- 706
- 1000
- 1000
- 1000
مردم کوفه، جلسه نهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «مردم کوفه»، جلسه نهم، سال 1394
بحث ما علل جا ماندگی مردمی که در کوفه بودند و طرفدار سیّد الشّهداء بودند و محبّ بودند از کربلا است. نفهمی عمدی. چرا نفهمی عمدی؟ برای اینکه گاهی تعلّقات انسان به گونهای است که اگر بخواهد حقیقتی را در تئوری، در عقیده بپذیرد یا به آن در عمل، عمل کند، نیازمند این است که پا روی عُلقههای خود بگذارد. چون نمیخواهد پا روی علقههای خود بگذارد لذا آن کار را انجام نمیدهد. برای اینکه این خطا را توجیه کند وانمود میکند که متوجّه نشده، توجیه میکند.
ممکن است اصلاً تعلّقات خاطر امور مثبت باشد، ولی در برابر حق که قرار میگیرد من موقع ترجیح خطا میکنم، چون به آن علقه پیدا کردم. مثل اینکه کسی میبیند طفلی دارد از پشتبام میافتد و او هم دارد نماز میخواند، اینجا این نماز باطل است، خیلی هم که نماز را دوست داشته باشد این نماز باطل است. در مقام تعارض، درست آن در فقه تزاحم است، این در فقه و اصول یک اصطلاح است. اصلاً اینجا نماز باطل است، باید برود بچّه را نجات بدهد. بگوید من خیلی نماز را دوست دارم، دارم لذّت میبرم، این همان علقهی خطرناک است.
گاهی آن تعلّق خاطر من، جایی که دل من به آنجا وابسته است جای خوبی است، ولی حالا به تزاحم برخورد کردم، یک واجبی، یک اهمّی، یک مهمتری وجود دارد، من دوباره سراغ آن میروم، چون دوست دارم، چون مقام اطاعت ندارم، میخواهم ببینم دل من چه میگوید.
یک از این تعلّقات که بسیار جدّی است مسئلهی ثروت بود. در مورد ماجرای عطا و حقوق سالیانه بحث کردیم، حرامی که خوردند. اگر میخواستند به کربلا بیایند یک عدّهای این ثروت را از دست میدادند. یک شقّ سومی بود آن هم ثروت بود ولی قسمت فرهنگی ثروت بود. کوفیان بیثروت را بیفرهنگ و بیآبرو قلمداد میکردند. شما یک وقت میگویید ماشین را از دست میدهم، یک وقت میگویید اگر ماشین نداشته باشم خجالت میکشم جایی دیده شوم. این دو تا است.
یک علقهی خطرناک دیگر که خیلی خطرناک است، ما هم خیلی با آن درگیر هستیم، مسئلهی قبیله و حزب و گروه بود. چرا قبیله خطرناک است؟ چرا حزب خطرناک است؟ امروز در مسائل سیاسی میبینید کاندیدای شخص خطای آشکار و واضح هم انجام دهد جرأت نمیکنید به او بگویید، چون او را دوست دارد. این از همهی قبلیها بیشتر خطرناک است. جوکهایی که در جامعهی ما ساخته میشود همین نگاه است، ترک و لر و اصفهانی و کجایی همین نگاه است، افغانی و ایرانی همین نگاه است، دقیقاً همان نگاه شرکآمیز خود برتربینی است. مسائل سیاسی همین است، پرسپولیس و استقلال همین است، صرف طرفداری نه، آن زمان که به خاطر تیم مورد علاقهی خود به کسی ناسزا میگوییم. تهمت میزنند، مسخره میکنند، مایلی فلان… اینها را برای همدیگر میسازند. به راحتی، گویی که خدا اجازه داده ما دشنام بدهیم، چون فوتبالیست است میشود به او دشنام داد! این همان موضوع خطرناک است، جامعهی ما درگیر آن است، جامعهای که درگیر است مانند جامعهی کوفه است، هیچ فرقی نمیکند.
بحث ما علل جا ماندگی مردمی که در کوفه بودند و طرفدار سیّد الشّهداء بودند و محبّ بودند از کربلا است. نفهمی عمدی. چرا نفهمی عمدی؟ برای اینکه گاهی تعلّقات انسان به گونهای است که اگر بخواهد حقیقتی را در تئوری، در عقیده بپذیرد یا به آن در عمل، عمل کند، نیازمند این است که پا روی عُلقههای خود بگذارد. چون نمیخواهد پا روی علقههای خود بگذارد لذا آن کار را انجام نمیدهد. برای اینکه این خطا را توجیه کند وانمود میکند که متوجّه نشده، توجیه میکند.
ممکن است اصلاً تعلّقات خاطر امور مثبت باشد، ولی در برابر حق که قرار میگیرد من موقع ترجیح خطا میکنم، چون به آن علقه پیدا کردم. مثل اینکه کسی میبیند طفلی دارد از پشتبام میافتد و او هم دارد نماز میخواند، اینجا این نماز باطل است، خیلی هم که نماز را دوست داشته باشد این نماز باطل است. در مقام تعارض، درست آن در فقه تزاحم است، این در فقه و اصول یک اصطلاح است. اصلاً اینجا نماز باطل است، باید برود بچّه را نجات بدهد. بگوید من خیلی نماز را دوست دارم، دارم لذّت میبرم، این همان علقهی خطرناک است.
گاهی آن تعلّق خاطر من، جایی که دل من به آنجا وابسته است جای خوبی است، ولی حالا به تزاحم برخورد کردم، یک واجبی، یک اهمّی، یک مهمتری وجود دارد، من دوباره سراغ آن میروم، چون دوست دارم، چون مقام اطاعت ندارم، میخواهم ببینم دل من چه میگوید.
یک از این تعلّقات که بسیار جدّی است مسئلهی ثروت بود. در مورد ماجرای عطا و حقوق سالیانه بحث کردیم، حرامی که خوردند. اگر میخواستند به کربلا بیایند یک عدّهای این ثروت را از دست میدادند. یک شقّ سومی بود آن هم ثروت بود ولی قسمت فرهنگی ثروت بود. کوفیان بیثروت را بیفرهنگ و بیآبرو قلمداد میکردند. شما یک وقت میگویید ماشین را از دست میدهم، یک وقت میگویید اگر ماشین نداشته باشم خجالت میکشم جایی دیده شوم. این دو تا است.
یک علقهی خطرناک دیگر که خیلی خطرناک است، ما هم خیلی با آن درگیر هستیم، مسئلهی قبیله و حزب و گروه بود. چرا قبیله خطرناک است؟ چرا حزب خطرناک است؟ امروز در مسائل سیاسی میبینید کاندیدای شخص خطای آشکار و واضح هم انجام دهد جرأت نمیکنید به او بگویید، چون او را دوست دارد. این از همهی قبلیها بیشتر خطرناک است. جوکهایی که در جامعهی ما ساخته میشود همین نگاه است، ترک و لر و اصفهانی و کجایی همین نگاه است، افغانی و ایرانی همین نگاه است، دقیقاً همان نگاه شرکآمیز خود برتربینی است. مسائل سیاسی همین است، پرسپولیس و استقلال همین است، صرف طرفداری نه، آن زمان که به خاطر تیم مورد علاقهی خود به کسی ناسزا میگوییم. تهمت میزنند، مسخره میکنند، مایلی فلان… اینها را برای همدیگر میسازند. به راحتی، گویی که خدا اجازه داده ما دشنام بدهیم، چون فوتبالیست است میشود به او دشنام داد! این همان موضوع خطرناک است، جامعهی ما درگیر آن است، جامعهای که درگیر است مانند جامعهی کوفه است، هیچ فرقی نمیکند.
تاکنون نظری ثبت نشده است