- 1025
- 1000
- 1000
- 1000
مردم کوفه، جلسه ششم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «مردم کوفه»، جلسه ششم، سال 1394
شهر کوفه بر خلاف آن چیزی که معروف و مشهور است -در دوران سیّد الشّهداء- قریب به اتّفاق آن حدّاقل بیش از 50 درصد آن محبّان حضرت هستند. آن فجایعی که در حادثهی شام با اسرا رخ داد، هرگز در کوفه رخ نداد. وقتی که اسرا وارد کوفه شدند، مردم کوفه زار زار گریه میکردند. حدّاقل بیش از 50 درصد شهر که جمعیت قابل اعتنایی بودند گریه میکردند و اگر شما روایات را نگاه بکنید زینب کبری، فاطمه بنت الحسین، امّ کلثوم و در نقلی از امام سجّاد سلام الله علیهم أجمعین وجود دارد که فرمود: اینها گریه میکنند؟ پس چه کسی پدر ما را کشته است؟! و این فاجعهی اتّفاق کوفه میتواند خیلی برای ما عبرت باشد.
شامیها برای ما عبرت نیستند. شامیها اصلاً ناصبی بودند، دشمن اهل بیت بودند و در نقلی که ابن قتیبهی دینوری در کتابی که به او منسوب است آورده است، در الإمامة و السّیاسة میگوید: اصلاً مثلاً سال بعد از آن هم که شامیها به مدینه حمله کردند، یکی نفر از آنها پیغمبر را ندیده بود. یک عدّه جوان 20 تا 50 ساله بودند و بنی امیّه اینها را مسلمان کرده بودند و اینها رفتند و هر کاری که بنی امیّه میگفت انجام میدادند.
کوفیها اینطور نبودند. در بین کوفه هم اصحاب فراوان بودند، هم محبّان حضرت فراوان بودند. چه چیز باعث شد که اینها علی رغم اعتقاد خود مقابل حضرت ایستادند؟ نمیگویم شیعه بودند، اشتباه نشود. اگر میگویند: کوفه شیعه بوده است، یعنی شیعهی عراقی. یعنی امام حسین را دوست داشتند و نسبت به بعضی از خلقا از جمله عثمان ترجیح میدادند وگرنه شیخین یعنی دو خلیفهی اوّل را دوست میداشتند و سنی هم بودند امّا چطور میشود که یک عدّهای اینطور کم کاری بکنند؟ آن چهار هزار نفری که با توّابین کشته شدند، چرا نیامدند در کربلا کشته بشوند؟ آن همه ایرانی که در سپاه مختار سر آنها بریده شد چرا اینها در کربلا نیستند؟
متأسّفانه در کربلا ایرانی نداریم جزء برده. چند تا بردهی ایرانی که بردهها حساب نمیشوند، چون اختیار بردهها در دست خود نبود، نهایت روز عاشورا یا فرار کنند مثل بعضی که فرار کردند یعنی ائمّه آنها را مرخّص کردند، بعضیها هم خواستند بمانند. مثل آن چند غلام مشهور سیّد الشّهداء که آنطور وسط میدان سرداری کردند امّا ایرانی نداریم. چرا ایرانی نداریم؟ مگر ایرانیها محبّ اهل بیت نبودند، چطور چهار، پنج سال بعد شش هزار نفر از آنها در سپاه مختار کشته شدند؟
چه عاملی باعث اتّفاق کوفه شد؟ تعلّقات. تعلّقات چطور است؟ اینطور است. من این واقعه را همیشه در بحث تعلّقات مثل میزنم چون به نظر من مثال خیلی خوبی است. دانش آموز نمیدانم دوم، سوم دبیرستان بودم، یکی از این همکلاسیهای ما یک طوری بود. دیدید بعضیها کلاً آدم دوست دارد که آنها را اذیّت بکند، کلاً اینطور بود. خیلی رلکس بود. پشت سری ما برداشت دو تا کفش او را از پایین به هم بست. هر دوی آنها را هم به این پایهی میز بست. این آرام نشسته بود، هیچ متوجّه نشد. کاری نداشت، نشسته بود. آقای معلّم ما که او را صدا کرد، این آمد بلند شود، دید هر کاری میکند نمیتواند بلند بشود. تعلّقات اینطور است. من نمیدانم به چه چیز تعلّقات دارم و کجا گرفتار هستم، به یک چیزی تعلّق دارم، لحظهی بزنگاه که میخواهم عکس العمل نشان بدهم، میبینم نمیشود، گرفتار هستم، علقه دارم، گره دارم، من را به یکجایی محکم بستند. هر چه تلاش میکنم نمیشود، هر کاری میکنم نمیشود. این تعلّقات است، انسان گرفتار میشود.
شهر کوفه بر خلاف آن چیزی که معروف و مشهور است -در دوران سیّد الشّهداء- قریب به اتّفاق آن حدّاقل بیش از 50 درصد آن محبّان حضرت هستند. آن فجایعی که در حادثهی شام با اسرا رخ داد، هرگز در کوفه رخ نداد. وقتی که اسرا وارد کوفه شدند، مردم کوفه زار زار گریه میکردند. حدّاقل بیش از 50 درصد شهر که جمعیت قابل اعتنایی بودند گریه میکردند و اگر شما روایات را نگاه بکنید زینب کبری، فاطمه بنت الحسین، امّ کلثوم و در نقلی از امام سجّاد سلام الله علیهم أجمعین وجود دارد که فرمود: اینها گریه میکنند؟ پس چه کسی پدر ما را کشته است؟! و این فاجعهی اتّفاق کوفه میتواند خیلی برای ما عبرت باشد.
شامیها برای ما عبرت نیستند. شامیها اصلاً ناصبی بودند، دشمن اهل بیت بودند و در نقلی که ابن قتیبهی دینوری در کتابی که به او منسوب است آورده است، در الإمامة و السّیاسة میگوید: اصلاً مثلاً سال بعد از آن هم که شامیها به مدینه حمله کردند، یکی نفر از آنها پیغمبر را ندیده بود. یک عدّه جوان 20 تا 50 ساله بودند و بنی امیّه اینها را مسلمان کرده بودند و اینها رفتند و هر کاری که بنی امیّه میگفت انجام میدادند.
کوفیها اینطور نبودند. در بین کوفه هم اصحاب فراوان بودند، هم محبّان حضرت فراوان بودند. چه چیز باعث شد که اینها علی رغم اعتقاد خود مقابل حضرت ایستادند؟ نمیگویم شیعه بودند، اشتباه نشود. اگر میگویند: کوفه شیعه بوده است، یعنی شیعهی عراقی. یعنی امام حسین را دوست داشتند و نسبت به بعضی از خلقا از جمله عثمان ترجیح میدادند وگرنه شیخین یعنی دو خلیفهی اوّل را دوست میداشتند و سنی هم بودند امّا چطور میشود که یک عدّهای اینطور کم کاری بکنند؟ آن چهار هزار نفری که با توّابین کشته شدند، چرا نیامدند در کربلا کشته بشوند؟ آن همه ایرانی که در سپاه مختار سر آنها بریده شد چرا اینها در کربلا نیستند؟
متأسّفانه در کربلا ایرانی نداریم جزء برده. چند تا بردهی ایرانی که بردهها حساب نمیشوند، چون اختیار بردهها در دست خود نبود، نهایت روز عاشورا یا فرار کنند مثل بعضی که فرار کردند یعنی ائمّه آنها را مرخّص کردند، بعضیها هم خواستند بمانند. مثل آن چند غلام مشهور سیّد الشّهداء که آنطور وسط میدان سرداری کردند امّا ایرانی نداریم. چرا ایرانی نداریم؟ مگر ایرانیها محبّ اهل بیت نبودند، چطور چهار، پنج سال بعد شش هزار نفر از آنها در سپاه مختار کشته شدند؟
چه عاملی باعث اتّفاق کوفه شد؟ تعلّقات. تعلّقات چطور است؟ اینطور است. من این واقعه را همیشه در بحث تعلّقات مثل میزنم چون به نظر من مثال خیلی خوبی است. دانش آموز نمیدانم دوم، سوم دبیرستان بودم، یکی از این همکلاسیهای ما یک طوری بود. دیدید بعضیها کلاً آدم دوست دارد که آنها را اذیّت بکند، کلاً اینطور بود. خیلی رلکس بود. پشت سری ما برداشت دو تا کفش او را از پایین به هم بست. هر دوی آنها را هم به این پایهی میز بست. این آرام نشسته بود، هیچ متوجّه نشد. کاری نداشت، نشسته بود. آقای معلّم ما که او را صدا کرد، این آمد بلند شود، دید هر کاری میکند نمیتواند بلند بشود. تعلّقات اینطور است. من نمیدانم به چه چیز تعلّقات دارم و کجا گرفتار هستم، به یک چیزی تعلّق دارم، لحظهی بزنگاه که میخواهم عکس العمل نشان بدهم، میبینم نمیشود، گرفتار هستم، علقه دارم، گره دارم، من را به یکجایی محکم بستند. هر چه تلاش میکنم نمیشود، هر کاری میکنم نمیشود. این تعلّقات است، انسان گرفتار میشود.
تاکنون نظری ثبت نشده است