سخنرانی استاد محمد شجاعی با موضوع "تربیت فرزند"، جلسه سی و یکم
تنبیه از نظر لغتی به معنای بیدار کردن است و در اصطلاح به معنای انجام عملی است که مانع از انجام کار بد میشود و به مجازات هم تعبیر شده است. تنبیهها معمولاً دو نوع هستند؛ تنبیه بدنی و تنبیه غیر بدنی. در تنبیه بدنی مجازات را مستقیماً روی بدن اعمال میکنیم، اما در تنبیه غیر بدنی مجازات غیر بدنی است و امکان دارد که فرد اگر روحش متألم شد بر جسمش هم اثرگذار باشد. تنبیه همیشه وجود داشته است چه در بین خانوادهها و چه در جامعه تنبیه همیشه بوده است، حالا به صورت خرد یا کلان. اما در قرون اخیر تنبیه مخالفان جدی پیدا کرده است و این مخالفت شکل علمی به خود گرفته است و در علومی مانند روانشناسی، جامعه شناسی و حقوق ورود کرده است. کسانی که موافق تنبیه هستند تعریف خاصی از اصلاح و تربیت دارند و میگویند تربیت، به معنای این است که ما بتوانیم نفس سرکش کودک و عادتهای بد کودک را سرکوب کنیم و اجازه ظهور اخلاق بد را به کودک ندهیم. در بعد اجتماعی هم جامعه تربیت شده را جامعهای میدانند که در او جنایت، جرم، اخلاق فاسد و صفات رذیله وجود نداشته باشد. بنابراین نیاز به تنبیه است. کودکان از ابتدا که رشد میکنند رفتارهای مخرب زیاد دارند بنابراین ما باید تلاش کنیم تا این رفتارها را سرکوب کنیم، تا کودکان اصلاح و تربیت شوند. در واقع این نوع نگاه مبتنی بر این است که ما کودکان را شرور و نافرمان میدانیم. بنابراین برای اصلاح آنها چارهای جز تنبیه نداریم. رفتارهایی که ما از کودکان میبینیم، به خصوص در هفت سال اول بدون تعقل است و ما اگر این را درک نکنیم، آنها را برخاسته از حسادت و لجبازی در کودک در مییابیم. اما اگر بدانیم اقتضائات سن کودک چیست و به شناخت رسیده باشیم، این رفتارها را کاملا عادی و طبیعی تلقی میکنیم. تحرک و شیطنت و شلوغ بازی لازمه رشد جسمی و روحی برای کودک است. ولی چون ناسازگار با میل ماست ما با آن مخالفت میکنیم. ما تا کودک را درک نکنیم، نمیتوانیم برخورد مناسب با او داشته باشیم. ما باید بدانیم که کتک نوعی سرکوب است اما راه مناسبی نیست و به صورت موقت مانع عمل زشت کودک میشود. اما کودک به نوع دیگری عمل اشتباهش را انجام میدهد، بنابراین باید بدانیم که کودکان از نظر ذاتی بدجنس و شرور نیستند و این عدم درک و شناخت ماست که اینگونه آنها را تلقی میکند.
تنبیه از نظر لغتی به معنای بیدار کردن است و در اصطلاح به معنای انجام عملی است که مانع از انجام کار بد میشود و به مجازات هم تعبیر شده است. تنبیهها معمولاً دو نوع هستند؛ تنبیه بدنی و تنبیه غیر بدنی. در تنبیه بدنی مجازات را مستقیماً روی بدن اعمال میکنیم، اما در تنبیه غیر بدنی مجازات غیر بدنی است و امکان دارد که فرد اگر روحش متألم شد بر جسمش هم اثرگذار باشد. تنبیه همیشه وجود داشته است چه در بین خانوادهها و چه در جامعه تنبیه همیشه بوده است، حالا به صورت خرد یا کلان. اما در قرون اخیر تنبیه مخالفان جدی پیدا کرده است و این مخالفت شکل علمی به خود گرفته است و در علومی مانند روانشناسی، جامعه شناسی و حقوق ورود کرده است. کسانی که موافق تنبیه هستند تعریف خاصی از اصلاح و تربیت دارند و میگویند تربیت، به معنای این است که ما بتوانیم نفس سرکش کودک و عادتهای بد کودک را سرکوب کنیم و اجازه ظهور اخلاق بد را به کودک ندهیم. در بعد اجتماعی هم جامعه تربیت شده را جامعهای میدانند که در او جنایت، جرم، اخلاق فاسد و صفات رذیله وجود نداشته باشد. بنابراین نیاز به تنبیه است. کودکان از ابتدا که رشد میکنند رفتارهای مخرب زیاد دارند بنابراین ما باید تلاش کنیم تا این رفتارها را سرکوب کنیم، تا کودکان اصلاح و تربیت شوند. در واقع این نوع نگاه مبتنی بر این است که ما کودکان را شرور و نافرمان میدانیم. بنابراین برای اصلاح آنها چارهای جز تنبیه نداریم. رفتارهایی که ما از کودکان میبینیم، به خصوص در هفت سال اول بدون تعقل است و ما اگر این را درک نکنیم، آنها را برخاسته از حسادت و لجبازی در کودک در مییابیم. اما اگر بدانیم اقتضائات سن کودک چیست و به شناخت رسیده باشیم، این رفتارها را کاملا عادی و طبیعی تلقی میکنیم. تحرک و شیطنت و شلوغ بازی لازمه رشد جسمی و روحی برای کودک است. ولی چون ناسازگار با میل ماست ما با آن مخالفت میکنیم. ما تا کودک را درک نکنیم، نمیتوانیم برخورد مناسب با او داشته باشیم. ما باید بدانیم که کتک نوعی سرکوب است اما راه مناسبی نیست و به صورت موقت مانع عمل زشت کودک میشود. اما کودک به نوع دیگری عمل اشتباهش را انجام میدهد، بنابراین باید بدانیم که کودکان از نظر ذاتی بدجنس و شرور نیستند و این عدم درک و شناخت ماست که اینگونه آنها را تلقی میکند.
تاکنون نظری ثبت نشده است