- 377
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 17 تا 25 سوره مریم _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 17 تا 25 سوره مریم _ بخش دوم"
اگر مریم(سلام الله علیها) دارای مَلکهٴ عصمت بود چگونه تردید کرد
اگر در بیداری مواظب خود باشید و مقداری هم تنهایی، میببینند آنچه را که دیگران میدیدند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً ﴿17﴾ قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّاً ﴿18﴾ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاَماً زَکِیّاً ﴿19﴾ قَالَتْ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیّاً ﴿20﴾ قَالَ کَذلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْراً مقْضِیّاً ﴿21﴾ فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَاناً قَصِیّاً ﴿22﴾ فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً ﴿23﴾ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً ﴿24﴾ وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴿25﴾
انسانهای معصوم گرچه مکتب نرفتند ولی بالأخره اگر در بخش علمی شکّی داشتند یا در بخش عملی هراس و تردّدی و خوفی داشتند به وسیلهٴ همان فرشتهٴ وحی برطرف میشود نباید گفت که اگر مریم(سلام الله علیها) دارای مَلکهٴ عصمت بود چگونه تردید کرد و نشناخت اینها که عالِم بالذّات نیستند به وسیلهٴ تعلیم الهی عالِم میشوند. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اوّلین باری که در کوه حرا آن صحنه را دید با تعلیم الهی عالِم شد وجود مبارک موسای کلیم در طور وقتی اوّلین بار عصا را القا کرد به صورت مار در آورد هراسناک شد آنگاه خدا فرمود نترس ﴿لاَ تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی﴾ بعد دیگر برای او عادی شد غرض آن است که انبیای الهی, اولیای الهی اگر بخواهند عالِم بشوند باید به تعلیم پروردگار باشد اگر بخواهند خوفشان برطرف بشود باید به تعلیم الهی باشد پس آنچه را که وجود مبارک مریم(علیها سلام) احساس کرد با عصمت او منافاتی ندارد.
پرسش:...
پاسخ: خب بله, اینها تا به آن درجه برسند در اوایل اینچنین نیست آن عدالت را همیشه دارند اما آن مراحل بالاتر را باید به تعلیم الهی و افاضهٴ الهی پیدا کنند دیگر اینکه دربارهٴ حضرت رسول فرمود: ﴿وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾ از همین قبیل است.
مطلب دوم آن است که تنها بودن, خلوت کردن, مقداری از کثرت فاصله گرفتن, با هیاهو اُنس نداشتن این سهم تعیینکنندهای دارد که انسان با ملکوت رابطه برقرار کند به همان دلیل که انسان در خواب با ملکوت رابطه برقرار میکند در بیداری برقرار نمیکند اگر افرادی در بیداری مواظب خود باشند و مقداری هم به تنهایی اُنس پیدا کنند اینها هم ببینند آنچه را که دیگران میدیدند کوه حرا را, غار حرا را وجود مبارک حضرت برای همین انتخاب کرده آن طوری که در نهجالبلاغه است وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود وجود مبارک پیامبر هر سال مجاور حرا میشد فقط من باخبر بودم و دیگران بیاطلاع بودند وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) هم این ﴿انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیّاً﴾ یک, ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾ دو, هم فاصله گرفت هم در حجاب بود که با تنهایی خدا را عبادت کند چنین حال مناسب است برای مشاهدهٴ ملکوت.
مطلب بعدی آن است که این اوّلین بار یک وقت است کسی برای او رعبآور است نظیر آنچه را که مثلاً زکریا(سلام الله علیه) یا حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) فرشتهها را دیدند برای آنها آشنا نبود غذا حاضر کردند و دیدند که ﴿فَلَمَّا رَأی أَیْدِیَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ﴾ برای حضرت ناشناس شد مقداری هم احساس کردند خب بعد فرشتهها گفتند ما فرشتهایم مأموریم اهل غذا نیستیم و مانند آن, این یک مقدار هراس دارد یا مثلاً ناشناختگی دارد اما نامحرمی را چنین شخصیتی ببیند گذشته از آن تازگی, هراس را هم به همراه دارد لذا آن فرشتهٴ وحی وقتی شروع کرد به صحبت کردن با کلمهٴ حصر در طلیعهٴ سخن مطلبی گفت که آرامبخش بود گفت ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ﴾ بدان تنها صبغهٴ من رسالت است من مأمور الهیام بشر نیستم هراسی نداشته باش و مانند آن ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ﴾, خب.
پرسش:...
پاسخ: تشخیص اینکه تمثّل بود یا تجسّم بود خب بالأخره باید با همین وحی مشخص بشود الآن انسان کسی را میبیند از کجا تشخیص بدهد که این تمثّل است آن هم در آن حالت ولی وقتی که گفت ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ﴾ دیگر آرام شد طرزی گفت که گفتن همان و آرام شدن همان دیگر حضرت سؤال نکرد از کجا بفهمم تو راست میگویی این برای اولیای الهی دیگر نیست اگر کسی به این صورت در بیاید بگوید من فرستادهٴ خدا هستم و بشر نیستم از کجا آدم باور کند ولی گفتن همان و باور کردن همان برای اینکه طرزی ادا کردند و طرزی او دریافت کرد که برای او مشخص شده است که این رسالت الهی را به همراه دارد.
جریان تمثّل الاّ ولابد ما باید روی آن بیشتر کار بکنیم نه کار حوزوی یا دانشگاهی کاری که بالأخره با زندگی ما ارتباط دارد ما حالا امروز نشد فردا, فردا نشد پسفردا بالأخره با اینها کار داریم دیگر ماییم از این به بعد با تمثّل یعنی با وجود ملکوتی, با وجود مثالی, با تمثّلات اعمال, با تمثّلات عقاید, با تمثّلات اخلاق روبهروییم آن 56 روایتی که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) نقل کرده این برای «ما یعاین المحتضر عند الاحتضار و الموت» بود که مربوط به مشاهدهٴ اهل بیت(علیهم السلام) و اینها این یک بخش بود اما حالا مال او برای او متمثّل میشود, فرزندان او برای او متمثّل میشوند, عمل او برای او متمثّل میشود این در دالان ورودی به آن عالَم است مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) و سایر بزرگان در جوامع رواییشان این تمثّلات حال احتضار را از تمثّلات ورود در عالَم برزخ و این دو را از تمثّلات در برزخ اینها همه را از هم جدا کردند مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در وافی یک مقدار روایت را چون جمع کرده روایات ابواب چهارگانه را کتب اربعه را آن بیشتر از تک تک اینها دارد در جلد 25 وافی از این طبع جدید وافی را شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی تعلیقات پربرکتی دارند با آن تعلیقات ایشان چاپ شده در جلد 25 طبع جدید صفحهٴ 599 آنجا بابی دارد به عنوان «باب ما یَحلق المیّت مِن نَعیم القبر و عذابه» آن روایت را از کافی نقل میکند و همچنین از من لا یحضره الفقیه نقل میکند که وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) اینچنین فرمود: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) إنّ العبد إذا کان فی آخر یومٍ مِن أیّام الدنیا و أوّل یومٍ مِن أیّام الآخرة مُثِّل له ماله و ولده و عمله» برای او متمثّل میشوند حالا چشم او یا باز است یا بسته بستگانش را نمیشناسد و فرزندانش را نمیشناسد پرستارانش را نمیشناسد هیچ کس را نمیشناسد اما میبیند که مال او و فرزند او و عمل او نزد او صف بستند «فَیلتفت إلی ماله» حالا این با مالش گفتگو میکند «فیقول والله إنّی کنت علیک حریصاً شحیحاً» به مال میگوید من خیلی نسبت به تو بخل میورزیدم آزمندانه در تحصیل تو میکوشیدم چه کار از دست تو برمیآید در این روز خطر مشکل مرا حل کنی «فمالی عندک» چه سهمی من نزد تو دارم؟ «فیقول» مال به او میگوید «خُذ مِنّی کَفنک» فقط به اندازهٴ کفن از من حق داری «قال» وجود مبارک امیرالمؤمنین فرمود: «فیلتفت إلی ولده» این از مال که ناامید شد رو به بچه میکند که چقدر کار از تو برمیآید؟ «فیقول» یعنی این کسی که محتضر است در حال رفتن است به فرزندش میگوید «والله إنّی کنتُ لکم بِوُلده» نه «وَلده» از اینکه ضمیر جمع آورد فرمود وُلد است «إنّی کنت لکم مُحبّاً و إنّی کنتُ علیکم مُحامیاً فماذا لی عندکم فیقولون» فرزندان میگویند «نؤدّیک إلی حُفرتک نواریک فیها» ما تا کنار گور میآییم تو را در خاک دفن میکنیم همین, «قال فیلتفت إلی عمله فیقول والله إنّی کنتُ فیک لزاهدا» به عمل میگوید من در تو بیرغبت بودم زهد اگر با «فی» استعمال بشود یعنی بیرغبتی زاهدِ در او ﴿وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ﴾ یعنی بیرغبت بودن «إنّی کنتُ فیک لزاهدا و إن کنتَ علیّ لثقیلا» تو برای من دشوار بودی و من در تو بیرغبت «فمالی عندک» من چه سهمی نزد تو دارم؟ «فیقول» عمل به او میگوید «أنا قرینک فی قبرک و یوم نَشرک حتّی اُعرضَ أنا و أنت» من با تو هستم تا در صحنهٴ قیامت که بر ذات اقدس الهی عرضه بشوی درست است که درس و بحثهای حوزه خوب است بالأخره ما باید چیزهایی را یاد بگیریم و عمل بکنیم اما اینها برای ما اصل است اینها با سرنوشت ما, با سرشت ما ارتباط تنگاتنگ دارد معلوم نیست چه موقع ما با اینها روبهرو میشویم لذا اینها باید همیشه برای ما نقد باشد این مسئلهٴ تمثّل برای همه ما هست اگر اینها را خوب روی آن کار کرده باشیم وقتی آن صحنه پیش آمد میبینیم که چیز آشناست یک چیز ناآشنایی نیست هم سؤالهای ما خوب خواهد بود, هم جوابهای آنها خوب خواهد بود خود فشار مرگ برای ما بس است دیگر اینها ما را در فشار قرار نمیدهد اما اگر اینها را بحث نکرده باشیم همان بحثهای این طرف مرگ باشد آنجا که میرویم چیزی به دردخور باشد فراهم نکردیم این روایت اول بود که نقل کردند. بعد روایت دوم دربارهٴ عمل هست که باز مبسوط است که ملاحظه بفرمایید خیلی اینها «کلامکم نور».
پرسش: فرمود: ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ یعنی حضرت مریم لطف خدا و رحمت خدا را دیده بود آشنا بود برایش.
پاسخ: خب بله, اینها هراسآور نیست اما همان حضرت که دارای مَلکهٴ عصمت است یک نامحرم را ببیند هراس دارد دیگر.
در حدیث صفحهٴ 604 از کلینی نقل میکند که وجود مبارک امام صادق فرمود: «إذا وُضِعَ المیّت فی قبره مُثِّل لَه شخصٌ» خب پس یک سلسله تمثّلات است در حال احتضار, یک سلسله تمثّلات است در حین ورود به عالَم برزخ, یک سلسله تمثّلات است بعد از ورود در برزخ وقتی سؤال کردند که برزخ چه موقع است امام(سلام الله علیه) فرمود: «مُنذ القبر» ما چهارتا عالم نداریم یکی دنیا, یکی قبر, یکی برزخ, یکی قیامت سهتا عالم داریم دنیا داریم و برزخ داریم و قیامت, برزخ از همان وقتی است که انسان را گذاشتند در قبر این قبر یک حسابِ فقهی دارد احکامی دارد باید رو به قبله باشد انسان از همین قبر و برکات این قبر آثاری نصیبش میشود اما قبرِ حقیقی در برزخ است میبینید قبر یا «روضة مِن ریاض الجنّة» یا «حفرة مِن حفر النیران» در روایات قبر دارد وقتی انسان مؤمن وارد قبر شد «مَدّ البصر» قبر او وسیع میشود تا آنجا که چشم میبیند از طرفی قبر کفّار «حفرة مِن حفر النیران» وقتی مشهد مشرّف میشویم قبری است که «روضة مِن ریاض الجنّة», «مدّ البصر» آن قبر وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) است گودالی از گودالهای عمیق و وسیع جهنّم آنجاست که قبر هارون است اینها کنار هم است در دنیا از نظر زمین کنار هماند ولی فاصله فراوان است یکی در روضه است یکی در حفره شبیه اینها نه خود اینها مثل اینکه دو نفر مسافرند و در مسافرخانه خوابیدند یکی مؤمن است و دیگری کافر, مؤمن خوابهای بسیار خوبی میبیند «فی روضة من ریاض الجنّة» آن کافر خوابهای بد و مار و عقرب میبیند که به او نیش میزنند نه او از این باخبر است نه این نه از او باخبر است چون کاری با هم ندارند هر دو در برزخاند دیگر چنین صحنهای برای همه ما هست این روایت را که حضرت نقل میکند فرمود کسی در قبر متمثّل میشود این شخص به او میگوید «یا هذا کنّا ثلاثه» ما سه نفر بودیم «کان رزقک فانقطع بانقطاع أجلک و کان أهلک فخلّفوک و انصرفوا عنک و کنت عملک فبقیتُ معک» به این شخص مُرده میگوید که ما سه نفر بودیم مال تو بود و فرزند تو بود و من آنها رفتند و من ماندم «أمّا إنّی کنتُ أهون الثلاثة علیک» در بین این سه نفر یعنی مال و فرزند و من, من نزد تو بیارزشتر از همه بودم این مسئله قبل.
روایت بعدی که باز در صفحهٴ 605 آمده سالم از وجود مبارک ابیعبدالله(علیه السلام) نقل میکند «ما مِن موضع قبرٍ الاّ و هو یَنطق فی کلّ یوم ثلاث مرّات أنا بیت التراب, أنا بیت البلاء, أنا بیت الدود» اینها را که نمیشود بر تشبیه و امثال ذلک حمل کرد یکی دوتا روایت هم نیست هر روز قبر میگوید «أنا بیت الوحده, أنا بیت الوحشه» به یاد من باش اینجا باید بیایی اینجا خانهٴ توست اینجا را آباد بکن اینجا را قبلاً بخر اینهاست آنهایی که اهل ملکوتاند اینها را میشنوند این صداها را میشنوند یعنی با تمثّلات, آنهایی که مثل ما چشمبسته و گوشبستهاند یا از اینها خبر نداریم یا اینها را بر تشبیه حمل میکنیم.
پرسش: حاج آقا مظهریّت مرگ چون آناً دارد متعفّن میشود جا برای ممیّزی نمیماند.
پاسخ: خب حالا آنها به برکت معصومین به جایی میرسند.
و روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل میکند مرحوم فیض در وافی در همین جلد 25 صفحهٴ 606 نقل میکند این است که وجود مبارک امام صادق فرمود: «کلّ شیعتنا فی الجَنّة علی ما کان فیهم قال» از حضرت سؤال کرد همهٴ شیعهها در بهشتاند فرمود بله همه شیعهها در بهشتاند عرض کردم «إنّ الذنوب کثیرةٌ کِبار» و چطور اینها در بهشتاند؟ «قال(علیه السلام) اما فی القیامة» اینکه من میگویم در بهشتاند این مربوط به بهشت کبراست یعنی قیامت «و کلّکم فی الجَنّة بشفاعة النبیّ المطاع أو وصیّ النبیّ» أمّا «ولکنّی والله أتخوّف علیکم فی البرزخ» قسم به خدا من از برزخ میترسم برای شما «قلت و ما البرزخ؟ قال القبر مُنذ حین موته الی یوم القیامة» خب مگر انسان میتواند تحمل بکند فشار قبر یک روزش, یک لحظهاش عذاب برزخ و آتش را نمیتواند تحمل بکند در این عذاب برزخی بالأخره مدّتی سوخت و سوز هست انسان وقتی که طاهر شد بله در قیامت وارد بهشت میشود اما یک لحظهاش قابل تحمل نیست تا اینکه چند سال آدم در قبر در برزخ در عذاب الهی باشد دیگر, خب.
مطلب بعدی سایر روایاتی که ایشان نقل میکنند
پرسش: این روایتی که قبر حرف میزند مربوط به برزخ است یا قبر در زمین است.
پاسخ: برزخ حرف میزند ما از اینجا میشنویم ولی اینجا به برکت همان برزخ حرف میزند.
پرسش: استاد در برزخ شفاعت نیست.
پاسخ: چرا, ولی دسترسی از این طرف کم است آنها اولیای الهی قدرتشان چه در برزخ چه در قیامت کبرا محفوظ است اگر فشاری هست محرومیّتی هست از این طرف است.
در باب دیگر مرحوم فیض(رضوان الله علیه) این حدیث را نقل میکند این حدیث را ملاحظه بفرمایید چند بار ما این حدیث را در این سالها خواندیم در همان جلد 25 صفحهٴ 641 این روایت است البته در روضهٴ کافی در جلد هشت کافی این روایت هست و اینجا هم به همین صورت است سرّ اینکه ما چندین بار این روایت را خواندیم این است که شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی(رضوان الله علیه) یک تعلیقهٴ پربرکتی در همین وافی دارند میفرمایند این روایت مثل این در جوامع روایی اهل سنّت اصلاً نیست این از برکات اهل بیت است که مشکل برزخ را حل میکند آنها چون چنین روایتی ندارند در جریان برزخ واقع با دشواری میخواهند مشکل را حل کنند خب قبر از طرفی «روضة مِن ریاض الجنّة» شما لابد بعضی از شما که مکّه مشرّف شدید بین راه به بدر رسیدید وجود مبارک حضرت الآن به برکتهای عنایتهای اسلامی در همین بدر دیواری کشیدند که قبور شهدای بدر درون دیوار است بیرون همان قَلیب و چاهی است که کفار را دفن کردند وجود مبارک پیغمبر با یک فاصلهٴ معیّنی چاهی کَند و اجساد نحس این کفار و مشرکین را دستور دادند در آن چاه بیندازند الآن برای اینکه یک قبرستان نباشد چون نمیشود قبرستان مشترک باشد کاملاً دیواری کشیده شده در همین صحنهٴ بدر که بین مکه و مدینه است یک چاه و دَلو نمادینی هم آنجا دارد که چاه بدر را دارد نشان میدهد کسانی هستند که به خوبی معرفی میکنند که شهدای بدر را میشناسند شناسنامههای آنها, تاریخ آنها را میشناسند معرفی میکنند که اینجا چه کسانی شهید شدند قبر چه کسی است و چه کسی در جریان قلیب بدر که عدهای به آن صورت دفن شده بودند وجود مبارک حضرت فرمود به آنها آیا «هل وجدتم ما وَعدکم ربّکم حقّا» به حضرت عرض کردند که با مُردهها داری حرف میزنی فرمود: «ما أنتم بأسمع لما أقول منهم» اینچنین نیست که شما حرفهای مرا بهتر از آنها بشنوی آنها حرفهای ما را میشنوند ولی قدرت جواب ندارند این گونه از تعبیرات که قبر مؤمن «روضة مِن ریاض الجنّة» و قبر کافر «حُفرة مِن حفر النیران» کم نیست آنها چون این روایتی که الآن میخواهیم بخوانیم این را و امثال این را ندارند در حلّ این معضل ماندند که خب فاصلهٴ آن قلیب و چاه بدر که اجساد نحس مشرکان آنجا انداخته شد با قبور شهدا بسیار کم است اینجا «روضة مِن ریاض الجنّة» است «مدّ البصر» آنجا «حُفرة مِن حفر النیران» اینها را چطور توجیه بکنیم؟ شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی در همین تعلیقه میفرمایند چون مشابه این روایت در جوامع روایی اهل سنّت نیست آنها برای توجیه جریان برزخ ماندند آن روایت که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در روضه کافی جلد هشتم نقل میکند و مرحوم فیض این روایت را بازگو کرده این است از وجود مبارک ابیالحسن(علیه السلام) است که حضرت فرمود: «إنّ الأحلام لم یَکن فیما مضیٰ» در گذشتهٴ دور بشر میخوابید ولی خواب نمیدید رؤیا نبود «لم یکن فیما مضیٰ فی أوّل الخَلق و إنّما حَدَثت» این أحلام و رؤیا بعداً پدید آمد راوی عرض میکند «قلت و ما العلّة فی ذلک» چطور شد خدا رؤیا را نصیب مردم کرد؟ «فقال» سرّش این است «إنّ الله تعالیٰ بعث رسولاً إلی أهل زمانه» در گذشتهٴ دور پیامبری آمده برای هدایت مردم «ودعاهم إلی عبادة الله و طاعته فقالوا إن فعلنا ذلک فما لنا» به پیامبرشان گفتند اگر ما به این راهنماییهای شما عمل بکنیم چه میشود و اگر نکنیم چه میشود؟ «فوالله ما أنت بأکثرنا مالاً و لا بأعزّنا عشیرةً» نه سرمایهدارتر از مایی نه قوم و قبیلهات از ما بیشترند ما چرا حرفت را گوش بدهیم اگر اینها را عمل بکنیم چه میشود مگر؟ «فقال» آن پیامبر فرمود: «إن أطعتمونی أدخلکم الله الجنّة و إن عصیتمونی أدخلکم الله النار» اگر اطاعت کردید بهشت میروید و اگر اطاعت نکردید جهنم میروید «فقالوا و ما الجنّة و النار» بهشت و جهنم چیست؟ «فوصف لهم ذلک» آن پیامبر بهشت و جهنم را که به بعد از مرگ است برای آنها معرفی کرده «فقالوا متیٰ نَصیر إلی ذلک» چه موقع به بهشت و جهنم میرسیم؟ «فقال إذا مِتّم» وقتی مُردید میرسید «فقالوا لقد رأینا أمواتنا صاروا عظاماً و رُفاتا» گفتند که ما دیدیم مُردهها همه رفتند و خاک شدند کسی برنگشته «فأزدادوا له تکذیباً و به استخفافا» تکذیبشان بیشتر شد, استخفاف و استهزا بیشتر شد و مانند آن, از این به بعد «فأحدث الله تعالیٰ فیهم الأحلام» رؤیا را نصیب این مردم کرد که اینها در خواب چیزهایی را میدیدند برای اینها تازگی داشت «فأتوه فأخبروه بما رأوا و ما أنکروا من ذلک» به حضور پیامبرشان رسیدند جریان رؤیا را بازگو کردند گفتند اینها چیست که ما میبینیم «فقال» آن پیامبر فرمود: «إنّ الله تعالیٰ أراد أن یَحتجّ علیکم بهذا هکذا تکون أرواحکم إذا مِتّم» اینکه من میگویم بعد از مرگ چنین عالمی را میگویم توقّع نداشته باشید که مُردههای شما از این قبرستان بیایند در کوی و برزن شما ما سیرِ رفتنی داریم رجوع ما الی الله است نه الی الدنیا «إنّ الله تعالیٰ أراد أن یَحتجّ علیکم بهذا هکذا تکون أرواحکم إذا مِتّم و إن بَلیت أبدانکم» گرچه ابدانتان کهنه بشود, فرسوده بشود ولی أرواحتان «تصیروا الأرواح إلی عِقابٍ حتی تُبعث الأبدان» تا دوباره ذات اقدس الهی بدنها را در قیامت زنده کند ولی در برزخ با وجود مثالی شما مأنوس هستید بنابراین با این سرشت ما, سرنوشت ما, زندگی ما, حیات ما, با همهٴ شئون ما مرتبط است این بحثهای برزخی آنهایی که در بصائرالدرجات نقل کردند که مؤمن وقتی وارد قبر شده کسی طرف راست کسی طرف چپ یکی بالا, یکی پایین, یکی فوق او میایستد آنها میگویند نگران نباش اگر خطر از طرف راست آمده من دفاع میکنم, آن یکی میگوید خطر از طرف چپ آمده من دفاع میکنم یکی نماز اوست, یکی روزهٴ اوست, یکی زکات اوست, یکی حجّ اوست آنکه از همه شفافتر و درخشانتر است مسئله ولایت است که از همه مقتدرتر این را در بصائرالدرجات دارند مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد دوم کافی در باب ادخال سرور مؤمنین در جلد دوم کافی که ایمان و کفر است آنجا نقل میکند وقتی مؤمن را وارد قبر کردند یک جوان خوشچهرهای, زیبایی به عنوان حامی او وارد قبر میشود این از او سؤال میکند تو چه کسی هستی؟ میفرماید این ادخال سروری هستم که تو در قلب کسی انداختی مشکل کسی را حل کردی, مریضی را درمان کردی, به کسی وام دادی, به دنبال کار کسی رفتی, گِره کسی را گشودی نه خندیدی و خنداندی اینکه ادخال سرور نیست ادخال سرور واقعاً این است که نیاز کسی را انسان برطرف بکند فرمود ادخال سرور در قلب مؤمن به صورت یک انسان زیبا در میآید یکی و دوتا و دهتا و صدتا نیست روایات در باب تمثّل, اگر کسی حالا وسیلهٴ کامپیوتر و امثال ذلک دارد واژهٴ تمثّل و اینها را جستجو کند که خیلی است در بعضی از مطالب روایات کلمهٴ تمثّل نیست نظیر همین روایتی که الآن خوانده شد عرض شد مرحوم کلینی در جلد دوم کافی در بحث ایمان و کفر باب ادخال سرور مؤمن این روایت را نقل میکند کلمهٴ تمثّل در آن نیست یا آن که مرحوم صاحب بصائرالدرجات نقل میکند که زیباتر از همه ولایت است اینها کلمهٴ تمثّل در آن نیست این روایات را آدم مأنوس باشد با تمثّل اُنس میگیرد آن وقت با زندگیِ ما سر و کار دارد ما اگر مُردیم آنها را میبینیم چه با موت طبیعی چه با موت ارادی.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
اگر مریم(سلام الله علیها) دارای مَلکهٴ عصمت بود چگونه تردید کرد
اگر در بیداری مواظب خود باشید و مقداری هم تنهایی، میببینند آنچه را که دیگران میدیدند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً ﴿17﴾ قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّاً ﴿18﴾ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاَماً زَکِیّاً ﴿19﴾ قَالَتْ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیّاً ﴿20﴾ قَالَ کَذلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْراً مقْضِیّاً ﴿21﴾ فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَاناً قَصِیّاً ﴿22﴾ فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً ﴿23﴾ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً ﴿24﴾ وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴿25﴾
انسانهای معصوم گرچه مکتب نرفتند ولی بالأخره اگر در بخش علمی شکّی داشتند یا در بخش عملی هراس و تردّدی و خوفی داشتند به وسیلهٴ همان فرشتهٴ وحی برطرف میشود نباید گفت که اگر مریم(سلام الله علیها) دارای مَلکهٴ عصمت بود چگونه تردید کرد و نشناخت اینها که عالِم بالذّات نیستند به وسیلهٴ تعلیم الهی عالِم میشوند. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اوّلین باری که در کوه حرا آن صحنه را دید با تعلیم الهی عالِم شد وجود مبارک موسای کلیم در طور وقتی اوّلین بار عصا را القا کرد به صورت مار در آورد هراسناک شد آنگاه خدا فرمود نترس ﴿لاَ تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی﴾ بعد دیگر برای او عادی شد غرض آن است که انبیای الهی, اولیای الهی اگر بخواهند عالِم بشوند باید به تعلیم پروردگار باشد اگر بخواهند خوفشان برطرف بشود باید به تعلیم الهی باشد پس آنچه را که وجود مبارک مریم(علیها سلام) احساس کرد با عصمت او منافاتی ندارد.
پرسش:...
پاسخ: خب بله, اینها تا به آن درجه برسند در اوایل اینچنین نیست آن عدالت را همیشه دارند اما آن مراحل بالاتر را باید به تعلیم الهی و افاضهٴ الهی پیدا کنند دیگر اینکه دربارهٴ حضرت رسول فرمود: ﴿وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾ از همین قبیل است.
مطلب دوم آن است که تنها بودن, خلوت کردن, مقداری از کثرت فاصله گرفتن, با هیاهو اُنس نداشتن این سهم تعیینکنندهای دارد که انسان با ملکوت رابطه برقرار کند به همان دلیل که انسان در خواب با ملکوت رابطه برقرار میکند در بیداری برقرار نمیکند اگر افرادی در بیداری مواظب خود باشند و مقداری هم به تنهایی اُنس پیدا کنند اینها هم ببینند آنچه را که دیگران میدیدند کوه حرا را, غار حرا را وجود مبارک حضرت برای همین انتخاب کرده آن طوری که در نهجالبلاغه است وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود وجود مبارک پیامبر هر سال مجاور حرا میشد فقط من باخبر بودم و دیگران بیاطلاع بودند وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) هم این ﴿انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیّاً﴾ یک, ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾ دو, هم فاصله گرفت هم در حجاب بود که با تنهایی خدا را عبادت کند چنین حال مناسب است برای مشاهدهٴ ملکوت.
مطلب بعدی آن است که این اوّلین بار یک وقت است کسی برای او رعبآور است نظیر آنچه را که مثلاً زکریا(سلام الله علیه) یا حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) فرشتهها را دیدند برای آنها آشنا نبود غذا حاضر کردند و دیدند که ﴿فَلَمَّا رَأی أَیْدِیَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ﴾ برای حضرت ناشناس شد مقداری هم احساس کردند خب بعد فرشتهها گفتند ما فرشتهایم مأموریم اهل غذا نیستیم و مانند آن, این یک مقدار هراس دارد یا مثلاً ناشناختگی دارد اما نامحرمی را چنین شخصیتی ببیند گذشته از آن تازگی, هراس را هم به همراه دارد لذا آن فرشتهٴ وحی وقتی شروع کرد به صحبت کردن با کلمهٴ حصر در طلیعهٴ سخن مطلبی گفت که آرامبخش بود گفت ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ﴾ بدان تنها صبغهٴ من رسالت است من مأمور الهیام بشر نیستم هراسی نداشته باش و مانند آن ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ﴾, خب.
پرسش:...
پاسخ: تشخیص اینکه تمثّل بود یا تجسّم بود خب بالأخره باید با همین وحی مشخص بشود الآن انسان کسی را میبیند از کجا تشخیص بدهد که این تمثّل است آن هم در آن حالت ولی وقتی که گفت ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ﴾ دیگر آرام شد طرزی گفت که گفتن همان و آرام شدن همان دیگر حضرت سؤال نکرد از کجا بفهمم تو راست میگویی این برای اولیای الهی دیگر نیست اگر کسی به این صورت در بیاید بگوید من فرستادهٴ خدا هستم و بشر نیستم از کجا آدم باور کند ولی گفتن همان و باور کردن همان برای اینکه طرزی ادا کردند و طرزی او دریافت کرد که برای او مشخص شده است که این رسالت الهی را به همراه دارد.
جریان تمثّل الاّ ولابد ما باید روی آن بیشتر کار بکنیم نه کار حوزوی یا دانشگاهی کاری که بالأخره با زندگی ما ارتباط دارد ما حالا امروز نشد فردا, فردا نشد پسفردا بالأخره با اینها کار داریم دیگر ماییم از این به بعد با تمثّل یعنی با وجود ملکوتی, با وجود مثالی, با تمثّلات اعمال, با تمثّلات عقاید, با تمثّلات اخلاق روبهروییم آن 56 روایتی که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) نقل کرده این برای «ما یعاین المحتضر عند الاحتضار و الموت» بود که مربوط به مشاهدهٴ اهل بیت(علیهم السلام) و اینها این یک بخش بود اما حالا مال او برای او متمثّل میشود, فرزندان او برای او متمثّل میشوند, عمل او برای او متمثّل میشود این در دالان ورودی به آن عالَم است مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) و سایر بزرگان در جوامع رواییشان این تمثّلات حال احتضار را از تمثّلات ورود در عالَم برزخ و این دو را از تمثّلات در برزخ اینها همه را از هم جدا کردند مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در وافی یک مقدار روایت را چون جمع کرده روایات ابواب چهارگانه را کتب اربعه را آن بیشتر از تک تک اینها دارد در جلد 25 وافی از این طبع جدید وافی را شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی تعلیقات پربرکتی دارند با آن تعلیقات ایشان چاپ شده در جلد 25 طبع جدید صفحهٴ 599 آنجا بابی دارد به عنوان «باب ما یَحلق المیّت مِن نَعیم القبر و عذابه» آن روایت را از کافی نقل میکند و همچنین از من لا یحضره الفقیه نقل میکند که وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) اینچنین فرمود: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) إنّ العبد إذا کان فی آخر یومٍ مِن أیّام الدنیا و أوّل یومٍ مِن أیّام الآخرة مُثِّل له ماله و ولده و عمله» برای او متمثّل میشوند حالا چشم او یا باز است یا بسته بستگانش را نمیشناسد و فرزندانش را نمیشناسد پرستارانش را نمیشناسد هیچ کس را نمیشناسد اما میبیند که مال او و فرزند او و عمل او نزد او صف بستند «فَیلتفت إلی ماله» حالا این با مالش گفتگو میکند «فیقول والله إنّی کنت علیک حریصاً شحیحاً» به مال میگوید من خیلی نسبت به تو بخل میورزیدم آزمندانه در تحصیل تو میکوشیدم چه کار از دست تو برمیآید در این روز خطر مشکل مرا حل کنی «فمالی عندک» چه سهمی من نزد تو دارم؟ «فیقول» مال به او میگوید «خُذ مِنّی کَفنک» فقط به اندازهٴ کفن از من حق داری «قال» وجود مبارک امیرالمؤمنین فرمود: «فیلتفت إلی ولده» این از مال که ناامید شد رو به بچه میکند که چقدر کار از تو برمیآید؟ «فیقول» یعنی این کسی که محتضر است در حال رفتن است به فرزندش میگوید «والله إنّی کنتُ لکم بِوُلده» نه «وَلده» از اینکه ضمیر جمع آورد فرمود وُلد است «إنّی کنت لکم مُحبّاً و إنّی کنتُ علیکم مُحامیاً فماذا لی عندکم فیقولون» فرزندان میگویند «نؤدّیک إلی حُفرتک نواریک فیها» ما تا کنار گور میآییم تو را در خاک دفن میکنیم همین, «قال فیلتفت إلی عمله فیقول والله إنّی کنتُ فیک لزاهدا» به عمل میگوید من در تو بیرغبت بودم زهد اگر با «فی» استعمال بشود یعنی بیرغبتی زاهدِ در او ﴿وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ﴾ یعنی بیرغبت بودن «إنّی کنتُ فیک لزاهدا و إن کنتَ علیّ لثقیلا» تو برای من دشوار بودی و من در تو بیرغبت «فمالی عندک» من چه سهمی نزد تو دارم؟ «فیقول» عمل به او میگوید «أنا قرینک فی قبرک و یوم نَشرک حتّی اُعرضَ أنا و أنت» من با تو هستم تا در صحنهٴ قیامت که بر ذات اقدس الهی عرضه بشوی درست است که درس و بحثهای حوزه خوب است بالأخره ما باید چیزهایی را یاد بگیریم و عمل بکنیم اما اینها برای ما اصل است اینها با سرنوشت ما, با سرشت ما ارتباط تنگاتنگ دارد معلوم نیست چه موقع ما با اینها روبهرو میشویم لذا اینها باید همیشه برای ما نقد باشد این مسئلهٴ تمثّل برای همه ما هست اگر اینها را خوب روی آن کار کرده باشیم وقتی آن صحنه پیش آمد میبینیم که چیز آشناست یک چیز ناآشنایی نیست هم سؤالهای ما خوب خواهد بود, هم جوابهای آنها خوب خواهد بود خود فشار مرگ برای ما بس است دیگر اینها ما را در فشار قرار نمیدهد اما اگر اینها را بحث نکرده باشیم همان بحثهای این طرف مرگ باشد آنجا که میرویم چیزی به دردخور باشد فراهم نکردیم این روایت اول بود که نقل کردند. بعد روایت دوم دربارهٴ عمل هست که باز مبسوط است که ملاحظه بفرمایید خیلی اینها «کلامکم نور».
پرسش: فرمود: ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ یعنی حضرت مریم لطف خدا و رحمت خدا را دیده بود آشنا بود برایش.
پاسخ: خب بله, اینها هراسآور نیست اما همان حضرت که دارای مَلکهٴ عصمت است یک نامحرم را ببیند هراس دارد دیگر.
در حدیث صفحهٴ 604 از کلینی نقل میکند که وجود مبارک امام صادق فرمود: «إذا وُضِعَ المیّت فی قبره مُثِّل لَه شخصٌ» خب پس یک سلسله تمثّلات است در حال احتضار, یک سلسله تمثّلات است در حین ورود به عالَم برزخ, یک سلسله تمثّلات است بعد از ورود در برزخ وقتی سؤال کردند که برزخ چه موقع است امام(سلام الله علیه) فرمود: «مُنذ القبر» ما چهارتا عالم نداریم یکی دنیا, یکی قبر, یکی برزخ, یکی قیامت سهتا عالم داریم دنیا داریم و برزخ داریم و قیامت, برزخ از همان وقتی است که انسان را گذاشتند در قبر این قبر یک حسابِ فقهی دارد احکامی دارد باید رو به قبله باشد انسان از همین قبر و برکات این قبر آثاری نصیبش میشود اما قبرِ حقیقی در برزخ است میبینید قبر یا «روضة مِن ریاض الجنّة» یا «حفرة مِن حفر النیران» در روایات قبر دارد وقتی انسان مؤمن وارد قبر شد «مَدّ البصر» قبر او وسیع میشود تا آنجا که چشم میبیند از طرفی قبر کفّار «حفرة مِن حفر النیران» وقتی مشهد مشرّف میشویم قبری است که «روضة مِن ریاض الجنّة», «مدّ البصر» آن قبر وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) است گودالی از گودالهای عمیق و وسیع جهنّم آنجاست که قبر هارون است اینها کنار هم است در دنیا از نظر زمین کنار هماند ولی فاصله فراوان است یکی در روضه است یکی در حفره شبیه اینها نه خود اینها مثل اینکه دو نفر مسافرند و در مسافرخانه خوابیدند یکی مؤمن است و دیگری کافر, مؤمن خوابهای بسیار خوبی میبیند «فی روضة من ریاض الجنّة» آن کافر خوابهای بد و مار و عقرب میبیند که به او نیش میزنند نه او از این باخبر است نه این نه از او باخبر است چون کاری با هم ندارند هر دو در برزخاند دیگر چنین صحنهای برای همه ما هست این روایت را که حضرت نقل میکند فرمود کسی در قبر متمثّل میشود این شخص به او میگوید «یا هذا کنّا ثلاثه» ما سه نفر بودیم «کان رزقک فانقطع بانقطاع أجلک و کان أهلک فخلّفوک و انصرفوا عنک و کنت عملک فبقیتُ معک» به این شخص مُرده میگوید که ما سه نفر بودیم مال تو بود و فرزند تو بود و من آنها رفتند و من ماندم «أمّا إنّی کنتُ أهون الثلاثة علیک» در بین این سه نفر یعنی مال و فرزند و من, من نزد تو بیارزشتر از همه بودم این مسئله قبل.
روایت بعدی که باز در صفحهٴ 605 آمده سالم از وجود مبارک ابیعبدالله(علیه السلام) نقل میکند «ما مِن موضع قبرٍ الاّ و هو یَنطق فی کلّ یوم ثلاث مرّات أنا بیت التراب, أنا بیت البلاء, أنا بیت الدود» اینها را که نمیشود بر تشبیه و امثال ذلک حمل کرد یکی دوتا روایت هم نیست هر روز قبر میگوید «أنا بیت الوحده, أنا بیت الوحشه» به یاد من باش اینجا باید بیایی اینجا خانهٴ توست اینجا را آباد بکن اینجا را قبلاً بخر اینهاست آنهایی که اهل ملکوتاند اینها را میشنوند این صداها را میشنوند یعنی با تمثّلات, آنهایی که مثل ما چشمبسته و گوشبستهاند یا از اینها خبر نداریم یا اینها را بر تشبیه حمل میکنیم.
پرسش: حاج آقا مظهریّت مرگ چون آناً دارد متعفّن میشود جا برای ممیّزی نمیماند.
پاسخ: خب حالا آنها به برکت معصومین به جایی میرسند.
و روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل میکند مرحوم فیض در وافی در همین جلد 25 صفحهٴ 606 نقل میکند این است که وجود مبارک امام صادق فرمود: «کلّ شیعتنا فی الجَنّة علی ما کان فیهم قال» از حضرت سؤال کرد همهٴ شیعهها در بهشتاند فرمود بله همه شیعهها در بهشتاند عرض کردم «إنّ الذنوب کثیرةٌ کِبار» و چطور اینها در بهشتاند؟ «قال(علیه السلام) اما فی القیامة» اینکه من میگویم در بهشتاند این مربوط به بهشت کبراست یعنی قیامت «و کلّکم فی الجَنّة بشفاعة النبیّ المطاع أو وصیّ النبیّ» أمّا «ولکنّی والله أتخوّف علیکم فی البرزخ» قسم به خدا من از برزخ میترسم برای شما «قلت و ما البرزخ؟ قال القبر مُنذ حین موته الی یوم القیامة» خب مگر انسان میتواند تحمل بکند فشار قبر یک روزش, یک لحظهاش عذاب برزخ و آتش را نمیتواند تحمل بکند در این عذاب برزخی بالأخره مدّتی سوخت و سوز هست انسان وقتی که طاهر شد بله در قیامت وارد بهشت میشود اما یک لحظهاش قابل تحمل نیست تا اینکه چند سال آدم در قبر در برزخ در عذاب الهی باشد دیگر, خب.
مطلب بعدی سایر روایاتی که ایشان نقل میکنند
پرسش: این روایتی که قبر حرف میزند مربوط به برزخ است یا قبر در زمین است.
پاسخ: برزخ حرف میزند ما از اینجا میشنویم ولی اینجا به برکت همان برزخ حرف میزند.
پرسش: استاد در برزخ شفاعت نیست.
پاسخ: چرا, ولی دسترسی از این طرف کم است آنها اولیای الهی قدرتشان چه در برزخ چه در قیامت کبرا محفوظ است اگر فشاری هست محرومیّتی هست از این طرف است.
در باب دیگر مرحوم فیض(رضوان الله علیه) این حدیث را نقل میکند این حدیث را ملاحظه بفرمایید چند بار ما این حدیث را در این سالها خواندیم در همان جلد 25 صفحهٴ 641 این روایت است البته در روضهٴ کافی در جلد هشت کافی این روایت هست و اینجا هم به همین صورت است سرّ اینکه ما چندین بار این روایت را خواندیم این است که شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی(رضوان الله علیه) یک تعلیقهٴ پربرکتی در همین وافی دارند میفرمایند این روایت مثل این در جوامع روایی اهل سنّت اصلاً نیست این از برکات اهل بیت است که مشکل برزخ را حل میکند آنها چون چنین روایتی ندارند در جریان برزخ واقع با دشواری میخواهند مشکل را حل کنند خب قبر از طرفی «روضة مِن ریاض الجنّة» شما لابد بعضی از شما که مکّه مشرّف شدید بین راه به بدر رسیدید وجود مبارک حضرت الآن به برکتهای عنایتهای اسلامی در همین بدر دیواری کشیدند که قبور شهدای بدر درون دیوار است بیرون همان قَلیب و چاهی است که کفار را دفن کردند وجود مبارک پیغمبر با یک فاصلهٴ معیّنی چاهی کَند و اجساد نحس این کفار و مشرکین را دستور دادند در آن چاه بیندازند الآن برای اینکه یک قبرستان نباشد چون نمیشود قبرستان مشترک باشد کاملاً دیواری کشیده شده در همین صحنهٴ بدر که بین مکه و مدینه است یک چاه و دَلو نمادینی هم آنجا دارد که چاه بدر را دارد نشان میدهد کسانی هستند که به خوبی معرفی میکنند که شهدای بدر را میشناسند شناسنامههای آنها, تاریخ آنها را میشناسند معرفی میکنند که اینجا چه کسانی شهید شدند قبر چه کسی است و چه کسی در جریان قلیب بدر که عدهای به آن صورت دفن شده بودند وجود مبارک حضرت فرمود به آنها آیا «هل وجدتم ما وَعدکم ربّکم حقّا» به حضرت عرض کردند که با مُردهها داری حرف میزنی فرمود: «ما أنتم بأسمع لما أقول منهم» اینچنین نیست که شما حرفهای مرا بهتر از آنها بشنوی آنها حرفهای ما را میشنوند ولی قدرت جواب ندارند این گونه از تعبیرات که قبر مؤمن «روضة مِن ریاض الجنّة» و قبر کافر «حُفرة مِن حفر النیران» کم نیست آنها چون این روایتی که الآن میخواهیم بخوانیم این را و امثال این را ندارند در حلّ این معضل ماندند که خب فاصلهٴ آن قلیب و چاه بدر که اجساد نحس مشرکان آنجا انداخته شد با قبور شهدا بسیار کم است اینجا «روضة مِن ریاض الجنّة» است «مدّ البصر» آنجا «حُفرة مِن حفر النیران» اینها را چطور توجیه بکنیم؟ شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی در همین تعلیقه میفرمایند چون مشابه این روایت در جوامع روایی اهل سنّت نیست آنها برای توجیه جریان برزخ ماندند آن روایت که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در روضه کافی جلد هشتم نقل میکند و مرحوم فیض این روایت را بازگو کرده این است از وجود مبارک ابیالحسن(علیه السلام) است که حضرت فرمود: «إنّ الأحلام لم یَکن فیما مضیٰ» در گذشتهٴ دور بشر میخوابید ولی خواب نمیدید رؤیا نبود «لم یکن فیما مضیٰ فی أوّل الخَلق و إنّما حَدَثت» این أحلام و رؤیا بعداً پدید آمد راوی عرض میکند «قلت و ما العلّة فی ذلک» چطور شد خدا رؤیا را نصیب مردم کرد؟ «فقال» سرّش این است «إنّ الله تعالیٰ بعث رسولاً إلی أهل زمانه» در گذشتهٴ دور پیامبری آمده برای هدایت مردم «ودعاهم إلی عبادة الله و طاعته فقالوا إن فعلنا ذلک فما لنا» به پیامبرشان گفتند اگر ما به این راهنماییهای شما عمل بکنیم چه میشود و اگر نکنیم چه میشود؟ «فوالله ما أنت بأکثرنا مالاً و لا بأعزّنا عشیرةً» نه سرمایهدارتر از مایی نه قوم و قبیلهات از ما بیشترند ما چرا حرفت را گوش بدهیم اگر اینها را عمل بکنیم چه میشود مگر؟ «فقال» آن پیامبر فرمود: «إن أطعتمونی أدخلکم الله الجنّة و إن عصیتمونی أدخلکم الله النار» اگر اطاعت کردید بهشت میروید و اگر اطاعت نکردید جهنم میروید «فقالوا و ما الجنّة و النار» بهشت و جهنم چیست؟ «فوصف لهم ذلک» آن پیامبر بهشت و جهنم را که به بعد از مرگ است برای آنها معرفی کرده «فقالوا متیٰ نَصیر إلی ذلک» چه موقع به بهشت و جهنم میرسیم؟ «فقال إذا مِتّم» وقتی مُردید میرسید «فقالوا لقد رأینا أمواتنا صاروا عظاماً و رُفاتا» گفتند که ما دیدیم مُردهها همه رفتند و خاک شدند کسی برنگشته «فأزدادوا له تکذیباً و به استخفافا» تکذیبشان بیشتر شد, استخفاف و استهزا بیشتر شد و مانند آن, از این به بعد «فأحدث الله تعالیٰ فیهم الأحلام» رؤیا را نصیب این مردم کرد که اینها در خواب چیزهایی را میدیدند برای اینها تازگی داشت «فأتوه فأخبروه بما رأوا و ما أنکروا من ذلک» به حضور پیامبرشان رسیدند جریان رؤیا را بازگو کردند گفتند اینها چیست که ما میبینیم «فقال» آن پیامبر فرمود: «إنّ الله تعالیٰ أراد أن یَحتجّ علیکم بهذا هکذا تکون أرواحکم إذا مِتّم» اینکه من میگویم بعد از مرگ چنین عالمی را میگویم توقّع نداشته باشید که مُردههای شما از این قبرستان بیایند در کوی و برزن شما ما سیرِ رفتنی داریم رجوع ما الی الله است نه الی الدنیا «إنّ الله تعالیٰ أراد أن یَحتجّ علیکم بهذا هکذا تکون أرواحکم إذا مِتّم و إن بَلیت أبدانکم» گرچه ابدانتان کهنه بشود, فرسوده بشود ولی أرواحتان «تصیروا الأرواح إلی عِقابٍ حتی تُبعث الأبدان» تا دوباره ذات اقدس الهی بدنها را در قیامت زنده کند ولی در برزخ با وجود مثالی شما مأنوس هستید بنابراین با این سرشت ما, سرنوشت ما, زندگی ما, حیات ما, با همهٴ شئون ما مرتبط است این بحثهای برزخی آنهایی که در بصائرالدرجات نقل کردند که مؤمن وقتی وارد قبر شده کسی طرف راست کسی طرف چپ یکی بالا, یکی پایین, یکی فوق او میایستد آنها میگویند نگران نباش اگر خطر از طرف راست آمده من دفاع میکنم, آن یکی میگوید خطر از طرف چپ آمده من دفاع میکنم یکی نماز اوست, یکی روزهٴ اوست, یکی زکات اوست, یکی حجّ اوست آنکه از همه شفافتر و درخشانتر است مسئله ولایت است که از همه مقتدرتر این را در بصائرالدرجات دارند مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد دوم کافی در باب ادخال سرور مؤمنین در جلد دوم کافی که ایمان و کفر است آنجا نقل میکند وقتی مؤمن را وارد قبر کردند یک جوان خوشچهرهای, زیبایی به عنوان حامی او وارد قبر میشود این از او سؤال میکند تو چه کسی هستی؟ میفرماید این ادخال سروری هستم که تو در قلب کسی انداختی مشکل کسی را حل کردی, مریضی را درمان کردی, به کسی وام دادی, به دنبال کار کسی رفتی, گِره کسی را گشودی نه خندیدی و خنداندی اینکه ادخال سرور نیست ادخال سرور واقعاً این است که نیاز کسی را انسان برطرف بکند فرمود ادخال سرور در قلب مؤمن به صورت یک انسان زیبا در میآید یکی و دوتا و دهتا و صدتا نیست روایات در باب تمثّل, اگر کسی حالا وسیلهٴ کامپیوتر و امثال ذلک دارد واژهٴ تمثّل و اینها را جستجو کند که خیلی است در بعضی از مطالب روایات کلمهٴ تمثّل نیست نظیر همین روایتی که الآن خوانده شد عرض شد مرحوم کلینی در جلد دوم کافی در بحث ایمان و کفر باب ادخال سرور مؤمن این روایت را نقل میکند کلمهٴ تمثّل در آن نیست یا آن که مرحوم صاحب بصائرالدرجات نقل میکند که زیباتر از همه ولایت است اینها کلمهٴ تمثّل در آن نیست این روایات را آدم مأنوس باشد با تمثّل اُنس میگیرد آن وقت با زندگیِ ما سر و کار دارد ما اگر مُردیم آنها را میبینیم چه با موت طبیعی چه با موت ارادی.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است