- 338
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 47 تا 55 سوره طه _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 47 تا 55 سوره طه _ بخش اول"
پاسخ موسای کلیم(علیه السلام) به سؤال فرعون درباره ربّ
آفرینش احسن موجودات و هدایت آنان به کمال
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَأْتِیَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ فَأَرْسِل مَعَنَا بَنی إِسْرائِیلَ وَلاَ تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی ﴿47﴾ إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی ﴿48﴾ قَالَ فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی ﴿49﴾ قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی ﴿50﴾ قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی ﴿51﴾ قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لاَّ یَضِلُّ رَبِّی وَلاَ یَنسَی ﴿52﴾ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّی ﴿53﴾ کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَی ﴿54﴾ مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی ﴿55﴾
علت تکرار کلمه «خوف» در آیات محل بحث:
وجود مبارک موسای کلیم و هارون(سلام الله علیهما) بعد از دریافت مأموریت به دربار فرعون رفتند کلمهٴ «خوف» دوبار تکرار شد که آن مورد اول جای خاصّ خود را داشت مورد دوم هم جای خاصّ خودش را، اما موارد دیگر معنایش این نیست که وجود مبارک موسی چندین بار ترسید و خداوند چندین بار او را دلداری داد آرام کرد. تکرار گاهی به مناسبت قبل و بعد است نظیر جریان به دریا انداختن این جریان به دریا انداختن هم مکرّر در قرآن آمده اما معنایش این نیست که چند بار این را در صندوقچه انداخت چند بار گذاشت در دریا که، اگر کلمهٴ «خوف» یا ﴿نَخَافُ﴾ در چندجا تکرار شد معنایش این نیست که پشت سر هم موسای کلیم عرض کرد ما میترسیم ترسِ بار اوّلش جا داشت ترس بار دوم مربوط به خود فرعون بود جا داشت بقیه تکرار همین مطلب واحد است به مناسبت قبل و بعد نظیر جریان اژدها شدن عصا، نظیر ید بیضا اینها که مکرّر هست معنایش این نیست که چندتا عصا بود چندتا اژدها شد که، این یک.
معیت خداوند با حضرت موسی و هارون(علیهما السلام):
مطلب دیگر آنکه وقتی وجود مبارک موسای کلیم خواست برود خدای سبحان فرمود: ﴿اذْهَبْ﴾ ، ﴿اذْهَبَا﴾ و مانند آن، برای تحصیل آرامش فرمود آنجایی که شما بخواهی بروی من هم آنجا حضور دارم ﴿إِنَّا مَعَکُم مُسْتَمِعُونَ﴾ نه تنها ﴿إِنَّنِی مَعَکُمَا﴾ بلکه ﴿إِنَّا مَعَکُم﴾ وقتی ﴿إِنَّا مَعَکُم﴾ شد پس من آنجا هم هستم وقتی آنجا هستم فرمود بیایید نه بروید لذا ﴿اذْهَبَا﴾ شده ﴿فَأْتِیَاهُ﴾ یعنی من آنجا هستم بیایید آنجا بعد وقتی که آمدید اصول دین را مطرح کنید یک، بخشی از معجزات را که مربوط به رسالت است بازگو کنید دو، و مهمترین خواستهٴ شما که آزادی مردم و امنیت مردم است درمیان بگذارید سه، بقیه مطالب هم به تدریج بیان میکنید چهار، وجود مبارک موسی و هارون(سلام الله علیهما) آمدند این چند وظیفه را انجام دادند اصول دین را به خوبی تبیین کردند، ربوبیّت خدا را ذکر کردند، معاد را ذکر کردند، تبشیر و انذاری که مربوط به معاد است ذکر کردند، رسالت خود را ذکر کردند، معجزهٴ خود را ذکر کردند آنها که مربوط به اصول دین بود ذکر کردند بعد آن دو دستور رسمی خدای سبحان که برقراری آزادی مردم و امنیت مردم هم باشد آن را هم ذکر کردند. فرمود: ﴿فَأْتِیَاهُ﴾ بیایید آنجا چون آنجا من حضور دارم ﴿إِنَّا مَعَکُم مُسْتَمِعُونَ﴾ این ناظر به آن است که من آنجا الآن حضور دارم بیایید آنجا ﴿فَأْتِیَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ ربوبیّت خدا را تثبیت بکنید یک، رسالت خودتان را در سایه ربوبیّت الهی تثبیت بکنید دو، خواستهٴ خودتان را هم بگویید که تأمین آزادی و امنیت مردم است سه، ﴿فَأَرْسِل مَعَنَا بَنی إِسْرائِیلَ﴾ اینها را آزاد بکن ﴿وَلاَ تُعَذِّبْهُمْ﴾ رنج هم ندهید امنیت اینها را تأمین بکنید و ما که از طرف پروردگار تو آمدیم با معجزه آمدیم ﴿قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ﴾ جریان تبشیر و انذار را هم در کنارش ذکر فرمود که ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی﴾ و ﴿إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا﴾ که ﴿أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ که بحثش قبلاً گذشت آن یکی ناظر به تبشیر این یکی ناظر به انذار.
پرسش:...
پاسخ: نه دیگر، قول لیّن معنایش این نیست که شما کم بیاورید که یعنی این را به شدّت نگویید مسئلهٴ ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾ این برای آخرهای امر است وگرنه اصل مطلب را باید بگویید دیگر که هر کسی در برابر کارش مسئول است دیگر هر انسانی تبهکار باشد رنج میبیند، پرهیزگار باشد لذّت میبیند گنج میبرد این را باید بگویید دیگر.
پرسش:...
پاسخ: نه، اینها را بدهند به ما چون اینها به بند کشیده بود چون هنوز جریان رفتن از مصر مطرح نبود این نمیخواست از مصر برود.
شباهت معنای ﴿أَرْسِلْ مَعَنَا﴾ با ﴿أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾:
بعد از اینکه جریان مبارزهٴ رسمی شروع شد و جریان آن مناظره و مسابقه شروع شد و وجود مبارک موسای کلیم در آن صحنهٴ مسابقه برنده شد و آن سَحره، کارشناسان سَحره و ماهرترین ساحران ایمان آوردند از آن به بعد درباریان هراسناک شدند گفتند ممکن است که بعد شورشی پیدا بشود و وقتی کارشناسان سَحره به آنها ایمان آوردند و در صحنهٴ مناظره هم معلوم شد که آنها پیروز شدند ممکن است که کشور را آشوب بکشند که وجود مبارک موسای کلیم مأمور شد بنیاسرائیل را از مصر بیرون ببرد لذا این ﴿أَرْسِل مَعَنَا﴾ با ﴿أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ که قبلاً آن آیات خوانده شد هماهنگ است یعنی مردم را به ما بدهید مردم امانت خدا هستند یک، پیامبران امیناللهاند دو، امانت خدا را باید به امینالله سپرد سه.
پرسش:...
پاسخ: بله بفرست، بله درست است بده به ما نه اینکه ما میخواهیم برویم جایی، بفرست نزد ما معنای ارسال هم همین است ولی قصد خروج از مصر اول نبود کجا بروند جایی نداشتند اینها از مصر بخواهند عبور بکنند آن روز که جریان معجزه و خشک شدن دریا و اینها که روشن نبود تا از مصر بیایند بیرون که بعدها سخن از خروج از مصر مطرح شد اول این ﴿أَرْسِل﴾ همان معنای ﴿أنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ که سورهٴ مبارکهٴ «دخان» بود مطرح میشد مردم امانت خدا هستند تو این امانت را به ما تأدیه کن ﴿أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ خب، پس اصول دین را بیان فرمود تبشیر و انذار را بیان کردند خواستهٴ رسمیشان که برقراری آزادی و امنیت مردم بود آنها را هم ذکر کردند.
پاسخ موسای کلیم(علیه السلام) به سؤال فرعون درباره ربّ:
در این اثنا وقتی وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ او خیال میکرد که ربّ این سرزمین مثل خود فرعون یکی از طاغوتیان و یکی از سلاطیناند لذا با «مَن» سؤال کرده ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ وقتی وجود مبارک موسای کلیم اوصاف الهی را ذکر کرده، اسمای الهی را ذکر کرده در بخشهای دیگر همین فرعون با ﴿مَا﴾ سؤال کرده نه با «مَن» گفت ﴿مَا رَبُّ الْعَالَمِینَ﴾ شمایی که میگویید او ربّ جهان است ربّالعالمین چه کسی است اول خیال میکرد که رب یک شخص دیگری است یک سلطان دیگری است مانند خود او، لذا سؤال کردند ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ وجود مبارک موسای کلیم این توحید را خوب تبیین کرده قبلاً فرمود من از طرف پروردگار آمدم و پروردگار ما هم دوتا پیام دارد یکی تبشیر یکی انذار، دربارهٴ ربّ او سؤال کرده ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ فرمود: ﴿رَبُّکُمَا﴾ نه، ﴿رَبُّنَا﴾ من، هارون، تو و دیگران نه اینکه ﴿ربِّنُا﴾ متکلّم معالغیر باشد فقط برای دو نفر باشد ربّ ما همان ربّالعالمین است ربّ من و ربّ هارون و ربّ تو و ربّ همه کسی است که این کارها را کرده این سه ساختار نظام فاعلی و داخلی و غایی به عهدهٴ اوست سلسلهٴ علل به او ختم میشود او میشود خالق کل، نظم داخلی اشیاء هم با ارادهٴ او تنظیم میشود که ﴿أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ﴾ رهبری اشیاء به اهداف و غایاتشان هم در اختیار اوست ﴿ثُمَّ هَدَی﴾ نظیر آنچه در سورهٴ «أ«علی» آمده ﴿الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی ٭ وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی﴾ همین است ﴿خَلَقَ فَسَوَّی﴾ ﴿خَلَقَ﴾ ناظر به «کان» تامّه است که اصل هستی را خدا داد، تَسویه و مستویالخِلقه خلق کردن هر چیزی را هم که «کان» ناقصه است که حُسن خلقت است خدا داد، رهبری به اهداف را هم خدا به عهده گرفته ﴿خَلَقَ فَسَوَّی﴾ «کان» تامّه و ناقصه، ﴿قَدَّرَ فَهَدَی﴾ دربارهٴ نظام غایی، چیزی در عالَم پوچ و بیهدف و لغو و لهو و امثال ذلک نیست.
آفرینش احسن موجودات و هدایت آنان به کمال:
خب، آنچه را که در سورهٴ مبارکهٴ «اعلیٰ» «کان» تامّه و «کان» ناقصه و هدفمندی اشیاء بود ذکر کرده در اینجا در یک آیه که جزء غرر آیات است فرمود: ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ﴾ دو، یعنی ﴿أَعْطَی﴾ سلسلهٴ علل به او منتهی میشود و نظم داخلی اشیاء را هم او به عهده گرفته ﴿ثُمَّ هَدَی﴾ به اهدافشان، گاهی در دو آیه این مطلب ذکر میشود مثلاً در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 102 این است ﴿ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لاَإِلهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ این مضمون در آیه دیگر هم هست که ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ ناظر به «کان» تامّه است «کلّ ما صَدَق علیه أنّه شیءٌ هو مخلوقُ الله» معدوم شیء نیست ولی تصوّر معدوم چون یک امر ذهنی است در ذهن چون متصوَّر است این کلمه مستعمَل است مُهمَل نیست آن مفهوم شیء است ولی چیزی در خارج به عنوان معدوم داشته باشیم نداریم خب هر چه که مصداق شیء است مخلوق ذات اقدس الهی است ﴿لاَإِلهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ﴾ که ناظر به تدبیر است اوّلی ناظر به آفریدگاری اوست دوّمی ناظر به پروردگاری اوست. در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» هم فرمود خدای سبحان هر چه را آفرید زیبا آفرید آیهٴ هفت سورهٴ مبارکهٴ «سجده» این بود ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ هر چیزی را که آفرید زیبا آفرید زیبایی هر چیزی در این است که به جهاز داخلیاش مجهّز باشد دیگر یعنی دستگاه جزمش، دستگاه دفعش، دستگاه رشدش، دستگاه تولیدش، دستگاه تنمیهاش همهاش مجهّز باشد کمبود نداشته باشد دیگر هر چه را یک درخت باید داشته باشد دارد، هر چه را آن خاکی که باید «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن» دارد این طور نیست این خاکی که باید در کوههای افغان بشود لعل در آن کوههای بدخشان چیزی کم داشته باشد نه خیر کم ندارد، اگر میخواهد لعل بشود همه چیز را دارد اگر عقیق یمن بخواهد عقیق بشود هر چه که لازم دارد این عقیقشدن دارد این طور نیست که آنجا آمادهٴ عقیق شدن هست ولی خدا به او نداده این طور نیست ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ که این میشود «کان» ناقصه آن. محلّ بحث جامع هر دو نکته است وقتی اصل هستی را او عطا میکند میشود مبدأ کل، نظام داخلی را مجهّز میکند میشود ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ رهبری به اهداف هم با ﴿ثُمَّ هَدَی﴾ تأمین میشود.
پرسش:...
پاسخ: چرا بر خلاف لفظ بگوییم این عبارت جناب زمخشری آن روز نقل شد و ابطال شد چرا ما بگوییم «أعطیٰ خَلیقته کلّ شیء» خیر، ﴿أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ﴾ اگر یک وقت ضرورتی ایجاب کرد ما میگوییم آنچه اول ذکر شده است مفعول دوم است، آنچه دوم ذکر شده است مفعول اول است ولی وقتی علم و عقل و استدلال میگوید همین طور است دست به آن نزن ﴿کُلَّ شَیْءٍ﴾ مفعول اول، ﴿خَلْقَهُ﴾ مفعول دوم خب چرا حرف زمخشری را بزنیم خب.
پاسخ حضرت موسی(علیه السلام) به پرسش فرعون دربارهٴ معاد:
فرمود: ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ تا اینجا که رسید دوتا سؤال کرد یک سؤال فرعون این بود که ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ چون وجود مبارک موسای کلیم هم جریان ربوبیّت را مطرح کرد، هم جریان تبشیر و انذار را مطرح کرد که زمینهٴ معاد است هم مسئلهٴ معاد را ذکر کرد برای اینکه ﴿إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ خب، چون جریان ربوبیّت را مطرح کرد که گفت ﴿أَنَا رَسُولاً رَبِّکَ﴾ و جریان معاد را مطرح کرد فرعون دوتا سؤال کرد یکی دربارهٴ رب، یکی دربارهٴ معاد. دربارهٴ رب گفت ﴿فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی ٭ قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾.
﴿قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی﴾ خب شما دو مطلب را گفتید یکی اینکه پروردگار شما را فرستاده پروردگارتان چه کسی است، دوم اینکه گفتید ﴿أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ خب آنها که رفتند چطور، چرا برنگشتند، صالح و طالح هر دو مُردند پس کجاست تبشیر و کجاست انذارتان، پس این مطالبی که وجود مبارک موسای کلیم فرمود در برابرش سؤالهایی شده وقتی موسای کلیم فرمود: ﴿إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ سؤال کردند ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ حضرت جواب داد، وقتی فرمودند: ﴿إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ سؤال کردند ﴿فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی﴾ آن سؤال اول دربارهٴ مبدأ، این سؤال دوم دربارهٴ معاد. فرمود: ﴿قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لاَّ یَضِلُّ رَبِّی وَلاَ یَنسَی﴾ همهٴ اینها محفوظاند در کتاب تکوین محفوظاند، در لوح محو و اثبات محفوظاند هنوز به آنجاها نرسیدیم تا برای شما شرح بدهیم همهٴ اینها حسابشان، کتابشان، سیّئاتشان، حَسناتشان همهاش محفوظ است ذات اقدس الهی یک صفت ثبوتی دارد و آن این است که به همه چیز عالِم است صفت ثبوتی دیگر آن است که همه چیز را حفظ میکند هم ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است و هم ﴿عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ﴾ دوتا صفت سلبی دارد که هیچ چیزی را گُم نکرده و هیچ چیزی را هم فراموش نمیکند ﴿فِی کِتَابٍ لاَّ یَضِلُّ رَبِّی﴾ «لانه بکل شیء علیم» ﴿وَلاَ یَنسَی﴾ چون ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾ و ﴿کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ﴾ چون حفیظِ مطلق است ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾، چون علیمِ محض است ﴿لاَّ یَضِلُّ رَبِّی﴾ چون آن دو صفت ثبوتی به نحو اطلاق ثابت است این دو صفت نقص هم به نحو اطلاق از او مسلوب است ﴿لاَّ یَضِلُّ رَبِّی﴾ بالقول المطلق ﴿وَلاَ یَنسَی﴾ ربّی بالقول المطلق.
پاسخ اجمالی موسای کلیم(علیه السلام) به سؤال فرعون دربارهٴ مبدأ و معاد:
خب، ذات مقدس موسای کلیم(سلام الله علیه) داشتند در مسائل توحید سخن میگفتند این در اثنای تحلیل حضرت و کلام حضرت یک دوتا سؤال کرده وجود مبارک موسای کلیم فوراً به این دوتا سؤالش جواب داده بعد شروع کرده به ادامهٴ بحث وقتی ادامهٴ بحث را شما ملاحظه میکنید مثل آن است اینچنین فرموده باشد ﴿إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ یک، خواستهٴ ما هم این است ﴿فَأَرْسِل مَعَنَا بَنی إِسْرائِیلَ وَلاَ تُعَذِّبْهُمْ﴾ دو، که دربارهٴ آزادی و امنیت مردم است ﴿قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ﴾ ما با معجزه آمدیم ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی﴾ این تبشیر، ﴿إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ این انذار، هنوز فرمایشات وجود مبارک موسای کلیم تمام نشده دوتا سؤال فوراً فرعون کرد حضرت این دوتا سؤال را جواب داد حقّش این بود که صبر بکند تا پایان. آن وقت جوابی که وجود مبارک موسای کلیم داد آن تمام شد فرمود: ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ﴾ این ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ﴾ دنبالهٴ همان ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ که مهمترین مسئله، مسئلهٴ توحید است شما دربارهٴ توحید سؤال کردید گفتید که ﴿فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی﴾ ما متنی را اول گفتیم بعد داریم شرح میدهیم متنی که گفته شد این است که ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ شرح آن متن این است که ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّی ٭ کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَی﴾ شما هنوز آن حرفها تمام نشده دو مطلب را سؤال کردی یکی دربارهٴ توحید یکی دربارهٴ معاد ما یک جواب اجمالی دادیم یک جواب تفصیلی هم داریم میدهیم، جواب اجمالی ما دربارهٴ توحید و مبدأ این است که ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ جواب اجمالی دربارهٴ معاد هم این است که ﴿فِی کِتَابٍ لاَّ یَضِلُّ رَبِّی وَلاَ یَنسَی﴾
پاسخ تفصیلی حضرت موسی(علیه السلام) دربارهٴ ربوبیّت عالم:
اما این دو جواب اجمالی که به صورت متن بیان شده شرح تفصیلیاش این است اینکه گفتیم ﴿الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ از جریان ازل و ابد که فعلاً تو خبر نداری ما بازگو کنیم از آسمان و عرش و لوح و قلم و قضا و اینها که باخبر نیستی طرح بکنیم تو فقط زمین و اهل زمین و دریاها و صحراها و نباتات و جمادات و حیوانات و اینها را میشناسی ما دربارهٴ ربوبیّت خدا نسبت به اینها الآن شرح میدهیم میگوییم ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً﴾ یعنی زمین را آفرید یک، زمین را هم آماده کرد دو، شما میخواهی خانه بسازی مسکن تهیه کنی زمین ذلول و نرم است هر کاری بخواهی بکنی آماده است بخواهی کشاورزی کنی زمین ذلول است، بخواهی باغداری کنی زمین ذلول است که ارض را ذلول قرار داد ، مَهد قرار داد، مِهاد قرار داد ، آماده قرار داد، گهواره قرارداد برای شما این کار را کرد. گفتیم «کان» تامّه داد زمین آفرید، «کان» ناقصه با نظم و ساختار درونی خلق کرد مَهد قرار داد، مِهاد قرار داد مادامی که کودکی در گهواره بودید برای شما گهواره است وقتی هم از این گهواره نجات پیدا کردید جای دیگر میروید بالأخره این زمین را آماده کرد برای شما ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً﴾ راههای زمینی و زیرزمینی را هم مشخص کرده کجا راه است، کجا کوه است، کجا درّه است برای روی زمین، زیر زمین را هم در آیات دیگر فرمود این بارانهایی که میآید تمام راههای ورود ممنوع، خروج ممنوع، کجا ترافیک میشود، کجا دوراهه است، کجا رفت و برگشت دارد ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ﴾ تمام این راهها را ما در زیر زمین به این آبها نشان دادیم این طور نیست که آنجا یک بخورد بیجایی بشود آبی بیخود از جایی سر در بیاورد این آب کجا باید سر در بیاورد، کجا باید قنات بشود، کجا باید چشمه بشود، کجا باید چاه بشود، کجا باید به دریا بریزد همه را ما رهبری کردیم و اعلام خطر هم کرده که در آن بخش روزهای قبل هم اشاره شد که فرمود اگر خدای سبحان مثلاً ـ معاذ الله ـ بخواهد مقداری سطح آب را ببرد پایین کلّ این سرزمینها میشود کویر لم یُزرع همهتان از بین میروید ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾ اگر چند هزار متر این آبها برود پایینتر خب وسیلهٴ استخراج نیست حتی امروز هم وسیلهٴ استخراج نیست کلّ سرزمین میشود لم یُزرع این نفت و گاز هم همین طور است اگر خدای سبحان بخواهد به ملّتی صلاح و فلاح دنیایی عطا بکند این را قدری بالاتر میآورد که فرمود در دسترس شما قرار بگیرد. خب، فرمود: ﴿جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا﴾ یعنی فی الأرض ﴿سُبُلاً﴾ راههای گوناگون ﴿وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ ما به وسیلهٴ باران نیازهای شما را تأمین میکردیم، دریاها را هم ما تأمین میکردیم، صحراها را هم ما تأمین میکردیم وقتی که فضا و هوا در حدّ خاصّی سرد شد تبدیل به آب میشود ما از همانجا برایتان باران میفرستیم.
پرسش:...
پاسخ: حالا حرکتهای گوناگونی دارد مَهد یعنی آماده حالا ذلول بودن نظیر گهواره متحرّک بودن هست انواع و اقسام حرکات برای زمین هست، انواع و اقسام حرکات برای موجودات سپهری هست.
سرّ استعمال ضمایر مختلف برای اثبات ربوبیت عالم:
خب، الآن راجع به کیفیت بهرهبرداری و آمادگی او برای بهرهبرداری آنهاست. فرمود: ﴿وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ این تعبیرات گاهی به صورت متکلّم وحده است گاهی به صورت فعل غایب است، گاهی التفات از غیاب است که خدای سبحان به موسای کلیم دستور میدهد موسای کلیم هم همین طور میگیرد ﴿فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّی﴾ ما اولاً نکاحی در گیاهان انجام میدهیم که ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾ تلقیح میشوند چه اینکه ابرها هم همین طور است این گیاهان تلقیح میشوند، باردار میشوند و همسر یکدیگر میشوند و به ثمر مینشینند ما این کارها را کردیم اینها را همسر یکدیگر قرار دادیم به وسیلهٴ باد اینها را باردار کردیم و به وسیلهٴ باران اینها را رویش دادیم و به ثمر رساندیم.
پرسش:...
پاسخ: بله، او همهٴ حرفها را دارد از طرف خدا میزند این التفات ذات اقدس الهی است مِن الغیبة إلی الخطاب و مِن المفرد الی الجمع و وجود مبارک موسای کلیم که اینها را عربی نگفت به صورت عِبری گفت اما مطلبی را که خدای سبحان به موسای کلیم آموخت یک، تعبیری که موسای کلیم همان مطلبِ آموخته را به زبان عِبری گفت دو، وقتی بخواهد به عربی مبین در بیاید به این صورت در میآید سه، که کجا متکلّم وحده بود، کجا متکلّم معالغیر بود، کجا التفات از غیبت به خطاب بود، کجا التفات از خطاب به غیبت بود و مانند آن.
کلام امام سجاد(علیه السلام) در تفسیر ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾:
خب، ﴿فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّی﴾ از انواع و اقسام روئیدنیها آنگاه این تعبیر لطیف و ادبی که آن پیام غیبی را به همراه دارد حرفِ همهٴ انبیا بود اختصاصی به وجود مبارک پیغمبر ما(علیهم آلاف التحیّة و الثناء) ندارد فرمود این چیزهایی که ما گفتیم اینها برکات مشترک انسان و دام است ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ آن که خَبیر است میفهمد اینجا یک توهینِ ضمنی هم هست و آن که خبیر نیست باکش نیست خدای سبحان وقتی نعمتهای عظیم را این را وجود مبارک امام سجاد فرمود که یک وقت متن آن عبارت از بیان نورانی امام سجاد خوانده شد فرمود وقتی سخن از معرفت و علم و آگاهی است ذات اقدس الهی علما را نام میبرد در کنار فرشتهها در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» ﴿وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ﴾ اینجا صحبت از علما و ملائکه است که در صحابت ذات اقدس الهیاند اما آنجا که سخن از ثروت و خوردن و پوشیدن است آن خورندهها را با دام یکجا ذکر میکند قدری خودتان بخورید قدری به دامهایتان بدهید او باید بفهمد که این آیه چه میخواهد بگوید ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ یعنی اینها مشترک بین شما و آنهاست خب این برای تأدیب کافی نیست اگر وجود مبارک امام سجاد این حرف را نگفته بود که خیلیها نمیفهمیدند فرمودند علما را که خدا اسم میبرد با ملائکه یکجا ذکر میکند در کنارش این در آن روایت نیست از آنجا میشود کشف کرد که وقتی سخن از نعمتهای دنیا و خوردن است خورندهها را با دام یکجا ذکر میکند نه تنها در اینجا در بخشهای دیگر فرمود: ﴿مَتَاعاً لَّکُمْ وَلْأَنْعَامِکُمْ﴾ خب این آدم یک قدری باید خجالت بکشد دیگر خب چطوری آدم را دوتایی ذکر میکند قدری خودتان بخورید قدری به اسبهایتان بدهید ﴿مَتَاعاً لَّکُمْ وَلْأَنْعَامِکُمْ﴾ خب اگر دوتا صف باشد خب آدم بهتر است کنار ملائکه صف ببندد دیگر، اگر بنا شد آدم جا بگیرد صف ببندد چرا کنار ملائکه ننشیند، چرا کنار اینها بنشیند سخن از حلال و حرام نیست سخن از این است که انسان در چه هدفی دارد زندگی میکند ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ قدری خودتان بخورید قدری به دامهایتان بدهید.
مراد از ﴿أُولِی النُّهَی﴾ در قرآن:
﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَی﴾ کسی که ولیّ نُهیه است، نُهیٰ جمع نُهیه است عقل را نُهیِه میگویند، حِجا میگویند، حِجر میگویند چه اینکه عقل میگویند، فؤاد میگویند، لُبّ میگویند به شئون گوناگونی که عقل متّصف است نامگذاری شده چون انسان را از زشتی باز میدارد نهی میکند میشود نُهیه و عقول میشود نُهیٰ و عقلا را میگویند اُولیٰالنُهی صاحبان نُهیهاند حِجا هم بشرح ایضاً، حِجر هم بشرح ایضاً ﴿هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ﴾ این تَحجیری که در بیابانها میکنند سنگچین میکنند پَرچین میکنند دورش را دیوار میکنند که کسی نیاید یعنی این منطقه، منطقهٴ حراستشده است عقل یک منطقهٴ حراستشده دارد اگر کسی عاقل است آن حریم دینش حراستشده است پرچین دارد دیوار دارد، تَحجیرشده است هر کسی حق ندارد بیاید اما آن که رهاست و به تعبیر فارسیها ولِنگار است این ولنگار یک کلمهٴ مرکّب است بسیط نیست اگر کسی انگارهٴ او، انگیزهٴ او وِل بودن است به چنین آدمی میگویند ولنگار، اگر ولنگار بود، پرچین نداشت، حِجر نداشت رهاست دیگر، اما اگر دارای عقل بود ولنگار نیست اِنگارهٴ او ول بودن نیست منطقهٴ حراستشده دارد بنابراین نُهیه این است، حِجا این است، حِجر این است، لُب و مغز داشتن این است.
استخفاف بنیاسرائیل توسط فرعون:
در بخشی از فرمایشات قرآن کریم این است که فرعون مهمترین کاری که کرده ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾ اینها را شستشوی مغزی داده، عوامپروری کرده، سطح تحصیل را پایین آورده، بازی و بازیگری را رواج داده، جوانها را به آن سَمت بازی برده شده استخفاف، ملّت خفیف و تهیمغز خب از هر طرفی بخواهند میبرند فرمود: ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾ دربارهٴ پیغمبر اسلام(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود مواظب باش ﴿وَلاَ یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لاَیُوقِنُونَ﴾ مبادا اینها استخفاف بکنند، تهیمغز بکنند، شستشوی مغزی بدهند گرچه خود پیغمبر که عقل کل است کاری بکنند که نظام تو نظام سَخیف بشود، خفیف بشود، تهیمغز بشود دربارهٴ عدّهای که به دنبال هر کسی راه افتادند قرآن کریم تعبیرش این است که ﴿وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ﴾ یعنی خالی است فؤاد اینها خالی است چیزی در دلشان نیست خب اگر چیزی در دلشان نباشد میشود جسمِ خالی دیگر فرمود خطر آن ملّت این بود که فؤاد آنها تهی است اگر افئده هواء بود اُولیالنُّهی نبودند، ذیحِجر نبودند، اولواالألباب نبودند، اولواالابصار نبودند بالأخره باید به این و آن باج بدهند دیگر فرمود اینها آیات است ﴿لِأُولِی النُّهَی﴾
پاسخ تفصیلی موسای کلیم(علیه السلام) دربارهٴ معاد:
خب اگر صدر و ساقهٴ عالَم منظّم است و ما هم جزء عالم هستیم یک مدبّر حکیمی دارد ما را اداره میکند هستی ما از اوست، کمالات ما از اوست، مسئولیت ما هم در برابر اوست چرا حرف غیر او را گوش بدهیم. خب، اینها برمیگردد به آن سؤالی که کردند ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ اما از اینکه گفتند که ﴿فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی﴾ میفرماید: ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی﴾ بنابراین اول فرمود: ﴿إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ سخن از ربوبیّت است بعد سخن از تبشیر و انذار و عذاب و امثال ذلک است بعد از آن دوتا سؤال از فرعون مطرح شد یکی مربوط به توحید بود ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ یکی مربوط به معاد بود، دربارهٴ توحید جواب داد ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ هنوز این جوابِ توحید تکمیل نشد که فرعون سؤال دیگری کرد دربارهٴ معاد، وجود مبارک موسای کلیم تکمیلِ سؤال اول را مقدم داشت بعد دربارهٴ سؤال دوم که جواب اجمالی داد جواب روشنتری را ارائه کرد فرمود دربارهٴ اینکه گفتی ﴿فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی﴾ قرون گذشته و حال و آینده یک اصل کلی دارند این است که همهشان از خاکاند، دوباره به خاک برمیگردند، بار سوم از خاک زنده میشوند ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی﴾.
تبیین معنای چراغ بودن کتاب و سنت:
اما دربارهٴ آن سؤالهای قبلی که عقل چراغ است نقل هم چراغ است قرآن را ذات اقدس الهی به عنوان چراغ معرفی کرده فرمود: ﴿قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ﴾ قرآن کتاب قانون است نه قانونگذار قرآن هم در قانون بودنش نورانی است تبیان کلّ شیء است و هم در اینکه قانونگذار خداست به صورت شفاف و بدون ابهام بیان کرده که ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ قرآن، کتاب قانون است روایات قانوناند نه قانونگذار اینها قانونشناساند قانونگذار فقط ذات اقدس الهی است بیان میکند انبیا و مرسلین قانون را از طرف خدای سبحان میگیرند و به مردم ابلاغ میکنند و در اصول هم هرگز گفته نمیشود که عقل حاکم است یعنی قانونگذار است شرع که میگویند حاکم است اگر منظور شارع باشد خب شارع یعنی خداست و لاغیر، اگر منظور روایات باشد روایات قانوناند نه قانونگذار، آیات قانوناند نه قانونگذار حرفِ ذات اقدس الهی را نقل میکنند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پاسخ موسای کلیم(علیه السلام) به سؤال فرعون درباره ربّ
آفرینش احسن موجودات و هدایت آنان به کمال
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَأْتِیَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ فَأَرْسِل مَعَنَا بَنی إِسْرائِیلَ وَلاَ تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی ﴿47﴾ إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی ﴿48﴾ قَالَ فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی ﴿49﴾ قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی ﴿50﴾ قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی ﴿51﴾ قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لاَّ یَضِلُّ رَبِّی وَلاَ یَنسَی ﴿52﴾ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّی ﴿53﴾ کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَی ﴿54﴾ مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی ﴿55﴾
علت تکرار کلمه «خوف» در آیات محل بحث:
وجود مبارک موسای کلیم و هارون(سلام الله علیهما) بعد از دریافت مأموریت به دربار فرعون رفتند کلمهٴ «خوف» دوبار تکرار شد که آن مورد اول جای خاصّ خود را داشت مورد دوم هم جای خاصّ خودش را، اما موارد دیگر معنایش این نیست که وجود مبارک موسی چندین بار ترسید و خداوند چندین بار او را دلداری داد آرام کرد. تکرار گاهی به مناسبت قبل و بعد است نظیر جریان به دریا انداختن این جریان به دریا انداختن هم مکرّر در قرآن آمده اما معنایش این نیست که چند بار این را در صندوقچه انداخت چند بار گذاشت در دریا که، اگر کلمهٴ «خوف» یا ﴿نَخَافُ﴾ در چندجا تکرار شد معنایش این نیست که پشت سر هم موسای کلیم عرض کرد ما میترسیم ترسِ بار اوّلش جا داشت ترس بار دوم مربوط به خود فرعون بود جا داشت بقیه تکرار همین مطلب واحد است به مناسبت قبل و بعد نظیر جریان اژدها شدن عصا، نظیر ید بیضا اینها که مکرّر هست معنایش این نیست که چندتا عصا بود چندتا اژدها شد که، این یک.
معیت خداوند با حضرت موسی و هارون(علیهما السلام):
مطلب دیگر آنکه وقتی وجود مبارک موسای کلیم خواست برود خدای سبحان فرمود: ﴿اذْهَبْ﴾ ، ﴿اذْهَبَا﴾ و مانند آن، برای تحصیل آرامش فرمود آنجایی که شما بخواهی بروی من هم آنجا حضور دارم ﴿إِنَّا مَعَکُم مُسْتَمِعُونَ﴾ نه تنها ﴿إِنَّنِی مَعَکُمَا﴾ بلکه ﴿إِنَّا مَعَکُم﴾ وقتی ﴿إِنَّا مَعَکُم﴾ شد پس من آنجا هم هستم وقتی آنجا هستم فرمود بیایید نه بروید لذا ﴿اذْهَبَا﴾ شده ﴿فَأْتِیَاهُ﴾ یعنی من آنجا هستم بیایید آنجا بعد وقتی که آمدید اصول دین را مطرح کنید یک، بخشی از معجزات را که مربوط به رسالت است بازگو کنید دو، و مهمترین خواستهٴ شما که آزادی مردم و امنیت مردم است درمیان بگذارید سه، بقیه مطالب هم به تدریج بیان میکنید چهار، وجود مبارک موسی و هارون(سلام الله علیهما) آمدند این چند وظیفه را انجام دادند اصول دین را به خوبی تبیین کردند، ربوبیّت خدا را ذکر کردند، معاد را ذکر کردند، تبشیر و انذاری که مربوط به معاد است ذکر کردند، رسالت خود را ذکر کردند، معجزهٴ خود را ذکر کردند آنها که مربوط به اصول دین بود ذکر کردند بعد آن دو دستور رسمی خدای سبحان که برقراری آزادی مردم و امنیت مردم هم باشد آن را هم ذکر کردند. فرمود: ﴿فَأْتِیَاهُ﴾ بیایید آنجا چون آنجا من حضور دارم ﴿إِنَّا مَعَکُم مُسْتَمِعُونَ﴾ این ناظر به آن است که من آنجا الآن حضور دارم بیایید آنجا ﴿فَأْتِیَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ ربوبیّت خدا را تثبیت بکنید یک، رسالت خودتان را در سایه ربوبیّت الهی تثبیت بکنید دو، خواستهٴ خودتان را هم بگویید که تأمین آزادی و امنیت مردم است سه، ﴿فَأَرْسِل مَعَنَا بَنی إِسْرائِیلَ﴾ اینها را آزاد بکن ﴿وَلاَ تُعَذِّبْهُمْ﴾ رنج هم ندهید امنیت اینها را تأمین بکنید و ما که از طرف پروردگار تو آمدیم با معجزه آمدیم ﴿قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ﴾ جریان تبشیر و انذار را هم در کنارش ذکر فرمود که ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی﴾ و ﴿إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا﴾ که ﴿أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ که بحثش قبلاً گذشت آن یکی ناظر به تبشیر این یکی ناظر به انذار.
پرسش:...
پاسخ: نه دیگر، قول لیّن معنایش این نیست که شما کم بیاورید که یعنی این را به شدّت نگویید مسئلهٴ ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾ این برای آخرهای امر است وگرنه اصل مطلب را باید بگویید دیگر که هر کسی در برابر کارش مسئول است دیگر هر انسانی تبهکار باشد رنج میبیند، پرهیزگار باشد لذّت میبیند گنج میبرد این را باید بگویید دیگر.
پرسش:...
پاسخ: نه، اینها را بدهند به ما چون اینها به بند کشیده بود چون هنوز جریان رفتن از مصر مطرح نبود این نمیخواست از مصر برود.
شباهت معنای ﴿أَرْسِلْ مَعَنَا﴾ با ﴿أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾:
بعد از اینکه جریان مبارزهٴ رسمی شروع شد و جریان آن مناظره و مسابقه شروع شد و وجود مبارک موسای کلیم در آن صحنهٴ مسابقه برنده شد و آن سَحره، کارشناسان سَحره و ماهرترین ساحران ایمان آوردند از آن به بعد درباریان هراسناک شدند گفتند ممکن است که بعد شورشی پیدا بشود و وقتی کارشناسان سَحره به آنها ایمان آوردند و در صحنهٴ مناظره هم معلوم شد که آنها پیروز شدند ممکن است که کشور را آشوب بکشند که وجود مبارک موسای کلیم مأمور شد بنیاسرائیل را از مصر بیرون ببرد لذا این ﴿أَرْسِل مَعَنَا﴾ با ﴿أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ که قبلاً آن آیات خوانده شد هماهنگ است یعنی مردم را به ما بدهید مردم امانت خدا هستند یک، پیامبران امیناللهاند دو، امانت خدا را باید به امینالله سپرد سه.
پرسش:...
پاسخ: بله بفرست، بله درست است بده به ما نه اینکه ما میخواهیم برویم جایی، بفرست نزد ما معنای ارسال هم همین است ولی قصد خروج از مصر اول نبود کجا بروند جایی نداشتند اینها از مصر بخواهند عبور بکنند آن روز که جریان معجزه و خشک شدن دریا و اینها که روشن نبود تا از مصر بیایند بیرون که بعدها سخن از خروج از مصر مطرح شد اول این ﴿أَرْسِل﴾ همان معنای ﴿أنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ که سورهٴ مبارکهٴ «دخان» بود مطرح میشد مردم امانت خدا هستند تو این امانت را به ما تأدیه کن ﴿أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ خب، پس اصول دین را بیان فرمود تبشیر و انذار را بیان کردند خواستهٴ رسمیشان که برقراری آزادی و امنیت مردم بود آنها را هم ذکر کردند.
پاسخ موسای کلیم(علیه السلام) به سؤال فرعون درباره ربّ:
در این اثنا وقتی وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ او خیال میکرد که ربّ این سرزمین مثل خود فرعون یکی از طاغوتیان و یکی از سلاطیناند لذا با «مَن» سؤال کرده ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ وقتی وجود مبارک موسای کلیم اوصاف الهی را ذکر کرده، اسمای الهی را ذکر کرده در بخشهای دیگر همین فرعون با ﴿مَا﴾ سؤال کرده نه با «مَن» گفت ﴿مَا رَبُّ الْعَالَمِینَ﴾ شمایی که میگویید او ربّ جهان است ربّالعالمین چه کسی است اول خیال میکرد که رب یک شخص دیگری است یک سلطان دیگری است مانند خود او، لذا سؤال کردند ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ وجود مبارک موسای کلیم این توحید را خوب تبیین کرده قبلاً فرمود من از طرف پروردگار آمدم و پروردگار ما هم دوتا پیام دارد یکی تبشیر یکی انذار، دربارهٴ ربّ او سؤال کرده ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ فرمود: ﴿رَبُّکُمَا﴾ نه، ﴿رَبُّنَا﴾ من، هارون، تو و دیگران نه اینکه ﴿ربِّنُا﴾ متکلّم معالغیر باشد فقط برای دو نفر باشد ربّ ما همان ربّالعالمین است ربّ من و ربّ هارون و ربّ تو و ربّ همه کسی است که این کارها را کرده این سه ساختار نظام فاعلی و داخلی و غایی به عهدهٴ اوست سلسلهٴ علل به او ختم میشود او میشود خالق کل، نظم داخلی اشیاء هم با ارادهٴ او تنظیم میشود که ﴿أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ﴾ رهبری اشیاء به اهداف و غایاتشان هم در اختیار اوست ﴿ثُمَّ هَدَی﴾ نظیر آنچه در سورهٴ «أ«علی» آمده ﴿الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی ٭ وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی﴾ همین است ﴿خَلَقَ فَسَوَّی﴾ ﴿خَلَقَ﴾ ناظر به «کان» تامّه است که اصل هستی را خدا داد، تَسویه و مستویالخِلقه خلق کردن هر چیزی را هم که «کان» ناقصه است که حُسن خلقت است خدا داد، رهبری به اهداف را هم خدا به عهده گرفته ﴿خَلَقَ فَسَوَّی﴾ «کان» تامّه و ناقصه، ﴿قَدَّرَ فَهَدَی﴾ دربارهٴ نظام غایی، چیزی در عالَم پوچ و بیهدف و لغو و لهو و امثال ذلک نیست.
آفرینش احسن موجودات و هدایت آنان به کمال:
خب، آنچه را که در سورهٴ مبارکهٴ «اعلیٰ» «کان» تامّه و «کان» ناقصه و هدفمندی اشیاء بود ذکر کرده در اینجا در یک آیه که جزء غرر آیات است فرمود: ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ﴾ دو، یعنی ﴿أَعْطَی﴾ سلسلهٴ علل به او منتهی میشود و نظم داخلی اشیاء را هم او به عهده گرفته ﴿ثُمَّ هَدَی﴾ به اهدافشان، گاهی در دو آیه این مطلب ذکر میشود مثلاً در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 102 این است ﴿ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لاَإِلهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ این مضمون در آیه دیگر هم هست که ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ ناظر به «کان» تامّه است «کلّ ما صَدَق علیه أنّه شیءٌ هو مخلوقُ الله» معدوم شیء نیست ولی تصوّر معدوم چون یک امر ذهنی است در ذهن چون متصوَّر است این کلمه مستعمَل است مُهمَل نیست آن مفهوم شیء است ولی چیزی در خارج به عنوان معدوم داشته باشیم نداریم خب هر چه که مصداق شیء است مخلوق ذات اقدس الهی است ﴿لاَإِلهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ﴾ که ناظر به تدبیر است اوّلی ناظر به آفریدگاری اوست دوّمی ناظر به پروردگاری اوست. در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» هم فرمود خدای سبحان هر چه را آفرید زیبا آفرید آیهٴ هفت سورهٴ مبارکهٴ «سجده» این بود ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ هر چیزی را که آفرید زیبا آفرید زیبایی هر چیزی در این است که به جهاز داخلیاش مجهّز باشد دیگر یعنی دستگاه جزمش، دستگاه دفعش، دستگاه رشدش، دستگاه تولیدش، دستگاه تنمیهاش همهاش مجهّز باشد کمبود نداشته باشد دیگر هر چه را یک درخت باید داشته باشد دارد، هر چه را آن خاکی که باید «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن» دارد این طور نیست این خاکی که باید در کوههای افغان بشود لعل در آن کوههای بدخشان چیزی کم داشته باشد نه خیر کم ندارد، اگر میخواهد لعل بشود همه چیز را دارد اگر عقیق یمن بخواهد عقیق بشود هر چه که لازم دارد این عقیقشدن دارد این طور نیست که آنجا آمادهٴ عقیق شدن هست ولی خدا به او نداده این طور نیست ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ که این میشود «کان» ناقصه آن. محلّ بحث جامع هر دو نکته است وقتی اصل هستی را او عطا میکند میشود مبدأ کل، نظام داخلی را مجهّز میکند میشود ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ رهبری به اهداف هم با ﴿ثُمَّ هَدَی﴾ تأمین میشود.
پرسش:...
پاسخ: چرا بر خلاف لفظ بگوییم این عبارت جناب زمخشری آن روز نقل شد و ابطال شد چرا ما بگوییم «أعطیٰ خَلیقته کلّ شیء» خیر، ﴿أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ﴾ اگر یک وقت ضرورتی ایجاب کرد ما میگوییم آنچه اول ذکر شده است مفعول دوم است، آنچه دوم ذکر شده است مفعول اول است ولی وقتی علم و عقل و استدلال میگوید همین طور است دست به آن نزن ﴿کُلَّ شَیْءٍ﴾ مفعول اول، ﴿خَلْقَهُ﴾ مفعول دوم خب چرا حرف زمخشری را بزنیم خب.
پاسخ حضرت موسی(علیه السلام) به پرسش فرعون دربارهٴ معاد:
فرمود: ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ تا اینجا که رسید دوتا سؤال کرد یک سؤال فرعون این بود که ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ چون وجود مبارک موسای کلیم هم جریان ربوبیّت را مطرح کرد، هم جریان تبشیر و انذار را مطرح کرد که زمینهٴ معاد است هم مسئلهٴ معاد را ذکر کرد برای اینکه ﴿إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ خب، چون جریان ربوبیّت را مطرح کرد که گفت ﴿أَنَا رَسُولاً رَبِّکَ﴾ و جریان معاد را مطرح کرد فرعون دوتا سؤال کرد یکی دربارهٴ رب، یکی دربارهٴ معاد. دربارهٴ رب گفت ﴿فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی ٭ قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾.
﴿قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی﴾ خب شما دو مطلب را گفتید یکی اینکه پروردگار شما را فرستاده پروردگارتان چه کسی است، دوم اینکه گفتید ﴿أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ خب آنها که رفتند چطور، چرا برنگشتند، صالح و طالح هر دو مُردند پس کجاست تبشیر و کجاست انذارتان، پس این مطالبی که وجود مبارک موسای کلیم فرمود در برابرش سؤالهایی شده وقتی موسای کلیم فرمود: ﴿إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ سؤال کردند ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ حضرت جواب داد، وقتی فرمودند: ﴿إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ سؤال کردند ﴿فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی﴾ آن سؤال اول دربارهٴ مبدأ، این سؤال دوم دربارهٴ معاد. فرمود: ﴿قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لاَّ یَضِلُّ رَبِّی وَلاَ یَنسَی﴾ همهٴ اینها محفوظاند در کتاب تکوین محفوظاند، در لوح محو و اثبات محفوظاند هنوز به آنجاها نرسیدیم تا برای شما شرح بدهیم همهٴ اینها حسابشان، کتابشان، سیّئاتشان، حَسناتشان همهاش محفوظ است ذات اقدس الهی یک صفت ثبوتی دارد و آن این است که به همه چیز عالِم است صفت ثبوتی دیگر آن است که همه چیز را حفظ میکند هم ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است و هم ﴿عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ﴾ دوتا صفت سلبی دارد که هیچ چیزی را گُم نکرده و هیچ چیزی را هم فراموش نمیکند ﴿فِی کِتَابٍ لاَّ یَضِلُّ رَبِّی﴾ «لانه بکل شیء علیم» ﴿وَلاَ یَنسَی﴾ چون ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾ و ﴿کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ﴾ چون حفیظِ مطلق است ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾، چون علیمِ محض است ﴿لاَّ یَضِلُّ رَبِّی﴾ چون آن دو صفت ثبوتی به نحو اطلاق ثابت است این دو صفت نقص هم به نحو اطلاق از او مسلوب است ﴿لاَّ یَضِلُّ رَبِّی﴾ بالقول المطلق ﴿وَلاَ یَنسَی﴾ ربّی بالقول المطلق.
پاسخ اجمالی موسای کلیم(علیه السلام) به سؤال فرعون دربارهٴ مبدأ و معاد:
خب، ذات مقدس موسای کلیم(سلام الله علیه) داشتند در مسائل توحید سخن میگفتند این در اثنای تحلیل حضرت و کلام حضرت یک دوتا سؤال کرده وجود مبارک موسای کلیم فوراً به این دوتا سؤالش جواب داده بعد شروع کرده به ادامهٴ بحث وقتی ادامهٴ بحث را شما ملاحظه میکنید مثل آن است اینچنین فرموده باشد ﴿إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ یک، خواستهٴ ما هم این است ﴿فَأَرْسِل مَعَنَا بَنی إِسْرائِیلَ وَلاَ تُعَذِّبْهُمْ﴾ دو، که دربارهٴ آزادی و امنیت مردم است ﴿قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ﴾ ما با معجزه آمدیم ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی﴾ این تبشیر، ﴿إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی﴾ این انذار، هنوز فرمایشات وجود مبارک موسای کلیم تمام نشده دوتا سؤال فوراً فرعون کرد حضرت این دوتا سؤال را جواب داد حقّش این بود که صبر بکند تا پایان. آن وقت جوابی که وجود مبارک موسای کلیم داد آن تمام شد فرمود: ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ﴾ این ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ﴾ دنبالهٴ همان ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ که مهمترین مسئله، مسئلهٴ توحید است شما دربارهٴ توحید سؤال کردید گفتید که ﴿فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی﴾ ما متنی را اول گفتیم بعد داریم شرح میدهیم متنی که گفته شد این است که ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ شرح آن متن این است که ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّی ٭ کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَی﴾ شما هنوز آن حرفها تمام نشده دو مطلب را سؤال کردی یکی دربارهٴ توحید یکی دربارهٴ معاد ما یک جواب اجمالی دادیم یک جواب تفصیلی هم داریم میدهیم، جواب اجمالی ما دربارهٴ توحید و مبدأ این است که ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ جواب اجمالی دربارهٴ معاد هم این است که ﴿فِی کِتَابٍ لاَّ یَضِلُّ رَبِّی وَلاَ یَنسَی﴾
پاسخ تفصیلی حضرت موسی(علیه السلام) دربارهٴ ربوبیّت عالم:
اما این دو جواب اجمالی که به صورت متن بیان شده شرح تفصیلیاش این است اینکه گفتیم ﴿الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ از جریان ازل و ابد که فعلاً تو خبر نداری ما بازگو کنیم از آسمان و عرش و لوح و قلم و قضا و اینها که باخبر نیستی طرح بکنیم تو فقط زمین و اهل زمین و دریاها و صحراها و نباتات و جمادات و حیوانات و اینها را میشناسی ما دربارهٴ ربوبیّت خدا نسبت به اینها الآن شرح میدهیم میگوییم ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً﴾ یعنی زمین را آفرید یک، زمین را هم آماده کرد دو، شما میخواهی خانه بسازی مسکن تهیه کنی زمین ذلول و نرم است هر کاری بخواهی بکنی آماده است بخواهی کشاورزی کنی زمین ذلول است، بخواهی باغداری کنی زمین ذلول است که ارض را ذلول قرار داد ، مَهد قرار داد، مِهاد قرار داد ، آماده قرار داد، گهواره قرارداد برای شما این کار را کرد. گفتیم «کان» تامّه داد زمین آفرید، «کان» ناقصه با نظم و ساختار درونی خلق کرد مَهد قرار داد، مِهاد قرار داد مادامی که کودکی در گهواره بودید برای شما گهواره است وقتی هم از این گهواره نجات پیدا کردید جای دیگر میروید بالأخره این زمین را آماده کرد برای شما ﴿الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً﴾ راههای زمینی و زیرزمینی را هم مشخص کرده کجا راه است، کجا کوه است، کجا درّه است برای روی زمین، زیر زمین را هم در آیات دیگر فرمود این بارانهایی که میآید تمام راههای ورود ممنوع، خروج ممنوع، کجا ترافیک میشود، کجا دوراهه است، کجا رفت و برگشت دارد ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ﴾ تمام این راهها را ما در زیر زمین به این آبها نشان دادیم این طور نیست که آنجا یک بخورد بیجایی بشود آبی بیخود از جایی سر در بیاورد این آب کجا باید سر در بیاورد، کجا باید قنات بشود، کجا باید چشمه بشود، کجا باید چاه بشود، کجا باید به دریا بریزد همه را ما رهبری کردیم و اعلام خطر هم کرده که در آن بخش روزهای قبل هم اشاره شد که فرمود اگر خدای سبحان مثلاً ـ معاذ الله ـ بخواهد مقداری سطح آب را ببرد پایین کلّ این سرزمینها میشود کویر لم یُزرع همهتان از بین میروید ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾ اگر چند هزار متر این آبها برود پایینتر خب وسیلهٴ استخراج نیست حتی امروز هم وسیلهٴ استخراج نیست کلّ سرزمین میشود لم یُزرع این نفت و گاز هم همین طور است اگر خدای سبحان بخواهد به ملّتی صلاح و فلاح دنیایی عطا بکند این را قدری بالاتر میآورد که فرمود در دسترس شما قرار بگیرد. خب، فرمود: ﴿جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا﴾ یعنی فی الأرض ﴿سُبُلاً﴾ راههای گوناگون ﴿وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ ما به وسیلهٴ باران نیازهای شما را تأمین میکردیم، دریاها را هم ما تأمین میکردیم، صحراها را هم ما تأمین میکردیم وقتی که فضا و هوا در حدّ خاصّی سرد شد تبدیل به آب میشود ما از همانجا برایتان باران میفرستیم.
پرسش:...
پاسخ: حالا حرکتهای گوناگونی دارد مَهد یعنی آماده حالا ذلول بودن نظیر گهواره متحرّک بودن هست انواع و اقسام حرکات برای زمین هست، انواع و اقسام حرکات برای موجودات سپهری هست.
سرّ استعمال ضمایر مختلف برای اثبات ربوبیت عالم:
خب، الآن راجع به کیفیت بهرهبرداری و آمادگی او برای بهرهبرداری آنهاست. فرمود: ﴿وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ این تعبیرات گاهی به صورت متکلّم وحده است گاهی به صورت فعل غایب است، گاهی التفات از غیاب است که خدای سبحان به موسای کلیم دستور میدهد موسای کلیم هم همین طور میگیرد ﴿فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّی﴾ ما اولاً نکاحی در گیاهان انجام میدهیم که ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾ تلقیح میشوند چه اینکه ابرها هم همین طور است این گیاهان تلقیح میشوند، باردار میشوند و همسر یکدیگر میشوند و به ثمر مینشینند ما این کارها را کردیم اینها را همسر یکدیگر قرار دادیم به وسیلهٴ باد اینها را باردار کردیم و به وسیلهٴ باران اینها را رویش دادیم و به ثمر رساندیم.
پرسش:...
پاسخ: بله، او همهٴ حرفها را دارد از طرف خدا میزند این التفات ذات اقدس الهی است مِن الغیبة إلی الخطاب و مِن المفرد الی الجمع و وجود مبارک موسای کلیم که اینها را عربی نگفت به صورت عِبری گفت اما مطلبی را که خدای سبحان به موسای کلیم آموخت یک، تعبیری که موسای کلیم همان مطلبِ آموخته را به زبان عِبری گفت دو، وقتی بخواهد به عربی مبین در بیاید به این صورت در میآید سه، که کجا متکلّم وحده بود، کجا متکلّم معالغیر بود، کجا التفات از غیبت به خطاب بود، کجا التفات از خطاب به غیبت بود و مانند آن.
کلام امام سجاد(علیه السلام) در تفسیر ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾:
خب، ﴿فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّی﴾ از انواع و اقسام روئیدنیها آنگاه این تعبیر لطیف و ادبی که آن پیام غیبی را به همراه دارد حرفِ همهٴ انبیا بود اختصاصی به وجود مبارک پیغمبر ما(علیهم آلاف التحیّة و الثناء) ندارد فرمود این چیزهایی که ما گفتیم اینها برکات مشترک انسان و دام است ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ آن که خَبیر است میفهمد اینجا یک توهینِ ضمنی هم هست و آن که خبیر نیست باکش نیست خدای سبحان وقتی نعمتهای عظیم را این را وجود مبارک امام سجاد فرمود که یک وقت متن آن عبارت از بیان نورانی امام سجاد خوانده شد فرمود وقتی سخن از معرفت و علم و آگاهی است ذات اقدس الهی علما را نام میبرد در کنار فرشتهها در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» ﴿وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ﴾ اینجا صحبت از علما و ملائکه است که در صحابت ذات اقدس الهیاند اما آنجا که سخن از ثروت و خوردن و پوشیدن است آن خورندهها را با دام یکجا ذکر میکند قدری خودتان بخورید قدری به دامهایتان بدهید او باید بفهمد که این آیه چه میخواهد بگوید ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ یعنی اینها مشترک بین شما و آنهاست خب این برای تأدیب کافی نیست اگر وجود مبارک امام سجاد این حرف را نگفته بود که خیلیها نمیفهمیدند فرمودند علما را که خدا اسم میبرد با ملائکه یکجا ذکر میکند در کنارش این در آن روایت نیست از آنجا میشود کشف کرد که وقتی سخن از نعمتهای دنیا و خوردن است خورندهها را با دام یکجا ذکر میکند نه تنها در اینجا در بخشهای دیگر فرمود: ﴿مَتَاعاً لَّکُمْ وَلْأَنْعَامِکُمْ﴾ خب این آدم یک قدری باید خجالت بکشد دیگر خب چطوری آدم را دوتایی ذکر میکند قدری خودتان بخورید قدری به اسبهایتان بدهید ﴿مَتَاعاً لَّکُمْ وَلْأَنْعَامِکُمْ﴾ خب اگر دوتا صف باشد خب آدم بهتر است کنار ملائکه صف ببندد دیگر، اگر بنا شد آدم جا بگیرد صف ببندد چرا کنار ملائکه ننشیند، چرا کنار اینها بنشیند سخن از حلال و حرام نیست سخن از این است که انسان در چه هدفی دارد زندگی میکند ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ قدری خودتان بخورید قدری به دامهایتان بدهید.
مراد از ﴿أُولِی النُّهَی﴾ در قرآن:
﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَی﴾ کسی که ولیّ نُهیه است، نُهیٰ جمع نُهیه است عقل را نُهیِه میگویند، حِجا میگویند، حِجر میگویند چه اینکه عقل میگویند، فؤاد میگویند، لُبّ میگویند به شئون گوناگونی که عقل متّصف است نامگذاری شده چون انسان را از زشتی باز میدارد نهی میکند میشود نُهیه و عقول میشود نُهیٰ و عقلا را میگویند اُولیٰالنُهی صاحبان نُهیهاند حِجا هم بشرح ایضاً، حِجر هم بشرح ایضاً ﴿هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ﴾ این تَحجیری که در بیابانها میکنند سنگچین میکنند پَرچین میکنند دورش را دیوار میکنند که کسی نیاید یعنی این منطقه، منطقهٴ حراستشده است عقل یک منطقهٴ حراستشده دارد اگر کسی عاقل است آن حریم دینش حراستشده است پرچین دارد دیوار دارد، تَحجیرشده است هر کسی حق ندارد بیاید اما آن که رهاست و به تعبیر فارسیها ولِنگار است این ولنگار یک کلمهٴ مرکّب است بسیط نیست اگر کسی انگارهٴ او، انگیزهٴ او وِل بودن است به چنین آدمی میگویند ولنگار، اگر ولنگار بود، پرچین نداشت، حِجر نداشت رهاست دیگر، اما اگر دارای عقل بود ولنگار نیست اِنگارهٴ او ول بودن نیست منطقهٴ حراستشده دارد بنابراین نُهیه این است، حِجا این است، حِجر این است، لُب و مغز داشتن این است.
استخفاف بنیاسرائیل توسط فرعون:
در بخشی از فرمایشات قرآن کریم این است که فرعون مهمترین کاری که کرده ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾ اینها را شستشوی مغزی داده، عوامپروری کرده، سطح تحصیل را پایین آورده، بازی و بازیگری را رواج داده، جوانها را به آن سَمت بازی برده شده استخفاف، ملّت خفیف و تهیمغز خب از هر طرفی بخواهند میبرند فرمود: ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾ دربارهٴ پیغمبر اسلام(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود مواظب باش ﴿وَلاَ یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لاَیُوقِنُونَ﴾ مبادا اینها استخفاف بکنند، تهیمغز بکنند، شستشوی مغزی بدهند گرچه خود پیغمبر که عقل کل است کاری بکنند که نظام تو نظام سَخیف بشود، خفیف بشود، تهیمغز بشود دربارهٴ عدّهای که به دنبال هر کسی راه افتادند قرآن کریم تعبیرش این است که ﴿وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ﴾ یعنی خالی است فؤاد اینها خالی است چیزی در دلشان نیست خب اگر چیزی در دلشان نباشد میشود جسمِ خالی دیگر فرمود خطر آن ملّت این بود که فؤاد آنها تهی است اگر افئده هواء بود اُولیالنُّهی نبودند، ذیحِجر نبودند، اولواالألباب نبودند، اولواالابصار نبودند بالأخره باید به این و آن باج بدهند دیگر فرمود اینها آیات است ﴿لِأُولِی النُّهَی﴾
پاسخ تفصیلی موسای کلیم(علیه السلام) دربارهٴ معاد:
خب اگر صدر و ساقهٴ عالَم منظّم است و ما هم جزء عالم هستیم یک مدبّر حکیمی دارد ما را اداره میکند هستی ما از اوست، کمالات ما از اوست، مسئولیت ما هم در برابر اوست چرا حرف غیر او را گوش بدهیم. خب، اینها برمیگردد به آن سؤالی که کردند ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ اما از اینکه گفتند که ﴿فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی﴾ میفرماید: ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی﴾ بنابراین اول فرمود: ﴿إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ﴾ سخن از ربوبیّت است بعد سخن از تبشیر و انذار و عذاب و امثال ذلک است بعد از آن دوتا سؤال از فرعون مطرح شد یکی مربوط به توحید بود ﴿فَمَن رَبُّکُمَا﴾ یکی مربوط به معاد بود، دربارهٴ توحید جواب داد ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ هنوز این جوابِ توحید تکمیل نشد که فرعون سؤال دیگری کرد دربارهٴ معاد، وجود مبارک موسای کلیم تکمیلِ سؤال اول را مقدم داشت بعد دربارهٴ سؤال دوم که جواب اجمالی داد جواب روشنتری را ارائه کرد فرمود دربارهٴ اینکه گفتی ﴿فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی﴾ قرون گذشته و حال و آینده یک اصل کلی دارند این است که همهشان از خاکاند، دوباره به خاک برمیگردند، بار سوم از خاک زنده میشوند ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی﴾.
تبیین معنای چراغ بودن کتاب و سنت:
اما دربارهٴ آن سؤالهای قبلی که عقل چراغ است نقل هم چراغ است قرآن را ذات اقدس الهی به عنوان چراغ معرفی کرده فرمود: ﴿قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ﴾ قرآن کتاب قانون است نه قانونگذار قرآن هم در قانون بودنش نورانی است تبیان کلّ شیء است و هم در اینکه قانونگذار خداست به صورت شفاف و بدون ابهام بیان کرده که ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ قرآن، کتاب قانون است روایات قانوناند نه قانونگذار اینها قانونشناساند قانونگذار فقط ذات اقدس الهی است بیان میکند انبیا و مرسلین قانون را از طرف خدای سبحان میگیرند و به مردم ابلاغ میکنند و در اصول هم هرگز گفته نمیشود که عقل حاکم است یعنی قانونگذار است شرع که میگویند حاکم است اگر منظور شارع باشد خب شارع یعنی خداست و لاغیر، اگر منظور روایات باشد روایات قانوناند نه قانونگذار، آیات قانوناند نه قانونگذار حرفِ ذات اقدس الهی را نقل میکنند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است