- 626
- 1000
- 1000
- 1000
تاریخ تحلیلی اسلام، جلسه سیزدهم
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «تاریخ تحلیلی اسلام»، جلسه سیزدهم، سال 1401
یکی از دردهای جامعۀ ما تحجّر و بیسوادی در برخی افراد است. گاهی کسانی که خودشان را روشنفکر میدانند، در حدّ اعلای کلمه دچار عقبماندگی فکری، جمود و نادانی هستند. در همین وقایع اخیر و مناسبتهای جاری، برخی از سیاسیون حرفهایی زدند مثلاً اینکه «دین نباید مانع جمهوریّت نظام بشود» یا اینکه «دین باید خودش را به مردم و مردمسالاری مقیّد و محدود بکند!»
وقتی اینگونه اظهار نظرها را میشنویم با دو مطلب یا نکتۀ بسیار مهم مواجه میشویم: یکی نشناختن مطلق دین است؛ چنین افرادی مطلقاً دین را نشناختهاند و برداشتشان از دین همان مسیحیت قرون وسطی است که مجموعهای است از عقاید خرافی و احکام غیرعاقلانه.
نکتۀ دوم، تحجّر گویندگان این اظهار نظرها است. این افراد ابداً دربارۀ آنچه شنیدهاند حاضر به تفکّر نیستند و ذرّهای قدرت نقد و خلّاقیت ندارند. ریشۀ این مشکل در آموزشهایی است که این افراد از دوران کودکی تا دانشگاه و حتی حوزه دریافت کردهاند. کسانی که درس میخوانند امّا تفکّر خلّاق و تفکّر نقّاد را آموزش نمیبینند، دچار تحجّر میشوند. اگر انسان یک مقدار دین را بشناسد، روحیۀ مستقلّ فکری داشته باشد و هر حرفی را از هر کسی نپذیرد، بلکه آنچه را میشنود، نقد و بررسی کند، هیچوقت اظهار نظرهای نامعقول نخواهد کرد. چهل سال از انقلاب ما گذشته است، امّا بعضی افراد هنوز از الفبای دین خبر ندارند.
کسی که میگوید «دین باید جمهوریت را رعایت کند» از دین چیزی نفهمیده است
دین با جمهوریّت چه رابطهای دارد؟ وقتی میگوییم «دین باید جمهور یا همۀ مردم را در نظر بگیرد» مثل این است که بگوییم آب باید تر باشد. کسی که چنین حرفی میزند یعنی معنای آب را نفهمیده است. تری عارضۀ ذاتی آب است و از آب جداشدنی نیست.
میتوان گفت: «آب باید شیرین باشد یا آب باید سالم باشد». ممکن است این حرف درست باشد چون گاهی آب شیرین یا سالم نیست. به همین صورت اگر کسی بگوید: «برف باید سرد باشد.» معلوم است که نمیداند برف چیست. کسی که میگوید: «دین باید جمهوریّت را رعایت بکند.» یعنی هیچ چیزی از دین نفهمیده است.
یکی از دردهای جامعۀ ما تحجّر و بیسوادی در برخی افراد است. گاهی کسانی که خودشان را روشنفکر میدانند، در حدّ اعلای کلمه دچار عقبماندگی فکری، جمود و نادانی هستند. در همین وقایع اخیر و مناسبتهای جاری، برخی از سیاسیون حرفهایی زدند مثلاً اینکه «دین نباید مانع جمهوریّت نظام بشود» یا اینکه «دین باید خودش را به مردم و مردمسالاری مقیّد و محدود بکند!»
وقتی اینگونه اظهار نظرها را میشنویم با دو مطلب یا نکتۀ بسیار مهم مواجه میشویم: یکی نشناختن مطلق دین است؛ چنین افرادی مطلقاً دین را نشناختهاند و برداشتشان از دین همان مسیحیت قرون وسطی است که مجموعهای است از عقاید خرافی و احکام غیرعاقلانه.
نکتۀ دوم، تحجّر گویندگان این اظهار نظرها است. این افراد ابداً دربارۀ آنچه شنیدهاند حاضر به تفکّر نیستند و ذرّهای قدرت نقد و خلّاقیت ندارند. ریشۀ این مشکل در آموزشهایی است که این افراد از دوران کودکی تا دانشگاه و حتی حوزه دریافت کردهاند. کسانی که درس میخوانند امّا تفکّر خلّاق و تفکّر نقّاد را آموزش نمیبینند، دچار تحجّر میشوند. اگر انسان یک مقدار دین را بشناسد، روحیۀ مستقلّ فکری داشته باشد و هر حرفی را از هر کسی نپذیرد، بلکه آنچه را میشنود، نقد و بررسی کند، هیچوقت اظهار نظرهای نامعقول نخواهد کرد. چهل سال از انقلاب ما گذشته است، امّا بعضی افراد هنوز از الفبای دین خبر ندارند.
کسی که میگوید «دین باید جمهوریت را رعایت کند» از دین چیزی نفهمیده است
دین با جمهوریّت چه رابطهای دارد؟ وقتی میگوییم «دین باید جمهور یا همۀ مردم را در نظر بگیرد» مثل این است که بگوییم آب باید تر باشد. کسی که چنین حرفی میزند یعنی معنای آب را نفهمیده است. تری عارضۀ ذاتی آب است و از آب جداشدنی نیست.
میتوان گفت: «آب باید شیرین باشد یا آب باید سالم باشد». ممکن است این حرف درست باشد چون گاهی آب شیرین یا سالم نیست. به همین صورت اگر کسی بگوید: «برف باید سرد باشد.» معلوم است که نمیداند برف چیست. کسی که میگوید: «دین باید جمهوریّت را رعایت بکند.» یعنی هیچ چیزی از دین نفهمیده است.
تاکنون نظری ثبت نشده است