- 587
- 1000
- 1000
- 1000
تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟، جلسه چهارم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟»، جلسه چهارم، سال 1396
بحث ما مصلحتگرایی یا تکلیفگرایی در سیرهی امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) است. اوّلاً ظاهر امر این است که مصلحتگرایی مقابل تکلیفمداری است امّا توضیح دادیم که مصلحتگرایی، خودِ همان تکلیف است هم چنون تکلیف به عنوان ثانوی؛ اصلاً تکلیف اوّلیه را ساقط میکند. منتها اینکه چه میشود که انسان به جایی میرسد که برای حفظ اساس دین آدم تکلیف را کنار میگذارد، یکی تبیین برای خودیها بود که ماجرای مالک را عرض کردیم، تبیین برای مردم بود، ماجرای انتساب عمروعاص و اشعث را برای همین عرض کردیم. حفظ جایگاه بعضی از اصحاب ویژه بود که باز در ماجرای مالک عرض کردیم.
مهمترین موردی که امیر المؤمنین علیه السّلام مصلحت اندیشی کرده است که از همهی موارد عمر خود بزرگتر است، عدم دفاع از صدّیقهی طاهره سلام الله علیها است. این از همه حیرت آورتر است.
اینکه امیر المؤمنین علیه السّلام از حضرت زهرا سلام الله علیها دفاع نکرده است، خیلی عجیب است. شما در واقعهی سیّد الشّهداء علیه السّلام که آنجا هم شبهاتی مطرح است، میبینید سیّد الشّهداء علیه السّلام تا پای جان جنگیده است و خوب شهید شده است امّا اینجا در دفاع عکس العمل نشان نداده است. ولو اینکه حالا اخباری داریم که یقهی خلیفهی دوم را گرفت و به زمین کوبید یا بینی او را به زمین زد و بعد فرمود: اگر عهد پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نبود میدانستم و… خوب ولی دفاع نشد. بعد خود این مسئله شد،
چه شد که امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع نکرد؟ امیر المؤمنین علیه السّلام به عهد پیغمبر دفاع کرد؛ این یعنی اینکه ما نمیتوانیم مسئله را حل بکنیم. باب مسئله از نظر عقلایی بسته است، اصلاً نمیفهمیم چرا. تروریستها حمله کرده است، ما دفاع نکردیم، خیلی سخت است. بگوییم: عهد پیغمبر بوده است، این را به عهدهی امور ماورایی بیندازیم و خود را خلاص بکنیم. این بوده است یا عقلانی بوده است؟ بعد هر کدام اینها بوده است، علّت آن چه بوده است؟
بحث ما مصلحتگرایی یا تکلیفگرایی در سیرهی امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) است. اوّلاً ظاهر امر این است که مصلحتگرایی مقابل تکلیفمداری است امّا توضیح دادیم که مصلحتگرایی، خودِ همان تکلیف است هم چنون تکلیف به عنوان ثانوی؛ اصلاً تکلیف اوّلیه را ساقط میکند. منتها اینکه چه میشود که انسان به جایی میرسد که برای حفظ اساس دین آدم تکلیف را کنار میگذارد، یکی تبیین برای خودیها بود که ماجرای مالک را عرض کردیم، تبیین برای مردم بود، ماجرای انتساب عمروعاص و اشعث را برای همین عرض کردیم. حفظ جایگاه بعضی از اصحاب ویژه بود که باز در ماجرای مالک عرض کردیم.
مهمترین موردی که امیر المؤمنین علیه السّلام مصلحت اندیشی کرده است که از همهی موارد عمر خود بزرگتر است، عدم دفاع از صدّیقهی طاهره سلام الله علیها است. این از همه حیرت آورتر است.
اینکه امیر المؤمنین علیه السّلام از حضرت زهرا سلام الله علیها دفاع نکرده است، خیلی عجیب است. شما در واقعهی سیّد الشّهداء علیه السّلام که آنجا هم شبهاتی مطرح است، میبینید سیّد الشّهداء علیه السّلام تا پای جان جنگیده است و خوب شهید شده است امّا اینجا در دفاع عکس العمل نشان نداده است. ولو اینکه حالا اخباری داریم که یقهی خلیفهی دوم را گرفت و به زمین کوبید یا بینی او را به زمین زد و بعد فرمود: اگر عهد پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نبود میدانستم و… خوب ولی دفاع نشد. بعد خود این مسئله شد،
چه شد که امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع نکرد؟ امیر المؤمنین علیه السّلام به عهد پیغمبر دفاع کرد؛ این یعنی اینکه ما نمیتوانیم مسئله را حل بکنیم. باب مسئله از نظر عقلایی بسته است، اصلاً نمیفهمیم چرا. تروریستها حمله کرده است، ما دفاع نکردیم، خیلی سخت است. بگوییم: عهد پیغمبر بوده است، این را به عهدهی امور ماورایی بیندازیم و خود را خلاص بکنیم. این بوده است یا عقلانی بوده است؟ بعد هر کدام اینها بوده است، علّت آن چه بوده است؟
تاکنون نظری ثبت نشده است