- 1622
- 1000
- 1000
- 1000
مردم کوفه، جلسه یازدهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «مردم کوفه»، جلسه یازدهم، سال 1394
بحث ما راجع به جاماندههای طرفدار سیّد الشّهداء است، یعنی بررسی اینکه چه عواملی باعث شد اینها نیایند و در کربلا کمک نکنند. جهل هم از عوامل مهم انحراف است امّا یکی از عوامل مهم انحراف آنجایی است که من به خاطر تعلّقاتی که دارم، عُلقههایی که من را اسیر کرده است، دست و پای من را بسته است باعث میشود که موقع عمل، لحظهی تصمیمگیری احساس میکنم نمیتوانم به حقّ عمل کنم. جاماندگی، واماندگی، پسرفت، عقبگرد، برای اینجا است.
این عوامل میتواند عوامل زیادی باشد یعنی علقهها نمونههای مختلفی دارد، هر چیزی که به جز دستور حضرت حق باشد ولو یک امر مستحّب باشد، ولو اصلاً یک امر واجب باشد منتها تعلّق من به آن امر واجب و مستحّب از آن حیثی که حضرت حق فرموده است نباشد. من نماز را دوست دارم، کاری ندارم که حضرت حق فرموده است یا نه، این تعلّق است. سخاوت خوب است ولی سخاوتی که در راه خدا باشد خوب است، به امر لله خوب است، به اذن لله خوب است نه اینکه من دوست دارم سخاوت داشته باشم، این طرف و آن طرف صیت و آوازهی من برسد. حتّی علقههای مثبت اگر دون لله باشد، یعنی در راه خدا نباشد آدم را زمین میزند. چون بیماریهای روحی و معنوی تب ندارد، ورم ندارد، آژیر نمیکشد، فقط لحظهی حسّاس تصمیمگیری لو میرود.
این علقهها در کربلا نمونههایی دارد، از جمله حرامخواری بود، از جمله قبیلهگرایی، که قبیلهگرایی بحث خیلی مهمّی است. نمونههایی وجود دارد که حیرت انگیز است، بزرگان شیعه زمین خوردند. منظور ما از قبیلهگرایی این است که ترجیح آن چیزی است که خدا نگفته است بر آن چیزی که خدا گفته است. حالا یک روز قبیله بود، یک روز حزب است، یک روز باند است. عُلقه باعث میشود که آدمها نخواهند که بفهمند «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»انسان خود را میشناسد، منتها «وَ لَوْ أَلْقى مَعاذیرَهُ»عذر میتراشد.
بحث ما راجع به جاماندههای طرفدار سیّد الشّهداء است، یعنی بررسی اینکه چه عواملی باعث شد اینها نیایند و در کربلا کمک نکنند. جهل هم از عوامل مهم انحراف است امّا یکی از عوامل مهم انحراف آنجایی است که من به خاطر تعلّقاتی که دارم، عُلقههایی که من را اسیر کرده است، دست و پای من را بسته است باعث میشود که موقع عمل، لحظهی تصمیمگیری احساس میکنم نمیتوانم به حقّ عمل کنم. جاماندگی، واماندگی، پسرفت، عقبگرد، برای اینجا است.
این عوامل میتواند عوامل زیادی باشد یعنی علقهها نمونههای مختلفی دارد، هر چیزی که به جز دستور حضرت حق باشد ولو یک امر مستحّب باشد، ولو اصلاً یک امر واجب باشد منتها تعلّق من به آن امر واجب و مستحّب از آن حیثی که حضرت حق فرموده است نباشد. من نماز را دوست دارم، کاری ندارم که حضرت حق فرموده است یا نه، این تعلّق است. سخاوت خوب است ولی سخاوتی که در راه خدا باشد خوب است، به امر لله خوب است، به اذن لله خوب است نه اینکه من دوست دارم سخاوت داشته باشم، این طرف و آن طرف صیت و آوازهی من برسد. حتّی علقههای مثبت اگر دون لله باشد، یعنی در راه خدا نباشد آدم را زمین میزند. چون بیماریهای روحی و معنوی تب ندارد، ورم ندارد، آژیر نمیکشد، فقط لحظهی حسّاس تصمیمگیری لو میرود.
این علقهها در کربلا نمونههایی دارد، از جمله حرامخواری بود، از جمله قبیلهگرایی، که قبیلهگرایی بحث خیلی مهمّی است. نمونههایی وجود دارد که حیرت انگیز است، بزرگان شیعه زمین خوردند. منظور ما از قبیلهگرایی این است که ترجیح آن چیزی است که خدا نگفته است بر آن چیزی که خدا گفته است. حالا یک روز قبیله بود، یک روز حزب است، یک روز باند است. عُلقه باعث میشود که آدمها نخواهند که بفهمند «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»انسان خود را میشناسد، منتها «وَ لَوْ أَلْقى مَعاذیرَهُ»عذر میتراشد.
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تاکنون نظری ثبت نشده است