- 222
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 10 و 11 سوره یونس
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 10 و 11 سوره یونس"
منشأ کفر غفلت و دنیا زدگی و نیسان آخرت است
کسی که صبغه دنیایی دارد در کار عجول است
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ ٭
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
بعد از اینکه معارف توحید و معاد و همچنین وحی و نبوت را بازگو فرمود انقسام مردم به دو قسم مومن و کافر را اشاره کرده و منشأ کفر هم غفلت و دنیا زدگی و نیسان آخرت است آنگاه حکم این دو گروه را هم بیان فرمود که اینها بعد از مرگ سرنوشت آنها چیست آنگاه به یک مطلب روانی پرداخت و منشأش را هم ذکر فرمود. فرمود تودة مردم در سختیها درخواست مرگ، نابودی، فنا و گاهی هم انتحار میکنند و این روا نیست سرش آن است که دنیا نقد است و آخرت آخر است متأخِر است دیرتر است از دنیا بعنوان عاجله یاد شده است ﴿من کان یرید العاجلة عجّلنا له فیها ما نشاء لمن نرید﴾ که از دنیا بعنوان عاجله یاد شده است کسی که صبغة دنیایی دارد در کار عجول است اینکه غالب انسانها چون صبغة دنیایی دارند دربارة آنها فرمود: ﴿وکان الإنسٰن أکثر شیءٍ جدلاً﴾ یا ﴿کان الإنسان عجولاً﴾ و مانند آن اما آنها که صبغة آخرت دارند به تعبیر علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) از فرزندان آخرتند که فرمود «لکل من الدنیا و الآخرة بنون فکونوا من أبناء الآخرة و لا تکونوا من أبناء الدنیا» اینها حلیم و صبور و بردبارند عجول نیستند پس کسی که اهل دنیاست عجول است ﴿و کان الإنسان عجولاً﴾ این غالب مواردی که از انسان مذمت شده است بلحاظ طبیعت اوست نه فطرت او و کسانیکه اهل آخرتند اهل صبر و بردباریاند فرمود همین انسان دنیازده که به مقتضای خود دنیا شتابان کار میکند اگر یک حادثة تلخی پیش آمد درخواست مرگ، عذاب، نابودی میکند گاهی خودش را نفرین میکند گاهی بچههایش را نفرین میکند گاهی سایر اعضای خانواده را نفرین میکند و درخواست مرگ میکند یا اگر با کسی کینه توزی داشت نسبت به او نفرین میکند و زوال او را از خدا میخواهد این نسبت به شرّ استعجال دارد شتابان کار میکند پس دنیا طبعش نقد است از او به عنوان عاجله یاد شده است چه اینکه آخرت بعد از دنیا است و متأخر است و شتابان نیست کسی که دنیا گرا است ﴿وکان الإنسان عجولاً﴾ خواهد بود و کسی که اهل آخرت است صبور و حلیم و بردبار است که فرمود «لکل منهما بنون فکونوا من أبناء الآخرة و لاتکونوا من أبناء الدنیا». مطلب سوم این است که انسان عجول چون کم تحمل است اگر یک حادثه تلخی پیش آمد فوراً نفرین میکند درخواست مرگ میکند غافل از اینکه این مرگ یا نفرین عذاب را مضاعف میکند نه اینکه عذاب را برطرف کند اینها چون خیال میکنند با مردن از بین میروند و بعد احساسی ندارند درخواست مرگ میکنند یا دست به انتحار میزنند در حالیکه مرگ یک میلاد جدید و یک هجرتی است که بعد از زوال تعلق روح از بدن تازه انسان مورد سؤال قرار میگیرد که این وظایفت را انجام دادی یا انجام ندادی اگر بداند مرگ یک میلاد جدید است و اولین لحظهٴ بازپرسی و سؤال است هرگز کسی دست به انتحار نمیزند یا نفرین نمیکند مرگ خودش یا مرگ دیگری را نمیخواهد پس انسان عادی مستعجل است شتابان کار میکند لذا همانطوری که درباره خیر دعایی دارد درباره شر هم دعایی دارد که در سورهٴ اسراء فرمود ﴿ویدع الإنسان بالشر دعائه بالخیر﴾ آیهٴ 11 سورهٴ مبارکهٴ اسراء این است ﴿ویدع الإنسان بالشر دعاءه بالخیر و کان الإنسان عجولاً﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ انفال هم قبلاً گذشت که یک عدهای درخواست عذاب نقد کردند آیهٴ 32 سورهٴ انفال این بود که عدهای به حضور پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) رسیدند گفتند این جریان ولایت و مانند آن اگر حق است ﴿وإذ قالوا اللّهم إن کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجارة من السماء أوائتنا بعذاب ألیم﴾ خب اینگونه از افراد درخواست عذاب نقد میکردند حالا یا نسبت به خودشان نفرین میکردند یا نسبت به دیگران نفرین میکردند یا درخواست عذاب میکردند و مانند آن چه اینکه همین گروه هم وقتی وارد صحنهٴ برزخ میشوند یا قبل از قیامت کبرا برابر آیهٴ 16 سورهٴ مبارکهٴ صاد (ص) آنجا عرض میکنند ﴿ربّنا عجّل لنا قطّنا قبل یوم الحساب﴾ قط یعنی نصیب یعنی عذابی که میخواهی به ما بدهی قبل از روز محاسبه بده که ما دیگر راحت بشویم این شتابزدگی انسان است چه در دنیا چه در برزخ چه قبل از صاهرهٴ قیامت و آن صحنه قیامت هست برای اینکه این طبعاً اینچنین تربیت شده است خدای سبحان میفرماید به اینکه ما کارمان برابر رحمت است پس آن دو سه مطلب مربوط به درخواست انسانهای دنیا زده است اما این دو سه مطلب دیگر مربوط به پاسخ ذات اقدس اله است فرمود خدای سبحان برابر رحمت کار میکند یک, یعنی کل برنامههای الهی رحیمانه است دو: این رحمت امام جماعت سایر اوصاف الهی است که بحثش مبسوطاً گذشت اینکه «سبقت رحمته غضبه» به این معنا نبود که رحمت خدا بیش از غضب خدا است بلکه به این معنا بود که رحمت خدا امام جماعت اوصاف خدا است همان بیان نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) است که در آن دعا عرض کرد «یا من تسعی رحمته أمام غضبه» خدای سبحان اسمای حسنای فراوانی دارد که جوشن کبیر بخشی از آنها را ذکر کرده امام همهٴ اینها رحمان است گرچه امام آن ائمه الله است ولی امام همه اینها الرحمن است الرحمن او ضار است نافع است ودود است شفا میدهد رازق است خالق است و اینها یعنی برابر رحمت کار میکند این الرحمن که إمام الأسماء است مقابل ندارد مقابل رحیم غضبناک بودن خدا و منتقم بودن خدا و معذب بودن خدا مطرح است مقابل رحیم اما آن الرحمن مطلق مقابل ندارد مقابلش عدم است نه غضب آن رحمت مطلقهای که وسعت کل شیء «رحمتى وسعت کل شیء» یا «برحمتک التى وسعت کل شیء» او دیگر مقابل ندارد مقابل او عدم است نه غضب آن رحمت فرمان میدهد که کجا فلان اسم ظهور کند کجا فلان وصف ظهور کند کجا فلان اسم پیاده بشود کجا فلان وصف پیاده شود این همان بیان نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) است که «یا من تسعی رحمته أمام غضبه» او اگر بخواهد به جامعه انسانیت رحم بکند دستور میدهد یک جا ﴿أشداء علی الکفار﴾ باشید «أشدّ المعاقبین فى موضع النکال والنقمة» و مانند آن قبلاً هم مثال زده شد که اگر یک پزشک معالج عادلی جراح باشد و دانشجویان زیادی هم تربیت کرده باشد همه آنها تحصیل کرده، حاذق، عادل باشند این بیمارستانی که تمام بخشهایش مربوط به جراحی است انسان وقتی وارد این بیمارستان شد میبیند عدهای کارد و چاقو و وسائل برش دست آنها است عدهای هم وسایل پانسمان دست آنها است دارو و مرهم و باند و اینها دستشان است خب یکی قلب را میشکافد یکی مرهم میدهد یکی دست را میشکافد یکی پانسمان میکند همه آنها به دستور آن پزشک حاذق مهربان عادل است که میبیند کجا باید قلب این بیمار را بشکافد درمان کند کجا با دارو باید حل بکند بنابراین تابلوی این بیمارستان را رحمت مطلقه تشکیل میدهد هیچکدام اعضای این بیمارستان با بیماران درگیر نیستند حالا فرض کنید همه اینها مجروحان جنگی را دارند درمان میکنند یک بیمارستانی است که صدر و ساقهاش رحمت و عنایت و لطف است در همان جبهه یک چنین بیمارستانی تاسیس شده است که خود بسیجیها دارند اداره میکنند آن پزشکش هم بسیجی است آن کارگردانان آن هم بسیجیاند زیر مجموعه آن بسیجیاند همه انسانهای وارسته و عادلند اگر کسی وارد این بیمارستان بشود میبیند آن اصلی که در این بیمارستان حکومت میکند اصل رحمت است منتها یک سرباز زخمی یا یک سپاهی یا آن بسیجی زخمی با دارو باید درمان بشود با پماد باید حل شود آن قسمت زخمش یکی هم باید جراحی شود اینطور نیست که حالا آنجایی که جراحی شده روی قهر باشد ممکن است آن کسی که تحت عمل جراحی است درد احساس بکند ولی اساس بیمارستان بر شفا و رحمت است اساس هندسه الهی بر رحمت است اینچنین نیست که خدای سبحان بخواهد قهری نسبت به کسی اِعمال بکند این قهرش ماموم است امام این قهر آن مهر است آن دستور میدهد که اینجا جای «أشد المعاقبین فی موضع النکال والنقمة» است اینجا شما اگر بخواهید گذشت بکنید جامعه فاسد میشود فرمود اینجا ﴿لاتاخذکم بهما رأفة فی دین الله﴾ این یک رأفت کاذب است شما اگر بزهکار را رها بکنید در اجرای حد گرفتار عاطفهٴ وهمی بشوید فساد دامنگیر میشود پس ﴿لاتاخذکم بهما رأفة فی دین الله﴾ فتحصل که در نظام کیان در جهان کلی آنکه پرچمدار همهٴ اینها است که ذات اقدس اله است به صبغهٴ رحمت رحمانیه دارد اداره میکند. مطلب دوم آن است که آن رحمت رحمانیه مقابل ندارد آن رحمت رحمانیه مقابلش عدم است. مطلب سوم آن است که زیر پوشش این رحمت رحمانیه رحمت رحیمیه قرار دارد غضب و انتقام قرار دارد که همه اینها برابر آن رحمت رحمانیه عمل میکنند کجا «أرحم الرّاحمین» باشد «فى موضع العفو والرحمة» کجا «أشدّ المعاقبین» باشد «فى موضع النکال والنقمة» همهٴ اینها به رهبری و امامت آن الرحمن مطلق دارند کار میکنند سورهٴ مبارکهٴ الرحمن هم اینچنین است نعمتهای الهی را که دراین سوره میشمارد به بخشهای بهشت میرسد تعریف میکند ﴿فبأیّ ٰالاء ربکما تکذّبان﴾ به جهنّم و شعلات جهنم ﴿یرسل علیکما شواظ من نار ونحاس فلا تنتصران ٭ فبأیّ آلاء ربّکما تکذبان﴾ یعنی وقتی که از راه هندسه عالم میشمارد همانطوری که فواکه بهشتی و غرف بهشتی و ﴿حور مقصورات فی الخیام﴾ را میفرماید ﴿فبأیّ آلاء ربّکما تکذبان﴾ ﴿یرسل علیکما شواظ من نار ونحاس فاتنتصران ٭ فبأیّ آلاء ربّکما تکذبان﴾ همانطوری که آن سیب و گلابی خیلی خوب است این مواد آتشزا و انفجار و آدم سوز هم خیلی خوب است این در آن نظام احسن و نظام کلی است که هر کدام به جای خود خوب است خیلی از ماها وقتی وارد قیامت شدیم انشاءالله اهل بهشت باشیم اگر دستمان به در و دیوار جهنم برسد این در و دیوار جهنم را میبوسیم میگوییم تو باعث شدی که ما از ترس تو آلوده نشدیم وگرنه اینجا میآمدیم اگر جهنم نباشد و آن ترس نباشد و آن تعذیب الهی نباشد خیلیها به طرف فساد میروند در حقیقت اگر آن یادآوری الهی نباشد که باطن هر گناهی جهنم است خیلیها به طرف فساد میروند اینهم یک مطلب. ذات اقدس اله میفرماید ما عجولانه کار نمیکنیم شما اگر یک حادثه تلخی برسد درخواست عذاب میکنید یا در صدد انتحار هستید یا نفرین میکنید طبق این سه چهار آیهای که خوانده شد ﴿ویدع الإنسان بالشر دعائه بالخیر﴾ این یک ﴿ربّنا عجّل لنا قطّنا قبل یوم الحساب﴾ که مربوط به بعد از مرگ است دو، ﴿إن کان هذا هو الحق من عندک، فامطر علینا حجارةً من السماء أو ائتنا بعذاب ألیم﴾ سه، این طوائف آیات نشان میدهد که انسان کمحوصله است بعد ذات اقدس اله میفرماید به اینکه ما اینجور نیستیم که حالا فوراً او درخواست مرگ کرد یا بچهاش را نفرین کرد یا همسرش را نفرین کرد یا رفیقش را نفرین کرد فوراً نفرین او را مستجاب کنیم دعای خیر را مستجاب میکنیم ما نسبت به خیر سریعالحسابیم یعنی اگر کسی نسبت به مومنی دعای خیر بکند از وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی اله آلاف التحیة والثناء) رسیده است که چند دعا است که بدون حجاب است یعنی بالا میرود «دعوتان لیس بینهما و بین الله سبحانه تعالی حجاب» یکی همان «دعوة المرء لأخیه بظهر الغیب» یک کسی برای برادر مومنش در غیاب او دعا بکند حل مشکل او را از ذات اقدس اله مسئلت بکند که حالا مشکل دنیایی دارد مشکل اخروی دارد ممکن است خدا دعای ما را در اثر سیئات ما مستجاب نکند یا دیر مستجاب کند اما دعای مومن نسبت به مومن را در این حدیث نورانی فرمود سریعاً استجابت میکند هیچ حجابی ندارد خدا میفرماید حالا که این مومن به فکر مومن دیگر است من که اولی به رحمتم فرمود این دعا حجابی ندارد بین این دعا و اجابت ذات اقدس اله خب اینجا خدا به عنوان سریع الحساب ظهور میکند اما نفرینها را اینطور نیست حالا اگر کسی نسبت به دیگری بد کرد ظلم کرد او هم رنجید و نفرین کرد اینطور نیست که حالا نفرین سریعاً بگیرد بعضی از نفرینها که از یک قلب شکستهای برخواست ممکن است سریعاً اثر کند اما غالب نفرینها و غالب این بدخواهیها با تأتّی همراه است با عجله همراه نیست چه برای خود انسان چه برای دیگری فرمود ﴿ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی إلیهم أجلهم﴾ اگر هر کسی بیحوصله شد نفرین کرد ما نفرینش را مستجاب کنیم که بساط خیلیها سریعاً برچیده میشود اینطور نیست ما مهلت میدهیم برای اینکه خود انسان هم کم حوصله است هم کم ظرفیت حالا بسیار خوب یک کسی یک حادثه تلخی پسرش برادرش نسبت به او بد کرد او نفرین کرد خدایا جان مرا بگیر یا مرا از این دنیا ببر فرمود ما یک کمی بیماری به طرف او متوجه کنیم او دادش درمیآید ﴿دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ یک کمی ما بخواهیم فشار بدهیم این نالهاش بلند است این چگونه میتواند عذاب ما را تحمل بکند ﴿و إذا مس الإنسان الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ او یک چنین چیز ضعیفی است اگر نشسته است که دادش بلند است اگر ایستاده است که دادش بلند است اگر به پهلو خوابیده دادش بلند است در هر سه حال بالاخره فریادش بلند است بعضیها هستند که در بیمارستان باید مستجع باید باشند یا مابنته باید باشند مستنقی باید باشند بعضیها هستند که باید بنشینند بعضیها هستند که قدرت نشستن ندارند فرمود در همه حال ما را میخوانند یا اشاره به استیعاب احوال است که در جمیع حالات میگوید یا الله حالا بر فرض هم یا الله نگوید لفظاً نگوید یا الله قلبش با ما است مشکلش را از ما میخواهد این روایت را هم قبلاً ملاحظه فرمودید که مرحوم صدوق رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف توحیدشان نقل میکند که وجود مبارک امام (سلام الله علیه) با برخی از همراهانشان رفتند به عیادت بیماری آن بیمار در رختخوابش از این پهلو به آن پهلو میغلطید یا در رختخواب بود آه داشت آنکه در خدمت حضرت بود به این بیمار گفت چرا میگویی آه بگو یا الله مرحوم صدوق رضوان الله تعالی علیه در این کتاب شریف توحید نقل میکند که ذات مقدس معصوم (سلام الله علیه) به این همراهش فرمود «آه اسم من أسماء الله سبحانه تعالی» این در حقیقت خدا را میخواهد حالا یا اسمش را میبرد یا نمیبرد شما اصرار نداشته باش بگوید یا الله این با تمام وجود میگوید خدا این آهی که او میگوید یعنی کسی که مشکل مرا حل بکند خوب مسلمان است شیعه است او را میخواهد بنابراین انسان در تمام حالات با او سروکار دارد فرمود حالا تو که اینطوری ﴿إذا مس الإنسان الضر دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ خب چرا نفرین میکنی چرا برای خودت چرا برای دیگران شما که اینقدر ظرفیتتان کم است بنابراین توقع نداشته باشید ذات اقدس اله مثل شما عجولانه کار بکند در بعضی از روایات هم آمده است کسی عجولانه کار میکند که میترسد از دست او حادثه رخت بربندد و در رود در قرآن هم فرمود ﴿و مانحن بمسبوقین﴾ کسی که قضا و قدر ما را جلو نمیزند ما پس بیافتیم که جلو باشید دست ما هستید دنبال باشید دست ما هستید ما مسبوق نیستیم ﴿قدّرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین﴾ که کسی سابق بشود قضا و قدر ما بشود دنبال اینطور نیست اینکه فرمود اینها معجز نیستند ﴿ولایحسبن الذین کفروا سبقوا﴾ اینها خیال نکنند جلو زدند کجا رفتند آنجا هم بالاخره ملک ما است آنجا هم ماموران ما هستند آنجا هم ما حضور داریم اینها حرکت کردند وگرنه ﴿هو الأول و الآخر والظاهر والباطن﴾ اینطور نیست که اینها که رفتند جلو افتادند که ﴿ولایحسبنّ الذین کفروا سبقوا﴾ بخش دیگر فرمود ﴿وما نحن بمسبوقین﴾ کسی که نمیتواند از ما جلو بزند که فرض ندارد که یک موجود محدود بتواند نامحدود را کنار بزند بنابراین فرمود به اینکه وضع ما این است اما کسانی که خیلی بیراهه رفتند ما آنها را نمیگیریم فقط به حال خودشان رها میکنیم که این از بدترین انحای عقوبت است فرمود ﴿ولو یعجّل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی إلیهم أجلهم﴾ اگر ما اینکار را میکردیم اجل اینها به طرف اینها میآمد گفتند لقضی معنای لنزل یا لأنزل در آن تضمین شده است یعنی مدت اینها به سر میآمد مرگ اینها فرا میرسید به حیات اینها خاتمه داده میشد ولی این کار را نمیکنیم در بخشهای دیگر همین سورهٴ مبارکهٴ یونس آیهٴ 7 فرمود که ما که معارف را گفتیم مردم دو قسمند یک عده به قیامت معتقد نیستند لقای ما را امیدوار نیستند ﴿إن الذین لایرجون لقائنا ورضوا بالحیاة الدنیا واطمئنّوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون ٭ أولئک مأواهم النار﴾ الآن میفرماید به اینکه اینهایی که ما گفتیم ﴿لایرجون لقائنا﴾ اینها را هدایتشان کردیم از راه عقل و فطرت نپذیرفتند وحی فرستادیم نپذیرفتند مهلت دادیم برنگشتند خب همهٴ راهها را ما جلوی آنها گشودیم اینها را به حال خودشان رها میکنیم ﴿فنذر الذین لایرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون﴾ که این از بدترین کیفرها است که انسان به حال خود رها شود انسان که به حال خود رها شد که اینطور نیست که خودکفا باشد خب دیگری او را میگیرد میرباید اینطور نیست که حالا شیاطینی که آمادهاند برای ربودن ﴿وشارکهم فی الأموال والأولاد﴾ از یک سو ﴿وأجلب علیهم بخیلک و رجلک﴾ از سوی دیگر، پیاده نظام دارد سواره نظام دارد کاملاً مواظب یک انسانی که در راه است او را گمراه بکند چه رسد به اینکه انسان در بیابان تنها باشد فرمود ما او را به حال خودش رها میکنیم اینکه وجود مبارک پیغمبر (علیه وعلی آله آلاف التحیة والثناء) بارها به خدا عرض میکرد «لاتکلنى إلی نفسى طرفة عین أبداً» «برحمتک استغیثُ» و وجود مبارک صدیقهٴ کبرا (سلام الله علیها) دید پدر بزرگوارش این را خیلی ذکر میکند باز میفرمایند این را به صورت حرز قرار دادند دستور دادند در نگین انگشترشان نوشتند با خودشان داشتند که «یا حیّ یا قیوم برحمتک استغیث فاغثنى ولاتکلنى إلی نفسى طرفة عین» برای اینکه از بدترین خطرها این است که انسان به حال خودش رها بشود مشکلش این است که نمیداند تحت ولایت کیست آن وقت تحت ولایت ﴿واجلب علیهم بخیلک و رجلک﴾ میشود و نمیفهمد عمری تحت ولایت شیطان است اینکه میگوید من هر چه دلم میخواهد میکنم هر جا دلم بخواهد میروم همین است خدای سبحان که کسی را به حال خود رها میکند تکویناً که محال است که کسی به حال خود رها بشود چون تفویض است چون موجود ممکن تمام حیاتش به ذات اقدس اله است ذاتش وصفش اما آن لطف خاصی را که تا حال نسبت به او مبذول میکرد حالا مبذول نمیکند این یک وصف عدمی است اضلال هم همینطور است که قبلاً هم ملاحظه فرمودید ﴿یضلّ من یشاء﴾ نه یعنی یک چیزی به کسی میدهد به نام ضلالت چون ضلالت عدمی است فقدان هدایت است یعنی آن لطف هادیانهای که قبلاً داشت حالا ندارد ﴿و مایمسک فلا مرسل﴾ نه اینکه یک چیزی به کسی بدهد به عنوان رهایی به نفس یا ضلالت و مانند آن، آن وقت این شخص در همان طغیان خود کورکورانه راه میرود و نمیداند بنابراین آنهایی که ﴿لایرجون لقائنا﴾ منشأش غفلت است و مساجد و حسینیهها و روحانیت متعهد کار اصلیاش تذکره است بارها به عرضتان رسید مشکل مملکت ما مشکل دولت و ملت ما مشکل علمی نیست که الآن ما چیزی را ندانیم البته مشکل خواص همین است مثلاً در یک کشور هفتاد میلیونی شاید مثلاً یک میلیون اگر ما با خوشباوری نگاه کنیم اینها مشکل علمی دارند یعنی در صدد تحقیق مسائل عمیق جهانبینی هستند یا صنعتاند یا فنآوریاند و مانند آن اما آن شصت و نه میلیون مشکلشان مشکل عملی است یعنی روی بدیهیات میلغزند الآن تمام این محاکم دادگستری را که شما میبینید، میبینید این دستگاههای قضایی و دادگستری جزو پرتر افیکترین ادارات است که مسجدها در ماه مبارک رمضان اینقدر جمعیت ندارد ولی پروندههایشان را که نگاه میکنید روی همان الفبای دین است یعنی اختلاف بین موجر و مستاجر هست کم فروشی هست گرانفروشی هست خلف وعده هست بد نگاه کردن هست بد گفتن است اینها دیگر مشکل علمی نیست که همه میدانند که این اختلاف بد است کم فروشی بد است گرانفروشی بد است مغبون کردن بد است زیر و رو دو جور باشد بد است موجر و مستاجر نباید بالاخره بیجا تخلیه کنند یا بیجا اجاره را ندهند اینها بدیهیات و الفبای دین است آنکه مشکل ایجاد کرده غفلت است یاد مرگ را فراموش کردن است مسجدها کارشان همین است آن مطالب علمی را انسان باید بگذارد به جای همایشها و مطالب علمی جایشان خوب است اگر یک واعظی رفته روی منبر چهار نفر را اصلاح کرده با یک بیان خوبی با یک شعری با یک پندی با یک نصیحتی با یک روایتی این موفق است مشکل جامعه ما الآن این نیست که انسان بیاید آن مطالب عمیق را آن مطالب عمیق مال اینجاها است حوزه است و دانشگاه است و مجالس تخصصی است اما اکثری ما جامعه ما و خود ما مشکل ما غفلت است و اینکه ذات اقدس اله مکرر در مکرر فرمود اینها فراموش کردند اینها غافلند ما اینها را تذکره دادیم ﴿ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر﴾ با صدای بلند فرمود آیا کسی هست که به یادش بیاید ما این تریبون تذکره دست ما است اگر همین الفبای دین است همین رسالهٴ عملیه است اینها مشکلی نیست اگر جامعهٴ ما همین رساله را عمل بکند همین الفبای دین را عمل بکند ما هیچ مشکلی نداریم خب کسی میشود بگوییم رشوه گرفتن را نداند بد است اطلاعات فروشی را بد است نمیداند جاسوسی را بد است آخر اینها که دیگر مسائل پیچیده نیست اینها جزو مسائل ابتدایی دین است فرمود به اینکه اینها منشأش غفلت است منشأش نسیان است اما مشکل جدی است غفلت زدایی کار اساسی انبیا است تذکره کار اساسی انبیا است نظیر ﴿فبأیّ ٰالاٰء ربّکما تکذبان﴾ که ترجیع بند گونه سورهٴ الرحمن است سورهٴ قمر هم این است ﴿لقد یسّرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر﴾ چندین جا در همان سوره بعد از اینکه پشت سر هم آیات را ذکر میکند فرمود این تذکره است آیا کسی هست گوش بدهد آیا کسی هست به یادش بیاید این صدا صدای آشنا است آیا کسی هست گوش دهد این صدا از کجا است به دنبالش برود بالاخره کسی که مسافر است میداند صدای زنگ گردن شتر به کدام سمت میرود قافله را میشناسد که این صدای جرس از کجا آمده به کجا دارد میرود خوب که گوش میدهد میبیند که این صدا صدای آشنا است آدم هم وقتی یک صدایی از دم در بیاید بگوید کیست یا تلفن بکنند کیست میفهمد آشنا است یا بیگانه است انبیا حرفشان آشنا است یعنی آدم که گوش میدهد میبیند که این حرف را من یک جا شنیدهام همهٴ ما این حرفها را شنیدیم حالا آن روزی که گفتیم ﴿قالوا بلیٰ﴾ در ﴿قالوا بلی﴾ یا آنجا بود یا ﴿فألهمها فجورها و تقواها﴾ بود یا ﴿أقم وجهک للدین حنیفاً﴾ بود بالاخره همه ما این حرفها را سابقه داریم اگر یک کسی دم در باشد یا تلفن کند ما کاملاً میشنویم این صدا صدای آشنا است خدا میفرماید صدای انبیا برای گوش جان شما آشنا است اینها آمدند شما را از آن غفلت بیرون بیاورند همین. ﴿فنذر الذین لایرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون﴾ بعد میفرماید ای انسان آخر شتابزده درخواست عذاب میکنی برای چه ﴿و إذا مس الإنسان الضر دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ این میتواند با استعمال در آن جامع انتزاعی به هر دو متعلق باشد بیان هر دو این است که آیا این ﴿دعانا﴾ این ﴿لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ متعلق به ﴿دعانا﴾ است یعنی در همه حال ما را میخوانند یا ﴿إذا مس الانسان الضرّ﴾ لجنبه أو قاعداً أو قائماً دعانا اگر نشسته باشد مشکل پیش بیاید دعانا ایستاده باشد مشکل پیش بیاید دعانا خوابیده باشد مشکل پیش بیاید دعانا یا جامع هر دو است در قبال البته این تطبیق شده است به اینکه کسانی که مشکل درمانی دارند بعضیها نشسته نماز میخوانند بعضیها ایستاده نماز میخوانند بعضیها به پهلو آرمیده نماز میخوانند نظیر آنچه که در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ آل عمران آمده که روایتی که در ذیل این آیه است همان اقامهٴ نمازها در حالتهای گوناگون را یادآور شده است آیهٴ 191 سوره مبارکه آل عمران این است ﴿أولی الالباب﴾ کیانند ﴿الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم﴾ مردان الهی و اولو الألباب کسانی هستند که اگر میتوانند ایستاده نماز میخوانند نشد نشسته میخوانند نشد به پهلو البته این روایت مزاحم با اطلاق نیست آن حکم فقهیاش محفوظ است اما مردان الهی کسانی هستند که در جمیع حالات به یاد ذات اقدس اله هستند چه ایستاده چه نشسته چه به پهلو آرمیده اینجا هم در مقابل کسانی که سختی دیدند در هر سه حال میگویند خدا خب حالا اگر انسان اینچنین است که در همهٴ حالات میگوید خدا و فوراً او را میخواند برای کشف آن هم مقطعی هم میخواند آن وقت چرا انسان عجولانه برای خود و برای دیگران تصمیم به نفرین بگیرد فرمود شما شتابان میگویی خدا و شتابزده هم یادت میرود هر دو بخشش عجول هستی ﴿و کان الإنسان عجولا﴾ هم شتابان میگویی یا الله هم زود یادت میرود الله گفتنت را ﴿و إذا مس الإنسان اضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً فلمّا کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلی ضر مسّه﴾ گویا اصلاً نگفته بود خدا این هم منشأ غفلت است این است که میگویند همیشه به یاد خدا باشید غفلت نداشته باشید برای همین است و آن یک نعمتی است انسان با خدای خودش رابطه داشته باشد حالا چرا فراموش بکند خب انسان این خصیصه را دارد که وقتی که گرفتار شد به کسی که میتواند گرفتاری او را برطرف کند اهل تملق است نسبت به او اظهار حاجت میکند و مانند آن او خدا را هم در همین حد میخواند دیگر نمیداند که چه کسی او را اینجا آورده و چه کسی او را اینجا دارد میبرد این را نمیبیند که این بزرگان میگویند به اینکه حالا کسی که رفته یا حوزه یا دانشگاه چهار تا کلمه درس خوانده بعد خدا یادش میرود دیگر نمیداند که چه کسی دست او را برد به مکتب و که او را از مکتب به مدرسه و راهنمایی و دبیرستان و حوزه و دانشگاه برد چه کسی دست او را گرفته ﴿ما من دابةٍ إلا هو آخذ بناصیتها﴾ اصلاً زمامش به دست کیست چه کسی او را آورده اینجا چه کسی او را نشانده چه کسی او را خوابانیده چه کسی در خواب کنار بالین او حفاظت او را به عهده گرفته خدا میفرماید در همه حال من بودم ﴿من یکلئلم بالّیل والنهار من الرحمن﴾ حالا شما زمان بیداری خیال میکنید که خودتان را حافظید حالا خوابیدید این همه حشراتی که از کنار گوش آدم چشم آدم اعضا و جوارح آدم رد میشود چه کسی شما را در خواب حفظ میکند وقتی خسته شدید میفهمید که از شب تا صبح چند بار از پهلو به پهلو غلطیدید اینطور نیست که ما شما را تر و خشک میکنیم جابجا میکنیم مثل یک مادری که مواظبت کودکش وقتی این پهلو خسته شد پهلوی دیگر میخواباند یعنی شما آدمی که خوابید شب تا صبح مثلاً هشت ساعت خوابید مخصوصاً جوان است متوجه نیست این میداند چند بار از این پهلو به آن پهلو آمده این که نمیداند و همه این غلطیدن از پهلوی راست به پهلوی چپ حساب شده است خب حالا چه کسی خسته شدهاید این خستگی شما را رفع میکند چه کسی شما را جابجا میکند تر و خشک میکند چه کسی مواظب است که حشراتی به گوشتان نیاید ﴿من یکلئلم بالّیل والنهار من الرحمن﴾ لذا خوابیدن یک دعایی دارد برخاستن یک دعایی دارد خدا را شکر که سالماً برخاستیم فرمود شما این حالت را دارید ما لحظه به لحظه شما را داریم جابجا میکنیم آن وقت البته غافل هستید عمده این است که انسان این غفلت خودش را برطرف کند انبیا بخش اساسیشان برای موعظه است برای غفلت زدایی است البته چون اگر همه را بخواهند به آن مراحل علمی دعوت کنند که خب همه نه آن کشش را دارند نه شدنی است خب اگر همه بیایند متخصص در رشتههای فقه و اصول بشوند یا رشتههای طب و درمان بشوند که زندگی فلج است نه همه این استعداد را دارند نه مصلحت این است آنکه مشکل عمومی است غفلت است آن که مشکل عمومی است موعظه است.
سؤال: جواب: نه خب برای اینکه امتحان الهی هم برکت است در همان بخشی که دارد که ما امتحان کردیم اینها بیراهه میروند میفرماید ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ ما اینها را یک قدری فشار آوردیم که بگویند یا الله که در همان حال ما دَرِ رحمت را باز کنیم چرا نکردند ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ چرا نگفتند یا الله در حال خوشی که نگفتند ما یک قدری فشار آوردیم که بگویند یا الله ما باز آن را هم قبول کنیم آن را نکردند دیگر دیدیم اینطور است ﴿فتحنا علیهم أبواب کل شیءٍ حتی إذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتةً﴾ دیدیم آخر موعظه کردیم نشد در حال عادی نشد یک کمی فشار آوردیم که بگویند یا الله آن هم نشد بعد درهای رحمت را به عنوان آزمون به روی آنها باز کردیم وقتی پر نعمت شدند در این نعمتهای فراوان اینها را گرفتیم خب چرا نگفتند ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ چرا نگفتند یا الله ما آن را هم که قبول میکردیم این همان سعهٴ رحمت الهی است ﴿فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلی ضرّ مسه﴾ این نهایت غفلت انسان است که ﴿فی طغیانهم یعمهون﴾ ﴿کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون﴾ اگر کسی اهل اسراف باشد این را زینت میداند این کار را کار خوب میداند حالا کیست؟ شیطان ﴿زین لهم سوء أعمالهم﴾ این است یا عوامل دیگر دارد این کار برای انسان زیبا است این کار را میپسندد در حالیکه این کار برای انسان زیانبار است.
والحمد لله رب العالمین
منشأ کفر غفلت و دنیا زدگی و نیسان آخرت است
کسی که صبغه دنیایی دارد در کار عجول است
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ ٭
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
بعد از اینکه معارف توحید و معاد و همچنین وحی و نبوت را بازگو فرمود انقسام مردم به دو قسم مومن و کافر را اشاره کرده و منشأ کفر هم غفلت و دنیا زدگی و نیسان آخرت است آنگاه حکم این دو گروه را هم بیان فرمود که اینها بعد از مرگ سرنوشت آنها چیست آنگاه به یک مطلب روانی پرداخت و منشأش را هم ذکر فرمود. فرمود تودة مردم در سختیها درخواست مرگ، نابودی، فنا و گاهی هم انتحار میکنند و این روا نیست سرش آن است که دنیا نقد است و آخرت آخر است متأخِر است دیرتر است از دنیا بعنوان عاجله یاد شده است ﴿من کان یرید العاجلة عجّلنا له فیها ما نشاء لمن نرید﴾ که از دنیا بعنوان عاجله یاد شده است کسی که صبغة دنیایی دارد در کار عجول است اینکه غالب انسانها چون صبغة دنیایی دارند دربارة آنها فرمود: ﴿وکان الإنسٰن أکثر شیءٍ جدلاً﴾ یا ﴿کان الإنسان عجولاً﴾ و مانند آن اما آنها که صبغة آخرت دارند به تعبیر علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) از فرزندان آخرتند که فرمود «لکل من الدنیا و الآخرة بنون فکونوا من أبناء الآخرة و لا تکونوا من أبناء الدنیا» اینها حلیم و صبور و بردبارند عجول نیستند پس کسی که اهل دنیاست عجول است ﴿و کان الإنسان عجولاً﴾ این غالب مواردی که از انسان مذمت شده است بلحاظ طبیعت اوست نه فطرت او و کسانیکه اهل آخرتند اهل صبر و بردباریاند فرمود همین انسان دنیازده که به مقتضای خود دنیا شتابان کار میکند اگر یک حادثة تلخی پیش آمد درخواست مرگ، عذاب، نابودی میکند گاهی خودش را نفرین میکند گاهی بچههایش را نفرین میکند گاهی سایر اعضای خانواده را نفرین میکند و درخواست مرگ میکند یا اگر با کسی کینه توزی داشت نسبت به او نفرین میکند و زوال او را از خدا میخواهد این نسبت به شرّ استعجال دارد شتابان کار میکند پس دنیا طبعش نقد است از او به عنوان عاجله یاد شده است چه اینکه آخرت بعد از دنیا است و متأخر است و شتابان نیست کسی که دنیا گرا است ﴿وکان الإنسان عجولاً﴾ خواهد بود و کسی که اهل آخرت است صبور و حلیم و بردبار است که فرمود «لکل منهما بنون فکونوا من أبناء الآخرة و لاتکونوا من أبناء الدنیا». مطلب سوم این است که انسان عجول چون کم تحمل است اگر یک حادثه تلخی پیش آمد فوراً نفرین میکند درخواست مرگ میکند غافل از اینکه این مرگ یا نفرین عذاب را مضاعف میکند نه اینکه عذاب را برطرف کند اینها چون خیال میکنند با مردن از بین میروند و بعد احساسی ندارند درخواست مرگ میکنند یا دست به انتحار میزنند در حالیکه مرگ یک میلاد جدید و یک هجرتی است که بعد از زوال تعلق روح از بدن تازه انسان مورد سؤال قرار میگیرد که این وظایفت را انجام دادی یا انجام ندادی اگر بداند مرگ یک میلاد جدید است و اولین لحظهٴ بازپرسی و سؤال است هرگز کسی دست به انتحار نمیزند یا نفرین نمیکند مرگ خودش یا مرگ دیگری را نمیخواهد پس انسان عادی مستعجل است شتابان کار میکند لذا همانطوری که درباره خیر دعایی دارد درباره شر هم دعایی دارد که در سورهٴ اسراء فرمود ﴿ویدع الإنسان بالشر دعائه بالخیر﴾ آیهٴ 11 سورهٴ مبارکهٴ اسراء این است ﴿ویدع الإنسان بالشر دعاءه بالخیر و کان الإنسان عجولاً﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ انفال هم قبلاً گذشت که یک عدهای درخواست عذاب نقد کردند آیهٴ 32 سورهٴ انفال این بود که عدهای به حضور پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) رسیدند گفتند این جریان ولایت و مانند آن اگر حق است ﴿وإذ قالوا اللّهم إن کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجارة من السماء أوائتنا بعذاب ألیم﴾ خب اینگونه از افراد درخواست عذاب نقد میکردند حالا یا نسبت به خودشان نفرین میکردند یا نسبت به دیگران نفرین میکردند یا درخواست عذاب میکردند و مانند آن چه اینکه همین گروه هم وقتی وارد صحنهٴ برزخ میشوند یا قبل از قیامت کبرا برابر آیهٴ 16 سورهٴ مبارکهٴ صاد (ص) آنجا عرض میکنند ﴿ربّنا عجّل لنا قطّنا قبل یوم الحساب﴾ قط یعنی نصیب یعنی عذابی که میخواهی به ما بدهی قبل از روز محاسبه بده که ما دیگر راحت بشویم این شتابزدگی انسان است چه در دنیا چه در برزخ چه قبل از صاهرهٴ قیامت و آن صحنه قیامت هست برای اینکه این طبعاً اینچنین تربیت شده است خدای سبحان میفرماید به اینکه ما کارمان برابر رحمت است پس آن دو سه مطلب مربوط به درخواست انسانهای دنیا زده است اما این دو سه مطلب دیگر مربوط به پاسخ ذات اقدس اله است فرمود خدای سبحان برابر رحمت کار میکند یک, یعنی کل برنامههای الهی رحیمانه است دو: این رحمت امام جماعت سایر اوصاف الهی است که بحثش مبسوطاً گذشت اینکه «سبقت رحمته غضبه» به این معنا نبود که رحمت خدا بیش از غضب خدا است بلکه به این معنا بود که رحمت خدا امام جماعت اوصاف خدا است همان بیان نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) است که در آن دعا عرض کرد «یا من تسعی رحمته أمام غضبه» خدای سبحان اسمای حسنای فراوانی دارد که جوشن کبیر بخشی از آنها را ذکر کرده امام همهٴ اینها رحمان است گرچه امام آن ائمه الله است ولی امام همه اینها الرحمن است الرحمن او ضار است نافع است ودود است شفا میدهد رازق است خالق است و اینها یعنی برابر رحمت کار میکند این الرحمن که إمام الأسماء است مقابل ندارد مقابل رحیم غضبناک بودن خدا و منتقم بودن خدا و معذب بودن خدا مطرح است مقابل رحیم اما آن الرحمن مطلق مقابل ندارد مقابلش عدم است نه غضب آن رحمت مطلقهای که وسعت کل شیء «رحمتى وسعت کل شیء» یا «برحمتک التى وسعت کل شیء» او دیگر مقابل ندارد مقابل او عدم است نه غضب آن رحمت فرمان میدهد که کجا فلان اسم ظهور کند کجا فلان وصف ظهور کند کجا فلان اسم پیاده بشود کجا فلان وصف پیاده شود این همان بیان نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) است که «یا من تسعی رحمته أمام غضبه» او اگر بخواهد به جامعه انسانیت رحم بکند دستور میدهد یک جا ﴿أشداء علی الکفار﴾ باشید «أشدّ المعاقبین فى موضع النکال والنقمة» و مانند آن قبلاً هم مثال زده شد که اگر یک پزشک معالج عادلی جراح باشد و دانشجویان زیادی هم تربیت کرده باشد همه آنها تحصیل کرده، حاذق، عادل باشند این بیمارستانی که تمام بخشهایش مربوط به جراحی است انسان وقتی وارد این بیمارستان شد میبیند عدهای کارد و چاقو و وسائل برش دست آنها است عدهای هم وسایل پانسمان دست آنها است دارو و مرهم و باند و اینها دستشان است خب یکی قلب را میشکافد یکی مرهم میدهد یکی دست را میشکافد یکی پانسمان میکند همه آنها به دستور آن پزشک حاذق مهربان عادل است که میبیند کجا باید قلب این بیمار را بشکافد درمان کند کجا با دارو باید حل بکند بنابراین تابلوی این بیمارستان را رحمت مطلقه تشکیل میدهد هیچکدام اعضای این بیمارستان با بیماران درگیر نیستند حالا فرض کنید همه اینها مجروحان جنگی را دارند درمان میکنند یک بیمارستانی است که صدر و ساقهاش رحمت و عنایت و لطف است در همان جبهه یک چنین بیمارستانی تاسیس شده است که خود بسیجیها دارند اداره میکنند آن پزشکش هم بسیجی است آن کارگردانان آن هم بسیجیاند زیر مجموعه آن بسیجیاند همه انسانهای وارسته و عادلند اگر کسی وارد این بیمارستان بشود میبیند آن اصلی که در این بیمارستان حکومت میکند اصل رحمت است منتها یک سرباز زخمی یا یک سپاهی یا آن بسیجی زخمی با دارو باید درمان بشود با پماد باید حل شود آن قسمت زخمش یکی هم باید جراحی شود اینطور نیست که حالا آنجایی که جراحی شده روی قهر باشد ممکن است آن کسی که تحت عمل جراحی است درد احساس بکند ولی اساس بیمارستان بر شفا و رحمت است اساس هندسه الهی بر رحمت است اینچنین نیست که خدای سبحان بخواهد قهری نسبت به کسی اِعمال بکند این قهرش ماموم است امام این قهر آن مهر است آن دستور میدهد که اینجا جای «أشد المعاقبین فی موضع النکال والنقمة» است اینجا شما اگر بخواهید گذشت بکنید جامعه فاسد میشود فرمود اینجا ﴿لاتاخذکم بهما رأفة فی دین الله﴾ این یک رأفت کاذب است شما اگر بزهکار را رها بکنید در اجرای حد گرفتار عاطفهٴ وهمی بشوید فساد دامنگیر میشود پس ﴿لاتاخذکم بهما رأفة فی دین الله﴾ فتحصل که در نظام کیان در جهان کلی آنکه پرچمدار همهٴ اینها است که ذات اقدس اله است به صبغهٴ رحمت رحمانیه دارد اداره میکند. مطلب دوم آن است که آن رحمت رحمانیه مقابل ندارد آن رحمت رحمانیه مقابلش عدم است. مطلب سوم آن است که زیر پوشش این رحمت رحمانیه رحمت رحیمیه قرار دارد غضب و انتقام قرار دارد که همه اینها برابر آن رحمت رحمانیه عمل میکنند کجا «أرحم الرّاحمین» باشد «فى موضع العفو والرحمة» کجا «أشدّ المعاقبین» باشد «فى موضع النکال والنقمة» همهٴ اینها به رهبری و امامت آن الرحمن مطلق دارند کار میکنند سورهٴ مبارکهٴ الرحمن هم اینچنین است نعمتهای الهی را که دراین سوره میشمارد به بخشهای بهشت میرسد تعریف میکند ﴿فبأیّ ٰالاء ربکما تکذّبان﴾ به جهنّم و شعلات جهنم ﴿یرسل علیکما شواظ من نار ونحاس فلا تنتصران ٭ فبأیّ آلاء ربّکما تکذبان﴾ یعنی وقتی که از راه هندسه عالم میشمارد همانطوری که فواکه بهشتی و غرف بهشتی و ﴿حور مقصورات فی الخیام﴾ را میفرماید ﴿فبأیّ آلاء ربّکما تکذبان﴾ ﴿یرسل علیکما شواظ من نار ونحاس فاتنتصران ٭ فبأیّ آلاء ربّکما تکذبان﴾ همانطوری که آن سیب و گلابی خیلی خوب است این مواد آتشزا و انفجار و آدم سوز هم خیلی خوب است این در آن نظام احسن و نظام کلی است که هر کدام به جای خود خوب است خیلی از ماها وقتی وارد قیامت شدیم انشاءالله اهل بهشت باشیم اگر دستمان به در و دیوار جهنم برسد این در و دیوار جهنم را میبوسیم میگوییم تو باعث شدی که ما از ترس تو آلوده نشدیم وگرنه اینجا میآمدیم اگر جهنم نباشد و آن ترس نباشد و آن تعذیب الهی نباشد خیلیها به طرف فساد میروند در حقیقت اگر آن یادآوری الهی نباشد که باطن هر گناهی جهنم است خیلیها به طرف فساد میروند اینهم یک مطلب. ذات اقدس اله میفرماید ما عجولانه کار نمیکنیم شما اگر یک حادثه تلخی برسد درخواست عذاب میکنید یا در صدد انتحار هستید یا نفرین میکنید طبق این سه چهار آیهای که خوانده شد ﴿ویدع الإنسان بالشر دعائه بالخیر﴾ این یک ﴿ربّنا عجّل لنا قطّنا قبل یوم الحساب﴾ که مربوط به بعد از مرگ است دو، ﴿إن کان هذا هو الحق من عندک، فامطر علینا حجارةً من السماء أو ائتنا بعذاب ألیم﴾ سه، این طوائف آیات نشان میدهد که انسان کمحوصله است بعد ذات اقدس اله میفرماید به اینکه ما اینجور نیستیم که حالا فوراً او درخواست مرگ کرد یا بچهاش را نفرین کرد یا همسرش را نفرین کرد یا رفیقش را نفرین کرد فوراً نفرین او را مستجاب کنیم دعای خیر را مستجاب میکنیم ما نسبت به خیر سریعالحسابیم یعنی اگر کسی نسبت به مومنی دعای خیر بکند از وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی اله آلاف التحیة والثناء) رسیده است که چند دعا است که بدون حجاب است یعنی بالا میرود «دعوتان لیس بینهما و بین الله سبحانه تعالی حجاب» یکی همان «دعوة المرء لأخیه بظهر الغیب» یک کسی برای برادر مومنش در غیاب او دعا بکند حل مشکل او را از ذات اقدس اله مسئلت بکند که حالا مشکل دنیایی دارد مشکل اخروی دارد ممکن است خدا دعای ما را در اثر سیئات ما مستجاب نکند یا دیر مستجاب کند اما دعای مومن نسبت به مومن را در این حدیث نورانی فرمود سریعاً استجابت میکند هیچ حجابی ندارد خدا میفرماید حالا که این مومن به فکر مومن دیگر است من که اولی به رحمتم فرمود این دعا حجابی ندارد بین این دعا و اجابت ذات اقدس اله خب اینجا خدا به عنوان سریع الحساب ظهور میکند اما نفرینها را اینطور نیست حالا اگر کسی نسبت به دیگری بد کرد ظلم کرد او هم رنجید و نفرین کرد اینطور نیست که حالا نفرین سریعاً بگیرد بعضی از نفرینها که از یک قلب شکستهای برخواست ممکن است سریعاً اثر کند اما غالب نفرینها و غالب این بدخواهیها با تأتّی همراه است با عجله همراه نیست چه برای خود انسان چه برای دیگری فرمود ﴿ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی إلیهم أجلهم﴾ اگر هر کسی بیحوصله شد نفرین کرد ما نفرینش را مستجاب کنیم که بساط خیلیها سریعاً برچیده میشود اینطور نیست ما مهلت میدهیم برای اینکه خود انسان هم کم حوصله است هم کم ظرفیت حالا بسیار خوب یک کسی یک حادثه تلخی پسرش برادرش نسبت به او بد کرد او نفرین کرد خدایا جان مرا بگیر یا مرا از این دنیا ببر فرمود ما یک کمی بیماری به طرف او متوجه کنیم او دادش درمیآید ﴿دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ یک کمی ما بخواهیم فشار بدهیم این نالهاش بلند است این چگونه میتواند عذاب ما را تحمل بکند ﴿و إذا مس الإنسان الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ او یک چنین چیز ضعیفی است اگر نشسته است که دادش بلند است اگر ایستاده است که دادش بلند است اگر به پهلو خوابیده دادش بلند است در هر سه حال بالاخره فریادش بلند است بعضیها هستند که در بیمارستان باید مستجع باید باشند یا مابنته باید باشند مستنقی باید باشند بعضیها هستند که باید بنشینند بعضیها هستند که قدرت نشستن ندارند فرمود در همه حال ما را میخوانند یا اشاره به استیعاب احوال است که در جمیع حالات میگوید یا الله حالا بر فرض هم یا الله نگوید لفظاً نگوید یا الله قلبش با ما است مشکلش را از ما میخواهد این روایت را هم قبلاً ملاحظه فرمودید که مرحوم صدوق رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف توحیدشان نقل میکند که وجود مبارک امام (سلام الله علیه) با برخی از همراهانشان رفتند به عیادت بیماری آن بیمار در رختخوابش از این پهلو به آن پهلو میغلطید یا در رختخواب بود آه داشت آنکه در خدمت حضرت بود به این بیمار گفت چرا میگویی آه بگو یا الله مرحوم صدوق رضوان الله تعالی علیه در این کتاب شریف توحید نقل میکند که ذات مقدس معصوم (سلام الله علیه) به این همراهش فرمود «آه اسم من أسماء الله سبحانه تعالی» این در حقیقت خدا را میخواهد حالا یا اسمش را میبرد یا نمیبرد شما اصرار نداشته باش بگوید یا الله این با تمام وجود میگوید خدا این آهی که او میگوید یعنی کسی که مشکل مرا حل بکند خوب مسلمان است شیعه است او را میخواهد بنابراین انسان در تمام حالات با او سروکار دارد فرمود حالا تو که اینطوری ﴿إذا مس الإنسان الضر دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ خب چرا نفرین میکنی چرا برای خودت چرا برای دیگران شما که اینقدر ظرفیتتان کم است بنابراین توقع نداشته باشید ذات اقدس اله مثل شما عجولانه کار بکند در بعضی از روایات هم آمده است کسی عجولانه کار میکند که میترسد از دست او حادثه رخت بربندد و در رود در قرآن هم فرمود ﴿و مانحن بمسبوقین﴾ کسی که قضا و قدر ما را جلو نمیزند ما پس بیافتیم که جلو باشید دست ما هستید دنبال باشید دست ما هستید ما مسبوق نیستیم ﴿قدّرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین﴾ که کسی سابق بشود قضا و قدر ما بشود دنبال اینطور نیست اینکه فرمود اینها معجز نیستند ﴿ولایحسبن الذین کفروا سبقوا﴾ اینها خیال نکنند جلو زدند کجا رفتند آنجا هم بالاخره ملک ما است آنجا هم ماموران ما هستند آنجا هم ما حضور داریم اینها حرکت کردند وگرنه ﴿هو الأول و الآخر والظاهر والباطن﴾ اینطور نیست که اینها که رفتند جلو افتادند که ﴿ولایحسبنّ الذین کفروا سبقوا﴾ بخش دیگر فرمود ﴿وما نحن بمسبوقین﴾ کسی که نمیتواند از ما جلو بزند که فرض ندارد که یک موجود محدود بتواند نامحدود را کنار بزند بنابراین فرمود به اینکه وضع ما این است اما کسانی که خیلی بیراهه رفتند ما آنها را نمیگیریم فقط به حال خودشان رها میکنیم که این از بدترین انحای عقوبت است فرمود ﴿ولو یعجّل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی إلیهم أجلهم﴾ اگر ما اینکار را میکردیم اجل اینها به طرف اینها میآمد گفتند لقضی معنای لنزل یا لأنزل در آن تضمین شده است یعنی مدت اینها به سر میآمد مرگ اینها فرا میرسید به حیات اینها خاتمه داده میشد ولی این کار را نمیکنیم در بخشهای دیگر همین سورهٴ مبارکهٴ یونس آیهٴ 7 فرمود که ما که معارف را گفتیم مردم دو قسمند یک عده به قیامت معتقد نیستند لقای ما را امیدوار نیستند ﴿إن الذین لایرجون لقائنا ورضوا بالحیاة الدنیا واطمئنّوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون ٭ أولئک مأواهم النار﴾ الآن میفرماید به اینکه اینهایی که ما گفتیم ﴿لایرجون لقائنا﴾ اینها را هدایتشان کردیم از راه عقل و فطرت نپذیرفتند وحی فرستادیم نپذیرفتند مهلت دادیم برنگشتند خب همهٴ راهها را ما جلوی آنها گشودیم اینها را به حال خودشان رها میکنیم ﴿فنذر الذین لایرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون﴾ که این از بدترین کیفرها است که انسان به حال خود رها شود انسان که به حال خود رها شد که اینطور نیست که خودکفا باشد خب دیگری او را میگیرد میرباید اینطور نیست که حالا شیاطینی که آمادهاند برای ربودن ﴿وشارکهم فی الأموال والأولاد﴾ از یک سو ﴿وأجلب علیهم بخیلک و رجلک﴾ از سوی دیگر، پیاده نظام دارد سواره نظام دارد کاملاً مواظب یک انسانی که در راه است او را گمراه بکند چه رسد به اینکه انسان در بیابان تنها باشد فرمود ما او را به حال خودش رها میکنیم اینکه وجود مبارک پیغمبر (علیه وعلی آله آلاف التحیة والثناء) بارها به خدا عرض میکرد «لاتکلنى إلی نفسى طرفة عین أبداً» «برحمتک استغیثُ» و وجود مبارک صدیقهٴ کبرا (سلام الله علیها) دید پدر بزرگوارش این را خیلی ذکر میکند باز میفرمایند این را به صورت حرز قرار دادند دستور دادند در نگین انگشترشان نوشتند با خودشان داشتند که «یا حیّ یا قیوم برحمتک استغیث فاغثنى ولاتکلنى إلی نفسى طرفة عین» برای اینکه از بدترین خطرها این است که انسان به حال خودش رها بشود مشکلش این است که نمیداند تحت ولایت کیست آن وقت تحت ولایت ﴿واجلب علیهم بخیلک و رجلک﴾ میشود و نمیفهمد عمری تحت ولایت شیطان است اینکه میگوید من هر چه دلم میخواهد میکنم هر جا دلم بخواهد میروم همین است خدای سبحان که کسی را به حال خود رها میکند تکویناً که محال است که کسی به حال خود رها بشود چون تفویض است چون موجود ممکن تمام حیاتش به ذات اقدس اله است ذاتش وصفش اما آن لطف خاصی را که تا حال نسبت به او مبذول میکرد حالا مبذول نمیکند این یک وصف عدمی است اضلال هم همینطور است که قبلاً هم ملاحظه فرمودید ﴿یضلّ من یشاء﴾ نه یعنی یک چیزی به کسی میدهد به نام ضلالت چون ضلالت عدمی است فقدان هدایت است یعنی آن لطف هادیانهای که قبلاً داشت حالا ندارد ﴿و مایمسک فلا مرسل﴾ نه اینکه یک چیزی به کسی بدهد به عنوان رهایی به نفس یا ضلالت و مانند آن، آن وقت این شخص در همان طغیان خود کورکورانه راه میرود و نمیداند بنابراین آنهایی که ﴿لایرجون لقائنا﴾ منشأش غفلت است و مساجد و حسینیهها و روحانیت متعهد کار اصلیاش تذکره است بارها به عرضتان رسید مشکل مملکت ما مشکل دولت و ملت ما مشکل علمی نیست که الآن ما چیزی را ندانیم البته مشکل خواص همین است مثلاً در یک کشور هفتاد میلیونی شاید مثلاً یک میلیون اگر ما با خوشباوری نگاه کنیم اینها مشکل علمی دارند یعنی در صدد تحقیق مسائل عمیق جهانبینی هستند یا صنعتاند یا فنآوریاند و مانند آن اما آن شصت و نه میلیون مشکلشان مشکل عملی است یعنی روی بدیهیات میلغزند الآن تمام این محاکم دادگستری را که شما میبینید، میبینید این دستگاههای قضایی و دادگستری جزو پرتر افیکترین ادارات است که مسجدها در ماه مبارک رمضان اینقدر جمعیت ندارد ولی پروندههایشان را که نگاه میکنید روی همان الفبای دین است یعنی اختلاف بین موجر و مستاجر هست کم فروشی هست گرانفروشی هست خلف وعده هست بد نگاه کردن هست بد گفتن است اینها دیگر مشکل علمی نیست که همه میدانند که این اختلاف بد است کم فروشی بد است گرانفروشی بد است مغبون کردن بد است زیر و رو دو جور باشد بد است موجر و مستاجر نباید بالاخره بیجا تخلیه کنند یا بیجا اجاره را ندهند اینها بدیهیات و الفبای دین است آنکه مشکل ایجاد کرده غفلت است یاد مرگ را فراموش کردن است مسجدها کارشان همین است آن مطالب علمی را انسان باید بگذارد به جای همایشها و مطالب علمی جایشان خوب است اگر یک واعظی رفته روی منبر چهار نفر را اصلاح کرده با یک بیان خوبی با یک شعری با یک پندی با یک نصیحتی با یک روایتی این موفق است مشکل جامعه ما الآن این نیست که انسان بیاید آن مطالب عمیق را آن مطالب عمیق مال اینجاها است حوزه است و دانشگاه است و مجالس تخصصی است اما اکثری ما جامعه ما و خود ما مشکل ما غفلت است و اینکه ذات اقدس اله مکرر در مکرر فرمود اینها فراموش کردند اینها غافلند ما اینها را تذکره دادیم ﴿ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر﴾ با صدای بلند فرمود آیا کسی هست که به یادش بیاید ما این تریبون تذکره دست ما است اگر همین الفبای دین است همین رسالهٴ عملیه است اینها مشکلی نیست اگر جامعهٴ ما همین رساله را عمل بکند همین الفبای دین را عمل بکند ما هیچ مشکلی نداریم خب کسی میشود بگوییم رشوه گرفتن را نداند بد است اطلاعات فروشی را بد است نمیداند جاسوسی را بد است آخر اینها که دیگر مسائل پیچیده نیست اینها جزو مسائل ابتدایی دین است فرمود به اینکه اینها منشأش غفلت است منشأش نسیان است اما مشکل جدی است غفلت زدایی کار اساسی انبیا است تذکره کار اساسی انبیا است نظیر ﴿فبأیّ ٰالاٰء ربّکما تکذبان﴾ که ترجیع بند گونه سورهٴ الرحمن است سورهٴ قمر هم این است ﴿لقد یسّرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر﴾ چندین جا در همان سوره بعد از اینکه پشت سر هم آیات را ذکر میکند فرمود این تذکره است آیا کسی هست گوش بدهد آیا کسی هست به یادش بیاید این صدا صدای آشنا است آیا کسی هست گوش دهد این صدا از کجا است به دنبالش برود بالاخره کسی که مسافر است میداند صدای زنگ گردن شتر به کدام سمت میرود قافله را میشناسد که این صدای جرس از کجا آمده به کجا دارد میرود خوب که گوش میدهد میبیند که این صدا صدای آشنا است آدم هم وقتی یک صدایی از دم در بیاید بگوید کیست یا تلفن بکنند کیست میفهمد آشنا است یا بیگانه است انبیا حرفشان آشنا است یعنی آدم که گوش میدهد میبیند که این حرف را من یک جا شنیدهام همهٴ ما این حرفها را شنیدیم حالا آن روزی که گفتیم ﴿قالوا بلیٰ﴾ در ﴿قالوا بلی﴾ یا آنجا بود یا ﴿فألهمها فجورها و تقواها﴾ بود یا ﴿أقم وجهک للدین حنیفاً﴾ بود بالاخره همه ما این حرفها را سابقه داریم اگر یک کسی دم در باشد یا تلفن کند ما کاملاً میشنویم این صدا صدای آشنا است خدا میفرماید صدای انبیا برای گوش جان شما آشنا است اینها آمدند شما را از آن غفلت بیرون بیاورند همین. ﴿فنذر الذین لایرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون﴾ بعد میفرماید ای انسان آخر شتابزده درخواست عذاب میکنی برای چه ﴿و إذا مس الإنسان الضر دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ این میتواند با استعمال در آن جامع انتزاعی به هر دو متعلق باشد بیان هر دو این است که آیا این ﴿دعانا﴾ این ﴿لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ متعلق به ﴿دعانا﴾ است یعنی در همه حال ما را میخوانند یا ﴿إذا مس الانسان الضرّ﴾ لجنبه أو قاعداً أو قائماً دعانا اگر نشسته باشد مشکل پیش بیاید دعانا ایستاده باشد مشکل پیش بیاید دعانا خوابیده باشد مشکل پیش بیاید دعانا یا جامع هر دو است در قبال البته این تطبیق شده است به اینکه کسانی که مشکل درمانی دارند بعضیها نشسته نماز میخوانند بعضیها ایستاده نماز میخوانند بعضیها به پهلو آرمیده نماز میخوانند نظیر آنچه که در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ آل عمران آمده که روایتی که در ذیل این آیه است همان اقامهٴ نمازها در حالتهای گوناگون را یادآور شده است آیهٴ 191 سوره مبارکه آل عمران این است ﴿أولی الالباب﴾ کیانند ﴿الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم﴾ مردان الهی و اولو الألباب کسانی هستند که اگر میتوانند ایستاده نماز میخوانند نشد نشسته میخوانند نشد به پهلو البته این روایت مزاحم با اطلاق نیست آن حکم فقهیاش محفوظ است اما مردان الهی کسانی هستند که در جمیع حالات به یاد ذات اقدس اله هستند چه ایستاده چه نشسته چه به پهلو آرمیده اینجا هم در مقابل کسانی که سختی دیدند در هر سه حال میگویند خدا خب حالا اگر انسان اینچنین است که در همهٴ حالات میگوید خدا و فوراً او را میخواند برای کشف آن هم مقطعی هم میخواند آن وقت چرا انسان عجولانه برای خود و برای دیگران تصمیم به نفرین بگیرد فرمود شما شتابان میگویی خدا و شتابزده هم یادت میرود هر دو بخشش عجول هستی ﴿و کان الإنسان عجولا﴾ هم شتابان میگویی یا الله هم زود یادت میرود الله گفتنت را ﴿و إذا مس الإنسان اضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً فلمّا کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلی ضر مسّه﴾ گویا اصلاً نگفته بود خدا این هم منشأ غفلت است این است که میگویند همیشه به یاد خدا باشید غفلت نداشته باشید برای همین است و آن یک نعمتی است انسان با خدای خودش رابطه داشته باشد حالا چرا فراموش بکند خب انسان این خصیصه را دارد که وقتی که گرفتار شد به کسی که میتواند گرفتاری او را برطرف کند اهل تملق است نسبت به او اظهار حاجت میکند و مانند آن او خدا را هم در همین حد میخواند دیگر نمیداند که چه کسی او را اینجا آورده و چه کسی او را اینجا دارد میبرد این را نمیبیند که این بزرگان میگویند به اینکه حالا کسی که رفته یا حوزه یا دانشگاه چهار تا کلمه درس خوانده بعد خدا یادش میرود دیگر نمیداند که چه کسی دست او را برد به مکتب و که او را از مکتب به مدرسه و راهنمایی و دبیرستان و حوزه و دانشگاه برد چه کسی دست او را گرفته ﴿ما من دابةٍ إلا هو آخذ بناصیتها﴾ اصلاً زمامش به دست کیست چه کسی او را آورده اینجا چه کسی او را نشانده چه کسی او را خوابانیده چه کسی در خواب کنار بالین او حفاظت او را به عهده گرفته خدا میفرماید در همه حال من بودم ﴿من یکلئلم بالّیل والنهار من الرحمن﴾ حالا شما زمان بیداری خیال میکنید که خودتان را حافظید حالا خوابیدید این همه حشراتی که از کنار گوش آدم چشم آدم اعضا و جوارح آدم رد میشود چه کسی شما را در خواب حفظ میکند وقتی خسته شدید میفهمید که از شب تا صبح چند بار از پهلو به پهلو غلطیدید اینطور نیست که ما شما را تر و خشک میکنیم جابجا میکنیم مثل یک مادری که مواظبت کودکش وقتی این پهلو خسته شد پهلوی دیگر میخواباند یعنی شما آدمی که خوابید شب تا صبح مثلاً هشت ساعت خوابید مخصوصاً جوان است متوجه نیست این میداند چند بار از این پهلو به آن پهلو آمده این که نمیداند و همه این غلطیدن از پهلوی راست به پهلوی چپ حساب شده است خب حالا چه کسی خسته شدهاید این خستگی شما را رفع میکند چه کسی شما را جابجا میکند تر و خشک میکند چه کسی مواظب است که حشراتی به گوشتان نیاید ﴿من یکلئلم بالّیل والنهار من الرحمن﴾ لذا خوابیدن یک دعایی دارد برخاستن یک دعایی دارد خدا را شکر که سالماً برخاستیم فرمود شما این حالت را دارید ما لحظه به لحظه شما را داریم جابجا میکنیم آن وقت البته غافل هستید عمده این است که انسان این غفلت خودش را برطرف کند انبیا بخش اساسیشان برای موعظه است برای غفلت زدایی است البته چون اگر همه را بخواهند به آن مراحل علمی دعوت کنند که خب همه نه آن کشش را دارند نه شدنی است خب اگر همه بیایند متخصص در رشتههای فقه و اصول بشوند یا رشتههای طب و درمان بشوند که زندگی فلج است نه همه این استعداد را دارند نه مصلحت این است آنکه مشکل عمومی است غفلت است آن که مشکل عمومی است موعظه است.
سؤال: جواب: نه خب برای اینکه امتحان الهی هم برکت است در همان بخشی که دارد که ما امتحان کردیم اینها بیراهه میروند میفرماید ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ ما اینها را یک قدری فشار آوردیم که بگویند یا الله که در همان حال ما دَرِ رحمت را باز کنیم چرا نکردند ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ چرا نگفتند یا الله در حال خوشی که نگفتند ما یک قدری فشار آوردیم که بگویند یا الله ما باز آن را هم قبول کنیم آن را نکردند دیگر دیدیم اینطور است ﴿فتحنا علیهم أبواب کل شیءٍ حتی إذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتةً﴾ دیدیم آخر موعظه کردیم نشد در حال عادی نشد یک کمی فشار آوردیم که بگویند یا الله آن هم نشد بعد درهای رحمت را به عنوان آزمون به روی آنها باز کردیم وقتی پر نعمت شدند در این نعمتهای فراوان اینها را گرفتیم خب چرا نگفتند ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ چرا نگفتند یا الله ما آن را هم که قبول میکردیم این همان سعهٴ رحمت الهی است ﴿فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلی ضرّ مسه﴾ این نهایت غفلت انسان است که ﴿فی طغیانهم یعمهون﴾ ﴿کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون﴾ اگر کسی اهل اسراف باشد این را زینت میداند این کار را کار خوب میداند حالا کیست؟ شیطان ﴿زین لهم سوء أعمالهم﴾ این است یا عوامل دیگر دارد این کار برای انسان زیبا است این کار را میپسندد در حالیکه این کار برای انسان زیانبار است.
والحمد لله رب العالمین
تاکنون نظری ثبت نشده است