سخنرانی حجت الاسلام دکترناصر رفیعی با موضوع "حکمت و راههای کسب آن در بیان لقمان حکیم "، سال 1402
آیه 269 سوره بقره مورد بحث ماست، خداوند در این آیه میفرماید: 《یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ》 خداوند به هر کسی که بخواهد حکمت میدهد، باید ببینیم حکمت چیست و چرا خداوند به هر کس که بخواهد حکمت میدهد؟ خداوند به هر کسی که حکمت بدهد، یعنی خیر عظیم به او داده است. هر کسی نمیتواند حکیم شود. عالم بودن با حکیم بودن متفاوت است و حکمت خدادادی است و غیر از علم است. قبل از اسلام یک شخصیتی به نام لقمان بوده است که عبد سیاه چهرهای بوده و در روایت داریم که اهل حبشه و شاید آفریقا بوده است و نسب و حسب معروفی هم نداشته است، ولی یک سوره در قرآن خدا به نام لقمان گذاشته است و میفرماید: ما به لقمان حکمت دادیم، معلوم میشود حکیم غیر از عالم است. لذا رسول خدا میفرماید: آدم حکیم قبل از نبوت است، یعنی به نبوت نزدیک است. کلمه حکمت 20 مرتبه در قرآن آمده است، اما کلمه حکیم بارها و بارها در قرآن تکرار شده است. بعضی گفتهاند که حکمت به معنای معرفت و شناخت اسرار عالم است، کسی اگر سرّ خلقت و سرّ آفرینش انسان را بداند حکیم میشود. اما عده ای دیگر گفتهاند که حکمت یعنی قدرت و نیروی بازدارنده، یعنی نیرویی که جلوی ارتکاب گناه را میگیرد و یک چیزی شبیه تقوا. عده ای دیگر گفته اند که حکمت یعنی ابزار فهم قرآن و بعضی گفتهاند حکمت یعنی نورانیت.
حکمت و حکیم در واقع کسی است که حقایق و وقایع امور را میداند، علم گاهی منجر به جهل میشود، اما حکمت خطاپذیر نیست. حکمت آن علومی است که به حقایق و وقایع رسیده است و حکیم کسی است که به حقایق به وقایع رسیده است و از مرحله علم و معرفت عبور کرده است، لذا انسان حکیم سخنش و عملش حکیمانه است. انسان حکیم کسی است که از مرز شبهات عبور کرده است. حکمت با مطالعه کسب نمیشود. حکمت یک نوع قدرت تشخیص حقیقت است، که نوعی درک و فهم است و ارتباطی با علم و دانش ندارد. صداقت یکی از عواملی است که انسان را به حکمت میرساند. امانت داری هم عامل دیگری است که به انسان حکمت میدهد. اجتناب از امور بیهوده و لغو هم عامل سومی است که به انسان حکمت میدهد. کنترل چشم، زبان، گوش و شکم هم از دیگر عواملی است که به انسان حکمت میدهد.
آیه 269 سوره بقره مورد بحث ماست، خداوند در این آیه میفرماید: 《یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ》 خداوند به هر کسی که بخواهد حکمت میدهد، باید ببینیم حکمت چیست و چرا خداوند به هر کس که بخواهد حکمت میدهد؟ خداوند به هر کسی که حکمت بدهد، یعنی خیر عظیم به او داده است. هر کسی نمیتواند حکیم شود. عالم بودن با حکیم بودن متفاوت است و حکمت خدادادی است و غیر از علم است. قبل از اسلام یک شخصیتی به نام لقمان بوده است که عبد سیاه چهرهای بوده و در روایت داریم که اهل حبشه و شاید آفریقا بوده است و نسب و حسب معروفی هم نداشته است، ولی یک سوره در قرآن خدا به نام لقمان گذاشته است و میفرماید: ما به لقمان حکمت دادیم، معلوم میشود حکیم غیر از عالم است. لذا رسول خدا میفرماید: آدم حکیم قبل از نبوت است، یعنی به نبوت نزدیک است. کلمه حکمت 20 مرتبه در قرآن آمده است، اما کلمه حکیم بارها و بارها در قرآن تکرار شده است. بعضی گفتهاند که حکمت به معنای معرفت و شناخت اسرار عالم است، کسی اگر سرّ خلقت و سرّ آفرینش انسان را بداند حکیم میشود. اما عده ای دیگر گفتهاند که حکمت یعنی قدرت و نیروی بازدارنده، یعنی نیرویی که جلوی ارتکاب گناه را میگیرد و یک چیزی شبیه تقوا. عده ای دیگر گفته اند که حکمت یعنی ابزار فهم قرآن و بعضی گفتهاند حکمت یعنی نورانیت.
حکمت و حکیم در واقع کسی است که حقایق و وقایع امور را میداند، علم گاهی منجر به جهل میشود، اما حکمت خطاپذیر نیست. حکمت آن علومی است که به حقایق و وقایع رسیده است و حکیم کسی است که به حقایق به وقایع رسیده است و از مرحله علم و معرفت عبور کرده است، لذا انسان حکیم سخنش و عملش حکیمانه است. انسان حکیم کسی است که از مرز شبهات عبور کرده است. حکمت با مطالعه کسب نمیشود. حکمت یک نوع قدرت تشخیص حقیقت است، که نوعی درک و فهم است و ارتباطی با علم و دانش ندارد. صداقت یکی از عواملی است که انسان را به حکمت میرساند. امانت داری هم عامل دیگری است که به انسان حکمت میدهد. اجتناب از امور بیهوده و لغو هم عامل سومی است که به انسان حکمت میدهد. کنترل چشم، زبان، گوش و شکم هم از دیگر عواملی است که به انسان حکمت میدهد.
تاکنون نظری ثبت نشده است