- 695
- 1000
- 1000
- 1000
خطر غفلت، جلسه نهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «خطر غفلت»، جلسه نهم، سال 1402
غفلت یعنی دیدنِ چیزی و جدّی گرفتنِ آن، آنقدری که چیزهای دیگر دیده نشود، آنقدر به چیزی توجّه بشود که چیزهای دیگر دیده نشود، آن چیزی که اولویت نیست به اولویت تبدیل شود و آن چیزی که اولویت است کنار رود.
غافل لزوماً نه کور است، نه کر است، نه دیوانه است، نه نادان است، نه کمسواد است، حواس و نگاه غافل به جای دیگری است و مسیر و جای دیگری را جدّی پنداشته است. آدمی که غافل است ممکن است به همهی بیچارگیها دچار شود.
خدای متعال با آن همه رحمت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به آن همه مهربانی میفرماید: از کسانی که از ذکر ما رو برگرداندهاند، رو برگردان.
«از ذکر ما رو برگرداندهاند» یعنی غافل شدهاند. «وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا» اینها به دنبال دنیا بودند.
کسی که به دنبال دنیا برود، پدر جدّ غافل است.
در جای دیگری هم میفرماید که «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا» برای کفار هم حیاتِ دنیا را تزئین کردیم که کافر شدند.
کافر کیست؟ کافر کسی است که حقیقت را میپوشاند و انکار میکند. به همین سادگی!
آدمی که طلبِ طلبکارِ خود را انکار میکند و یک حقیقت را میپوشاند، به همین اندازه کافر است. کسی که حقیقتِ خدا و خلق و… را هم میپوشاند، وقتی یقین دارد و انکار میکند، کافر است. کافر کسی است که میداند خدا هست، ولی انکار میکند. کسی که نمیداند خدا هست، موضوع بحث کفر نیست، این شخص احتمال مورد بخشش قرار گرفتن دارد. کلاً کسی که بصورت موجّه جهل دارد، وضع او خیلی خطرناک نیست؛ البته توجّه کنید که نمیگویم اصلاً خطرناک نیست، ولی خیلی خطرناک نیست. آن کسی که میداند و انکار میکند خیلی خطرناک است و هیچ راه توجیهی هم ندارد.
کافر کسی است که میداند خدا هست و انکار میکند، میداند پیغمبر پیامبر است و انکار میکند، میداند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام است و انکار میکند.
احکامِ کفرها با یکدیگر تفاوت دارند، اما همهی آنها کفر است، و کافر به بهشت نمیرود، کافر حتّی بوی بهشت را هم استشمام نمیکند.
کفر خیلی به ما نزدیک است، البته نمیخواهم وارد بحث کفر شوم. اگر من در زندگی یک ظلمی به همسر خود کنم و بعد هم زیر بار نروم، این کار هم کفر است. کفر یعنی نپذیرفتن و گردن نگرفتنِ یک حقیقتی که من میدانم حقیقت است. وقتی خودم حقیقتی را بدانم و نپذیرم، این کفر است. لذا امّ الخبائث همهی مشکلات اخلاقی همین است، آن جایی که میدانم چه چیزی غلط است و چه چیزی درست است، نپذیرم. این کفر است. بالاترین و بدترین کفر، انکارِ حقیقتِ الله است، بعد از آن انکارِ حقیقتِ رسول الله است، بعد از آن انکارِ حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اگر من به کسی بدهکار باشم و بدانم و انکار کنم هم، این شخص هم به همانها ملحق است، درست است که پایینتر است ولی تفاوتی ندارد، کافر رستگار نمیشود. یعنی کسی که حقیقتی را میداند و قبول نمیکند.
غفلت یعنی دیدنِ چیزی و جدّی گرفتنِ آن، آنقدری که چیزهای دیگر دیده نشود، آنقدر به چیزی توجّه بشود که چیزهای دیگر دیده نشود، آن چیزی که اولویت نیست به اولویت تبدیل شود و آن چیزی که اولویت است کنار رود.
غافل لزوماً نه کور است، نه کر است، نه دیوانه است، نه نادان است، نه کمسواد است، حواس و نگاه غافل به جای دیگری است و مسیر و جای دیگری را جدّی پنداشته است. آدمی که غافل است ممکن است به همهی بیچارگیها دچار شود.
خدای متعال با آن همه رحمت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به آن همه مهربانی میفرماید: از کسانی که از ذکر ما رو برگرداندهاند، رو برگردان.
«از ذکر ما رو برگرداندهاند» یعنی غافل شدهاند. «وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا» اینها به دنبال دنیا بودند.
کسی که به دنبال دنیا برود، پدر جدّ غافل است.
در جای دیگری هم میفرماید که «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا» برای کفار هم حیاتِ دنیا را تزئین کردیم که کافر شدند.
کافر کیست؟ کافر کسی است که حقیقت را میپوشاند و انکار میکند. به همین سادگی!
آدمی که طلبِ طلبکارِ خود را انکار میکند و یک حقیقت را میپوشاند، به همین اندازه کافر است. کسی که حقیقتِ خدا و خلق و… را هم میپوشاند، وقتی یقین دارد و انکار میکند، کافر است. کافر کسی است که میداند خدا هست، ولی انکار میکند. کسی که نمیداند خدا هست، موضوع بحث کفر نیست، این شخص احتمال مورد بخشش قرار گرفتن دارد. کلاً کسی که بصورت موجّه جهل دارد، وضع او خیلی خطرناک نیست؛ البته توجّه کنید که نمیگویم اصلاً خطرناک نیست، ولی خیلی خطرناک نیست. آن کسی که میداند و انکار میکند خیلی خطرناک است و هیچ راه توجیهی هم ندارد.
کافر کسی است که میداند خدا هست و انکار میکند، میداند پیغمبر پیامبر است و انکار میکند، میداند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام است و انکار میکند.
احکامِ کفرها با یکدیگر تفاوت دارند، اما همهی آنها کفر است، و کافر به بهشت نمیرود، کافر حتّی بوی بهشت را هم استشمام نمیکند.
کفر خیلی به ما نزدیک است، البته نمیخواهم وارد بحث کفر شوم. اگر من در زندگی یک ظلمی به همسر خود کنم و بعد هم زیر بار نروم، این کار هم کفر است. کفر یعنی نپذیرفتن و گردن نگرفتنِ یک حقیقتی که من میدانم حقیقت است. وقتی خودم حقیقتی را بدانم و نپذیرم، این کفر است. لذا امّ الخبائث همهی مشکلات اخلاقی همین است، آن جایی که میدانم چه چیزی غلط است و چه چیزی درست است، نپذیرم. این کفر است. بالاترین و بدترین کفر، انکارِ حقیقتِ الله است، بعد از آن انکارِ حقیقتِ رسول الله است، بعد از آن انکارِ حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اگر من به کسی بدهکار باشم و بدانم و انکار کنم هم، این شخص هم به همانها ملحق است، درست است که پایینتر است ولی تفاوتی ندارد، کافر رستگار نمیشود. یعنی کسی که حقیقتی را میداند و قبول نمیکند.
تاکنون نظری ثبت نشده است