- 1084
- 1000
- 1000
- 1000
سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، جلسه هفدهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام»، جلسه هفدهم، سال 1398
در هندسهی بحث ما یکی از مسائل بسیار مهم مسأله غربت اهلبیت علیهم السلام است، اینکه مردم از اهلبیت کم استفاده کردند، سراغ اهلبیت کم رفتند و از اهلبیت دین را اخذ نکردند، اهلبیت را ملجأ و پناهگاه قرار ندادند. در حالی که پیامبر در روایات متعددی فرموده بود تا وقتی به قرآن و اهلبیت متمسک هستید و تبعیت میکنید نجات پیدا کردید.
یکی از عوامل این بود که جمع زیادی که حتی یک لحظه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیده بودند، گروهی همه را اصحاب پیغمبر حساب کردند و همه را عادل قلمداد کردند، اینها گاهی اشتباهات فاحش میکردند، برای این اشتباهات فاحش یا گفتند: سکوت کنیم، کتمان کنیم و اسناد را منتشر نکنیم، اینها گذشت. اینها گفتند: آقا اینها مجتهد بودند و اجتهاد میکردند، در مورد اجتهاد به معنای خطا گفتگو کردیم کسی که مقدمات مسأله علمی را نمیداند و بخواهد اظهار نظر بکند یا به دین چیزی را نسبت بدهد.
ابعاد دیگری هم این مسأله دارد، وقتی اینها خطا میکردند رسماً بعضی خلاف قرآن عمل میکردند، برای اینکه بشود این را توجیه کرد، هرکس نظر داده و فهمش را گفته است، همه آزاد هستند فهمشان را بگویند، ما ممکن است این را در شعار بعضی از آقایان بشنویم ولی چرا نظام پزشکی داریم؟ چون هیچکس حق اظهار نظر برای درمان دیگران ندارد الا اینکه متخصص باشد. چرا کانون وکلا و نظام مهندسی داریم؟ هرکس از راه برسد بگوید: من وکیل هستم، از نظر من این پل خوبی است، یک وقتی من یک نظر شخصی دارم، یک وقتی میخواهم در جایی که حاکمیت دستم است به دین چیزی را نسبت بدهم و نماز مردم را تغییر بدهم، عبادت مردم را تغییر بدهم و قانون دینی درست کنم. اجتهاد در برابر نص یعنی یک نفر بی ضابطه حرفی که خلاف قرآن، عقل قطعی یا روایات قطعی از رسول خداست بیان کند. مثلاً فرض کنید نماز در سفر شکسته است ولی یکی از مسئولین بعد از پیغمبر اکرم، شش هفت سال که از حکومتش گذشته بود در منا وقتی نماز خواند، نماز را کامل خواند. همه همدیگر را نگاه کردند و تعجب کردند. از هیبتش میترسیدند، امیرالمؤمنین اعتراض کردند که چرا تغییر دادید؟ هم زمان رسول خدا در سفر و منا نماز را شکسته میخواندیم و هم در زمان مسئولین بعد از پیغمبر که شما را سر کار آوردند. چه شد شما تغییر نظر دادید؟ گفت: به نظرم اینطور بهتر است. یعنی شما ببینید، به نظر من، من اینطور فکر میکنم بهتر است. اولاً چطور خدا را عبادت میکنی، چون خدا را باید آنطور عبادت کرد که به ما دستور داده، پیغمبر هم فرمود: «صلوا کما رأیتمونی أُصلی» نگاه کنید چطور نماز میخوانم، همانطور نماز بخوانید. در عبادت و نماز حق نداریم کم و زیاد کنیم. شروع نماز معلوم است، چه شکلی بایستی، دستها را چه کنی؟ اذکار چه باشد و حرکات چه شکلی باشد. آن شکلی که رسول خدا فرموده باید باشد. نزد بعضی از اصحاب یا عبدالله بن عمر رفتند، به عنوان فقیه از ایشان سؤال کردند، گفتند: آقا نماز را به هم زد. گفتند: ول کن دعوا میشود. یعنی نظر شخصی کم کم جزء دین تلقی شد.
در هندسهی بحث ما یکی از مسائل بسیار مهم مسأله غربت اهلبیت علیهم السلام است، اینکه مردم از اهلبیت کم استفاده کردند، سراغ اهلبیت کم رفتند و از اهلبیت دین را اخذ نکردند، اهلبیت را ملجأ و پناهگاه قرار ندادند. در حالی که پیامبر در روایات متعددی فرموده بود تا وقتی به قرآن و اهلبیت متمسک هستید و تبعیت میکنید نجات پیدا کردید.
یکی از عوامل این بود که جمع زیادی که حتی یک لحظه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیده بودند، گروهی همه را اصحاب پیغمبر حساب کردند و همه را عادل قلمداد کردند، اینها گاهی اشتباهات فاحش میکردند، برای این اشتباهات فاحش یا گفتند: سکوت کنیم، کتمان کنیم و اسناد را منتشر نکنیم، اینها گذشت. اینها گفتند: آقا اینها مجتهد بودند و اجتهاد میکردند، در مورد اجتهاد به معنای خطا گفتگو کردیم کسی که مقدمات مسأله علمی را نمیداند و بخواهد اظهار نظر بکند یا به دین چیزی را نسبت بدهد.
ابعاد دیگری هم این مسأله دارد، وقتی اینها خطا میکردند رسماً بعضی خلاف قرآن عمل میکردند، برای اینکه بشود این را توجیه کرد، هرکس نظر داده و فهمش را گفته است، همه آزاد هستند فهمشان را بگویند، ما ممکن است این را در شعار بعضی از آقایان بشنویم ولی چرا نظام پزشکی داریم؟ چون هیچکس حق اظهار نظر برای درمان دیگران ندارد الا اینکه متخصص باشد. چرا کانون وکلا و نظام مهندسی داریم؟ هرکس از راه برسد بگوید: من وکیل هستم، از نظر من این پل خوبی است، یک وقتی من یک نظر شخصی دارم، یک وقتی میخواهم در جایی که حاکمیت دستم است به دین چیزی را نسبت بدهم و نماز مردم را تغییر بدهم، عبادت مردم را تغییر بدهم و قانون دینی درست کنم. اجتهاد در برابر نص یعنی یک نفر بی ضابطه حرفی که خلاف قرآن، عقل قطعی یا روایات قطعی از رسول خداست بیان کند. مثلاً فرض کنید نماز در سفر شکسته است ولی یکی از مسئولین بعد از پیغمبر اکرم، شش هفت سال که از حکومتش گذشته بود در منا وقتی نماز خواند، نماز را کامل خواند. همه همدیگر را نگاه کردند و تعجب کردند. از هیبتش میترسیدند، امیرالمؤمنین اعتراض کردند که چرا تغییر دادید؟ هم زمان رسول خدا در سفر و منا نماز را شکسته میخواندیم و هم در زمان مسئولین بعد از پیغمبر که شما را سر کار آوردند. چه شد شما تغییر نظر دادید؟ گفت: به نظرم اینطور بهتر است. یعنی شما ببینید، به نظر من، من اینطور فکر میکنم بهتر است. اولاً چطور خدا را عبادت میکنی، چون خدا را باید آنطور عبادت کرد که به ما دستور داده، پیغمبر هم فرمود: «صلوا کما رأیتمونی أُصلی» نگاه کنید چطور نماز میخوانم، همانطور نماز بخوانید. در عبادت و نماز حق نداریم کم و زیاد کنیم. شروع نماز معلوم است، چه شکلی بایستی، دستها را چه کنی؟ اذکار چه باشد و حرکات چه شکلی باشد. آن شکلی که رسول خدا فرموده باید باشد. نزد بعضی از اصحاب یا عبدالله بن عمر رفتند، به عنوان فقیه از ایشان سؤال کردند، گفتند: آقا نماز را به هم زد. گفتند: ول کن دعوا میشود. یعنی نظر شخصی کم کم جزء دین تلقی شد.
تاکنون نظری ثبت نشده است