مردم. «الحِکمَةُ ضالَّةُ المُومِن»(7) یعنی مردم شما را گم کرده و نمی شناختند، ما قلوب را به سمت تو هدایت کردیم. هیچ وقت این پیامبر ذرّه ای به خدای متعال شرک نداشته است. «اَعظَمَ مَلَک مِن مَلائِکَتِه یَسلُکُ بِهِ طَریقَ المَکارِم»(8) ولی مخلوق به خودی خود فاقد هدایت است. این طور هم معنا می شود و خطا نیست.
این موجودی که همه عالم به وسیله او هدایت می شوند شناخته شده نبود. «وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَاَغنی» دیدند عائله مند هستی پس تو را غنی کردند. در بعضی روایات گفته شده همه مردم عائله تو هستند و از علم تو برخوردارشان می کنیم. هرکس عائله پیامبر باشد قطعا به غنا می رسد. خدای متعال به اندازه ای به پیامبر داده که اگر همه امت هم سر این سفره بنشینند، اضافه می آید.
برخورد نیکو با سائل و یتیم
«فَامّا الیَتیمَ فَلا تَقهَر * وَ امّا السّائِلَ فَلا تَنهَر * وَ امّا بِنِعمَة رَبِّک فَحَدِّث» با یتیم برخورد قهرآمیز نکن و سائل را به سختی از خودت نران. یک زمانی ممکن است نیاز نباشد به سائلی جواب بدهیم اما قرآن می فرماید: «قَولٌ مَعروفٌ وَ مَغفِرَةٌ خَیرٌ مِن صَدَقَةِ یَتبَعُها اَذی»(بقره/263) زبان خوش و بخشیدن بهتر از صدقه ای است که به دنبالش اذیت بیاید. اگر جایی صلاح نیست بدهید، او را مهمان اخلاق خوبتان کنید و اگر تندی کرد ببخشید. نعمت پروردگارت را هم گفتگو کن. نگذار این امت از نعمتی که خدا به آن ها داده غافل بمانند.
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام گفت: آقا فقیر هستم. حضرت فرمودند: نه وضعت خیلی خوب است. شروع به شمردن کرد که مثلا جهیزیه دخترم مانده، طلبکارم، اجاره خانه ام عقب افتاده. حضرت فرمودند: نه تو غنی هستی. حضرت گفتند: حاضری معامله ای باهم داشته باشیم؟ محبت و ولایت خودمان را از تو می گیریم در عوض هرچه بخواهی به تو می دهیم. گفت: آقا من غلط می کنم، من بهشت را هم با شما عوض نمی کنم. حضرت فرمودند: پس چرا می گویی فقیرم؟
پیامبر ما! «وَ امّا بِنعمَةِ رَبِّک فَحَدّث» از آن نعمتی که پروردگار به تو داده و پیروانت از آن متنعم می شوند برایشان بگو تا دلشان دنبال سفره شیطان نباشد. در قیامت وقتی پرده ها کنار می رود، «یَومَ هُم بارِزون»(غافر/16) طعام آن ها از غسلین و زقوم است اما بهشت همه اش طاهر است. پیامبرما بگو چه سفره ای خدا به احترام تو برای این هـا پهن کرده تا سختی های راه همراهی با تو را تحمل کنند. مهم ترین سفره ای که خدا به احترام پیامبر برای ما پهن کرده، ولایت امیرالمومنین است. امام رضا علیه السلام فرمودند: اصلا در دنیا نعیم حقیقی وجود ندارد و فقط ولایت ما نعیم است.
باطن این آیه هم معانی مختلفی دارد. یکی این است که پیامبر ما! این هـا یتیم هستند. حضرت فرمودند: «اَنَا وَ کافِلَ الیَتیم کَهاتَین»(9) من و سرپرست یتیم در بهشت مثل دو انگشت میانی و اشاره در کنارهم هستیم. در روایتی از امام حسن عسکری سلام الله علیه که در بحار نقل شده است، فرمودند: ایتامی که از امام خودشان دور افتادند و شیطان می خواهد آن ها را ببرد را اگر کسی کفالت کند، از آن کسی که یتیم معمولی را کفالت می کند درجه اش بالاتر است. پیامبر ما! این هـا همه یتیم هستند و تو پدرشان هستی. «اَنَا وَ علیٌّ ابَوَا هذِهِ الاُمّة» با این ها برخورد قهرآمیز نکن. قرآن می فرماید: «فَاسئَلُوا اهَلَ الذّکرِ اِن کُنتُم لاتَعلَمُون»(نحل/43) اگر نمی دانید و دنبال علم هستید، سائل اهل ذکر باشید.
«وَ امّا السَّائلَ فَلا تَنهَر» این هـا سائل تو هستند. اگر جایی صلاح نیست چیزی به آن ها بدهی، برخورد تند هم نکن. یک سائلی مثل سلمان وجود دارد که حضرت در وصفش فرمودند: «کَانَا یُحَدِّثَانِهِ بِمَا لَا یَحْتَمِلُهُ غَیْرُهُ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ وَ مَکْنُونِه »(10) امیرالمومنین و نبیّ اکرم مستمرا پرده ها را برایش بالا می زدند و از مکنون سر الله با او می گفتند. یک سائلی هم هست که صلاح نیست به او بدهی چون ظرفیت ندارد. شخصی نزد یکی از ائمه آمد و گفت: جد شما علم بلایا و منایا برای اصحابشان می گفتند. شما چرا نمی گویید؟ حضرت فرمودند: بگو من چه حدیثی به تو گفتم که نرفتی نقلش کنی؟! آن ها دهانشان چفت و بست داشت و اسرار را نزد خود نگه می داشتند.
«وَ امّا بِنعمَةِ رَبِّک فَحَدِّث» بگو چه سفره ای خدا برای این هـا پهن کرده تا به سفره کفّار نگاه نکنند. متاسفانه بعضی از غربی ها و منورالفکرها در داخل کشور می گویند: این توسعه ای که ما پیدا کردیم به خاطر این است که با انبیاء فاصله گرفتیم و عقل خود بنیاد ساختیم، شما هم مثل ما باید خدا را کنار بگذارید. تو به دست آوردی یا خدای رحمان آبادتان کرد؟! «وَ لَولا اَن یَکُونَ النّاس اُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُرُ بِالرَّحمنِ لِبُیوتِهِم سُقُفًا مِن فِضَّة». نباید نگاهتان به دنیای ظاهرا رنگین آن ها باشد. به حسب ظاهر بر سر سفره امیرالمومنین نان خشک جو که سخت شکسته می شد، بود ولی معاویه غذاهای متنوع می خورد اما ای پیامبر! بگو در سفره امیرالمومنین چه هست که نگاهشان دنبال دیگری نباشد.
پی نوشت ها:
(1) نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 52
(2) کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص: 512
(3) تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص: 575
(4) تفسیر القمی، ج 2، ص: 425
(5) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 1، ص: 406
(6) تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص: 766
(7) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 8، ص: 167
(8) نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 300
(9) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 35، ص: 157
(10) علل الشرائع، ج 1، ص: 183

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 62:20

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی