display result search
- 1644
- 1000
- 1000
- 1000
زندگی پس از زندگی - نذر
قسمت شانزدهم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: آقای حسن حکیمیان از شهر یزد
«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است؛ روایت افرادی که در تجربه ی نزدیک به مرگ، بصورت موقت از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. مخاطبان در این برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران از عالم غیب می‌شوند.
در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای حسن حکیمیان را می شنویم:
اهتمام پدر به نماز اول وقت و پرداخت خمس و زکات و انفاق به نیازمندان و همراهی با پدر از کودکی در کمک به دیگران
تصادف در جاده و جدا شدن موقت روح از بدن در همان لحظه تصادف و تعجب از اینکه جان کندن چقدر آسان و لذتبخش بود و شنیدن ندایی که گفت این بخاطر کارهایی است که در این چندسال انجام داده ای
مشاهده مصدومین حادثه تصادف و اینکه دیگران را به بیمارستان انتقال می دادند و منتظر ماشین دیگری برای انتقال جسد به سردخانه بودند
تصمیم به رفتن پابوس امام رضا(ع) گرفتن و همان لحظه در حرم بودن و بعد از زیارت ایشان تصمیم به رفتن به زیارت امام حسین(ع) گرفتن و در کسری از ثانیه در کربلا حاضر بودن و بعد از آنجا تصمیم دیدن روی مبارک حضرت مهدی(عج) را گرفتن و در کویری پوشیده از ریگ حاضر بودن و شروع به راه رفتن در آن محیط
رسیدن به باغی بی انتها که چهار سمتش نهر آب بود و دیدن سیدی که بعد از احوالپرسی از او درخواست ملاقات با امام زمان(عج) را مطرح کردم که فرمود نمیشه و سفارش به ادامه انفاق به نیازمندان و ذکر جزئیاتی برای این امور نمود و گفت ما به پدرت الهام می کنیم که چه کند و تو باید حرف او را عمل کنی
بعد از خداحافظی با آن سید و بازگشت از سمت همان کویر، مشاهده دریچه هایی که آن طرف آنها کامل دیده می شد: مثلا دشتی پر از میمون و یا دشتی پر از خوک و دشتی پر از توله سگ و دشتی پر از کرم سبز انگور
در آن میان میمون بزرگی مرا صدا می زد و هنگامی که به او توجه کردم خودش را معرفی و مرا شگفت زده کرد. حاجی سالخورده محله امان بود که در زمان حیاتش او را به خوبی و تدین می شناختیم. گفت همه این حیوانات که می بینی انسان هایی هستند که من به نمایندگی آنها خودم را معرفی کردم و درخواست ما این است که در دنیا از امام زمان(عج) خواهش کنی دعا کند ما روز قیامت به صورت انسان محشور شویم چراکه اگر به همین صورت محشور شویم شفاعت 14 معصوم(ع) شامل ما نخواهد شد
از دریچه دیگری شخص سالخورده دیگری را مشاهده کردم که در استخری پر از فضولات انسانی فرو می رفت و بالا می آمد و در رنج بسیاری بود و گفت من از روزی که روح از بدنم خارج شده تا الان همین جا هستم
مشاهده کرم های سبز انگوری که روی ریگ های داغ بیابان ضجه می زدند و از گرمای سوزان محیط در حال پخته شدن بودند
دیگر تحمل دیدن این صحنه ها را نداشتم و کنار ماشین در محل تصادف برگشته و داخل جسم رفتم و افراد حاضر در صحنه تصادف فریاد زدند این شخص هنوز زنده است و با تلاش زیاد جسم را از لای آهن های ماشین بیرون کشیدند
انتقال به بیمارستان و دیدن سایر مصدومین حادثه تصادف در آنجا و درمیان گذاشتن این تجربه با پزشک معالج و تایید ایشان
«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است؛ روایت افرادی که در تجربه ی نزدیک به مرگ، بصورت موقت از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. مخاطبان در این برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران از عالم غیب می‌شوند.
در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای حسن حکیمیان را می شنویم:
اهتمام پدر به نماز اول وقت و پرداخت خمس و زکات و انفاق به نیازمندان و همراهی با پدر از کودکی در کمک به دیگران
تصادف در جاده و جدا شدن موقت روح از بدن در همان لحظه تصادف و تعجب از اینکه جان کندن چقدر آسان و لذتبخش بود و شنیدن ندایی که گفت این بخاطر کارهایی است که در این چندسال انجام داده ای
مشاهده مصدومین حادثه تصادف و اینکه دیگران را به بیمارستان انتقال می دادند و منتظر ماشین دیگری برای انتقال جسد به سردخانه بودند
تصمیم به رفتن پابوس امام رضا(ع) گرفتن و همان لحظه در حرم بودن و بعد از زیارت ایشان تصمیم به رفتن به زیارت امام حسین(ع) گرفتن و در کسری از ثانیه در کربلا حاضر بودن و بعد از آنجا تصمیم دیدن روی مبارک حضرت مهدی(عج) را گرفتن و در کویری پوشیده از ریگ حاضر بودن و شروع به راه رفتن در آن محیط
رسیدن به باغی بی انتها که چهار سمتش نهر آب بود و دیدن سیدی که بعد از احوالپرسی از او درخواست ملاقات با امام زمان(عج) را مطرح کردم که فرمود نمیشه و سفارش به ادامه انفاق به نیازمندان و ذکر جزئیاتی برای این امور نمود و گفت ما به پدرت الهام می کنیم که چه کند و تو باید حرف او را عمل کنی
بعد از خداحافظی با آن سید و بازگشت از سمت همان کویر، مشاهده دریچه هایی که آن طرف آنها کامل دیده می شد: مثلا دشتی پر از میمون و یا دشتی پر از خوک و دشتی پر از توله سگ و دشتی پر از کرم سبز انگور
در آن میان میمون بزرگی مرا صدا می زد و هنگامی که به او توجه کردم خودش را معرفی و مرا شگفت زده کرد. حاجی سالخورده محله امان بود که در زمان حیاتش او را به خوبی و تدین می شناختیم. گفت همه این حیوانات که می بینی انسان هایی هستند که من به نمایندگی آنها خودم را معرفی کردم و درخواست ما این است که در دنیا از امام زمان(عج) خواهش کنی دعا کند ما روز قیامت به صورت انسان محشور شویم چراکه اگر به همین صورت محشور شویم شفاعت 14 معصوم(ع) شامل ما نخواهد شد
از دریچه دیگری شخص سالخورده دیگری را مشاهده کردم که در استخری پر از فضولات انسانی فرو می رفت و بالا می آمد و در رنج بسیاری بود و گفت من از روزی که روح از بدنم خارج شده تا الان همین جا هستم
مشاهده کرم های سبز انگوری که روی ریگ های داغ بیابان ضجه می زدند و از گرمای سوزان محیط در حال پخته شدن بودند
دیگر تحمل دیدن این صحنه ها را نداشتم و کنار ماشین در محل تصادف برگشته و داخل جسم رفتم و افراد حاضر در صحنه تصادف فریاد زدند این شخص هنوز زنده است و با تلاش زیاد جسم را از لای آهن های ماشین بیرون کشیدند
انتقال به بیمارستان و دیدن سایر مصدومین حادثه تصادف در آنجا و درمیان گذاشتن این تجربه با پزشک معالج و تایید ایشان
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
کاربر مهمان