display result search
منو
تفسیر آیات 16 تا 21 سوره مریم _ بخش دوم

تفسیر آیات 16 تا 21 سوره مریم _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 29 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 16 تا 21 سوره مریم _ بخش دوم"

تذکرهٴ مریم(س) گذشته از اینکه جریان عیسای مسیح(ع) را به همراه دارد کرامتهای خاصّ خود را هم در بردارد
ارسال روح, انزال روح همان تجلّی روح است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیّاً ﴿16﴾ فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً ﴿17﴾ قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّاً ﴿18﴾ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاَماً زَکِیّاً ﴿19﴾ قَالَتْ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیّاً ﴿20﴾ قَالَ کَذلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْراً مقْضِیّاً ﴿21﴾

تذکرهٴ مریم(س) گذشته از اینکه جریان عیسای مسیح(ع) را به همراه دارد کرامتهای خاصّ خود را هم در بردارد؛ لذا به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور می‌دهد که در قرآن و در این سور‌ه جریان مریم را به یاد بیاور چه موقع, آن وقتی که از اهل و خانوادهٴ خود فاصله گرفت هم فاصله گرفت, هم تنها شد, هم مستور و در حجاب «نَبْذ» یعنی انداختن, «نَبیذ» آن چیزی است که انداخته می‌شود اگر انگوری را, کشمشی را, چیزی را در جایی بیندازند که مثلاً جوش بیاید و مانند آن می‌گویند نَبیذ است, یعنی منبوذ است, یعنی مطروب است از اهلش فاصله گرفت در یک مکان شرقی آنجا وجود مبارک عیسی به دنیا آمد لذا برای مسیحیها قسمت شرقی از قداستی برخوردار است خب ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِ﴾ اهل خود ﴿حِجَاباً﴾ پس هم تنها شد هم در حجاب بود شاید حجاب برای آن بود که نیازهای شخصی خود را در حال حجاب و مستور بودن عملی کند ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾ در این حالت ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا﴾ ما روحِ خودمان را برای او ارسال کردیم که در بحث دیروز اشاره شد ارسال روح, انزال روح همان تجلّی روح است این روح در مرتبهٴ بالا اگر جزء حاملان عرش بود همچنان وجود دارد در مرحلهٴ نازل در محدودهٴ وجود مثالی مریم(سلام الله علیها) متمثّل شد اینجا هم هست آنجا هم هست خب, دربارهٴ این کار گاهی خدای سبحان سِمت پیدایش عیسی را به این روح نسبت می‌دهد به عنوان عامل قریب که آن روح گفت ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاَماً زَکِیّاً﴾ من مأمورم از طرف پروردگار که به تو فرزند زَکیّ و طیّب و طاهر بدهم خب, پس به این روح اسناد داده شد که این شده واهِب در حالی که واهب حقیقی خدای سبحان است این به عنوان اسناد به فاعل قریب است اما ذات اقدس الهی به عنوان فاعل اصلی خود را عامل پیدایش و پرورش عیسی قرار داد چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آنجا سخن از ارسال نیست سخن از نفخ است در آیهٴ 91 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آمده است که ﴿وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا﴾ همان طوری که دربارهٴ آدم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ دربارهٴ پیدایش عیسی نه در عیسی بلکه در مریم فرمود ما در مریم روح خود را دمیده‌ایم ﴿فَنَفَخْنَا فِیهَا﴾ در مریم ﴿مِن رُّوحِنَا﴾ خب, پس وجود مبارک عیسای مسیح دو قسمت خواهد داشت آن قسمت جَنینی‌اش را فرشته به عهده گرفته برای اینکه گفت ﴿لِأَهَبَ لَکِ غُلاَماً زَکِیّاً﴾ آن قسمت روحیِ روحِ بخش وجود مبارک عیسی را ذات اقدس الهی به عهده گرفته که فرمود: ﴿فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا﴾ بالأخره انسان بدنی دارد و روحی وجود مبارک عیسای مسیح بخش بدنی‌اش به این تمثّل فرشته تأمین شده است بخش روحی و ملکوتی او با نفخ الهی تأمین شده است این ﴿فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا﴾ که در آیهٴ 91 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آمده است در بخش پایانی سورهٴ «تحریم» یعنی آیهٴ دوازده سورهٴ «تحریم» هم آمد که ﴿وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُوحِنَا﴾ بنابراین وجود مبارک عیسی بخش بدنی‌اش به هِبهٴ جبرئیل تأمین شده است, بخش روحی‌اش هم به نفخ الهی گرچه کارِ جبرئیل و فرشته‌های دیگر همان عنایت الهی است آنها واهب حقیقی نیستند آنها عامل قریب‌اند آنها ابزار کارند آنها رسانندهٴ پیام مُرسِل‌اند که ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً﴾ آن جنبهٴ بشری, جنبهٴ جسمی, جنبهٴ مادّی وجود مبارک مسیح را با هِبهٴ جبرئیل تقریر فرمود آن جنبهٴ روح‌اللهی وجود مبارک مسیح را با نفخ خودش تأمین فرمود لذا این دو آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» و «تحریم» با آیهٴ محلّ بحث سورهٴ «مریم» می‌تواند هماهنگ باشد.
پرسش: حاج آقا روح انسانی را که خداوند نفخ کرد قسمتی از روح را خودش نفخ کرده در همهٴ انساناه مثل حضرت عیسی.
پاسخ: نه, اصلِ اضافه همان طوری که قبلاً ملاحظه فرمودید اضافهٴ تشریفی است در روایات هم بود وقتی از معصومین(علیهم السلام) سؤال می‌کنند این اضافهٴ روح به الله چیست؟ آنها می‌فرمایند همان طوری که خدا منزّه از مکان است ولی به ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیهما) می‌فرماید: ﴿أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ﴾ خانهٴ مرا برای معتکفان و مؤتمران و حاجیان تطهیر کنید این اضافه, اضافهٴ تشریفی است اگر اضافهٴ بیت به الله اضافهٴ تشریفی است اضافهٴ روح به الله هم بشرح ایضاً وگرنه این طور نیست ـ معاذ الله ـ جزئی از ذات اقدس الهی را خدا به کسی داده باشد که چه بفرماید ﴿رُوحِی﴾ چه بفرماید ﴿رُّوحِنَا﴾ هر دو برای تشریف است.
پرسش: چرا به دنیا آمدن حضرت عیسی(علیه السلام) این طوری بوده به صورت غیر طبیعی.
پاسخ: آن فرمود ﴿آیَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا﴾ که در ذیل همین بحث به خواست خدا خواهد آمد یعنی آیهٴ 21 همین سور‌ه فرمود: ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِّلنَّاسِ﴾ معجزهٴ جهانی باشد تا مردم بفهمند که تنها علوم تجربی نیست کار با تجرید هم باید حل بشود تنها اسباب عادی نیست اسباب غیرعادی هم که کرامت و معجزه است باید تأمین بشود که در آیهٴ 21 ان‌شاءالله خواهد آمد.
این گفتگوی بین مریم(سلام الله علیها) این گفتگوی بین مریم(سلام الله علیها) و جبرئیل در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» مطرح شد با یک تفاوت مختصری در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» آیهٴ 45 به بعد به این صورت است ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ﴾ این کلمه مِن الله است از ناحیهٴ خداست و اسم شریفش هم مسیح‌بن‌مریم است که ﴿وَجِیهاً فِی الْدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ﴾ نزد خدا آبرومند است موجَّه است «یا وجیهاً عند الله» یعنی سهمی از وجه الله دارد اگر کسی وجیه عند الله بود نزد خدا موجّه بود آبرویی داشت وجه اللهی پیدا می‌کند اگر وجه اللهی پیدا کرد به اذن خدا خیلی از کارها به دست او انجام می‌شود چون مستحضرید که خداوند این وجه را با جلالت و با کرامت معرفی کرده فرمود: ﴿وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلاَلِ وَالْإِکْرَامِ﴾ نه «ذی‌الجلال» ﴿کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ ٭ وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ﴾ «ذوال» یعنی «ذوال» که این برای آن وجه است نه برای رب, وجه الله می‌شود ذوالجلال اگر ذی‌الجلال بود یعنی رب ذی‌الجلال بود اما چون ذوالجلال است وجه الله ذوالجلال است آن که وجیه عند الله است ذوالجلال و الإکرام است, آن که موجّه عند الله است ذوالجلال و الإکرام است لذا دعای «توسّل» سهم خودش را پیدا می‌کند که چرا ما متوسّل بشویم چرا به اولیای خدا که می‌گوییم «یا وَجیهاً عِنْدَ اللَّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ» برای اینکه این وجه الله ذوالجلال است ذوالإکرام است خب اگر ذوالجلال بود صاحب جلالت بود, صاحب اکرام بود کاری از دست او برمی‌آید اینها چون مقام سوم است مقام فعل است به عنایت الهی است بدون تفویض است محذوری ندارد, خب پس عیسای مسیح وجیه عند الله است وجه الله است ذوالجلال و الاکرام هم هست این عیسای مسیح(سلام الله علیه) را که از مقرّبین هم هست خدای سبحان به وسیلهٴ فرشته‌ها به مریم(علیها سلام) بشارت داد بعد فرمود این بچه بزرگ می‌شود کودکی را پشت سر می‌گذارد نوجوانی را پشت سر می‌گذارد جوانی را پشت سر می‌گذارد و به میانسالی می‌رسد ﴿وَیُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً﴾ به پیرمرد نمی‌گویند کاهل, کهولت برای همین میانسالی است به پیرمرد می‌گویند شیخ و از آن مرحله که گذشته می‌شود فرتوت ﴿فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ حالا وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) با این فرشته‌ها گفتگو دارد اصلش این بود که ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ﴾ فرشته‌ها وقتی این سخن را با مریم(علیها سلام) در میان گذاشتند مریم این‌چنین فرمود: ﴿قَالَتْ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ﴾ اینها که فرشته هستند پیام آوردند ولی این همچنان با خدا گفتگو می‌کند عرض می‌کند پروردگارا من چگونه مادر بشوم در حالی که هیچ بشری با من تماس نگرفت و نمی‌گیرد ﴿قَالَ﴾ آن رابط ﴿کَذلِکِ﴾ این «کاف» ﴿کَذلِکِ﴾ «کاف» خطاب است ما وقتی اشاره می‌کنیم یک وقت اشاره به شیئی می‌کنیم می‌گوییم «ذا» یک وقت با مخاطب گفتگو می‌کنیم و چیزی را به مخاطب اشاره می‌کنیم اگر با مخاطب سخن می‌گوییم چیزی را می‌خواهیم به مخاطب نشان بدهیم می‌گوییم «ذاک» یعنی جنابعالی این را ببین اگر آن مشارإلیه ما حضور دارد نزدیک است می‌گوییم «ذاک» اگر یک مقدار فاصله دارد می‌گوییم «ذلک» یا اگر دور باشد قدری بیشتر اگر خیلی نزدیک باشد که می‌گوییم «هذا» اگر قدری فاصله داشته باشد می‌گوییم «ذاک» اگر قدری بیشتر می‌گوییم «ذلک» این «کاف», «کاف» خطاب است جزء اشاره نیست در حرف اشاره نیست در محدودهٴ اشاره نیست مشارإلیهما چیزی است که «ذا» به او برمی‌گردد, مخاطب ما که با او حرف می‌زنیم با «کاف» از او یاد می‌کنیم اینجا چون مخاطب مؤنث است گفتند ﴿کَذلِکِ قَالَ رَبُّکِ﴾ آن فرشته به مریم(سلام الله علیهما) می‌گوید این‌چنین قضا و قدر الهی ترسیم شده است که تو مادر بشوی ﴿قَالَتْ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ﴾, ﴿قَالَ﴾ آن فرشته ﴿کَذلِکِ﴾ یعنی این‌چنین است بدان که تو باید مادر بشوی ﴿اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَی أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ﴾. تفاوت آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» گذشت با آنچه در سورهٴ «مریم» مطرح است این است که اینجا فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾ مریم(سلام الله علیها) فرمود: ﴿أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ﴾ یک, ﴿وَلَمْ أَکُ بَغِیّاً﴾ این ﴿وَلَمْ أَکُ بَغِیّاً﴾ زیرمجموعهٴ ﴿لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ﴾ است لذا در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» ﴿لَمْ أَکُ بَغِیّاً﴾ نیامده بالأخره تماسّ بشر یا حلال است یا حرام وقتی جامع ذکر بشود هر دو قسم را در برمی‌گیرد دیگر فرمود اصلاً کسی با من تماس نمی‌گیرد چه حلال چه حرام نه من همسر دارم بَغی هم که نیستم این بَغیّ «فعول» بود چون آن «واو» تبدیل به «یاء» شده و تشدید پیدا کرد خب, من که بیراهه نمی‌روم از راه هم که همسر ندارم چون ﴿لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ﴾ شامل ﴿لَمْ أَکُ بَغِیّاً﴾ است لذا در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» ذکر نشده اما اینجا ذکر خاص بعد از عام است برای اهتمام برای اینکه این دید آن را از نزدیک دید نامحرمی به حسب ظاهر نامحرم را این را بالصراحه ذکر کرده خب, لذا آنجا که ندیده بود آنجا سخن از تمثّل نبود آنجا فقط گفتگوی تبشیری بود اما اینجا چون سخن از تمثّل است بالصراحه این را ذکر کرده پس ذکر خاص بعد از عام که برای اهتمام است نکته‌ای می‌طلبد که آن نکته در تمثّل پیدا شده و در جریان سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» این تمثّل نبود آ‌ن نکته نبود لذا ذکر خاص بعد از عام نبود, خب ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾. ﴿قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّاً﴾ دوتا کار هست یکی اینکه خودم را بخواهم نجات بدهم چه تو تقی باشی چه بغیّ باشی من به خدا پناه می‌برم مردان الهی, زنان الهی پناهگاهشان عنایت الهی است که توحید خدا و عنایت الهی حِصن است «کلمة لا اله الاّ الله حِصْنی» این پناهگاه هست, دِژ هست حَصین این حِصن خداست, دژبان این دژ خداست در آن زمان دفاع مقدس به ما می‌گفتند وقتی آژیر خطر را شنیدید بروید پناهگاه در قرآن دارد که ﴿وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾ اگر وسوسه‌ای شده, حالی شده, نامحرمی از جلویتان دارد می‌گذرد و خیال کردی ببینی یا غیبتی را بشنوی یا تهمتی را روا بداری احساس خطر کردی فوراً برو پناهگاه ﴿وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾ این ﴿فَاسْتَعِذْ﴾ یعنی برو پناهگاه نه بگو «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» این «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» البته ذکر است ثواب دارد ولی این پناهگاه رفتن نیست مثل اینکه در حال آژیر خطر اگر به ما گفتند بروید پناهگاه معنایش این نیست که آدم در همان خیابان بایستد بگوید من می‌خواهم بروم پناهگاه اینکه استعاذه نیست این فوراً باید بدود برود در پناهگاه اگر یک حالت وسوسه‌ای گناه در آدم پیدا شده فوراً باید مضطراً به ذات اقدس الهی پناهنده بشود این اضطرار این التجاء او را نجات می‌دهد این می‌شود استعاذه این در همهٴ انسانها هست البته انبیا و اولیا به طریق اُولیٰ، اما فرمود: ﴿إِن کُنتَ تَقِیّاً﴾ ناظر به مسئله قابل هست فرمود پناه بردن من به خدا یعنی تو هم باید به خدا پناه ببری این حرف در تو اثر می‌کند اگر تو باتقوا باشی نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» راجع به ترک ربا آمده است آیهٴ 278 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» دربارهٴ ترک ربا آمده که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ﴾ وجود مبارک مریم دوتا حرف زد یعنی هم من به خدا پناه می‌برم هم تو به خدا پناه ببر، من به خدا پناه می‌برم چه تو تقی باشد چه بغیّ باشی، تو هم به خدا پناه ببر اگر تقی هستی اگر بغیّ هستی که دیگر پناهندگی ندارد برای یک آدم پاک که خب، پس ﴿إِن کُنتَ﴾ مربوط به مخاطب است نه مربوط به متکلّم من در هر دو هر حال به خدای سبحان پناه می‌برم.
پرسش: حقیقت استعاذه چیه؟
پاسخ: پناه بردن آدم مضطر می‌شود اگر کسی این ﴿أمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرّ﴾ را چه موقع می‌خواند وقتی به آدم گفتند فلان دوستت در اتاق عمل است و در حال کُماست آدم چهره‌اش زرد است زبانش می‌گیرد مضطرب است پایش می‌لرزد این حالت است.
پرسش: آدم است بالأخره پیش می‌آید.
پاسخ: خب بله خطر است دیگر ما وقتی احساس خطر می‌کنیم چنین حالتی باید پیش بیاید آن وقت به چه کسی متوسّل می‌شویم آن وقتی که دعا می‌کنیم می‌گوییم «اللهمّ اشف» چطور دعا می‌کنیم آن طور در حال عادی دعا می‌کنیم یا واقعاً می‌خواهیم همان حالت را می‌گویند استعاذه.
پرسش: منظورم این است که حالت اضطرار را باید معرفت داشته باشد.
پاسخ: خب همین معرفت است، درک است، تمرین است، احساس خطر هست گناه آبروبر است بالأخره این چند جای نهج‌البلاغه هست وجود مبارک حضرت امیر فرمود نروید در بساط خب دنیا این آبروبر است این وَبی است این موبی است این اوباست چندبار کلمهٴ «وَبیٰ» این با خانواده‌اش در نهج‌البلاغه تکرار شده آن چراگاه وباخیز را نمی‌گذارند که حیوانات بچرند وبا هم یک بیماری آبروبر است دیگر مثل سِل و سرطان نیست که مکرّر بالا لگن، مکرّر پایین طاس این دیگر آبرو نمی‌گذارد برای کسی که فرمود رفتی به دنبال ریاست، مقام، جاه و حرام بالأخره رفتی در چراگاه وبا و «وبیّ» و «موبی» و «اُوبیٰ» راه افتادی آبرو می‌برد دیگر خب آدم وقتی بالأخره یا اینها را از نزدیک باید ببیند «لمن کان له قلب» یا حرف خاندان عصمت را گوش بدهد «لمن کان له سمع» اگر کسی دارای گوش شنوا باشد یا قلبی بینا باشد بالأخره اینها این مسائل برایش حل می‌شود دیگر به هر تقدیر وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) گفت من به خدا پناه می‌برم یک، تو هم به خدا پناه ببر ﴿إِن کُنتَ تَقِیّاً﴾ وگرنه متکلّم فعلِ خودش را به تقوای مخاطب متّکی بکند نیست که یعنی تو هم به خدا پناه ببر نیا، من هم به خدا پناه می‌برم که جلو نیایم هر دو طرف باید باتقوا باشیم تا کاری انجام نشود ﴿قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنکَ﴾ یک، تو هم «تعوذ بالرّحمٰن» ﴿إِن کُنتَ تَقِیّاً﴾ دو.
پرسش: اگر تقوا داشته که ازم نیست به خدا پناه ببرد.
پاسخ: چرا، مگر انسان باتقوا معصوم است تقوا غیر از عصمت است این همه متّقیان‌اند که بعد آلوده می‌شوند دیگر معصوم البته، معصوم، معصوم است، خب.
پرسش: خطا اول از او سر زده باشد اشکال دارد؟
پاسخ: بالأخره این معنا معقول نیست که متکلّم پناه ببرد به خدا از وصفی که مخاطب دارد ﴿إِن کُنتَ تَقِیّاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» ملاحظه فرمودید خطاب به رباخوارهاصت فرمود: ﴿وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ﴾ اگر ایمان دارید خاصیّت ایمان این است که ربا را ترک کنید اینجا هم اگر تقوا دارید خاصیّت تقوا این است که ترک کنید خب وظیفهٴ متکلّم کارِ متکلّم با استعاذهٴ خودش به خدا حل می‌شود اما تهاجم مخاطب چطور، تهاجم مخاطب را با استعاذهٴ او به خدا می‌شود حل کرد در صورتی که او آدم باتقوا باشد.
پرسش: اگر به منزله تأدیب بگیریم در موضع تأدیب بوده؟
پاسخ: که چه؟
پرسش: چون اگر با تقوایی چون با تقوایی و وصف تقوا را خودت قبول داری من اعوذ بالرحمن‌ام.
پاسخ: خب من ﴿أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ﴾ تو باید چه کار بکنی اگر با تقوا باشی چه من «أعوذ» چه «لم اعوذ» تو حمله نمی‌کنی من هم باید از این طرف ﴿قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ﴾ مثل وجود مبارک یوسف ﴿قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ﴾ از این طرف طهارت از آن طرف هم باید طهارت باشد، خب.
بعد آن فرشته به وجود مبارک مریم(سلام الله علیهما) فرمود: ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ﴾ گرچه تو بشر می‌بینی ولی گوهر اصلی من چیز دیگر است و خدا من را فرستاده ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاَماً زَکِیّاً﴾ یک فرزند پسر طیّب و طاهر به تو عطا بکنیم اینجا به خودش اسناد داد به عنوان فاعل قریب آن‌گاه مریم(سلام الله علیها) فرمود: ﴿أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیّاً﴾ که اشاره شد آن وقت ﴿قَالَ﴾ همان بشر سَویّ ﴿کَذلِکِ﴾ یعنی این‌چنین است قصّه که تو باید مادر بشوی چرا، برای اینکه ﴿قَالَ رَبُّکِ هُوَ﴾ آفرینش یک فرزند بدون پدر، مادر شدن یک زن بدون همسر ﴿عَلَیَّ هَیِّنٌ﴾ این ﴿هُوَ﴾ می‌تواند به این مراجع یاد شده برگردد این آسان است خب حالا این کار آسان را چرا انجام می‌دهی برای اینکه در جهان کنونی نیاز هست که یک معجزهٴ عالَمی پیدا بشود ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْراً مقْضِیّاً﴾ برای مردم معجزهٴ جهانی باشد از طرف ما رحمت باشد که ﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا﴾ هست، «ذکر ربک مریم» هست، «ذکر ربک عیسی» هست و مانند آن و این امر تصمیم شده سرشت و سرنوشت شما تنظیم شده است و قضای الهی بر این است. این تقریباً ترجمه‌گونهٴ این آیات، اما آنچه مهم است این است که در جریان حضرت عیسی برخی از اهل معرفت ذیل همین آیه گفتند سرّ پیشرفت هنر ترسیمی، تصویری، تجسیمی در مسیحیّت و در کلیساها همین جریان تمثّل است اساس دینشان به این است که یک موجود مجرّد معقولی متمثّل شده است به صورتی این ترسیم و تمثّل که معقول بشود متمثّل این زمینهٴ رشد هنر سینمایی و تلویزیونی غرب را فراهم کرده است گرچه آن روز که این بزرگوار یعنی هفتصد هشتصد سال قبل این را گفته سخن از تلویزیون و سینما نبود اما این نقاشیها و ترسیمها و تصویرهای کلیساها فراوان بود الیوم هم هست که معقولی متمثّل شده است به این صورت در آمده اگر این‌چنین باشد هنر می‌شود اسلامی یعنی معقول بشود متمثّل اما اگر خیال را مجسّم کردند این دیگر خیالبافی و وهم‌سازی و امثال ذلک است نه اثر علمی دارد نه برکات اخلاقی وقتی هنر می‌شود اسلامی، سینما می‌شود اسلامی، تلویزیون می‌شود اسلامی که معقول را متمثّل کنند آن ممثّل را محسوس کنند و به همراه این پیام داشته باشند این یک مطلب. جریان سریال حضرت امیر(سلام الله علیه) این قصّهٴ جنگ صفین است که در روضه‌خوانیهای ما فراوان است این هنرِ علوی نیست این همان روضه‌خوانی صفین را به این صورت در آوردند این دیگر علی‌بن‌ابی‌طالب(سلام الله علیه) که نهج‌البلاغه او را معرفی می‌کند «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ» این آ‌ن نیست و همان طوری که ما بر اساس ادبیاتی که در شرق و غرب عالَم هست معقول را محسوس می‌کنیم، مسموع می‌کنیم با کلمات این کلمات یک امر اعتباری است که هر ملّتی برای خودش ساخته این کلمات که تکوینی نیست قراردادی است بعضی از کلمات است که برای ملّتی خیلی محترم است چندین معنا دارد نزد یک ملّت دیگری مُهمل است این کلمهٴ «عین» که می‌گفتند دارای هفتاد معناست مشترکِ لفظی است بعضی از اُدبا هنرشان در این بود که مثالً چندین بیت بگویند مثلاً هفتاد بیت بگویند در هر بیت کلمهٴ عین تکرار بشود و در هر بیتی عین به یک معنا باشد و این جزء ذخایر ادبی ما به شمار می‌رفت و به شمار هم می‌رود دو قدم آن طرف‌تر که بروی می‌بینی مهمل است این کلمات این کلمه نزد بعضیها اصلاً معنا ندارد بنابراین ادبیات ابزاری است که انسان باید به اندازه‌ای که از این ابزار مدد می‌گیرد خودش را وقت صرف بکند وقتی جایی برود این هیچ ارزش ندارد نباید عمر دربارهٴ او صرف بکند ما آن معنای معقول را بشر توانست با این قراردادها قابل مفاهمه قرار بدهد هیچ دلیلی هم نداریم که فعل نتواند آن معنای معقول را بفهماند نقشه نتواند آ‌ن معنای معقول را تفهیم کند، جسم نتواند او را مفهوم کند، اجسام می‌توانند، صوَر می‌توانند، حروف می‌توانند، علائم می‌توانند و صورتهای گوناگون می‌توانند منتها ابزار می‌خواهد چقدر بشر زحمت کشید تا ادبیات را تولید کرد این ادبیات بیانگر آن معارف عقلی‌اند اگر هنر اسلامی شد می‌توان تلاش و کوشش کرد با رفتارها با گفتارها با نماها و نمایشها آن معانی معقول را به یکدیگر منتقل کنند آن وقت این می‌شود علیِ نهج‌البلاغه(سلام الله علیه) وگرنه سریالی که مفاهیم بلند او را همراهی نمی‌کند متخیّل شده محسوس این دیگر سریال دینی نیست وقتی سریال یا تلویزیون یا سینما دینی است که از نشئه عقل مدد بگیرد رابطهٴ معقول و متخیّل تنظیم بشود رابطهٴ متخیّل و محسوس ترسیم بشود آن‌گاه به صورت نمایش در بیاید تا بشود هنر اسلامی این بزرگوار می‌گوید سرّ پیشرفت هنر در کلیساها و مسیحیّت همان جریان تمثّل است اساس دینشان بر این است که معقول می‌شود متمثّل بشود اگر معقول و مجرّد عقلی می‌شود متمثّل بشود و از آنجا به برکت تمثّل اثر جسمانی و مادی را به همراه داشته باشد که عیسی به دنیا بیاید پس ما به دنبال این هنر برویم لذا خیلیها رفتند و پیشرفت هم کردند منتها حالا بخش وسیعی از اینها در بین راه ماندند.
مطلب دیگر این است که در قرآن کریم نبوّت را سهم انبیا دانست ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ﴾ چه در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» چه در سایر سوَر در سورهٴ «نحل» فرمود آنها که رسالت الهی را به عهده داشتند مرد بودند چون کارِ اجرایی است اما کرامت، معجزه، ولایت زن و مرد ندارد کارِ اجرایی که انسان با مردها باید تماس بگیرد مردها باید با او مراجعه کنند بخش وسیع از کارها را با نامحرمها باید انجام بدهد گفتند این کار را مرد باید انجام بدهد خدا فرمود ما پیامبری به عنوان زن نداریم اما ولیّ الله داریم که زن است چون ولایت مربوط به کمالها و قداستهای روحی است که بین خدا و آن شخص است مثل وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) وجود مبارک فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، زینت کبرا(سلام الله علیها)، فاطمهٴ معصومه که در جوار مضجع ملکوتی‌اش هستیم(سلام الله علیهم اجمعین) این است ولایت که باطنِ رسالت است این برای انسانِ کامل است چه زن و چه مرد اما کارِ اجرایی کاری که با تودهٴ مردم در ارتباط است صدهابار باید با مردم تماس بگیرد این کار را گفتند به عهدهٴ زنها نگذارید این کارِ اجرایی است این هنر نیست این کمال نیست که یک زن محروم باشد این یک کار اجرایی است تماس گرفتن با نامحرم است نعم، نیمی این مملکت مثلاً زن‌اند آن دانشکده‌ها آن دانشراها آن دبیرستانها آن دبیرستانها آن دانشکده‌ها که همه‌شان دخترها هستند بهترین کار این است که ریاستش را مسئولیتش را زنها داشته باشند اما کارهای اجرایی که با تودهٴ مردم سر و کار دارند با نامحرم سر و کار دارند اُولیٰ این است که اولای تعیینی احتیاط, احتیاط تعیینی اقوا این است که مردها به عهده بگیرند بنابراین اینکه فرمود: ﴿مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ﴾ آن راجع به کارهای اجرایی است یعنی رسالت اما نبوّت، کرامت این زن و مرد ندارد لذا نیازی نیست آن‌چنان که جناب فخررازی در تفسیرش نقل کرده گرچه خیلی مایل به این قول نیست این بحث در کتابهای کلامی هست نظیر تجرید مرحوم خواجه و اینها که آیا این عظمت و جلالی که فرشته‌ها با مریم(سلام الله علیها) داشتند برای خود مریم بود یا ارهاص عیسی بود «ارهاص» یعنی پیش‌درآمد معجزه برخیها که عظمت زن را نشناختند گفتند این کرامتهایی که بهرهٴ وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) شد اینها ارهاص عیسی بود یعنی پیش‌درآمد معجزهٴ عیسی بود خیر، نیازی به این نیست مگر مریم کم آدمی است مگر زن و مرد دارد در مسئلهٴ ولایت، ولایت برای انسان است انسانیّت انسان به روح اوست روح نه مذکّر است نه مؤنث این بدن است که یا این‌چنین ساخته شده یا آن‌چنان ساخته شده اگر روح مجرّد هست که هست مجرّد نه مذکّر است نه مؤنث این ذکورت و اناثت برای تَن است این تَن که با فرشته‌ها تماس نیست مناجات نمی‌کند آن که با خدا مناجات می‌کند نه زن است نه مرد بنابراین اینکه فرمود: ﴿مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی﴾ در بحثهای قبلی هم داشتیم معنایش این نیست که زن و مرد با هم تفاوت نمی‌کنند غربی می‌گوید زن و مرد با هم تفاوت نمی‌کنند ما هم می‌گوییم زن و مرد با هم تفاوت نمی‌کنند او می‌گوید انسان یا زن است یا مرد با هم همتای‌اند ما می‌گوییم انسان نه زن است نه مرد این ارشاد به نفی موضوع است زن و مردی در کار نیست تَن را می‌گویی تن باربر است روح را می‌گویی نه مذکر است نه مؤنث ما اگر می‌گوییم زن و مرد فرق نمی‌کند ارشاد به نفی موضوع است سالبه به انتفاء موضوع است یعنی روح نه مذکّر است نه مؤنث آنها انسان را در همین تالار تشریح خلاصه می‌بینند می‌گویند انسان یا مذکر است یا مؤنث با هم فرق نمی‌کند این دوتا دید خیلی فرق است ما هم می‌گوییم زن و مرد فرق نمی‌کنند آنها هم می‌گویند زن و مرد فرق نمی‌کنند اما تفاوت رأس از کجاست تا به کجا اگر ولایت برای روح است چرا مریم نداشته باشد چرا فاطمه نداشته باشد چرا زینب(سلام الله علیهم اجمعین) نداشته باشد این ارهاصات برای پیش‌درآمد معجزهٴ وجود مبارک عیساست یعنی چه خود مریم(سلام الله علیها) به این قداست رسیده است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:20

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی