- 190
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 2 تا 6 سوره مریم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 2 تا 6 سوره مریم"
غرض سوره تزکیه و تربیت ماست از راه اعتقاد به این امور، تخلّق به مسائل اخلاقی این امور، عمل برابر احکام فقهی و حقوقی؛
در هر سورهای جریان تعلیم و تزکیه مطرح است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ﴿2﴾ إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً ﴿3﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً ﴿4﴾ وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً ﴿5﴾ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً ﴿6﴾
تاکنون روشن شد که محتوای این سوره بیان عناصر اصلی اعتقادی است یعنی اصول دین, توحید و وحی و نبوّت و ضمناً بیان خطوط کلی اخلاق و حقوق است این محتوای سوره. غرض سوره تزکیه و تربیت ماست از راه اعتقاد به این امور اولاً, تخلّق به مسائل اخلاقی این امور ثانیاً, عمل برابر احکام فقهی و حقوقی این ثالثاً, زیرا جریان ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ در همهٴ سوَر قرآن کریم مطرح است منتها در سوَر مکّی «یعلّمهم اصول الدین» در سوَر مدنی «یعلّمهم فروع الدین» مسئلهٴ نماز, مسئلهٴ روزه, مسئلهٴ خمس, مسئلهٴ زکات, مسئلهٴ جهاد, مسائل اخلاقی کفّارات و حقوقی دیگر اینها در سوَر مدنی است در هر سورهای جریان تعلیم از یک سو, تزکیه از سوی دیگر مطرح است در این سورهٴ مبارکهٴ «مریم» هم تعلیم مسائل اعتقادی و تخلّق و عمل به ایمان چون در پایان فرمود ما برای شما بشیر و نذیریم آیهٴ 97 که یکی مانده به پایان این سوره است فرمود: ﴿فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾ تبشیر و انذار به دنبال آن تزکیه است یعنی اگر باور نکردید انذار, اگر باور کردید تبشیر این هم یک مطلب. پس محتوای این سوره مشخص است که بر اساس محتوای این سوره ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ سامان میپذیرد, غرض این سوره معیّن است که بر اساس غرض این سوره ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ سامان میپذیرد.
اما مسئلهٴ اعتقاد, باور که بعد از تعلیم است در بحثهای قبل این نکته را داشتیم که در منطق ملاحظه فرمودید که قضیه را عقد میگویند عقد یعنی گِرهبستن بین موضوع و محمول اگر بین موضوع و محمول طبق برهان کسی گِره بست میگویند این قضیه برای او معلوم است این شده عالِم اما عقیده کاری به علم ندارد علم دستگاه دیگری دارد, اندیشه دستگاه دیگری دارد کارهای حوزه و دانشگاه دستگاه دیگری دارد اینها کاملاً از ایمان جدایاند ایمان, اعتقاد, تدیّن عبارت از آن است که عصارهٴ آن علم را انسان به جانِ خود گِره بزند این میشود عقیده, پس اگر کسی عالِم شد ممکن است عادل نباشد زیرا دستگاه اندیشه کاملاً از دستگاه ایمان جداست مجاری ادراکی, تحقیقی, فهمی, برهانی جداست این کار عقد است که روابط موضوع و محمول را انسان سامان میدهد اما عصارهٴ این روابط را به جان خود گِره بزند این را میگویند عقیده این کارِ علم نیست این کارِ عقل نظری نیست این کار عقل عملی است که «عُبِد به الرحمٰن و اکتسب به الجنان» بعضی این را ندارند بعضی این را دارند آنهایی که دارند آنچه فهمیدند به این جانشان گِره میزنند این میشود ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ آن میشود ﴿یُعَلِّمُهُمُ﴾ قرآن برای اینکه اسرار عالَم را به ما بفهماند یک, کیفیت گِرهزدن این محتوا را به جان ما بفهماند ما را بیاموزاند دو, یعنی ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ این کارها را کرده. در جریان تعلیم نمونه نمیخواهد چون علم را انسان با برهان حل میکند ادلّه اقامه میشود محمول برای موضوع ثابت میشود اما در تزکیه نمونه ذکر میکنند لذا قصص انبیا که ذکر میشود میگوید اینها مردان الهیاند که هم دانا شدند و هم دارا شدند این خواجه عبدالله انصاری که لطائفش زیاد مانده, مناجاتهایش زیاد مانده برای همین است که این دارایی را مقدّم بر دانایی ذکر کرده او میگوید دانایی مهم نیست که انسان دانا بشود چیزی را بداند دارایی مهم است که علم را به جان خود گِره بزند که بشود مال او در مناجاتهایش وقتی ملاحظه میفرمایید عرض میکند خدایا! دانایی خیلی دارند مرا دارا کن که دارای علم باشم علم مال من باشد در اختیار من باشد نه اینکه در کنار دیوار باشد من پشت دیوار باشم این ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ همین است. در بخش ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ الگو ذکر میکند جریان انبیا را ذکر میکند وجود مبارک زکریا, ابراهیم, ادریس, اسماعیل و مانند آن را ذکر میکند ذکر این انبیا سهم مؤثّری در بخش ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ دارد به ما هم در نماز گفتند هر روز بخوانید که ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ این ﴿أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ را چه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً گذشت و چه در همین سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیهٴ 58 به این صورت بیان میفرماید: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ﴾ اینها مُنعَمعلیهماند ما در نماز عرض میکنیم ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ خدایا! راه آنهایی را به ما نشان بده که اینها مُنعَمعلیهاند اینها همراه ما باشند ما همراه آنها باشیم در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت که ﴿حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ اینها همراهان خوبیاند اگر مشکلی داشتیم مشکل ما را حل میکنند این طور نیست که ما اردویی حرکت کنیم کسی از ما باخبر نباشد که انسان وقتی به همراه قافلهای به نام قافلهٴ انبیا حرکت میکند هر جا مانده اینها دستگیری میکنند اینکه فرمود: ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت همین است اینها رفقای خوبیاند رفیقاند با رِفْقاند نه همراهاند هم راهاند, هم همراه ما با این همراهی داریم همراهی میکنیم آنکه گفت «مرا همراه و هم راه است یارم» همین است این راهِ ماست صراط اینها راه ماست اینها همراهاند و هم راهِ ما هستند لذا رفیق خوبیاند اگر در نماز در سورهٴ «فاتحةالکتاب» عرض میکنیم ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هم مُنعمعلیهم را مشخص کردند در همین سورهٴ «مریم» هم منعمعلیهم را مشخص کردند فرمودند در آیهٴ 58 همین سوره ﴿أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ بنابراین نقل قصص انبیا برای ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ است برای ﴿یُعَلِّمُهُمُ﴾ چه نقشی دارد حالا شما ردیف بکنید اقوال علما را آن برای کسی که به دنبال مشهور است دنبالهرو یک عده است برای او بد نیست اما اگر کسی به دنبال برهان باشد حالا بر فرض خیلیها گفته باشند آن هم مسائل عقلی, مسائل اعتقادی چه ده نفر بگویند چه نگویند اما جریان نقل انبیا برای آن ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ است که حالا که فهمیدی راهیان این راه ایناند, رهروان این راه ایناند, رهپویان ایناند, مسافران این راه ایناند با اینها همسفری اینها همسفران تو هستند این باعث تبشیر و انذار است از اینها مانده گرفتار ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ﴾ میشود, گرفتار ﴿الضَّآ لِّینَ﴾ میشوی بنابراین جریان تعلیم و تزکیه در همهٴ سوَر هست منتها در بعضی از امور تعلیم اصول و تزکیه, در بعضی از سوَر تعلیم فروع و تزکیه.
بعد فرمود وجود مبارک زکریا فقر خود را تثبیت کرده است یعنی با جملهٴ اسمیه و او را مؤکّد کرده با «إنّ» اگر کسی با جملهٴ اسمیه با تأکید «إنّ» ضعف خود را ارائه کند معلوم میشود ضعف او برای او بیّنالرشد است که این هیچ نیازی به گفتن نیست ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ﴾ هم جملهٴ اسمیه است هم تأکید. کلمهٴ «ربّ» گفتن «یا» را حذف کردن کسره را گذاشتن این برای جذب عاطفه است خدای سبحان که ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ﴾ است وقتی انسان با صدای عجز و الحاح از یک سو, با کلمات عاطفه و مِهرانگیز از سوی دیگر خدا را بخواند اثر دارد درست است خدایِ شافی همان خدای منتقم است خدای مُحیی همان خدای ممیت است ولی انسان برای شفای مریض که نمیگوید «یا ممیت, یا منتقم» میگوید «یا شافی» که تناسب داشته باشد با این کار وگرنه محیی همان ممیت است, شافی همان منتقم است و اگر چنین دعایی باشد یعنی بنده خدای خود را از راه عاطفه و مِهر و محبّتی که در او سراغ دارد از این راه میخواند گفتن ربّ حذف «یا» ذکر رب با کسره یک قِسم عاطفی است تکرار او آنچنان که قبلاً گذشت عاطفهٴ دیگر, و نشاندن این کلمه بین دو عنصر یک جمله از یک سو, خب بین مبتدا و خبر بگوید ربّ, بین دو مفعول جعل بگوید ربّ این معلوم میشود این نشانهٴ اهمیت است دیگر نمیگذارد اصلاً کلام تمام بشود بعد بگوید «ربّ» ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ اصلاً صبر نمیکند که خبر این «کان» بیاید این نشانهٴ عاطفه است دیگر برای جذب عاطفه است اینکه عرض میکند ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ نظم طبیعی این است که عرض کند «و لم أکن بدعائک شقیّاً ربّ» یعنی «یا ربّ» یا اول بگوید یا آخر بگوید وسط کلام بین مبتدا و خبر یا بین اسم و خبر بگوید ربّ این برای آن است که این سراسمیه است ربوبیّت خدایش را میخواهد. در بخش بعدی بین دو مفعول جَعل کلمهٴ ربّ را ذکر میکند همین است ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ آن مفعول اول جعل, این مفعول دوم جعل بین آن مفعول اول و مفعول دوم ربّ را ذکر میکند این نشانهٴ آن است که این سراسیمه به دنبال ربوبیّت خداست این ادبِ خاصّ وجود مبارک زکریاست در کیفیت جذب مِهر الهی.
مطلب دیگر اینکه چه انگیزهای داشت حالا او از اینجا معلوم میشود آن خطبهٴ نورانی صدیقهٴ کبرا(سلام الله علیها) که به این آیه استدلال کرده که انبیا ارث میگذارند انبیا ارث میبرند اینچنین نیست که پدرم که پیامبر بود ارث نگذارد وقتی ارث گذاشت تنها وارثش منم و فدک برای من است اگر نِحله را قبول نکردید باید میراث را قبول بکنید به همین آیات استدلال کرده آنها گفتند «انبیاء» «لا یورّثون» الآن شما در کشّاف نگاه میکنید میگوید این ارث, ارث نبوّت است امام رازی هم که اصلاً معرکهگیر این صحنههاست که گفتند که میراث در اینجا میراث نبوّت است حالا شواهد قرآنی باید اقامه بشود که منظور میراث مال است و اینها ارث میگذارند منتها حالا دنیاطلب نیستند مال فراوان نمیگذارند و مانند آن.
از تحلیل انگیزهٴ فرزندخواهی وجود مبارک زکریا معلوم میشود که او چه وارثی طلب میکرد اولاً انبیا اگر سؤالی دارند خواستهای دارند اینچنین نیست که هر وقت دهن باز کنند زبان باز کنند چیزی را بخواهند کسانی که تربیتشدهٴ الهیاند بدون اذن الهی و فرصت مناسب حتی دعا هم نمیکنند دعای به معنای خواستن نه خواندن دعای به معنی خواندن را همیشه دارند این دعای سحر میبینید اول تا آخرش نور است همهاش خدا هست و اسمای خدا, خدا هست و صفات خدا, خدا هست و افعال خدا این دعای نورانی سحر. خب, دعا یعنی خواندن این عبادت است همیشه دارد اما خواستن, پیشنهاد بدهند, چه چیزی بخواهند یک فرصت مناسبی میطلبد در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» هست که فرشتگان الهی ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ بدون اذن خدا کاری نمیکنند حرفی نمیزنند این در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» دربارهٴ ملائکه همین تعبیر در زیارت نورانی «جامعه کبیره» دربارهٴ ائمه(علیهم السلام) است شما وقتی به زیارت جامعه نگاه میکنید میبینید مشابه این جملهای که در سورهٴ «انبیاء» است دربارهٴ اهل بیت هم هست که اینها هم ﴿عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ این مقام است اینها چه موقع بخواهند, چه چیزی بخواهند, چطور بخواهند, چه چیزی بخواهند اینها باید مسبوق به اذن الهی باشد وقتی هم که اذن پیدا کردند درخواست میکنند این یک مطلب وجود مبارک زکریا هم از همین قبیل است اینها جزء انبیای الهیاند تا مصلحت نباشد نمیخواهند درست است فرزندداشتن چیز خوبی است ولی تاکنون در سنّ پیری وجود مبارک زکریا فرزندی نخواست یعنی چنین دعایی نکرد انگیزهٴ درخواست دعا در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بود که آن آیهاش قبلاً خوانده شد وقتی وجود مبارک مریم را دید که ﴿کُلَّمَا دَخَلَ﴾ آیهٴ 37 و 38 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این بود ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ٭ هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ﴾ وقتی دید چنین فرزندی هم در عالَم هست از اینجا گفت خب چه خوب است که ما هم چنین بچّهای داشته باشیم این معلوم میشود به دنبال فرزندی مثل مریم است نه به دنبال این است که خدا سلسلهٴ انبیا را قطع نکند اینکه عرض میکند که ﴿وَلِیّاً ٭ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ﴾ یعنی فرزند که وارث من بشود ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ پس انگیزهٴ دعای او مشخص است که او فرزند میخواهد.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» اینچنین نیست که هر وقتی به هر کسی هر چیزی بخواهد بدهند تا خدای سبحان برابر حکمتش مصلحت نداند اذن نمیدهد دربارهٴ ملائکه هست که ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ این در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» دربارهٴ ملائکه.
پرسش:...
پاسخ: این دیگر برابر مصلحت الهی است چون در همین خود حضرت مریم(سلام الله علیها) فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ﴾ این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفهٴ سجادیه این است که «یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» تفسیر قرآن به روایات تنها این نیست که در نورالثقلین ببینیم چه هست در تفسیر برهان ببینیم چه هست یعنی گوشهای از تفسیر قرآن به روایات است در ادعیه مطالب زیاد هست در زیارات مطالب زیاد هست در خُطَب اینها مطالب زیاد هست که به عنوان تفسیر آیه ذکر نشده اما میشود کاملاً از آن استفاده کرد این بیان لطیف حضرت مریم(سلام الله علیها) که ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ آن بیان نورانی امام سجاد در صحیفه این است که خدایا! هیچ وسیلهای حکمت تو را تغییر نمیدهد درست است تو فرمودی ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ درست است که ولایت وسیله است, نماز وسیله است ﴿اسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾ ولی ما هر توسّلی داشته باشیم بخواهیم مسیر حکمتت را عوض بکنیم که ـ معاذ الله ـ تو کاری بکنی که مصلحت نباشد و حکیمانه نباشد این کار را نمیکنی حکمت الهی هم ﴿عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ﴾ کسی نمیداند که البته ممکن است اسرار خاصّش را به اولیای الهی بفهماند بنابراین چه موقع اجازه میدهد, چطور اجازه میدهد, به چه کسی اجازه میدهد ﴿مَن یَشَاءُ﴾ است و هیچ وسیلهای هم حکمت او را تغییر نمیدهد لذا بهتر این است که ما در دعا خیر را بخواهیم پیشنهاد ندهیم که خدایا به من این بده یا آن بده آنهایی که به اوج رسیدند از خدا غیر خدا را نمیخواهند آنها همیشه خواندن دارند نه خواستن شما میبینید در شرح حال دعاهای امام صادق(سلام الله علیه) هست که وقتی حضرت نیازی داشت و با ذات اقدس الهی گفتگو میکرد مناجات داشت, منادات داشت, دعا میکرد «یا ربّ, یا ربّ» میگفت وقتی جواب الهی را شنید حضرت فرمود شنیدن جواب خدا و لذّت یاد و نام و کلام او از ذهنم بُرد که من چه خواستم این یک سهوِ ممدوح است این یک نسیان محمود است این نسیان مذموم نیست برای اینکه مطابق ادب هم هست یک وقت است کسی هوس کرده که وقتی خدمت امام هفتم رسید مثلاً آنجا میوهای آوردند از آن خرما استفاده کند ولی وقتی به زیارت حضرت رسید جمال حضرت را زیارت کرد اصلاً یادش رفته که چه میخواست بخورد این یک یادرفتنِ ممدوح و محمود است بنابراین حضرت میفرماید اصلاً من یادم رفت که چه چیزی میخواستم بگویم آنها در آن مرحله هستند که برای آنها خود دعای من یعنی خواندن عبادت است نه خواستن لذا چه موقع میخواهند چطور میخواهند این بر اساس ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ مشخص است ولی طبق آیهٴ 57 و 58 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» انگیزهٴ این دعا مشخص است که او فرزند صالح میخواست اینها مثل زمخشری مثل امام رازی اینها میگویند که وجود مبارک زکریا پیامبر بعدی میخواهد یعنی کسی باشد که پیامبر باشد که از من نبوّت را ارث ببرد اولاً نبوّت ارثی نیست نبوّت بر اساس ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ به افاضه و عنایت الهی است کسی نبوّت را از پدرش ارث نمیبرد که ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ و ثانیاً اگر منظور وجود مبارک زکریا نبوّت بود و منظور از این ارث, ارث نبوّتی بود دیگر بعدها نمیفرمود: ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ خب شما اول از خدا پیامبر خواستی بعد عرض میکنی خدایا او را رضیّ قرار بده یعنی مرضیّالمذهب قرار بده اگر هم کسی توهّم تکرار کند توهّم تأیید کند این تأکید یا باید معادل باشد یا برتر اگر بگویند که این نبیّ را اولواالعزم بکن یا به این نبی شریعت بده یا به این نبی کتاب بده که بین شریعت و کتاب فرق است اینها تأکید است اما بگوید این نبیّ را آدم خوب بکن این تأکید نیست ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ را بعد از اینکه عرض کرد ﴿وَلِیّاً ٭ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ﴾ ذکر کرد اینها همه آن انگیزهٴ اوّلی این دعای وسطی این دعای سومی آخری که ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ اینها همه نشان میدهد که وجود مبارک زکریا از ذات اقدس الهی یک فرزند صالح طلب کرد.
پرسش: حاج آقا شاهده حضرت مریم را شاهد گرفتیم حضرت مریم که انسان معمولی نبود که.
پاسخ: مریم بالأخره دارای کرامت بود دیگر یعنی در آیهٴ 37 این طور بود زکریا(سلام الله علیه) هر وقت وارد میشد ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ نزد مریم یک روزی خاصّی میدید به مریم فرمود: ﴿أَنَّی لَکِ هذَا﴾ این روزی از کجاست این میوهٴ غیر فصل از کجاست یا این میوه از این اطرافی که درهای مسجد همه بسته است از کجاست چه کسی آورده؟ خود این میوه, میوهٴ این فصل نیست همهٴ درها بسته است ورود ممنوع است چه کسی آورده این میوه را؟
پرسش: حاج آقا حضرت زهرا(سلام الله علیها) که.
پاسخ: خب آنکه بالاتر است که.
پرسش: از خاندان نبوّت بود.
پاسخ: آنکه مرحلهٴ بالاتر از حضرت مریم(سلام الله علیها) را دارد که.
پرسش: نه, کشّاف گفته که حضرت زهرا(سلام الله علیها) رفت نزد خلیفه دوم.
پاسخ: بله, ولی این جریان مریم(سلام الله علیها) را کسی انکار نمیکند از آنها چون صریح قرآن است ولی میگویند زکریا اینکه گفت ﴿وَلِیّاً ٭ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ﴾ یعنی خدایا! پیامبری از خاندان ما مبعوث بکن.
پرسش: اتفاقاً حضرت مریم شاهد قویّای میـواند باشد که اهل کرامت بود.
پاسخ: نبیّ نبود که, کرامت بود ایشان هم همین طور میخواست یک فرزند کریم میخواست که دارای کرامت باشد, همین.
﴿أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ بعد دارد ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا﴾ خب منشأ پیدایش انگیزهٴ وجود مبارک زکریا مشاهدهٴ مریم(سلام الله علیها) بود این هم از خدا خواست چنین فرزندی داشته باشد دیگر سخن از نبوّت نبود سخن از میراث نبوّت نبود و میراث هم لغتاً و عرفاً همین میراث مال است دیگر آنچه در قرآن کریم از ارث و میراث و مورّث و یورِث و یورَث و همهٴ اینها ذکر شد مسائل مالی است دیگر ما جایی نداریم در قرآن کریم که سخن از میراث باشد و ارث نبوّت معیار باشد آخر بالأخره شاهدی باید باشد نعم, ممکن است میراث را انسان دربارهٴ امور معنوی به کار ببرد ولی بالأخره قرینه میخواهد دیگر شما یک نمونه در قرآن کریم ندارید که این واژهٴ ارث با مشتقّاتش در ارث معنوی به کار برده بشود یا وارث هست یا یَرِث هست یا یورَث هست یا یَرثه هست, وارثان هستند امثال ذلک همهاش در مسائل مالی است.
پرسش: اطلاق مجازی که اشکال ندارد.
پاسخ: با قرینه اشکال ندارد بیقرینه بالأخره اصالةالحقیقه مُحکَّم است دیگر ممکن است میراث به معنای نبوّت, ولایت, علم و مانند آن باشد اما معالقرینه وگرنه اصالةالحقیقه محکّم است دیگر.
پرسش: استاد حضرت زکریا از اینکه دین به خطر بیفتد میترسید وگرنه از انفال نمیترسید.
پاسخ: خب اگر از دین میترسی باید سالیان متمادی بخواهد چطور حالا وقتی مریم را دید میخواهد.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب, حالا وقتی که خودش هم گفت آن عیال من در دوران جوانی عقیم است این باید از ذات اقدس الهی همیشه ادامهٴ نبوّت را طلب بکند حالا سنّ پیری درخواست احساس خطر کرده! اگر احساس خطر کرده آن وقت باید که به فکر این باشد که سلسلهٴ انبیا قطع نشود.
پرسش:...
پاسخ: چرا, این چرا خانوادهٴ من باید به دست فرزند صالح من مثل پسری یا دختری مثل مریم که این چراغ من روشن باشد که نام من محفوظ باشد ما که نمیخواهیم بپوسیم که داشتن فرزند صالح و روشن بودن چراغ از بهترین برکت عمر آدم است تا بچه زنده است انسان در «ولد صالح یدعو له» چه نعمتی بهتر از این!
پرسش:...
پاسخ: بالأخره به آن مقام رسید خدا به او داد و یحیای شهید الآن ما میگوییم یحیای زاهد, یحیای شهید به هر وسیلهای بود قرّةالعین بود برای زکریا و شد.
پرسش:...
پاسخ: چرا, آن مسئلهٴ دیگر است که حالا تا چه موقع مُرد آن را باید تاریخ ثابت کند غرض این است که وجود مبارک زکریا اگر به این فکر بود که نبوّت ادامه پیدا کند باید سالیان قبل به این فکر بود اما با مشاهدهٴ مریم از خدای سبحان تصریح کرد ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً﴾ سخن از انبیای بعدی نیست خب اگر صریح قرآن این است که او ذریّه میخواهد ما بگوییم او مثلاً سلسله نبوّت را میخواهد اراده کند اما اینکه احیاناً گفته میشود وجود مبارک زکریا از کجا فهمید که همسر او عاقِر بود علم که آن وقت پیشرفت نکرده بسیاری از علوم آن وقت بود و الآن نیست این جنگهای جهانی که همین مستکبران تحمیل کردند بسیاری از کتابخانهها را سوزاندند بسیاری از علما را از بین بردند خیلی از مطالبی که تازه الفبای او دارد کشف میشود در قبل بود کتاب نوشتند همین جریان شبیهسازی که تازگی الفبایش شروع شده در بحثهای سالهای قبل هم یک وقت این قصّه را به عرضتان رساندیم مرحوم ابنسینا در پایان اشارات و تنبیهات قصّه سلامان و ابسال را ذکر میکند یک, خواجه طوسی(رضوان الله علیه) مرحوم خواجه نصیر در شرح او میگوید آن وقتی که من شرح کردم به متن فرمایش ابنسینا آشنا نشدم دو, بعد از بیست سال که این متن اشارات و تنبیهات او را شرح کردم به این قصّه رسیدم سه, آن قصّهٴ سلامان و ابسال داستانش این است برای اینکه فرزندی از غیر رَحِم به دنیا بیاید نطفه را گرفتند در شیشهای گذاشتند با هوای گرم با حرارت خاص و فرزندی از آن راه به در آمده چه زمانی این را قبل از هزار سال مرحوم بوعلی نقل میکند برای چند قرن قبل حالا برای دو هزار سال قبل است, سه هزار سال قبل است, چهار هزار سال قبل است این بشر بود که جنگهای اول و دوم و سوم پشت سر هم الآن چه آثار فراوانی در بغداد بود کتابخانههای عمیق بود نُسخ خطّی بود همه خاکستر شد آن جنگهایی که صلیبی و غیر صلیبی کتابها خاکستر شد خیلی از علوم است که به آن روز که بلوغ رسیده امروز تازه الفبایش دارد شروع میشود بنابراین نمیشود گفت آن وقت جریان عاقِر بودن و نازا بودن را بشر کجا فهمیده است البته وجود مبارک زکریا ممکن است استثنایی بداند ولی اینچنین نیست که علمها تازه پیدا شده باشد بقیه سؤالها انشاءالله برای فردا.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
غرض سوره تزکیه و تربیت ماست از راه اعتقاد به این امور، تخلّق به مسائل اخلاقی این امور، عمل برابر احکام فقهی و حقوقی؛
در هر سورهای جریان تعلیم و تزکیه مطرح است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ﴿2﴾ إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً ﴿3﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً ﴿4﴾ وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً ﴿5﴾ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً ﴿6﴾
تاکنون روشن شد که محتوای این سوره بیان عناصر اصلی اعتقادی است یعنی اصول دین, توحید و وحی و نبوّت و ضمناً بیان خطوط کلی اخلاق و حقوق است این محتوای سوره. غرض سوره تزکیه و تربیت ماست از راه اعتقاد به این امور اولاً, تخلّق به مسائل اخلاقی این امور ثانیاً, عمل برابر احکام فقهی و حقوقی این ثالثاً, زیرا جریان ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ در همهٴ سوَر قرآن کریم مطرح است منتها در سوَر مکّی «یعلّمهم اصول الدین» در سوَر مدنی «یعلّمهم فروع الدین» مسئلهٴ نماز, مسئلهٴ روزه, مسئلهٴ خمس, مسئلهٴ زکات, مسئلهٴ جهاد, مسائل اخلاقی کفّارات و حقوقی دیگر اینها در سوَر مدنی است در هر سورهای جریان تعلیم از یک سو, تزکیه از سوی دیگر مطرح است در این سورهٴ مبارکهٴ «مریم» هم تعلیم مسائل اعتقادی و تخلّق و عمل به ایمان چون در پایان فرمود ما برای شما بشیر و نذیریم آیهٴ 97 که یکی مانده به پایان این سوره است فرمود: ﴿فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾ تبشیر و انذار به دنبال آن تزکیه است یعنی اگر باور نکردید انذار, اگر باور کردید تبشیر این هم یک مطلب. پس محتوای این سوره مشخص است که بر اساس محتوای این سوره ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ سامان میپذیرد, غرض این سوره معیّن است که بر اساس غرض این سوره ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ سامان میپذیرد.
اما مسئلهٴ اعتقاد, باور که بعد از تعلیم است در بحثهای قبل این نکته را داشتیم که در منطق ملاحظه فرمودید که قضیه را عقد میگویند عقد یعنی گِرهبستن بین موضوع و محمول اگر بین موضوع و محمول طبق برهان کسی گِره بست میگویند این قضیه برای او معلوم است این شده عالِم اما عقیده کاری به علم ندارد علم دستگاه دیگری دارد, اندیشه دستگاه دیگری دارد کارهای حوزه و دانشگاه دستگاه دیگری دارد اینها کاملاً از ایمان جدایاند ایمان, اعتقاد, تدیّن عبارت از آن است که عصارهٴ آن علم را انسان به جانِ خود گِره بزند این میشود عقیده, پس اگر کسی عالِم شد ممکن است عادل نباشد زیرا دستگاه اندیشه کاملاً از دستگاه ایمان جداست مجاری ادراکی, تحقیقی, فهمی, برهانی جداست این کار عقد است که روابط موضوع و محمول را انسان سامان میدهد اما عصارهٴ این روابط را به جان خود گِره بزند این را میگویند عقیده این کارِ علم نیست این کارِ عقل نظری نیست این کار عقل عملی است که «عُبِد به الرحمٰن و اکتسب به الجنان» بعضی این را ندارند بعضی این را دارند آنهایی که دارند آنچه فهمیدند به این جانشان گِره میزنند این میشود ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ آن میشود ﴿یُعَلِّمُهُمُ﴾ قرآن برای اینکه اسرار عالَم را به ما بفهماند یک, کیفیت گِرهزدن این محتوا را به جان ما بفهماند ما را بیاموزاند دو, یعنی ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ این کارها را کرده. در جریان تعلیم نمونه نمیخواهد چون علم را انسان با برهان حل میکند ادلّه اقامه میشود محمول برای موضوع ثابت میشود اما در تزکیه نمونه ذکر میکنند لذا قصص انبیا که ذکر میشود میگوید اینها مردان الهیاند که هم دانا شدند و هم دارا شدند این خواجه عبدالله انصاری که لطائفش زیاد مانده, مناجاتهایش زیاد مانده برای همین است که این دارایی را مقدّم بر دانایی ذکر کرده او میگوید دانایی مهم نیست که انسان دانا بشود چیزی را بداند دارایی مهم است که علم را به جان خود گِره بزند که بشود مال او در مناجاتهایش وقتی ملاحظه میفرمایید عرض میکند خدایا! دانایی خیلی دارند مرا دارا کن که دارای علم باشم علم مال من باشد در اختیار من باشد نه اینکه در کنار دیوار باشد من پشت دیوار باشم این ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ همین است. در بخش ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ الگو ذکر میکند جریان انبیا را ذکر میکند وجود مبارک زکریا, ابراهیم, ادریس, اسماعیل و مانند آن را ذکر میکند ذکر این انبیا سهم مؤثّری در بخش ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ دارد به ما هم در نماز گفتند هر روز بخوانید که ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ این ﴿أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ را چه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً گذشت و چه در همین سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیهٴ 58 به این صورت بیان میفرماید: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ﴾ اینها مُنعَمعلیهماند ما در نماز عرض میکنیم ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ خدایا! راه آنهایی را به ما نشان بده که اینها مُنعَمعلیهاند اینها همراه ما باشند ما همراه آنها باشیم در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت که ﴿حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ اینها همراهان خوبیاند اگر مشکلی داشتیم مشکل ما را حل میکنند این طور نیست که ما اردویی حرکت کنیم کسی از ما باخبر نباشد که انسان وقتی به همراه قافلهای به نام قافلهٴ انبیا حرکت میکند هر جا مانده اینها دستگیری میکنند اینکه فرمود: ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت همین است اینها رفقای خوبیاند رفیقاند با رِفْقاند نه همراهاند هم راهاند, هم همراه ما با این همراهی داریم همراهی میکنیم آنکه گفت «مرا همراه و هم راه است یارم» همین است این راهِ ماست صراط اینها راه ماست اینها همراهاند و هم راهِ ما هستند لذا رفیق خوبیاند اگر در نماز در سورهٴ «فاتحةالکتاب» عرض میکنیم ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هم مُنعمعلیهم را مشخص کردند در همین سورهٴ «مریم» هم منعمعلیهم را مشخص کردند فرمودند در آیهٴ 58 همین سوره ﴿أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ بنابراین نقل قصص انبیا برای ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ است برای ﴿یُعَلِّمُهُمُ﴾ چه نقشی دارد حالا شما ردیف بکنید اقوال علما را آن برای کسی که به دنبال مشهور است دنبالهرو یک عده است برای او بد نیست اما اگر کسی به دنبال برهان باشد حالا بر فرض خیلیها گفته باشند آن هم مسائل عقلی, مسائل اعتقادی چه ده نفر بگویند چه نگویند اما جریان نقل انبیا برای آن ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ است که حالا که فهمیدی راهیان این راه ایناند, رهروان این راه ایناند, رهپویان ایناند, مسافران این راه ایناند با اینها همسفری اینها همسفران تو هستند این باعث تبشیر و انذار است از اینها مانده گرفتار ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ﴾ میشود, گرفتار ﴿الضَّآ لِّینَ﴾ میشوی بنابراین جریان تعلیم و تزکیه در همهٴ سوَر هست منتها در بعضی از امور تعلیم اصول و تزکیه, در بعضی از سوَر تعلیم فروع و تزکیه.
بعد فرمود وجود مبارک زکریا فقر خود را تثبیت کرده است یعنی با جملهٴ اسمیه و او را مؤکّد کرده با «إنّ» اگر کسی با جملهٴ اسمیه با تأکید «إنّ» ضعف خود را ارائه کند معلوم میشود ضعف او برای او بیّنالرشد است که این هیچ نیازی به گفتن نیست ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ﴾ هم جملهٴ اسمیه است هم تأکید. کلمهٴ «ربّ» گفتن «یا» را حذف کردن کسره را گذاشتن این برای جذب عاطفه است خدای سبحان که ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ﴾ است وقتی انسان با صدای عجز و الحاح از یک سو, با کلمات عاطفه و مِهرانگیز از سوی دیگر خدا را بخواند اثر دارد درست است خدایِ شافی همان خدای منتقم است خدای مُحیی همان خدای ممیت است ولی انسان برای شفای مریض که نمیگوید «یا ممیت, یا منتقم» میگوید «یا شافی» که تناسب داشته باشد با این کار وگرنه محیی همان ممیت است, شافی همان منتقم است و اگر چنین دعایی باشد یعنی بنده خدای خود را از راه عاطفه و مِهر و محبّتی که در او سراغ دارد از این راه میخواند گفتن ربّ حذف «یا» ذکر رب با کسره یک قِسم عاطفی است تکرار او آنچنان که قبلاً گذشت عاطفهٴ دیگر, و نشاندن این کلمه بین دو عنصر یک جمله از یک سو, خب بین مبتدا و خبر بگوید ربّ, بین دو مفعول جعل بگوید ربّ این معلوم میشود این نشانهٴ اهمیت است دیگر نمیگذارد اصلاً کلام تمام بشود بعد بگوید «ربّ» ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ اصلاً صبر نمیکند که خبر این «کان» بیاید این نشانهٴ عاطفه است دیگر برای جذب عاطفه است اینکه عرض میکند ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ نظم طبیعی این است که عرض کند «و لم أکن بدعائک شقیّاً ربّ» یعنی «یا ربّ» یا اول بگوید یا آخر بگوید وسط کلام بین مبتدا و خبر یا بین اسم و خبر بگوید ربّ این برای آن است که این سراسمیه است ربوبیّت خدایش را میخواهد. در بخش بعدی بین دو مفعول جَعل کلمهٴ ربّ را ذکر میکند همین است ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ آن مفعول اول جعل, این مفعول دوم جعل بین آن مفعول اول و مفعول دوم ربّ را ذکر میکند این نشانهٴ آن است که این سراسیمه به دنبال ربوبیّت خداست این ادبِ خاصّ وجود مبارک زکریاست در کیفیت جذب مِهر الهی.
مطلب دیگر اینکه چه انگیزهای داشت حالا او از اینجا معلوم میشود آن خطبهٴ نورانی صدیقهٴ کبرا(سلام الله علیها) که به این آیه استدلال کرده که انبیا ارث میگذارند انبیا ارث میبرند اینچنین نیست که پدرم که پیامبر بود ارث نگذارد وقتی ارث گذاشت تنها وارثش منم و فدک برای من است اگر نِحله را قبول نکردید باید میراث را قبول بکنید به همین آیات استدلال کرده آنها گفتند «انبیاء» «لا یورّثون» الآن شما در کشّاف نگاه میکنید میگوید این ارث, ارث نبوّت است امام رازی هم که اصلاً معرکهگیر این صحنههاست که گفتند که میراث در اینجا میراث نبوّت است حالا شواهد قرآنی باید اقامه بشود که منظور میراث مال است و اینها ارث میگذارند منتها حالا دنیاطلب نیستند مال فراوان نمیگذارند و مانند آن.
از تحلیل انگیزهٴ فرزندخواهی وجود مبارک زکریا معلوم میشود که او چه وارثی طلب میکرد اولاً انبیا اگر سؤالی دارند خواستهای دارند اینچنین نیست که هر وقت دهن باز کنند زبان باز کنند چیزی را بخواهند کسانی که تربیتشدهٴ الهیاند بدون اذن الهی و فرصت مناسب حتی دعا هم نمیکنند دعای به معنای خواستن نه خواندن دعای به معنی خواندن را همیشه دارند این دعای سحر میبینید اول تا آخرش نور است همهاش خدا هست و اسمای خدا, خدا هست و صفات خدا, خدا هست و افعال خدا این دعای نورانی سحر. خب, دعا یعنی خواندن این عبادت است همیشه دارد اما خواستن, پیشنهاد بدهند, چه چیزی بخواهند یک فرصت مناسبی میطلبد در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» هست که فرشتگان الهی ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ بدون اذن خدا کاری نمیکنند حرفی نمیزنند این در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» دربارهٴ ملائکه همین تعبیر در زیارت نورانی «جامعه کبیره» دربارهٴ ائمه(علیهم السلام) است شما وقتی به زیارت جامعه نگاه میکنید میبینید مشابه این جملهای که در سورهٴ «انبیاء» است دربارهٴ اهل بیت هم هست که اینها هم ﴿عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ این مقام است اینها چه موقع بخواهند, چه چیزی بخواهند, چطور بخواهند, چه چیزی بخواهند اینها باید مسبوق به اذن الهی باشد وقتی هم که اذن پیدا کردند درخواست میکنند این یک مطلب وجود مبارک زکریا هم از همین قبیل است اینها جزء انبیای الهیاند تا مصلحت نباشد نمیخواهند درست است فرزندداشتن چیز خوبی است ولی تاکنون در سنّ پیری وجود مبارک زکریا فرزندی نخواست یعنی چنین دعایی نکرد انگیزهٴ درخواست دعا در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بود که آن آیهاش قبلاً خوانده شد وقتی وجود مبارک مریم را دید که ﴿کُلَّمَا دَخَلَ﴾ آیهٴ 37 و 38 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این بود ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ٭ هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ﴾ وقتی دید چنین فرزندی هم در عالَم هست از اینجا گفت خب چه خوب است که ما هم چنین بچّهای داشته باشیم این معلوم میشود به دنبال فرزندی مثل مریم است نه به دنبال این است که خدا سلسلهٴ انبیا را قطع نکند اینکه عرض میکند که ﴿وَلِیّاً ٭ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ﴾ یعنی فرزند که وارث من بشود ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ پس انگیزهٴ دعای او مشخص است که او فرزند میخواهد.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» اینچنین نیست که هر وقتی به هر کسی هر چیزی بخواهد بدهند تا خدای سبحان برابر حکمتش مصلحت نداند اذن نمیدهد دربارهٴ ملائکه هست که ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ این در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» دربارهٴ ملائکه.
پرسش:...
پاسخ: این دیگر برابر مصلحت الهی است چون در همین خود حضرت مریم(سلام الله علیها) فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ﴾ این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفهٴ سجادیه این است که «یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» تفسیر قرآن به روایات تنها این نیست که در نورالثقلین ببینیم چه هست در تفسیر برهان ببینیم چه هست یعنی گوشهای از تفسیر قرآن به روایات است در ادعیه مطالب زیاد هست در زیارات مطالب زیاد هست در خُطَب اینها مطالب زیاد هست که به عنوان تفسیر آیه ذکر نشده اما میشود کاملاً از آن استفاده کرد این بیان لطیف حضرت مریم(سلام الله علیها) که ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ آن بیان نورانی امام سجاد در صحیفه این است که خدایا! هیچ وسیلهای حکمت تو را تغییر نمیدهد درست است تو فرمودی ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ درست است که ولایت وسیله است, نماز وسیله است ﴿اسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾ ولی ما هر توسّلی داشته باشیم بخواهیم مسیر حکمتت را عوض بکنیم که ـ معاذ الله ـ تو کاری بکنی که مصلحت نباشد و حکیمانه نباشد این کار را نمیکنی حکمت الهی هم ﴿عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ﴾ کسی نمیداند که البته ممکن است اسرار خاصّش را به اولیای الهی بفهماند بنابراین چه موقع اجازه میدهد, چطور اجازه میدهد, به چه کسی اجازه میدهد ﴿مَن یَشَاءُ﴾ است و هیچ وسیلهای هم حکمت او را تغییر نمیدهد لذا بهتر این است که ما در دعا خیر را بخواهیم پیشنهاد ندهیم که خدایا به من این بده یا آن بده آنهایی که به اوج رسیدند از خدا غیر خدا را نمیخواهند آنها همیشه خواندن دارند نه خواستن شما میبینید در شرح حال دعاهای امام صادق(سلام الله علیه) هست که وقتی حضرت نیازی داشت و با ذات اقدس الهی گفتگو میکرد مناجات داشت, منادات داشت, دعا میکرد «یا ربّ, یا ربّ» میگفت وقتی جواب الهی را شنید حضرت فرمود شنیدن جواب خدا و لذّت یاد و نام و کلام او از ذهنم بُرد که من چه خواستم این یک سهوِ ممدوح است این یک نسیان محمود است این نسیان مذموم نیست برای اینکه مطابق ادب هم هست یک وقت است کسی هوس کرده که وقتی خدمت امام هفتم رسید مثلاً آنجا میوهای آوردند از آن خرما استفاده کند ولی وقتی به زیارت حضرت رسید جمال حضرت را زیارت کرد اصلاً یادش رفته که چه میخواست بخورد این یک یادرفتنِ ممدوح و محمود است بنابراین حضرت میفرماید اصلاً من یادم رفت که چه چیزی میخواستم بگویم آنها در آن مرحله هستند که برای آنها خود دعای من یعنی خواندن عبادت است نه خواستن لذا چه موقع میخواهند چطور میخواهند این بر اساس ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ مشخص است ولی طبق آیهٴ 57 و 58 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» انگیزهٴ این دعا مشخص است که او فرزند صالح میخواست اینها مثل زمخشری مثل امام رازی اینها میگویند که وجود مبارک زکریا پیامبر بعدی میخواهد یعنی کسی باشد که پیامبر باشد که از من نبوّت را ارث ببرد اولاً نبوّت ارثی نیست نبوّت بر اساس ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ به افاضه و عنایت الهی است کسی نبوّت را از پدرش ارث نمیبرد که ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ و ثانیاً اگر منظور وجود مبارک زکریا نبوّت بود و منظور از این ارث, ارث نبوّتی بود دیگر بعدها نمیفرمود: ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ خب شما اول از خدا پیامبر خواستی بعد عرض میکنی خدایا او را رضیّ قرار بده یعنی مرضیّالمذهب قرار بده اگر هم کسی توهّم تکرار کند توهّم تأیید کند این تأکید یا باید معادل باشد یا برتر اگر بگویند که این نبیّ را اولواالعزم بکن یا به این نبی شریعت بده یا به این نبی کتاب بده که بین شریعت و کتاب فرق است اینها تأکید است اما بگوید این نبیّ را آدم خوب بکن این تأکید نیست ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ را بعد از اینکه عرض کرد ﴿وَلِیّاً ٭ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ﴾ ذکر کرد اینها همه آن انگیزهٴ اوّلی این دعای وسطی این دعای سومی آخری که ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ اینها همه نشان میدهد که وجود مبارک زکریا از ذات اقدس الهی یک فرزند صالح طلب کرد.
پرسش: حاج آقا شاهده حضرت مریم را شاهد گرفتیم حضرت مریم که انسان معمولی نبود که.
پاسخ: مریم بالأخره دارای کرامت بود دیگر یعنی در آیهٴ 37 این طور بود زکریا(سلام الله علیه) هر وقت وارد میشد ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ نزد مریم یک روزی خاصّی میدید به مریم فرمود: ﴿أَنَّی لَکِ هذَا﴾ این روزی از کجاست این میوهٴ غیر فصل از کجاست یا این میوه از این اطرافی که درهای مسجد همه بسته است از کجاست چه کسی آورده؟ خود این میوه, میوهٴ این فصل نیست همهٴ درها بسته است ورود ممنوع است چه کسی آورده این میوه را؟
پرسش: حاج آقا حضرت زهرا(سلام الله علیها) که.
پاسخ: خب آنکه بالاتر است که.
پرسش: از خاندان نبوّت بود.
پاسخ: آنکه مرحلهٴ بالاتر از حضرت مریم(سلام الله علیها) را دارد که.
پرسش: نه, کشّاف گفته که حضرت زهرا(سلام الله علیها) رفت نزد خلیفه دوم.
پاسخ: بله, ولی این جریان مریم(سلام الله علیها) را کسی انکار نمیکند از آنها چون صریح قرآن است ولی میگویند زکریا اینکه گفت ﴿وَلِیّاً ٭ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ﴾ یعنی خدایا! پیامبری از خاندان ما مبعوث بکن.
پرسش: اتفاقاً حضرت مریم شاهد قویّای میـواند باشد که اهل کرامت بود.
پاسخ: نبیّ نبود که, کرامت بود ایشان هم همین طور میخواست یک فرزند کریم میخواست که دارای کرامت باشد, همین.
﴿أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ بعد دارد ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا﴾ خب منشأ پیدایش انگیزهٴ وجود مبارک زکریا مشاهدهٴ مریم(سلام الله علیها) بود این هم از خدا خواست چنین فرزندی داشته باشد دیگر سخن از نبوّت نبود سخن از میراث نبوّت نبود و میراث هم لغتاً و عرفاً همین میراث مال است دیگر آنچه در قرآن کریم از ارث و میراث و مورّث و یورِث و یورَث و همهٴ اینها ذکر شد مسائل مالی است دیگر ما جایی نداریم در قرآن کریم که سخن از میراث باشد و ارث نبوّت معیار باشد آخر بالأخره شاهدی باید باشد نعم, ممکن است میراث را انسان دربارهٴ امور معنوی به کار ببرد ولی بالأخره قرینه میخواهد دیگر شما یک نمونه در قرآن کریم ندارید که این واژهٴ ارث با مشتقّاتش در ارث معنوی به کار برده بشود یا وارث هست یا یَرِث هست یا یورَث هست یا یَرثه هست, وارثان هستند امثال ذلک همهاش در مسائل مالی است.
پرسش: اطلاق مجازی که اشکال ندارد.
پاسخ: با قرینه اشکال ندارد بیقرینه بالأخره اصالةالحقیقه مُحکَّم است دیگر ممکن است میراث به معنای نبوّت, ولایت, علم و مانند آن باشد اما معالقرینه وگرنه اصالةالحقیقه محکّم است دیگر.
پرسش: استاد حضرت زکریا از اینکه دین به خطر بیفتد میترسید وگرنه از انفال نمیترسید.
پاسخ: خب اگر از دین میترسی باید سالیان متمادی بخواهد چطور حالا وقتی مریم را دید میخواهد.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب, حالا وقتی که خودش هم گفت آن عیال من در دوران جوانی عقیم است این باید از ذات اقدس الهی همیشه ادامهٴ نبوّت را طلب بکند حالا سنّ پیری درخواست احساس خطر کرده! اگر احساس خطر کرده آن وقت باید که به فکر این باشد که سلسلهٴ انبیا قطع نشود.
پرسش:...
پاسخ: چرا, این چرا خانوادهٴ من باید به دست فرزند صالح من مثل پسری یا دختری مثل مریم که این چراغ من روشن باشد که نام من محفوظ باشد ما که نمیخواهیم بپوسیم که داشتن فرزند صالح و روشن بودن چراغ از بهترین برکت عمر آدم است تا بچه زنده است انسان در «ولد صالح یدعو له» چه نعمتی بهتر از این!
پرسش:...
پاسخ: بالأخره به آن مقام رسید خدا به او داد و یحیای شهید الآن ما میگوییم یحیای زاهد, یحیای شهید به هر وسیلهای بود قرّةالعین بود برای زکریا و شد.
پرسش:...
پاسخ: چرا, آن مسئلهٴ دیگر است که حالا تا چه موقع مُرد آن را باید تاریخ ثابت کند غرض این است که وجود مبارک زکریا اگر به این فکر بود که نبوّت ادامه پیدا کند باید سالیان قبل به این فکر بود اما با مشاهدهٴ مریم از خدای سبحان تصریح کرد ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً﴾ سخن از انبیای بعدی نیست خب اگر صریح قرآن این است که او ذریّه میخواهد ما بگوییم او مثلاً سلسله نبوّت را میخواهد اراده کند اما اینکه احیاناً گفته میشود وجود مبارک زکریا از کجا فهمید که همسر او عاقِر بود علم که آن وقت پیشرفت نکرده بسیاری از علوم آن وقت بود و الآن نیست این جنگهای جهانی که همین مستکبران تحمیل کردند بسیاری از کتابخانهها را سوزاندند بسیاری از علما را از بین بردند خیلی از مطالبی که تازه الفبای او دارد کشف میشود در قبل بود کتاب نوشتند همین جریان شبیهسازی که تازگی الفبایش شروع شده در بحثهای سالهای قبل هم یک وقت این قصّه را به عرضتان رساندیم مرحوم ابنسینا در پایان اشارات و تنبیهات قصّه سلامان و ابسال را ذکر میکند یک, خواجه طوسی(رضوان الله علیه) مرحوم خواجه نصیر در شرح او میگوید آن وقتی که من شرح کردم به متن فرمایش ابنسینا آشنا نشدم دو, بعد از بیست سال که این متن اشارات و تنبیهات او را شرح کردم به این قصّه رسیدم سه, آن قصّهٴ سلامان و ابسال داستانش این است برای اینکه فرزندی از غیر رَحِم به دنیا بیاید نطفه را گرفتند در شیشهای گذاشتند با هوای گرم با حرارت خاص و فرزندی از آن راه به در آمده چه زمانی این را قبل از هزار سال مرحوم بوعلی نقل میکند برای چند قرن قبل حالا برای دو هزار سال قبل است, سه هزار سال قبل است, چهار هزار سال قبل است این بشر بود که جنگهای اول و دوم و سوم پشت سر هم الآن چه آثار فراوانی در بغداد بود کتابخانههای عمیق بود نُسخ خطّی بود همه خاکستر شد آن جنگهایی که صلیبی و غیر صلیبی کتابها خاکستر شد خیلی از علوم است که به آن روز که بلوغ رسیده امروز تازه الفبایش دارد شروع میشود بنابراین نمیشود گفت آن وقت جریان عاقِر بودن و نازا بودن را بشر کجا فهمیده است البته وجود مبارک زکریا ممکن است استثنایی بداند ولی اینچنین نیست که علمها تازه پیدا شده باشد بقیه سؤالها انشاءالله برای فردا.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است